سلام علیکم و رحمة الله. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. الحمدلله رب العالمین، والصلاة والسلام علی محمد و آله الطاهرین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم [واجعلنا من أعوانهم وأنصارهم وألعن] أعدائهم أجمعین [إلی] یوم الدین.

اهمیت گردش ثروت و مالکیت اجتماعی

در بحثی که به مناسبت آیه شریفه ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا﴾ (سوره شریفه نساء، ۴:۵) مطرح شد، بحث این بود که اموال مربوط به همه مجتمع است و اگر این اموال در مالکیت افراد درآمده، [دست شما درد نکند]، با حفظ این نکته است که اموال باید در راستای [اهداف] مجتمع خرج بشود، نه در راه ضرر زدن به اهداف مجتمع. این به عنوان یک اصل حاکم است که نفی مالکیت فردی را نمی‌کند، اما در عین حال، مالکیت فردی محدود به قواعد و قوانینی است که از جمله آن قوانین، این است که این اموال نباید در راستای ضرر به مجتمع مصرف بشود و به کار گرفته شود.

پول، به‌مثابه خون در پیکره جامعه

از جمله مواردی که ضرر به مجتمع محسوب می‌شد، راکد نگه داشتن اموال بود؛ که اگر کسی اموال را راکد نگه دارد، [یعنی] پول یا آنچه را که ارزش مالی دارد در جایی به عنوان گنج نگه دارد، [که ما] آیه کنز را به همین نسبت مطرح کردیم و روایات و نگاه تفاسیر ذیلش را در محضر دوستان بودیم. این [مباحث] نشان می‌داد همانند جریان خون در بدن، که باید خون جاری باشد و راکد نماند و راکد ماندن خون در بدن باعث فساد عضو و بلکه فساد بدن می‌شود، به همین نسبت پول حکم خون در مجتمع را دارد. اگر این پول در مجتمع راکد بماند، حال این راکد ماندن ممکن است [توسط] بانک‌ها باشد که به نحوی این را راکد نگه دارند، یا افراد باشند که این را به نحوی راکد نگه دارند، یا حتی [مشمول آیه] ﴿كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ﴾ (سوره شریفه حشر، ۵۹:۷) [شود]، که این پول در بین چند نفر بچرخد، یعنی دست به دست شدن آن در بین افراد معدودی باشد، مثل اینکه خون فقط بخواهد در چند عضو جریان پیدا کند [که در این صورت] باز هم باعث فساد بدن و مجتمع خواهد شد.

با این نگاه بود که بنا بر این بود که حاکمیت باید در آنجا قوانینی را جاری بکند که این جریان پول در مجتمع، در انحای روش‌ها و مدل‌هایی که لازم است، محقق بشود. لذا گاهی ممکن است قوانین تشویقی باشد، گاهی ممکن است قوانین تنبیهی باشد. قوانین تشویقی و تنبیهی و قوانینی که جرم‌انگاری است، در رابطه با اینکه کسی در حقیقت بخواهد به مجتمع ضرر بزند، باید این [عمل] جرم دیده بشود و از نگاه و منظر دینی هم [ما] روایات این مسئله را در محضرش بودیم.

سیره نبوی و تشویق مؤمنان به فعالیت اقتصادی

از طرف دیگر، در رابطه با روش‌هایی که پیغمبر اکرم (ص) و امیران (علیهم السلام) به کار گرفتند، [بحث کردیم] در اینکه جامعه نوپای اسلامی، بعد از اینکه از جهت اقتصادی آسیب‌های جدی داشت و یک حالت وادادگی در بین [مردم] مدینه که تازه حاکمیت اسلامی به پا شده بود، از قبل جاری بود و فقط دلال‌بازی در آنجا در کار بود، پیغمبر (ص) چگونه اقتصاد سالم را ایجاد کرد؟ [ایشان] با تشویق و بازارسازی، بازار ایجاد کرد و راه کالاهای خارجی و واردات و صادرات را تسهیل کرد و برای این‌ها تشویق ایجاد کرد. ما روایات زیادی را خواندیم که این [نشان می‌دهد] چقدر مؤمنان باید در کارهای اقتصادی دخیل بشوند و خودشان را به معزل قرار ندهند که بگویند به ما ربطی ندارد یا ما به اندازه نیازمون داریم یا به اندازه خودمان و فرزندانمان داریم. روایات چقدر [از این تفکر] نهی کرده‌اند.

روایت برید عجلی و درس سرمایه‌گذاری

از جمله، مثلاً این روایت شریفی که خواندیم ولی [کامل نخواندیم]. این روایت شریف که برید عجلی، که از راویان ماست، از محمد [بن مسلم] خواست که خدمت امام برسد و از امام صادق (علیه السلام) سؤال کند که: «اموال و اماناتی از مردم دست من است؛ پول‌هایی را مردم به من داده‌اند که من با آن‌ها کاسبی کنم و تا به حال هم کسب می‌کردم و سودش را به آن‌ها پرداخت می‌کردم. اکنون قصد خلوت و دوری از دنیا را دارم [و] می‌خواهم اموال مردم را به ایشان برگردانم.» وقتی محمد بن مسلم این سؤال را از امام صادق (علیه السلام) می‌پرسد، حضرت فرمودند: «آیا می‌خواهد با دست خودش، خود را به فقر بیندازد؟ نه، این کار را نکند. آن پول‌هایی که دستش هست را نگه دارد»؛ (الکافي، ط-الإسلامیة، ج ۵، ص ۷۷، ح ۱۲). «با توکل بر خدا کاسبی‌اش را ادامه بدهد» و برای مردم سودآوری داشته باشد. یعنی حتی اگر سرمایه برای خود شخص هم نباشد، باز هم [ائمه] بر این تشویق کرده‌اند که انسان وارد این کارهای اقتصادی بشود.

البته عرض ما این است که معلوم است بعضی از کارها که امروزه رایج شده، که به عنوان سودهای کلان، پول‌های مردم را می‌گیرند و ممکن است دو سه بار هم قدرت ادا [ی سود را داشته باشند]، اما بعداً یک دفعه زیر پایشان خالی می‌شود، معلومه که خیلی‌ها ضرر دیده‌اند [و] این مقصود نیست. مقصود آن سود مناسبی است که امکان‌پذیر است و معمولاً هم اگر روی آن حساب و اسلوب کار بشود، قوام و دوام دارد. منتها چون طمع و حرص ایجاد می‌شود و بلندپروازی‌های غیرمعمول محقق می‌شود، سقوط هم زیاد می‌شود. به همین نسبت، خلاصه مردم هم یک سرخوردگی پیدا می‌کنند.

در این سالی که به عنوان سرمایه‌گذاری برای تولید نام‌گذاری شده که آقا فرمودند و همین نگاهی که سرمایه‌های کوچک در کنار هم امکان تحقق آن تولید را فراهم می‌کند، وقتی کنار هم بیایند، نمونه‌اش همین روایت برید عجلی است که در اینجا فرمود سرمایه‌ها را جمع کن و با این [سرمایه‌ها] در حقیقت کسب و کار را ادامه بده و با توکل به خدا سودش را هم [به دست آور و] انجام بده. منتها با همین نگاه که [انسان] دنبال سود معقول باشد، نه سود متوهم، خیالی و آرزومندیِ سودهای کلان که معمولاً شکست را در پی دارد. این هم یک فرهنگی شده که متأسفانه [مردم] می‌خواهند زود به نتیجه برسند و حوصله [ندارند]. همان‌جوری که در خواندن و مطالعه و پژوهش، گاهی دیگر آن حالت دوام و پایداری کم شده [و] معمولاً دنبال محصول کوتاه [مدت و] زودبازده هستند، در نظام کسب و کار هم گاهی فرهنگ به همین سمت می‌رود. این‌ها به هم مرتبط هم هستند ها! یعنی این‌جور نیست که بگویی آن در اقتصاد است و این در فرهنگ؛ نه، یک فرهنگ از یک جهتی آغاز می‌شود [و] به همه جا سرایت می‌کند. این مُسری است. لذا باید یک فرهنگ اجتماعی را ما اصلاح بکنیم.

این هم یک نکته بود که می‌فرمایند: «نه، بلکه [باید] فعالیت اقتصادی‌ات را ادامه بدهی». [امام] این را یک تکلیف می‌بیند که اگر به خصوص در جامعه‌ای یک حالت مریضی در اقتصاد پیش آمده، متدینین باید پیشقراول این کار باشند تا اصلاح صورت بگیرد. وگرنه واگذاری [امور] به کسانی که مریض هستند، به کسانی که سودجو هستند، [و] به دلالان، کار را خراب‌تر می‌کند. هرچه هم دولت یا قانون، نظام‌تری بکند، راه‌های فرار بیشتری هم باز می‌شود. لذا این [مشکل] تنها با آن [قانون‌گذاری] اصلاح نمی‌شود. باید راه‌های نظارت و قانون‌گذاری صحیح در کار باشد، اما راه اصلاح، [ورود] متدینین است.

اینکه ما می‌گوییم متدینین، زود دوستان به این عنوان که پس ما طلبگی را رها کنیم [و] برویم دنبال اقتصاد، منصرف نشوند. طلبه‌ها در اینجا وظیفه‌شان جهاد تبیین است که مؤمنین را تشویق و تحریض بر این بکنند که آن‌ها اقدام به این کار بکنند. لذا اول خودشان آستین بالا نزنند [و] کار قبلی‌شان را رها بکنند. بله، اگر در جایی هم لازم شد، آنجا هم یک امر دیگری است [و تابع] اولویت‌ها و تزاحم‌ها و اهم و مهم‌هاست. اما وظیفه اولیه ما جهاد تبیین است که در جامعه حرکت ایجاد کنیم، نه اینکه خودمان فقط راه بیفتیم برویم درسمان را، کارمان را، رها کنیم. به خصوص با توجه به اینکه ممکن است نیاز بیشتری به طلبه‌های فاضل در حوزه باشد تا بتوانند تئوری‌پردازی‌ها و آن نگاه دینی و حل مسئله را داشته باشند، رها کردن اینجا به این راحتی امکان‌پذیر نباید باشد. خب پس این‌ها را دائم باید تذکر [داد]. یکی دو بار دیگر هم گفتم، من یک موقعی زودی احساس تکلیف در این جهت نکنیم، چون عمل راحت‌تر از این کاری است که ما داریم و زودتر هم بازدهی دارد، [و] انسان زود کشیده می‌شود. خب این هم یک نکته بود که بیان شد.

ایجاد بازار مدینه و کسب هژمونی اقتصادی

عرض شد که در ابتدای اسلام، عمده کار مسلمان‌ها در مکه و مدینه، دلالی بود که پیغمبر (ص) دلالی را تبدیل به تجارت کرد؛ یعنی هم فرهنگ‌سازی کرد که بحثش را خواندیم، هم عملیات تجاری را به ایشان یاد داد. بازارها را جوری قرار داد که بازار مسلمین [در مقابل] بازار یهود قرار بگیرد و در تدبیر مکان و نوع کار و پشتیبانی‌ها، به طوری [عمل کرد] که برای کسانی که بار کالا می‌آوردند، تسهیلات زیادی را در نگهداری کالاهایشان [و] در جای باراندازشان ایجاد کرد که این‌ها باعث بشود شوق هم پیدا کنند که اول به بازار مسلمین بیایند. طولی نکشید که بازار مدینه، که بازار تازه تأسیس مسلمان‌ها بدون سابقه و بدون یک تخصص ویژه‌ای که قبل از این داشته باشند بود، با پشتیبانی پیغمبر اکرم (ص) و با طراحی و این نگاه ایمانی، اولاً بر بازار یهودیان مدینه غلبه کرد و به سرعت [رشد کرد].

از تحریم‌شوندگی تا تحریم‌کنندگی

به طوری شد که تا سال هشتم هجری، جریان بازار مدینه بر بازار عُکاظ و بازارهای مکه غلبه کرد و بازار مسلمانان در مدینه که تازه تأسیس هم بود، به «سوق العرب» [یا بازار اصلی اعراب] تبدیل شد. یعنی در عرض سه، چهار، پنج سال، تأسیس این کار و پشتیبانی صحیح توانست هم از رقابت با یهودی‌ها جلو بزند، هم از رقابت با بازار مکه که صدها سال سابقه کار داشت. به طوری که این هم جالب است که یکی از کسانی که از یمامه بود و در یکی از جنگ‌ها اسیر شده بود و بعد وارد کار تجاری شد، مسلمان شد و تاجر شد که اسمش ثُمامه بود از [قبیله بنی حنیفه در] یمامه. این شخص به گونه‌ای در تجارت گندم و جو که کالاهای اساسی برای مردم بود، [قدرتمند] شد که مردم مشرک مکه مجبور شدند به پیغمبر (ص) نامه بنویسند. بعد از اینکه پیغمبر اکرم (ص) در مدینه و قبلش در مکه محاصره اقتصادی بودند و تحت فشار بودند، آنقدر رشد کردند [که] آن‌ها به پیغمبر (ص) نامه نوشتند که اجازه بدهید گندم و جو به ما برسد. جلوی کاروان‌ها را نگرفته بودند، اما چون کار دست مسلمان‌ها آمده بود، مسلمان‌ها خودشان در حقیقت به آن سمت، با اینکه سودآور بود، نمی‌رفتند و همین باعث شد به مکه فشار بیاید و نامه بنویسند [و] از پیغمبر (ص) تقاضا بکنند که تحریم ما را بشکنید، که پیغمبر (ص) دستور دادند بشکنید، عیب ندارد.

ببینید چگونه شهری و امتی که تحریم بوده است، در اثر سه، چهار سال [تلاش] با یک طراحی درست و با نگاه به صحنه و مدیریت صحنه، همین‌ها به تحریم‌کننده تبدیل می‌شوند. یعنی این‌ها که تحریم‌شونده بودند، تحریم‌کننده شدند. این زمینه واقعاً با نگاه الهی امکان‌پذیر و باورکردنی است. لذا این نگاه را هم پیغمبر (ص) ایجاد کردند و همچنین حضرات معصومین (ع) به مسلمان‌ها [یاد دادند] که نگاهشان را حتی از حل مسئله اقتصادی فقط در حد شهر مدینه خارج کنند [و] نگاهشان به تجارت خارجی باشد. یعنی حل مسئله مدینه با ارتباطات خارجی درست و صحیح [ممکن است]، آنجایی که تحت تحریم نبودند، نه آنجاهایی که تحت تحریم بودند. لذا با این نگاه توانستند غلبه بکنند.

مقابله با اخلال اقتصادی و احتکار

البته می‌دانید که همیشه در این مسائل، یک عده‌ای از داخل [هستند که] پول دیگر، مال دیگر، ﴿وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ﴾ (سوره شریفه عادیات، ۱۰۰:۸) دیگر. به خصوص تازه‌مسلمان‌هایی که مسلمان شده بودند، این‌ها اهل تجارت هم بودند. حالا می‌دیدند سودشان هم این است که در اینجا بیایند خلاصه کار بکنند، اما با همان تقلب سابقشان، با همان دروغگویی‌های سابقشان. لذا پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعضی از این‌ها را توبیخ کردند و حتی اجازه کسب را از بعضی از این‌ها گرفتند؛ از جمله حکیم بن حزام است. حکیم بن حزام که ظاهراً برادرزاده حضرت خدیجه (سلام الله علیها) هم می‌شود، این شخص خب از تجار قبل بود و وقتی که مسلمان شد، بعد از جریان فتح مکه، کاری کرد که واردات را قبل از اینکه به مدینه برسد، قبل از ورود به شهر، تمام کالاها را یکجا می‌خرید، بعد انبار می‌کرد و [وقتی] قیمت بالا می‌رفت، می‌فروخت. پیغمبر اکرم (ص) در حقیقت او را از کارش منع کردند و اجازه ندادند، مگر اینکه بپذیرد قوانین تجارت بین مؤمنین را. اگر با این شرایط حاضر شد کار بکند، بعد از آن دوباره به او [اجازه دادند].

عجیب هم هست، بعد از اینکه مسلمان‌ها خیبر را فتح کردند، فتح خیبر یک بحث مهمی بود، چون تمام زمین‌های آباد مدینه دست یهودی‌ها بود که در خیبر و ملحقات آن قلعه‌های هفت‌گانه بود. هفت قلعه پی‌درپی این‌ها داشتند که یکی‌اش خیبر بود. تمام زمین‌های آباد مدینه تقریباً دست این‌ها بود. وقتی این [سرزمین‌ها] به پیغمبر (ص) و مسلمین ملحق شد، آن سرمایه باعث شد که قبلاً مسلمان‌ها فقط واردات داشتند، [اما] بعد از این صادرات هم پیدا کردند. یعنی خرما یکی از محصولاتی شد که تاجرانی که کالا وارد مدینه می‌کردند، می‌توانستند در برگشتن، همان پول را تبدیل به خرید خرما بکنند و خرما را صادر بکنند که این یک تجارت است.

اما بعد از جریان فتح خیبر و بعد از فتح مکه، به ظاهر باید گشایش بیشتری برای مسلمان‌ها از جهت اقتصادی به وجود می‌آمد، [اما] یک دفعه قیمت‌ها شروع کرد به بالا رفتن. یعنی چند تا تاجر توانستند بر [بازار] سلطه پیدا بکنند. حالا که دیدند بازار اینجوری شده، این ممکن است توطئه حساب‌شده هم نباشد، اما یک سودآوری و نفع شخصی در کار بود. لذا بعد از این جریان، قیمت‌ها یک دفعه شروع به گران شدن کرد که از آنجا پیغمبر (ص) دستورات ویژه‌ای را صادر کردند. بعد از فتح مکه [و] بعد از فتح خیبر که به ظاهر باید فراوانی بیشتر شده باشد، با اینکه کالا کم نبود، اما [عده‌ای] توانسته بودند در اثر احتکارها و نگهداری بی‌موقع، [یعنی طوری که] به وقتش به بازار نیاید، باعث شوند که قیمت‌ها بالا برود و یک تنش و یک شوکی به جامعه اسلامی وارد شود، آن هم در غیر وقت مترقب. آدم یک موقع هست مثلاً باران کم آمده، قحطی است؛ یک موقع هست که بالاخره شرایط طبیعی باعث فشارها و سختی‌ها [می‌شود]، گرمای زیاد است؛ بالاخره یک موقع هست شرایط طبیعی است [و] مردم آمادگی پذیرش [سختی] در شرایط طبیعی را دارند. لذا آنجا نمی‌شود خیلی سخت‌گیری بر تاجران کرد، چون بالاخره شرایط طبیعی است. اما یک موقع شرایط طبیعی همه‌چیزش موافق و مناسب است، اما یک دفعه جنگ روانی پیش می‌آید. حالا [شاید] قصد جنگ هم نداشته باشند، اما یک کار منفعت‌جویانه [انجام می‌دهند] که اینجا فشار خیلی به مردم منتقل می‌شود. یعنی مردم در آن وقتی که می‌بینند باران به موقع بوده، محصول به موقع روییده، تجارت‌ها به موقع هست، حتی فتح محقق شده، فتح مکه است، فتح خیبر است، درسته؟ توقع این است که یک خورده بیش از این دستشان باز بشود، اما یک دفعه ببینند قیمت‌ها رفته بالا، اینجا کار در حقیقت از جهت روحی و روانی تحملش برای مردم سخت‌تر است. لذا حاکمیت در اینجا باید دخالت بیشتری بکند.

آثار سیاسی و فرهنگی بازار اسلامی

خب حالا این را داشتم عرض می‌کردم که جوری شد که بازار مدینه به «سوق العرب» تبدیل شد. به طوری که، این هم خیلی زیباست، آنقدر رفت و آمد کاروان‌ها به مدینه که مرکز حاکمیت اسلامی بود، زیاد شد [که] تمام اخبار اطراف [به آنجا می‌رسید]. چون آنجاها که تلفن و تلگراف نبود، این ارتباطات نبود؛ باید کاروان‌ها خبرهای سیاسی را هم منتقل می‌کردند. منتها هر موقع رفت و آمدها کم بود، خبرها دیر منتقل می‌شد؛ اگر رفت و آمدها زیاد می‌شد، ارتباطات بیشتر بود، اخبار سیاسی و در نتیجه موضع‌گیری‌ها به‌موقع‌تر بود. لذا چون هر روز کاروان از جاهای مختلف وارد بازار مدینه می‌شد، از جهت سیاسی هم مدینه یک حالت به‌روزی در خبررسانی پیدا کرد. به طوری که هر کسی می‌خواست آخرین خبرهای همه مناطق را داشته باشد، سعی می‌کرد در مدینه حاضر باشد که آخرین خبرها در مدینه [بود].

ببینید، یک کار چقدر لوازم پیدا می‌کند اگر درست دیده بشود. لذا خود این روابط اقتصادی که تدابیر دینی برای آن چیده شد، یک استحکام برای نظام اسلامی [ایجاد کرد] و خبرهای به‌روزی را برای این‌ها و تصمیم‌گیری‌های به‌موقعی را [به ارمغان آورد]. چون وقتی خبرها به‌روز و درست باشد، تصمیم‌گیری‌ها هم به‌وقت صورت می‌گیرد دیگر، که چه بکنند. حتی برای کار اقتصادی، جایی که کنار است، در رفت و آمدها، تصمیمش در اقتصاد اثرگذار نیست. اما جایی که در مرکز اقتصاد قرار می‌گیرد، حرف او، تصمیم او، هر قانون‌گذاری او، در کل منطقه تأثیرگذار می‌شود، نه فقط در کشور خودش. لذا باعث شده بود، همان‌طور که الآن مثلاً می‌گویند قیمت را فلان ارز تعیین می‌کند یا فلان چیز تعیین می‌کند، نگاه به مدینه باعث شود که در جاهای دیگر نیز قیمت‌گذاری را با توجه به [شرایط] مدینه انجام دهند و اخبار را از آنجا [بگیرند] و حتی آینده را از آنجا پیش‌بینی کنند.

خب ببینید یک همچین نگاهی که می‌شود، خودبه‌خود این رفت و آمدها [باعث می‌شود]، که ما باید چقدر هزینه می‌کردیم تا [مردم] بیایند اسلام را ببینند تا دل‌ها به سوی اسلام هم مایل بشود؟ یا اقلاً برای بودن در آنجا باید تظاهر به اسلام می‌کردند. خود همین چه برکاتی را به دنبال خودش در ایجاد عظمت و شوکت مسلمان‌ها ایجاد کرد. یک تصمیم برای بازارسازی از سوی پیغمبر (ص) بود که زمینی را در یک جای مناسب قرار داد و یک قواعدی را شکل داد که توضیحش را دادیم. بعد یک دفعه ببینید تا کجا این پیش رفت [و] تا چه آثاری را به دنبال خودش آورد که کشوری که تحریم بود، حالا تحریم‌کننده بشود، حالا قدرت داشته باشد [و] تهدید کند. [آنها] نامه بنویسند اجازه بدهید برای ما [کالا بیاید]، با اینکه مدینه و مکه هیچ‌کدام قابل زراعت آنچنانی نبودند، غیر از آن قسمت‌های آباد مدینه. لذا معمولاً [کارهای] تجاری بود. اما با این حال، مشرکان مکه به مدینه نامه بنویسند [که] اجازه بدهید گندم و جو، کالای ضروری ما، برای ما برسد. خب این خیلی عزت برای مسلمان‌هاست. پیغمبر (ص) هم نمی‌خواست از این سوءاستفاده بکند که در حقیقت بگوید نه نمی‌فرستیم تا تسلیم بشوید؛ نه، اجازه دادند. اما همین حالت که آن‌ها تقاضا بکنند، [نشان می‌دهد مسلمانان که قبلاً] تحریم‌شونده بودند [و آنها] قدرت اقتصادی دستشان بوده، اما به واسطه چند سال کار درست و صحیح اقتصادی و تصمیم‌ها و قوانین به‌موقع، جوری شد که اینجا حالا تحریم‌کننده شد.

این را دور نبینید. اگر ما از جهت مدیریت داخلی‌مان درست کار انجام بدهیم، توانایی‌هایمان خیلی زیاد است. حتی ممکن است تأثیرگذاری‌هایمان در کشورهای اطرافمان به سرعت زیاد بشود و بعد از آن، آن‌ها به عنوان یک حالت اقماری در کنار این کار که قرار بگیرند، تأثیرگذاری جهانی هم پیدا می‌کند. منتها متأسفانه ما در مدیریت‌های داخلی‌مان اختلال خیلی داریم که آقا هم مکرر فرموده‌اند. یعنی اولاً آن باور نیست، چون یک وادادگی و نگاه واداده هست که باور نمی‌کنند که این اقتصاد با نگاه به خدا و توکل بر خدا و باور کردن به عنایات الهی، که اگر در حقیقت شما تقوا را رعایت کنید، خدای سبحان ﴿يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ﴾ (سوره شریفه هود، ۱۱:۵۲)، [محقق می‌شود]. این باور را نداریم. این باور توی مسئولین ما نیست؛ شاید در مردم ما بیشتر از مسئولین باشد. اما اگر توانستیم [این باور را ایجاد کنیم…] لذا اگر مؤمنان دست‌اندرکار بشوند و در کارها وارد بشوند، در همان مقداری که آن‌ها وارد شده‌اند، می‌توانند تغییرات این‌چنینی را ایجاد بکنند.

توصیه‌های عملی ائمه در تجارت خارجی

خب بعد حالا در بحثی که داریم این است که، این بحث تحریم اقتصادی را هم که مسئله‌اش را عرض کردیم، این‌ها را در تاریخ ذکر کرده‌اند. این‌ها را هم آقا در این کتاب «روایت تولید» بیان کرده‌اند، دوستان می‌توانند [مطالعه کنند]. خلاصه، مثلاً امام صادق (علیه السلام) است. خب امام صادق (ع) دیگر در حاکمیت نیست، اما در عین حالی که در حاکمیت نیست و بلکه مطرود حاکمیت است [و] مورد تعقیب حاکمیت، چه دولت بنی‌امیه چه دولت عباسیان، قرار دارد، [روایت] دارد که امام صادق (علیه السلام) غلامش را، که اسمش مصادف بوده، احضار می‌کند [و] به او هزار دینار می‌دهد [و] می‌گوید: «این هزار دینار را بگیر [و] برو تجارت خارجی بکن» (الکافي، ط-الإسلامیة، ج ۵، ص ۷۶، ح ۸). ببینید، نگاه به این است که باید ورای آن محدوده [فعلی] بود. فقط نه در اینجا، بلکه نگاه‌ها را وسیع‌تر داشته باشیم. تجارت خارجی می‌تواند تجارت داخلی را زود شکل بدهد. البته این را هم باید توجه داشته باشیم که مدینه و مکه قدرت تولید داخلی‌شان زیاد نبود. عرض کردیم مکه امکانش نبود، در مدینه هم خیلی محدود بود. لذا اساس کار بر تجارت بود که کالایی را وارد کنند، در حقیقت کار بکنند، بعد آنجا برای مصرفش بازار پیدا کنند. لذا [حضرت] دارد [که] «برو آنجا در مصر، از آنجا تجارت بکن»، و چون خرج من زیاد شده، حضرت می‌فرمایند: «خرج من زیاد شده، عیالوار شدیم، پس لازم است که تجارت صورت بگیرد». با اینکه خب حضرات می‌توانستند، متعدد داشتیم که گنج‌ها را و طلا را از زمین آشکار بکنند، اما در عین حال قرار بود زندگی‌شان به روش معمول بگذرد و لذا اگر قحطی می‌شد، اگر سختی می‌شد، آن‌ها هم به همان سختی مبتلا بودند و اینجا هم همان روشی را که برای مردم امکان‌پذیر است، [یعنی] تجارت را، بروند انجام بدهند که کسی را می‌فرستد [و با او] شریک می‌شود دیگر. این هم رفته آنجا تجارت صورت داده.

بعد می‌فرماید مثلاً حتی بعضی وقت‌ها بعضی کشورها خطرهایی داشت [و] سرمایه‌گذاری [در آنجاها] را حضرات نهی می‌کردند [و] در اولویت قرار نمی‌دادند. یا بعضی از سفرها خطر داشت. مثلاً بین سفر زمینی و سفر دریایی، با اینکه سفر دریایی ممکن بود زودتر به مقصد برسد در بعضی از جاها، ولی چون آن زمان کشتی‌ها، کشتی‌های کوچکی بود و عمده [خطر] غرق شدن بیشتر بود، به خصوص [برای] کالاهای تجاری، لذا حضرات گاهی بعضی مسیرها را نهی می‌کردن؛ یعنی حتی در مسیر و در مقصد، حضرات نظر می‌دادند که اینجا بروید، آنجا نروید؛ این کار را بکنید، آن کار را نکنید؛ این روش را انتخاب بکنید، آن روش را انتخاب نکنید. یعنی در کارهای اقتصادی، در قالب‌هایش هم حضرات نظر می‌دادند. این‌جور نبود که فقط یک کلیت کار را به عنوان ارزش مطرح بکنند. خب این [نشان‌دهنده] این [است] که به حضرات رجوع می‌کردند.

مثلاً [روایت] دارد که «کسی که بر دریا سوار می‌شود [و به دنبال کسب است]، چه طلب زیبایی دارد» [منبع دقیق حدیث یافت نشد]، که آن زمان چون راه دریایی سخت بود و معمولاً غرق شدن در آن خیلی بیشتر از [راه] زمینی بود [و] خطرش بیش از زمینی بود، لذا حضرات می‌فرمودند آنجا را کمتر انتخاب کنید [و] بیشتر راه‌های زمینی را انتخاب بکنید. یا مثلاً علی بن اسباط به امام رضا (علیه السلام) عرضه داشت که من در مکه به تجارت پرداختم اما وضعیتم کساد شد. برای اینکه تجارت پرسودی داشته باشم، قصد دارم از طریق دریا یا خشکی به مصر سفر کنم. حضرت با اشاره به اینکه سفر به سرزمین مصر با مرگ همراه است، فرمودند افرادی که عمری کوتاه برایشان مقدر شده، به آن سرزمین سفر می‌کنند [منبع دقیق حدیث یافت نشد]. بعد توضیح می‌دهند که آن زمان طاعون در مصر شدید بود. لذا حضرات در آن برهه، با اینکه در برهه‌های دیگری مثل [زمان] امام صادق (ع)، خودشان خادمش را فرستادند به مصر که برو آنجا تجارت کن، اما می‌بینید در یک برهه، حضرات از رفتن به جایی نهی می‌کردند، چون آنجا مریضی زیاد بوده و این مریضی باعث می‌شد که این‌ها هم امکان ابتلا [داشته باشند]. ببینید، حتی در جزئیات این‌جوری حضرات اطلاع داشتند، خبر داشتند و امر و نهی‌هایشان بر این اساس شکل می‌گرفته که این نشان می‌دهد باید وضعیت کشوری را هم که می‌خواهند بروند تجارت بکنند، کاملاً بشناسند؛ یعنی ظرفیت‌هایش، آن امکاناتی که آنجا دارد و راهی که ما می‌توانیم پیدا کنیم، این‌ها باید شناخته بشود.

بله، در روایت دیگری امام باقر (علیه السلام) می‌فرمایند که تجار سعی کنند بین تجارت و دینشان جمع کنند؛ جوری نشود تجارت باعث بشود یک موقعی به جایی بروند که با دینداری‌شان تصادمی داشته باشد. لذا از همان‌ها هم حضرات توجه داشتند که این تجارت حتماً باید با نگاه دین‌داری و اینکه امکان حفظ دینشان باشد، نه اینکه بگویند رفتیم تجارت و آنجا شرایط به جوری است که خطرناک است. [از] این هم نهی می‌کردند که جمع بین این‌ها باید باشد. مثلاً [روایت] دارد بعضی‌ها می‌رفتند جاهایی که سردسیر بود و در مناطق برف شدید بود، به طوری که جای زمینی که بتوانند نماز را بخوانند برایشان مقدور نمی‌شد، یعنی اینقدر برف زیاد بوده. حضرت فرمودند: «در سرزمینی که نمی‌توانی نماز را جز بر روی یخ بخوانی، طلب تجارت نکن» [منبع دقیق حدیث یافت نشد]. چه لزومی دارد؟ یعنی انسان این‌ها را هم باید [در نظر داشته باشد]. این‌ها هم جزو نکات تجاری‌شان است که ذکر فرموده‌اند.

اهمیت فقه التجاره و قوانین کسب‌وکار

خب، بعد یک بحث دیگری که در کلمات حضرات خیلی مهم است، [اینکه] غیر از تشویق به تجارت، قوانین تجارت خیلی مهم است. لذا به تجارت تشویق کرده‌اند، اما کنار تشویق به تجارت، قانون‌گذاری تجاری‌شان و دانستن قوانین هم خیلی مهم بوده. مثلاً ببینید که در بعضی از کلمات حضرات هست، تعبیر خیلی زیبایی است که از امیرمؤمنان (ع) در دوران خلافتشان است: «یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ» (الکافي، ط-الإسلامیة، ج ۵، ص ۱۵۰، ح ۱)؛ [ای گروه تاجران، نخست فقه [و احکام دین]، سپس تجارت. نخست فقه، سپس تجارت. نخست فقه، سپس تجارت]. سه [مرتبه] می‌فرماید اول دانستن قوانین و قواعد تجارت است. این‌ها را باید بدانید، بعد [وارد] تجارت [شوید]. دنبالش حضرت می‌فرماید: «وَ اللَّهِ لَلرِّبَا فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا»؛ [به خدا سوگند، ربا در این امت، پنهان‌تر از حرکت مورچه بر روی سنگ صاف و سیاه است]. مرز بین تجارت و معامله صحیح و بیع با ربا، مثل حرکت کردن مورچه است در شب تاریک بر روی سنگ سیاه. چقدر [تشخیص آن] سخت است. لذا اگر کسی «الفقه» را نداشته باشد، نه «الفقه» یعنی فقیه شدن، «الفقه» یعنی دانستن قواعد کسب و کار [و] دانستن آن قوانین الهی، [ممکن است بلغزد].لذا مرسوم بود قبلاً که در بازارها، قبل از اینکه بازار را باز کنند، صبح اول وقت، یک ساعت [تجار] در مساجد بازار جمع می‌شدند، آنجا درسی گفته می‌شد و بعد کاسب‌ها وارد کسبشان می‌شدند. این هم جزو قواعد بود که متأسفانه این‌ها [فراموش شده]. آن [درس] باعث می‌شود که هم وقتی قواعد الهی رعایت بشود، شیطان دخالت نکند، هم انسان اصلاح بشود، هم برکت برای کسب بیاید؛ یعنی آن روزی فراهم‌تر بشود. دنبالش می‌فرماید: «قسم‌هایتان را با صدق همراه کنید [و] قاطی کنید»؛ نگذارید قسم‌های بدون صدق باشد.

می‌فرماید: «التَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ الْفَاجِرُ فِي النَّارِ إِلَّا مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَ أَعْطَى الْحَقَّ» (وسائل الشیعة، ج ۱۷، ص ۳۸۲، ح ۲۲۷۹۳)؛ [تاجر، فاجر است و فاجر در آتش است، مگر کسی که حق را بگیرد و حق را بدهد]. چقدر روایت زیباست! یعنی جریان دنیا که کسب و تجارت اساسش بر حشر با مسائل دنیایی است، می‌گوید اصل این است که تاجر اگر مراقبت نکند، فاجر باشد و فاجر هم در آتش است، مگر کسی که حق را بگیرد و بدهد. این نهی از تجارت نیست؛ این [بیان] خطر تجارتی است که بدون نگاه دینی باشد. یعنی اگر دین همراه نباشد، قسم‌ها به دروغ [است]؛ اگر دین همراه نباشد، صدق به کذب [تبدیل می‌شود]؛ اگر دین همراه نباشد، بیع به ربا [آلوده می‌شود]؛ اگر دین همراه نباشد، آن رعایت [و] درست مطرح کردن جنس، که حالا در روایت دیگری آمده، همه این‌ها از بین می‌رود. «مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا» (الکافي، ط-الإسلامیة، ج ۵، ص ۱۵۰، ح ۱)؛ اگر کسی قواعد و آن قوانین دینی را در این مقداری که برای کسب لازم است نداند، حتماً از روی ناآگاهی [و] ناخواسته به ربا می‌افتد و اگر به ربا افتاد، همه آن نتایج ربا بر این کار وضعاً بار است، هرچند که ممکن است تکلیفاً، اگر مسئله را نمی‌دانسته و کوتاهی هم نکرده بوده، [مسئولیتی بر او] بار نباشد.

بعد این بحث ادامه دارد که ان‌شاءالله اگر فرصت شد [بگوییم]. که قوانین کسب و کار را باید داشته باشیم. در عینی که پیغمبر (ص) دلال‌ها را تاجر کرد، این‌ها دلال بودند [و ایشان] تاجرشان کرد، اما دنبال این بود که تاجران فاجر نباشند، بلکه تاجرها عادل باشند. این جمع بین تجارت و عدالت کار سختی است، اما ناشدنی نیست. اما کشور ایمانی حتماً به تاجر نیاز دارد، حتماً به کاسب نیاز دارد که اگر رعایت قوانین الهی را بکند، می‌شود «الکاسب حبیب الله». کاسب، حبیب خدا می‌شود؛ تاجر، کسی می‌شود که قلب جامعه اسلامی را به حرکت درمی‌آورد [و] خون را در رگ‌ها جریان می‌دهد. پس هر کاری به قدری که ارزشمند است، خطرناک هم هست. لذا [روایت] دارد که شیطان از صبح می‌آید با فرزندانش لب بازارها و فرزندانش را در بازار پخش می‌کند [و] می‌گوید این بهترین جایی است که من می‌توانم صید داشته باشم و کارم را انجام بدهم، که حالا روایاتش را هم می‌خوانیم. لذا مراعات اینکه کسی می‌خواهد در کسب و تجارت وارد بشود، باید حتماً برای خودش یک عهدهای ویژه‌تری را هم در نظام ایمانی قرار بدهد تا کم‌کم دنیا او را به سمت خودش نکشاند.

ان‌شاءالله خدای سبحان مراعات قواعد دینی را که دنیا و آخرت را به کمال می‌رساند، برای ما بیشتر از گذشته ان‌شاءالله قرار بدهد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

[صلوات حضار] اللهم صل علی محمد و آل محمد. سلام علیکم و رحمة الله. یه صلوات باحال، نه خواب‌آلود! [صلوات حضار] اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. عجل فرجهم باشه، این باشه. ضبط می‌کنم. بله، سؤال؟

پرسش و پاسخ

[سؤال]: آیا از یک جمع محدود می‌توانیم [شروع کنیم]؟

[پاسخ]: شما نمی‌توانید روی بازار یک دفعه اثر بگذارید، اما از چند نفر می‌توانید [شروع کنید]. همین چند نفر شروع کنند، یک حلقه [تشکیل دهند] و اثر [کارشان] دیده بشه، این سرعت ایجاد می‌شود. یعنی ما نباید ناامید باشیم که اگر دستمان باز نیست، در اینکه مردم همه گوش نمی‌کنند، یا از جانب حاکمیت پشتیبانی نمی‌شویم، پس بگوییم نمی‌شود؛ نه. انسان می‌تواند روی چند تا مؤمن اثر بگذارد، حتی این حلقه‌ها را شروع کند. چند نفر کاسب شروع کنند برای اینکه قبل از کسبشان، قواعد تجارت را هم یاد بگیرند و دنبال نگاه‌های بلند هم باشند. یعنی هم نگاهشان این باشد که دارند قواعد را یاد می‌گیرند، هم نگاهشان فقط به شهرشان نباشد، [بلکه] کشوری و جهانی [و] منطقه‌ای افق نگاه پیدا کنند. باور کنند که شدنی است که مؤمنین اگر در این مسیر قدم بردارند، می‌توانند در حقیقت تأثیرگذار باشند و تجربه کسب و قواعدش را هم پیدا کنند. بالاخره هر کاری یک تجربه‌ای هم می‌خواهد. یک دفعه یک کسی که وارد نیست، بزند به کار تجارت جهانی، خب معلومه که وقتی این قواعد را بلد نیست، شکست می‌خورد [و] ورشکست می‌شود. هر کاری شاگردی می‌خواهد. یک کسب ساده شاگردی می‌خواهد، درسته؟ یک صنعت ساده [شاگردی می‌خواهد]، چه برسد به قواعد تجارتی که امروز بسیار پیچیده شده. حتماً این‌ها را باید انسان محاسباتش را یاد بگیرد.[سؤال]: آیا طلبه باید نوعی برود یاد بگیرد؟

[پاسخ]: یعنی طلبه باید نوعی در حقیقت علم اجمالی داشته باشد که با این علم اجمالی، قدرت ارائه‌ای پیدا کند که آن‌ها بروند تفصیلش را پیدا بکنند. اما اگر این اجمالش را هم نداند، هیچ‌چیزش را نداند، امکان انتقال و تجهیز و تشویق هم برایش امکان‌پذیر نمی‌شود. بله.

[سؤال]: اقتصاد چون ثبات ندارد، همان مؤمن هم اعتماد ندارد. چون اقتصاد روز به روز است، یعنی به این معنا هیچ ثبوتی ندارد. لذا مؤمن نمی‌تواند سرمایه‌اش را بگذارد. خارجی که نمی‌گذارد هیچ، داخلی هم اعتماد نمی‌کند.

[پاسخ]: هر چیزی به خودش که نگاه بشه، ثبوت ندارد؛ آدم هم ثبوت ندارد. روزگار و فرصت‌ها دائماً در تغییر و تحول است. اما هر چیزی به نسبت با خدا ثبوت دارد. وقتی به خدا منتسب و مرتبط می‌شود، [ثبات پیدا می‌کند]. بله، ﴿مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ﴾ (سوره شریفه نحل، ۱۶:۹۶)؛ یعنی گذرا و از بین‌رونده است. اما ﴿وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ﴾؛ [آنچه نزد خداست، باقی است]. همین اقتصاد هم وقتی به خدا گره بخورد [و] انسان دنبال پیاده کردن تکلیفش باشد، بقا پیدا می‌کند، ثبات پیدا می‌کند. در عین تغییرش، وقتی مرتبط با ثابت می‌شود، ثبات پیدا می‌کند. پس با نگاه الهی می‌شود به هر چیزی ثبات داد. بله.

[سؤال]: سلام علیکم و رحمة الله. امروزی هم احتیاج دارد که در بازار، یکی از تجار، رئیس [بازار]، مسائل فقهی را بیان کند؟

[پاسخ]: عرض کردیم دیگر. یعنی این هم جزو کارهاست. این را باید [انجام داد].

[سؤال]: خب گفتیم این را چکار بکنیم؟

[پاسخ]: گفتیم که چند تا کاسب بیایند، حالا اگر صبح هم نمی‌توانند، بگویند شب بعد از نماز مغرب و عشاء ما می‌آییم. یک وقتی که تعطیلی [دارند]. ظهر بین نماز ظهر و عصر، اگر تعطیل می‌کنند، حالا مغازه گرم است [و] هوا [گرم است]، بگویند ما نیم ساعت [وقت می‌گذاریم]. یعنی این باید از چند نفر شروع بشه. چند تا کاسبی که متدین هستند، بگویند ما این را می‌خواهیم بدانیم. حالا همه نیامدند. همین چند تا وقتی بروند، مردم ببینند که این‌ها دارند این کار را می‌کنند، بازاری‌های دیگه ببینند، بعد اثر کار هم در کار این‌ها دیده بشود، یعنی خدا برکتی که می‌دهد، آرامشی که می‌دهد، بقیه هم کم‌کم شوق پیدا می‌کنند. لذا باید کار را با [مقیاس] کوچک شروع کنیم، اما نگاهمان این باشد که این کوچک می‌تواند گسترش پیدا کند ان‌شاءالله.

[سؤال]: [کتابی که] تألیف شده، به اصطلاح…

[پاسخ]: همین کتابی که عرض کردم… نه دیگر حالا آنجوری کاری… این کتاب آقا بود، «روایت تولید». این کتاب از آقاست که بالاخره الان حاکم اسلامی است دیگر. خود حاکم اسلامی این‌ها را بیان کرده دیگر. «روایت تولید» کتابش است. این از کتاب [ایشان بود]. بله، در نمایشگاه [کتاب موجود است].

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید