جلسه 1001    19/08/1403

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین

 

اول از همه از دوستانی که پیام دادند یا تشریف آوردند و ما را خجالت زده کردند تشکر می‌کنم. خدا همه رفتگان شما را بیامرزد و زیر سایه اهل بیت در دنیا و آخرت باشند و باشیم ان شاء الله.

 

در محضر آیات قرآن کریم هستیم. سوره نساء، آیه اول بعد از بسم الله الرحمن الرحیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ‌

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً ﴿1﴾

این آیه شریفه که فرازهایی از آن را در محضر دوستان بودیم، در نظام اجتماعی دین راهکاری قوی و قویم را آشکار می‌کند که از طریق ارحام محقق می‌شود. و رابطه خالقیت و ربوبیت حق را به آن رابطه ابوت و امومت و فرزندی پیوند می‌زند. و بهترین راهکار توحید را در نظام حرکت سلوکی راهکار ارحام می‌داند. لذا خیلی معارف در این آیه شریفه قرار داده شده است و هرچقدر بتوانیم نکات حرکت سلوکی اجتماعی از این آیه اصطیاد و استخراج کنیم، جا دارد. یک مدل و راهی را ارائه داده است که حرکت توحیدی اساسش بر محوریت رحم شکل می‌گیرد. بر محوریت ابوت و امومت شکل می‌گیرد. آن موقع اگر این را فقط به عنوان اخبار نبینیم، بلکه به عنوان انشاء ببینیم که پس باید از این طریق حرکت بکنیم، پس باید این را مدل توسعه نگاه توحیدی در جامعه قرار بدهیم، هر چیزی که در مقابل این قرار بگیرد، و یا ضرری و زیانی به این بزند، در حقیقت به توحید لطمه زده است، نه فقط به یک اثر اجتماعی لطمه زده باشد. چون راه توحید را با این نگاه بیان می‌کند. وقتی انسان به این مسئله نگاه می‌کند می‌بیند این مسئله با تمام آن عرفیات هم سازگار است. با وجدانیات هم سازگار است. حتی با نگاه طبیعی که در تکوین قرار داده شده است و حیوانات هم از این بهرمند هستند سازگار است. یعنی تشریع الهی با تکوین تطابق پیدا می‌کند. پس این را به عنوان یک راهکار عظیم می‌بینیم.

با این نگاه هی می‌خواهیم این را تعمیقش کنیم، به عنوان یک مسئله معرفتی کاربردی که در عین حالی که از عظیم‌ترین مباحث معرفتی است، یک روش کاربردی است و در مرحله عمل هم واقع است و با این نگاه باید توسعه بدهیم. رویش باید کار بکنیم. روایات شریف که ذیل مسئله وارد شده است معنایش خیلی وسیع‌تر از آن چیزی می‌شود که انسان در نگاه اول به آن روایات می‌نگریست. بحث ارحام و رحم و خانواده از مباحث بسیار مهم تلقی می‌شود. دیگر به آن سادگی که انسان قبلا می‌دید نمی‌شود. مسئله پیچیده‌تر و عظیم‌تر می‌شود.

می‌خواستیم در محضر روایات ارحام باشیم. بعضی را به عنوان نمونه شروع کردیم. یک تطبیقی را از متن المیزان داشته باشیم، بعد در ادامه روایات ارحام را که رحم طینی را به رحم ولایی و رحم رحمانی گره می‌زند و مسیر حرکت را از طریق رحم طینی با طی کردن رحم ولایی و رسیدن به رحم رحمانی منتهی می‌کند. ابتدا با رحم طینی، در اواسط با رحم ولایی و در انتها رسیدن به رحم رحمانی. این مسیر رحم را به عنوان یک راهکار عظیمی که انسان به راحتی می‌تواند طی کند معرفی می‌کند. با اینکه گفتن اینکه تنها راه است درست است، اگر نگوییم تنها راه است، میانبر‌ترین و نزدیک‌ترین راه قطعا هست رحم طینی. اگر گفتیم تنها راه است، البته براهینش هم سر جایش باید اقامه بشود و راه‌های دیگر می‌خواهند برساند به این. اگر راه‌های دیگر هست برای رساندن به این راه است. نه اینکه راه‌هایی در عرض این راه باشد. این هم ان شاء الله در ادامه مباحث باید بیان بشود.

#سلوک_توحیدی

#سلوک_اجتماعی

#بهترین_راه_سلوک_توحیدی

#راه_منحصر_سلوک_توحیدی

#ضربه_به_خانواده_ضربه_به_توحید

#رحم_طینی_و_رحم_ولایی_و_رحم_رحمانی

-بعضی زوجیت را در مقابل توحید می‌دانند.

زوجیت در مقابل توحید نیست. اینکه خدای سبحان می‌فرماید ما همه چیز را… خلقنا کل شیء زوجین، نمی‌شود خلق خدا در مقابل خدا باشد. اگر عالم را خدا خلق کرده است، این عالم که نمی‌تواند ضد توحید باشد. اما رابطه غلط می‌تواند ضد توحید باشد. پس اصل زوجیت مقابل توحید قطعا نیست.

-زوجیت کثرت است.

آیا شر از خدا نشات می‌گیرد؟ عالم کثرات هم خلقش فی نفسه غلط نیست. نه خلقش غلط است و نه ارتباط با آن غلط است. اما انسان کثیر بشود با کثرات غلط است. زلف آشفته یار باید موجب جمعیت بشود. اما اگر زلف آشفته یار موجب تکثر شد غلط است. غلط نتیجه‌ای است که از آن محقق می‌شود. گاهی ما ضعف خودمان را به عالم نسبت می‌دهیم. چون ما ضعیف برخورد می‌کنیم، با کثرت عالم نمی‌توانیم توحید را مؤکد بکنیم. زلف آشفته را موجب جمعیت نمی‌بینیم، این دلیل بر این نیست که آن آشتفگی و کثرت ذاتش است. آن کثرت مرتبط با زلف یار است که یک حقیقت است و موجب جمعیت است. اگر کثرتی محقق می‌شود مربوط به ضعف ماست که این کثرت در کثرت می‌ماند. اما کثرتی که به وحدت می‌کشاند کمال است و مؤکد است و آمدن به دنیا برای این بود. و الا آدم را به دنیا نمی‌آوردند. در بهشت که بود وحدت و جذبه بود. کمال انسان این است که برسد به دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی، آمدن در این کثرات و دیدن آن حقیقت وحدت در تمام کثرات الکمال کل الکمال است. اما آن مرتبه که انسان رها کند و برود در بیابان، از دست بدنش چه بکند؟ ما 37 تریلیون سلول داریم. این کثرت را کجا بگذارد برود؟ همراهش هستند.

حضرت آیت الله بهجت می‌فرمودند حاج محمد تقی گفته بود که من خسته شدم، می‌خواهم سر بگذارم به بیابان. گفته بود می‌روی حاج محمد تقی را هم با خودت می‌بری یا نه؟ خودش حاج محمد تقی بود. گفته بود چکارش بکنم؟ گفت همان آسمان است و همان زمین، همان آش است و همان کاسه. اقلش این است که 37 تریلیون کثرت سلول‌هایمان هستند. قوای ما هستند. نمی‌شود چشم را کور کرد، نمی‌شود گوش را کر کرد. نمی‌شود دهان را بست که چیزی نخورد. این‌ها کثرات است. خدا این همه ورودی قرار داده است برای اینکه یاد بگیرد با کثرات چگونه برخورد بکند.

پس اساس زوجیت مؤکد فردیت حضرت حق است. اگر کسی بخواهد فرد باشد معارضه کرده است با فردانیت حضرت حق.

پس زوجیت مؤکد فردیت حق است. همچنان که مردن مؤکد حیات و دوام و بقای حضرت حق است. در عین اینکه آدم دلش می‌سوزد، در عین اینکه برایش سخت است، اما از یک سوی دیگر می‌بیند که هر مردنی مؤکد بقا و دوام حق است که فقط او باقی است. کل من علیها فان و یبقی وجه ربک، باقی فقط اوست. اگر اینطور دید، در عین اینکه مردن سخت است، مردن را یک لذتی می‌بیند که تاکید بقای حق است. ببینید چقدر زیبا می‌شود. زوجیت در عین اینکه یک کثرت است، اما مؤکد وحدت حق است که او فرد فقط است. فرد فقط اوست. رب لا تذرنی فردا و انت خیر الوارثین. تو وارث هستی. فرد هم فقط تویی.

بله، اگر زوجیت ما را به نقص کشاند و نتوانستیم در آنجا وحدت را حفظ بکنیم این ضعف ماست. نه نقص زوجیت. نمی‌شود به خاطر این از زوجیت فرار کرد. مثل اینکه انسان بگوید من به دنیا نیایم چون به کثرت مبتلا می‌شوم. زودتر از دنیا بروم چون اینجا به کثرت مبتلا می‌شوم. اینطوری وارد نشده است. بله، خدایا من را آوردی در کثرت… در دعای عرفه می‌فرماید

فَأَرْجِعْنِي إِلَيْكَ بِكِسْوَةِ الْأَنْوَارِ وَ هِدَايَةِ الِاسْتِبْصَارِ حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْكَ مِنْهَا كَمَا دَخَلْتُ إِلَيْكَ مِنْهَا مَصُونَ‏ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَيْهَا

من را جوری با استبصار هدایت کن که همانطوری که داخل شدم در عالم با وحدت، از او برگردم با وحدت. مصون السر عن النظر الیها. نگاه استقلالی نکنم به عالم. الیها نظر نکنم.

وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الِاعْتِمَادِ عَلَيْهَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِير

اعتمادم به آن‌ها نباشد. اما از آن‌ها استفاده نکنم؟ چرا. توکل این است که نفی اعتماد بر اسباب می‌کند، نه نفی استفاده. اعتماد بر اسباب نکن، اما استفاده از اسباب مانعی ندارد. بلکه آمده تا استفاده بکند. بلکه اگر کسی طرد بکند این خلق خدا را طرد کرده است. خدا نیازش را در این قرار داده، اسبابش را قرار داده، راهش را قرار داده، ولی این طرد کرده باشد، این مخالفت با تکوین است.

پس اگر یک کسی یک موقعی از این ضرر می‌کند ضعف وجودی اش است نه اشکال در چینش عالم که زوجیت را قرار داده است.

#سر_نزول_و_صعود

#دیدن_وحدت_در_کثرت_کمال_است

#زوجیت_اشیاء_مؤکد_فردیت_حق

#مرگ_مؤکد_بقاء_حق

متن المیزان:

قوله تعالى: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» المراد بالتساؤل‏ سؤال بعض الناس بعضا بالله، يقول أحدهم لصاحبه: أسألك بالله أن تفعل كذا و كذا هو إقسام به تعالى،

وقتی چیزی را بخواهند، خدا را قسم می‌دهند پیش مردم تا اعماد کنند، تا قبول کنند.

و التساؤل بالله كناية عن كونه تعالى معظما عندهم محبوبا لديهم

اگر قسم به خدا می‌خورند برای رفع حاجاتشان، نشان می‌دهد که برای خدا عظمتی قائلند که آن عظمت را واسطه می‌کنند که به حاجاتشان در رابطه با هم برسند.

فإن الإنسان إنما يقسم بشي‏ء يعظمه و يحبه.

می‌گویند جان بچه ات، جان پدرت. می‌گویند قسم بخور به جان

پدر و مادرت یا فرزندت که فلان. یعنی چیزی که عظیم است نزد تو.

رحم باید معظم باشد نزد افراد مثل خدا که عظیم است نزد افراد. لذا اینجا رحم را عطف کرد به خدا. همچنان که خدا عظیم است، و اتقوا الله الذی تساؤلون به و الارحام. یعنی و اتقوا الله و الارحام الذی تساؤلون به. خدایی که تساءلون به، ارحامی که تساءلون به.

چه بیان واقع باشد که و اتقوا الله و الارحام الذی تساءلون به، چه انشاء باشد که ارحام را باید در نگاهتان در عظمت و حرمت مثل خدا قرار بدهید از جهت تساءلون به که در حاجاتتان عظمت و وساطت را برای او قرار می‌دهید. چه اخبار باشد، چه انشاء باشد. هر دو عظیم است و درست است. هر دو کار رحم را عظمتش را نشان می‌دهد. مثل ان لاتشرکوا بالله و بالوالدین احسانا. مثل اینکه شرک به خدا را می‌برد در کنار و بالوالدین احسانا. احسان به والدین را حرمتش را، یعنی احترامش مثل این است که چطور شرک به خدا ورزیدن حیطه اش برای انسان خطرناک است، باید رعایت شدید بکند که به هیچ مرتبه‌ای از شرک مبتلا نشود، حرمت والدین را باید اینطور رعایت بکند و جانبش را مراعات بکند. اینجا هم بیان این است که و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام.

روایات را که ذیلش بیاوریم معلوم می‌شود که می‌شد راه‌های مختلفی برای خلقت و تکثر باشد، خدا مضطر به این رابطه نبود که اینطور قرار بدهد. اگر از این راه را قرار داده که از طریق رحم توسعه محقق بشود، راه توحید را این دیده است، عظمت راه توحید را در این دیده، لذا تکوینش را بر این قرار داده است، لذا در تشریع هم توحیدی را خواسته است که از این راه عبور می‌کند. یعنی خدا مضطر نبود ببیند عالم اینطوری شده، حالا مثل بزند که اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام. ببینید در عالم رحم را، عظمت قائل باشید برایش. نه. اصلا قرار داد تا این عظمت را برایش قائل بشود. و این را عظیم قرار داده تا این عظمت رعایت بشود. خلقش را اینطور قرار داد. این نگاه که خدا اینطوری خلق کرده و بعد هم امر کرده است، نشان می‌دهد که چقدر مسئله عظیم است. ما از این منظر نگاه می‌کنیم که کأنه خدا مضطر شد، یک همچنین چیزی را در عالم دیده است، حالا می‌خواهد از این استفاده بکند. چون وسیله خوبی است می‌گوید از این هم استفاده بکنیم که راه خوبی است. نه، اصلا اینطوری خلقش کرد تا این استفاده محقق بشود.

چقدر این مهم می‌شود. تفاوت نگاه ایجاد می‌کند. راه رسیدن به توحید را این راه قرار داده است. بر این اساس خلق کرده است. نه اینکه بعدا دید خوب است و گفت استفاده بکنیم.

#مقارنت_تقوای_الهی_و_تقوای_ارحام

و أما قوله: وَ الْأَرْحامَ‏ فظاهره أنه معطوف على لفظ الجلالة، و المعنى: و اتقوا الأرحام،

منتها ادب عبودی اقتضاء که خدای سبحان معمولا بین لفظ جلال و معطوفی که به لفظ جلاله عطف می‌شود یک فاصله‌ای را ایجاد می‌کند تا ادب عبودی و ربوبی رعایت بشود. مثل قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون. رسوله و المومنون عطف به الله است. یعنی فسیری الله و رسوله و المومنون عملکم. اما ادب ربوبی نسبت به خدا و ادب عبودیت نسبت به بنده اقتضاء می‌کند که در جایی که ویژه نباشد، عادی باشد، این فاصله رعایت شود.

اما در یک جاهایی می‌خواهد سیطره و سلطه رسول را برساند. آنجا واسطه حذف می‌شود. مفعول واسطه در عطف این دو نمی‌شود. بلافاصله معطوف را عطف می‌کند بعد مفعول را می‌آورد. چون می‌خواهد نشان بدهد که برای مسئله یک اهمیت ویژه‌ای قائل است که اینجا سیطره و سلطه درش مهم است. لذا گاهی رسول را بدون واسطه و آمدن مفعول عطف به الله می‌کند. آنجا ویژه است.

در پاسخ: عیبی ندارد که تساءلون به ارحام نخورد، فقط به الله بخورد. منافات هم ندارد که در وجه عظمت که تساءلون آمده است، در ارحام سرایت بکند. یعنی مردم ارحام را در وساطتشان عظمت قائل می‌شوند. مثل اینکه می‌گوید به جان فرزندم. به جان پدرم و مادرم که متعارف بین مردم هم هست که این قسم را انجام می‌دهند.

و ربما قيل: إنه معطوف على محل الضمير في قوله: به و هو النصب يقال: مررت بزيد و عمرا، و ربما أيدته قراءة حمزة: و الأرحام بالجر عطفا على الضمير المتصل المجرور- و إن ضعفه النحاة- فيصير المعنى: و اتقوا الله الذي تساءلون به و بالأرحام يقول أحدكم لصاحبه: أسألك بالله و أسألك بالرحم، هذا ما قيل، لكن السياق و دأب القرآن في بياناته لا يلائمانه فإن قوله: وَ الْأَرْحامَ‏ إن جعل صلة مستقلة للذي، و كان تقدير الكلام: و اتقوا الله الذي تساءلون بالأرحام كان خاليا من الضمير و هو غير جائز، و إن كان المجموع منه و مما قبله صلة واحدة للذي كان فيه تسوية بين الله عز اسمه و بين الأرحام في أمر العظمة و العزة و هي تنافي أدب القرآن.

و أما نسبة التقوى إلى الأرحام كنسبته إليه تعالى فلا ضير فيها بعد انتهاء

الميزان في تفسير القرآن، ج‏4، ص: 138

الأرحام إلى صنعه و خلقه تعالى،

نگوییم ارحام در برابر خدا می‌شود، شرک می‌شود. می‌گوید نه، ارحام خلق خداست، صنع خداست. خدا این را خلق کرد تا تقوای او هم رعایت بشود. لذا به عنوان صنع خدا در طول خدا حساب می‌شود نه در عرض که شرک محسوب بشود.

و قد نسب التقوى في كلامه تعالى إلى غيره كما في قوله: وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ‏: «البقرة: 281»،

تقوای معاد را، روزی که در آن برخواهید گشت، تقوای آن روز را رعایت کنید. گفتیم تقوا در هر جایی مناسب آن موضوع می‌شود. تکرار نیست. یعنی هر موضوعی که اینجا معاد است، آنجا ارحام است، جای دیگری نار است، هر کدام از این‌ها تقوای او مناسب خودش می‌شود.

و قوله: وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ‏: «آل عمران: 131»، و قوله: وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً: «الأنفال: 25».

فتنه‌ای که فقط اهل ظلم را شامل نمی‌شود. این‌ها هر کدام یک دسته‌ای از تقواست. این فتنة گاهی اختیاری بعضی از انسان‌ها می‌شود که ایجاد کردند، گاهی فتنه بدون اختیار انسان‌ها، حادثه‌ای است که محقق می‌شود. یا نار که در پیش است برای همه و قهری است و امثال این‌ها.

و كيف كان فهذا الشطر من الكلام بمنزلة التقييد بعد الإطلاق و التضييق بعد التوسعة بالنسبة إلى الشطر السابق عليه أعني قوله: يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا إلى قوله: وَ نِساءً،

عرض کردیم یک تفاوتی در برداشت با مرحوم علامه داشتیم که ما عرض کردیم خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساءا توسعه و تفصیل ما قبل است. و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام بیان اجمالی بود. یعنی این کل است و آن‌ها تفاصیلش.

مرحوم علامه این را تقیید بعد الاطلاق می‌بیند. کأنه یک جزئی از آن معنا حساب بشود. اما عرض کردیم که این به آن معنا می‌تواند اجمال بعد تفصیل باشد، که این کل می‌شود. شئون دیگری هم پیدا می‌کند غیر از رابطه پدر و فرزندی، و مادر و زوجیت، می‌تواند برادری، خواهری و تمام ارحام را در بر بگیرد. به این عنوان عا‌م‌تر و مطلق‌تر می‌شود و تمام روابط را شامل می‌شود. توسعه داده شده است.

مرحوم علامه هم در ادامه بیانی می‌کنند که می‌شود اطلاق بعد التقیید را استفاده کرد. علاوه بر اینکه ابتدا فرمودند تقیید بعد الاطلاق است.

فإن محصل معنى الشطر الأول: أن اتقوا الله من جهة ربوبيته لكم، و من جهة خلقه و جعله إياكم- معاشر أفراد الإنسان- من سنخ واحد محفوظ فيكم و مادة محفوظة متكثرة بتكثركم، و ذلك هو النوعية الجوهرية الإنسانية، و محصل معنى هذا الشطر: أن اتقوا الله من جهة عظمته و عزته عندكم

آنی که می‌شناسید که تساءلون به، به او قسم می‌خورید برای رفع حاجاتتان.

(و ذلك من شئون الربوبية و فروعها)

اطلاق و تقیید را از این استفاده کردند. چون این از شئون ربوبیت است و آن ربوبیت بود، این تقیید بعد از اطلاق است.

در  پاسخ: یکی از شئون ربوبیت می‌شود رفع حوائج.

و اتقوا الوحدة الرحمية التي خلقها بينكم

آن وحدت رحمیه را رعایت بکنید. وحدت رحمیه عام‌تر از همه آن‌ها می‌شود. عام‌تر از همه ابوت و امومت و زوجیت و بنوت می‌شود.

التی خلقها بینکم هم خیلی زیباست. وحدت رحمیه را خلق کرده است. یعنی غیر از اینکه پدر و فرزند و … هستند، خود وحدت رحمیه خلق است. یعنی روابط هم مخلوق خدا محسوب می‌شوند. نه فقط ذوات. خدا می‌توانست ذوات را به گونه‌ای خلق بکند که این روابط بینش نباشد. روابط هم مخلوق خداست. یعنی اینطور نیست که جعلش جعل ترکیبی باشد که آن را خلق کند و بعد این را خلق کند. جعلش به جعل بسیط است به گونه‌ای خلق کرده که این روابط هم درش دیده شده است و محقق است. و این هم مخلوق خدا محسوب می‌شود.

#خلق_وحدت_رحِمیه

(و الرحم شعبة من شعب الوحدة و السنخية السارية بين أفراد الإنسان).

این هم خیلی کلام کلیدی است. از آن کلماتی است که در بحث خانواده باید با طلا زرکوب بشود و نوشته بشود و سر در بحث‌های اجتماعی زده بشود.

آن سنخیت از رحم که وحدت از سنخیت نشات گرفته می‌شود، می‌فرماید سنخیت ساریه با رحم محقق می‌شود. هم خونی سنخیت ساریه است. از رحم طینی آغاز شود تا رحم ولایی و … . هم خونی در رحم ولایی در مسئله خُلق و عقائد و آن نظام معرفتی کشیده شود که آن هم تشابه و سنخیت در نظام ولایی است که ابوت و امومت و بنوت را ایجاد می‌کند.

#الرحم_شعبة_من_شعب_الوحدة

#رحِم_و_وحدت

و من هنا يظهر وجه تكرار الأمر بالتقوى و إعادته ثانيا في الجملة الثانية فإن الجملة الثانية في الحقيقة تكرار للجملة الأولى مع زيادة فائدة و هي إفادة الاهتمام التام بأمر الأرحام.

مع زیادة فائدة، یعنی این بالاتر می‌شود. کلام اولش را که اطلاق و تقیید گرفتند، با این ذیل که جمله ثانیه تکرار جمله اولی است مع زیادة فائدة، از این جهت می‌توانیم استفاده بکنیم که این عظیم‌تر است. جامع قبلی است به اضافه. هر چیزی که قبل را داشته باشد به اضافه، مقام تفصیل بیشتری می‌شود. این مقام اجمال باعث شده است که تقیدات تفصیلی درش نیاید، لذا سعه اش بیشتر بشود.

-یکبار فرمودید تقیید بعد از اطلاق است، یکبار می‌فرمایید تفصیل بعد از اجمال است.

کلام مرحوم علامه تقیید بعد اطلاق است در ابتدا. بعد می‌فرمایند این اضافه دارد و ام است. از آن جهت که ارحام همه را شامل می‌شود، می‌شود اجمال بعد تفصیل. از آن جهتی که زیادت دارد، می‌شود تفصیل بعد تفصیل. چون این زیادت هم دارد. به جهت زیادتش می‌توانیم بگوییم تفصیل بعد تفصیل است. به جهت جامعیتش که همه را دارد، می‌توانیم بگوییم اجمال بعد از تفصیل است.

در ادامه هم خیلی کلام مهمی است.

 

-با توجه قرآن برای همه انسان‌ها هست و مخصوصا این نکته در این آیه که بحث روابط رحم عام است، مخصوص دین داران نیست، تساءلون به را سوال وجودی نگیریم؟ عام هم می‌شود.

اگر سوال وجودی بگیریم که همه حاجات را از او می‌گیریم غلط نیست، اشکال هم ندارد، درست هم هست. اما چون می‌خواهم ارحام را عطف کند، علاوه بر او، این سوال ظاهری و نظام عادی هم بر او عطف می‌شود. آن نظام وجودی هست. آن خدایی که حاجاتتان را از او می‌خواهید، ارتباطاتتان را با او برقرار می‌کنید. ارحام هم عطف به اوست چون ارحام هم نظام تکوین است. این سر جایش است. اما علاوه بر او، آن خدایی که در بین شما در گفتگوهایتان هم به او قسم می‌خورید.

-این مخصوص دین داران می‌شود.

مخصوص دین داران نیست. ما بی خدا نداریم. خدا را قبول دارند، منتها هر کدام خدایی را. آیه می‌گوید عظمتی که در رابطه تان با خدا می‌بینید، تقوایش را در رابطه با رحم هم رعایت کنید. ما آن سوال وجودی را نفی نمی‌کنیم، سر جایش است این علاوه برای نظام تشریع است.

#سوال_وجودی_از_حق_تعالی

 

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 1001” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید