بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

انشاءالله این بحث تعدد زوجات را امروز تمام کنیم و دیگر کش پیدا نکند.

………………..

شاگرد: در بحث اقتضائات آن طبع حیوانی مدنظر قرار داده می‌شود دیگر؟

استاد: در بحث تعدد..، بسم الله را بگوییم، بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاة والسلام علی محمد و آله الطاهرین (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین

سوالی که حضرتعالی فرمودید که آیا آن طبیعت در بحث تعدد زوجات طبیعت حیوانی مورد دقت قرار می‌گیرد یا نه، اگر یادتان باشد ابتدای بحث ایشان مطابق روالش این بحث را مطرح کرد، گفت در بحث تعدد زوجات یا وحدت زوجات در اقسام حیوانات آنچه که مشاهده می‌شود غیر واضح است، برخلاف مباحث دیگر که یکی یکی هر کدام را مطرح می‌کرد می‌گفت سنت و سیره در خود اصل ازدواج و مباحث مرتبط با او کاملاً می‌شود از طبیعت خیلی را استفاده کرد و اصطیاد کرد اما در مورد تعدد زوجات، این مسئله مثلاً تا حتی «استیلای الذکور علی الاناث» را می‌گفت در حیوانات این طبیعی است و عادی است؛ ولی در تعدد زوجات این می‌گوید..، این از همین استفاده می‌شود که طبیعت را ایشان از همین کلامش است، هیچ به سمتی مایل از سمت دیگر نمی‌گیرد، همان لا اقتضی، همان به نحو لا اقتضی می‌گیرد که لا اقتضی است، این کلامش هم در ابتدای کلام دلالت..

شاگرد: اگر آنجا به نتیجه رسیدیم مؤثر است در این بحث، نمی‌توانیم بگوییم نه آن گونه حیوانی اصلاً..

استاد: در بحث حیوانی هر جا که در بحث حیوانی ما به عنوان این که انسان هم حیوانی است که بعد مراحل بالاتر را دارد، نظام حیوانی در بحث انسانی به عنوان تأیید تأثیر دارد نه به عنوان مستقل، به این عنوان که هر گاه نگاه بکنیم هر چه باشد اینجا باشد اینجوری نیست، اما به عنوان این که این مبدأ اگر در انسان دیده می‌شد در حیوان هم دیده شده باشد این یک تاییدی است بر این که یک سنت است یک طبیعت است یک خلقت است این تأثیر دارد. (10:00)

شاگرد: به نحو اولیه، به نحو …

استاد: به نحو این که ما آن خلقت انسان را بر آن اساس بگیریم فقط، که حیوانیت باشد..

شاگرد: فقط نه، آن نگاه اولیه که می گوییم که آقا..

استاد: بله این تحلیل است، یعنی اگر تحلیل کردیم از مرد و زن به یک جایی رسیدیم یا یک چیزی برایمان متشابه شد، بعد رجوع می‌کنیم می‌بینیم آن تأیید است، نه به عنوان این که آن علت تامه باشد. اگر علت تامه باشد هر چیزی که در آنجا است باید در اینجا هم باشد در حالی که اینجوری نیست، علاوه بر این که در حیوانات اختلاف هم است در انواع حیوانات، اما آنی که طبیعت حیوانی باشد تأیید است همیشه نه بیشتر، به عنوان تأیید است.

این بحث را اگر بخواهیم یک سر و سامانی به آن بدهیم که انشاءالله بلکه این جلسه تمام بشود، یک نکته‌ای را ایشان مطرح فرمودند که بحث تعدد زوجات را اشکالات و معایب چند همسری را می‌خواست بیان بکند. در اشکالات و معایب چند همسری یک مقدمه‌ای را عرض کردیم که آن مقدمه‌ای که دیگران گفتند را به عنوان اشکال چید ایشان و بعد بررسی صحیحش کردند که بحث سربازی اجباری را مطرح کردند که اینجوری نیست که از یک منظر بشود نگاه کرد باید از منظرهای مختلف نگاه کرد. بعد ایشان به صورت خلاصه می‌گوید که ما در حین این که از قانون تعدد زوجات کاملاً دفاع می‌کنیم و پای مسئله هستیم و لکن در نحوه اجرایش اشکالاتی داریم که اگر در نحوه اجرایش ممکن است که خالی از اشکالات و معایبی که در نحوه اجرا پیش می‌آید نباشد، لذا اینها را مطرح می‌کنیم و مسئله را نشان می‌دهیم که برمی گردد به نحوه اجرا، نه اصل حکم. حکم اشکال ندارد، چی اشکال اگر داشته باشد دارد؟ در نحوه اجرا. کسانی که اجرا می‌کنند همانجور که مرحوم علامه هم همین را فرمود که سیره مسلمان‌ها در اجرا، غیر از قانون است، قانون را نقد کردن و جوابگویی و تبیین عقلانی‌اش یک بحثی است، اما سیره مسلمان‌ها اگر بد عمل کردند و بد نتیجه داد و این بد نتیجه دادن را نمی‌شود به پای قانون گذاشت که داشتیم این بحث را می‌کردیم که نیمه کاره آن بحث هم ماند آنجا.

مرحوم علامه می‌فرماید که این اشکالات و معایب را و جواب‌هایش را از جهات متعدد ذکر می‌کنیم، یکی از نظر روحی. از نظر روحی این همان اشکالاتی که آنجا مرحوم علامه کرده تکه تکه کرده، جواب‌هایش هم به مناسبت همان اختصاصی ذکر کرده. می‌گوید اساس این است که روابط زناشویی، تعبیر قرآن هم این است که «لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا»[1] است که این آرامش، سکونت، عشق، محبت یا تعبیر بعضی روایات که آن حَنین زن و مرد به همدیگر، تمایل و میل و علاقه زن و مرد به همدیگر که تعبیر بعضی از روایات آمده، حنین با ح جیمی، که این دو به هم حنین دارند، علاقه و میل دارند یا همان جایی که حتی آدم خلق شد، بعد از خلقت آدم، آدم خلاصه یک باری که از خواب بیدار شد دید یک موجود بالاخره جالبی حالا تعبیر جالبی جلو رویش قرار گرفته، گفت خدایا این چیست، خدایا این چیست؟! این خلاصه جدید بود دیگر، تا به حال ندیده بود. بعد که آنجا، می‌گوید خدایا این کیست یا چیست که من دوستش دارم! یعنی از همانجا بحث خلاصه علاقه با نگاه، یعنی نشان می‌دهد که این شی‌ای که الان دیده با این که نمی‌شناسد آن را و هنوز اولین بار است که برایش دیده می‌شود، با اشیا دیگر برایش متفاوت بود؛ این همه چیزهای خوب دیده، این همه چیزهای جالب دیده، اما اولین بار که حضرت حواء را می‌بیند از خدا سؤال می‌کند خدایا این چیست که من دوستش دارم این قدر؟! یعنی این میل از درون و این حنین و این رابطه از ابتدا است.

اگر زناشویی بر این اساس است که می‌خواهد از نظر روحی یک رابطه سکونت، آرامش، عشق، علاقه ایجاد بشود، مستشکل می‌گوید که خب تعدد زوجات که این را از بین می‌برد که! منافی است با این است که بخواهد آرامش، بخواهد آن عشق، علاقه! خب وقتی که این باشد آن نیست دیگر؛ خب پس آن مقصود از ازدواج چی شده با این نگاه؟ تعدد زوجات مخالفش است.

شهید مطهری جواب می‌دهد که ما قبول داریم که روح ازدواج، عاطفه و احساسات است و احساسات هم دست انسان نیست که اختیاری راحت باشد که هر جوری دلش می‌خواهد بخواهد تقسیمش بکند تفکیکش بکند، بسیاری‌اش در حقیقت دل انسان می‌رود بدون این که انسان دیگر بخواهد اختیار کند، از کف او خارج است بعضی از مراتب عاطفه و احساسات. اما چه کسی گفته که تقسیم احساسات به نحو تقسیم مادی است که ضرر می زند؟

همانجور که امیرمومنان علیه السلام فرمودند که «كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ- إِلاَّ وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ»[2] که ظرفیت علم هرچقدر در آن ریخته بشود این سعه پیدا می‌کند. بحث محبت یکی از آن بحث‌هایی است که این را شهید مطهری مطرح نکردند ولی در جاهای دیگر این بحث می‌آید که ظرفیت محبت از سنخ معرفت است، محبت از سنخ معرفت است و ظرفیت محبت هر چه قدر به کار گرفته بشود شدت پیدا می‌کند. و لذا نگویید حالا پس باعث می‌شود که پس بگوییم اگر یک همسر این قدر عاطفه ایجاد می‌کند دو تا پس بیشتر. یعنی در نظام وجودی‌ات اگر محبت درست گرفته بشود، محبت پدر و مادر مانع محبت به همسر نیست، مانع محبت به فرزند نیست و محبت به فرزند و همسر که پیش می‌آید محبت پدر و مادر کم نمی‌شود. بله، ظرف زمانی ابراز محبت کم می‌شود چون محدودیت ایجاد می‌شود، اما محبت کم نمی‌شود، این یک بحث جدی است.

اینجا شهید مطهری مثال می زند می‌گوید چطور یک پدر نسبت به فرزندان متعددی که دارد عاطفه‌اش تقسیم می‌شود به اینها، اما با همه اینها با این که این فرزند یک پدر دارد، عاطفه این پدر نسبت به هر فرزندی بیش از عاطفه آن فرزند است به این پدرش. با این که چند تا فرزند شدند هفت تا هشت تا ده تا، حالا شما بگویید ماشاءالله هر چه که شده، اما در عین حال هر کدام از اینها را به نحوی عاشق است که علاقه دارد که این از محبت فرزند به پدر بیشتر است این محبت و صدمه‌ای به اصل محبت نزده و مادر همینجور، که اینها این خودش یک نقض خوبی است به حرف آنها. پس می‌شود متعدد باشد متعلق محبت، در یک عرض باشند در همردیف باشند، اما در عین حال محبت کاملاً آشکار باشد، جو محبتی و احساسی از دست نرود. هرچند که اگر یک نفر باشد تا چند نفر، ممکن است یک قدری آن ظرف بروزش کمتر نشان داده بشود یا دل نسبت به چند نفر مثل یک نفر پر نشود، اما در عین حال جو عاطفی و احساسی از دست نمی‌رود. لذا ازدواج که اساسش بر نظام عاطفی و احساسی بود جو عاطفی و احساسی از دست نرفته.

شاگرد: استاد این اشکال از این طرف اگر نگاه کنیم … [16:51] دوباره، یعنی درست است پدر عاطفه‌اش نسبت به فرزندان کمتر نمی‌شود ولی فرزندان وقتی زیاد می‌شوند نسبت به هم حسادت دارند.

استاد: آن یک بحث دیگری است، ببینید آن یک بحث دیگری است

شاگرد: اینجا هم بحث همسران است، همسران نسبت به هم..

استاد: ببین شما از نظر فلسفی که می دانید یک موردی نقض بیاورید، چون می‌گوید هر جا که تعدد پیدا بشود، هر مورد که تعدد پیدا بشود عاطفه از دست رفته است. می‌گوید که نه تعدد پیدا شده، عاطفه از دست نرفته. همین مورد کفایت می‌کند در این مسئله.

شاگرد: پس چرا این طرف الان همین فرزند دوم که به دنیا می‌آید، می گویند فرزند اول نسبت به این حسادت می‌کند؟

استاد: فرزندان نسبت به هم حسادت می‌کنند مال این بود که تا به حال تمام محبت پدر، حالا بعد این را مطرح می‌کند که این مربوط به اجرای غلط است که پدر و مادر قبلاً تمام عاطفه‌شان را نسبت به این به کار می‌گرفتند و این می‌دید و حالا این می‌بیند که یک خرده به او کم توجهی می‌شود. یعنی اگر قبلاً افراط بوده در ابراز، این حالا آن تفاوت را احساس می‌کند. اگر در همان موقع هم پدر و مادر متعادل با این رفتار می‌کردند..، لذا بچه‌های اول لوس‌تر در می‌آیند چون از ابتدا تمام محبت به آنها بوده، اما کم کم این متعادل می‌شود، این کم کم متعادل..، لذا بچه‌ها کم کم می‌بینید که علاقه‌شان هم به هم کم نمی‌شود، لذا علاقه خواهر و برادری که دیگر ضرب المثل است. وگرنه باید تا آخر اینها هوو می‌شدند، نه اینجوری نیستند ممکن است در بچه‌گی در سر و کله هم بزنند تا یک مدتی، ناراحت هم بشوند از دست هم هم بگیرند اما یک خرده که جلوتر می‌روند برای هم جان هم می‌دهند.

شاگرد: پس باید محبت نسبت به همسر اول کنترل شده باشد، اول نباید تمام محبت..

استاد: حالا این را بحث می‌کند که ما یک موقع است که نوع رفتاری که..، ببینید حالا این را بیان می‌کنم، … که این را اگرالان بگوییم بعد آنجا مطلب دیگر اختلال پیدا بشود. این پس یک..، می‌خواهیم تند تند بگوییم، این از نظر روحی..، که از نظر روحی اختلالی ایجاد نمی‌شود و محیط ازدواج محیط احساسی و عاطفی باقی می‌ماند، امکان باقی ماندن محیط احساسی و عاطفی است، این را نفی نمی‌شود کرد.

از نظر تربیتی اشکال دیگری که کردند این است که، از نظر تربیتی اینها را به قیام علیه یکدیگر و دشمنی علیه یکدیگر وادار می‌کند و کینه‌توزی، جلب کینه‌توزی اینها را پیش می‌آورد، و لذا این از جهت تربیتی است، یک محیط تربیتی مناسبی نمی‌شود. جواب دادند که این آن نکته‌ای که شما منظورتان بود اینجا ایشان در جواب می‌آورد. می‌گوید که نوع این که مرد..، جای آن آقایانی که خالی است اسم نمی‌بریم دیگر، جای آن آقایانی که اینجا به کارشان می‌آید خالی است، شما بعداً بالاخره به آنها ابراز بکنید، محیطی که اقدام برای زن دوم می‌شود نوع آن اقدام متفاوت است. یک موقع بنا بر این می‌شود که مرد دلش را یک زن دیگری پر کرده غیر زن خودش، بعد علی رغم این که با این خانم زندگی می‌کرده و محبت داشته یک دفعه آن زیر پایش خالی می‌شود می‌رود سراغ او، (20:00) این زن احساس می‌کند که چون همه وجودش را این می‌دیده که دل مرد را تصرف کرده باشد، اگر ببیند که دلش را دیگری تصرف کرد، این برایش شکست عاطفی است، به گونه‌ای که احساس می‌کند که در زندگی شکست خورده و این باعث می‌شود که نسبت به آن زن دوم کینه‌توزانه..، اما اگر در یک محیط صحیحی مطرح بشود، این محیط صحیح ممکن است این هم ناراحتی ایجاد کندها، نه که هیچ ناراحت‌کننده نیست، اما این زن احساس نمی‌کند که شکست خورده است، بلکه اگر معلوم بشود یا روشن بشود از جهت تبیین عقلانی که بالاخره حالا یا این مرد توانایی بیش از حدی دارد و این زن نمی‌تواند آن توانایی غریزی او را اشباع بکند در عین این که محبتش نسبت به زن کامل است، در عین این که محیط عاطفی است، که این اقدام بکند برای مورد دیگری؛ یا اینکه جو عقلانی مسئله به جوری حل می‌شود که محیط اجتماعی به لحاظ زیادت زن‌ها بر مردها و فسادهایی که ممکن است پیش بیاید، این را برای عده‌ای از مردان لازم می‌کند که امکان دارد؛ لذا اینجا احساس شکست نمی‌کند این زن که مرد به خاطر این که از جهت عاطفی اشباع نشده یا از این بیزار شده یا دلش را یک کس دیگری تصرف کرده دارد اقدام می‌کند، بلکه احساس می‌کند که یک ضرورتی او را به این کار واداشته، یک تکلیفی او را به این کار واداشته، در حین این که علاقه هم در آنجا است. این نیست که بگویی حالا دومی را بدون علاقه برود بگیرد؛ نه! این شکست این نیست.

بیان ایشان این است که اگر این نوع برخورد باشد که معمولاً الان این جوری است که مرد سر راهش یک زن دیگری قرار می‌گیرد فریفته او می‌شود علاقه به او پیدا می‌کند، این علاقه را مدتی مخفی می‌کند از زن خودش، بعد هم اگر لو برود آن زن که فهمید می‌بیند دیگر نمی‌تواند تحمل بکند چون دل این جای دیگری است واقعاً، و این احساس شکست برای این زن ایجاد شده، و لذا این از جهت تربیتی اگر که اقدام برای ازدواج صحیح صورت بگیرد، به عنوان یک نگاه شکست‌آمیز برای زن نباشد زن اول، این تحمل زن دوم راحت‌تر می‌شود. نه این که بگوییم هیچ معونه ندارد. این تحمل چون احساس نمی‌کند مربوط به شکست او است، بلکه احساس می‌کند نیاز بیشتر این است، نه احساس شکست او. این دو تا با هم خیلی متفاوت است از جهت تربیتی. یعنی اگر اینجوری شد محیط راحت‌تر می‌تواند به آرامش برسد.

لذا آنهایی هم که موفق بودند در این کار کسانی بودند که از این طریق اقدام کردند. آن‌هایی که هووها با هم سازگار هستند آنهایی بودند که از این طریق عقلانی جلو رفتند، یعنی گفتگو کردند صحبت کردند، او را به مرتبه‌ای از رضایت رساندند که اقدام بکنند که او احساس نکند که این دل مرد با این اشباع نمی‌شود از جهت عاطفی. نه، از جهت نیازهای دیگری است که مرد بیش از این نیاز دارد یا زن مریضی دارد یا زن دوران استراحت دارد مرخصی دارد، همه اینها را که درست مطرح بشود زن احساس نمی‌کند که دل مرد از این کنده شده. اینجوری نیست، اگر اینجوری نباشد شهید مطهری می‌فرماید این اثرگذارتر است در بقای آن ازدواج دوم هم که پیش می‌آید و زن اول هم احساس خسران نمی‌کند که من شکست خوردم در زندگی‌ام.

تعبیر آخر ایشان این است که قانون تعدد زوجات یک راه حل مترقیانه ناشی از یک دید اجتماعی وسیعی است، یعنی کسانی اقدام باید بکنند که از جهت فکری این دیدی وسیعتر هم پیدا کرده باشند. حتماً اجراکنندگان آن نیز باید در سطح عالیتری فکر کنند، این را داریم به عنوان مطلوب می گوییم ها، و از یک تربیت عالی اسلامی..، اگر این جوری باشد که از یک تربیت عالی برخوردار باشند قطعاً در نحوه اقدامش متفاوت است از کسی که از جهت هوس فقط می‌رود. پس آن کسی که از جهت هوس می‌رود ممنوع نیست، کسی نگفته باطل است، اما عواقبش هم پای خودش است دیگر، پس ما نگذاریم پای قانون اسلام. آن را نگذاریم پای قانون اسلام. ببینید اسلام این را به عنوان یک راه حل برای حل مشکلات در مقابل یک سری راه حل‌های غیرمنطقی پیشنهاد داده. راه اجرایش هم با تمام قواعد اخلاقی که برایش گذاشته معلوم کرده که این باید روی یک نظام عاطفی شکل بگیرد. اگر کسی بد این را اجرا کرد رفت از راه مخفیانه یا دلش را داد به یکی دیگری و از این کَند انجام داد و این زن اول احساس شکست عاطفی می‌کند این دیگر برنمی گردد که قانون غلط است، این برمی گردد به این که این شخص بد اجرا کرده، غلط اجرا کرده. باطل هم نیست عقدش، اما ضرری که می زند به اسلام و به قانون اسلام باید پاسخگویش هم پیش خدا باشد، پیش مردم هم که از دین بد می گویند چون این بد اجرا کرده. بد اجرا کردن هر اثر سوئی ایجاد بشود پای این هم نوشته می‌شود. مثل کسانی می‌ماند که یک گناهی را انجام بدهد گناه اخلاقی، حالا ممکن است گناه فقهی نباشد گناه اخلاقی باشد، ضربه زده عمداً بدون رعایت به عاطفه دیگران، توهین کرده به دیگران، با رفتارش یک توهین عاطفی کرده، با رفتارش یک توهین.. .

شاگرد: در ازدواج اول هم صدق می‌کند این بیان دیگر، اگر از روی شهوت باشد؟

استاد: از روی شهوت باشد صرف نگاه این جوری بکند به طرف و بعد طرف احساس می‌کند اصلاً به این علاقه ندارد، فقط می‌خواهد اطفاء شهوت بشود، این هم یک توهین انسانی است، توهین شده به آن شخصیت او. لذا وقتی زن می‌فهمد ناراحت می‌شود که ببیند فقط برای این این را گرفته. بعد می‌بینید همین سبب اختلاف می‌شود. یعنی این نشان می‌دهد که ازدواج یک امر عالی است، بله اطفاء شهوت یکی از لوازمش است یکی از اهداف متوسطش است که جامعه با این هم به سلامت می‌رسد. اما این تنها هدف نیست در رابطه انسانی، بلکه این رابطه اهداف عالی‌تری، که قبلاً این بحثش را داشتیم.

شاگرد: نوع ارتباطی که این برقرار کرده با آن زن، در حتی ازدواج اول هم غلط است، یعنی این اصلاً چیز نمی‌کند، یک نفر با یک نگاهی یا یک گفتگویی با یک نامحرمی که روابط پنهانی داشته باشد، بعد این منجر به ازدواج بشود این حتی همان ازدواج اول..، خود این ازدواج هم خیلی ازدواج محکمی نیست، ولی اگر فرض بفرمایید..

استاد: من نفهمیدم. گفتگوی با نامحرم مقدمات ازدواج که مانع ندارد که.

شاگرد: نه، گفتگوهای پنهانی یعنی یک چیزی که مثلاً فرض کنید..

استاد: پنهانی‌اش هم در حدی که ببینید.. پنهانی‌اش هم در حدی که به عنوان مقدمات ازدواج باشد مانع ندارد.

شاگرد: از روی چشم‌چرانی باشد

استاد: حالا آن بحث دومش است، گناه است دیگر، آن لذت می‌برد. وقتی با این قبل از ازدواج می‌رفته لذت هم می‌برده، آن دیگر آن بحث دومش است دیگر.

شاگرد: این در همان ازدواج اول هم یک چیز منکوبی است، ولی اگر..

استاد: حالا با این در ازدواج دوم اصلاً از اول تا به هم دیدند علاقه‌مند شدند عقد کردند، به آنجا نکشید که روابط نامشروع داشته باشند بعد برسد به ازدواج. نه، تا دید یک دل نه صد دل عاشق شد و این یک دل نه صد دل عاشق شدن گسست از قبلی یا بی‌اعتنا شدن.. و فریفتگی نسبت به این شد، گناهی هم نکردند از جهت گناه فقهی، همان لحظه اول که دیدند عاشق شدند قرار مدارها، مطابق شرع چند جلسه گفتگو کردند گفتگوهایش هم بر این بود که به تفاهم ازدواج برسند، فرض این است که مطابق ازدواج اول همه شرایط را انجام دادند

شاگرد: … [27:12] یکهو که آدم به یک نفر چیز نمی‌شود..

استاد: خدا پیش نیاورد پس، پس خدا پیش نیاورد، این همه می گویند تا دید یک دل نه صد دل عاشق شد از کجا می گویند؟ ببین معلوم می‌شود که عاشق نشدی دیگر، ببین. می‌گوید یک دل نه صد دل از همینجا پیش می‌آید

شاگرد: چیزی که در شرع..

استاد: آقا در نظام دین، در نظام حتی روایات هم می‌فرمایند گاهی یک انسان یک کسی را که می‌بیند حالا لزوم ندارد زن باشد، یک مردی مرد دیگری را می‌بیند احساس می‌کند که اصلاً انگار سالیانی است که این را می‌شناسد و علاقه دارد. منتها در نظام ارتباط زن و مرد این اشد مسئله است، آنجا اگر در حد رفاقتی است..، بعد در روایت دارد که اینها مربوط به عالم قبل از این عالم بوده، که ائتلاف ارواح است، این امکان‌پذیر است. این جور نیست که به مرور عشق مثلاً چه بشود؟ نه، گاهی یک جرقه است یک لحظه است، خلاصه تمام آنی که می‌خواهد در دو سال طول بکشد تا ایجاد شود در یک لحظه گاهی ایجاد می‌شود. لذا پیش نیاورد خدا برایتان کسی اینجوری پیش نیاورد که، اگر پیش می‌آورد در یک جایی باشد که قابل تحمل باشد برایش، و الا خلاصه این عشق که پیش می‌آید سر به رسوایی می زند، پیرمرد را از میدان به در می‌کند چه برسد به جوان..

شاگرد: الان دیگر مسیری که پیش رفت غیر از آن واقعیتی که است یعنی اینجوری که مخفیانه انجام می‌دهند حالا من..

استاد: شما گفتید بنا شد ادامه‌اش هر کس چیز می‌کند اسم‌هایش را بگوید..

شاگرد: هوس بود … در هر … [28:29] شرایطی هر چیزی را دستش بدهی خراب می‌کند؛ اما پس در شرایط واقعی اینجوری است که مرد می‌بیند که اگر که با زنش اصلاً در این مورد صحبت بکند نه به آن خواسته‌اش می‌رسد، زندگی‌اش هم در معرض سقوط قرار می‌گیرد. یعنی واقعیت را که می‌چیند می‌بیند چاره‌ای جز این که مخفیانه عمل بکند ندارد.

استاد: عرض کردم ببینید این روش اجرا است، اگر کسی نتوانست یا زنی را از اول اقدام کرده که خب رفته از اول این می‌دانسته با یک زن راضی نمی‌شود، رفته یک زنی گرفته که این می‌داند به هیچ وجه راضی نمی‌شود مجبور است برود مخفیانه..، این‌ها روش اجرا است. اصل قانون را یک موقع داریم بحث می‌کنیم، یک موقع در روش اجرا، تنگناهای اجرا

شاگرد: ما قانون را یک جوری تبدیل کردیم که..

استاد: ببینید نه، اینجوری نیست. اگر فرهنگ حاکم در یک دوره‌ای به گونه‌ای است که اجازه نمی‌دهند زن‌ها، این مربوط به قانون نیست، این مربوط به غلط بودن فرهنگ حاکم است. شما دوای فلان درد شما مثلاً فلان دارو است، اما شما یک مریضی دیگری دارید که این دارو را بخورید این درمان که نمی‌شود مضاعف هم می‌شود درد، این اشکال دارو نیست، اشکال محیطی است که این دارو می‌خواهد در آن اعمال بشود

شاگرد: حرف سر یک چیز دیگری است حاج آقا من عرضم این است که اگر ما.. یک وقت با تقریر تعدد زوج‌ها به این نحوی که بود که مثلاً صورت مطلوب همان تک همسری است؛ یک وقت ما تقریرمان این طوری است که نه اصلاً..، مثلاً می گویم حالا این نمی‌خواهم بگویم لزوماً این طوری است، (30:00) آقا کمال زن در این است که این غیرت را نداشته باشد، اصلاً آن زنی خوب است که بیاید این کار را انجام بدهد

استاد: نه، این را هم نگفته

شاگرد: نه، نمی‌گویم این است می گویم ما یک تقریری می‌کنیم که خود این تقریر مانع را بر می‌دارد، یعنی یک زن متدین وقتی با قانون تعدد زوجات مواجه می‌شود این در ذهنیت …

استاد: اگر تعدد زوجات اقتضای طبیعت همه انسان‌ها بود، طبیعت انسان‌ها اقتضایش این بود، حتماً خدای سبحان اگر این اقتضا را در طبیعت مردها قرار داده بود حتماً تحملش را هم در نوع زن قرار داده بود، هرچند ممکن است در بعضی از افرادش این نباشد. این اقتضای طبیعت نیست، لا اقتضا است نسبت به طبیعت. چون لا اقتضا است لزوماً آن طرفش هم تحمل ممدوح نیست. یعنی بگوییم حتماً تحمل در آن طرف باید ممدوح باشد؛ اگر زنی یک موقع حاضر نشد به تعدد زوجات یک اختلالی در وجودش است این. نه این جوری نیست، اگر این طبیعی بود به صورتی که اقتضای طبیعت بود آن طرف ممدوح بود.

این‌ها عمداً دارم می گویم، ببینید اینها با هم باید چفت و بست بشود اگر چفت و بست نشود نظام فکری اشکال پیدا می‌کند. نمی‌شود در نظام الهی یک طرف در حقیقت…؛ اقتضا هر سوالی در نظام طبیعت جوابش محقق است، اما اگر سؤال اختصاصی است یعنی عده‌ای باید باشند، لزوماً در آن طرف نباید همه نسبت به این سؤال اختصاصی عده‌ای، همه پاسخگو باشند و همه کمالشان در این باشد؛ نه اینجوری نیست.

شاگرد: پس حاج آقا با آن روایتی که از امام صادق غیرت زنانه را کفر می‌داند یا با همین آیه..

استاد: این‌ها ببینید در نظام فردی، یک موقع است که در یک جای اختصاصی در یک مورد اختصاصی در آنجا شرایط پیش می‌آید؛ البته اینجوری است، یعنی ممکن است یک جایی که می بیند این کفاف مردش را نمی‌دهد از آن طرف هم مرد دارد به گناه می افتد، از آن طرف هم می‌خواهد غیرت به خرج بدهد که این اجازه ازدواج را به این ندهد، خب اینجا یا مثلاً ناراحتی بکند و بخواهد از زندگی خارج بشود. در اینجایی که او کوتاهی دارد یا نقص دارد، کوتاهی یا نقص! ممکن است نقص باشد یعنی بیش از این توان نداشته باشد، آنجا بخواهد غیرت هم به خرج بدهد که این به گناه بیفتد البته آن مذموم است. اما در مطلق، یعنی بگوییم هر زنی راضی نشد به تعدد زوجات این مذموم است، چون یک کمالی را ندارد، کمال این است که حتی زن تشویق کند مردها را چی؟ می‌گوید نه این نیست اینجوری.

شاگرد: زنی که راضی است قبول ندارید کمال است این؟ زنی که با این شرایط خودش را وفق می‌دهد این را قبول ندارید کمال است؟

استاد: این را قبول داریم که اگر زنی در جایگاهی قرار گرفت که دید احکام اجتماعی دارد صدمه می‌خورد در نظام اجتماعی، جامعه دارد صدمه می‌خورد، اگر در این نظام اجتماعی که این دارد صدمه می‌خورد و عده‌ای از مردان باید به این قیام بکنند، با این نگاه عقلانی راضی شد این کمال است به لحاظ نگاه عقلانی وسیع، این کمال است. نه این که هر زنی فی نفسه کمال را این ببیند که راضی باشد به تعدد..، کاری هم به این تحلیل عقلانی نداشته باشد. این مربوط به یک جو دیگری از مرتبه است. مربوط به یک مرتبه کمال دیگری است، اینجا ممکن است در حقیقت اظهار..، عیبی ندارد در اینجا این مرتبه کمال باشد.

شاگرد: … می گویم لسان روایت یک چیز دیگر است، می‌گوید یک سری صفات است برای مرد پسندیده است برای زن همان ناپسند است. این غیرت مثل این که شما بفرمایید غیرت برای مرد یک شرایط خاص اجتماعی دارد، مثلاً مردها در یک شرایط اجتماعی باید غیرت داشته باشند، هر شرایطی نیازی ندارد غیرت داشته باشند

استاد: دقت بکنید اگر غیرت در زن به عنوان یک کمال برای زن محسوب می‌شد آن موقع هیچگاه نباید راضی به تعدد زوجات بشود، یعنی حتی در موارد عقلانی

شاگرد: همه به کمالشان مگر می‌رسند؟!

استاد: دقت بکنید چی دارم می گویم. اگر حضرت می‌فرماید که غیرت در اینجا کمال نیست برای زن، نه این معنا که راضی باشد به تعدد زوجات. غیرت یعنی این که مثل طرف مرد، غیرت در مرد ممدوح است، یعنی هیچگاه نباید راضی بشود به تعدد همسر برای زنش. این درست است این مطابق طبیعت است. اما در این طرف این نیست، این می‌گوید اگر غیرت برای او ممدوح نیست به این عنوان، نه به این عنوانی که اقدام کند، می‌گوید این غیرت ورزیدن به طوری که حتی در آنجایی که لازم است این غیرت بورزد، می‌گوید اشکال دارد. پس اینجا غیرت به عنوان صفت کمالی مطرح نمی‌شود برای زن. در آنجایی..، چون لا اقتضا است، ببینید غیرت یعنی اقتضا، می‌گوید زن نسبت به تعدد زوجات، یعنی طبیعت نسبت به تعدد زوجات لا اقتضا است. اگر لا اقتضا است این نیست که غیرت نداشتن ممدوح باشد. غیرت داشتن مذموم است، چون اقتضا می‌شود. چون اقتضا می‌شود

شاگرد: معنی‌اش این نیست که برود برای شوهرش مثلاً حتماً زن دیگری بگیرد، یعنی باید این را..

استاد: یا حتی این حد، بگویید راضی باشد اگر شوهرش بخواهد اقدام کند راضی باشد. یعنی هر زنی راضی باشد به این که شوهرش بخواهد..، نه این هم نیست.

شاگرد: رضایت به حکم الهی است، این که یک کمال است،

استاد: نه، اینها را دیگر قاطی نمی‌کنیم دیگر، حکم الهی اگر وجوب بود اینجوری بود. آیا شما به هر حکم الهی مباحی اگر کسی انجام ندهد کافر است؟

شاگرد: نه رضایت نداشته باشد..

استاد: رضایت به حکم تعدد زوجات. می‌گوید تعدد زوجات خیلی هم خوب است، برای جامعه خیلی هم خوب است، اما من چرا؟ من نمی‌گویم تعدد..، شرع هم به این نگفته چرا. اگر کسی گفت تو تعدد زوجات را نپسند، نمی‌گویند تو کافر هستی، تو به حکم الهی بدبین شدی، نه اینها نیست.

شاگرد: مثل این که بگوییم نیروی نظامی برای کشور واجب کفایی است، ولی یک خانمی بگوید من خوشم نمی‌آید شوهرم سپاهی باشد.

استاد: بله، عیبی ندارد، یا من دوست ندارم فرزند من سرباز باشد، در حینی که سرباز برای همه لازم است، اما اگر می‌رود با کراهت هم برود اذیت هم بشود.

شاگرد: قیاس مَن فارغ است، این نظامی بودن قسمتی از مردم کفایت می‌کنند برای نظامی بودن.

استاد: اینجا همین جا کفایت می‌کنند،

شاگرد: برای قسمتی است

استاد: این‌ها هم کفایت می‌کنند

شاگرد: نه عرضم آن لسان روایت است که دارد غیرت را می‌گوید

استاد: عرض کردم در آنجا

شاگرد: می گوییم غیرت برای مرد ممدوح است و برای زن غیر ممدوح است؛ برای تمام زن‌ها، نه بعض زن‌ها که..

استاد: علتش بیان کردم دیگر، اگر شما دقت می‌کردید بیان اتفاقاً دقیق بود. در مرد غیرت مطلوب است چون طبیعت مرد اقتضای تک‌همسری را دارد، از جهت زن شوهر دیگری نباید پیدا کند باید غیرت داشته باشد. اما از این طرف، غیرت برای زن مطلوب نیست، نه عدم غیرت مطلوب است، غیرت مطلوب است که زن در مقابل این که همسر او اقدام به تعدد زوجات اگر بکند این غیرت داشتن یعنی مخالفت محضه داشتن این مطلوب نیست. اما این که آیا باید موافقت بکند؟ نه. اگر اقتضا بود می‌گفتند موافقتش مطلوب است

شاگرد: حاج آقا آن صورت بی‌غیرتی … [31:11] این که بی‌غیرت است، الان موافق هم نیست …

استاد: نه، ببینید سه مطلب داریم، اقتضا داشتن، لا اقتضا بودن، اقتضای عدم داشتن، این سه تا را با هم قاطی نکنید. در اینجا نسبت به زن این را بحث کردیم دیگر، دوباره داریم تکرار می‌کنیم، نسبت به زن لا اقتضا باید باشد زن، لا اقتضا بودن نه اقتضای میل به تعدد زوجات هم داشته باشد. شما استدلالتان این است که باید چه باشد؟ باید.. می گوییم پس لا اقتضا بودن هر دو برایش باید چی باشد؟ امکان..؛ حالا اگر هر دو برایش اختیار امکان بود هر کدام را انتخاب کرد مذموم نیست، هر کدام را انتخاب کرد مذموم نیست، چون اقتضای..

شاگرد: اصلاً انتخابش دست زن نیست؛ این که مرد برود زن دیگری بگیرد که انتخابش دست زن نیست.

استاد: نه، ناراحت..

شاگرد: اصلاً معنی ندارد..

استاد: ببینید اینها معلوم است دیگر، وقتی می گوییم لا اقتضا است یعنی اگر لا اقتضا است می‌تواند از ازدواج مجدد مرد ناراحت بشود. می‌گوید عیب ندارد، چون لا اقتضا است. می‌تواند خوشحال بشود این هم لا اقتضا است عیب ندارد. اما اگر گفتیم اقتضای چیز دارد باید خوشحال بشود، اگر اقتضای تعدد زوجات.. باید خوشحال بشود، ناراحت که نشود خوشحال هم بشود اقتضایش است. مثل مردی که می‌رود زوج دوباره می‌گیرد خوشحال می‌شود از روی ناراحتی و غم و غصه که نمی‌رود زوج دوباره بگیرد که. از روی خوشحالی‌اش می‌رود. ما زن را ببینید در همان حیطه‌اش تعبیر بکنیم، اقتضای آن طرف را ندارد، لا اقتضا است. اگر لا اقتضا است اختیار دارد. شرایط می‌تواند این را به این سمت سوق بدهد، فرهنگ و شرایط حاکم و روحیات زن این را به این سمت سوق بدهد، عیبی ندارد شرع به او اجازه داده، به آن طرف میل پیدا کند اجازه داده. این بستگی به رفتار مرد، محیط، فرهنگ، شرایط پیش‌بینی شده، خانواده، ژنتیک، همه اینها دارد ولی برای او اختیار دارد ناراحت بشود یا ناراحت نشود.

شاگرد: اقتضا را اینجوری نباید معنی کرد حاج آقا، چون می‌فرمایید کمال زن در این است که اختیار داشته باشد که ناراحت بشود یا نشود. این که کمال نشد. نه، کمال زن در این است که لا اقتض باشد، یعنی اگر رخ داد ناراحت نشود. ولی آیا باید برود حتماً تشویق کند شوهرش را زن دوم؟ نه این هم نیست.

استاد: نه این اینجوری نیست

شاگرد: لا اقتضا یعنی این.

استاد: لا اقتضا احساسات دست انسان نیست.

شاگرد: خب کمالش است

استاد: نه اینجوری نیست

شاگرد: این را منکوبش نمی‌کنند که چرا …

استاد: اساس در زندگی بر تک همسری است، یعنی این را در نظام چیز قبول کردیم که اساس..، منتها، خب اگر قبول نکردید آن اساس بر تکون است، می‌گفتید اساس بر تعدد همسر است خب مبنا متفاوت می‌شود

شاگرد: اساس بر زوجیت می‌شود دیگر؛ نه تک همسری نه تعدد زوجات، نسبی بنا به جامعه و ..

استاد: زوجیت می‌گوید بالاخره به فردش محقق شد دیگر، پس تحقق محقق شده دیگر. پس تکرارش چیست؟ یعنی اگر به تکرار می‌شود..؛ ما دو مبنا است، گفتیم اگر مبنا را بر این گرفتیم که اساس بر تک همسری است، منتها او دیگری استثنائات است، یعنی بر اساس اشکالات. لذا اگر گفتیم اساس بر تعدد زوجات است خدای سبحان باید به تعداد مردها زن دو برابر خلق می‌کرد اقلاً. اجابت این..، یعنی اگر اساس بر این طرف مقابل هم..، چون اگر آن طرف بود باید اقتضای این که در آنها (40:00) همه هم اگر می‌خواست به فعلیت برسد بشود.

شاگرد: حاج آقا چرا دو تایی‌اش می‌کنیم

استاد: سه تایی یا چهار تایی می‌کنیم، دیگر بدتر

شاگرد: نه، می‌خواهم بگویم که نه اساس بر تک‌همسری است نه بر تعدد زوجات؛ اینجا یک گزینه سوم هم زوجیت می‌شود یعنی نسبی می‌شود، ممکن است در یک نفر بگوییم تک همسری مطلوب باشد، در یک کسی دیگر جامعه می‌گوید تعدد زوجیت

استاد: عرض کردم ببینید اساس اگر گرفتید بر تک همسری و استثنا را گذاشتید بر این که اگر اقتضای کسی بیشتر بود، اقتضای کسی! این‌ها می‌شود موارد اقتضائات. اقتضای این بیشتر بود، جامعه اقتضا داشت که تعداد زنان بیشتر از مردان بودند، این‌ها می‌شود شرایط فوق العاده. یعنی اینها ایجاد می‌کند اقتضا را. اگر این اقتضا را ایجاد کرد اینها هم مجوز می‌شود. اما اگر در یک جامعه‌ای شما این را قبول بکنید اگر در یک جامعه‌ای مردها بیشتر از زن‌ها باشند، می‌شود در اینجا بگوییم که اساس بر این است که زوجیت محقق بشود حتی تعدد..؟ می‌گوید نه حتی حاکم می‌تواند در اینجا منع کند، بگوید حرام است، حرام است امروز تعدد زوجات. چرا؟ چون اگر مردی دو زن بگیرد حتماً مرد دیگری از ازدواج محروم می‌شود.

شاگرد: حاج آقا نشان دهنده این که

استاد: حتماً مرد دیگری از ازدواج چی می‌شود؟ و این باعث فساد جامعه می‌شود یا نمی‌شود؟

شاگرد: حاج آقا آن طرفش را ببینیم که مثلاً علامه یا مثلاً شهید مطهری در بعضی جاها چون در برهه‌ای بحث کردند که هجمه به سمت اسلام بوده، اصلاً موضع انفعال بوده، یا آنجایی که مثلاً علامه..

استاد: حالا اینجوری شما..، البته قضاوت شما است ها

شاگرد: نه، من نمی‌خواهم بگویم

استاد: پس کی دارد می‌گوید این را، شما دارید می گویید دیگر!

شاگرد: نه گاهی اوقات..

استاد: یعنی این را تثبیت می‌کنید که اینها در موضع انفعال بودند مجبور شدند اینجوری توجیه بکنند. بعد خب دیگر حالا پس این حرف متبع نیست چون در موضع انفعال بوده. اگر اینجوری گفتیم که همه حرف‌ها می‌رود زیر سؤال که در موضع انفعال ما یک جوری حرف می‌زنیم که دین خدا اینجور نگفته

شاگرد: نه، گاهی اوقات مثلاً همان جا می‌گوید ما اگر حکومت اسلامی داشته باشیم اصلاً اجازه نمی‌دهد

استاد: برویم چاه‌مان را پر کنیم، یعنی نه میل‌مان به تعدد زوجات باشد نه میل‌مان به تک‌همسری، چاهمان را پر کنیم. یعنی وقتی پر کردیم خودمان یعنی بگوییم آره اگر هم ما این حرف را زدیم بر نسل بعدی اثر می‌گذارد، یعنی ما اقدام هم نمی‌کنیم که متهم باشیم. یعنی اینجوری نگاه بکنیم، بعد بیاییم ببینیم دین چه می‌گوید. از ظواهر دین، از ظواهر اقتضائات آن را ببینیم چه می‌گوید

شاگرد: حاج آقا من می گویم چرا آن طرفش را نبینیم؟ بگوییم اگر حکومت اسلامی تشکیل دادیم اگر کس‌هایی صلاحیت این مسئله را داشتند تعدد زوجات را به آنها مثلاً حکم می‌کنیم انجام بدهند. می‌خواهم بگویم آن طرفش را می گوییم، ولی این طرفش را نمی‌گوییم.

استاد: حکومت اسلامی اگر در جایی به جایی برسد جامعه به فساد دارد می‌رود، به حدی می‌رسد که آن اجتماع دارد به فساد کشیده می‌شود، وظیفه حکومت اسلامی است حتی کمک بکند به عده‌ای پول بدهد بروند ازدواج مجدد بکنند. اما در حالت عادی حکومت اسلامی دارند همه زندگی‌شان را می‌کنند، یک عده را زور کند که بروید وظیفه‌تان است بروید تعدد زوجات! آخر این کدام عقل حکم می‌کند این را، دین هم این را نگفته. اما اگر در جامعه اختلالی بود فساد ایجاد شده بود، زنانی مانده بودند، اگر یک عده‌ای هم پول هم ندارند بروند یا نمی‌خواهند بروند، حاضر نیستند این تکلیف را بگذارند. می‌گوید در این جامعه حاکم اسلامی موظف می‌شود برای حفظ جامعه یک عده‌ای را پول بدهد کمک بکند آن هم نه به زور، کمک بکند امکانات بدهد، بدهد ازدواج مجدد بکنید، عیب ندارد. مثل فرزندآوری است دیگر. الان در کشورهای غربی به خاطر این که اختلال جمعیتی دارند امکانات زیادی برای تولد فرزند می‌دهند، ماهیانه می‌دهند، سالیانه می‌دهند، امکانات چی می‌دهند، همه اینها را می‌دهند به خاطر این که فرزندآوری بشود، واجب نمی‌تواند بکند تفنگ بگیرد بالای سر هر کسی بگوید باید بچه بیاوری.

شاگرد: ما نگفتیم واجب، من می گویم وقتی آن طرفش را دارد بحث می‌شود، خب این این طرفش هم چرا نمی‌آیند..

استاد: گفتیم این طرفش را هم دیگر، در جایی که اختلال باشد لازم می‌شود بر حکومت اسلامی

شاگرد: همیشه این اختلال بوده

استاد: حالا شما می گویید این را دیگر، اگر شما حاکم شدید رسیدید و این اختلال را دیدید دائمی است، باید واجب کنید عیبی ندارد، حکم را جا را باز گذاشته اسلام. یعنی به عنوان حکم راه را باز گذاشته، گفته اگر به این موجب لازم شد باید این کار را هم بکنند

شاگرد: استاد این ملاک‌ها به افراد واگذار می‌شود طبق بیان شهید مطهری؟

استاد: بله به افراد واگذار می‌شود

شاگرد: یعنی خودشان باید تشخیص بدهند؟

استاد: بله دیگر.

شاگرد: … چارچوبی هم برایش

استاد: بله باید خود افراد. یعنی راه را باز گذاشته، دیگر این برمی گردد به زندگی افراد که زندگی‌اش را چه جوری اداره بکند چه جوری قدم بردارد، محیط‌سازی چه طوری بکنند، فرهنگ‌سازی چه..، از اول اقدام بر ازدواج به جوری بکند که این زن را بتواند با زن دیگر سازگار بکند، همه اینها به افراد برمی گردد. لذا این به عنوان لا اقتضا یعنی این، لا اقتضا یعنی این که افراد می‌توانند قدم بردارند منعی نکرده، ولیکن وجوبی هم ندارد. حتی استحبابی در آن نگاه اول نیست بر آن. استحباب هم در نگاه اول بر تعدد زوجات نیست، مگر این که اختلالی در جامعه باشد که حتی شهید مطهری در مورد اختلال ایشان می‌گوید که واجب کفایی هم می‌شود. در مورد اختلال ببینید.

شاگرد: مرحوم سید کاظم [44:56] استحباب بعد از این که ازدواج بکند زائل نمی‌شود، استحباب است..

استاد: یک فتوا است دیگر، یعنی استفاده می‌کند از مطلق نکاح و فرزندآوری، چون بعضی این استفاده را اینجوری کردند، چون مقصود نسل‌آوری است و فرزندآوری است و این «تناسلوا و تکاثروا»[3] صدق می‌کند در تعدد زوجات این صدق می‌کند استحباب به لحاظ این صدق می‌کند. استفاده کردند..

شاگرد: ……

استاد: چی را؟

شاگرد: ما همه‌اش بحثمان این است که مطلوب تک همسری است، اما واقعاً این بحث باز نشده که مطلوب تکاثر است، ادامه بحث ….

استاد: نه، حالا دارم عرض می‌کنم این هم جواب دادم، نه ببین ایشان الان این را بیان کردند استحباب را، من هم وجه‌اش را دارم یک وجهی، یکی وجوهش است، این را بیان کردند. بعد این را هم دوباره جواب دادند، که دوباره اگر یک جایی جامعه در بحث تکاثر مطلقا است یا جایی که اختلال در تکاثر است، یعنی جایی است که لازم است آنجا این استحباب می‌آید، این استحباب اگر آمد چون جامعه به اختلال کشیده شده از جهت تناسل، اگر اینجا باشد نه تنها مستحب می‌شود بلکه گاهی واجب هم می‌شود، یعنی گاهی واجب هم می‌شود همسر مجدد بگیرند به خاطر تکاثر در نسل.

شاگرد: …

استاد: ببین اینها همه فروعات بر این فرع است که اصلش اقتضایش لا اقتضا است، اصل آن لا اقتضا است، لذا همه اینها را سازگار می‌شود. هر جایی که شرایط تفاوت بکند مطابق شرایط کشش دارد این قانون. اگر یکی‌اش را گفتیم همیشه باید این باشد، دیگر نمی‌تواند در مقابلش باشد، این لا اقتضا بودن آن است که باعث می‌شود که..

شاگرد: در سیره اهل بیت در این زمینه که از پیامبر اکرم..

استاد: آن را عرض کردیم دیگر ببینید این‌ها سؤال‌ها تکراری می‌شود ببین اینها را عرض کردیم

شاگرد: از این می‌توانیم به عنوان..

استاد: نه عرض کردیم دیروز گفتیم که به علت این که در رابطه کثرت شیعه و ارتباطاتی که با حضرات معصومین بود، خود پیغمبر اکرم هم همینجوری بود، یک روابطی را اقتضا می‌کرد که این روابط از طریق همین تعدد زوجات و تکثر نسل و ارتباطات مختلف ایجاد می‌کرد که در..

شاگرد: امام‌ها این کار را …

شاگرد: در مورد اهل بیت این طور نیست حاج آقا

شاگرد: ….

استاد: چرا، بعضی از این..، چرا، نه اینجوری نیست،

شاگرد: …

استاد: نه حالا من الان یادم نیست ولی یادم است که این را دیدم که بعضی از امام‌ها یک زن بیشتر نداشتند، حتی خود پیغمبر، حتی امیرالمؤمنین علیه السلام. ببینید پیغمبر اکرم دو سوم دوران ازدواجش را یک زن داشته، ده سال زندگی‌اش را که این ده سال هم، ببینید این ده سال هم فرزندی از هیچ کدام از آن‌ها نداشته. این ده سال هم از هیچ کدام از آنها فرزندی نداشته. معلوم می‌شود مقصود تناسل نبوده از این ازدواج‌های مجدد. و اگر مقصود تناسل بود نوع انتخاب متفاوت می‌شد. اگر زن‌های 50 ساله انتخاب می‌کند، می‌داند که دیگر این زن بچه‌دار نمی‌شود

شاگرد: همه زن‌ها اینجور نبودند، چون همه زن‌ها که اینجور پیرزن نبودند مثلاً..

استاد: نه عرض می‌کنم که زن‌هایی را انتخاب کرده که پیغمبر که دیگر می‌دانست. می‌توانست زنی که داشته باشد که.. هیچ فرزندی از کس دیگری ندارد.

شاگرد: خب اینها بچه‌دار نشدند..

استاد: نه، خب خلاصه فقط آن ماریه مادر ابراهیم بوده که، وگرنه بچه‌های دیگر نداشته.

شاگرد: آن‌ها هم بچه‌دار نشدند

استاد: آن هم این قدر کشتند آن بنده خدا را که بچه‌دار شد، بقیه این بیچاره را کشتند.

شاگرد: حاج آقا وقتی این طوری..

استاد: بگذارید اجازه بدهید دیگر، چون بحث دیگر خیلی متفرق می‌شود دنبالش را.. . این بحث را داریم، نظرهای مختلف است دیگر با مبنا. با مبنا مسئله را نگاه بکنیم با مبنا مسئله حل است.

شاگرد: حاج آقا هیچ دلیلی..

استاد: از نظر اخلاقی، از نظر تربیتی، از نظر روحی گفتند؛ از نظر اخلاقی همان مسئله شره و شدت است. این هم نکته خوبی است که آیا شدت شهوت ایجاد نمی‌کند اگر اجازه دادیم؟ جوابی که مرحوم علامه یک جوابی دادند، یک جوابی ایشان دارند می‌دهند جواب ایشان هم خوب است، ایشان می‌فرماید که در بحث شهوت دو نظر است: یک نظر در روان‌شناس‌ها، یک نظر را فروید دارد، یک نظر را هم نقل می‌کند که از مونتسکیو نقل می‌کنند، که مونتسکیو می‌گوید، یک نظر هم فروید می‌گوید. مونتسکیو می‌گوید که هرچه قدر شدت داده بشود به اطفای شهوت و امکان داده بشود شهوت مضاعف می‌شود؛ لذا اگر تعدد زوجات اجازه داده شد یعنی این که اجازه داده شده به شهوت زیادتر. فروید برعکس می‌گوید، می‌گوید هر چه منع بکنیم شهوت بیشتر می‌شود. لذا اگر باز بگذاریم شهوت کمتر می‌شود، اجازه بدهید منع نکنید تا چی بشود؟

شهید مطهری می‌گوید که از نظر اسلام هر دو اینها خطا است، اینجوری نیست. می‌گوید هم رها کردن مطلق خطا است و هم محدودیت ایجاد کردن زیاد خطا است، هر دو..، اسلام بین این‌ها می‌گوید که مثلاً نگفته مطلقا ازدواج هر چه قدر، می‌گوید چهار تا، محدودیت ایجاد کرده برای ازدواج. از آن طرف حد و حدودی قرار داده، تکالیفی قرار داده که بار این بیش از این نباشد. حتی کسانی را که پنج تا داشتند شش تا داشتند هفت تا داشتند صدر اسلام، وقتی که قانون آمد موظف شدند آن بقیه را طلاق بدهند (50:00) یعنی رها بکنند و طلاق بدهند. از بین اینها موظف شدند چند تا یشان را جدا بشوند که بعضی‌اش هم ایشان شواهدش را آورده که مثلاً هفت تا داشتند شش تا داشتند، ده تا داشتند بعضی‌ها، باید به چهار تا تقلیلش می‌دادند و چهار تا را انتخاب می‌کردند و بقیه را رها می‌کردند.

لذا این حد گذاشتن، حد گذاشته، اما حد را یک حد محدودی نکرده که شدت ایجاد کند و رها هم نکرده که در این رها شدن هم می‌گوید ما هیچ کدام از..، می‌گوید لذا می‌روی در اسلام این نگاه اخلاقی را غلط می‌دانند که بگویند هر چه پا روی شهوتت بگذاری، این را کور بکنی از جهت اخلاقی پسندیده‌تر هستی. می‌گوید نه اینجوری نیست، باید نظام شهوی انسان حدی از او اشباع بشود تا انسان قدرت حرکت داشته باشد. کسانی که کلاً پا روی این گذاشتند از نظر اسلام مطلوب نیستند. لذا اینجور نیست که اگر کسی شهوتش را به صفر رساند این بگوییم اخلاقی‌ترین است، نه این جوری نیست. لذا مثل این می‌ماند کسی به جایی برسد که غذا نخورد، این قدر فشار بیاورد به خودش تا غذا..؛ این مطلوب نیست، غذا خوردن و رعایت کردن در خوردن، درست خوردن این مطلوب است. زیاد نخوردن، افراط نکردن این مطلوب است، اما اصل خوردن مطلوب است.

لذا این در شهوت هم می‌گوید همین است که اینجور نیست که از جهت اسلام هر چه قدر تقلیل شود با اخلاق سازگارتر است و اگر به حد صفر برسد صد در صد اخلاقی باشد. از نظر اسلام اخلاق با افراط در شهوت‌رانی ناسازگار است، نه با اصل شهوت. این مهم است، این یک قاعده و مبنا است در همه مسائل. گاهی اشتباه می‌شود بعضی‌ها در نظام اخلاقی این نگاه را می گویند حیوانی است و باید به اقلش قناعت کرد و این اقلش هم در حقیقت اصلاً آدم بدش بیاید؛ یعنی به حدی که فقط یک اطفایی..، نه اینجوری نیست اسلام، این را پر و بال داده، اما گفته این شهوت‌رانی هم غلط است

شاگرد: حاج آقا در احکام فقهی این افراط می‌تواند صورت بگیرد؟

استاد: بله می‌شود صورت بگیرد.

شاگرد: پس این مرز افراط کجا است؟

استاد: مرز افراط برمی گردد به اخلاق. ببینید یک مرزهایی فقهی است یک مرزهایی اخلاقی است، مرز اخلاقی با مرز فقهی مکمل هم می‌شوند، یعنی یک دین یک مرز دعوا دارد، قانون برای دعوا دارد و حقوق اولیه، این می‌شود فقه؛ که واجبات و محرمات و مستحبات و اینها. اما یک مرز اخلاقی دارد در همین‌ها که کمال این می‌شود. لذا می گوییم شریعت، طریقت، حقیقت. یعنی طریقت می‌شود در حقیقت آن نگاه‌های اخلاقی روح مسائل فقهی است.

شاگرد: مصداقی اگر بخواهیم بحث بکنیم یک مردی مثلاً دو تا همسر دارد، حالا همسرهایش هم مانعی برایش نیستند، بخواهد برود مثلاً چهار تا ازدواج موقت هم بکند این الان مشکل اخلاقی دارد؟

استاد: عرض کردم که اگر مورد خاص باشد، واقعاً به غیر از این راه نداشته باشد، نه. اما اگر نه شهوت‌رانی می‌خواهد بکند دوست دارد هی شهوت‌رانی کند، خب بله اخلاقاً مذموم است، اخلاقاً مذموم است، یعنی غایتش غایت حیوانی است، و چون غایت غایت حیوانی است مثل کسی می‌ماند که غذا زیاد بخورد، حرام است؟ می‌گوید نه حرام نیست تا وقتی این نمی‌میرد و مریضش نمی‌کند، تا وقتی مریضش نمی‌کند حرام نیست، اما اخلاقاً مذموم است یا نیست؟

شاگرد: آخر در بحث غذا خط نیاز مشخص است می گویند آقا شما بدنت این قدر کالری نیاز دارد بیشتر از این نخور

استاد: در خط آنجا هم معلوم است

شاگرد: نیازش چقدر است؟

استاد: در خط آنجا هم معلوم است یعنی یک خط نیاز است که انسان را از آن بحران و از آن فشار نجات می‌دهد؛ اما از این به بعد دلش می‌خواهد خیلی آدم..، این حرم‌سراهایی که پادشاه‌ها درست می‌کردند مال همین بود دیگر. چون نیازشان نبود که این همه را. ولی دلش می‌خواست، دلش می‌خواسته هر زن خوشگلی در مملکت است مال این باشد. کدام مرد الان این را نمی‌خواهد؟ خب می‌خواهد، این نیاز ولی نیست، این‌ها افراط است دیگر، معلوم است دیگر.

بعد از نظر حقوقی می‌گوید یک بحثی را مطرح می‌کنند که این می‌گوید ما این مبنا را قبول نداریم ولی عده‌ای این را مطرح کردند ما علی المبنا جواب می‌دهیم، علی المبنای آن‌ها. گفتند وقتی که زن و شوهر با هم ازدواج می‌کنند از نظر حقوقی این است که این تمام تصرفات خودش را در این مسئله به زن واگذار کرده و زن به مرد واگذار کرده. ما چطور در فقه این را نسبت به زن نسبت به مرد می گوییم که نفقه و مهر در قبال این نکاح است و این را در فقه می گوییم، این‌ها همه دو طرفه است، این واگذار کرده، مبادله صورت گرفته. ما را مبنا را قبول نداریم در مسئله‌ ها! ایشان می‌گوید ولی این استدلال را کرد؛ می‌گوید علی المبنا جواب می‌دهیم. می‌گوید اگر اینجوری باشد در جایی که زن قدرت ندارد اشباع بکند این مرد را، این تبادل اگر به کس دیگری بشود اشکالی ایجاد نکرده، مال او به دیگری واگذار نشده. می‌گوید اگر زن دوباره بخواهد بگیرد، آنها می گویند این مال دیگری بوده ملک دیگری بوده به دیگری دارد واگذار می‌شود، معامله فضولی است، لذا باید به اذن او باشد. آنها می‌گویند. می‌گوید نه اینجوری نیست، اگر کسی هم گفت مبادله در این فرض‌هایی که در آن فروضی که زن نمی‌تواند مرد را اشباع بکند یا دورانی است که امکان اشباع کردن برای مرد را ندارد مثل بعضی از دوران حمل یا دوران نقاهتی که دارد یا دوران عادت، این مرد چه کار بکند نیازش را؟ می‌گوید اینجا حقی زن به گردن مرد ندارد که بخواهد بر این مبنا هم..؛ می گوید این هم از جهت حقوقی باید مفصل جواب می‌دهد که این اشکال ایجاد نمی‌کند.

از نظر فلسفی هم یک بیانی می‌کند که دیگر حالا این می‌ماند، منتها یک بحثی را ایشان در انتها دارد در اینجا که نقش اسلام در چند همسری. می‌گوید اسلام نه چند همسری را اختراع کرد، نه آن نسخ کرد، نه نسخ کرد نه اختراع کرد؛ بلکه رسم تعدد زوجات را اصلاح کرد، یک قوانینی برای آن گذاشت. قبلاً حد نداشت، هر چند تا امکان داشت..، اولاً اسلام حد گذاشت، محدودش کرد. بعد از محدود کردنش عدالت را شرط اساسی قرار داد. در بحث عدالت داشتن یک بحث‌هایی زیبایی ایشان می‌کند حتماً دوستان ببینند می‌گوید پیغمبر اکرم می‌گوید ببینید با این نگاه اگر مرد..، می‌خواهد این را رعایت بکند، چقدر خلاصه..، می‌گوید پیغمبر به طوری بود که اگر یک موقعی می‌خواست یک سر بزند که معمولاً هر روز سر به همسرانش همه می‌زد، اما وقت هر کدام بود اگر می‌خواست به دیگری در آن وقت سر بزند اجازه از این می‌گرفت به آن سر بزند که من به آن سر بزنم اجازه، می‌گوید بعضی از زنهایشان اجازه نمی‌دادند نمی‌رفت. اجازه نمی‌دادند، عایشه می‌گوید من اجازه نمی‌دادم هیچ موقع، خودش می‌گوید می‌گوید من هیچ موقع اجازه نمی‌دادم، هر وقت اجازه پیغمبر می‌گرفت من اجازه به او نمی‌دادم، خودش نقل کرده. بعد حتی این را ببینید پیغمبر می‌گوید مریض شد در آخر عمر، وقتی که بیمار بود دستور داده بود مطابق همان حقی که برای همسر است، بستر بیماری‌اش را هر شبی که متعلق به زن دیگری بود در خانه همان بیندازند. تا این حد چی بوده؟ ببینید چقدر خلاصه!

می گویند به ما آقا تعبیر آقای مطهری زیبا است، می‌گوید به ما می گویند اگر روزه خواستی بگیری خوف ضرر داشتی می‌توانی نگیری، اگر وضو می‌خواهی بگیری خوف ضرر داشتی وضو ساقط می‌شود. به ما می گویند اگر خوف عدم عدالت داشتی چیست؟ «فَوَاحِدَةً». کدام مرد است که به خودش مطمئن است که عدالت را می‌تواند رعایت کند؟ آنجا که به روزه می‌رسیم و به وضو، زود عمل می‌کنیم، اما این قانون را که می‌رسیم یادمان می‌رود. سه تا یک جور است، می‌گوید اگر خوف عدم عدالت داشتی «فَوَاحِدَةً» «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً»[4] این هم اینجور پیغمبر.

امیرالمؤمنین علیه السلام می‌گوید اینقدر وقتی که..، امیرالمؤمنین می‌گوید به دو تا همسر که رسیده بود، وقتی دو تا داشت وضو در خانه نوبت آن یکی بود وضو در خانه آن یکی نمی‌گرفت که نکند همین وضو گرفتن در خانه این چون وقت آن یکی بوده اشکال پیدا کند. ببین این چقدر در نظام عدالت! این را کسی بخواهد پیاده بکند کجا می‌شود؟! من نمی‌گویم این مرتبه ممدوح برای همه است، قدرت انجامش هم همه ندارند. اما نگاه تعالی اسلام در تعدد زوجات با این نگاه است، که اینجور نگاه بشود. اگر به این نگاه بشود کدام زن اینجوری دیگر حسادت می‌کند یا به این شدت حسادت می‌کند اقلاً بگوییم، به این شدت حسادت می‌کند؟! چون این افق‌های نگاه..، در حقیقت رعایت شده، عواطف و احساسات رعایت شده.

حالا دوستان بقیه‌اش را خودشان بخوانند این قسمت را. دیگر چند تا..، بحث عدالت را مطرح می‌کند و بعد بحث عدالت را، بحث دو سه تا مبحث دیگر می‌آورد که دیگر، می‌گوید آنچه که امروز باز گذاشتند راه را، با این نگاهی که اسلام آورده در رابطه با عدالت و حد و تمام اینها با این شرایط، واقعاً کسی اگر درست دقت بکند تصدیق می‌کند که این حکم بهترین حکم است. بعد می‌شمرد با آن کاری که آن‌ها می‌کنند ببینید چقدر متفاوت است. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

 تا دقیقه 58:53

[1] روم، آیه 21.

[2] نهج البلاغة : الحكمة 205.

[3] «تناكحوا تناسلوا تكثروا» (بحار، ج 44، ص 170)

[4] نساء، آیه 3.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 454” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید