بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
بحثی که امروز در خدمتش هستیم؛ امروز می‌خواستم از کتاب آقای مطهری برایتان بخوانم، اشتباهی آوردم امروز. نگاه کنید یک کتاب دیگر برداشتم آوردم. دیگر گفتم امروز می‌آورم؛ هر روز می‌آوردم یادم می‌رفت بخوانم یعنی نمی‌شد وقت. امروز گفتم بیاورم حتماً هم بخوانم. دیگر گفتم «عَرَفْتُ اللهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِم»  آمد. هر روز می‌آوردیم نمی‌شد بخوانیم، امروز که با قصد جدی‌تر آمدیم بخوانیم یک کتاب دیگر آوردم. انشاءالله خیر باشد.
در بحثی که در محضرش هستیم، آخرین شبهه در بحث تعدد زوجات را که سؤال چهارم بود و اشکال چهارم بود با جواب چهارم ایشان. در سؤال چهارمی که وارد شده بودیم این بود که شما اگر بخواهید که بحث تعدد زوجات را تجویز بکنید، شخصیت اجتماعی زن پایین می‌آید، چهار تا زن در مقابل یک مرد قرار می‌گیرد. در حالی که خودتان در بحث ارث، دو زن را در برابر یک مرد اقلاً قرار دادید. دیگر بیش از این دیگر تحقیر نکنید. این اشکال مستشکل است که بیان این‌جوری می‌کند که در نگاه الهی این پایین آوردن شخصیت زن است.
بعد مرحوم علامه بعد از اینکه این بحث را می‌گوید که کسی مثل اسلام با توجه به تاریخی که نقل کرد دفاع از حق زن نکرده؛ شاهدش هم این است که تمام قواعد قدیم و جدید را در رابطه با دفاع از زن آورد با نگاه به زن و بعد نگاه اسلام را آورد که نشان می‌داد که هیچ کدام مثل اسلام..؛ لذا این حرف نمی‌چسبد. این وصله؛ دیگر شبهه شبهۀ ناچسبی است که بخواهد تحقیر زن را در مقابلش؛ در مقابل آن هم ملل و ادیان دیگر؛ که این راه ندارد.
اما ایشان می‌فرماید که عده‌ای از خود غربی‌ها و دیگران گفتند بهترین مدل برای جلوگیری از بحث انحرافات اجتماعی و گسست‌های اجتماعی، همین بحث تعدد زوجات است که بعضی از نقل‌هایش هم قبلاً خدمتتان عرض کردیم که حتی تظاهرات شد در بعضی کشورها مثل آلمان. و بعضی جاهای دیگر، بعضی شخصیت‌های مهمی در کشورهای غربی د رطول زمان درخواست کردند که این به عنوان یک قانون در کشورشان تبدیل بشود و از امثال اینها که این را هم آورده.
یکی از نکات دیگری که ایشان به عنوان این..؛ تا اینجا شبهه‌ها تمام شد، منتها یک بیانی را اینجا در آخر می‌کند که قوی‌ترین چیزی که تشبث پیدا می‌کنند به آن مخالفین تعدد زوجات، بحث آن احساسات زن است  که در اینجا چی شده؟ یک بار هم در اوایل بحث، البته اینجا مفصل‌تر وارد می‌شوند که این احساسات که نظام فطری بر او تنیده شده، با این زیر سؤال می‌رود. به خصوص نظام خانواده که مبتنی بر یک استحکام است که اگر این استحکام به هم بریزد، محبت‌های درون آن فرو بریزد، قطعاً در آن خانواده، در آن نگاه اجتماعی، آنجا همه چیز از هم پاشیده می‌شود. لذا اگر مردی رفت زن دیگری گرفت، پشت پا زده به تمام آن دایرۀ عواطف و احساسات و محبت‌ها. لذا زن هم در مقام انتقام برمی‌آید و گسست خانوادگی، سبب گسست اجتماعی می‌شود. این بحث را به عنوان قوی‌ترین «أقوى ما تشبث به مخالفوا سنة التعدد من علماء الغرب و زوقوه»  این را خیلی هم خوب زر ورق پیچی‌اش کردند «في أعين الناظرين ما هو» می‌گوید بهتر از این چه می‌خواهید که نگاه کنید به خانه‌های مسلمان‌ها. «في بيوت المسلمين تلك البيوت المشتملة على زوجات عديدة» . بهترین برای تحلیل یک شیء، آن تحقق و واقعش است؛ ببینید آنجایی که واقع شده چه آثاری داشته. نگاه بکنید ببینید در آنهایی که تعدد زوجات است، آیا آرامش را دیدند، آیا روی محبت را دیدند، آیا حل شده مسائل، آنجاها الفت دیده می‌شود، آیا این چیزها است یا غیر از اینها است؟ البته بیانش بیان درستی است؛ عمدتاً در خانه‌هایی که این‌جوری است، غیر از کینه و عداوت و..؛ نمی‌گوییم همه ولی عمدتاً این‌طوری است، غیر از کینه و عداوت و بیچارگی هر مرد و زن و همه‌شان. یعنی مرد هم در آنجا همان حکایت آن کسی است که خیلی تعریف کرده بود، بعد یک کس دیگر هم مبتلا شده بود، بعد خلاصه شب هیچ‌کدام، نه این راهش داده بود نه آن. رفته بود یک مسجدی پیدا کرده بود برود بخوابد. در تاریکی مسیر داشت می‌رفت، سروصدایی شده بود، فهمید یکی دیگر هم است. دید این همان است که به او توصیه می‌کرد. یعنی او هم دربه‌در است، نه این راهش می‌دهد نه آن راهش می‌دهد! آخر مجبور است که همین جا سر بگذارد. یعنی از یک خانه که آدم در می‌آید در هیچ خانه..؛ ممکن است اوایلش بالاخره یک شیرینی‌هایی داشته باشد، ولی در ادامه‌اش معمولاً به این راحتی محقق نمی‌شود. بالاخره سختی دارد.
حالا این مستشکل، این بیان اشکال را می‌کند. با بیان این اشکال که «تنقلب جميع العواطف و»  این حسد که می‌آید، حتی در مریضی..؛ تعبیر این است که «بداء الضرائر» مرض هووها. مرض هووها می‌گوید اصلاً این حسد، مرض هووها است. در خانه‌ای که این حسد آمد، همه چیز را می‌سوزاند، هیچ عاطفه‌ای را باقی نمی‌گذارد. هنوز چیزی نگفتیم، هنوز تازه داریم تقریر می‌کنیم.
شاگرد: در همین اولش که می‌گوید این درد ایجاد می‌شود که اختلافات است، همین امروز هم الان می‌گویند که آقا طلاق می‌دانی چقدر زیاد شده! اصل ازدواج را هم که اصلاً تشکیل نمی‌دهد، چرا خودمان را پابند یک نفر کنیم، برویم دوستی کنیم با چندین نفر که آخر عمر..؛
استاد: طلاق را که حل نمی‌کند که!
شاگرد: می‌گویند ما وقتی می‌رویم ازدواج می‌کنیم، طلاق می‌گیریم؛ اصلاً از اول چرا ازدواج کنیم، می‌گوید بیاییم دوستی کنیم.
استاد: والله آن را اینقدر رویشان نمی‌شود این‌جوری بگویند که اصلش طلاق مثلاً..؛ دیگر آن این دلیل نیست.
شاگرد: طلاق اینقدر زیاد شده؛ می‌گوید الان خیلی زیاد شده.
استاد: عیب ندارد! می‌گوییم طلاق هم مثل قطع دوستی است. حالا آن عیب ندارد، طلاق مثل قطع دوستی است دیگر. بالاخره دوستی‌ها را قطع می‌کنند یا نه؟! طلاق هم مثل قطع دوستی است دیگر. (10:00) می‌گوید ازدواج بکنید ولی طلاق هم راحت باشد که راحت مثل دوستی که پیدا می‌کنید بعدش هم قطع دوستی می‌کنید. اما این تعدد زوجات که می‌آوری، یک بلای خانمان‌سوز می‌گوید اینها می‌شود. یکدفعه آن چیز قبلی را می‌سوزانی. آن در حقیقت سوخته می‌شود که «تنقلب جميع العواطف و الإحساسات الرقيقة التی» این احساساتی که «جبلت عليها النساء من الحب ولين» زن بر این اصلاً تنیده شده و خلق شده بوده «من الحب ولين الجانب و الرقة و الرأفة»  یعنی زنی که تمام وجودش مهر و محبت باید می‌بوده، حالا می‌شود کینه، نفرت، مقابله، دعوا دائماً. یعنی به دنبال بهانه‌گیری می‌شود با زوج جدیدی که می‌آید. زنی که رقت، رحمت، شفقت، نصح «حفظ الغيب و الوفاء» همۀ این‌ها در حقیقت بوده «و المودة و الرحمة و الإخلاص بالنسبة إلى الزوج و أولاده» بوده، این در حقیقت «جميع ما يتعلق به إلى أضدادها» هر چی که بوده به اضدادش تبدیل شده «فينقلب البيت الذي هو سكن للإنسان يستريح فيه من تعب الحياة اليومي» می‌گوید اگر از خستگی کار می‌آمد «و تألم الروح و الجسم من مشاق الأعمال» همۀ این‌ها که می‌آمد، تازه خانه می‌شود معرکة القتال «معركة قتال يستباح فیها النفس و العرض و المال و الجاه». همۀ این‌ها زیر سؤال می‌رود و دعوا. «لا يؤمن فيه» هیچ چیزی در امان نیست در اینجا «من شيء لشيء» هیچ چیزی سر جایش دیگر قرار نمی‌گیرد. ظرف شکسته می‌شود، امنیت‌ها زیر سؤال می‌رود. «يتكدر فيه صفو العيش و ترتحل لذة الحياة»  و ضرب و شتم و سب و لعن و سعایت و نمیمت و رقابت و مکر و مکیده و اختلاف اولاد و..؛ بچه‌های این با بچه‌های او سر جنگ و دعوا پیدا می‌کنند. کینه‌ها به بچه‌ها کشیده می‌شود. این‌ها همه مستشکل دارد می‌گوید.
«و ربما انجر الأمر إلى هم» تا به جایی می‌رسد گاهی قصد کشتن همدیگر را می‌کنند «إلى هم الزوجة بإهلاك الزوج» یعنی همدیگر را، یا نه، زوج را بکشند حتی مرد را؛ یعنی این مرد این بلا را به سرشان آورده. دست به یکی بکنند هووها بخواهند مرد را بکشند. «و قتل بعض الأولاد بعضاً أو أباهم» و اولاد گاهی در این صدد برمی‌آیند که خودشان همدیگر را بکشند یا پدرشان را بکشند «و تتبدل القرابة بينهم إلى الأوتار التی تسحب في الأعقاب»  هی دیگر حالا می‌شمارد. این یک نکته.
می‌گوید «أضف إلى ذلك ما يسري من ذلك إلى المجتمع»  اگر در خانواده‌ها این‌جوری اتفاق افتاد که در خانه نمی‌ماند فقط که! این به فامیل و به محله و به اجتماع هم چه می‌شود؟! اگر قرار بود عمومی باشد سرایت می‌کند. لذا می‌بینی اجتماعی که بنا بر محبت بود، بنا بر چه می‌شود در آن؟ همه‌اش کینه و نمامی و دغلی و دروغ و نفرت و اینها تبدیل می‌شود. تبدیل می‌‌شود به فساد اخلاق، شقاء و زحمت در مجتمع، قسوت و ظلم، بغی و فحشا، انسلاب امر و وثوق [13:00] «و خاصة إذا أضيف إلى ذلك جواز الطلاق» اگر جواز طلاق را هم به این ضمیمه بکنی که «فإباحة تعدد الزوجات و الطلاق» این «ينشئان في المجتمع رجالا ذواقين»  که این باعث می‌شود که از این طرف زن بگیرد، از آن طرف هم طلاق هم بدهد. نتیجه‌اش این می‌شود: مردان اهل شهوتی که هیچ چیزی دیگر برایشان پایان‌پذیر نیست. هم قدرت بر طلاق دارد از یک طرف، هم قدرت بر ازدواج مجدد دارد از طرف دیگری؛ این چیزی از مرد به غیر از حرص و شهوت و اینها باقی نمی‌گذارد که اینها را به اصطلاح ما میدان دادیم به شهوت‌رانی این.
«و التولع على أخذ هذه و ترك تلك، و رفع واحدة و وضع أخرى، و ليس فيه إلا تضييع نصف المجتمع» می‌گوید این اقلاً نصف مجتمع را که زنان است ضایع می‌کند و وقتی نصف مجتمع ایجاد شد «و إشقاؤه»؛ نصف مجتمع و اشقاء آن‌ها، شقاوت آنها «و هو قبيل النساء، و بذلك يفسد»  اگر زنان هم فاسد شدند یا به قساوت کشیده شدند، همۀ اجتماع فاسد و قسی می‌شود.
«هذا محصل ما ذكروه»  یک صفحه‌ای چون اینجا اشکال آن..؛
شاگرد: … [14:17] ظاهراً کلی پرورش داد اشکالات را.
استاد: نه دیگر، این‌ها را گفته بودند دیگر. حالا علامه بنده خدا که دیدید در همۀ فصول منصفانه آمد جلو. «هذا محصل ما ذكروه و هو حق غير أنه إنما يرد على المسلمين لا على الإسلام و تعاليمه»  می‌گوید این را توجه بکنید یک موقع است یک قانونی بد است، یک موقع اجرایش بد می‌کنند. می‌گوید شما به اصل قانون اشکال نکردید، آمدید می‌گویید اجرا بد می‌شود؛ اجرای بد را دلیل بر بد بودن قانون گرفتید. می‌گوید این اصل غلطی است که اگر جایی انسان بخواهد یک قانونی را نقد بکند، آن هم یک قانونی که در زمان‌های مختلف، برای مکان‌های مختلف و زمان‌های مختلف در نظر گرفته شده؛ در یک جایی که انجام می‌شود آن بد اجرا شده، این را دلیل بر این بگیریم بر اینکه اصلاً این قانون بد است. می‌گوید این‌جوری نیست، اولاً این بیان را مرحوم علامه نداشته. در صدر اسلام، در مواقعی غیر از اسلام. چون مخصوص اسلام هم نبوده. این انجام می‌شده و این مسائل در خیلی از جاها نبوده، اما در عین حال، آن را استناد نکرده؛ گفته این مربوط به اجرا است. قانون را شما نقد نکردی که! اشکالی که، تبیینی که نسبت به قانون کردی، نیامدی آن را ببری زیر سؤال. آمدی در رفتار این را داری تحلیل و ارزیابی می‌کنی، در رفتار مسلمان‌ها. این شبهه بر مسلمین وارد است نه بر اسلام. لذا تعالیم اسلام با این زیر سؤال نرفته. اگر عمل به دستورات اسلام نمی‌شود و درست دیده نمی‌شود که «فان ختم الا تعدلوا واحدة»  با آن نگاهی که خود علامه داشت که اگر حتی کسی نگاهش به زن فقط یک کالای شهوت‌انگیز است، فقط برای این است؛ آن والی مسلمین حتی می‌تواند به این یک زن هم ندهد، چه برسد به اینکه به این اجازه بدهد سه تا زن یا چهار تا زن بگیرد. اگر کسی نگاهش به زن حیوانیت است، این اگر والی دستش باز باشد و قدرتمند باشد، به او حتی ازدواج هم نمی‌دهد با این نگاه. چون دارد ضایع می‌کند یک نفسی را با این نگاه. حق ندارد این ضایع بکند. باید دست این را از یک زن..؛ با این نگاه، اسلام می‌گوید نگاه بکنید، نه آن منظری که همه را در حقیقت هر رفتاری می‌کنند با هر شرایطی، به اسم اسلام بخواهید بگذارید که! این نگاه نیست. چرا، از این طرف هم می‌بینید که خانواده‌هایی تعدد زوجات داشتند، خیلی هم در آرامش زندگی می‌کنند و این‌جوری نبوده که هر کسی این کار را می‌کند..؛
البته اکثری رعایت نمی‌کنند و در اثر شدت شهوت هم به این دست می‌زنند، نه از باب تکلیف. یک موقع است کسی از باب تکلیف است، یعنی واقعاً می‌بیند که همان‌جور که دلایل قبلی بود، تعداد زنان زیادتر شده و زنانی که زیادتر شده‌اند فسادانگیز شده در اجتماع، و این باعث شده اجتماع قوامش از دست برود. هر یک زنی که ازدواج بکند، تعداد زنانی که می‌مانند کمتر است، فسادی که در اجتماع ایجاد می‌شود کمتر ایجاد می‌شود. بالاخره برای این باید چاره‌جویی کرد، همان‌جوری که از جهت آماری هم جلسۀ گذشته یک قدری صحبت راجع به این شد.
اما این نگاه در حقیقت یک نگاه است که عده‌ای را بر این به عنوان مثلاً یک نگاه الهی بخواهند نگاه بکنند. منتها این را حالا محمل نکنید بروید بزنید تو سر زن‌هایتان، بگویید ما دیگر خیلی متقی می‌خواهیم باشیم؛ اثرش این است که اولین جهت تقوایی که می‌خواهیم رعایت بکنیم، این است که ما یک چهار تا زن بگیریم، سه تا دیگر، تا اینکه واقعاً تعداد زن‌ها در خیابان‌ها و ماندن در خانه‌ها و اینها کمتر بشود و خدمتی کرده باشیم.
شاگرد: وقتی که تبعیت اکثریت از قانون کلی از بین برود و صورت نگیرد، خود جعل آن قانون هم..؛
استاد: اگر قانون بشری باشد؛ حرف شما؛ اگر قانون بشری باشد مطابق با میل اکثریت نباشد، جعلش غلط است. اما اگر قانون الهی باشد مطابق با میل اکثریت نباشد، جعلش غلط نیست.
شاگرد: حرفشان همین است حاج‌آقا، این‌ها از همین..؛
استاد: دارد همین را می‌گوید مرحوم علامه. حالا بعد این را می‌گوید. می‌گوید اینها نگاهشان این است که قانون را ارزیابی‌اش را چون به میل و اهواء بشر ناظر می‌دانند، می‌گویند باید قانون مطابق میل باشد، مطابق میل بشر باشد. و قانونی که جعل شد مطابق میل بشر و حد بشر، ارزیابی‌اش هم با رفتار بشر است. چون مطابق میل باید جعل می‌شده، ارزیابی‌اش هم با رفتار بشر است. یعنی اگر یک قانونی را نپسندیدند و انجام ندادند، معلوم می‌شود که این قانون غلط است؛ چون معیار ارزیابی این است. اما اگر معیار ارزیابی این نبود که میل بشر چیست که حتی میل انحرافی باشد، بلکه ملاک ارزیابی این بود که قانون را به عنوان عقلانیتی که می‌تواند اصلاح‌گر باشد و لازم است، اگر نگاه کردید، ممکن است برای اکثریت حتی تلخ باشد ولی لازم باشد. اگر حتی برای اکثریت تلخ است ولی لازم است، در یک برهه‌ای می‌بینید عده‌ای سختی می‌کشند اما یک راحتی را برای آینده اینها ایجاد می‌کنند. لذا الان برایشان سخت است ولی تن می‌دهند و به آن راحت می‌رسند. یا به لحاظ بدنی سخت است ولی به لحاظِ..؛ مثلاً روزه گرفتن یک قانون است اما این قانون به لحاظ طبع اولیۀ بشر سخت است، ولی منافعی که برای بشریت هم از جهت جسمانی هم از جهت روحانی دارد؛ چون انسان فقط جسم که نیست که! با این نگاه، قانون ارزیابی‌اش به لحاظ رفتار نیست.
چون مهم است این بحث‌ها! چون اینها الان تمام میزان و معیار را رفتار بشر می‌دانند. چرا رفتار می‌دانند؟ چون قانون را اشباع (20:00) امیال بشر می‌دانند، یعنی قانون آمده تا چه کار بکند؟ امیال بشر را اشباع بکند.
شاگرد: نظام‌مند..؛
استاد: حالا نظام‌مند نگویید، اشباع بکند. یعنی بتواند حداکثر فایده را به بشر برساند. و اگر اکثریت این را نپسندیدند یا انجام ندادند، دلالت بر این می‌کنند که این قانون مفید نیست و قانون غلطی است.
شاگرد: حرف این است که اگر یک قانونی دست مخاطب را، اکثریت را باز گذاشت برای یک سوءاستفاده‌ای، می‌شود نتیجه گرفت که این قانون، قانون درستی جعل نشده. مثال هم می‌توانیم بزنیم، مثل اینکه می‌آیند در همین دورۀ … [20:39] قانون جعل می‌کنند که آقا کسانی که مرزنشین هستند، حق یکسری واردات بدون گمرک و عوارض و اینها را دارند. بعد یکسری سودجو می‌آیند از این استفاده می‌کنند. گاهی وقتی می‌بیند اکثر این جعل قانون‌ها دارد به سودجویی می‌رسد، می‌آیند اصلاً این قانون را ردش می‌کنند کنسلش می‌کنند. چون می‌بینند نتیجه‌ای که دارد اتفاق می‌افتد همه‌اش..؛
استاد: ببینید آن قانونی که بشری است درست است. قانونی که جعلش..؛
شاگرد: ما تا حدی صحبت می‌کنیم که آن‌ها فرقی نمی‌گذارند بین قانون و …
استاد: ما داریم نگاه را می‌کنیم می‌گوییم آیا ارزیابی قانون با رفتار بشر صحیح است به صورت مطلق یا نه؟! الان بین الهی و غیر الهی هم بحث نمی‌کنیم. می‌گوییم قانونی که عقلانیت ملاکش است، یعنی حتی ممکن است که اکثریت نپسندند یا انجام ندهند.
شاگرد: بحث پسندیدن و نپسندیدن نیست، بحث این است که باب سودجویی سوءاستفاده را باز کردند.
استاد: نه، الان نگفته اینها. ببین عنوان سودجویی و سوء استفاده نیست در اینجا. ببینید عنوان را داریم می‌گوییم، عنوان در اینجا این است که این قانون اگر حاکم بشود، یا در جاهایی که حاکم شده، در جاهایی که انجام دادند، باب کینه و عداوت باز شده، نه باب رحمت و رأفت. می‌گوید در خانه‌هایی که این تعدد زوجات شده، می‌بینیم کینه و عداوت است. پس اگر این‌جوری است پس معلوم است قانون غلط است. این صغری و کبری چیده، می‌گوید این قانون هر جا که اجرا شده، غیر از کینه و عداوت به دنبال نیاورده. پس چون بشر غایتش رحمت و رقت است، این قانون غلط است. بله اگر بشر قاعده‌اش بر کینه و عداوت بود، می‌گفتیم پس معلوم است قانون خوب است انجام بشود. کینه را بیشتر کرده، قانون خیلی خوب است. نه، چون بشر بنا بر رحمت و رأفت است در نظام اجتماعی، این قانون معلوم می‌شده که در مقابل این حرکت است و معلوم می‌شود که رفتاری که ایجاد شده، قانون غلط است. ارزیابی قانون با رفتار کسانی که برایشان جعل شده، این را دارد تحلیل این‌جوری می‌کند.
و الا اینکه سوء استفاده بشود یا نشود یا قابل استفاده باشد، آن بحث دوم است که در این مسئله می‌شود. آن هم یک شعبه‌ای از این است. ولی فعلاً دارد در آنجایی که محقق شده را دارد ارزیابی می‌کند. این نگاه که عرض کردم که جعل قانون یک بحث است، رفتار قانون یک بحث دیگری است. اگر قانونی به گونه‌ای ضعیف است که این قانون را هر کسی عملش می‌کند به این می‌رسد ضعف قانون باشد البته. اما اگر درست انجام ندادن مواد قانونی باشد؛ آن قانونی که می‌گوید که من به شرطی به تو اجازه می‌دهم که عدالت و قسط را در نظام ظاهر و تمام آن اجرا بکنی، حقوقی را انجام بدهی؛ یکی. دوماً در مقابل قانونی که اگر تعدد زوجات را نگذاشتی، می‌خواهد فساد آشکار بدون تعدد باشد. یعنی می‌خواهد ارتباط مردان با زنانی باشد بدون تعهد. نه که جلوی این گرفته می‌شود. آیا در کشورهایی که تعدد زوجات نیست، کینۀ بین مردان و زنان ایجاد نمی‌شود که مردش با زن غریبه ارتباط پیدا می‌کند. خب چرا! آیا اگر می‌گوید محبتش را کم کرده نسبت به من، به دیگری سرمایه‌گذاری کرده، در آنجایی که معشوقه پیدا می‌کند محبتش را سرمایه‌گذاری نکرده؟! محبتش را در جای دیگر سرمایه‌گذاری نکرده آنجا. آن هم محبتش است که بالاتر هم سرمایه‌گذاری کرده! اگر اینجا مقید به قید «ان خفتم الا تعدلوا»  است، این اگر در اینجا این آمده، در آنجا که این هم نیامده که! در آنجا که آزاد مطلق است. این دو تا جامعه را الان باید با هم قیاس بکنید، نه یک جامعۀ پاک عاری از هر دغلی و عشق و عاشقیِ خارج از نظام متعارف خانوادگی. این را قیاس کنید با یک خانواده جامعۀ تعدد زوجات. این تعدد زوجات یک امر جعل شدۀ برای نجات آن بحرانی است که برای بشر جعل شده، که همیشه است و همیشه هم بوده. اگر این را نگاه بکنیم بخواهیم این را بسنجیم، باید با کجا بسنجیم؟ سنجش این تعدد زوجات با کجاست؟ باید با آنجایی باشد که این تعدد زوجات انجام نمی‌شود ولیکن همۀ این‌ها در یک جامعۀ امروزی، مقابل این، نزدیک به این؛ که بگوییم ولیکن همه چیز هم سر جایش است گل و بلبل است. نیست این‌جوری که! این گل و بلبل که سر جایش نیست. آن‌ها مگر رفتارشان، این خیانت‌ها به همین مقداری که تعدد زوجات در اینجا است به اشد مراتبش و اشد تعدادش در آنجا روابط غیر مشروع محقق است.
شاگرد: نامتناهی.
استاد: بله دیگر. اشد از این تعداداً حتی. همین مسئله مطرح است، منتها اینجا تعهد در قبالش است. می‌گوید تو فرزند اگر آمد قاعده دارد، ارتباط اگر بود قاعده دارد. زن در اینجا مواد مدافع..؛ مثل همسر اولت دیگر. تمام نظام قانونی برای دفاع از او مهیا شده. به قول شهید مطهری قانون تعدد زوجات، اصلِ جعلش در دفاع از زن است. به جایی اینکه بگوییم تعدد زوجات دفاع از مرد است، اصلِ جعل تعدد زوجات در دفاع از زن است. لذا تعبیری که حالا مرحوم علامه می‌آورد بعداً اینجا، می‌رسیم به آن. اگر به جایی برسد که حاکمیت تشخیص بدهد دارد ظلم به زن می‌شود یا مثلاً به گونه‌ای است که تعداد زنان کمتر از مردان است؛ این‌ها را ببینید اینها را علامه دارد می‌گوید، آقای مطهری هم می‌گوید؛ اگر در جامعه‌ای باشد که تعداد زنان کمتر از مردان باشد یا ظلم به زن دارد محقق می‌شود، حاکم و ولی می‌تواند به طور محدود جلوی اجرای این قانون را بگیرد تا این ظلم؛ یا تعدادی که کمتر است، دیگر مردان از حق ازدواج محروم نشوند. چون یک قانون واجبی نیست که! می‌گوید این انجام دادنش چنانچه؛ تعبیر علامه خیلی زیباست؛ می‌گوید چنانچه یک فرد نسبت به تعدد زوجات اختیار دارد، مختار است که این کار را انجام بدهد، تکلیف نیست برایش که انجام بدهد؛ چون مختار است، همین حق نسبت به والی که مغز متفکر یک اجتماع است که اجتماع بدن اوست، آن مغز متفکر اگر شرایط را نگاه کرد دید این شرایط..، با نگاه همان والی که والی عادل باشد، والی به اصطلاح بگویید معصوم یا مأذون از قِبَل معصوم باشد؛ با این نگاه اگر به تشخیص رسید که اینجا امروز اجرای این قانون صدمه می‌زند به نظام مسلمین الان، می‌گوییم می‌تواند به طور موقت؛ نه بگوید قانون بد است، نه بگوید تعدد زوجات غلط است، بگوید اجرای او به طور موقت محدود می‌شود و الان امکان..؛ حق ندارند؛ یعنی جلوی..؛ مثل مردی که خودش احساس می‌کند به تک‌همسری راضی است و دیگر آنجا اقدام بر نمی‌کند، والی هم این حق را دارد این را به عنوان یک حکم حکومتی..؛ علامه می‌پذیرد که آن اشکالی هم که بعضی‌ها کرده بودند که در جاهایی که تعداد زنان کمتر باشد از مردان، شما چه می‌گویید؟ اگر دیدید درون شما تعلیل آورد نه تحلیل، [27:43] حکمت آوردید یکی از حکمت‌ها که زیاد بودن زنان بر مردان است به طور متعارف که گفتیم در قاعده هم از جمعیت شناسی هم همین برمی‌آمد و اینها، در بعضی از سنین به خصوص. می‌گوییم اینجا نه، عیبی ندارد که این قانون اجرایش را معلق بکنند، نه قانون را بگویند غلط است، ولی بگویند فعلاً لزوم اجرایی ندارد.
شاگرد: مثل تحدید نسلی که انجام می‌شود.
استاد: مثل تحدید نسل، بله مثل تحدید نسل به طوری که با تمام ضوابط باشد، نه از حد خارج بشود. این یک بحثی بود که ایشان کرد که این بر مسلمین است و این حاکمان مسلمان‌ها، در طول تاریخ نه فقط مسلمان‌ها این را رعایت نمی‌کردند، بلکه حاکمان مسلمان‌ها در طول تاریخ اسلام به خصوص بعد از دوره‌های مختلف، خود اینها بدترین‌ها بودند در اینکه این را؛ حرم‌سراها درست کرده بودند، چه سوءاستفاده‌هایی از این قانون کردند که باعث شده بود که بقیه هم به تبع آنها این قانون را درست استفاده نکنند و ضربه‌های کاری بر این قانون بگذارند.
لذا این گناه؛ ایشان تعبیرش این است که حالا این هم؛ می‌گوید که این پس اول بر والیان مسلمان بوده، بعد چی بوده؟ «و الذنب في ذلك عائد»  این را هم دقت بکنید! حالا جلسه مردانه است بالاخره «و الذنب في ذلك عائد إلى الرجال دون النساء» اولین گناه این مسئله که این اختلال ایجاد بکند، به گردن مردان است. «و الذنب في ذلك عائد إلى الرجال دون النساء و الأولاد و إن كان على كل نفس ما اكتسبت من إثم»  اگرچه هر کسی در جای خودش هر گناهی که بکند به گردن اوست، اما این قانون عمدتاً از قِبَل مردان که وقتی زن جدیدی می‌گیرد، رعایت درست حقوق را نمی‌کند، آن نگاه صریح را ایجاد نمی‌کند. در اثر شهوت‌رانی محض می‌خواهد این کار را بکند. یا نه، حتی حق آن همسر سابقش را درست استیفا نمی‌کند، ولی میلش به دیگران افتاده. حق او را در نگاه اول هم استیفا نمی‌کند، ولی میلش به دیگران افتاده، دلش یک چیز دیگری را گرفته. می‌گوید این گناه بر گردن این نیست که چه کسی اینها را ایجاد می‌کند، این نتوانسته؛ این وقتی دومی می‌آید دومی دلش را پر می‌کند، اولی را بی‌اعتنا می‌شود، کم‌اعتنا می‌شود. می‌فهمد طرف که در حقیقت چه شده؟ (30:00) این کینه ایجاد می‌شود. باز هم گناه بر گردن کیست اینجا؟ ذم بر گردن مردان است..؛
شاگرد: …
استاد: عیبی ندارد، اعتراض را داشته باشید، حالا اعتراض باشد. می‌گوید حالا جلسه بگذار به پایان برسد بعد اعتراضات. «دون النساء و الأولاد و إن كان على كل نفس ما اكتسبت من إثم، و ذلك أن سيرة هؤلاء الرجال و تفديتهم سعادة أنفسهم»  می‌گوید این مردها نگاهشان به نگاه خودمحوری است در اینجاها، یعنی آن نگاه خودمحوری است. مرحوم شهید مطهری یک بیانی دارد؛ چون مرحوم علامه استفاده کرد که طبیعت مرد مخالف نیست. چون بعضی‌ها خواستند بگویند طبیعت اولیۀ مرد مخالف است مثل زن؛ طبیعت اولیۀ مرد مثل طبیعت زن مخالف است. مرحوم علامه ببینید سه مرز است؛ یکی اینکه آیا طبیعت اوّلی مرد با این سازگار است، با این مخالف است، لا اقتضا است؟ لا اقتضا بودن یک بحث است. طبیعت، سازگار بودن که میل اولی باشد این ضرورتاً به یکی قانع بشود، این یک بحث است. یک بحث هم این است که نه اصلاً لا اقتضا است. لا اقتضا است یعنی این مخالف نیست اما طبیعت از اول هم کششی بر این ندارد که بخواهد موافق باشد. هر کدام پیش آمد، برای طبیعت امکان‌پذیر است.
شهید مطهری به این قائل است که لا اقتضا است. می‌گوید مخالف با تعدد همسر نیست طبیعت، اما این‌گونه هم نیست که موافق باشد. دلیل را چه می‌گیرد؟ بیان مختلفی دارد در همان کتاب تعدد زوجاتی که بیان کرده ایشان، مقالات تعدد زوجات، آنجا به خصوص این را می‌گوید که در اسلام تک‌همسری قطعاً راجح است. تک‌همسری قطعاً راجح است و اگر قرار بود طبیعت مرد ابتدائاً میل به تعدد در آن باشد و طبیعت باشد، تک‌همسری راجح بودنش وجهی نداشت.
شاگرد: این را از کجا می‌آورند آقای شهید مطهری؟
استاد: بیان دارد آنجا که راجح است. هرچند که تک‌همسری راجح است، اما نسبت به تعدد زوجات منعی ندارد. چون اینها هم چه هستند؟ لذا می‌بینید که تک‌همسری اگر راجح شد، یک اصل اولی می‌شود آنجا. علامه این‌جوری نفرمودند، اما علامه هم نفرمودند که طبیعت اولیه بشر با این سازگار است و الا باید اکثریت به این سمت میل کنند. در حالی که همیشه تعدد زوجات به نحو اکثری نبوده.
شاگرد: چون توانمندی نیست وگرنه راجح زوجیت است، نه تک همسری [32:32]. توانمندی مرد هم اگر باشد، مردان توانمندی که از نظر اقتصادی، از نظر غریزی، از نظر اعتبار اجتماعی بتوانند اینها تدبیر بکنند کم هستند.
استاد: اگر این‌جور می‌شد، قصر اکثری؛ یعنی اگر در اجتماع این‌جوری بود می‌شد قصر اکثری. قصر اکثری هم ایجاد اختلال می‌کند. یعنی اگر طبیعت این را می‌خواست و این مانع ایجاد شده بود، باید بر حکومت بود، چه کار باید می‌کرد حکومت اسلامی؟ باید قانون می‌گذاشتند. مثل اینکه ازدواج، اگر در حکومت اسلامی ازدواج درست صورت نگیرد امکانش پیش نیاید، بر حاکم اسلامی است که امکان ازدواج اول را فراهم کند. اگر آن طبیعت اولی بود، باید بر حاکم اسلامی چه بود؟ در جایی که مردان برایشان محذور پیش آمده، تعدد زوجات را برایشان تسهیل …؛ در حالی که این را نداریم. تعدد زوجات را نداریم که بر حاکمیت باشد. اگر طبیعت اوّلی بود..؛
شاگرد: ….
استاد: نه، ضرورت جداست. ضرورت ضرورت [33:24] ایجاد می‌کند نه طبیعت. طبیعت مال آنجاست که در حالت عادی اگر حاکم اسلامی تشکیل شده بود باید چه کار می‌کرد؟ اگر می‌دید مردان پول ندارند، مردان تعدد زوجات ندارند، اکثریت زوجه واحده دارند، حاکمیت باید همین‌جا تعدد زوجات را ترویج می‌کرد. در حالی که این را ما نداریم اصلاً، اما نسبت به زوجیت و ازدواج اول چرا، اصلاً دیدید که آقا در پیام‌هایشان می‌بینید در صحبت‌هایش این ازدواج اول جزء حاکمیت است. باید حاکمیت در این قدم بردارد؛ در تاریخ هم است، در نظام..؛ اگر این برداشته نشود، اصلاً اختلال نظام حاکمیت اسلامی ایجاد می‌شود.
شاگرد: صرفاً از طرف مرد نگاه نکنیم. می‌خواهم بگویم این میل را در مرد قرار داده تا یکسری زنانی که محرومند..؛
استاد: نه، ببینید دو تا بحث است، یک موقع می‌گوییم که طبیعت مرد این است. می‌گوییم اگر طبیعت مرد این بوده اگر نتوانسته، اختلال است. پس حاکمیت باید این اختلال را حل کند. اصلاً کاری ندارم تعداد زن چند تاست. اصلاً کاری نداریم الان تعداد زن چند تاست. اما یک موقع می‌گوییم که تعداد زن زیاد شده. اگر تعداد زن زیاد شده، این یک اختلال است؛ پس راه حلش این است که یک امکانی فراهم بشود برای مردان تا بتوانند ازدواج مجدد بکنند. این به عنوان یک ضرورت است.
شاگرد: یعنی قبلی الان که ‌گفت میل مرد دو سه برابر زن است، غریزه‌اش می‌کشد به ..؛
استاد: عرض کردم به این نگاه که؛ گفتم فرق بین علامه با آقای مطهری تفاوت دارد در نگاه در این مسئله. تفاوت نگاه دارند، داریم همین را عرض می‌کنیم که تفاوت نگاه این است که مرحوم علامه بعضی از کلماتش از این استفاده می‌شد که طبیعت اقتضا دارد، منتها «طبیعت اقتضا دارد» یک موقع از کل حرف‌هایش، صدر و ذیلش با هم با هم استفاده می‌شود «طبیعت ابا ندارد». از کل بیانش استفاده می‌شود «طبیعت ابا ندارد». لذا چون طبیعت ابا ندارد، ممکن است حتی در بعضی‌ها چی باشد؟ افراد، دیگر نه به عنوان طبیعت؛ طبیعت که گفتیم می‌شود کل انسان‌ها، کل این نوع. اما اگر گفتیم که «طبیعت ابا ندارد»، البته در این طبیعتی که ابا ندارد، بعضی از افرادِ این نوع شدت دارد مسئله در آنها، بعضی‌ها همسرانشان مثلاً دوران عادتشان، دوران مرخصی‌شان هر چه که هست مثلاً طولانی می‌شود، تحملش برای مرد امکان‌پذیر نمی‌شود. آنها می‌شود بحث افراد. طبیعت هم امساک نداشت از این. اما اگر طبیعت اقتضای این را داشت، اصلاً بر حاکمیت بود که باید این کار را تسهیل می‌کرد.
شاگرد: اصلاً خداوند خطابش خطاب اجتماعی به این مسئله است، نه به افراد. می‌خواهم بگویم یک ضرورت اجتماع است؛ مثلاً در مجلس چند سال پیش آمدند یک قانونی تصویب کردند..؛
استاد: حالا من به شما عرض می‌کنم. ببینید من به شما عرض می‌کنم که اگر یک موقعی تعداد زنان کمتر از مردها شد چه می‌گویید؟ حالا اگر فرض، حالا فرض مسئله بکنید اگر تعداد زنان کمتر از مردها شد چه می‌گویید؟
شاگرد: تحدید نسل است دیگر. می‌خواهم بگویم میل به..؛
استاد: نه، تحدید نسل را چه کار..؛ ببینید در این نگاه..؛ اگر طبیعت اقتضای این را داشت، باید این نقص در عالم خلقت باشد.
شاگرد: در سراسر عالم امکانش است اصلاً که تعداد زن‌ها از مردها کمتر بشود؟ این اگر چقدر امکان تحقق دارد؟
استاد: خیلی. چون اگر یادتان باشد آمار را خواندیم دیگر. گفتیم شما اگر می‌خواهید ازدواج مجدد بکنید، نوشته بود که 67 سال به بالا تعداد زن‌ها بیش از مردها می‌شود. ولی تا قبل از 67 سال..؛ آمار را از جمعیت جهانی خواندیم برایتان. تا قبل از چیز؛ همین الان می‌گویند تعداد پسرهای آمادۀ ازدواج در ایران، حالا با آمارهایی که کشور خودمان می‌دهد، یک میلیون نفر بیشتر از دخترها است. در کشور خودمان حالا می‌دهد. یعنی با این قانون باید منع کنند پس. در اغلب کشورها در سن 16 تا نمی‌دانم بیست و چند سال، تعداد مردها بیش از زن‌هاست.
شاگرد: در بحث تربیت..؛
استاد: بین 16 تا 25 است. منتها ما عوامل مختلفی را دیدیم که سن ازدواج پایین‌تر است در چیز، مسائل مختلف را دیدیم. در عین حال، اگر بخواهیم به تعداد فقط استدلال بکنیم، عرض کردیم به تعداد استدلال را استدلال با احتیاط بکنید. و الا اگر یک کسی آمار را بیاورد جلویتان، به سرعت دلیلتان زیر سؤال می‌رود. لذا یکی از دلایل محکمی که می‌آورند، تعداد زن‌هاست که بیشتر است. این‌جوری نیست؛ از جهت آماری حالا اگر آمار غلط است آن جداست. ولی آمارگیری‌هایی که در کشورهای مختلف انجام دادند و سازمان جهانی اینها را ثبت کرده، در خود ایران انجام دادند ثبت شده، غیر از تولد که بیشتر است اما تا مرز 67 سالگی که می‌رسد، در مرز 67 سالگی تقریباً تمام کشورها، تقریباً، دیگر بعضی‌هایشان استثنائاً، تقریباً تمام کشورها تعداد مردها رو به ازدیاد می‌رود نسبت به..؛ تعداد زن‌ها رو به ازدیاد می‌رود نسبت به مردها. ولی تا قبل از آن نه، یا مساوی است یا درصدی از زیاده بر مردها همیشه بوده در اغلب کشورها. در اغلب کشورها این‌جوری است. در ایران به خصوص تعداد مردها الان..؛
شاگرد: … [38:44] جمعیتی نگاه کردید، کلی نگاه کردن..؛
استاد: حالا من دارم به صورت کلی‌اش را می‌گویم. چون وقتی استدلال می‌کنند به صورت کلی می‌گویند، می‌گویند که تعداد زنان بیشتر از مردهاست؛ به صورت کلی می‌گویند. اما اگر آمدید آمار را تحلیل کردی، سن ازدواج را نگاه کردی، زنانی که الان ماندند در بحث چی، این‌ها را نگاه کردی؛ همه را نگاه بکنی، آفات اینکه مردی که ازدواج نمی‌کند، زنی که ازدواج نمی‌کند، هر کدام از اینها را جدا تحلیل کردی، آن یک بحث دوم و سومی می‌شود در مسئله. اما به استدلال به کثرت این درست نمی‌شود؛ کثرت زیاد مردان بر زنان به صورت مطلق این‌جوری راه ندارد.
شاگرد: آمار ازدواج دیگر..؛
استاد: نه الان بحث..؛
شاگرد: ما هیچ وقت در تاریخ بحران کمی زنان نداشتیم!
استاد: حالا این هم ببینید اینها..؛ الان ببینید الان نگاه را یک‌جوری کنیم که دقیق باشد، مبتنی بر آمار باشد. این بحران کمی چیز نداشتیم، چون بحث تعدد زوجات هم همیشه چی نبوده؟
شاگرد: قبلاً بهتر بود که
استاد: نه، تعدادش زیاد نبوده همیشه. آمار را گفتیم، آمار این را هم در ایران گفتیم، در ایران آمار این مسئله تقریباً یک درصد بوده. از سال 35 به بعد..؛
شاگرد: آن موقع که دورۀ پهلوی دارد فرهنگ تعدد زوجات را می‌زنند …؛ (40:00)
استاد: در عین حالی که می‌زدند، در عین حال، به عنوان یک قانون رسمی ثبت داشته. یعنی از جهت قانونی، ما در قانون مدنی‌مان، قانون ازدواج‌مان، تعدد زوجات قانونی است و ثبت دارد و تمام مسائل ارث و میراث و تمام اینها طبق این قانونی است. می‌دانید که الان در قانون ما تعدد زوجات حکمش کمبود ندارد. ازدواج موقت حکمش کمبود ندارد. تمام اینها ثبت قانونی دارد و از قدیم که قانون را نوشتند همۀ این‌ها در آن دیده شده است، اما در اجرا اختلال داشتیم. بگذارید جلوتر برویم، این این‌جوری حل نمی‌شود. این مسئله را می‌خواستیم امروز تمام کنیم.
ایشان می‌فرماید که پس در گردن مردان است «و ذلك أن سيرة هؤلاء الرجال و تفديتهم سعادة أنفسهم و أهليهم و أولادهم و صفاء جو مجتمعهم في سبيل شرهم»  همه را فدای هوسشان کردند. یعنی این هوسش باعث شده دخترانش پسرانش همسرش دیگران را فامیلش را همه را فدای هوسش کرده که الان می‌بیند با این کارِ این، این تنشِ در خانواده ایجاد می‌شود. می‌بیند همه می‌برند از او، می‌گوید عیب ندارد! من به شهوتم برسم هر بلایی سر هر کسی می‌خواهد بیاید بیاید. آیا خودخواهی است یا نیست این؟ این گردن مرد می‌افتد یا نمی‌افتد؟ این بدون اینکه زمینه را آماده کرده باشد، خودش می‌گوید من می‌خواهم انجام می‌دهم. کاری هم ندارم..؛ می‌گویی کجا اسلام این را گفته؟! بعد هم می‌گذارند گردن اسلام. گذاشتند گردن اسلام، مردم به اسلام بدبین می‌شوند. به خصوص که اگر یک روحانی باشد امروز دیگر خدا به داد برسد که فامیل و تبار و همه از دین زده می‌شوند به خاطر اینکه این آخوند این کار را کرده، یک روحانی این کار را کرده.
شاگرد: … [41:49] چون زندگی بدی دارد، زندگی‌اش هم خوب باشد علیه‌اش بد می‌شوند.
استاد: حتی اگر زندگی‌اش هم خوب شد..؛
شاگرد: …
استاد: عرض کردم ببینید چون شره‌اش را می‌خواهد حتی. ببینید می‌گوید که این اولش که زندگی خانواده خودش به هم می‌ریزد، بعد هم بقیه را بدبین می‌کند، بعد هم این را به اسم اسلام این انجام داده نه به اسمِ..؛ نمی‌گذارد گردن هوسش، نمی‌گوید من هوس کردم این کار را کردم؛ می‌گوید تو قانونی‌اش را هم به عنوان اسلام داری می‌کنی که اسلام به من امر کرده برو از خودگذشتگی کن زن بگیر. یعنی واقعاً ما این کلاه‌ها را هم می‌گذاریم سر خودمان؛ از خودگذشتگی کن برو زن دوم بگیر.
شاگرد: حالا ما دوست‌هایی داریم خوب، … [42:29] خوب هستند..؛
استاد: من حرفی ندارم، ببینید..؛
شاگرد: یعنی دو تا زن با هم خیلی خوبند، تمام اطرافیان و همسایه‌ها از پدر خانم، از مادر خانم، از دوستان، یک عده دوستان زنان داشتند که هر دو با هم رفیق بودند، بعد که فهمیدند اینها با هم هوو هستند همه اینها را ترک کردند.
استاد: علتش این است..؛ اشکالی ندارد، نمی‌خواهیم بگوییم که..؛ ببینید یک بحث این است که شما می‌گویید که تعدد زوجات امکان ندارد، ما که این را نمی‌گوییم که! می‌گوییم اگر تعدد زوجات منجر به اینها می‌شود، اینها اختلال است که اشتباه می‌کنی. [43:01] می‌گویید این اختلال را اسلام نپسندیده به هر قیمتی. نگفته تعدد زوجات را انجام بدهید به هر قیمتی، نگفته این را. گفته این تعدد زوجات یک راه حل بحران است. اگر راه حل بحران است اگر خودش بحران‌زا شد که متبع نیست. لذا حتی به حاکمیت حق می‌دهد جلویش را بگیرد در یک مواقعی، وقتی که می‌بیند دارد سوء استفاده، بد استفاده می‌شود و اثرات نامطلوب می‌گذارد. مانعی هم ندارد جلویش را گرفتن در یک برهه‌ای. نه حکم را منع کنند. بگویند حکم اجرایش را فعلاً معلق می‌کنند. ببینید این نگاه‌ها خیلی دقیق است! حواسمان باشد که ما یک موقعی این‌ها را وسیلۀ آن نگاه و تقاضای خودمان قرار ندهیم. ما اسلام را نخواهیم «عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى»  هدایت را بر هوای نفس‌مان عطف نکنیم که آنچه را که دلمان می‌خواهد اسم هدایت رویش بگذاریم و بگوییم این هدایت است. بلد هم هستیم از محمل‌های قانونی و از نگاه قانونی این را وارد بشویم.
عرض کردم یک بنده خدایی با زنش گفته بود که چون آقا می‌فرماید کثرت نسل، من دیگر تکلیف خودم می‌دانم که زن دیگری بگیرم بلکه زن‌های دیگری بگیرم نسل را زیاد بکنم. خب تو که دیگر الان دو تا سه تا بچه داری. خلاصه‌ این بنده خدا خانم هم گفته بود ولایی، خیلی ولایی گفته بود راست می‌گویی تو! واقعاً این‌جوری است، یعنی تکلیف است برایت. بعد تلفن زد به من گفته بود آیا واقعاً این تکلیف است برای ایشان؟ اگر این‌جوری است ما هم حرفی نداریم اگر تکلیف است بر ایشان. من گفتم مگر امکان ادامه نسل از شما نیست؟ گفت چرا. گفتم خب چرا ادامه نسل را از شما نمی‌دهد؟ حتماً ادامه نسل را از کس دیگری باید انجام بدهد! عیبی ندارد آن برایش، اما این را به اسم آقا گذاشتن، بعد در اجتماع هم من مطرح کردند من مطیع آقا هستم دارم این کار را می‌کنم. من دارم امر ولایی را اطاعت می‌کنم ها! خب این چه اثری می‌گذارد این‌جوری؟! شهوت خودش را، میل خودش را..؛ من با آن آقا هم صحبت کردم، گفتم حقیقتاً میل نفسانی‌ات است یا واقعاً این تبعیت است؟ گفت نه من کشش دارم. خب بکن، چرا به اسم آقا می‌گذاری؟! بگو من کشش دارم بیشتر می‌خواهم.
شاگرد: …
استاد: عرض کردم ببینید اسلام امضا کرده به عنوان یک قانونی که می‌خواهد..؛
شاگرد: چرا اول طبیعت فطری را … [45:26] اسلام بیاید به طرف بگوید به خاطر هوست نرو. اسلام آمده این هوس و میل درونی را امضا کرده، تا یک حدی محدودش کرده..؛
استاد: عرض کردم اباحه است.
شاگرد: چرا بعد تنقیصش می‌کند؟ [45:34]
استاد: ببینید اباحه است.
شاگرد: می‌گوییم به خاطر شهوتت است. خب تا چهارتایش با شهوت هم اشکال ندارد.
استاد: ببینید اباحه است. همان‌جور که امر نکاحِ اول را تشویق کرده.
شاگرد: آن هم شهوت است دیگر!
استاد: ببینید آن اباحه نیست.
شاگرد: این چون به خاطر شهوت است تکلیفاً برو بگیر. [45:47]
استاد: همان راه اولی را اگر صرف شهوت باشد که «يَأْکُلُونَ‌ کَمَا تَأْکُلُ‌ الْأَنْعَام»  باشد، می‌گوید این حیف نان است. یعنی «يَأْکُلُونَ‌ کَمَا تَأْکُلُ‌ الْأَنْعَام» می‌گوید این خوردنش خوردن حیوانی است، این حیف نان است، نده به او اصلاً، ولش کن. «يَأْکُلُونَ‌ کَمَا تَأْکُلُ‌ الْأَنْعَام» این کافر است. تعبیر قرآن این است اگر کسی مثل حیوان می‌خورد، این کافر است. «يَأْکُلُونَ‌ کَمَا تَأْکُلُ‌ الْأَنْعَام» اگر شهوت فقط..؛ نمی‌گوید شهوت اشباع نشود ها! نمی‌گوید شهوت اطفا نشود، می‌گوید اگر غایتش فقط این است نگاهش فقط این است، این «يَأْکُلُونَ‌ کَمَا تَأْکُلُ‌ الْأَنْعَام» علامه فرمود اگر حاکم اسلامی دستش مبسوط الید باشد به این یک زن هم نمی‌دهد، چه برسد چهار تا زن! این را که گفت ایشان هم. می‌گوید این نگاه نباید ایجاد بشود که فقط اطفای شهوت است.
شاگرد: فقط نیست، ولی محرکش که است.
شاگرد: داریم در یک فضایی صحبت می‌کنیم که این آقا متدین است. اگر قرار بود فقط شهوت باشد که خب اصلاً ازدواج نمی‌کرد.
استاد: ببین دارد در یک فضایی؛ الان دارد..؛
شاگرد: همین که دارد خودش را محدود می‌کند، همین که دارد ازدواج می‌کند یکسری تعهدات را به گردن می‌گیرد، خود این یعنی اینکه صرف شهوت نیست. اگر صرف شهوت بود..؛
استاد: عزیز من، داری بحث را..؛ ببینید در دنبالۀ چی داریم این بحث را می‌آوریم؟ ببینید در دنبالۀ..؛
شاگرد: …
استاد: نگفتیم هر کسی تعدد زوجات دارد شهوت است، می‌گوییم اگر یک کسی می‌بیند که تعدد زوجات را به دنبال منافعش بود، به دنبال امر الهی بود، به دنبال این بود که یک مشکلی را حل بکند، اگر می‌بیند یک مشکل حل می‌کند ده تا مشکل الان اضافه می‌کند. چه کار کند؟
شاگرد: الان در ازدواج اول چه کسی با این نیت ازدواج می‌کند؟ دنبال این است که یک مشکلی را حل کند؟! نه هر کسی از اولین ازدواجش …
استاد: در نگاه اول، اطفاء شهوت مرد نیست. یعنی می‌رسد به سن بلوغ، زندگی می‌خواهد تشکیل بدهد. اما در نگاه دوم..؛
شاگرد: …
استاد: آن مفسده ندارد ازدواج اول.
شاگرد: چون فرهنگش است
استاد: در ازدواج دوم، می‌گوید تو می‌خواهی یک اصلاحی را بکنی، تو می‌خواهی یک کاری را انجام بدهی. ده تا کار را الان خراب کنی، یک کار انجام بشود.
شاگرد: مگر نمی‌خواهد اصلاح کند؟ می‌خواهد شهوتش را اشباع کند.
استاد: همین را دارد می‌گوید. می‌گوید اگر تو شهوتت را می‌خواهی اشباع بکنی..؛ اگر کسی مشکل دارد، مریضی است مثلاً زنش مریض است، اشباع نمی‌شود شهوتش در حالت اول؛ این اگر این‌جوری باشد می‌گوید عیب ندارد، به گناه می‌خواهد نیفتد. اما اگر کسی است که نه این‌جوری نیست، تنوع‌طلب شده. این تنوع‌طلبی‌اش را اسلام مباح کرده کار را، اما به قیمت ده‌ها مفسده دارد تمام می‌شود؛ کینۀ زنش، بچه‌اش، اطرافیانش، جدا شدن از این. می‌‌گوید انجام می‌دهد. می‌گوید عیب ندارد انجام دادی، حرام انجام ندادی گناه انجام ندادی. اما از یزید بدتری گاهی، چون عده‌ای را به دین بدبین کردی، عده‌ای را از دین خارج کردی. ببینید همان جریانی که مثالی به حاج شیخ عبدالکریم می‌گویند، حاج شیخ عبدالکریم رحمة الله علیه گفته بود که بابا این محلل کار خلاف شرع انجام نداد، همه‌اش مطابق شرع بود. اما بعد که ازدواج کرد با این شخص، دید نه، خب این دختر جوانِ خوب، این هم سن و سال‌دار، چه کسی می‌آمد زن این بشود؟ این‌ها دیدند این از دنیا منصرف است، گفتند خب می‌رود محلل می‌شود بعد هم پس می‌دهد دیگر. بعد هم گرفت دید نه چرا پس بدهد؟! مرد دق کرد مرد، این زن هم دق کرد مرد. حاج شیخ عبدالکریم گفته بود که این کار خلاف شرع انجام نداد اما از یزید بدتر بود، از شمر بدتر بود. پس می‌شود فسادی در دین ایجاد بکنیم با اینکه خلاف شرعی هم نکردیم.
شاگرد: فرض نادری است، ولی کسی که تنوع‌طلب باشد، اسلام صیغه را هم تشریع کرده. اصلاً حماقتی است بخواهد برود تعدد زوجات!
استاد: نه این‌جوری نیست. گاهی آن زن قبول نمی‌کند الا به این. یعنی از آن طرف.
شاگرد: گاهی..؛
استاد: نه گاهی‌اش هم زیاد است. من خودم همین الان سراغ دارم که طرف رفته برای ازدواج موقت (50:00) هم می‌خواهد، زن گفته نه، فقط دائم. اگر دائم می‌آیی همین. مثال شاید مال هفتۀ گذشته بود یک کسی آمده بود، می‌گفت خلاصه گفته فقط دائم. چه کار کنم؟ یعنی اگر می‌گوید این، خب این انجام می‌دهد، چون میلش کشیده به این. یعنی این باعث شده همۀ زندگی‌اش را به هم بزند. همه کارها را به هم بزند من باب اینکه چی شده؟ یعنی تحمل‌پذیری را بالا نمی‌برند، یعنی دنبال این نیست که بگوید آقا اگر من فعلاً به قیمت این تمام می‌شود که خیلی‌ها از دین بیزار بشوند بدبین بشوند، من چه کار می‌کنم؟ کوتاه بیایم، یک قدری تحمل بکنم، با همسرم رابطه‌ام را قوی‌تر بکنم. اسلام که نگفته واجب است که بگویم دین خدا حکمش بر زمین می‌ماند که! این‌جوری نیست که بگوید واجب است، بگویم حکم خدا را باید در هر صورت انجام بدهم.
شاگرد: عرضی که می‌فرمایید محال … [50:48] نیست، خب مواردش خیلی کم است. می‌گوید این طرف روی تنوع‌طلبی دارد می‌رود، آن زن هم قید کرده فقط دائم بنده مثلاً می‌آیم با شما ازدواج می‌کنم. آقا این چقدر چند نفر فرضاً. [50:59] با این نمی‌شود این قاعدۀ کلی را چیز کرد.
استاد: شما بیایید این حکم را همین جا قبول بکنید، همین قدرش خیلی است. همین قدر اینجا قبول بکنید بگویید اگر که..؛ همین قدرش را قبول بکنید.
شاگرد: …
استاد: نه حاکم شهر کار نداریم. ایشان که دارد می‌گوید که این «عائد إلى الرجال»  است، این مفسده «عائد إلى الرجال» است، برمی‌گردد به مردان.
شاگرد: همسر امام صادق در آن سفر حج، امام کاظم … جمع شده بود صبح گرفت سر و کله‌اش را تراشید، … به امام گفت که می‌دانی اینجا فلان منزل است؟ همانجایی که سال قبل تمام اعمال شما … شد … [51:26] همسر امام صادق است ولی این حس منفی را دارد.
استاد: ببینید اصل..؛
شاگرد: ببینید ما در اولیای الهی‌مان این‌ها را داریم. بهترین مرد است در عدالت و اینها، ولی این باز حس منفی است.
استاد: این حکم دین است، اصل اجرایش اشکالی ندارد، اما لوازمی که..؛ یک موقع است طرف می‌گوید که آقا من حسادت می‌کنم. می‌گوید این مقدار حسادت که عیب ندارد که! اما یک موقع است که فرهنگ به طوری جا افتاده که این بحث فقط حسادت نیست. الان در خانواده‌هایی که تعدد زوجات شده، ده‌ها موردش را بنده فقط مشاور بودم در مسئله، ده‌ها موردش را. غیر از اینکه زن اول پاشیده رفته که هیچ، آنکه عادی است. یعنی تقریباً مطابق قاعده است. استثنایش کم است؛ یعنی استثنا دارد، کم است. زن اول با بچه‌ها بریدند و رفتند. آنکه جدا، یعنی آنکه دیگر چون می‌گوید من تحمل ندارم، می‌برّد و بعد هم بریدن او منجر به این می‌شود که ادامۀ زندگی فساد و مشکلات و دردسرها و بدبختی‌ها و بیچارگی‌ها همۀ این‌ها پیش می‌آید، اینکه قطعی است تقریباً. احتمال خلافش کم است، یعنی احتمال اینکه زن بماند کم است. می‌ماند اما..؛
شاگرد: باز خودش می‌رود زن دوم می‌شود.
استاد: نه این‌جوری نیست، زن دوم نمی‌شود.
شاگرد: چرا اتفاقاً..؛
استاد: نه، حالا یک موردی شما…، اما آنهایی که ما می‌شناسیم بچه داشتند..؛
شاگرد: به شما مراجعه نمی‌کنند، آن‌هایی که مشکل ندارند ..؛
استاد: حالا آنهایی که به ما مراجعه کردند. یا اقلاً در آن اوایلش که، ولی بعداً ممکن است چند سال بعدش رفتند مثلاً ازدواج مجددش را نمی‌دانیم. اما ببینید این مسئله چقدر اختلال ایجاد می‌شود در جامعه. کسی می‌خواسته رفع اختلال بکند. حالا بگذارید یک خرده برویم جلو.
شاگرد: همۀ دعوایی که آن بدبخت‌ها اشکال کردند همین است، شما دارید این را به عنوان ادعای خودتان می‌گیرید.
استاد: نه، این را به عنوان ادعا نمی‌گیریم. می‌گوییم که ببینید اسلام آمده شرایطی را گذاشته، نگفته هر مردی از هر جایی سر بلند کرد، برود ازدواج مجدد بکند.
شاگرد: کینه پیش می‌آید، شما می‌گویید نه..؛
استاد: مرحوم علامه دارد همین را می‌فرماید. می‌فرماید که اگر مرد درست انجام بدهد..؛ حالا بیان می‌کند شهید مطهری هم اینها را جزء به جزء
شاگرد: …
استاد: بگذارید عرض بکنم. یعنی علامه همۀ شبهه را یکجا آورده، بعد شروع کرده به جواب بعد از این. آقای مطهری شبهه را تکه تکه کرده، زیباتر شده. هر تکه‌ای را جدا جواب داده. می‌گوید آقا این‌جوری نیست که؛ آقای مطهری در اینجا این را می‌گوید طبیعت اینکه بگوییم که اگر به ازدواج متعدد کشید حتماً به کینه و نفرت تبدیل بشود نیست. چنانچه مثالش در این است که وقتی شما نگاه می‌کنید می‌بینید که یک خانواده با پدر و مادر با فرزندان متعدد، یک پدر است یک مادر است اما 10 تا فرزند دارند 5 تا فرزند دارند. هیچ موقع فرزند دوم و سوم و چهارم و پنجم با اینکه پدر نسبت به فرزندانش یا مادر نسبت به فرزندانش محبتش از فرزند هم که یک پدر بیشتر ندارد بیشتر است. یعنی پدر نسبت به فرزندانش محبتش بیشتر است یا فرزند نسبت به پدرش؟ قاعده این است که پدر نسبت به فرزندانش با اینکه متعدد هم هستند، تعدد … [54:52]؛ درست است که یک فرزند باشد توجه بیشتر است، همۀ امکانات صرف او می‌شود توجه بیشتر است، اما محبت دلیل ندارد بر اینکه چه باشد؟ دلیل ندارد که..؛ لذا اینگونه نیست که اصل مسئله امکان‌پذیر نباشد محبت نصف بشود. ممکن است وقت ارتباط کمتر بشود، اما دلیل بر این نیست که محبت نصف بشود. لذا اگر مرد درست برخورد بکند و نشان بدهد، زن هم احساس نمی‌کند که محبتش نصف شده یا کم شده. بله می‌فهمد که توجه کمتر شده، چون وقت کمتر است. حالا باید تقسیم کند، حالا باید..؛ همیشه نمی‌تواند. این‌ها را ببینید دقت در جواب، دقت در شبهه و جواب می‌تواند چه باشد؟ شما اصلاً نگذاشتید عبور بکنیم از اصل مسئله. دارید تقریر مسئله را می‌کنید. همه یکصدا، خلاصه ما فکر می‌کردیم اینجا دو جناح است. کم کم فهمیدیم که نه یک جناح است. معلوم مرض مسری شد خلاصه. دیگر کم کم؛
شاگرد: طبیعت اقتضایی است.
استاد: نه اقتضایی نیست. بروید ببینید چه بیچاره می‌شوید! اما مسجد را داشته باشید البته.
شاگرد: وقتی در یک جامعه پذیرش ندارد، خلاف شأن حساب نمی‌شود؟ از این طرف شاید بشود بگویی..؛
استاد: ببین این را به صورت مطلق نمی‌توانیم بگوییم اگر جامعه کشش ندارد خلاف شأن حساب بشود. چرا؟ علتش این است که اگر یک حکمی آمده برای اینکه حل کند مسئله را، مشکل را حل کند. اگر ما به خاطر اینکه فرهنگش نیست همیشه دست به آن نزنیم و اصلاً درستش نکنیم، این مشکل دائماً روز به روز افزوده می‌شود حل نمی‌شود که! پس این قانون کلاً متروک می‌شود و مطرود می‌شود. اما باید درست اقدام کرد، باید با دقت اقدام کرد. آیا هر اقدامی را هم از هر کسی هر جوری می‌پذیریم؟ می‌گوید نه این هم نه. نه آن‌جوری که کلاً ترک باشد نسبت به مسئله چون الان جامعه کشش ندارد، نه آن‌جوری که پیش‌قدم‌هایش اول روحانیت بشود که اگر بخواهند اتهام را بزنند به چه کسی بزنند؟
شاگرد: به دین.
شاگرد: …
استاد: شما تشویق کنید متقین از مردم را؛ نه اینکه بگویید تعدد زوجات کنید که بعداً بگویند آخوندها آمدند خانواده‌ها را به هم بزنند. بگویید واقعاً آنی که می‌تواند این شرایط عدالت را رعایت بکند، می‌تواند همسرش را راضی بکند شرایط را فراهم بکند، این‌ها اول اقدام بکنند. اگر اینها اول اقدام کردند، در طول یک قرن این فرهنگ‌سازی می‌شود. ولی نوبت شما نمی‌رسد دیگر. نه که بگویید که یک دو سال باشد که زود نوبت ما هم برسد. حالا بگذارید دیگر، صبر کنید دیگر.
شاگرد: تربیت از پیامبر شروع شد دیگر، خدا به پیامبرش می‌گوید تو کثرت بگیر..؛
استاد: ببینید جریان پیغمبر اولاً؛ اولاً ببینید زن‌های پیغمبر را یک تحلیل رویش داریم، می‌رسیم که تعدد زوجات در ازواج نبی. این را می‌رسیم. تحلیل او یکی، یکی هم تعدد زوجات از اسلام آغاز نشد، از قبل از اسلام بوده. اسلام بحث تعدد زوجات را در بحث کشورهای عربی و جاهای دیگر خودش نیاورده؛ و لذا در جاهای دیگری بوده، اسلام آمد ادامه داد. لذا این‌جور نبود که بگویی پیغمبر شروع کرد خودش اولین نبی خودش شروع کرد، نه! ابراهیم خلیل هم شما ببینید تعدد زوجات داشته، انبیاء دیگر هم داشتند تعدد زوجات داشتند.
شاگرد: سیره انبیا بود
استاد: حالا سیرۀ انبیا بوده، حالا بعد خواهیم گفت پیغمبر صلواة و السلام علیه تا وقتی حضرت خدیجه را داشت، یکی بود. امیرالمؤمنین تا وقتی حضرت زهرا را داشت، یکی بود. حتی پیغمبر هجرتش تنهایی بود به مدینه، یعنی زن نداشت. پیغمبر وقتی هجرت کرد از مکه به مدینه، همسر نداشت آن موقع خدیجه از دنیا رفته بود سلام الله علیها، هنوز همسر جدید..؛ پس معلوم شد یک مدتی هم پیغمبر حتی بی‌همسر بوده.
شاگرد: یک روحانی رفت زن دوم گرفت. تا چند ماه نقل تمام مهمانی‌ها و دورهم‌نشینی‌ها و اینها این بود که فلان روحانی رفته زن دوم گرفته. کل دید شهر را نسبت به روحانی‌ها خراب کرد.
شاگرد: حاج آقا اگر خلاف شأن روحانیت است، خلاف شأن نبوت که به طریق اُولی است. خدا چرا جلوی پیامبرش را نمی‌گیرد؟ الان در کل تاریخ پیغمبر را به عنوان هوس‌ران می‌گویند به خاطر همین.
استاد: الان می‌گویند، نه در کل تاریخ نمی‌گویند.
شاگرد: خدا وقتی می‌دانست چنین شبهاتی چنین حملاتی به پیامبرش می‌شود، گفت خلاف شأن نبوت است..؛
تا دقیقۀ 59:12

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 452” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید