بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
البته حق دوستانی که امروز نیستند و رفتند برای دیدار رهبری، که جمعیت کمی هم نیستند که رفتند، باید؛ جوانمردی اقتضا میکرد که نخوانیم، ولی حیف هم است چون ایام محدود است و وقتها محدود است و همچنین حالا نوار میشود. اگر دوستان مایل بودند بعد میتوانند گوش بدهند، از این باب است و الا آنها وقتی رفتند آنجا، اقتضا میکرد که ما هم این را بالاخره رعایت میکردیم. ولی از بس که تعطیلات زیاد است دیگر حالا با دوستان انشاءالله..؛
شاگرد: آنها میروند فیض میبرند.
استاد: بله انشاءالله فیض بالاتر میبرند و این را هم میتوانند با همین برگشت به این هم تکمیل کنند.
بحثی که ما داشتیم که نمیدانم حالا چند جلسه شده؛ با هم جلد دو و هم جلد چهاری که در این بحث در محضر علامه رحمة الله علیه بودیم، شخصیت زن در اسلام بود که ذیل آیاتی که رسیده بودیم ایشان مطرح فرمودند و از بین بحث شخصیت زن در اسلام که مبادی طبیعی بحث را و تحلیلی بحث را ایشان مفصل مطرح کردند و فرقها و اشتراکات زن و مرد را در جهات متعدد و با نگاه به مبدأ طبیعی و تحلیلیِ بحث بیان کردند که انصافاً مباحث بسیار گرانسنگی را بیان کردند و برای نگاه و بینش ما مفید است، و همانطور که دیروز هم عرض کردم اگر انسان باور بکند نگاه الهی را و آنکه پاسخگوی تمام نیازهای بشریت اسلام است، آن موقع به این احکامی که گاهی ممکن است سخت هم باشد و تحلیلش برای انسان سنگین هم باشد، زحمت بخواهد تا حل بشود؛ ولی با این حال اگر این باور صورت گرفت، نسبت به دفاع از احکام در جزئیاتش و کلیاتش و در تمام فروعش و اصولش، آن چنان در حقیقت با باور و یقین جلو میرود که هیچ تحلیل مقابلی او را سست نخواهد کرد؛ و اگر با یقین و باور جلو رفت، اگر آن احکامی که باور شد از اسلام ها! یک موقع است یک فرع اختلافی است، آن جدا؛ اما آن جایی که باور شد از اسلام است، خود این یقین و باور به انسان قدرت میدهد در تحلیل.
گاهی انسان با نگاه ضعف به یک حکم نگاه میکند، به همان مقدار هم باور و قدرت بر تحلیل پیدا میکند. اما اگر یقین داشت و باور کرد، این یقین و باور، خودش قدرت تحلیل میدهد قدرت دفاع میدهد. لذا بحث تعدد زوجات که جزء مباحثی بود که در بحث شخصیت زن در اسلام شبهاتی ذیلش مطرح میشود، چند جلسهای است که در محضرش بودیم و اشکالات چهارگانهای را از جانب غربیها نسبت به مسئله مطرح کردند. دو اشکالش را ایشان پاسخ دادند تاکنون که مفصل بود. اشکال سوم و چهارم که مختصرتر است را در صدد جواب به این دو اشکال باقیمانده بودند.
اشکال سوم این بود که اگر ما اجازۀ تعدد زوجات را بدهیم؛ غربیها این را گفتند، این باعث حرص بیشتر مردان در شهوت میشود و این حرص بیشتر مردان در شهوت از جهت آن نگاهی که شما به عنوان اسلام مطرح میکنید که ممدوح نیست، از نگاه عمومی و اجتماعی هم ممدوح نیست که کسی را بر یک امر به اصطلاح که مفسده ممکن است داشته باشد تحریک و تحریصش کنی. مثل حرص بر مال که بر مالاندوزی این حرص، حرص ممدوحی نیست. اسلام ادعایش این است که من حد لازم این را اشباع میکنم و نسبت به آن مراتب بعدیاش میخواهم با غض نظر از او این کمال پیدا بکند که مراتب دیگر کمالاتش فعلیت پیدا کند. این اصل اشکال است.
جوابی که مرحوم علامه بیان میکنند در صفحۀ 188 جلد چهارم از این قرار است که یک بحثی است که البته باید یک کمی دقت بیشتری در رجوع به منابع هم داشته باشیم. این است که نگاه نسبت به مرد و زن در شهوت متفاوت است. در تربیت اسلامی نسبت به نسا و زنان با توجه به قدرت و آن قوایی که خدا در زن قرار داده و نگاهی که اسلام به زن دارد که تبرز و بودن در اجتماع و در منظر را فی نفسه ممدوح نمیداند مگر به جهاتی که لازم باشد، حدی که لازم باشد. لذا ظهور و بروز زن را در اجتماع به عنوان اولی، به عنوان آن نگاه اولویت ممدوح نمیداند. لذا احکام..؛ قبلاً هم این بحث را داشتیم. آن خرق حالت عمومی و تبرزی که برای زن ایجاد میشود مذموم است. زنی که در اجتماع ظاهر میشود و تبرز دارد..؛ ببینید تبرز غیر از حضور است. حضور گاهی این است که کارهایش را انجام میدهد برمیگردد.
یکی از دوستان یک موقعی خلاصه یک بحثی شد. ما تهران بودیم. گفت این وضع تهران را ببینید! مال چند سال پیش است. وضع تهران را ببینید، یک زن محجبۀ درست گاهی کم پیدا میشود و اکثر زنهایی که انسان میبیند مکشفه هستند، یا بدحجابند یا خلاصه بالاخره..؛ من عرض کردم به او ببین، زنی که متدین است این تبرز ندارد، داعی ندارد که در خیابان بچرخد. اگر میآید خیابان و برمیگردد، به مقدار کاری که دارد کارش را انجام میدهد، برمیگردد میرود. اتفاقاً فردایش روز 22 بهمن بود. گفتم فردا شما بیا راهپیمایی 22 بهمن، من هم میآیم. قرار میگذاریم از قسمت آیت الله اشرفی اصفهانی که بدترین ورودی به میدان آزادی است از جهت مهاجرنشین بودن آن منطقه که در تهران هم وقتی که درجهبندی میکنند مفاسد اخلاقی را، میدانید که آن منطقه، یعنی منطقه اشرف صادقیه، شهر زیبا، این قسمتها تا میرود به سمت کرج، جزو خلاصه..؛ حالا اینکه من میگویم در تقسیمبندیها دیدم ها! که تقسیمبندی میکنند در بولتنها؛ جزو سختترین و آسیبخیزترین مناطق تهران محسوب میشود از جهت مفاسد. گفتم میرویم از آن ورودی. دیگر نه ورودی مثلاً ورودی..؛ گاهی متفاوت است نه اینقدر، ولی میگویم برویم. رفتیم آنجا اتفاقاً ایستادیم. بعد آنجا جمعیت کثیری از بانوان که آنجا احساس [9:22] تکلیف میکردند آمده بودند؛ من نمیگویم همه چادری بودند، نه اینجوری نبود، اما تبرز نداشتند. یعنی وقتی که میآمدند همراه خانوادهشان به اصطلاح و آن چیزی که بودند، تبرزی نداشتند و عموماً تستر داشتند. تسترشان هم مناسب بود. ببینید این هم زن است، اما این داعی نمیبیند که بیاید، ولی خانمی که انگیزه تبرز دارد، میآید در خیابان انقلاب و ولیعصر و نمیدانم این خیابانها چرخ میزند. این چرخ زدن، آنجا بارها دیده میشود. یعنی یک کسی که در صبح تا شبش چرخ زدن و تبرز است، (10:00) هی دیده میشود. یک بار فقط دیده نمیشود در آمار. یعنی این هر کسی در آنجا عبور میکند، میبیند هی این دسته هی دارند میروند و میآیند. گاهی در خیابان صفائیه قم، اصلاً بعداً آمار گرفته بودند یک عدهای پول میگرفتند یک مدتی، بعداً این لو رفت. پول میگرفتند صبح تا شب بیایند در خیابان. حتی از بعضی از شهرهای دیگر میآمدند. اینها را گرفتند بعد گفتند که صبح میآمدند در رودخانه با اتوبوس پیادهشان میکردند، شب هم دوباره میآمدند آنجا سوارشان میکردند یک پولی هم..؛ که اینها فقط در این خیابان صفائیه و این اطراف راه بروند. همین راه بروند تبرز نشان بدهند که این شکسته بشود. گفته بودند بعد هم پولش را هم دولت میداده. پولش را هم دولت میداده. بعد گفتند آخر چرا این کار را کردید؟ گفتند قم افسردگی زیاد است، باید یکسری خانمها بیایند اینجوری بروند و..؛ اینها که میگویم واقعی است ها! شاید شما باورتان نشود. میگفتند قم افسردگی زیاد است، اینها باید بیایند و بروند. حالا زمینه در همه جا است؛ نمیگوییم قمیها معصوم هستند، اینجا هم زمینه زیاد است. اگر باز بشود ممکن است..؛ گفتند نه اینجا چون افسردگی زیاد است، قرار بر این بود اینها بیایند بروند با پول دولت که مکشفه باشند به اصطلاح یک قدری تبرز داشته باشند، دل مردها حال بیاید دل مردم حال بیاید جو شکسته بشود، از آن حالت افسردگی خارج بشوند. این هم خلاصه الحمد لله در نظام اسلامی، کار برای اصلاح اجتماع است. اگر یک جایی هم میبینند یک خرده سفتتر و سختتر هستند، یک کاری بکنند که بالاخره این شکسته بشود.
یک نگاه این است که آنی که تبرز ندارد، از این میخواستیم چه نتیجه بگیریم؟ خانمی که تبرز پیدا میکند نگاههای مختلفی را به سمت خودش جذب میکند، نگاههای مختلف، ابرازهای مختلف را از طرف مقابل به دنبال میآورد، شهوتش تحریک میشود و این تحریک شدن شهوت اطفای این را میطلبد. یعنی خود این برایش شهوتانگیزتر میشود. اگر آن خانمی که تستر دارد، این شهوت برایش به این شدت ایجاد..؛ لذا گاهی غربیها میگویند شهوت زن بیش از شهوت مرد است. شهوت زن بیش از شهوت مرد است در جایی که در غالبی که او میبیند یا غالبی که نگاه الهی است؟!
در نگاه الهی میگوید شهوت زن در حالت عفت و قوایی که است، میگوید این کنترل شده است. همانجوری که قبلاً هم عرض کردیم که زن در روایات ما دارد 9 عامل حیا دارد که این 9 مرتبۀ حیا،4 مرتبهاش یا 5 مرتبهاش به مرور زمان به صورت طبیعی و تکوینی شکسته میشود. یکیاش این وقتی است که زن به بلوغ میرسد. اگر یادتان باشد همین عادت ماهیانه، روایت داشت یکی از مراتب حیای او شکسته میشود. وقتی که زن عقد میکند، یک مرتبۀ دیگری از حیا خودبخود شکسته میشود، یک خرده بازتر میشود. یک مرتبۀ دیگر وقت عروسیاش است، یک مرتبۀ دیگر وقت ولادتش است. این 4 مرتبه را، میگویند بچهای که به دنیا میآید این 4 تا..؛ در روایت دارد این را که این 4 مرتبه از آن 9 مرتبه چی میشود، اما 5 مرتبهاش باقی میماند. آن 5 مرتبه اگر با اعمال سیئه و معاصی و تبرزهایش در حقیقت باشد، آنها هم شکسته میشود. یعنی آن تبرزها مرتبه به مرتبه حیا را، و معاصی مرتبه به مرتبه حیا را چه کار میکنند؟! آن وقت این باعث میشود که شدت پیدا بکند عطش پیدا بکند میل پیدا بکند.
اما در زنی که در نگاه الهی آن مراتب حیا باقی مانده، مراتب عفت باقی مانده، رعایت عدم تبرز در اجتماع داشته، وقتی با همسرش است، البته این قوایش فعلیت پیدا میکند توحد هم پیدا میکند و در آن توحدش هم کم نیست، بیش از کسی است که تکثر داشته و در تکثر..؛ اما آن تکثر، شدتش از جهت تکثرش زیاد است. این توحد از جهت شدت توحدش زیادتر است. لذا شهوت زن از شهوت مرد بیشتر نیست، مگر اینکه این راه را طی کند در مسیر غلط، در قالب و محیط غلط قرار بگیرد، البته آن امکانپذیر میشود.
لذا ایشان بیانش این است که «أنه مبني على عدم التدبر في نحو التربية الإسلامية و مقاصد هذه الشريعة فإن التربية الدينية للنساء في المجتمع الإسلامي الذي يرتضيه الدين بالستر و العفاف و الحياء و عدم الخرق»[1] عدم خرق یعنی همان عدم تبرز، یعنی خرق نکردن چیزهای حیا؛ این زن را رشد میدهد و شهوت نکاح را در او «أقل منها في الرجل»[2]. اگر کسی در این نگاه باشد، در این چهارچوب و در این محیطی که اسلام..؛ چون ببینید ما نمیشود که عوامل دیگر را در کار بگذاریم بدون آن نگاه الهی، بعد بگوییم چرا اینجا جواب نمیدهد! بگوییم چرا حجاب؟ و از آن طرف سن ازدواج را بخواهیم ببریم بالا! نمیشود جمع کرد بین اینها. آنی که گفته حجاب، آنی که گفته منع رابطۀ زن و مرد، منع کرده در آنجاهایی که نامحرم است، او ازدواج را هم در سنین پایین تجویز کرده، گفته نباید سن ازدواج بالا برود. هر دو تا را با هم جواب میدهد. ما نمیشود که یک قسمتش را انجام بدهیم یک قسمتش را انجام ندهیم بعد بگوییم چرا این جواب نمیدهد؟ اینها در حقیقت آب و آتش هستند. سن ازدواج را ببر بالا بعد هم بگو رابطه نداشته باشید، میگوید نمیشود. اگر نمیشود پس باید یکیاش را دست برداریم. کدام را دست برداریم؟ اسلام که میگوید دست از رابطۀ زن و مرد که معصیت کبیره است اگر بخواهد محقق بشود، پس این را نمیشود دست زد. سن ازدواج را باید آورد پایین. یعنی غلط در اینجا بالا رفتن سن است. در اینجا هم همینجوری است، میگوید که اگر زن تبرز پیدا کرد آمد در اجتماع، پردههای حیا و عفافش شکسته شد، شدت قوت شهوتش بیشتر میشود، میخواهد، میل پیدا میکند. میگوید من که تضمین به تو ندادم که در هر شرایطی و با هر جوری و با هر قسمتی از اسلام میخواستی استفاده بکنی، جواب بدهد. من میگویم این شرایط را اینگونه انجام بده، اینها با هم جواب میدهد. همه با هم جواب میدهد. نگاه من در رابطۀ اجتماعی برای زن اینگونه است. این اگر اینجوری بار آمد، قوۀ این نسبت به تکثر و قوۀ مرد نسبت به..؛ چون مرد اساسش بر کار کردن و تبرز است، رفتن در اجتماع است، بودن و در ارتباط است. این اساس رابطۀ مرد بر تبرز است. اساس رابطۀ زن بر تستر است و حیا و عفت است. اگر این دو تا را درست انجام دادی، آن وقت میگوید که میل زن به تکثر قطعاً با میل مرد به تکثر متفاوت است به لحاظ آن چهارچوبی که برایش چیده شده. به لحاظ آن نظام طبیعی هم که در طول تاریخ برای زن و مرد بوده و این در نظامِ فقط الان هم نیست. اگر الان این تستر را برداشتند، این یک فرهنگ عارضی است این یک اثر عارضی است که این را هم باز همه نمیپسندند، الان همه جا نیست.
«و شهوة النكاح فيها أقل منها في الرجل (على الرغم مما شاع» از آن چیزی که مشهور است که میگویند «أن شهوة النكاح» در زن «أزيد و أكثر و استدل عليه». میگویند چرا زیادتر است در زن؟ میگویند «بتولعها المفرط بالزينة و الجمال طبعا)»[3] وقتی که شدت دوست داشتن در زینت و جمال را دارد که «پریرو تاب مستوری ندارد». میگوید رفت آنجا بالا لباس را پهن کند، میگوید آمد خودش را در حقیقت تاب داد. میخواست آن لباس را تاب بدهد «پریرو تاب مستوری ندارد». حالا دیگر ما یک خرده خرابش میکنیم که دلها خلاصه قلبها را بگیرد وگرنه این با لفظ زیبایی ادا شده. هر چه کردم دیدم لفظش را نمیشود گفت. این پریرو تاب مستوری ندارد. یعنی باید چه کار بکند وقتی چیزی را پریرویی شد بالاخره خدا زن را همانجور که قبلاً هم خواندیم نسبت به مرد پریرو قرار داده، مرکز احساسات قرار داده. اما مهار عفت و حیا را هم قرار داده. یعنی آن مقداری از حیا و عفت که در زن ودیعه گذاشته شده، از جهت الهی به هیچ وجه آن مقدار در مرد قرار داده نشده. این از جهت روایی ماست. لذا به همان مقداری که پریرویی را در او قرار داده، حیا و عفت را هم قرار داده تا این دو تا با هم کنترل شده میشود. و الا اگر این کنترل را برداریم، یعنی پریرویی باشد حیا و عفت هم نباشد، این میشود که الان در بعضی جاها محقق است. یعنی این جمال میخواهد بریزد بیرون خودش را، میخواهد در کمال در حقیقت نهایت امکان خودش را عرضه بکند و همۀ زندگیها را مختل میکند.
«و استدل»[4] میگوید اینها به این زینت و جمال استدلال کردند. ما ردش که نمیکنیم، ما اینجور نیست که بگوییم نه، ما نمیفهمیم زینت و جمال چیست. ما زینت و جمال را بهتر از شما هم میفهمیم، اما در عین حال زینت و جمال را در این نگاه با تستر و اینکه برای اهلش و محارمش، این را با این نگاه حل کردند نه هر جایی است.
«و هذا أمر لا يكاد يشك فيه رجال المسلمين ممن تزوج بالنساء الناشئات علی التربية» میگوید زنانی که در جامعۀ اسلامی تربیت شدند و ازدواجهایی که آنجا بوده، آنجا در این نظام تربیتی «فشهوة النكاح في المتوسط من الرجال تعادل ما في أكثر من امرأة واحدة» مردان شهوتشان بیشتر از زنان است در این رابطه. غیر از اینکه «و من جهة أخرى من عناية هذا الدين أن يرتفع الحرمان في الواجب من مقتضيات الطبع» آن لوازم ضروریِ تقاضاهای وجودی، میگوید اگر بخواهد اینها اجابت بشود (20:00) «فاعتبر أن لا تختزن الشهوة في الرجل و لا يحرم منها»[5] که این نخواهد در اینجا عقده بشود و بماند؛ آن مقدار ضروریاش؛ آخر یک موقع است که میگویی که هر چه بدهی که بیشتر میخواهد! میگوید نه، یک مقدار ضروری دارد که اگر این اجابت نشود، انفجار ایجاد میشود فساد ایجاد میشود «و لا يحرم منها فيدعوه ذلك إلى التعدي إلى الفجور و الفحشاء»[6] اما «و المرأة الواحدة ربما اعتذرت فيها يقرب من ثلث أوقات المعاشرة»[7] یک سوم اوقات معاشرت را در مرخصی است این زن. به چه جهتی؟ یک سوم کل را داریم میگوییم ها! یک سوم کل را در مرخصی است. به چه جهتی؟ ایام عادت در کار است، دوران حمل در کار است که به خصوص آن ماههای آخر حمل معمولاً پزشک هم عمدتاً نهی دارد، دوران رضاع است که بعضی از ایام یا به واسطه..؛ چون الان به خصوص دیگر این شرایط شدیدتر هم است که زنانی که وقت رضاع است و شیردهی دارند، برایشان سختتر است و مراقبت بیشتری را میطلبد و الا آسیب میبینند.
«و المصاحبة كأيام العادة و بعض أيام الحمل و الوضع و الرضاع»[8] یا بعد از دوران حمل که بعد از آن دوران شاید حدود 15 روز، 20 روز، یک ماه این دسترسی امکانپذیر نباشد. «و نحو ذلك و الإسراع»[9] از یک طرف، به مرد نمیشود گفت تعطیل، چون برایش آن حد ضروریاش تعطیلپذیر نیست. اختیاراً تعطیلی نسبت به آن شدت چرا، اما نسبت به آن مرتبۀ واجب بگویی هم تعطیل، او کار خودش را میکند؛ چون مرتبۀ واجب و لازم است. حالا این البته مجوز نیست برای دوستان، بگویند که دیگر پس لازم و واجب..؛ ما دیروز این بحثش را کردیم دیگر. این دارد میگوید در حد جواز است، که اگر کسی نتوانست خودش را کنترل کند اگر امکانپذیر نبود و الا الان جوان ما امکان ازدواج برایش نیست چه برسد که بگویی حالا 20 روز تعطیل بکند مگر زمین به آسمان میرسد که! این چیزی نیست که نشود. جوان ما در اوج سنین جوانیاش است کلاً تعطیل است بنده خدا. دیگر حالا این 10 روز تعطیل بکند همدردی بکند. یک همدردی بالاخره 10 روزه با جوانها عیب ندارد که!
شاگرد: مشکل این است که آب شور را خورده.
استاد: حالا بالاخره در عین حال، آن جوان هم الان دیگر..؛ الان جوانان ما هم نخورده و ندیده نیستند. دیگر الحمدلله دیگر همه دیگر خورده و دیده هستند. دیگر حالا اگر نخوردند، اقلاً خوب شنیدند و دیدند. حالا دیگر اگر نخوردند اینها دیگر اینقدر گفته شده، اینقدر بیان شده که دیگر آن منگلی بسیاریاش برداشته شده که دیگر خود این..؛ آن منگلی بسیاریاش برداشته شده، دیگر نمیشود روی هوا حرف زد یعنی باید در همین زمین حرف زد.
شاگرد: این عبارتش گویا نیست.
استاد: «من عناية هذا الدين أن يرتفع الحرمان في الواجب من مقتضيات الطبع»[10] آن مقدار ضروری و لازم. «واجب من مقتضيات الطبع»[11] یعنی مقدار ضروری، یعنی لازم و ذاتی که دیگر از این کمتر..؛ این حداقل است، تعبیرش را بگذارید حداقل که میگوید حرمان از این را دین نمیپسندد. «من عناية هذا الدين أن يرتفع الحرمان» که نمیپسندد دیگر اقلش محقق نشود. تعطیل را نمیپذیرد. یک اقلی را دارد که آن اقل باید..؛ لذا اما در این نگاه این است که یک سوم اوقات مصاحبت در مورد زن تعطیل است و این تعطیلی با این حرمان هماهنگ میشود. لذا لااقل این را قرار دادند. میگویند این باب را باز گذاشتند که اگر کسی به این مرتبه واقعاً قدرت امساک نداشت و برایش امکانپذیر نبود، نگاه به پیرمردی خودتان نکنید ها! بعضیها شدتِ..؛ حالا دیگر نمیشود درد دلهای بعضی را گفت. شدت درد دلها خیلی زیاد است. نگاه نکنید الان خودتان را که پیرمرد هستید و لازم نیست، راحت میتوانید.؛ اما بعضیها یک چیزهایی میگویند آدم شاخ درمیآورد یعنی آدم تعجب میکند. نمیشود هم انکار کرد وقتی است دیگر. حالا دیگر همین سربسته و دربسته بماند، خودش خلاصه تبرز ایجاد نشود در این مسئله.
شاگرد: این الان یک بحثی بود پاسخ به شبهه این مقدار است که بگوییم حالا مردها بیشتر است. ولی اینکه حالا تبیین اینکه چرا بیشتر قرار داده شد در نظام خلقت؟ مثلاً این تبیین..؛
استاد: نگفت بیشتر، چرا بیشتر در مرد قرار داده شده؟! خب همان برای این است..؛ اولاً چرایی آن یک بحث دومی میطلبد، یعنی آن در رابطه با تحلیلی که میطلبد که نظام تولید نسل و اقامۀ نوع و بیان نوع، ایشان هم اشاره بعد میکند، با این سازگار است. یعنی چون غایت آن است، این باید اینجوری باشد و الا اگر اینجوری نبود، با توجه به این محدودیتهایی که پیش آمده، خودبخود هی به سمت تحدید نسل میرفت. تعطیلیها هی به سمت تحدید نسل میرفت. غیر از آنکه قبلاً گفته شد که ازدواج چرا تعدد زوجات لازم است، اینجا بحث تعدد زوجات نیست، این بحث شره و حرص بر مسئله است. آنجا گفت اصلاً لازم است قبلش که زنان عمرشان بیشتر است، نسبت به درد و مرض واکسینهتر هستند و تحملشان بالاتر است، نسبت به بحث بیوه شدنها و کارهایی که پیش میآید سن بلوغشان زودتر است. اینها را که بیان کرد قبلاً. لذا تعداد آمادۀ ازدواجشان بیشتر است. باقی ماندنشان در نظام تاریخی که بیان هم شده و امروز هم در آمار؛ این بیشتر است. همۀ اینها دلالت میکند بر اینکه اگر این بیشتر نبود، این به همان زن خودش فقط قانع میشد همه تمام، بقیه زنها بدون سرپرست میماندند آنهایی که ماندند اینجوری. و این نظام خلقت غیر از آن بحث تولید نسل، اینها ملغا میشدند دیگر. پس باید این شدت داشته باشد تا این امکانپذیر باشد در بین مردها اقلاً.
حالا جالب این است که بدانید در آماری که سازمان جمعیت میدهد، در 60 سال اخیر تعداد مردهایی که ازدواج متعدد داشت، تعدد زوجات، نه ازدواج مجدد؛ تعدد زوجات داشتند، تعداد همیشه اینقدر زیاد هم نیست. یعنی در آمار حدود پانزده بیست میلیون ازدواجی که بوده، بیشترین مقدارش، فاصلۀ بین اینکه زنهای مزدوج و مردهای مزدوج مثلاً بیشترین مقدارش معمولاً پنجاه شصت هزار تا بوده. بیشترین مقدارش مثلاً صد و خردهای تا دویست تا بوده، دویست هزار تا. آن هم تازه دویست هزار تا، دویست هزار تا تازه ممکن است یک مرد سه تا زن داشته باشد. این سیستان بلوچستانیهای ما 4 تا زن را الان میگویند میگیرند، یعنی اصلاً فتوا هم دادند، برای خودشان هم لازم میدانند 4 تا زن را بگیرند. یعنی تازه ما میگوییم فاصله این؛ حالا معلوم نیست در این تازه دویست هزار تا که در زمانهای سال 60 مثلاً بیشترین؛ در سال 60 بیشترین چیز بوده وگرنه قبلش و بعدش 70 هزار تا، 60 هزار تا تعداد فاصله بوده در این آمارهایی که آمارگیری شده. خب 60 هزار تا، 70 هزار تا یعنی در بین چند میلیون، 15 میلیون ازدواجی که بوده، یک حدود 60 تا 70 هزار تا از این تعدد زوجها استفاده شده. این مال حالا هم نیست که بگویید خب حالا فرهنگش سخت است یا مخفی میکنند. از قبل از انقلاب است، از سال نمیدانم سی و چند است که 60 سال است که دقیقاً دارند آمار میگیرند. از آن موقع که یک خرده بحث، اینقدر فرهنگش شدید نبوده، در عین حال که آزاد بوده، اینقدر شدید نبوده. یعنی اینجور نیست که اگر بحث تعدد زوجات فرهنگسازی هم شد، هر کسی دست دو تا زن را بگیرد سه تا زن را بگیرد بخواهد راه بیفتد. نه توانش را دارد نه امکانش را دارد نه حالش را دارد، هیچ کدام از اینها برایش امکانپذیر نیست. لذا میبینید که یک عدۀ معدودی، آن هم یک شرایط خاصی، آن هم حالا بیان میکند مرحوم علامه. به هر کسی هم اجازه برای این کار داده نشده. میگوید اگر حاکمیت داشته باشد، اسلام حاکمیت داشته باشد. مگر هر کسی حق دارد این کارها را بکند؟ میگوید اگر ما حاکمیت داشتیم، به بعضیها اجازۀ یک زن هم نمیدادیم. آن کسی که قدرت ندارد و با زن حیوانی برخورد میکند و نگاه انسانی ندارد، او حق ندارد ازدواج بکند از منظر اسلامی، چه برسد به اینکه بخواهد 4 تا زن بگیرد. تعبیر زیبایی است! میگوید شما نگاه نکنید که وقتی آن حاکمیت نیست، آن ولایت نیست، هر کسی هر کاری دلش میخواهد میکند. اگر جلوی 4 تا زن هم از جهت شرعی هم مجاز نبود، این از جهت غیر شرعی این کار را میکرد. یعنی این بر این حیوانیتش حصری نداشت. حالا ممکن است یک محملی اینجوری هم پیدا کرده باشد. میگوید اگر ما حاکمیت داشته باشیم، اسلام میگوید باید با آن شرایط قسط، با همۀ آنها این کار را بکنید. نه اینکه این شره و حرصش در..؛ به اصطلاح بخواهد نگاهش حیوانی باشد. بله این هم اشباع میشود در ضمن او. اما اگر کسی به زن اینگونه نگاه کرده باشد و بخواهد اینگونه برخورد بکند؛ تعبیر ایشان تعبیر خوبی است؛ یک دانهاش را هم میگفت ما اجازه نمیدادیم برای این شخص، چه برسد که بخواهد 4 تا زن بگیرد.
شاگرد: از قرار دادنش میپرسند، [29:18] اینکه الان میآیند در جواب سائل، بحث تعدد زوجات را تنزیل میدهند به شهوت و اینکه هی در صدد این برمیآیند که …
استاد: نه این شبهه بود.
شاگرد: باشد شبهه باشد، حاجآقا شما اگر..؛
استاد: ببینید شبهه را..؛
شاگرد: ثابت کردید که تعدد زوجات لازم است، دیگر اصلاً لازم نیست که شما بیایید بحث حالا دانه دانۀ اینها را توجیه بکنید، بحث شهوتش به این صورت است، بحث..؛
استاد: دیگر ببینید 4 تا اشکال کردند، 4 مقام جواب داده. اگر کسی آن جواب را به هر دلیلی نپذیرفت، میگوید این است. یا نه، در این یک شبهۀ مرتبه پایینتر است. آنجا که جواب را داد آنجاها که! بعد می آید در این مرتبه میگوید یک عده هم این شبهه را کردند. (30:00) میگوید این شبهه هم جواب دارد.
شاگرد: چرا جواب باید داده بشود به این شبهه؟
استاد: ببینید در فلسفه یک جوابها جوابهای مبنایی است، یک جوابها بنایی است. نمیشود بگویی اگر مبنا را جواب دادی، دیگر بنایی جواب نده. میگویی ما مبنایی جواب میدهیم میگوییم مبنا این است. این دو تا. اما میآییم در بنا هم جواب میدهیم. یعنی آنجایی هم که بنایی است، بنایی را هم جواب میدهیم. اما میگوییم این متفرع بر همین مبنای تو هم بنا غلط است. علاوه بر اینکه با مبنا هم با هم اختلاف داریم مبنایی جواب دادیم. خب آن جداست اینها، اشکالی که ندارد که! یا جواب نقضی داریم جواب حلی داریم. گاهی جواب نقضی است فقط نقض میکنیم که بیان هم شده. نمیشود بگویی همه جا فقط باید برهان بیاوریم، آن هم فقط آنجا. اگر برهان آوردی هیچی نیاور. میگوید برهان برای یک عدهای راضی میکنند، باید وضع هم، مجادله هم برای دیگری، نقض هم برای بعضیها آورد. لذا ایشان همۀ شبههها را حذف کرد در آن 4 تا، در 4 موطن هم دارد جواب میدهد.
شاگرد: اشکال ایشان را اگر بخواهیم به یک بیان دیگر بگوییم، اینکه علامه هم فرمودند اگر ما مثلاً حکومت دستمان باشد به یک [31:04]
استاد: حالا این را میآییم بعد..؛
شاگرد: حتی اجازه ازدواج هم نمیدهیم
استاد: نترسید حالا! خیلی خلاصه به خودتان نگیرید زود. این بحثِ در..؛
شاگرد: این نگاهی که به این مسئله است بحث قوتی، بحث قوۀ شهوت مطرح میشود، بحث در اینکه دین براش فراهم کرده پس برای هم ازدواج دائم است هم ازدواج موقت است. یعنی این اشکالی که اگر یک مردی دنبال شهوت… [31:39] باشد و فلان اینها، یک جوری بحث بشود که انگار دین معارضه کرده با این، آنوقت یکی بگوید که آقا پس اگر این اشکال است پس چرا دین اجازه میدهد یک مرد متأهل که حتی 4 تا زن هم دارد، برود ازدواج موقت بکند؟ با همدیگر دیده نشده.
استاد: عرض کردم که ببینید، یعنی شما که نمیخواهید بگویید که اسلام دارد سوق میدهد بشر را به سمت حیوانیت. این را که قطعاً نمیگویید. این را که قطعاً نمیگویید که! یعنی این نگاه را..؛ یک جوری میگویم که مجبور بشوید بگویید نه این نیست. ببینید اسلام که نمیخواهد بگوید که انسان..؛ در خوردن میگوید، خوردن که دیگر از این ضروریتر است که! خوردن از شهوت ضروریتر مگر نیست! میگوید «يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعام»[12] میگوید این بد است، میگوید این را نمیپسندیم ما که «يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعام». این «يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعام» را ما نمیپذیریم، اسلام نمیپذیرد. لذا میگوید اگر خوردن هم حیوانی باشد غلط است، چه برسد به شهوت. معلوم است این، اینها در اهداف معلوم است. بله، یک موقع است یک کسی بیش از این شعور ندارد. یک موقع نه که حالا شعور دارد حالا..؛ میگوید بیشتر از این شعور ندارد. میگوید عیب ندارد حالا؛ میگفت که سرت را نکن سر دیگ، آب بخواهی بخوری. این عقلت کم میشود. میگفت عقل چیست؟ گفت نه با تو نبودم، تو بخور! یعنی اینکه نمیفهمد عقل چیست، بگذار بخورد. بحث در این است که اسلام قطعاً نمیخواهد حیوانیت را اشباع بکند. این انسان است! برایش اگر دین آورده یعنی انسان است. اگر میخواست حیوان باشد دین نمیآورد.
شاگرد: بحث سر فهم ما از دین است. ببینید اینکه ما الان بیاییم این تکه راه را؛ [33:20] یعنی جامعیت دین را که ما قطعاً نمیتوانیم همهاش را متوجه بشویم.
استاد: اصل دین را، ما داریم میگوییم اصل دین برای چه کسی آمده؟ برای انسان آمده. پس میخواهد سوقش بدهد سمت انسانی. پس اگر قوای وجودی انسان که حیوانیت هم در آن است. یعنی انسان از مرتبۀ جمادی حرکت میکند به مرتبۀ نباتی میرسد و به مرتبۀ حیوانی میرسد و به مرتبۀ انسانی میرسد. پس میخواهد عبورش بدهد، نمیخواهد متوقفش کند. اگر قانونی را جعل کنند که این قانون، متوقف کردن انسان در مرتبه باشد، قطعاً نگاه دین این نیست. هر قانونی، خوردن باشد که نباتی باشد، شهوت باشد که حیوانی باشد، هیچ کدام از اینها، اصل جعلش برای توقف نیست. اگر این را باور کردیم که اصل جعلش برای توقف نیست، آن موقع کاملاً رشیدانه دفاع میکنیم از این. اگر کسی خواست این را متوقف کننده ببیند یا اینجوری عمل بکند، میگوییم نه این نگاه الهی نیست، این دینی نیست. تو بهانه کردی دین را برای اینکه کار خودت را بکنی.
شاگرد: آن اصل جعلش صحیح است. اینکه من بیایم بگویم که ببینید ما یک کبرایی داشتیم که آقا بر اساس نظام طبیعت باید تعدد زوجات داشت. این که ما تنظیم بدهیم به بحث شهوت بگوییم که یکی از مصادیقش هم شهوت است، این را ما از کجا داریم میگوییم؟ آقا ازدواج موقت هم قرار داده شده. نمیدانم چند تا چیز دیگر هم ممکن است قرار داده شده باشد که همین سوال شما را جواب بدهد. این است که ما بیاییم خاصۀ بحث تعدد زوجات را به این بحث شهوت..؛
استاد: اینجوری که نکرده!
شاگرد: این حاجآقا باعث میشود که جامعیت اتفاقاً … [34:57]
استاد: اینکه همان سوال قبلی شما است که..؛ مثل این میماند که در جواب شبهۀ اینکه حرص و شهوت را زیاد میکند؟ بگوییم نه، جمعیت مردها بیشتر از زنها است. آخر اصلاً ربطی به هم ندارد در جواب. جواب باید مطابق سوال باشد یا نه! میگوید این جواب را هم داریم که اگر شما میگویید حرص و شهوت را زیاد میکند، میگوییم این هم در نظام طبیعت، مرتبهای چیده شده است دیده شده است، منتها این را تعالی داریم میدهیم. نمیخواهیم به این متوقفش بکنیم. پس نروید اصلاً..؛ اگر این سوال را کردند، تو اصلاً جواب نده به این. اصلاً مطرحش نکن هیچ، نگاه چپ هم نکن. نه میگوید مطرح کن جواب هم بده. جواب بده، در همین حیطه هم جواب بده. اما این نیست که بگوید منحصراً این است، تعدد زوجات علتش شهوت مرد است. این را که نگفته که ایشان! اگر این بود، میگفتی خب اصلاً این یعنی چی، این چه حرفی است! در حد حیوانیت است این بیان. مبنا را توضیح داد، بنا را هم دارد توضیح میدهد، لوازم را هم دارد توضیح میدهد، جبر را، علت اینکه شهوتش هم بیشتر است هم بیان کرده. تمام اینها در یک چهارچوب با همدیگر معنای کاملی پیدا میکند. یک جزئش را نگیریم بقیه را نگاه نکنیم دیگر.
بعد ایشان میفرماید که در مرخصی است که «كأيام العادة و بعض أيام الحمل و الوضع و الرضاع و نحو ذلك و الإسراع في رفع هذه الحاجة الغريزية هو لازم ما تكرر منا في المباحث السابقة»[13] که اسلام دینِ عقلانی است؛ احساسی نیست که بگوییم حالا این در مرخصی است، پس این هم پس برود مرخصی. دیگر اینکه رفتن مرخصی استعلاجی به این بدهیم که حالا مرخصیات را در این 10 روز تو هم برو مرخصی. میگوید خب نمیتواند هر کسی برود مرخصی؛ طبیعتش اقتضا ندارد برای مرخصی، مرد. وقتی این اقتضای طبیعت نیست خب راه گذاشتند، اگر نمیتواند خودش را کنترل کند چرا به فساد کشیده بشود. راهش این است که این جواز برای آن کسی است که امکان مرخصی ندارد، امکان عفت و امکان نگهداری امساک ندارد که این یک جواب است، نه تنها جواب. این در کنار جوابهای دیگر است.
شاگرد: … به این اضافه کرد که حتی در این ایام مرخصی، خانم اینجوری نیست که همان ایامی هم که ایام مرخصی..؛
استاد: حالا در این نگاه آن است که مرد هم ممکن است که در آن ایامی که است همیشه..؛ آن دیگر مشترک است. یعنی ممکن است همیشه آمادگی روحی نداشته باشد؛ یا کارش زیاد بوده خسته است یا حال ندارد یا ضعف دارد. آنها دیگر عارضی است. اصل بر این است که این آمادگی دارد، مرد هم آمادگی دارد. در این ایام، این قطعاً بازنشسته است و آن به کار است. فرض را در اینجا بگیریم، آنها دیگر عارضی است میگوییم که در هر دو امکانپذیر است.
شاگرد: آن نکتهای که..؛
استاد: نمیگذارید برویم جلو ها!
شاگرد: تعارض ندارد که ما اگر حکومت پیدا میکنیم اجازه نمیدهیم
استاد: نه اتفاقاً همین است، این همه توضیح دادم برای این است که تعارض ندارد دیگر؛ که این یک نگاه است. ببینید آن میگوید که سوق دادن به حرص و ولع در شهوت است. میگوید نه، این سوق دادن حرص و ولع در شهوت نیست، اشباع حد ضروری شهوت است. اشباع حد ضروری شهوت است! ببینید اشباع حد ضروری با سوق دادن..؛ سوق دادن یعنی داری هی تحریکش میکنی بیشتر. این میگوید که نه، این با توجه به تعطیلاتی که این خانم دارد، این مرتبۀ ضروریاش اشباع نمیشود. بیان را ببینید که «في الواجب من مقتضيات الطبع» واجب یعنی حد ضروری، آن لااقل، حداقلهایش هم اشباع نمیشود. نه اینکه دارد اضافهاش میکند بیشتر میخواهد سوقش بدهد. میگوید نه، این حداقلهایش هم اشباع نمیشود.
«هو لازم ما تكرر منا في المباحث السابقة من هذا الكتاب أن الإسلام يبني المجتمع على أساس الحياة التعقلية دون الحياة الإحساسية»[14] ما که نمیخواهیم با احساسات برخورد کنیم. نگاه میکنیم اگر این کار را کردیم گفتیم نه، تکهمسری فقط و فقط در همه، الا و لابد همه حالات در همه وقتها، این باعث میشود خودبخود فساد پیش میآید. چون این حد ضروریاش وقتی اشباع نشود، دیگر وقتی راه قانونی نداشت، از راه غیرقانونی اقدام میکند. انجام میدهد؛ این حد ضروریاش است، حد لازمش است. لذا این حیات تعقلیه باید راه را باز بگذارد از جهت قانونی. قانونمند باشد تا قابل کنترل باشد، تا قبال تعهدآور باشد خود این هم. همین تعهدآوریاش خیلیها را منصرف میکند. یعنی وقتی میبینند که اگر میخواهد ازدواج مجدد کند، غیر از وقتی است که میخواهد اطفای شهوت بکند. اطفای شهوت با یک کسی تمام میشود و میرود، اما اگر این راه قانونی را پیش گرفت، اگر ولدی صورت بگیرد ملحق [39:26] است. این موظف است قانوناً باید سرپرستی، نفقه و نسبت به این خانم اگر ازدواج دائم است، اگر ازدواج موقت؛ هر کدام قانونی دارد برای خودش. تعهداتی را برایش میآورد. غیر از آنجایی است که در خیابانی بیابانی هر جایی پیش آمد، هر کاری خواست بکند بدون تعهد. اینجا به ضرر زن است قطعاً. یعنی این تعهداتی که برای مرد در قبال ازدواج لازم شده، همه در جهت حمایت از خانمهاست. همه در جهت آن است. (40:00)
«على حالة الإحساس الداعية إلى الاسترسال في الأهواء و الخواطر السوء كحال التعزب و نحوه من أعظم المخاطر في نظر الإسلام»[15] که مثل حال تعزب، مثل این میماند که مرد در آن دوره مجرد است. چطور حال تجرد مذموم است در اسلام. لذا دارد که اگر کسانی که ازدواج نکردند خلاصه خیلی با آنها نشست و برخاست نکنید؛ اگر سنش گذشته ها! نه هنوز سنش ننشسته. لذا ممکن است عذاب نازل بشود برایتان. ببینید این تعزیرها که یعنی این امکان گناه در وجودش بیشتر میشود. لذا تشویق شدید به آوردن پایین سن ازدواج است.
«و من جهة أخرى من أهم» میگوید این یک نکته، بلافاصله تکمیلش میکند و «و من جهة أخرى من أهم المقاصد عند شارع الإسلام تكثر نسل المسلمين و عمارة الأرض بيد مجتمع مسلم عمارة صالحة ترفع الشرك و الفساد».[16] این هم اقتضا میکند که تحدید نسل نشود، محدود نکند اگر این یک سوم اوقات امکانپذیر نیست و شاید از جهت قبلی هم که بیان کردیم که در ولادت مثلاً در یک مدتی امکانپذیر است و آن هم همهاش برای این امکانپذیر نیست. دو تا سه تا فرزند که میآیند دیگر برایشان..؛ میگوید این تحدید نسل ایجاد نشود. این هم یک نگاه دیگری است که قبلاً هم بیان داشت.
«فهذه الجهات و أمثالها هي التي اهتم بها الإسلام في تشريع تعدد الزوجات دون ترويج أمر الشهوة و ترغيب الناس إلى الانكباب عليها» این حد ضروری اشباع کردن کجا، شوق و تحریک بر بیشتر شدن چه ربطی به این دارد! «ولو أنصف هؤلاء المستشكلون كان هذه السنن الاجتماعية المعروفة بين هؤلاء البانين للاجتماع على أساس التمتع المادي»[17] میگوید اگر اینها منصف بودند، راهکاری که آنها پیشنهاد دادند در این کار و پیش گرفتند، آن که شدت شهوت را بیشتر کرده. اثرش هم این است که معلوم است آشکار است. یعنی شهوت کم نشد در زن و مرد، بلکه این محدودیتی که ایجاد کردند، شدت شهوت ایجاد کرده. شوقِ ذوقِ به هر کسی و هر چیزی و هر بدون تعهد، او که راحتتر اشباع شده که! میگوید آنها وقتی نگاه بکنند، «أولى بالرمي بترويج الفحشاء و الترغيب إلى الشره من الإسلام الباني للاجتماع على أساس السعادة الدينية» و تعهداتی که برای این مسئله قرار داده شده «على أن في تجويز تعدد»[18] میگوید غیر از اینکه از جهت روانی، اگر یک کسی بداند راهش باز است امکانپذیر است، همینقدر که بداند راهش باز است و امکانپذیر است، اصلاً این خودبخود آرام میشود بدون اینکه اقدام بکند. «الإنسانُ حَريصٌ عَلى ما مُنِع»[19] اگر گفتی نه، این چشمش بیرون بیشتر کار میکند، دنبال سوژه بیشتر میگردد. چون مرد بیرون است، کار را به عهدۀ مرد گذاشته اسلام. گفته نفقه زن بر تو واجب است، باید بروی بیرون چه کار بکنی؟ همان که گفتیم «فانتشرون» در آنجا داشت که انتشار کار مرد است، سکونت و آرامش کار زن است که ایجاد میکند. لذا این در داخل سکونت ایجاد میکند، او منتشر در بیرون میشود که آیهها را قبلاً خواندیم اینها را. این رفت و آمدها خودبخود برای مرد توجهاتِ؛ به اصطلاح برای توجه جلب میکند. اگر امکانپذیر نباشد و به او بگویی نه آقا، از طریق غیرقانونی این کار را میکند.
«على أن في تجويز تعدد الزوجات تسكينا لثورة الحرص التي هي من لوازم الحرمان فكل محروم حريص، و لا هم للممنوع المحبوس إلا أن يهتك»[20] اگر این را منع کردی و محبوسش کردی، دنبال هتک است، دنبال گریز از این محبس است. اما اگر گفتی آزاد است، عرض کردم همینهایی که بوده در سالیان گذشته هم بوده. حالا نگویید الانها سختتر است. همانجا تعداد ازدواجها تعداد زیادی نبوده، یعنی آن قدری که آمارها گرفتند و اینها، حالا بگویید مثلاً دو برابر این هم، یک برابر این هم آمار ندادند. اما در کل تعداد زیاد نیست! یک چندم شده آماری که عرض کردیم خدمتتان؟ تفاوت بین مثلاً 15 میلیون ازدواج که میشوند مثلاً 30 میلیون جمعیت چیز؛ یا بگویید 10 میلیون ازدواج با خلاصه 100 هزار تا این مسئله، میشود یک چندم؟ یک صدم.
شاگرد: یک صدم. همین هفت هشت سال پیش هم آمد همین حدود یک صدم، کمتر از یک صدم بود.
استاد: بعد دیگر میگویم تازه هی کمتر شده، الانها که در این چند سال اخیر خیلی کمتر شده. 60 هزار تا، 50 هزار تا. بعضی سالها دیدم در دهۀ..؛ دهه به دهه میگیرند آمار را دیگر؛ 35 هزار تا فاصله بوده. 35 هزار تا دیگر خیلی..؛ حالا میگوییم چون منع است، چون فرهنگ نیست، اگر آزاد باشد شاید بیشتر میشود؛ حداکثرش میشود یک صدم، بگو دو صدم. یعنی 98 تا مرد خلاصه این کار را نکردند، 2 نفر بین 100 تا. این 2 نفر راه باز بوده، کلی فساد جامعه کمتر میشود.
میگوید که به یک کسی گفتند که یک کسی عاشق شده بود؛ خیلی در یکی از دانشگاهها عاشق شده بود سخت. من به او گفتم مثلاً..؛ این اعتصاب غذا هم کرده بود، نمیخورد. گفته بود که من میمیرم از این. گفتم نه بابا، به این راحتی نیست. این همه عاشق میشوند، بعداً هم خوب میشوند. گفت شما میگویی که هیچ کسی از عشق نمیمیرد؟ گفتم چرا، واقعش خداییاش امکانپذیر است مردن هم. اینجور نیست که نمرده باشند هم؛ مردند. اما شاید بین 100 هزار نفر یک نفر بمیرد. گفت من همان یک نفر هستم. گفت من همان یک نفر هستم! الان نگویی که دو نفر در صد نفر، هر کسی بگوید من آن دو نفر هستم! اگر بگویی من آن دو نفر هستم که در صد نفر استثنا است. دنباله داشت..؛
شاگرد: اشکالی که الان مطرح میکند فمنیستها میگویند خب دقیقاً شما وقتی زن و مرد را میخواهی از..؛ [45:28]
استاد: ببین اینها را چیدیم ها! اگر چیدیم دقت بکنید به زن میگوییم تبرز نه. تربیت اسلامی یعنی تبیین، اینها را هم توضیح دادیم ها در کلش. میگوییم تبرز نه. وقتی که زن تبرز ندارد، خودبخود این توقع و این طلب در وجودش محقق نمیشود. خیلی نادرتر است. نمیگویم هیچ! نادرتر است. به مرد میگوییم انتشار، برو کار بکن، برو درآمد بیاور، برو در اجتماع، برو ارتباط بگیر. همۀ اینها را میگوییم، بعد وقتی که این میرود خودبخود دیدنها، ارتباطات، همۀ اینها ایجاد میل میکند. ببین اینها را با هم داریم توضیح میدهیم. وقتی با هم ببینیم، میبینید که اگر به زن این اجازه را نمیدهند، نگویند به زن بگو آن هم تا حسش برداشته بشود. برای او بابش مفتوح میشود وقتی که به او میگویی تازه. چرا؟ چون این تستر داشته، لازمۀ این تبرز است تا پیدا بکند. لازمۀ این حالت چی است؟ ببین اینها را با هم اگر نگاه بکنی، یک فرهنگ جامع کامل است با هم.
شاگرد: این قاعده که فرمودید که منع بشود انسان حریص میشود، پس همین که راه باز است دیگر آن حرصش کم میشود؛ در همۀ این … [46:45] دینی این حرف را میشود زد.
استاد: پس به لحاظ همین است که هیچ کدام از مسائل طبیعتی که اقتضا دارد، دین منع مطلق نکرده اینجا. هیچ جا منع مطلق نکرده. لذا هر طبیعتی که در وجود انسان تقاضایش باشد، منع نشده. حتی آن چیزی که به عنوان صفات زشت در وجود انسان دیده میشود، حرص یا مسائل دیگری از این قبیل، تکبر، حجب؛ اینها را منع مطلق نکردند، بلکه گفتند که حجب در مقابل دشمن باشد، تکبر در مقابل دشمن باشد. اینها عزت به خرج بدهند آنجا کاملاً هر چی که میتوانند خودشان را سرفراز نشان بدهند. اما در مقابل مومن ذلت داشته باشد، رحمت داشته باشد. در مقابل مومن خودش را خاشع و خاضع باشد. هیچ کدام از صفات، هیچ کدام از صفات! لذا میگوید حرص داری، بینداز حرصت را در خدمتی که «سارعوا الی الخیرات»[21]. حرص داشته باشد در خیر ایجاد کردن، این هم حرص است. همان حرص است که میخواهد در یک جهت صحیح بیفتد. هیچ کدام را منع مطلق نکردند؛ گفتند همۀ اینها قوای وجودی انسان است. اگر غلط به کار گرفته بشود اثر بد دارد و الا اگر درست به کار گرفته بشود همهاش توانایی است. با این نگاه حرص هم مذموم نیست به طور مطلق، مگر اینکه حرص بیفتد در یک اسباب غلط، در نزاع بیفتد؛ و الا «سارِعُوا إِلي مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ»[22] سبقت بگیرید، این حرص است خودش؛ حرصِ تعلیمیافته است، حرصِ تربیتشده است.
شاگرد: خود پیغمبر هم میفرمایند «حَريصٌ عَلَيكُم».
استاد: بله «حَريصٌ عَلَيكُم». یعنی این حرص است در آنجا تعبیر حریص اصلاً به کار رفته. این نگاه کاملاً اگر آدم دقت کند که هیچ قوا و توانایی در وجود انسان هیچگاه محدود نشده که به عنوان اینکه منع بشود مطلق، بلکه بابش را باز هم گذاشتند به سمت نامتناهی. اما راه نامتناهیاش را نشان دادند. محدودش هم نکردند که حد بزنند بگویند نه، همینقدر فقط. میگوید همین را بابش را باز گذاشتند به اینکه راه باز کند به نامتناهی، منتها در جهت صحیحش. این کل حاکم بر همۀ این اصول است. آقای چیز میگوید اینجوری بگو، اصلاً نگو شهوت و اینها. همهاش ملکوتی بگو، از ملکوت بگو. از این شهوت نگو، ما اصلاً ناراحت میشویم.
بعد ایشان میفرماید پس همینجور است که «هذا نوع تسكين لطيش النفس»[23] این مالِ آن هیجانات نفس را آرام میکند. همین که اجازه است، همین اجازه داشتن طیش نفس را آرام میکند، هیجان نفس را آرام میکند. «و إحصان لها عن الميل إلى الفحشاء و هتك الأعراض المحرمة. و قد أنصف بعض الباحثين من الغربيين حيث قال» بعضیهایشان انصاف دادند غربیها، گفتند «لم يعمل في إشاعة الزنا و الفحشاء بين الملل المسيحية عامل أقوى من تحريم الكنيسة تعدد الزوجات»[24] میگوید بعضیهایشان خودشان گفتند که اگر تعدد زوجات بود، اینقدر فساد در بین مسیحیان شدید نبود. نگاه نکنید الان بین مسلمانها هم است؛ مسلمانها هم به آن قاعده اعتنا نمیکنند، روش مسیحیها را الان دارند انجام میدهند. یعنی اگر این فرهنگ الان فساد دارد میشود، (50:00) تبعاً لفساد آنها است که این فرهنگ تعدد زوجات را و ازدواج موقت را اینقدر کوبیدند، اینقدر اینجا مخدوش کردند که بین مسلمانها آن مسائل فساد اُولی است از تعدد زوجات. یعنی همانجور که عرض کردم یک جا ما رفتیم برای چیز، پدر آن خانم آمد گفت اگر این هر فسادی کرده بود؛ حالا آن الفاظ او؛ هر فحشا و هر چی هم روزی چند بار این کار را انجام داده بود، اُولی بود تا اینکه این کار را کرده. یعنی صریحاً..؛ این قاعده شده، فقط هم ناظر به آن نیست. وقتی اینجوری شده، خب خودبخود این فساد تابع آن فساد است. و الا اگر آن قاعده پیاده میشد، این محقق نمیشد.
«و الجواب عن الرابع»[25] انشاءالله..؛ میخواستیم امروز این رابع را هم بخوانیم ولی رابع خودش یک چیزی است، جای خودش بحث خودش را دارد که اشکالش که یادتان است که ایشان فرمودند که اگر گفتید یک مرد در مقابل 4 تا زن، شخصیت زن را آوردیم اصلاً پایین اینجوری. یک مرد را در مقابل 4 تا …؛ بعد بیان جواب میدهند به اینکه اینجور نیست.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
تا دقیقۀ 51:00
[1] الميزان في تفسير القرآن (العلامة الطباطبائي) ، جلد : 4 ، صفحه : 188.
[2] همان.
[3] همان.
[4] همان.
[5] همان.
[6] همان.
[7] الميزان في تفسير القرآن (العلامة الطباطبائي) ، جلد : 4 ، صفحه : 188-189.
[8] الميزان في تفسير القرآن (العلامة الطباطبائي) ، جلد : 4 ، صفحه : 189.
[9] همان.
[10] الميزان في تفسير القرآن (العلامة الطباطبائي) ، جلد : 4 ، صفحه : 188.
[11] همان.
[12] محمد، آیه 12.
[13] الميزان في تفسير القرآن (العلامة الطباطبائي) ، جلد : 4 ، صفحه : 189.
[14] همان.
[15] همان.
[16] همان.
[17] همان.
[18] همان.
[19] نهج الفصاحه ح ش 571.
[20] الميزان في تفسير القرآن (العلامة الطباطبائي) ، جلد : 4 ، صفحه : 189.
[21] «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» (مومنون، آیه 61).
[22] آل عمران، آیه 133.
[23] الميزان في تفسير القرآن (العلامة الطباطبائي) ، جلد : 4 ، صفحه : 189.
[24] همان.
[25] همان.
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 451” دیدگاه میگذارید;