بسم الله الرحمن الرّحیم

و صلّ الله علی محمّدٍ و آل محمّد

بحث طلاق در سال گذشته نیمه تمام ماند و مباحث فقهی بحث را از ابتدای المیزان علامه گفتند که  به مفصّلات فقهی واگذار میکنیم و در مباحث فقهی به صورت کامل  وارد نمیشویم مگر به اندازه ای که برای بیان مطالب دیگر لازم باشد پس در مورد مباحثی  که صبغه ی فقهی آن بیشتر است با یک نگاه تربیتی وارد  میشود جریان طلاق  وعدّه و وفات را و طلاق باین را و اینکه کسی که بعد عدّه میخواهد به خواستگاری بیاید آیا اولویّت با شوهر سابق است و یا نه , اینها را از نگاه تربیتی و تحکیم خانواده بحث میکند واز نگاه مباحثی که مرتبط با این نظام تربیتی میشود بحث میکند و همچنین به عنوان مباحث اخلاقی  ورود بسیاری پیدا میکنند و سعی میکنند که بحث طلاق را به یک نظام فطری بازگردانند که همچنان که ازدواج , فطری است این هم به نحوی از انحا احکامش برگشت میکند به مباحث فطری و مباحث معروف ( یعنی آنچه که احکام را  در نظام عرفی پسندیده است) از اینجا تتمّه ی آیات را خواهیم خواند پارسال وعده دادیم که این قسمت را رها کنیم ولی دلم نیومد و اقلاًگفتم به صورت خلاصه بیان کنیم این آیات را به خصوص  ما نگاهمان این است که مباحث معارف در ضمن احکام روشن شده است یعنی خداوند معارف و احکام را جدا مطرح نکرده است و همانطور که سیره ی علامه این بوده در استفاده از قرآن که خداوند ابتدائاً به صورت اجمالی احکام مبدا و معاد را بیان میکند تا یک اعتقاد اجمالی ای ایجاد شود که توحیدی هست و معادی هست و در ضمن احکام و اعمال تفاصیل اعتقادات را بیان می کند پس تفاصیل اعتقادات در ضمن احکام و اعمال بیان میشود پس توجه به اعمال فقط در حد اعمال نیست بلکه اعمال نازله ی نظام اعتقادی هستند بنابر این حتّی احکام جزئی ای که مربوط به طلاق هم هست لازمه ی نظام توحیدی است و باید در این منظومه سازگار باشد  و قابل توجیه باشد که اگر قابل توجیه نباشد در نظام معرفتی ما اختلال ایجاد میشود پس ما احکام جزئی طلاق را هم  اگر با این نگاه رها کنیم خسران کردیم چون نگاهمان بر اساس نظام تربیتی بوده بر اساس همان نظام توجّه اختصاری میکنیم

رسیدیم به ایه ی (وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا ۖ فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[1])

این آیه ی شریفه در صدد بیان عدّه ی وفات است که عدّه ی وفات بر خلاف عدّه ی طلاق که آن سه ماه بود این چهار ماه و ده روز است

تعبیربه (یتوفون[2]) همان طور که قبلا هم گفتیم اخذ به تمام  است که برگشت میکند به کسی که از دنیا رفته است و (یذرون ازواجا[3]) از او زوجی باقی مانده باشد آن ازواج(یتربصن بانفسهن اربعه و عشرا[4]) چهار ماه و ده روز عده نگه میدارند

حالا عده ی طلاق آیا از وقت مردن است یعنی ملاک این باشد  که چیه زمانی شوهر از دنیا رفته است  که ممکن است پنج ماه بعد  فهمیده باشند یا  از زمان اطّلاع است بر خلاف عدّه ی طلاق که از وقت طلاق بود , این در مباحث روایی و احکام به آن توجه میشود

( فاذا بلغن اجلهن[5] ) وقتی به این مرتبه ی چهار ماه  و ده روز گذشت و این عده گذشت (فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ[6]) بابشان باز است و برای ازدواج هرکاری بخواهند انجام بدهند مشکلی ندارد ( والله بما تعملون خبیر[7]) که خدا به آنجه انجام میدهید خبیر است.

بیان:

فقط بعضی نکته هایشان را میگوییم :

تمام اقوام در رابطه با عده ی وفات نکته دارند یعنی بعد از وفات اقوام سابق  شدیدترین احکام داشتند که اگر کسی از دنیا میرفت همسرش را هم با او دفن میکردند یا میسوزاندند (زنده زنده) یا کلّاً حق ازدواج نداشت یا مثل خود عرب که اسلام در حجاز نازل شد حد اقل یک سال حق نداشتند که ازدواج کنند اسلام که آمد این حکم را که زن حق دارد بعد وفات همسرش تا یکسال در خانه بماند که میشود آیه ی 240(الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ ۚ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[8]) حق اخراج ندارند بلکه باید خرجشون را هم بدهند این حکم اوّلی مطابق حکم عرب بوده امّا این آیه ای که الان خواندیم با اینکه از جهت ترتیب از جهت قرار گرفتن جایگاهش قبل آن آیه است ولی ناسخ آن آیه هست که بعضی این آیه را ناسخ آن آیه گرفتند که چهار ماه و ده روز است بعضی ها هم ناسخ آن آیه نگرفتند و گفتند که یکسال حق دارد که در خانه بماند و از امکانات استفاده کند امّا حکم عدّه چهار ماه  و ده روز است البته اگر خواست که ازدواج کند از آن خانه باید خارج بشود اما میتواند یک سال بماند عمدتا مفسرین ایه ی 234 را ناسخ ایه ی 240 گرفتند و این قاعده را هم مطرح میکنند که در نسخ,  ترتیب آیات ملاک نیست بلکه ترتیب لزوم ملاک بوده است و لذا ممکن است که این آیه قبلا نازل شده باشد هرچند در جایگاه بعد قرار بگیرد این اشکالی وارد نمیکند و در نظام نسخ یک قاعده است و قابل اعتراض نیست . این هم یک نکته که چهار ماه و ده روز ممکن است که ناسخ آن یکسال باشد ولی حکم همان 4 ماه و ده روز است از وقت اطّلاع بر وفات .

مرحوم علّامه میفرمایند که  همه ی امت ها و همه ی انسان ها به این رسیده بودند که اصل ازدواج اشتراک در حیات و امتزاج در حیات است چون بر اساس انس و الفت بناریزی شده است تقریباً برای شما علّت یابی میکند اینجااگر هم علت یابی نگیم حکمت یابی میکند رسیدن به علت و حکمت بحث باعث میشود که انسان یک بصیرتی به مساله پیدا کند که این بصیرت تاثیر میگذارد که نگاه در نوع بیان مساله هم باعث میشود که زیباتر مساله را بیان کند پس همه ی این ها نشان میدهد که ازدواج اشتراک در حیات است که این اشتراک در حیات از یک نوع انس و الفت نشات میگیرد و انس و الفت حرمتی ایجاد می کند که باید رعایت شود حرمتش . حالا  یکی می گه اگر این طوری شد پس چرا مردها عده نمیگیرند( اگر این حکم بر اساس محبت است برای مردها هم میتواند سرایت مکند ) که اینجا دفع دخل میکند که اگرچه به دو طرف قائم هست و مرتبط به زوج و زوجه هست ولی در عرف مردم زن مظهر انس بیشتری است و این رعایت او (به خصوص با توجه به این که او مظهر عورت و حجاب و عفاف ) است این رعایت حرمت در زن از سابق یک ملاک میگیرد و میگوید که اسلام هم مطابق همین ملاک حرف زده و تغییر نداده  و مردم به اصل ملاک رسیدند ولی نتوانستند حدش را تعیین کنند که تا چه حدّی باشد تا  ضرر هم نزند به این نرسیدند.

وقتی حکم فقهی را در قرآن بیان می کند نوع بیان طوری است که آن پشتوانه ی تربیتی و معرفتی حکم هم روشن باشد که با این نگاه خیلی راحت بسیاری از احکام را میشود اقلاً به عنوان حکمت مساله بیان کرد پس برای زن رعایتش اوجب و الزم است چون زن مظهر حیا و عفت است از مردم بدون اینکه دینی هم داشته باشند این ها را میپسندند و مورد رضا هم هست نباید زن مثل یک کالا بشود به طوری که مثل یک کالا دست به  دست بچرخد بلکه مسلک بین ازدواج ایجاد یک انس و محبّت است بله مسائل  دیگر هم کنارش است ولی اساس این است که اسلام به عنوان نگاه متعالی این را برای زن و مرد میطلبد و همه ی احکام و اقوام همین حکم را کردند و مشترکند و هر چند در مراتب مختلف بودند و اسلام چهار ماه و ده روز را آورد در روایتی میفرماید که چرا طلاق سه طهر و این چرا چهار ماه و ده روز چون در روایتی میفرماید که زن وقتی طلاق میگیرد حالت صبرش بیشتر از سه ماه نیست اما وقتی که وفات ایجاد میشود صبرش چهار ماه و ده روز امکان پذیر است یعنی چون در طلاق ایجاد نفرت شده است آن سه ماه برای این است که هم حمل معلوم بشود و هم تطهیر در رحم باشد ولی اینجا خود این شخص ناخود اگاه مرده است و عمده ی زنان در این مدت چهار ماه و ده روز رغبتی به ازدواج ندارند پس این ها مطابق با واقع است و نگاه های زیبایی است که اساسش بر محبت است و در طلاق چون محبت گسسته شده است سه طهر است  ولی در وفات محبت هنوز در دلش بوده است و  چهار ماه و ده روز است

دنباله ی آیه  میفرماید که : خدا به آنچه که عمل میدهید خبیر است.

د رادامه تفسیر المیزان دارد که : این حکم را خداوند بیان میکند که و بعدش میفرماید که خداوند  هم به هر انچه که انجام میدهید اگاه است و  تمام این تشریع و همچنین عمل شما که مطابق این تشریع است براساس خبرویّت الهیه است و خبره یعنی کسی که آنجا تخصص دارد و او حرف نهایی را میزند و حرف او حجّت است و از علم محض نشات می گیرد نسبت به آن مساله .

خدا میتواند که مرز بین حرام را از مباح تعیین بکند چون او خبره است و آن جایی که عده گذشت میتوانند ازدواج کنند و لی انجایی که عده نگذشته باید حفظ کنند خودشون را و منتظر باشند که این حکم از خبرویّت نشات گرفته است

سوال شاگرد:  چراتعملون گفته است ؟

استاد : تعملون مطابق با حکم است و اینجا حکم آمده است

اشکال شاگرد: اگر این طوری بود بهتر بود میگفت که خدا از باطن امور خبر دارد نه اینکه از عمل شما خبر دارد !

استاد:به باطن امور خبر داشتن کل نظام فکری و اخلاقی و عملی انسان است ولی وقتی این خبرویت درناحیه ی عمل است این برمیگردد به تشریع احکام که آنجایی که پای عمل وسط است  خبرویّت دارد و حد را او تعیین میکند

سوال؟ آیا این ظهورش در این  نیست که وقتی میفرماید که خدابه انچه انجام میدهدی اگاه است یعنی اگر خلاف این عمل کنید خداوند اگاه است آیا ظهورش در این نیست؟

استاد: آگاه است با علیم بودن سازگار است و خبرویت برای این است که میخواهد از آن احکامی صادر بشود و مسائلی نشات بگیرد که مطابق با خبرویّت است و علم به خبرویّت تعلیل نمیکند چون در اینجا( و الله بما تعملون خبیر[9] ) تعلیل است یعنی آنچه که شما عمل میکنید و نظام تشریع شما هست خبرویّتش عند الله است و از آن جانب است لذا مطابقش عمل کنید و کم و زیادش نکنید که از یک مبدا خبره نشات گرفته است و الاّ میگفت که ( والله بما تعملون علیم ) او علم بعد عمل نیست این خبرویت قبل عمل است که نظام تشریع است

آیه ی بعدی که آیه ی 235 میشود می فرماید که :

ولا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ ۚ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَٰكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا ۚ وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ[10]

ترجمه ی حسین انصاریان : ر سخنانی که هنگام خواستگاری زن ها [یی که در عدّه وفات اند] بدون صراحت و وضوح گویید [مانند اینکه من «خوش معاشرتم» و «زن دوستم» و به زنی که دارای چنین صفاتی باشد علاقه مندم] یا قصد ازدواج با آنان را در دل پنهان دارید، گناهی بر شما نیست. خدا می داند که شما به زودی آنان را [بر اساس میل فطری و خواسته طبیعی] یاد خواهید کرد؛ ولی با آنان در پنهانی و خلوت قرار ازدواج نگذارید، جز آنکه گفتاری پسندیده [و بدون صراحت و وضوح] بگویید. و هرگز تصمیم بستن عقد ازدواج نگیرید تا عدّه وفات به پایان رسد، و بدانید که خدا آنچه در دل دارید می داند؛ بنابراین از [مخالفت با] او بپرهیزید، و بدانید که خدا بسیار آمرزنده و بردبار است.

نکته های تربیتی :

یک بیانی دارند  بعضی مفسّران که اگر کسی سوال کرد از معصوم و معصوم فرعی را بیان کرد آنجا نمیتوانیم ملازمه بگیریم نفی مقابلش را ولی اگر خود معصوم در جایی ابتدائاً بیانی داشت این بیان مقابلش را نفی میکند( این قاعده در ذهنتان باشد که بعداً به درد میخورد ) که اگر بعد از سوال باشد در بیان بعد سوال هیچ حکم را بر طرف مقابل نمیشه بار کرد ولی اگر ابتدایی وبدون سوال باشد این  نشان میدهد که طرف مقابلش را بر حذر میدارند و از او پرهیز میدهند حال به نحو حرمت است یا کراهت بحثش جدا هست ولی حکم دارد نسبت به طرف مقابلش .

اینجا ابتدایی است و میفرماید که اگر این خانم ها در دوران عده ی وفات هستند و اگر شما به نحو تعریض( که در مقابل تصریح است) از انها خواستگاری کنید گناهی بر شما نیست معلوم میشود که چون اینجا ابتدایی است نحوه ی تصریح  رایا حرمتا یا کراهتا نفی کردند که خواستگاری به نحو تصریح این طوری هست ولی اگر به نحو تعرض باشد مثلا بگه که من در مدیریّت خانواده مدیریّت خوبی دارم و یک زن خوب را برای خانه میپسندم و هیچ تصریحی در آن نیست به این نحو عیبی ندارد چون اگر به صورت تعریض خواستگاری کردید  و یا نخواستید بگید و به دلتان آمد که این خانم که شوهرش مرده است بگذارید که این عده اش تمام بشود اولین نفری هستم که خواستگاری میروم یا علاقه ی او در دلتان شکل گرفته است (او اکننتم فی انفسکم[11]) این مربوط به این است که خداوند مطابق با نیازهای انسان که در درونش هست حرف میزندو میداند که اینها تحمل ندارند و مرزبندی هارا مشخص میکند که در این مرزبندی ها که ممکن است که اقدام نکند ولی در مرزبندی در حرف زدن و  مرزبندی دردل هم بداند که کجا جایز است و کجا جایز نیست یعنی اینطور نباشد که بگه که اینجا حکمی د رکار نیست!

 کلمه ی (اکنان) اگر از باب افعال شد بر میگردد به درون که از جهت درون یک موجود زنده ولی اگر ثلاثی مجرد بود هر نوع خفایی را میگویند مثلا دستمال اگر در جعبه ای مخفی باشد (کن) میگویند ولی اکنان این است که موجود زنده در درونش چیزی را بریزد که اینجا هم اکنان از باب افعال است  که شما دردرونتان این را مخفی کردید ولی شب و روزتان این شده بود که کی عدّه ی این تمام میشود که من بروم خواستگاری او!

الان هم چهار ماه و ده روز باید صبر کند و به او هم  نگفته است 18/17 ولی در دل میگوید که این هم عیب ندارد و اشکالی ندارد برای شما (لاجناح علیکم[12])

شاگرد: آیا میشود که (او) را به معنای واو بگیریم واین طوری بشود که (عرضمتم به من خطبه النسا و اکننتم[13]

استاد: لزومی ندارد که به معنای واو بگیرید شما وقتی که به معنای او گرفتی اگر واو هم بشود مشکلی ندارد و هر سه وجهش جایز است ( اکننتم )عیب ندارد ( عرضتم ) عیب ندارد (عرضتم و اکننتم ) عیب ندارد.

اگر شما گفتید که تعریض داشته باشد و اکنان هم داشته باشد خود به خود اکنان تنها و تعریض تنها را هم شامل میشود این عیبی ندارد لذا (او) را لزوم ندارد که بگیریم (و)  و این کار برای ما در معنا تاثیری ایجاد نمیکند .

شاگرد: اگر گفتید که  تعریض داشته باشد و اکنان هم داشته باشد خود به خود تعریض تنها و اکنان تنها را هم شامل میشود بنابر این (او) را نیازی نیست که بیاریم و تاثیری برای ما ایجاد نمیکند !

استاد:در عده ی طلاق نمیشود که انسان در دلش هم تعریضاً یا  اکناناً در نفس ( به صورت اختیاری است که اکنان به صورت اختیاری است در دل)

(علم الله انکم ستذکرونهن[14]):

خدا میداند که شما این ها را یاد میکنید و وقتی که کسی از دنیا میرود و همسرش باقی میماند دل هایی به سوی او پر میکشد و این یک واقعیت است به خصوص سابقاً این خیلی متعارف تر از امروز بوده است نگاه به امروز نکنید که الان در ازدواج اوّل دختر ها و مرد ها هم مانده اند!!

پس خدا داره کالبد شکافی میکند و یک حقیقت را در درون انسان میکند که خداوند به چه جزئیاتی توجه کرده و برای آن حکم صادر کرده است.

(ولکن لاتواعدوهنّ سرّاً[15]) با آنها قرار ازدواج پنهانی در دوران عده نگذارید و این مواعده یعنی قرار ازدواج و یا خواستگاری سری ممنوع است. احکام عده ی وفات با عده ی طلاق متفاوت است و د رعده ی طلاق هنوز زن در …7/13. مرد است لذا هیج کدوم از اینها جایز نیست و در عده ی وفات این قسمش جایز نیست که تصریح باشد و یا خواستگاری باشد و یا مواعده و قرار باشد جایز نیست.

شاگرد:نا مفهوم45/12

استاد: علم الله انکم ستذکرونهنّ : یعنی شما خودتان این را در درونتان می یابید و خدا این را یک قاعده ی کلی قرار داده است که فکر نکن که شخص تو این طوری هستی بلکه دیگران هم این طوری هستند لذا چون خدا میداند که این طور مسئله ای در بین نظام انسانی امکان پذیر است این مقدارش را قانونمند کرد که حد قرمز از نارنجی و از سبز روشن باشد که در یک جا جایز باشد و جای دیگر کراهت داشته باشد وجای دیگر حرام باشد .

ستذکرونهنّ: یعنی خودتان هم میفهمید در دلتان یا بیانتان این ها را دائم دوره میکنید و خدا این را میداند  البته نه اینکه بعد اینکه شماا اینکا را کردید خدا این حکم را جعل میکند بلکه این حکم به خاطر این است که این طور مساله ای در درون شما هست لذا این تعبیر خیلی زیباست که خداوند غرایز انسان را جواب میدهد و آن ها را تخطئه و تعطیل نمیکند ولی قانونمند میکند و حد مجازش را از حد غیر مجازش جدا میکند .

پس ( علم الله  انکم ستذکرونهنّ[16]) به این دلالت میکند که چون شما در درونتان یک همچنین حالتی است و خداوند این غریزه را در درون شما میداند برای این قانونی گذاشته است که مجازش از غیر مجازش معلوم باشد پس این یک قاعده است که از آن این در می آید که آنجایی که غرایز انسان کشش دارد خداوند پاسخ داده است وآن غرایز هیچ گاه تعطیل نکرده است ولی برای آن حد و قانون گذاشته است و این یک قانون کلّی میشود حال ( چرا لا جناح علیکم[17]) چون که ( علم الله انکم ستذکرونهنّ[18]) اگر این نگاه را نکنیم  و فقط حکم فقهی استفاده بکنیم خیلی حیف است و این مطلب از دست ما میرود و میفرماید که خداوند همه ی نیازهای شما را هر جا که غریزه ی شما نیازی را داشته باشد میدانست و مطابق این پاسخ داده است و برایش حکم صادر کرده است.

میل غیر از غرایز است و آن چیزی که غریزه میشود و در درون همه است میشود غریزه که در بعضی شدیدتر و در بعضی کمتر است و چون این طور مساله ای است خداوند جواب داده است به این غریزه و ان را  تخطئه نکرده است

شاگرد: همین که فرمود که ( علم الله انکم ستذکرونهن[19]) این نشانه برای جوازش است منظورم این است که  بعضی جاها دیده میشود که همچینن اتفاقی هم می افتد ولی خداوند نمیفرماید که ( علم الله انکم ستذکرونهن[20]) آن جایی که گفته ( علم الله ) نشانه ی جوازش است

استاد : نه این  که (علم الله )علت میاورد که  (ستذکرونهن) که تا در دلتان میگذرد چون خداوند میداند که ستذکرونهن علت جواز را این قرار میدهد

استاد : پس این همه چیز را شامل میشود و جایی نیست که غریزه باشد و نسبت به همه باشد و خدا جایز ندانسته باشد یعنی خداوند حد گذاشته است ولی جایز است لذا این (علم الله) یک قاعده ی کلی است و هر چه فکر کنید و فروعات بیارید برایش جا دارد

(وَلَٰكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا ۚ[21]) اگر یک موقعی خواستید که مواعده داشته باشید حتماً با قول معروف با هاش حرف بزنید که قول معروف در دایره ی تصریح نیست بلکه در دایره ی تعریض است که با کنایه تفاوت دارد

(وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ ۚ[22]) عزم و قصدِ عقده یعنی گره زدن وقتی دو تا چیز منفصل وقتی گره میشوند یکی میشوند چه قدر تعبیرات زیباست!! عزم نکنید یکی شدن را تا اینکه حتماً آن عدّه گذشته باشد (کتاب) یعنی آن قانون الهی که برای شما نوشته شده است  علامه ذیل این یک بیان زیبایی دارند که میخواهم بیان کنیم

هر جا که صفات الهی د رانتهای آیه  بیاید یعنی آن آیه تعلیل شده است برای آن صفات و این صفات علت است برای آن آیه  لذا اینجا آمده است که (وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ[23] ) که یکی علم خدا است و غفور وحلیم دو تا صفت است .

د رالمیزان میفرماید که :وقتی که آمده  (واعلموا انّ الله یعلم ما فی انفسکم فاحذروه[24]) تهدید که میکند و نشان میدهد که از آن موارد نارنجی است یعنی اگر هم جایز است جایزی است که از موارد نارنجی است و مراقبت میخواهد و از موارد سبز نیست که مثل ازدواج عادی اوّلی باشد بلکه از مواردی است که وقتی که علاقه در این دوران شکل گرفت و حتّی با تعریض بیان کردید ممکن است که این تعریض به علاقه ای کشیده شود که دیگر نتوانید جلوی خودتان را بگیرید و مبتلا به حرام بشوید خیلی زیبا بیان کرده خداوند د رانتهای ایه که (فاحذروه ) که اینجا ا ز موارد احتیاط است و از موارد  جواز عادّی نیست (واعلموا ان الله غفور حلیم[25]) که خدا غفور و بردبار است یعنی شما هم باید نسبت به حلم الهی حواستان باشد که حدی داردا! لذا خدا میگذرد و میداند از مواردی است که شدت پیدا کرده و تنوره می کشد که این نشان میدهد این از موارد خطرناک مساله است که سه تا صفت را خداوند آورده است که هم علم را آورده است (فاحذوره[26]) و هم (واعلموا ان الله غفور حلیم[27])

اگر چه به لحاظ ضرورت اجازه داده اما این اجازه را با این همه قید و بند مقیّد کرد که به راحتی شکل نگیرد لذا صبر کردن(8.4)نامفهومش  و ببینید که چه قدر نظام تربیتی اش زیباست که این ها آفاتی است که ممکن است که در جامعه اختلال ایجاد کند

آیات بعد را ان شا الله جلسه ی بعد عرض خواهم کرد و مخصوصاً معنای عقل را در آیه  ی(لعلهم تعقلون)

[1] آیه ی 234 سوره یمبارکه ی بقره

[2] استاد همین آیه ی 234 بقره را قسمت قسمت شرح میکند که نیازی به تکرار پاورقی نیست.

[3] 234 بقره

[4] 234 بقره

[5] 234 بقره

[6] 234 بقره

[7] 234 بقره

[8] آیه ی 240 بقره

[9] 234 بقره

[10] 235 بقره

[11] 235 بقره

[12] 235 بقره

[13] 235 بقره

[14] 235 بقره

[15] 235 بقره

[16] 235 بقره

[17] 235 بقره

[18] 235 بقره

[19] 235 بقره

[20] 235 بقره

[21] 235 بقره

[22] 235 بقره

[23] 235 بقره

[24]

[25] 235 بقره

[26] 235 بقره

[27] 235 بقره

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 421” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید