بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی محمد و آل الطاهرین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و لعن و دائم الا اداهم اجمعین الی یوم الدین

در محضر آیات نورانی سوره آل عمران آیه ۱۴۵ هستیم در آیه‌ی ۱۴۵ که عبارت است از بسم الله الرحمن الرحیم و ما کان لنفس ان تموته الا به اذن الله کتاب معجلا و من یرد ثواب الدنیا نعطهی من ها و یرد ثواب الاخره نعطهی منها و سنجز الشاکرین. در محضر این آیه‌ی شریفه هستیم و این آیه در ادامه‌ی آیات مربوط به جنگ احد وارد شده است اگر یادتان باشد قاعده‌ای را مرحوم علامه بیان کردند که خدای سبحان در قرآن کریم دعبش  این است قاعده‌اش این است سیره‌اش این است خدا در قرآن که برای القای معارف ابتدا یک قواعد کلی و یک اصول کلی را القا می‌کند که به صورت کلی یک اعتقادی شکل بگیرد به توحید و معاد به صورت کلی همین قدری که خدایی در کار است و آن خدا واحد است و معادی در کار است و جزا در کار است همین مقداری که عرفا خیلی‌ها در همان محیط عمومی هم به آن اعتقاد پیدا می‌کنند این اعتقاد را ابتدا ایجاد کند بعد در ضمن حوادث و وقایع و شرایط مختلف تفصیلات مباحث توحید را و معاد را در ضمن حوادث تعلیم بدهد تا اینکه آنجایی که نیاز ایجاد می‌شود این تذکر به تمام معنی خودش را آشکار بکند گیرایی آن به اصطلاح معارف در ضمن حوادث محقق بشود فقط مفهوم نباشد به مصداق کشیده بشود درست است این یک قاعده است یک سیره است خوب این سیره فقط هم این نیست که در قرآن این سیره برای پیغمبر ایجاد شده باشد بلکه این سیره در روش آموزش ما هم همین‌گونه باید چه بشود محقق بشود چه برای خودمان چه در نظام تربیتی برای فرزندانمان چه برای تعلیم و تربیت در نظام آموزشی که باید برایش تدارک ببینیم این‌گونه نیست که معارف را در کتاب‌ها و مقالات و این‌ها برای عموم مردم بنویسند و بگویند و کلاس برگزار بکنند نه بله برای متخصصین و برنامه‌ریزان ممکن است کتاب لازم باشد طراحی لازم باشد آنجا گفتار لازم باشد اما برای عموم مردم در ضمن حوادث باید این‌ها برای‌شان تبیین بشود و گفته بشود تدریجا و با تناسب حادثه‌هایی که پیش می‌آید وقایعی که در جلو‌ی راهشان قرار می‌گیرد خوب اگر این نگاه را انسان در نظام تعلیم و تربیت پیدا بکند با آنچه که امروز واقع می‌شود خیلی متفاوت است مرحوم علامه می‌فرماید این سیره‌ی خدا در قرآن کریم است و لذا قرآن در طول ۲۳ سال نازل شد می‌توانست یک جا نازل بشود چناچه نزول دفعی داشته برای خود پیغمبر اکرم ایا نمی‌شد برای عموم مردم یک جا نازل بشود و در هر حادثه‌ای تطبیق بشود که این هم از افراد این مسئله است می‌شد اما چرا این کار را نکردند چون نظام عمومی تعلیم تربیت این موثر نیست آن کسی که کمال تاثیر را دارد و هدایت‌گر است این نگاه است که تدریجا و در طی حوادث و وقایع آیه نازل بشود هرچند این نزول آیه اختصاص شان نزول ندارد یجری کما یجر الشمس است هر روز طلوعی دارد این آیه و مصداقی برای این آیه محقق می‌شود که در زمان‌های دیگر هم این جریان دارد اما این مانع از این نمی‌شود که در نظام تعلیم و تربیت انسان ببیند الان وقت کدام آیه است که باید مطرح بشود و در این حادثه چگونه باید از قرآن این مسئله را تحلیل کرد و معارف را از دل این حادثه برای مردم آشکار کرد در همین حادثه جنگ احد که تاکنون در زوایای مختلفی به آن خدای سبحان نگاه کرده است و تحلیل کرده گاهی شکست مومنان را مد نظر قرار داد و او را تحلیل کرد گاهی نقاط قوت مومنان را مد نظر قرار داد اینجا هم از نوع تفکری که این حادثه برای عده‌ای ایجاد کرد که در درون لشکر اسلام و مومنان عده‌ای بودند که نگاهشان به این بود که اگر رسولی از جانب خدای سبحان ارسال می‌شود و می‌آید و مومنانی به او ایمان پیدا می‌کنند حتماً باید عالم به عنوان اینکه این رسول الهی است و اینان مومن به دین هستند تحت اراده و اختیار این‌ها قرار بگیرد مکروهی نسبت به این‌ها در عالم واقع نشود هرچه که این‌ها دوست دارند محقق بشود و موتی هم برای کسی که در اینجا شهادت عده‌ای بود که ایجاد شده بود این برای این‌ها سوال انگیز شد که چرا این شهادت‌ها با توجه به اینکه ما اهل ایمان بودیم و ما تابع رسول بودیم مرحوم علامه می‌فرماید که این نگاه به این صورت برمی‌گردد که خدا تحلیلش در این واقعه این است که اگر کسی این‌طور ایمان آورد این ایمان آورده به جهت دنیا یعنی دنیا را می‌خواهد منتهی می‌بیند الان دنیا در ایمان به رسول است چون عالم تحت اراده‌ی رسول است و تحت اراده‌ی مومنان و لذا وقتی که می‌بیند نه این رسول و مومنان هم شکست می‌خورند شهادت دارند جمعی هفتاد نفر یک جا شهید می‌شوند می‌بیند پس نه اینجا هم آن چیزی که مطلوبش است و فکر می‌کرد آن مطلوبش است نیست لذا این‌ها در حقیقت فقط دنیا را اراده کرده بودند از ایمان‌شان با اینکه داخل در جمع مومنان‌اند از کافرانی که مقابل مومنان بودند نیستند از منافقانی که ابتدای جنگ احد در وقت حرکت برگشتند با عبدالله بن ابی آنها هم نیستند داخل در مومنان هستند همراه مومنان به جنگ آمده‌اند جنگیدن همراه مومنان حتی در جنگ اما اعتقادشان این است چقدر دقیق است ببینید این‌ها تحلیل آنچه که امروز هم در صحنه است را می‌کند که عده‌ای از ابتدا مقابل قرار گرفتند که نیامدند عده‌ای منافقانی شدند که آن قسمت کفار بگوییم آن دسته‌ای که در ابتدا قبول کردند اما در کارهای پرخطر و پرریسک این‌ها حاضر نشدند مثل طرفداران عبدالله بن ابی دیگرانی که آمدند و در صحنه جنگ هم حاضر شدند خطرپذیری را هم پذیرفتند اما نگاهشان این بود که این خطرپذیری می‌ارزد چون به دنبالش سلطه و تسلطی بر دنیایی است که ارزشش را دارد چناچه کسی هم که می‌خواهد یک کار تجاری انجام بدهد بالاخره ریسک دارد این خطرپذیری دارد که ممکن است سرمایه یا جانش در سفر از دست برود اما چون سودی را که در نظر می‌گیرد بیش از آن خطری است که احساس می‌کند دست به آن اقدام می‌زند اینجا هم از همان سنخ است منتهی قدری لطیف‌تر که ایمان به خدا و رسول را می‌پذیرد چون به دنبال سلطه و سروری است به دنبالش این است که عالم تحت اختیار آنها قرار می‌گیرد این‌ها به ریاست می‌رسند می‌بیند که این خطرپذیری ارزشش را دارد که بایستد و در اینجا به آن نتیجه برسد اما وقتی می‌بیند هفتاد نفر از این جمعیت یک‌جا در جنگ احد شهید می‌شوند حالا می‌بیند که نه آن خطرپذیری خیلی رفته است بالا درصد خطرپذیری خیلی بالا رفته است و دیگر نمی‌ارزد لذا اولین چیزی که برایش آن حالت به اصطلاح شک و ریب را ایجاد می‌کند نسبت به اصل فکرش بود اصل فکرش این بود که اگر رسول خدا است و اگر ایمان به او است پس باید عالم تسلیم او باشد درست است می‌بیند نه مومنان هم هستند اما مقصود بعد از پنجاه سال می‌رسید درست است آن نتیجه را یک روزه و یک شبه برای این محقق کردند نمی‌دانم توانستم مسئله رو بیان بکنم چقدر دقیق است بله دیگر ببینید یک بحث دقیقی است اگر امام رحمت الله علیه می‌فرماید که حالا جمله مضمونش را عرض می‌کنم که این‌ها یک شبه ره صد ساله را طی کردند آنچه که عارفان در خلاصه مثلا اذکار و اوراق و عبادات و چله‌ها دنبالش بودند این‌ها یک شبه پیدایش کردند و رسیدند این یک بحث قاعده‌مند و دقیق تحلیلی است یعنی اگر یک موقع کسی می‌گوید که اگر این‌ها به جنگ نمی‌رفتند به شهادت نمی‌رسیدند و لذا زنده می‌ماندند آیا این نشان یک برتری است که زنده می‌ماندند یا نه این زنده ماندن این‌ها نشانه‌ی این است که آن چیزی که باید یک شبه این‌طور می‌توانستند طی بکنند با راه شهادت حالا باید سی سال چهل سال بیست سال زحمت بکشند مجاهده بکنند مراقبه داشته باشند از شر شیطان خودشان را حفظ بکنند به آداب و آنچه دستورات الهی است مودب باشند اطاعت بکنند تا به همان نتیجه‌ای که آن یک شب می‌خواستند برسند برسند کدام برتر است الان می‌توانیم بگوییم این‌ها شهید شدند از دست رفتند می‌توانیم بگوییم این‌ها در حقیقت از دست رفتند و ما از دست دادیم‌شان می‌توانیم بگوییم یا این نگاه باید تغییر بکند که شهادت یک روزی است اگر یک روزی است چنانچه توفیقات به عباداتی به طاعاتی به کمالاتی خدای سبحان موفق‌اش می‌کند یا به مالی برای انسان نعمتی در دنیا برای انسان توفیقی ایجاد می‌کند او را متنعم به این نعمت می‌کند درست است اگر این گفته می‌شود شهادت از سنخه روزی است که اگر روزی برای کسی شد اثرش این است که آن راه پنجاه ساله چهل ساله سی ساله را که این باید سی چهل سال با مجاهدت حفظ می‌کرد تا خودش را به آن فعلیت برسد یک شبه این مسیر را طی کرد و به این فعلیت رسید ببینید دو نگاه کاملا متفاوت تحلیل شهادت از این منظر رسیدن به فعلیت است با تمام کمالات با سرعت است یعنی مثل اینکه عرض کردم گاهی خدای سبحان تصرف در زمان می‌کند و در یک زمان کوتاه آثار زیادی مرتدد می‌کند مثل اینکه می‌گوییم انا انزلنا فی لیله القدر و ما ادراک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف الشهر یک شب از هزار ماه برتر می‌شود از جمله‌ی مصادیق اینکه تصرف در زمان صورت می‌گیرد در آن همین است آنجایی که یک قله‌ای فتح می‌شود و به فعلیت می‌رسد در وجود که مثل شهادت که کسی می‌رود البته شهادت‌ها مراتب دارد اینجور نیست که هرکسی با گلوله مثلا به او خورد و از دنیا رفت بگوییم این هم شهید شد شهید مراتب دارد لذا دارد در روایت هم دارد که بعضی‌ها به شهادت به ظاهر رسیدند و در آنجا دارد حالا این روایتش روایت خوبی است که می‌فرماید که پیامبر گرامی درباره رزمنده‌ی ریاکار فرمود ان الله تقولو تعالی یقول یوم القیامه لمقاتل فی سبیل الله کسی که در راه خدا کشته شده سوال می‌کند فی ماذا قتلته در چه راهی کشته شده‌ای فه یقول من امر شدم به جهاد فی سبیلک فه قاتلتوا حتی قتلت امر به جهاد آمد من هم به جبهه رفتم و آنجا کشته شدم و حالا شهید در راه خدا فیقولو تعالی کذبت بل ارته ان یقال محاربون  تو دوست داشتی که به جبهه بروی تا به تو بگویند این هم مجاهد است این هم از جان گذشته است محاربون و قد قیل ذلک این هم به تو گفتن دیگر طلبی نداری رفتی به جبهه تا به تو بگویم مجاهد هستی به تو هم گفتند که مجاهدی پس دیگر طلبی از ما نداری تو به این نیت رفته‌ای ثم ان الله تعالی یعمرو بهی النار تباه کرده است این مسئله را یعمرو بهی النار این خیلی تعبیر سختی است که مراتب دارد با این مرتبه که اجرش را در دنیا می‌گیرد پس هر کسی که به صرف اینکه کشته می‌شود از جهت الهی این شهید محسوب نمی‌شود ما موظف به ظاهر هستیم ما نیت خوانی نمی‌کنیم اما جزای الهی مطابق با نیت است آنجا است که در حقیقت آشکار می‌شود و الا ما نمی‌توانیم تحلیل کنیم ببینیم این چه گفته چه کار کرده بعد ببینیم آیا در بنیاد شهید قرار بدهیم اسمش را یا این‌ها کار ما نیست  کار ما این است که موظف به ظاهر هستیم اما خدای سبحان بر اساس آن نیت‌ها لذا شهادت هم مراتب دارد اما بر اساس اینکه کسی واقعاً به شهادت رسیده باشد در نظام الهی می‌گوید که این یک شبه ره صد ساله را طی کرده است به فعلیت رساند یعنی آنجایی که باید ذره ذره این فعلیت با عبادات و طاعات و مراقبت این‌ها محقق می‌شد این سرعت ایجاد شد در این زمان مثل حالا در نظام شیمیایی می‌گویند کاتالیزور می‌گویند یک ترکیبی طول می‌کشد تا یک واکنش به نتیجه برسد درست است اما یک موادی را داخل قرار می‌دهند سرعت می‌دهد یعنی آن کاری که مثلاً چند روز طول می‌کشد به نتیجه برسد یک دفعه می‌بینیم در نیم ساعت در یک دقیقه در دو دقیقه سرعت می‌دهد واکنش به نتیجه می‌رسد این کاتالیزور عنوان خلاصه چه هست شیمیایی‌اش است در نظام الهی زمان‌ها و اعمال خاص گاهی سرعت دهنده و شتاب دهنده‌اند که این باعث می‌شود که آن چیزی که باید به طور عادی تدریجا در طول سی تا چهل سال به نتیجه و ثمر برسد در این حادثه و این فرض و این واقعه در یک لحظه در یک روز در یک شبانه روز نتیجه و فعلیت محقق بشود این می‌شود شهادت اگر کسی شهادت را با این نگاه دید آن موقع شهادت سرعت دهنده‌ی کمالات است لذا کسی که با شهادت از دنیا می‌رود یک روزی الهی است که برایش محقق شده است نه از دست رفتن باشد که برای این‌ها بگویند که این‌ها در جنگ که آمدن از دست رفتند و اگر به اصطلاح به جنگ از مدینه خارج نشده بودند الان باقی بودند یا اگر جنگ را ما اداره می‌کردیم لو کان لنا لو امر شیئا اگر اداره جنگ در دست ما بود نمی‌گذاشتیم به اینجا کشیده بشود که این شایعات را بعد از جنگ دارند می‌کنند حالا عرضم این بود که این را ما نمی‌دانیم که اگر کسی سی چهل سال مجاهدت بکند و آخر ختم به شهادت بشود آیا این اولی است یا اولی نیست ما نمی‌دانیم چون ممکن است این سی چهل سال تازه این را برساند به آن لحظه‌ای که کسی در یک لحظه برایش ایجاد شده است ما نمی‌دانیم نه این جمع اینکه بگوییم حتماً بعد از سی چهل سال حتما قوی‌تر است نه نمی‌شود معلوم نیست لذا ممکن است یکی مثل شهید حججی باشد که در اوان جوانی‌اش هم این شهادت برایش محقق بشود یا شهید فهمیده باشد یا امثال این‌ها یک دفعه می‌بینی یک اثری از وجود این‌ها و اخلاصی در وجود این‌ها شکل می‌گیرد  که شاید اگر پیر نود ساله هم بعد از مراقبات خواست به شهادت برسد این مرتبه‌ای از اخلاص در وجودش چه هست با همه مراقبات شکل نگیرد نمی‌دانیم ما به ما مربوط نمی‌شود ما موظف هستیم که چه کار بکنیم طبق وظیفه‌مان اگر وقت جنگ است آماده به رفتن نمی‌گوییم صبر می‌کنیم ما به جنگ نمی‌رویم حالا چرا چون یک خرده پخته‌تر بشویم آماده‌تر بشویم مراقبات بیشتری انجام بدهیم در آخر عمرمان به شهادت برسیم آنجا ما نمی‌دانیم تا شیطان هم چه کار می‌کند یک کسی بعضی ایمان آوردند در همان لحظه‌ای که ایمان آوردند به اصطلاح از دنیا رفتند حتی توفیق به یک عمل نماز پیدا نکردند پیغمبر اکرم برای این‌ها مقاماتی را گاهی می‌شمارد که آدم تعجب می‌کند که فقط ایمان آورد و از دنیا رفت تمام اما ایمان آوردنش در همان لحظه‌ی ایمان خیلی محض بوده است حالا این بحث خلاصه یک بحث دامنه‌داری است پس شایعه‌ای که این‌ها کردند سهل انگاری را دیگران کردند نه همین شهدا سهل انگاری کردند اما مقاومت را این‌ها کردند یعنی برفرض اینکه حتی سهل انگاری از اهل آن تنگه‌ی احد صورت گرفته باشد و باعث شده باشد خالد بن ولید و لشکرش دویست‌ نفر از پشت حمله کرده باشند این‌ها ایستادند در مقابل این حمله و کوتاه نیامدند و به شهادت رسیدند پس آن کسی که سهل انگاری کرده دیگری بوده است و آن کسی که مقاومت کرده کس دیگری بوده است پس این اجرش سرجای خودش محفوظ است چنان چه در جامعه اسلامی ممکن است کسی سهل انگاری بکند اما دیگران بعد از اینکه این سهل انگاری کرد دیدند که اساس در حقیقت کشور مرزش در خطر است ایستادند عده‌ی کثیری هم به شهادت رسیدند هر چند یک نفر سهل انگاری کرده بوده ولی شاید هزاران نفر به شهادت رسیدند تا سهل انگاری آن شخص به ثمر نرسد خوب این‌ها وظیفه‌شان را انجام دادند این‌ها شهادت‌شان محفوظ است مثل همان وقتی که جلوی لشکر دشمن قرار گرفتند بدون سهل انگاری این‌ها به شهادت رسیده بودند این‌ها تکلیف‌شان را انجام دادند پس نمی‌توانیم بگوییم اگر جایی سهل انگاری شد و بعد شهادتی محقق شد غیر از آنجایی است که سهل انگاری نشده باشد و بعد شهادت محقق شده باشد بله اگر کسی خودش سهل انگاری کرد و بعد همان به شهادت رسید مثل کسی که مثل حر ابن یزید ریاحی باشد او یک بحث دیگری دارد که او تائب است و جبران توبه‌اش را به خدای سبحان برمی‌گردد که مثلا امام قبول کرد توبه‌اش را و از خدا وعده داد به او و قبول کرد پس این یک بحث دیگری است می‌فرماید که و ما کان النفسه ان تموته الا به اذن الله این‌جا یک حقیقت است توحید افعالی قوی را دارد بیان می‌کند در ضمن یک واقعه یعنی دقیق‌ترین بحث توحید افعالی به خصوص این بحث توحید افعالی در رابطه با مرگ و حیات و شهادت را که خیلی مبتلا که من این کار را بکنم آیا آیا جانم در راه خدا به خطر می‌افتد آیا اگر جانم به خطر بیفتد من  می‌توانم اقدام بکنم یا صبر کنم تحمل بکنم جانم را به خطر نیندازم بله آنجایی که اجازه نداده‌اند به ما و حرام است سر جای خودش است اما آنجایی که دعوت به جنگ است به جبهه است به جهاد است انسان باید برود دفاع بکند بگوید آخر چرا من جانم را به خطر بیندازم من صبر می‌کنم خدمت دیگری می‌کنم من صبر می‌کنم در آخر عمرم قوی‌تر شده باشم از جهت علمی و معرفتی آنجا به جبهه می‌روم و آن را به شهادت می‌رسم بین علم و عمل را جمع کرده باشم ببینید اینکه آدم برود بگوید آقا دعا کنید تا ما به شهادت برسیم بعد دعا بکنند که انشاالله خاتمه عمر شما به شهادت باشد اینکه خاتمه عمر شما به شهادت باشد باز هم توحید افعالی است یعنی در راستای این  است که ما کان ان تموت الا به اذن الله یعنی دعای من تعجیلی در خلاصه این ایجاد نمی‌کند من دعا می‌کنم که این خاتمه با شهادت باشد یعنی اگر قرار است مرگی باشد این مرگ به شهادت باشد یعنی باز هم من تسلیم امر الهی هستم که خاتمه امر را با شهادت خداوند قرار بدهد اجل مسمی با این محقق بشود خوب با این نگاهی که می‌فرماید که ما کان لنفسه ان تموت الا به اذن الله امکان ندارد نفس ان تموت مگر نفس خودش می‌میرد موت را به چه نسبت داده است این‌جا به نفس که ما کان لنفسه ان تموت مگر نفس خودش می‌میرد مگر فاعل است نفس در موت اماته کار نفس نیست حتی کسی که خودکشی می‌کند اماته اذحاق روح کار او نیست کار او چه هست گره زدن این طناب است به گلویش اما اذحاق روح و از بین رفتن روح کار در حقیقت خدا است فاعل در نظام اماته و احیا فقط خدا است مقدمات را کسی خودش می‌تواند ایجاد بکند اما نتیجه و موت کار در حقیقت افراد نیست لذا این به لحاظ قابلی است ما کان لنفسه ان تموت یا به لحاظ تعبیر بعضی از بزرگان مورد است نه … ( ۳۳:۲۰) ما یک مورد داریم یعنی آن کسی که موت بر او واقع می‌شود مورد یعنی وارد شدن موت برایش لذا نسبت می‌دهیم موت را به لحاظ مورد گاهی نسبت می‌دهیم موت را به لحاظ مصدر که فاعل است درست است نه به لحاظ مصدر است بلکه به لحاظ چه است مورد است و مفعول است که فعل و آن موت در آن واقع می‌شود لذا بعضی بد اشکال نکند که ما کان لنفسه ان تموت نفس که فاعل موت نیست بلکه مورد موت است و مفعول موت است و موت بر او واقع می‌شود می‌گوید این صحیح است از جهت اینکه نسبت به لحاظ مورد داده بشود خوب ما کان لنفسه ان تموت الا به اذن الله این ان تموت همه‌ی موت‌ها را شامل می‌شود شهادت را شامل می‌شود موت در حقیقت عادی را هم در حقیقت شامل می‌شود هیچ کسی از این دنیا جدا نمی‌شود مگر اذن الهی در کار باشد که در نظام الهی باید این معلوم شده باشد اگر شما فکر می‌کنید که این‌هایی که رفتند و به شهادت رسیدند و تکلیف‌شان را انجام دادند این‌ها ضایع شده‌اند و با شهادت‌شان از دست رفتند می‌گوید نه این‌طور نیست اذن الهی بوده است که محقق شده است البته کسی که مقدمات موت را خودش ایجاد کرد و آن مقدمات غیر موظف بود به او یعنی برای خودش غیر مطیعانه ایجاد کرد مثل اینکه مقدمات خودکشی را فراهم کرد آن معاقب است به لحاظ مقدماتی که ایجاد کرده است معلوم است و ما کان الا به اذن الله کتابا معجلا که این کتاب معجل دارد یعنی کتاب نوشته شده‌ای است که ثبات دارد معجل است یعنی اجلش روشن است که تا چه وقت است این کتابا معجلا آیا منافات پیدا می‌کند با اینکه ما یک اجل معلق داریم و یک اجل مسمی یک اجل به اصطلاح معلوم داریم و یک اجل معلق آیا این با هم تفاوت دارد می‌گوید نه این‌ها با هم یکی است یک قدر داریم یک قضا می‌گوید نه این‌ها تفاوتی با هم دیگر پیدا نمی‌کنند می‌گوید در نظام قدر لاتدری نفسا و ایه الارض التموت هیچکس نمی‌داند کجا می‌میرد هیچکس نمی‌داند مکان موتش کجا است این‌هایی که به جبهه می‌رفتند چند جمعیت صد هزار نفره به جبهه‌ها می‌رفتند از بین این‌ها در طی هشت سالی که رفتند چند نفر به شهادت رسیدند گاهی یک نفر ده‌ها بار به جبهه رفته است گاهی یک نفر مثلاً صدها روز جبهه بوده است اما در یک روز از این روزها به شهادت رسیده است و بین ده‌ها و صدها هزار نفری که رفته‌اند عده‌‌ی قلیلی نسبت به همه به شهادت رسیدند خوب این نسبت را نشان می‌دهد اینطور نیست که هر کس به جبهه رفت بگوید خوب بعضی وقت‌ها آن موقع که خداحافظی می‌کردند آن کسی که داشت خداحافظی می‌کرد تقریباً آن کسانی که داشتند با او خداحافظی می‌کردند یقین می‌کردند که این دیگر برنمی‌گردد درست است که رفتن به آنجا خطر بیشتر بود احتمال در حقیقت شهادت بود اما در عینی که بارها هم رفته بود و برگشته بود و زنده بود و دیده بودم با این حال باز هم همان وداع وداع چه بود خداحافظی آخر بود هر بار که خداحافظی صورت می‌گرفت این بحثی که به اذن الله است کتابا معجلا لذا دارد … (۳۶:۵۴) می‌کند آن نگاه کسانی را که گفتند اگر این‌ها تحت اختیار ما بودند این‌ها به شهادت نمی‌رسیدند اگر این‌ها از مدینه خارج نشده بودند به شهادت نمی‌رسیدند در حالی‌که هیچ کسی نمی‌داند که اگر این‌ها در مدینه بودند آیا عده بیشتری به شهادت می‌رسیدند یا عده کمتری هیچکس نمی‌تواند بگویند ولی این‌ها داشتند این ادعا را می‌کردند که چون شما حرف ما را گوش نکردید و به جنگ رفتید و از مدینه خارج شدید این باعث شد که شما کشته بشوید و از دست بروید پس بحث شهادت را یک بحث جدی تلقی کنیم که شهادت یک توفیق الهی یک روزی خاص است

_ اجل معلق الزاما دارد؟

 اجل مسمی الزاماً دارد اما اجل معلق الزامی نیست اجل معلق به این معنا است که در عالم قدر ممکن است تغییر بکند مثلاً می‌گویند که اگر شما صله رحم کردید تزیدو فاالعمر عمر را زیاد می‌کند اگر صدقه داده‌اید دفع بلا می‌کند ولا ابرمه ابرامه دعا کردید ترد القضا و لو ابرمه ابرامه خوب این‌ها درست است این‌ها در نظام معلق است اما در نظام قضا معلوم است که این آیا صدقه هم می‌دهد و آیا این صدقه می‌دهد تاخیر در عمر هم ایجاد می‌شود یا نه در قضا اما در نظام قدر این تاخیر معلق است به نظام صدقه و دعا و یا صله رحم و امثال این‌ها خوب بعد می‌فرماید که و من یرد دنبالش ببینید که تعبیر خیلی این فراز را و من یرد ثواب الدنیا کسی که به جهاد رفت اما در جهاد دنبال چه بود دنبال ثواب دنیا بود نگاهش همان طوری بود که در رابطه با آن شخصی که روایتش را خواندیم می‌گوید این کشته شد وقتی کشته شد این را از پیغمبر سوال کردند که در قیامت این را حاضر کردن و از او پرسیدند چرا در حقیقت به او می‌گویند تو به خاطر این رفتی به جبهه که بگویند این آمد به جبهه و مجاهد بود پس رفتی و گفتند مجاهد بود پس طلبی از ما دیگر نداری پس برو به نار و من یرد ثواب الدنیا نعتهی منها اگر کسی اراده به ثواب دنیا بکند حتی در جهاد فی سبیل الله شرکت می‌کند اما به دنبالش من یرد ثواب الدنیا نعتهی منها این منها هم می‌گوید اینطور نیست که هر کس دنیا را اراده کرد حتماً نعتهی بشود نعتها یعنی همه‌ی دنیا همه‌ی اراده‌اش همه‌ی تقاضایش اما نعتهی منها یهنی بعضی از آن‌ها را چون اینطور نیست که هرچه انسان اراده بکند در دنیا همه‌اش هم محقق بشود کسی خدا را هم قبول نداشته باشد مگر هرچه در دنیا بخواهد می‌شود نه هر چیزی که انسان در دنیا بخواهد که محقق نمی‌شود آن یرد ثواب الدنیا نعتهی منها بعضی از آن به او داده می‌شود و من یرد ثواب الاخره نعتهی منها آن کسی هم که اراده ثواب آخرت می‌کند نعتهی منها چرا نعتهی منها در اینجا در دنیا توافق اسباب نمی‌شود اما در آخرت چه در آخرت این است که در آن مرتبه اراده‌ای که می‌کند چقدر قوی باشد و لذا در آخرت دارد که بلکه بالاتر هم داده می‌شود بلکه یک دانه صد دانه هفتصد دانه می‌شود هر خوشه‌ای صد دانه می‌شود می‌شود هفتصد برابر لذا در نظام آخرتی مراتب بالاتر هم داده می‌شود اما در دنیا حداکثر مطابق داده می‌شود لذا آن آیات شریفه سوره بقره است که در آیه‌ی چند سوره بقره است ربنا آتنا ۲۰۱ بله در سوره بقره آیه‌ی ۲۰۱ آنجا همین مسئله را یک بار دیگر قبلا مفصل داشتیم دوستان آن را مراجعه می‌کنند دیگر الان بیانش نمی‌کنیم بله می‌فرماید که بسم الله الرحمن الرحیم فمن الناس من یقولو ربنا آتنا فی الدنیا و ما لهو من آخرته من خلاء و منهم من یقول ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار اولئک لهم نصیبه من ماهو کسبه الکساب که آنجا بحثش را کرده‌ایم اگر کسی آخرت را می‌خواهد دنیا هم به او داده می‌شود نعتهی منها از دنیا به او داده می‌شود اینطور نیست که اهل آخرت دنیا نداشته باشند اما اینطور هم نیست که هر که اهل آخرت بود همه دنیا را هم به او بدهند آن هم بعضی از دنیا گاهی داده می‌شود گاهی هم داده نمی‌شود چنانچه به اهل دنیا هم بعضی از دنیا به آنها داده می‌شود بعضی داده نمی‌شود اما آن کسی که اهل دنیا است می‌گوید ما لهو من آخرته من خلاء اما آن کسی که اهل آخرت است در حین اینکه دنیا مطابق او است او هم بهره‌مند می‌شود از دنیا مثل کافرین که از دنیا بهره‌مند هستند اما در آخرت هم فی الاخره الحسنه برای آن‌ها در آخرت هم این حسنه است خوب این آیه شریفه آنجا معنا شده است سنجز الشاکرین این سنجز الشاکرین تعبیر زیبایی است آیه قبل بود سیجزالله الشاکرین  سیجزالله الشاکرین هم سیجزی غایب آمد هم به اصطلاح اسم ظاهر الله آمد اینجا سنجزی آمد که متکلم مع الغیر است خدا دارد می‌فرماید که چرا آن جزای شاکرین را در این آیه محقق نکرده است این ابهام در جزا شدت جزا است که معلوم نیست چقدر عظیم است که شاکرین جزای شان آشکار نیست لشدته در حقیقت جزا و عظمته جزا به صورت چه آمد هیچ ذکر نشد که این جزا شاکرین چه هست لذا آنجا با سیجزی الله با غیبت و اسم ظاهر الله که این جزا از الله است چون از الله است عظمت دارد که اسم جامع است این‌جا هم که اسم الله نیامده به صورت چه آمده متکلم مع‌الغیر آمده که سنجزی ما متکفلش هستیم نگفته چه است اما همین که گفته ما متکفلش هستیم آنچه که خدا متکفلش می‌‌شود مطابق آن در حقیقت چه است عظمت الهی است نه مطابق عمل این آنجایی که خدا متکفل است این‌ها خیلی زیبا است مثل روزه که می‌گویند … (۴۳:۴۹) من خلاصه جزایش می‌دهم یا من جزایش هستم در بعضی قرات‌ها من جزایش اینکه می‌گوید من جزایش می‌دهم نشان می‌دهد که این فراتر از جزاهای دیگر است که موکول به عمل نیست موکول به خدای سبحان است اگر خدا متکفل شد موکول به عمل نکرد این جزا مطابق آن اراده‌ی الهی است خوب این آیه شریفه را به اصطلاح یک اذان شده است مثل اینکه بله اگر سه چهار دقیقه مانده تطبیقش را زود بکنیم بله ایشان می‌فرماید که تعریزون لهو فی قوله الاخوانهم المقتولی این تعریز است جواب آن‌ها است که این‌ها گفتند که در آیات بعد خواهد آمد ۱۵۰ یا ایها الذین آمنو لا تکونو الذین کفروا خطاب خدا است که اعتقادات اهل ایمان نباید مطابق اعتقادات اهل کفر باشد اهل کفر چه اعتقاداتی داشتند اینطوری که اعتقادات اهل ایمان هم می‌تواند اینطور باشد و قالو لاخوانهم اذا ضربوا فل‌ الارض  اهل ایمان اینطور گفتند اذا ضربوا فل الارض او کانوا قزن لو کانوا عندنا ما ماتو و ما قتلوا اگر این‌ها به سفر نرفته بودند یا به جنگ نرفته بودند ما ماتو و ما قتلوا این‌ها نمی‌مردند و به شهادت کشته نمی‌شدند به تعبیر آنها که آیه ۱۵۶ سوره آل عمران است که در پیش داریم و هم‌چنین قولو طائفه منهم لو کان لنا من الامر شیئا همین اهل ایمان اهل ایمان هستند همین دو دسته گفتمان اهل ایمان است که تطابق دارد با اهل کفر خیلی دقیق است اینجا علامه خیلی زیبا می‌گوید تطابق دارد گفتمان این‌ها با گفتمان اهل کفر در حوادث وقتی حادثه پیش می‌آید می‌بینید که گفتمان این‌ها با گفتمان کفار یکی است این تشابه اتفاقی نیست یک مبداییت واحد دارد چون نگاه این‌ها بود که دنیا با نگاه ما باید در اختیار ما باشد کفار هم دنبال تصرف دنیا بودند این دو مبداییت باعث شده است که این  نتیجه از آن در می‌آید که بگویند آن آیه قبل لا تکونو کل الذین کفرو که آنها قالوا لاخوانهم اذا ضربوا فل الارض او کان قزن لو کانوا عندنا ما ماتو و ما قتلوا یا این آیه لو کان لنا امر شیئا اگر این‌ها اداره جنگ را به دست ما داده بودند ما به اصطلاح فرماندهی می‌کردیم ما قتلتنا این‌ها در جنگ بودند همراه بودند کنار نبودند اما اعتقادشان مثل اعتقاد کفار است این‌ها خیلی هشدار است این در صحنه‌ی عمل ما هم همین‌طور است که گاهی اعتقاد ما در حوادث و وقایع که پیش می‌آید می‌بینیم عین همان چیزی است که کفار می‌گویند این تشابه گفتمان‌ها مبتنی به تشابه مبنا است مبتنی بر تشابه ریشه‌ها است الان نگاه بکنید ببینید کفار می‌گویند در محاسبه‌ی عادی ما نمی‌توانیم در مقابل آمریکا بایستیم او یک قدرت برتر است بعد می‌بینی در بین مومنینی که در صف مومنین هستند یک عده‌ای باز همین گفتمان را دارند چرا چون همان مبنا در فکرشان است منتهی با آن پوشش ایمان در ذهن ما هم ممکن است همین محاسبات شکل بگیرد و یک جای دیگری بروز بکند این از گفتمان‌های خطرناکی است که این‌جا دارد حلاجی و تحلیل بکند خدا خدا دارد می‌گوید دیگر علمای تراز اول چه بگویند وقتی خدا دارد می‌گوید اینجا خدا در قرآن دارد می‌گوید که این یکی است شما همین کلام قرآن را نقل کنید بگویید قرآن خدا دارد نقل می‌کند می‌گوید این دو یکی است می‌گوید این‌ها را نگویید مثل کفار نباشید … (۴۷:۵۶) گفتمان شما مثل گفتمان کفار نباشد که آنها همین را بگویند شما هم همین را بگویید دیگر صریح‌تر از این می‌خواهید چه عالمی از این صریح‌تر می‌تواند حرف بزند بله عرض کردم می‌گوید مومنین هم دارم می‌گویم مومنین هستند کفار نیستند مومنین هستند منافقین هم نیستند مومنینی هستند که در صحنه جنگ حاضر بودند در آن مرتبه سخت حاضر بودند اما گفتمانشان گفتار کفار است یعنی گفتمان این‌ها چون از یک مبدا فکری غلط نشات گرفته بود که این‌ها فکر می‌کردند که اگر ایمان به خدا و رسول آوردند حتماً همه چی باید مطابق میل‌شان باشد حتماً همه چی باید مطابق اراده این‌ها شکل بگیرد طاقت شکست نداشتند باور به شکست نداشتند یک شکست یک دفعه این‌ها را برمی‌گرداند می‌ریزد اعتقادشان غلط بود لذا اینکه گاهی یک شکست ایجاد می‌شود با این نگاه این شکست خوب است یا بد است این شکستی که باعث می‌شود افکار حلاجی بشود تصحیح بشود درست بشود اما این اعتقاد غلط باقی نماند نعمت است فشار می‌شود یک نعمت تا معلوم بشود افکار تصحیح بشود که معلوم بشود آن نگاه غلط بوده است خیلی این‌ها زیبا است ببینید اینجا است که در صحنه عمل خدای سبحان چه کار می‌کند اعتقادات را بالا می‌برد اوج می‌دهد و اینجا است که می‌گوییم در صحنه عمل هرچه شما بنشینید در زیر کولر حرف بزنید معلوم نمی‌شود تا آن وقتی که کسی بعد از جنگ احد است آن شدت شهادت‌ها را دیده است زخمی‌ها را دیده است فشارها را دیده است خلاف توقعاتش محقق شده است روحیه از هم پاشیده است حالا هر وزوزها پچ پچ‌ها در جاهای مختلف دارد شکل می‌گیرد پراکنی‌ها از کفار دارد می‌کوبد این‌ها را و این‌ها علاوه بر شکست ظاهری شایعات دارد این‌ها را بیشتر می‌کوبد و فشار می‌آورد بعد آنجا قرآن آمده دارد تحلیل می‌کند تا مسئله را از این رو به آن رو بکند چقدر جالب است ببینید این نگاه است جهاد تبیین یعنی این جهاد تبیین یعنی در حین آن ماجرا و آن حادثه شما بیا از یک منظر دیگری مسئله را مطرح بکن وقتی این منظر مطرح می‌شود همان چیزی که به ظاهر شکست بود می‌شود یک پیروزی عظیم و بزرگ می‌شود یک دستاورد عظیم می‌شود یک موفقیت می‌شود یک توفیق این خیلی نگاه متفاوت می‌شود طبق ایده آل‌ها حرکت بکنیم اما از امکانات موجود حرکت و آغازش را اینجا قرار بدهیم انشاالله خدای سبحان همه مان را جز گفتمان مومنان حقیقی گفتمان‌مان را قرار بدهد مراتب ایمان را برای همه‌مان قرار بدهد انشالله خدای سبحان عاقبت امر همه‌مان را ختم به شهادت بفرماید و سلام علیکم و رحمته الله و برکاته

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 869” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید