بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
ان شاء الله این روایات برای ما، سرمایه های علمی و عملی باشد تا با حشر با آن ها، روز به روز رشد کنیم.
بحثی که داشتیم در رابطه با احادیث غیبت بود. از جمله احادیثی که خواندیم حدیث دوم این باب کافی بود. عرض کردیم می توان از این حدیث شریف، بسیاری از کدهای مهمّی را که در رابطه با زندگی در دوران غیبت و زندگی در دوران حضور حضرات و زندگی در دوران ظهور را میفرمایند، استنباط کرد و می توانیم بسیاری از برنامه ریزی ها را، نگاه فرهنگی و شوق به عمل را از این روایت شریف، به دست بیاوریم. تمام این ها هم در نظام حقایق و واقعیات است، نه فقط نظام اعتباریات. البته به این معنا نیست که وعده هایی که دادند از باب خوش کردن دل باشد بلکه حقایقی که در عالم حاکم است را بیان کردند. همه، حقایق و واقعیات است. چیزی است که در نظام تکوین به دیدن آن راه نداریم، اما حضرات با جامعیت و اشراف و اطلاقی که دارند آن حقایق را برای ما به زبان الفاظ آوردند تا با دیدن این حقایق و معانی، راه به سوی کمال برای ما سهل تر و آسان تر شود.
أفضلیّت عبادت سرّ با امام مستتر در دولت باطل
در روایت فرمود: عبادت سرّ با امام مستتر در دولت باطل افضل است از عبادت در ظهور حق و دولت حق با امام ظاهر. این یک قاعده تشکیکی است. هم دولت باطل تشکیکی است و هم عبادت ظاهر و هم امام ظاهر. در هر مرتبه، بسط یدی برای مؤمنین باشد، مرتبه ای از دولت حق و امام ظاهر و عبادت ظاهر ممکن است محقّق شود. مثل دولت امیر المؤمنین(ع)، که مرتبه ای از آن محقّق شد. اما اطلاق آن، در دوران ظهور است. جمهوری اسلامی هم ممکن است مرتبه ای از دولت حق و امام ظاهر و دولت حقّ باشد. امام ظاهر به لحاظ این است که ظهور یک مسئله تشکیکی است. جمهوری اسلامی میتواند مقدّمه و زمینه ساز ظهور باشد.
از طرف دیگر وقتی در نظام جمهوری اسلامی قرار میگیریم، مخالفت ها اشدّ از سابق میشود، خود این که به این عنوان در نظام جهانی میبینیم، این دولت بسط ید در جهان، آن طور که در زمان ظهور هست، ندارد، سختی ها و نزاع ها بیشتر میشود. به این نحو میتوانیم بگوییم، دوران امام قائم است، دوران عبادت سرّ است، ولی به لحاظ نگاه جهانی.
اگر انسان این مسئله را که حضرت تابلو بحث قرار میدهند، با دقت ببیند، از خود این چقدر قواعد به دست می آید که هرچقدر آن دولت شدّتش بیشتر باشد، از جهت خفاء و امام غائب تر باشد، مخفی تر باشد و عمل خوفی تر باشد، ارزش و قُربش بیشتر است. در
آثار تخوّف در عمل
جلسه گذشته راجع به ملاک تخوّف صحبت کردیم و بیان شد که این تخوّف، چقدر ضریب و توان میدهد و خودش یک عمل عظیم است. تمام شدّت کمالی که ایجاد میشود، مربوط به تخوّفی است که ایجاد شده است. اگر این نگاه را داشته باشیم، میبینیم که خیلی از مسائل را با همین روایات، بدون اینکه شرحش بیاید میتوانیم با دسته بندی الحاق کنیم. قطعاً «الْعِبَادَةُ فِى السِّرِّ مَعَ الْإِمَامِ مِنْكُمُ الْمُسْتَتِرِ فِى دَوْلَةِ الْبَاطِلِ»[1]، با این سه عامل، عبادت در این شرایط افضل است. این افضلیت در مقابل او با همه مراتبش است و این خیلی قواعد به دست میدهد. اگر کسی امکان داشت که ترکیب این ها را ترسیم میکرد، با ترسیم صورت ها، میشد احکام صور را از روایات دیگر به دست آورد که افضلیت در کجا و به چه نحوی میشود. خود این روایت شریف، خیلی از این مسائل را بیان کرده است. اما اگر صور را در بیاوریم، امام مستتر یا ظاهر باشد، با امام مستتر، دولتی باشد که بسط ید نقطه ای داشته باشد، یا منطقه ای، یا کامل. هر کدام مرتبه ای نسبت به کلّ و نسبت به شدّت پیدا میکند. یک مرتبه شدّت است و یک مرتبه بسط تام است. هر کسی در هر نقطه ای از اواسط این مسیر با سنجش دو طرف کار کند، افضلیت عبادت او و رشد را در این نگاه می توان دید. عرض کردیم که افضلیت عبادت هم نه به معنای جزای بالاست. بلکه به معنای این است که استعدادها به فعلیّت میرسد. افضلیت ارزشی تنها در نظام جزایی نیست. فقط این نیست. بلکه افضلیت نظام وجودی و تکوینی است. اگر اساسش این شد، یعنی همین که عملی را انسان این طور انجام میدهد، اثرش این است که همین جا توسعه وجود و بسط وجود پیدا میکند. همین جا توسعه پیدا میشود. نه این که فقط در نظام جزایی باشد. اگر عمل این از عمل دیگران افضل است، نشان میدهد آثار وجودی که برای این این جا ایجاد خواهد شد، حتما بالاتر و قوی تر است.
عمل در دوران حَکَم عدل، که خلیفه ظاهر است، دولت حق است، در دوران او که عمل به تمام تعادلش فراهم میشود، آثارش فراوان است اما اگر کسی در دوران حکومت حَکَم عدل تمام توانش را به کار بگیرد و عملی از او محقّق شود که مثلا اجتماع چندین میلیون یا میلیاردی در یک جمعی با عمل این محقّق شود، یعنی این زمینه چینی کند که یک همچنین عمل فرهنگی و اثرگذاری محقّق شود ولی شخص دیگری در دوران غیبت، که دوران تخوّف است، تمام توانش را به کار گیرد و یک جمع ده نفره ای را بتواند کنار هم جمع کند. این ده نفر کجا، آن میلیون ها نفر کجا؟
اثر ظاهری آن میلیون ها، باید خیلی متکثّر باشد و این ده نفر باید خیلی قلیل باشد، اما این روایت میگوید اگر هر دو تمام توانشان را به کار گرفتند، فرض کنید این دو نفر از جهت معرفتی در یک رتبه باشند، از جهت عملی هم تمام توانشان را به کار گرفتند، ارزش عملی که ده نفر را جمع کرده بود، با این روایت شریف بالاتر است از کسی که میلیون ها را جمع کرده بود. چون در این، ملاکی محقّق است که این طلب او را داشت. این به دنبال این بود که اگر در آن زمان بود، این را محقق میکرد. اینجا تخوّف است. آنجا خوف نبوده است. خوفی که در این دوره هست، این عمل را از آن عمل بالاتر میبرد. یک عمل باشد و از جهت معرفتی هم در یک درجه باشند.
جریان مراتب سلوکی شیخ جعفر آقا مجتهدی
خدا آیت الله بهجت را رحمت کند، پیش ایشان فرموده بودند که آشیخ جعفر آقا مجتهدی خیلی عملش قوی بود. محضریتش نسبت به حضرات، مکاشفات و مشاهداتش زیاد بود. پس این قدر هم علم مهم نیست. ایشان گفته بودند که جعفر آقا با این مرتبه عملی که داشت، اگر از نظر علم و معرفت، بالاتر بود، خدا می داند شعاع وجودی اش تا کجا را فرا میگرفت. این مرتبه اهل عمل را با یک بی عمل نسنجید. با کسی که علم دارد و همین مقدار عمل هم دارد بسنجید. اگر عمل ها و علم ها متفاوت باشد، نمیشود سنجش کرد.
این جا هم مرز مشترک ایجاد کردند که اگر عملی با تمام توانش بود ولی از موطن معرفتی ویژه انجام شد با دیگری که عملش با تمام توان و با همان درجه معرفت بود، اما دورانش، دوران خوف بود، عمل در دوران خوف افضل است و اثرش بیش از عملی است که در دوران غیر خوف محقّق میشود.
با این نگاه، اگر در ذهن سوال پیش بیاید و به روایت عرضه شود، میبینید چیزی که در نگاه ابتدایی استبعاد داشت، استبعادش کنار میرود. عمل در دوران خوف، مثلا در بعضی کشورها که خوف است و شدّت و سخت است، با جایی که راحت است، خیلی متفاوت است. الان بعضی مملکت ها شدت خفاء و خوف، خیلی زیاد است، بعضی جاها راحت است. بعضی جاها ممکن است عمل فردی راحت باشد، اما عمل جمعی سخت است.
اقامه نماز در دوران تقیّه
در روایت می فرماید که نماز جماعت مستتراً با امامی که غائب و در حال خوف است، فضیلت زیادی دارد و همچنین به پا کردن آن نماز، اگر خود امام هم حاضر نیست، همین طور است و این نشان میدهد که به پا کردن نماز مدخلیت دارد، یعنی اگر دوران تقیّه است فقط وظیفه فردی نیست. به پا کردن جماعت مأذون است ولی با حفظ مراتب تقیّه. این به پا کردن جماعت هر جایی یک مرتبه از خوف را دارد. یک جایی ممکن است ایراد نگیرند، محدودیت های ساده ای قرار دهند. یک جایی ممکن است با اساس تحقّق جماعت مخالف باشند و با جمع معارضه میکنند. برنمیتابند. اینجا برقرار کردن این نماز در حالت خوف با آن شدّت خیلی متفاوت است.
خدا آیت الله بهجت را رحمت کند. ایشان فرمودند وقتی رضا شاه روضه ها را ممنوع کرد، شهر های مختلف نمیتوانستند روضه به پا کنند. ایشان میفرمودند شاید در قم که ما بودیم در آن دوره، به عدد انگشت تقاضای مبلّغ از کل کشور بود، عمده این ها هم از طرف تهران بود، خانه ها را از زیر زمین ها و سرداب ها به هم متصل کرده بودند، یک نفر از آن طرف کوچه وارد می شد، یک نفر از این طرف کوچه وارد می شد. یکی از کوچه پشتی وارد می شد. این خیلی خوف است. یک جلسه روضه ده نفری بخواهد به پا شود، چقدر باید ترس باشد، هزینه کنند. ده نفر کمتر در کل کشور تقاضا بود. یعنی ده تا مجلس انگار به پا میشد. چطوری ببرند که کسی نفهمد. برسانند، برگردانند. دوران خوف چقدر سخت میشود. یا دورانی که الحمدلله جلسات چند ده هزار نفری راحت به پا میشود و باید بگویند درها را ببیندید جا نیست و داخل نیایید.حفظ آن اتصال که او سبب میشود جریان صد هزار نفری بر پا شود. اگر آن رابطه قطع شده بود، این جمع هم محقق نمیشد. تحقّق امام ظاهر، موکول به این اتصال خط سیر هدایتی بود.
این تعبیر که اگر کسی صف اول نماز بایستد چقدر برتر است، یکی از جهاتش این است که اتصال بقیه مأمومین به امام از طریق اوست. این واقعاً نماز این ها را از طریق او به امام متّصل میکند. قبولی نماز این ها و اثر این ها بواسطه نماز اوست. انسان اختیارا نرود جلو چقدر از دست داده است. لذا میگویند اگر میدانستند صف اول چقدر ارزش دارد، با شمشیر سبقت میگرفتند. نه این که همدیگر را بکشند.
حضرت آیت الله ممدوحی (ره) از آیت الله جوادی نقل میکردند که کسی جماعت را به پا کرد، جا خیلی کم بود، یک نفر خودش را جا کرد، یک نفر از صف خارج شد. او هم به رو نیاورد، کفشش را برداشت و رفت عقب تر. آیت الله جوادی فرمودند ارزشی که این به دست آورد، فوق العاده زیاد است. هیچی هم نگفت، تمام مقدمات را فراهم کرد، نگاه مؤمنانه اش این بود که و لو طرف اشتباه کرد و آمد، این با گذشت به صف بعدی رفت، ارزشی که این میبرد فوق چیزی است که در صف اوّل میبرد. مثل همان تخوّفی که عرض میکنیم یک توان میدهد، این حمل و شکیبایی نسبت به مؤمنان توان ایجاد میکند.
کسی که در دوران تخوّف است، باید خیلی لوازم کار را مختلف ببیند، همه اقدامات امنیتی و محافظتی را باید ببیند که نکند این عمل من در آینده ضربه ایجاد کند. یا نکند و عمل من آسیب به مؤمنان بزند. شاید در دوران استقرار حاکمیت این مسائل نباشد. اما این هم جزء همین مسائل است که وقتی دقت میکند بسیاری از توانش صرف این ها میشود. شخص دیگر توانایی اش ممکن است صرف اطلاعیه زدن و پیامک زدن و اعلام رسمی باشد. این ها مسأله را خیلی متفاوت میکند. او با شوق و استقبال مواجه است، اما این با طرد، لذا این فعلیّت بالاتر را ایجاد میکند. این تمام توانش با رعب و تخطئه همراه بوده است. گاهی مؤمنان تخطئه میکنند که تو چرا این کارها را میکنی؟ رها کن، بگذار مردم زندگی شان را بکنند.
اگر آدم تصویر مسئله را درست داشته باشد، میبیند تصدیق به مسئله واضح است و مطلب مطابق نگاه فطری و عقلی انسان است.
دشمن رصد دارد، اما این ها مخفیانه دارند در وقتش انجام میدهند. نه اینکه در بی وقت ارزش ندارد، اوج عامل ها را دارد در نظر میگیرد. اگر جماعت را یک ساعت بعد بخوانند دیگر رصد نیست، این أولی است. این ارزشمند است. خود جماعت یک ویژگی دارد، در وقت بودن یک ویژگی دارد. ترس یک ویژگی دارد.
تأثیر وجودی نماز با تخوّف
این نماز، پنجاه برابر همین نماز در دولت ظاهر و امام ظاهر است. ممکن است این نماز، نمازی باشد که امام زمان(ع) آن را به پا میکند. کسی که شرکت میکند در آن نماز، با کسی که در دوران خوف در اینجا شرکت میکند ، میگوید این پنجاه برابر است. به شرطی که شرایط مساوی در نظر گرفته شود. آیا به خاطر تشویق خدا اثر مضاعف میدهد؟ یا میخواهد بفرماید این اثر از جهت وجودی پنجاه برابر بالاتر است، چون مقابل همه این موانع ایستاده و مقامت کرده است.
کار محور بودن یا نیرو محور بودن در تشکیلات
یک بحث زیبایی در تشکیلات داریم که آیا کار محور است یا نیرو؟ اگر ما نگاهمان در تشکیلات دینی به این دو قسمت که کار محور اصلی است یا نیرو، باشد و پاسخ آن را داشته باشیم، نوع فعالیت ها و برنامه ریزی هایمان متفاوت خواهد شد. نمیگوید بین این ها تضاد است، جایی که دارد نیرو ساخته میشود کار هم انجام میشود، جایی که کار انجام میشود نیرو هم ساخته میشود. اما در تعارض که مثلاً کار در رتبه نود محقّق شود ولی نیرو در رتبه صد محقّق شود، میگوید نیرو را در رتبه صد محقّق بکن. کار، تشکیل آن جلسات است. نیرو کسانی هستند که توانایی هایشان دارد به فعلیّت میرسد. با این نگاه که در نظام الهی نیرو بر کار مقدّم است ، ولی به این نحو که کار انجام شود، اما اگر یک رتبه پایین تر کار انجام شد، نیرو ساخته بشود. اگر نیرو ساخته شد، به یک کار منحصر نمیشود. این نیرو الی ما شاء الله منشأ کار میشود. ممکن است در این کار اولی به خاطر سرمایه گذاری در نیرو، بیست درصد افت کار داشته باشیم اما اگر این نیرویی که میخواهد ورزیده شود را جلو بیندازیم ، ممکن است پیش برود ولی کیفیت کار در رتبه صد نشود، نسبت به کسی که متخصّص است. اگر او برود، صد محقّق میشود، این شخصی که این کیفیّت را ندارد، میخواهد تجربه پیدا کند، نه این که هیچ تجربه ای نداشته باشد. این مهمّ است. لذا ببینید، در قرآن نگاه در تمام این ها بر اساس نیرو محوری است. الی ما شاء الله، آیه در این مسئله هست. قبلاً اشاره کردیم.
در اینجا هم همین مسئله است. جماعت، در نظام دولت حق و امام ظاهر و عبادت ظاهر، این کار است. این کار در قبال آن کاری که در دولت باطل، امام مخفی و عبادت مستتر، انجام می شود خیلی متفاوت است. اینجا با اینکه این دو کار را با هم بسنجیم این دو کار خیلی غیر قابل قیاس هستند، اما نیرویی که در دولت باطل ساخته میشود، از جهت کادر سازی افضل است. لذا نمازی که در اینجا خوانده میشود، پنجاه برابر نمازی است که در آن دولت خوانده میشود. نگفته است تعداد افراد مساوی باشد. ده نفر اینجا مطابق گاهی یک میلیون نفر آنجاست. چون آن توانایی که این به کار میبرد برای جمع کردن ده نفر مطابق آن توانایی است که اگر او به کار ببرد، یک میلیون نفر جمع میشوند.
این پنجاه برابر افضل است و بالاتر است از کسی که آنجا این کار را کرده است. ببینید این نگاه چه انگیزه ای در رشد دین ایجاد میکند.
مثلاً ببینید در یمن زیر همه بمباران و سختی ها و با همه این خاک و گَرد ها ، اجتماعات صدها هزار نفری ایجاد میکنند، و دشمنان میآیند و یک خانه خاکی را بمباران میکنند، ولی مردم در همه این سختی ها، پای کار ایستاده اند. عقب گرد نکردند. این باعث میشود ظهور محقّق شود. این باعث میشود اجتماعات میلیون و میلیاردی ظهور محقّق شود. تمام برکات آن نتیجه مربوط به این هست. وقتی میتواند در دولت ظاهر این کَرّ و فَرّ را داشته باشد که در دولت سخت و تخوّف این ها مقاومت کردند و نگذاشتند این رشته گسسته شود. این نگاه را اگر ببینیم، آن موقع انسان کارهایی را که میخواهد انتخاب کند در هر جایی که هست، میبیند چقدر وجه تخوّف میتواند آثار عظیم ایجاد کند.
دفاع از ولایت فقیه و جمهوری اسلامی، مصداقی از تخوّف
این طور نیست که در جمهوری اسلامی این امکان پذیر نباشد. در جمهوری اسلامی هم کارهایی که تخوّف در آن هست، امکان پذیر است. همین الان دفاع از رهبری و جمهوری اسلامی در دورانی که همه نِق و غُر میزنند و اگر کسی دفاع کند مورد اتّهام قرار میگیرد، نوعی از تخوّف است. بله، بی حساب به آب زدن درست نیست، جایی که همه زخم خورده اند، نه ولی در جمعی که این امکان پذیر میشود، باید انجام داد.
یک کسی میگفت مردم از جمهوری اسلامی برگشته اند. گفتم ببیین در ایام تظاهرات یا انتخابات ها، چه کسانی شرکت میکنند؟ حضور پررنگ مخالفین در گفتار و بیان باعث شده ما احساس کنیم اساس از بین رفته است. مردم در وقت دفاع از دین و نظام پای کار هستند. کافی است دشمن دست از پا خطا کند. میبیند همین هایی که الان غُر میزنند، خط مقدّم دفاع هستند.
من خودم این را به عنوان یک باور عرض میکنم که من با جوان زمان انقلاب بودم، با جوان زمان جنگ هم بودم، با جوان امروز هم بودم. الان یکی دو سال کمتر شده. اما گاهی در یک سال دویست شب در خوابگاه های دانشجویی میخوابیدم. فقط با دین داران ارتباط نداشتم. حاضرم قسم بخورم که جوان امروز ما نسبت به کسانی که به انقلاب وارد شدند و ورود به جنگ پیدا کردند، در ورود به صحنه ابتلای سنگین، مثل یک جنگ یا اتفاق سخت، هم بصیرتر و هم با شورتر از جوان های آن دوره هاست. این را با یقین میگویم.
این جماعت بود. حالا اگر کسی در دوران خوف، اجازه جماعت ندارد، دو نفر، سه نفر، نمیتوانند جمع شوند، میفرماید در این دوران، نماز فُرادی که کسی اقامه کند، چند برابر پاداش دارد. البته این مسأله، انحصار به نماز ندارد، دارد به عنوان مثال میفرماید. بعد میفرماید هر حسنه ای. واجب جماعت، واجب فرادی، نافله. سه مرتبه را مثال میزند. بعد میفرماید در هر حسنه ای، این نسبت ها را میشود رعایت کرد. ولی نماز چون جلوه اجتماعی دارد، راحت تر جلوه جماعتش دیده میشود و فرادی از جماعت کاملا ممتاز است. لذا این را به عنوان مثال و تابلو آورده است. روزه و حج و امر به معروف هم همین طور است. در یک دوره ممکن است نماز راحت باشد اما امر به معروف سخت شود و تخوّف داشته باشد. همین ضریب را پیدا میکند. اگر ملاک دست آدم باشد، میبیند همه این ها احکامش با الحاق به این قاعده جای خودش را پیدا میکند.
در زمان شاه، در نیروی هوایی تنهایی نماز خواندن هم سخت بود. رصد میکردند. مقابله میکردند. الان هم در خارج کشور ممکن است حساسیت ایجاد کند و رصد کنند.
توان پیدا کردن عمل انسان در تخوّف
وَ مَنْ صَلَّى مِنْكُمْ صَلَاةً فَرِيضَةً وَحْدَهُ مُسْتَتِراً بِهَا مِنْ عَدُوِّهِ فِي وَقْتِهَا فَأَتَمَّهَا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا لَهُ خَمْساً وَ عِشْرِينَ صَلَاةً فَرِيضَةً وَحْدَانِيَّةً [2]
با توجه بخواند. تمامیت هم مراتب دارد. گاهی ممکن است نماز خوف بخواند. نشسته بخواند، مخفیانه بخواند. با سرعت بخواند، بدون مستحبات بخواند، حدّ واجب را فقط رعایت کند. تامّ خواندن این شخص هم میتواند همین باشد، نسبت به دولت حق، بیست و پنج برابر کسی که آشکار در دولت حق نمازبخواند، ثواب خواهد داشت.
یعنی عمر انسان در عمل توان پیدا میکند. ضرب در پنجاه میشود. ضرب در پنجاه شد، فقط پنجاه است؟ نه. عملی که پنجاه برابر تاثیر گذاشت، یک دفعه توفیق بعد از این نسبت به عمل بعدی پنجاه برابر ایجاد میشود. مثل این میماند که شما یک زاویه ای را در نظر بگیرید، گوشه زاویه پنجاه درجه باشد، هرچه این دو ضلع به سمت جلو میروند، دامنه بیشتر میشود. اگر بیست و پنج باشد، به مناسبت بیست و پنج، دامنه اش گسترده میشود، پنجاه باشد به مناسبت پنجاه. دو ضلعی که یک درجه با هم فاصله دارند چقدر طول میکشد تا پهنای این ها معلوم شود، اگر بیست و پنج درجه شود چقدر؟ این پنجاه درجه فقط به این نماز منحصر نمیشود. از این به بعد یک توفیق پنجاه برابری برای این ایجاد میشود که اعمال بعدی این شخص، از این نشأت میگیرد. اگر کسی گفت هر عمل حسنه ای، خودش ده برابر میشود، یا نماز جماعت بیش از ده نفر، غیر قابل احصاء میشود، همه آن ها سر جایش هست، این مضاعف بر آن ها میشود. منشأ اعمال و توفیقات بعدی میشوند. اگر پنجاه برابر شد، پنجاه برابر توفیق ایجاد میشود. عمر شخصی که در این دوره زندگی میکند با این نگاه، نسبت به کسی که در این دوران نیست، چه برکت و طول و عرضی پیدا میکند. این خیلی شوق به عمل را زیاد میکند.
اگر کسی چنین عملی را از دست بدهد چقدر از دست داده است؟ یعنی با اختیار این کار را نکند. نماز جماعت نخواندن در دوران خفاء حرام نیست، اما اگر از دست داد ببینید چقدر از دست داده است، یک زاویه ای به این پهنا و گستردگی که میخواست الی یوم القیامة ادامه پیدا بکند و فاصله بین این دو ضلع الی یوم القیامة به نامتناهی در کمال برسد، با یک ترک از دست داده است. اگر آدم بداند چه از دست داده و چه به دست میآورد، هم از دست دادن خیلی سخت میشود و هم به دست آوردن چقدر شوق انگیز میشود. این نگاه را از این روایات در نگاه عملی باید به دست بیاوریم.
سؤال: عبادت فرادی چطور نسبت به جماعت نصف میشود؟
پاسخ: در نگاه الهی، اساس را در جماعت قرار دادند، در نماز های عادی بدون عامل خوف، میگوید هر نماز جماعت حتی یک نفره، بیست و پنج برابر میشود. اگر دو نفر شدند فلان قدر میشود، به ده نفر که رسید دیگر غیر قابل احصاء نیست. این دارد اقلّ حدّ جماعت را بیان میکند. پایه را دارد بیان میکند. نشان میدهد که ارزش فرادی بودن در دوران خوف نسبت به دوران عادی، خودش یک عامل دیگری است. اما اساس در جماعت است که پنجاه برابر میشود. یعنی آن پنجاه برابر جماعت در دوران حق است، این بیست و پنج برابر فرادی در دولت حق است. نه اینکه نصف این باشد. لذا فاصله این ها دو برابر نیست. غیر قابل احصاء است. ببینید جماعت در دولت حقّ چه ارزشی دارد، آن غیر قابل احصاء را در این پنجاه، ضرب کنید. اگر این طور شد، عمر انسان عظمتش با این عمل چقدر متفاوت میشود با کسی که این را انجام داده باشد.
ضریب ها را در دولت خفاء هم بیاورید. اگر این جماعت در صورت امکان در مسجد اقامه شود، همین طور ضریب ها بالا میرود. همه ملاک ها با هم ضمیمه میشود. اگر انسان خوب بنشیند مدل در بیاورد، میبیند اگر درست تبیین شود، چقدر شوق در عمل ایجاد میشود.
وَ مَنْ صَلَّى مِنْكُمْ صَلَاةً نَافِلَةً لِوَقْتِهَا فَأَتَمَّهَا [3]
در دوران خوف فقط اکتفاء به فرائض نکنید. از نوافل هم بسیار کار میرسد.
كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا عَشْرَ صَلَوَاتٍ نَوَافِلَ [4]
پایه در واجب و جماعت عظیم است. در فرادی مهم است، در نوافل ده برابر است. عوامل دیگر هم مانند مکان خواندن(مثلا مسجد) و … ضریب ایجاد میکند.
وَ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ حَسَنَةً كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِهَا عِشْرِينَ حَسَنَةً [5]
هر عمل صالحی را کسی در دوران خفاء و دولت باطل و عمل حسنه مخفی انجام دهد، هر حسنه در هر دوره ای خودش ده برابر هست. چون مطابق تکوین و هستی است. هر حسنه ده برابر اجر دارد. میفرماید آن ده برابر اجر، سر جایش است. اما این حسنه علاوه بر اینکه مطابق تکوین است، باعث میشود بیست برابر افزوده شود. یعنی دویست برابر. ما نمیدانیم دویست برابر یعنی چه. اگر با مثال مادّی بسنجیم، خوب می فهمیم. مثلاً اگر به ما میگفتند که این کار را انجام دهید، یک میلیون میدهیم، اگر حسنه انجام بدهی ده میلیون. در دوران خوف دویست میلیون میدهیم. ده میلیون کجا و دویست میلیون کجا. تسهیل کنیم با مثال مادی تا انگیزه زیاد شود. ولی مسئله فوق عالم ماده است. وجود، سعه پیدا میکند. نه اینکه جیب پر شود، نه حساب بانکی. این وجود متّصل است که رشد میکند، حقیقت وجود انسان است که سعه پیدا میکند.
فقط هم این نیست:
وَ يُضَاعِفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَسَنَاتِ الْمُؤْمِنِ مِنْكُمْ إِذَا أَحْسَنَ أَعْمَالَهُ[6]
هرچقدر مراتب حسن بالاتر برود، مضاعف میشود. نه اینکه در دو ضرب میشود. «یضاعف الله»، یضاعف فقط دو برابر نیست. چند برابر شدن است. حالا چند برابر است؟ نمیدانیم. مطلق گذاشته است و مبهم. به خاطر اینکه عظمتش را برساند مبهم گذاشته است. مراتب ضِعف است.
ان شاء الله ادامه بحث را در جلسه آینده بیان خواهیم کرد.
و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1] اصول كافى جلد 2 صفحه 128 رواية 2
[2] اصول كافى جلد 2 صفحه 128 رواية 2
[3] اصول كافى جلد 2 صفحه 128 رواية 2
[4] همان
[5] همان
[6] همان
باسلام و احترام
ممنون از بازخورد شما
ان شاءالله در نسخه های بعدی سایت برطرف خواهد شد.