بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَّةِ بْنِ الحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلَى آبائِهِ فِي هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِيلاً وَعَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيها طَوِيلاً
إن شاء الله حقیقت جانمان، باورمان با حقیقت ولایت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف آشناتر شود و عرض وجود و زمین وجودمان اطاعت سرزمین اطاعت ولی الله اعظم بشود. پرشود از اطاعت حضرت حَتَّى تُسْكِنَهُ ارض طوعا این عرض وجود ما هم عرض الله بقیه اللهی است پر از به خصوص که ما ادعای طلبگی داریم و سربازی داریم پر از اطاعت حق بشود و و در این اطاعت وَتُمَتِّعَهُ فِيها طَوِيلاً دوام داشته باشیم و دائم باشد و وجود حضرت در وجود ما تمتعه فیه در ارض طویل باشد که تا آخر عمرما نه فقط عمر دنیامان. بلکه آخرت هم وجود مبارک آنها حاکم باشد در وجودمان. شفیع ما باشند «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»[1] ما را به اسم آنها بخوانند نه به اسم خودمان. ما را به عنوان سربازی آنها بپذیرند. إن شاء الله این حقایق در وجودمان محقق بشود صلوات بلندی بفرستید. گفتند کرونا ماسک بزنید و رعایت کنید نمیدانم در اخبار گفته باشند صلوات را یواش بفرستید! هر چقدر دلتنگی انسان برای اقامهی دین خدا بیشتر می شود و این مریضی مانع آن اقامهی آن و احتماعات هست باید به جبران آن مقداری که میشود اگر چند نفر باید کنار هم جمع شوند این چند نفر کار آن چندین نفر ازشان بیاد. این باید جبران آن را بکنند تا این چی بشود؟ یکی از آن جبرآنها در همین صلوات فرستادن هست، هر چقدر عشق و علاقه به امام زمان دارید با صلوات محمّد و آل محمّد ابراز کنید. اللهم صلّ علی محمّد و علی محمّد و عجلّ فرجهم.
ابتدا یک نکتهای از بحث قبل فاصله هم خیلی افتاد که “مدتی این مثنوی تأخیر شد مهلتی بایست تا خون شیر شد”. خلاصه تا آن خون تبدیل به شیر بشود مدت و مهلتی میخواست و این از شیر هم گذشت. گمان کنم که کره شد از بس مهلتش طولانی شد دیکر از شیر هم گذشته طولانی شده و مقصر هم بنده هستم دوستان پیگیر بودند. بنده مقصر هستم و عذر خواهم هستم. اما آخرین بندی که از حدیث عنوان بصری را بیان کرده بودیم، آخرین بندی که آخرین بند حدیث نیست آخرین بندی است که عنوان شده بود. آن سه رکن عبودیت بود که حقیقت عبودیت سؤال کردند فرمودند که سه چیز هست یکیش این بود. قالَ: ثَلاثَةُ أَشْیاءَ؛ اَنْ لایَرَی العَبْدُ لِنَفْسِهِ فیما خَوَّ لَهُ اللَّهُ مِلْکاً[2] در آن چه نعمتهای الهی مالکیتی برای خودش نبیند لِأَنَّ العَبِیدَ لایَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ المالَ مالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ[3] دومینش این بود وَلایُدَبِّرَ العَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً[4] دیگر خدا درکارش هست و این تدبیر برای خودش نکند که عرض کردیم مفصلاً نه به معنای دست و پایش روبه قبله دراز بکند و قبلاً بیان شد و سومین آن وَجُمْلَةُ اِشْتِغالِهِ فِیما اَمَرَهُ تَعالی بِهِ وَنَهاهُ عَنْهُ[5]. در این فراز بودیم که اشتغالش و مشغولش بودنش و تمام به اصطلاح توجهاش به اوامر و نواهی خدا باشد. خیلی شیرین هست این فراز. نتیجهی آن دوتا هست برای خودش ملک ندید و اگر تدبیرش به خاطر این که مالک نیست به مالکش که خدا بود واگذار کرد. حالا مالکش درش تصرف میکند و تصرف مالک چی هست؟ امر و نهی مالک هست. درست هست. پس این، مالک نیست چون مالک نیست تدبیر ندارد برای خودش استقلالاً و چون تدبیر برای خودش ندارد باید به تدبیری کس که مالک او هست، در حقیقت گوش بکند. لذا وَجُمْلَةُ اِشْتِغالِهِ[6] چی هست؟ همهی نگاهش به این است خدا بهش چه کفته چه بکن و چه نکن. این زندگی ارادهی الهی است ماها وقتی میکنیم زندگمان در حد اراده خودمان و ارادهمان در حد شعور ما هست. درست هست. آن شعور آن این قدر می رسد طبق این این شعورمان علمان و اراده میکنیم اگر خدای سبحان فرمود امری ای نهی را، آن امر و نهی تابع علم خدا است و آن امر و نهی اطاعت میکنیم این عمل من تابع چی میشود؟ تابع علم خدا می شود این بهتر هست یا تابع امر خودم باشم و علم خودم باشد کدامیک یک از اینها عمیق تر و عظیم تر هست نامنتهی هست؟ آنجایی که انسان تابع امر و نهی خدا میشود که امر و نهی خدا از علم خدا نشأت گرفته و علم خدا نامتناهی هست و امر الهی از علم نامتناهی نشأت گرفته. انبیا این در حقیقت سرمایه را بر ما آوردند و لذا کاری که انبیاء کردند، دین خدا را برای ما آوردند. ارادهی خدا را برا ما مجسم کردند که چیست؟ خیلی عظیم هست هرچه قدر ما شاکر انبیاء باشیم که برای ما این حقیقت را عظیم آوردند که بفهمیم که ارادهی خدا چیست؟ ما که نمیفهمیدیم ما که این علم نداشتیم ما این قدرت را نداشتیم، علم غیب نداشتیم عالم غیب نبودیم. دسترسی به ما ماوراءی علم ظاهر نداشتیم انبیا این حقیقت را داشتند و اخذ کردند و آوردند و این هم خیلی زیبا هست این را بدانید، آنچه که انبیاء میآوردند اخذ میکنند برای ما بیان میکنند اول آن باطنی ترین لایهشان را مشاهده میکنند بعد این به ظاهر کشیده میشود تا میشود این امر و نهی ظاهری یعنی این امر و نهی ظاهری پس از آن ادراک عظیم باطنی است که محقق میشود برخلاف ما، ما اگر بخواهیم چیزی را بفهمیم از کجا شروع میکنیم؟ از ظاهر اول این فرش را میبینیم بعد مثلاً نقشهاش را میفهمیم بعد ممکن است در حقیقت، کارش را بفهمیم یواش یواش به هی لایههای دیگر. ما از ظاهر به باطن میرویم لذا ما بیچاره و بدبخت هستیم. با ظاهر هر چقدر حد بزند ما در لایه ظاهر از ظاهر به باطن میرویم از این محدود میریم. اما آنها از باطن به ظاهر میآیند چون از باطن به ظاهر میآیند حقیقتی که میآوردند عظیم و نامتناهی هست تا به ظاهر کشیده بشود. کسی قدرت ندارد این کار بکند غیر از آن کسی که خدای سبحان رصد قرار براشان میدهند از جلوشان و پشت سرشان تا حفظ بکنند این در حقیقت این حقیقت را باطن آمده تا به ظاهر برسد. این دستاورد معراج و سفر انبیاء هست که برای ما آوردند و دو دستی دادند جلوی ما گذاشتند. ما این قدر بی رغبت و کم رغبت هستیم، نمیدانیم چه عوالمی را طی کرده یک باید و نبایدکه تا اینجا رسیده، نمیدانیم؟ اگر بدانیم از چه عمقی لایه باطنی وجود انبیا و باطن عالم راه افتاده و حرکت کرده؛ صورت گرفته، حد خورده، شکل پیدا کرده تارسیده به این لفظی که ما میشناسیم وآن موقع اگر یک لفظ برای ما آمد تا می آیند مثلاً میگویند «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري»[7] یا « كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذين»[8] آن وقت میفهمی عقبهی این عظمت نامنتاهی چه قدر زیاد دل آدم خنک می شود! تا میگویند این واجب هست آدم میگوید این واجب را از باطنی ترین لایه عالم کشانده این ظاهر را به ما دادند و این ببین حقیقت به مرتبه مثال عالم واجب، چه معنایی پیدا میکند؟ چه حقیقتی می شود؟ و قتی میرود در معنای عالم عقول ببیند چه حقیقتی عظیمی هست چه حقیقت عظیمی میشود؟ و چه قدر وسعت پیدا میکند که از آن جا حرکت کرده آمده تا لایه ظاهری تر تا رسیده به این امری که به مای میگویند وجوب نماز این وجوب نماز را منقطع نبینیم این لفظ ساده ترین مرتبهی چی هست؟ این حقیقتی است که نازل شده. آن وقت کسی این نگاه را به اوامر و نواهی نگاه میکند وَجُمْلَةُ اِشْتِغالِهِ فِیما اَمَرَهُ تَعالی بِهِ وَنَهاهُ عَنْهُ[9]. این نگاهش حالا به این امر و نهی یک نگاه خیلی عظیمی هست دیگری هست وقتی که ببینید حضرات معصومین وقتی نزدیک وقت نماز میشد حالشان منقلب میشد بعضی اطلاق میکردند کأن شبه جنون برایشان عارض میشد از بس در حقیقت این اخذ برای اینها شدید بود. تعبیری که آن هبه ارنی میکند از جریان امیر المؤمنین کطائر عقله مثل این که عقل از سرش پریده باشد این تعبیر از روایت حبه عرنی هست وقتی حضرت بلند شد برای نماز شب، دست به دیوار گرفته بود آن طور گریه میکرد و اشک میریخت و آه میکشیدو اینها آنجا دارد تعبیر دارد میکند طوری بود کطائر عقله، مثل این که عقل از سرش پریده بود حضرت این طور مجنونوار آمده بود. خب او میفهمد حقیقت ما اَمَرَهُ تَعالی بِهِ وَنَهاهُ عَنْهُ[10] از کجا آمده و چیست؟ وقتی با نماز حشر پیدا میکند با وجوب ظاهری نماز که لفظ هست فقط حشر پیدا نکرده، حشر انسان با نماز با آن حقیقت عظیم نماز انسان دارد حشر پیدا میکند یعنی دارد لایههای ظاهری عالم را خرق میکند تا برسد به لایههای باطنی تا برسد به لایههای باطنی با نماز. این معارج دارد صورت دارد الصلاه معارج مؤمن[11] مال این هست. نردبان رسیدن به آن باطن باطن. اگر انسان در حال نماز این حال را پیدا بکند یا نه همین به ظاهر لفظ نماز باشد. به فرمایش حضرت آیت الله بهجت چون نماز را حفظ هست تا الله اکبر میگوید میرود سراغ کارش، تا الله اکبر تکبیره الإحرام را میگوید میرود سراغ کارهایش یعنی حساب مشکلاتشان وقتی السلام علیکم میکند از کارهایش خارج می شود خدا رحمت کند امام فرمودند یک کسی هر موقعی یک چیزی یادش میرفت میگفت الان بلدم بلند میشد دورکعت نماز میخواند نه دو رکعت نماز بخواند که خدا کمکش کند که یادش بیاید نه، میگفت در نماز اینها یادم میآید یعنی در نماز فکرش قشنگ متمرکز به تمام آن کارهایی که داریم حواسم جمع میشود آقا یادش میآمد که چی هست؟ حقیقت نماز این هست. از این نگاه میخواستم به این نکته منتقل بشویم ماه رمضان در پیش داریم، ماه رمضان را در پیش داریم. وقتی که انسان وارد یک حریمی میشود مثل نماز تکبیره الإحرام یعنی وارد حریم شد یا مثل حج که انسان احرام میبندد درست هست حرمتها مضاعف میشود اوامر و نواهی بیشتر میشود یا نه؟ بهتر هست یا بدتر هست آن لحظه؟ آن لحظه ارادهی خدا در وجود این حاکم تر هست لحظات رها بودنش کم تر هست، درست هست. در حج انسان لحظات ایام حج خاص ویژه در نماز دیگر نمیتواند هر أکل وشرب ندارد غفلت و سربرگردان ندارد خیلی چیزها را ندارد نمیتواند حالا روزه یکی از مواقع احرام حق هست. که خدا لطف کرده بر بندگانش برای این که بنده را الهی تر بکند و اوامر و نواهیشان را بیشتر حاکم بکند ماه رمضان را قرار داده که در این جا چندین نهی و امر دیگر برای انسان صُمْ لِلرُّؤْيَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْيَةِ[12] درست هست. یعنی چه؟ خوردن و آشامیدن و نخوردن که در حالت عادی مباح بود. انسان بخورد نخورد کم بخورد زیاد بخورد مباح بود. حالا بله اگر به ضرر برسد آن حرامش از باب عنوان ثانوی بود حرام باشد از عنوان ثانوی بود. اما أکل حلال و کم و زیادش تا حدی که ضرر ندارد وقتش اینها مباح بود درست هست. این مباح یعنی در حقیقت اینجا اراده تو حاکم هست نه ارادهی خدا، رها کرده خدا تو را بنابر آن که بگوییم مباحات امر نیستند تو را گفته به حال خودت باشد. اما در ماه رمضان میگوید خوردنت و و نخوردنت کی خوردنت همه به امر هست وقتی به امر شد میشود چی؟ سرعت وصول انسان به خدا یعنی ماه رمضان ماه وصال هست. تعبیری که حالا ببینید در مرحوم آقا میرزا جواد ملکی تبریزی در کتاب شریف مراقبات، دوستان حتماً مراقبات ماه رمضان را بینند در همین کتاب المرقبات هنوز هم ما در ماه شعبان هستیم به استقبال داریم میرویم و الا خلاصه باید آن نتایج ماه شعیان را بدست بیاریم که تا به حالا آمرزیده نشدهایم خدای سبحان برای ما آمرزش قرار بدهد و اگر تا به حال(ناتمام) إِلَهِي تَوَلَّ مِنْ أَمْرِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُه[13]ُ اینها مترنم به این دعا هستیم خدایا تولّ من أمری تو متولی امر من بشو، یعنی همهی تدبیر من دست تو باشد ولایت من دست تو باشد، اطاعت من به در حقیقت اوامر شما باشد. تولّ من امری ما أنت أهله آنچیزی که تو سزوار هستی. و عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُه[14] اگر کوتاهی داریم از جهلمان هست وبیچارهگی و بدبختیمان هستیم. وسرمنازعه نداریم خدایا با تو. سرجنگ. از روی جنگ خطا و کاریی میکنیم از روی جهالت هست بدبختی و بیچارهگی هست، ندانم هست، پشیمانم هم میشویم ناراحت هم میشویم بعدش این جهالت هست. ما نمیدانیم، بلد نیستیم، ضعیف هستیم فقیر هستیم، لذا عُدْ عَلَيَّ و بر ما رجوع کن عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ با فضل خودت، عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُه[15] یعنی جهل فراگیر شده. غمر انغمار یعنی فرورفتن در جهل، یعنی جهل فراگیر قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُه[16] جهل فراگیر ما گرفته اگر یک موقع چشم انسان باز بشود آدم تمام کارهای که الان داریم میکنیم جاهلانه هست به نسبت آن چه چشمی باز بشود، میبینید اولیای الهی به ما نگاه میکنند چه قدر غصه میخوردند این طور جاهلانه مشغول هستیم یک ذره قدم بالاتر نمیگذاریم انسان ظلوم جهول هست، انسان ظلوم جهول هست جهول، دیگر جهول، دیگر جهول نه جاهل، جهول، ظلوم و جهول است، شدت جهل هست إن شاء الله این ماه شعبان عبور از جهالت قرار بدهد ورود به ماه رمضان را ورود به علم خودش قرار بدهد به اطاعت خودش قرار بدهد. در همین کتاب شریف المراقبات، ابتدایش میفرماید در رابطه با جوع صحبت میکند گرسنگی، الجوع فیه فوائد لسالک فی تکمیل نفسه[17] یعنی ماه رمضان ببینید آدم هبوطش برا چه اساسی شکل گرفت؟ بر چی شکل گرفت هبوط پیدا کرد؟ خوردن شجره منهیه درست هست. از آن شجره منهیه خورده شد هبوط صورت گرفت. میگوید وقتی آدم وارد بهشت شد قبل از آن که هبوط پیدا بکند خدا به او گفته« وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ»[18] بخورید هرچیزی میخواهید نزدیک این نشوید. میگوید خبر به شیطان رسید که آدم میخورد، میگوید شیطان شروع کرد جشن و سرور میگوید شیطان دو جا جشن و سرور به پا کرده وقتی شنید آدم میخورد در بهشت تازه در بهشت میخورد! نه در دنیا در بهشت شنید در بهشت، جشن و ساز و دهل زد رقاصی به پا کرد، ساز و دهل زد بعد خود شیطان میخورد پس میخوابد خوردن دنبالش خوابیدن دارد. خوردن و خوابیدن دو راه ورود من هست. شیطان را این میگوید خوردن و خوابیدن دو راه، راه ورودم را پیدا کردم از چی راهی؟ از خوردن و خوابیدن. بعد در روایات داریم سدوا مجاریه بالجوع[19] درست هست، وقتی که شیطان یجری مجرا در حقیقت مجر الدم در وجود آدم مثل خون شیطان در وجود آدم سریان پیدا میکند سدوا مجاریه بالجوع[20] با گرسنی راهش را ببندید اگر در ماه رمضان شیطان در غل و زنجیر هستند علت اصلی غل و زنجیر چی هست؟ خود این گرسنگی هست پس اگر آدم این قدر خورد، در ماه رمضان، که تا افطار هنوز خلاصه سر و دلش پر بود؛ این تازه مجاری در حقیقت شیطان را بیشتر باز کرده از ترس گرسنگی این قدر خورد تا مجاری شیطان بیشرت باز شد این که بدتر هست. حالا ببینید که میفرماید در روایت میفرماید از پیامبر جاهِدوا أنفُسَكُم بِالجُوعِ وَ العَطَشِ[21]، تن پرور بار نیاید، تا هوس کرد بهش ندید. و اگر نه سواری بهتان نیمیدهد این تن اگر بر انسان سلطه پیدا کند انسان را بیچاره میکند. تا هوس کرد ترش و شیرین، تا هوس کرد نه بهش ندید نمیگویم این قدر بهاش ندید تا مریض شوید. نه این هم نیست لابُدَّ لابن آدم من اَکلةٍ فرزند آدم باید بخورد اما لابد و ضرورتش به قدر ضرورتش نه هر چی هوس کرد نه این که بشنید و عیاشی بکند، لذت بردن در حدی هم عیبی ندارد اما عیاش بد هست. که آدم تا هوس کند بخورد، اصلاً دل نمیتواند تحمل کند. آب میشود تا چیزی را میبیند این ضعیفترین، لئیمترین انسان، انسانی است که نسبت به خوردن بی اراده هست، حیوان هست. تأکل کما تأکل الأنعام، گوسفند هست که علف تازه ببیند هی میخورد. اینها را نترسید به خودمان بگوییم یک خورده بفهمیم، که از حیوانیت باید چه قدر آدم باید جدا بشود نه باید این طوری آدم راحت ول کند به خوردن درست که من در مرز عبور از عالم طبیعت و خروج از عالم طبیعت هستم. اینها من به این عنوان که میلم نمیکشم به عنوان این نگاه دین هست عرض میکنم یک جوان در مرز به طبیعت ارتباط با این حقایق چه طوری ورود پیدا کند؟ که انسانی و ایمانی باشد. طوری وارد بشود که مسلط به بدن باشد. بدن اسیر او باشد نه اسیر بدن باشد. اگر اسیر بدن شد هوس بدن، در حقیقت او را از پا میاندازد وانسانی که اسیر بدن باشد دوام ندارد حدش، حد حیوانی است. اینجا میفرماید. جاهِدوا أنفُسَكُم بِالجُوعِ وَ العَطَشِ ، فَإِنَّ الأجرَ فى ذلِكَ كَأَجرِ المُجاهِدِ فى سَبيلِ اللّهِ[22]. اگر انسان این را با خودش جوع و عطش را با خودش همراه کرد نه به طوری که مریض بشود و نه به طوری که آسیب بینید و اما نگذاشت رها هم باشد. فانه لیس من عمل احب الی الله من جوع و عطش[23] چرا؟ چرا عملی احب از این نیست؟ چون منشأ بقیهی اعمال از اینجا نشأت میگیرد. انسان از اینجا(ناتمام) حالا میفرماید معرفت امکان پذیر میشود، حکمت امکان پذیر میشود، عمل امکان پذیر میشود، خیلی از کارها به این وسیله محقق میشود. عبور از مرز طبیعت برای انسان مکان پذیر می شود. در روایت بعدی میفرماید افضلکم باز از پیغمبر اکرم(صلی لله علیه و آله و سلم). من یک حساسیتی دارم یا صلوات نفرسیتد یا اگر میفرستید زنده بفرسیتد. یک صلوات زند بفرستید. اللهم صلی علی محمّد و ال محمّد و عجّل فرجهم. إن شاء الله صورت این صورت صلواتها را بعداً ببینید و بعد این نشاط صلوات آنجا چه طور نشاط در حرکت به سوی امام و حضرات معصومین و پیغمبر اکرم میبینید. آن کسی که یواش صلوات میفرستد لنگان لنگان دارد میرود پیش حضرات تا کی برسد؟ اما آن کسی که با نشاط میفرستد دوان دوان با محبت و شوق دارد میرود. اینجا وسط کلام است میگوید ابراهیم خلیل وقتی میخواست پرندههای را ذبح کند، گفته بود «ربِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى»[24] درست هست آنجا خدا فرمود «فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ»[25] اینها را قطعه قطعه کن بعد از این که به تو مایل شدند و محبت پیدا کردند. مثل این که میگویند کبوترهای جلد میشوند بعد از این که جلد شدند بکششاند. چرا؟ میگوید بعد از تو اینکه تو خوانیشان «إجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا»[26] بعد از این خواندیشان با شتاب و سرعت میآیند این شتاب و سرعت مال چی هست؟ مال آن محبت هست؟ درست هست اگر میخواهی صلوات بفرستی یک صلواتی بفرستید که در آن صحرایی که همه دربهدر و آواره و بیچارهاند شما قطب و توجهات معلوم و باسرعت به طرفش داری میروی. یک صلوات با محبت. اللهمّ صلی علی محمد وآل محمد و عجلّ فرجهم. أَفْضَلُكُمْ مَنْزِلَةً عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى أَطْوَلُكُمْ جُوعاً [27]، روز قیامت بالاترین کسی که در منزلت بالاتر قرار دارد بهترین منزلت مربوط به کیست؟ أَطْوَلُكُمْ جُوعاً وَ تَفَكُّراً سبحانه.[28] کسی که بیشترین جوع گرسنگی را تحمل کرده و به دنبال این گرسنگی تفکر بوده، نه گرسنگی فقط نخورده جوعاً یعنی کسی که طلبه هست و در عین حال سعی میکند بدنش را اسیر خود قرار بدهد و مسلط کند و بر آن مهیمن باشد و دنبالش تفکر بیاد. در روایت دیگر میفرماید: پیامبر به اسامه فرمود: إن استطعت أن یأتیک ملک الموت و بطنک جائع و کبدک ضمآن فافعل[29] اگر میتوانی طوری باشد که وقتی ملک الموت میآید سراغت طوری که گرسنه و تشنه باشی این کار را بکن. ملک الموت کی میآید؟ کی میآید؟ نمیدانیم، لاأدری درست پس باید حالمان دائم چی باشد؟ چون هر لحظه ممکن هست بیاید دیگر. میگوید اگر آن موقعی که ملک الموت میآید اگر این طوری باشی این کار بکند یعنی چی؟ یعنی دائماً یک رگهای از گرسنگی و تشنگی، یک رگهاش درونت باشد که هر موقع آن آمد در این حال باشی. خیلی زیبا هست آن طرفش معلوم نیست ما نمیدانیم که ملک الموت کی میآید؟ درست است. میگوید اگر میتوانی ملک الموت میآید سراغت، هر موقع میآید این طور باشی، این طور باشد. یعنی دائماً این حالت را داشته باشد. سیری که دیگر سیر شده باشد در وجودت هیچموقع نباشد. به به سیر شدم. این سیر شدن یعنی سلطهی بدن یعنی انسان تحت(ناتمام). بعد میفرماید فإنّك تدرك بذلك أشرف المنازل، و تحلّ مع النبيّين[30]، به این نگاه و تفرح بقدوم روحك الملائكة[31]، با این نگاه و تفرح بقدوم روحک الملائکه چون روح غالب هست به قدوم روح که ملائکه خوشحال میشوند و چون روح غالب بوده و روح از عالم أمر است و عالم ملائکه هم از عالم أمر هست. سنخ ملک شده هست. تفرح بقدوم روحک الملائکه فیصلی علیک الجبّار[32] خدا سبحان بر تو صلوات میفرستد. این هم یک روایت. این روایت هم بخوانم. باز میفرماید و قال صلی الله علیه و آله و سلّم أجيعوا أكبادكم[33] خیلی روایت زیبا هست! اجیعوا اکبادکم[34] کبدهایتان را به آنها گرسنگی بدهید. به خودتان. أَجِيعُوا أَكْبَادَكُمْ و أعروا أجسادكم[35] جسدتان را و تنتان را نگذارید ناز پرورده بشود. نگذارید ناز پروده بشود. أعروا أجسادكم لعل قلوبکم تری الله عزوجل[36]. اگر انسان بدن غالب نبود و برایش امکان دارد خدا را ببیند. پس تمام مانع برای رؤیت الهی و لقای خدا چی هست؟ سلطهی بدن هست. سلطه ی بدن اولین راهش اولین راهش خوردن هست. پس اگر خدای سبحان در ماه رمضان از ما پذیرایی به نخوردن، کریم هست ضیافت الله ماه رمضان است. مگر ماه رمضان ضیافت الله نیست! مگر ما سر سفره کریم نرفتهایم، سر سفره رحمان نرفتهایم، مگر مگر ما ضیوف الکریم و الرحمان نیستیم. چرا. با چی از ما پذیرایی کرده؟ با گرسنگی و تشنگی بد یا خوبه هست؟ میگوید خوب است میگوید میخواهد شما را برساند به حقیقتان و به آن نتیجه با گرسنگی. این بالاترین (ناتمام). نداشته و نداده؟ چرا داشته. در عین حال حواسمان باشد که لایههای مریض شدن حواسمان باشد. اجازه ندادند به صورتی که مریض بشود و یا از کارهایش(ناتمام). نه ولی اگر آدم با شیب ملایم این گرسنگی و تشنگی را استفاده بکند قدرت بیشتری لذا امیرالمؤمنین(علیه السلام) این طوری نیستم که یک درخت ناز پرورده که یک باید خشکش بکند، نه من درختی هستم که در کویر روییده و در دل سنگ روییده و این استوار هست و با این چیزها چی هست؟ از پا نمیافتد. در روایت بعدی که روایت معراجیه هست. یا احمد هل تعلم ما میراث الصوم[37] ؟ بعدش برنامه دارید؟ الان تمام میکنم. یا احمد این حدیث معراج است هل تعلم ما میراث الصوم[38]. می دانی میراث روزه چی هست؟ نتیجه روزه چی هست؟ میراث الصوم قلّة الأكل، و قلّة الكلام[39]. انسان کم خوراک و کم گو میشود حرافی نمیکند. میراث چی هست؟ روزه هست. بعد میفرماید صمت که خاموشی و کم گویی هست. میفرماید در واقع صمت تورث الحکمه[40] برای انسان حکمت را به دنبال میآورد و هی تورث المعرفه[41]. پس اگر ما طلبه هستیم یکی ازکارهای طلبگی بدست آوردن علم و معرفت هست. راهش کم خوردن هست که کم خوردن کم گویی به دنبال میآورد. کمگویی معرفت و حکمت را معرفت را به دنبال میآورد. ثم قال فی میراث الصوم آنها تورث الحکمه و هی الحکمه تورث المعرفه و تورث المعرفه یقین را. تا به یقین میکشد یعنی از نخوردن و کم خوردن تا کجا؟ تا یقین راه را برای ما مسیر برای ما روشن کردند. فإن استیقن العبد لایبالی کیف اصبح بعسر ام بیسر[42] وقتی به یقین رسیده تمام حوادث دنیا از زیر پایش عبور میکند. سختی و راحتی دنیا اصلاٌ زیر پایین او است. لایبالی بعسر اصبح ام بیسر[43] بعد این میفرماید این مقام راضین هست مقام رضاین سه خصلت به دنبال آنمیآید. میگوید یکی از نتایجش این هست که آن به اصطلاح(ناتمام). بگذارید خود عبارت را بگویم خیلی زیبا هست اگر به دنبال امام زمان هستیم. میفرماید یکی از آثارش این هست که أفتح عين قلبه إلى جلالي و عظمتي[44]، خدا میفرماید چشم و دلش عظمتش را باز میکنم و لا اخفی عنه علم خاصّه خلقی[45] با خواص خلق من محشور میشود. که تعبیر روایت فرمودند این حشرش با امام زمان میشود. دیگر این بالا چه قدر برای ما عظیم هست؟ چه قدر راه را نشان دادند؟ مسلط بر خوردن حواس جمع شدن در سیطره بر بدن که اسیر بدن نباشیم. إن شاء الله خدای سبحان به همهمان این عزم و اراده را بدهد که جملۀ الإشتغال به امر و نهی الهی باشد و ماه رمضان که ماه شدت اوامر و نواهی الهی هست قدر بدانیم و یکی از آن ثمراتش ملاقات امام زمان در شبهای قدر به خصوص برای همهمان إن شاء الله محقق بشود و با رضایت و خشنودی کامل منتظر برای ماه رضمان باشیم. من پیشنهاد به دوستان عزیزم میدهم قبل از ورود به ماه رمضان دعای وداع ماه رمضان را حتماً بخوانید. از امام سجاد علیه السلام، دعای وداع ماه رمضان که در آخر رمضان هست بخوانید وقتی که حضرت دارد با سوز و گداز سلام به ماهی میدهد که خصوصیاتش السلام علیک علی شهر الله اکبر یکی یکی خصوصیاتش را میشمرد. بعد میگوید تو چه خصوصیتاتی داشتی که اگر آدم اول ماه رمضان بشناسد ممکن هست بهرهمندتر باشد در آخر این قدر نسوزد. بگوید الحمد الله بعضیشان را بهرهمند شدم چون شناختم و الا آن سوز خیلی سخت. هرچند هر کاری ما بکنیم باز نتوانستیم از ماه مبارک رمضان کمال استفاده بکینم إن شاء الله در تتمهی این ماه شوال که ماه پیغمبر هست ما رابه رحمت و در حقیقت در صلوات شعبانیه چی هست؟ میخوانید رحمت و چی؟ رضوان رحمت و رضوان یک جا میگوید بشارت به رحمت در جای دیگر فراگیری رحمت. رحمت و رضوانش را به برکت پیامبر بگرداند. إن شاء الله رحمت و رضوانش به برکت پیغمبر اکرم شامل همه بگرداند برکت پیغبر و حضرات معصومین ما را سالماً وارد ماه رمضان بکند إن شاء الله ماه رمضان را از شر ما محفوظ نگه دارد. إن شاء الله خدای سبحان این ماه رمضان را ماه ملاقات با امام زمانمان قرار بدهد. ماه فرج زمانمان را قرار بدهد. إن شاء الله کشور جمهوری اسلامی از شرّ اشرار داخل و خارجی محفوظ بدارد. مقام معظم رهبری در پناه عزتش خودش طول عمر با عزت و نفوذ کلمه اعطا بفرماید. عاقبت ما ختم به خیر بگرداند. گناهامان را ما که مانع وصول کمالات برای ما هست و حق الناسی که ممکن است به گردان ما باشد خدایا سبحان به لطف و رحمت و فضل خودش إن شاء الله همهی آنها را از گردن ما برطرف کند تا مانع وصال و وصول ما برطرف شود. پدر و مادر و حقداران را ببخشد و بیامرزد به برکت صلوات محمد و آل محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. همهی حقداران به خصوص حضرت آیت الله ممدوحی را که بر این مدرسه حق ویژه دارند و همهی اساتید بزرگوار ایشان را و همهی اساتید اساتید را، گذشتهگان از حوزه، بزرگان حوزه را کسانی که بعداً از دنیا رفتند حضرت الله مصباح، حضرت الله یزدی، بزرگان دیگر را غریق رحمت را بگرداند و مریضان را سلامتی عنایت بفرماید. یک حمد شفاء و یک حمد برای اموات و درگذشتهگان با همراه یک صلوات.
[1] إسراء / 71.
[2] بحار الانوار، ج ۱، ص225.
[3] همان مدرک.
[4] همان مدرک.
[5] همان مدرک.
[6] همان مدرک.
[7] طه / 14.
[8] بقره / 183.
[9] بحار الانوار، ج ۱، ص225.
[10] همان مدرک.
[11] بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 79، ص 303.
[12] تهذيب الأحکام، ج4، ص 164.
[13] فرازی از مناجات شعبانیه.
[14] همان مدرک.
[15] همان مدرک.
[16] همان مدرک.
[17] المراقبات، أعمال السنة، ص 154.
[18] بقره / 35.
[19] الـفتوحات المکیة، ج2، ص 188.
[20] همان مدرک.
[21] المحجّة البيضاء، ج ۵ ، ص ۱۴۶ .
[22] همان مدرک.
[23] همان مدرگ.
[24] بقره / 260.
[25] همان.
[26] همان.
[27] تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام)، ج1، ص 100.
[28] همان مدرک.
[29] المراقبات، أعمال السنة، ص 154.
[30] المراقبات، أعمال السنة، ص 154.
[31] همان مدرک.
[32] همان مدرک.
[33] المحجة البيضاء، ج 5، ص148.
[34] همان مدرک.
[35] همان مدرک.
[36] همان مدرک.
[37] المراقبات، أعمال السنة، ص 154.
[38] همان مدرک.
[39] همان مدرک.
[40] همان مدرک.
[41] همان مدرک.
[42] همان مدرک.
[43] همان مدرک.
[44] همان مدرک.
[45] همان مدرک.
باسلام و احترام
فایل ها بررسی شد و اشکالی یافت نشد.
ضمناً صوت جلسه 14 شرح حدیث عنوان بصری، در تاریخ 20 فروردین ماه در کانال استاد عابدینی بارگذاری شده است؛ یعنی دو رور پس از مراسم.
باتشکر از شما