بسم الله الرحمن الرحیم
در این آیه شریفه باز هم تاکید بر ایمان به خدا و تبعیت از رسول است. سرمایه اصلی در اقامه دین تبعیت از رسول است. و جایگاه ویژه خودش را دارد.
شاهد در قرآن کریم به سه نحوه به کار رفته است. گاهی شهادت بر حقانیت رسالت است. گاهی شاهد بر صحت تبلیغ رسول است و گاهی شاهد بر اعمال است.
اینجا ظاهرش این است که «فاکتبنا مع الشاهدین» میتواند شاهد بر اعمال باشد. زیرا شاهد اول که شاهد بر حقانیت رسول باشد نمی تواند باشد به دلیل این که این ها ایمان آورده بودند و ایمان بعد ایمان آورده بودند. شاهد بر تبلیغ رسالت رسول هم در اینجا با «و اتبعنا الرسول» و «آمنا بما انزلت» اگرچه که غیر سازگار نیست، اما این تقاضایی که این ها دارند، تقاضاست. آنجا تقاضا نیست که «فاکتبنا مع الشاهدین».پس این تقاضا چون هست به یک رتبه ای است که دست یافتن به آن رتبه امر عظیمی میشود. لذا انبیاء و اوصیاء که شاهد بر امتشان بودند، این ها تقاضای آن رتبه شاهد بودن را کردند.
کسی که درتبلیغ قدم برمیدارد و خودش مبلغ میشود، دارد جا میگذارد جای پای انبیاء تا نظام تبلیغ انبیاء و اوصیاء را داشته باشد. آن ها چون شاهد بر اعمال میشوند… در حین عمل عمل را میبینند، اما خود مومن وقتی نزد خداوند برگشت میفهمد چه کرده است. خود انسان شاهد بر عملش نیست. زیرا این عمل از جهت مبدئیت و نیت خیلی مراتب پیچیده ای دارد، خود عامل بعضی اش را میتواند مطلع باشد. پیچیدگی های این نیت آنقدر شدید است که خود انسان به پیچیدگی های نیاتش مطلع نیست. اعمال ناصالح در قبل گاهی سبب پوشیده شدن مراتب نیت میشود.
جدایی و انحراف در یک مرتبه ای محقق شده است، آن موقع فهمید. اما چون اعتنا نکرد برای او عادت شد. لذا پیچیدگی های درونی به لحاظ اعمال سابق، امروز آشکار نیست. با اینکه عمل اختیاری است، اما از لایه های عمیق درونش مطلع نیست.
علامه طباطبایی میفرمودند گاهی انسان عمری تحت ولایت شیطان بوده است و مطلع نبوده است. چون بی اعتنایی کرد، جزای آن بی اعتنایی در جدا شدن این شد که از لایه های عمیق مبدئیت عملش مطلع نیست.
دومی از ناحیه جزای عمل است که کسی نمیداند عملش دایره تاثیرش تا کجا را فرا میگیرد. ینبئکم به همین عمل فیزیکی؟ نه. تاثیر و فراگیری عمل، عالم و هستی یک حقیقت پیوسته است، هر جزئی تغیییر بکند همه عالم تغییر میکند، این باعث میشود انسان عمل خودش را هم نتیجه اش را اینجا نمیبیند. فکر میکند در یک پستویی و خلوتی کاری انجام داد. اما این عمل با تمام ذوات مرتبط میشود و تاثیر گذار است. چه کسی این را می فهمد « فل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون » در همین دنیا و همین الان می فهمند . اما «ستردون الی عالم الغیب و الشهادة فینبکم بما کنتم تعملون» یعنی خود شما وقتی این نتیجه را می فهمید که به آن جا برگردید.
«فاکتبنا مع الشاهدین» یعنی ما را از کسانی قرار بده که آنقدر سعه وجودمان گسترده میشود که هم میتوانیم مبدئیت عمل را ببینیم، هم سعه تاثیر عمل را در ارتباط با هم ببینیم. این یک وجود وسیعی را میطلبد که داخل در این آیه شریفه بشود که «قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون». مومنون فرد أتمّش معصومین هستند اما مومنان به مراتبی که شاهد بر عمل می شوند در حیطه خودشان است . نسبت به الله و رسول و ائمه معصومین اطلاق است یعنی نسبت به همه عالم وجود و همه عالم انسانی و همه اعمال آن ها است. امانسبت به مومنانی که دون این مرتبه هستند، حیطه این مسئله مربوط به آن جایی است که مرتبط با این ها باشد. مثلا حواریون اگر در موردشان اجابت بشود، نسبت به کسانی شاهد هستند که تاثیرگذاری در آن ها داشتند و تبلیغ کردند نسبت به آن ها .
مبلغ در حیطه تاثیرگذاری اش میتواند به مرتبه ای برسد که در دنیا این شهادت برایش محقق بشود. یا در آخرت ببیند که اعمال کسانی که این درشان تاثیر گذاشته است عمل این میشود.
تبلیغ عمل انسان را گسترده میکند به کسانی که تاثیر در آن ها داشته است.
تمام این ها عمل او حساب میشود. «سینبئکم بما کنتم تعملون» در حق او محقق میشود. اوحدی از مبلغین ممکن است این سعه وجود در همین دنیا برایشان محقق بشود. این هم تشکیکی است. یک دفعه محقق نمیشود. گاهی تا حدودی دست پیدا میکند. نگاه که میکند به افراد… اگر عجله نکند، چون ممکن است کسی حال غیر صلاحی داشته باشد، فکر باطلی کرده یا کار غلطی را کرده است، حال غالب بر او حال فسادی است، اما به سرعت به توبه منجر میشود و سبب میشود حال سابقش برگردد. حکم کردن به اینکه این ملکه وجود اوست بر کسی که میبیند خودش یک غلطی از شخص مکاشف است. لذا گاهی کسانی که میدیدند و اظهار میکردند صحیح نبود. چون حال وجودی او به عنوان دوام نبوده. این یک لحظه را دیده و قضاوت کرده. قضاوت نسبت به لحظه درست بوده و نسبت به کل غلط بوده. و اگر این شخص را آلوده محسوب بکند و یا کلامی را بگوی که بر این دلالت بکند، شخص مکاشف معاقب است که آن حالت را ابراز کرده است. هرچند اگر ثبات هم داشت حق اظهار به این راحتی نیست مگر به حجتی از جانب خدای سبحان.
این مشاهده خودش میشود سبب شوق به عمل صالح و پرهیز از عمل ناصالح ایجاد شود. میبیند مبدئیت را و میبیند آثار عمل را. ابد و ازل عمل را متوجه میشود. ارتباطات عمل را با عالم متوجه میشود. خیلی عظیم است فهم این رابطه.
قوله تعالى: رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ، مقول قول الحواريين حذف القول من اللفظ للدلالة على حكاية نفس الواقعة و هو من الأساليب اللطيفة في القرآن الكريم، و قد مر بيانه،
که کأن حاضر هستند در مقام.
و قد سألوا ربهم أن يكتبهم من الشاهدين،
من الشاهدین شدن اعظم است از مع الشاهدین. مع الشاهدین الحاق است. من یعنی از مصادیق شدن. جایی که مع میآید یک طرف اصل است و یک طرف فرع است. تقاضای الحاق یعنی خود را لایق آن مرتبه نمیبینیم، اما به عنوان طفیلی، فضل تو میتواند ما را در آن مرتبه قرار بدهد.
شاید میدانستند که مرتبه شاهد بودن برای انبیاء و اوصیاء است. لذا تقاضای الحاق داشتند.
و فرعوا ذلك على إيمانهم و إسلامهم جميعا لأن تبليغ الرسول رسالته إنما يتحقق ببيانه ما أنزله الله عليه قولا و فعلا، أي بتعليمه معالم الدين و عمله بها، فالشهادة على التبليغ
الميزان في تفسير القرآن، ج3، ص: 206
إنما يكون بتعلمها من الرسول و اتباعه عملا حتى يشاهد أنه عامل بما يدعو إليه لا يتخطاه و لا يتعداه.
و الظاهر أن هذه الشهادة هي التي يومئ إليها قوله تعالى: «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ»: الأعراف- 6، و هي الشهادة على التبليغ،
سوال میشود از مردم که آیا رسولان کارشان را در تبلیغ رسالت انجام دادند یا نه. از خود رسولان هم سوال میشود. اثر این سوال هم در جای خودش باید بیان بشود در سوره اعراف.
حواریون بخواهند که شاهد بر تبلیغ باشیم. یعنی اتمام حجت شده باشد بر ما، عمل به آن هم روزی ما شده باشد که خود ما هم به آن متحقق و متلبس بشویم.
و أما قوله تعالى: «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ»: المائدة- 83، فهو شهادة على حقية رسالة الرسول دون التبليغ، و الله أعلم.
این شهادت بر اصل رسالت است.
این آیه نسبت به کسانی است که قلبشان آماده تر است.
فاکتبنا مع الشاهدین یعنی ما منتظر این رسول بودیم، ما به حقانیت این رسول ایمان آوردیم.
و ربما أمكن أن يستفاد من قولهم: فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ بعد استشهادهم الرسول على إسلامهم أن المسئول: أن يكتبهم الله من شهداء الأعمال كما يلوح ذلك مما حكاه الله تعالى في دعاء إبراهيم و إسماعيل (ع): «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا»: البقرة- 128، و ليرجع إلى ما ذكرناه في ذيل الآية.
ارنا مناسکنا یعنی تسدید در عمل.
شاید فاکتبنا مع الشاهدین، میخواستند از آن ذریه قرار بگیرند که امة مسلمة لک. هرچند در روایت دارد که حضرات معصومین فرمودند ما اجابت دعای ابراهیم هستیم.
هرچند منافات ندارد که حضرات مصداق اتم باشند.
در پاسخ: شهادت امام کفر بر پیروانش… یک وقتی یک فتنه ای میخواهند بر پا بکنند، عمق کارشان را میفهمند، اما از تمام نتیجه عمل مطلع نیستند. اما مجری و کسی که در صحنه عمل هست بسیاری از این لایه ها برای او مخفی است. در زمین دشمن دارد بازی میکند. ولی دشمنی که برنامه ریزی کرده که امام کفر است، برنامه ریزی کرده است. لذا در دنیا از برنامه ریزان بیشتر میدانند، اما در آخرت به حیطه عملشان مطلع میشوند، آن وقت «اذ تبری الذین اتبعوا من الذین اتبعوا». از کسانی که تبعیت کردند تبری میکنند. ولی دیگر جای تبری نیست و فقط عذابشان را بیشتر میکند.
و الا ظرفیت وجودی امامان کفر این نیست که در دنیا شاهد بر عمل چه در مبدئیت و چه در جزا به آن اطلاق باشند. اما برنامه ریزان حیطه شان بیشتر از مجریان است.
قوله تعالى: وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ، الماكرون هم بنو إسرائيل، بقرينة قوله: فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ، و قد مر الكلام في معنى المكر المنسوب إليه تعالى في ذيل قوله: «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ»: البقرة- 26.
اینهایی که مکر کردند یهودیانی بودند که ایمان نیاوردند به عیسی علیه السلام. مکرشان هم از راه معارضه ظاهری بود، هم معارضه دینی با تورات بود، هم مبارزه مالی و ثروت بود. از هر سه راه مقابله کردند تا دعوت عیسی به کرسی ننشیند. اگرچه عده ای از بنی اسرائیل ایمان آوردند. اما عده زیادی از آن ها ایمان نیاوردند.
خداوند اثر کار این ها را نسبت به عیسی علیه السلام بی تاثیر کرد، اما تاثیر عملشان در خودشان، میشود مکر خدا نسبت به این ها. و الله خیر الماکرین به عنوان جزاء است. بازگشت اثر عمل خودشان به خودشان است.
مکر فقط جزایی است. همانطور که اضلال جزایی است و اضلال ابتدایی نداریم.
قبل از آیات خلافت این بحث را مفصل آورده اند.
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 730” دیدگاه میگذارید;