بسم اللّه الرحمٰن الرحیم
الحمد للّه رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمّد و آله الطاهرین؛
اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و اللّعنُ الدائمُ علی أعدائِهم أجمعِینَ إلی یومِ الدین؛
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
قبل از اینکه وارد بحث بشویم، نکته ای در ارتباط با بحث روز عرض میکنم.
یک نکته ای را بعضی از اولیاء الهی فرمودند که نکته دقیق و مهمی است که اگر رجل الهی حاکم باشد، همه تهدیدها تبدیل به فرصت میشود. البته یک شرطی دارد، و آن اینکه مردم هم تابعیت داشته باشند. رجل الهی در راس باشد، مردم هم قدر این نعمت را بدانند. تمام تهدید ها تبدیل به فرصت میشود. اگر این نگاه حقیقتش در مورد حضرات معصومین علیهم السلام هست، رقیقه اش نسبت به هر رجل عادلی که خدای سبحان را عبادت می کند و دعوت به او میکند و مردم را به سوی او می خواند، مرتبه اش نسبت به او صادق است. نزدیک به 40 سال شده است دشمنی آمریکا با ما و در هر جهتی دست و پنجه با ما نرم کرده است. منتهی مواقع جنگ گاهی مثل وقت جنگ در جبهه ها، وقتی بود که حمله صورت میگرفت، گاهی هم موقعی بود که آماده شدن برای حمله بود. ولیکن آنجا هم وقت جنگ بود. یعنی زمان زمان جنگ بود. گاهی ممکن بود دو ماه هم جبهه ها ساکن باشد. اما وقتی حمله شروع میشد، هر دو داشتند آمادگی ایجاد میکردند.
یک چیزی که واقع شد که بعضی از مسئولین ما روی آن انتخاب غلط، حالا ما میگوییم مشاورین بدی که داشتند، انتخاب غلطی را انجام دادند، در یک وقت نامناسب، باعث شد مردمی که فشارها و تنش های ابتدای سال را به سختی داشتند تحمل میکردند، مثلا اگر بخواهیم مثال بزنیم، اگر یک کفه ترازو را در نظر بگیریم که یک طرفش کالایی گذاشتند و طرف دیگرش سنگ های بزرگی گذاشتند، هنوز کالا سنگین تر است. اما به یک جایی می رسد که گاهی یک وزنه صد گرمی میگذارند، اما آن کفه سنگین میشود و طرف دیگر میرود بالا. بعضی از مسئولین یا حواسشان نیست، یا مصاحبه میکنند میگویند این بابا چهار صدم درصد بر تورم اثر میگذارد. چهار صدم درصد به اضافه چقدر؟! به اضافه چهل درصد یا سی و چند درصد تورمی که قبلش ایجاد شده بود. یعنی آن وزنه های سنگین را گذاشته بودند، ولی هنوز مردم با هر زور و زحمت و فشاری که بود، داشتند لنگان لنگان یک حرکتی را می کردند، این وقت روا نبود که تا این تعادلش را پیدا نکرده، این وزنه را بار کنیم، کار اصلش درست بود، اساس کار درست بوده اما باید در یک زمان و یک وقتی مناسب با زمینه سازی و با به فرمایش آقا اینکه مردم قبلش تجهیز بشوند از جهت روحی و روانی، تا بتوانند تحمل بکنند. به هر دلیلی که بود، این کار انجام شد، یک اشتباهی صورت گرفت که نباید صورت میگرفت در این زمان. اما دشمن هم خوب منتظر بود، شاید هم نفوذی های دشمن کاملا در مشاوره دخیل بودند، بعید نیست، و ظاهر امر هم با موارد مشابه که بعدا آشکار می شود، برمی آید، الان ما یقین نداریم، اما از موارد مشابه سابق آدم احساس می کند که همچین کارهایی هست، مشاورانی که به صورت دوست می آیند مشاوره میدهند. خب این کار انجام شد، فشار بر مردم آمد، دسته ای از مردم ریختند بیرون. خیلی مردم ما نجابتشان و تحملشان بالاست. تحلیلشان و بصیرتشان خیلی زیاد است. به همین سادگی ظاهر مردم را نبینید، واقعا امام بود که مردم را خوب میشناخت و باور داشت و میگفت این مردم از دوران رسول خدا برترند. افضل امت های سابقین هستند در هر دوره ای که بوده، این ها را امام می فهمید و باور هم داشت، مقام معظم رهبری هم این اعتقاد را دارد. خب مردم آمدند اعتراض شان را انجام بدهند، یک دفعه یک سری اشراری آمدند. پیش بینی من این است که این اشرار را آماده کرده بودند برای انتخابات اسفند ماه. خیلی روی اینها کار شده بود و سازماندهی شده بودند. اما می دانید که جو انتخابات، همیشه یک جو دو قطبی است.در جو دو قطبی یکی باخته و یکی برده است. آنجا نمیشود به بازنده چیزی گفت. فشار آمده، میخواهد تحمل بکند.بعد اگر یک عده با آتش زدن و تمرد و شرارت هم اگر پشتیبانی بکننند ازش، حاضر است قبول بکند پشتوانه این ها را تا تسکین پیدا بکند. تا لجش و بغضش را چیکار بکند… مثل کاری که در 88 شد. مردم یک سری اعتراض داشتند، یک سری اشرار هم آمدند سواستفاده کردند، ولی نیامدند همین مقدار هم از هم تفکیک کنند، مسئولین شان، سران شان نیامدند تفکیک بکنند. دیدند همین مقدار هم فشار زیادتر است بلکه حاکمیت بخاطر این تسلیم بشود. پیش بینی این است که اینها برای انتخابات آماده کرده بودند این جریان را و سازماندهی هم کرده بودند و چون یک دفعه این جریان با بی تدبیری انجام شد و خدای سبحان این را تبدیل کرد به یک فرصت، به طوری که وقتی مقام معظم رهبری با تمام اخلاص شان آمد وسط و مسئولیت را به عهده گرفت. با آن کاری که معلوم بود که ایشان دخیل نبوده، کاملا هم آشکار بود، ولی به عهده گرفت و پشتیبانی کرد، گفت من می ایستم پشت مساله، چون فهمید که اینجا دیگر مسئله اعتراض نیست، مساله کار سازماندهی شده است، به طوری که می خواستند این دو دستگی ایجاد بشود، مجلس قرار بود لایحه ببرند. دو دسته قرار بود در مجلس لایحه ببرند. هم اصول گراها هم اصلاح طلب ها. هر دو میخواستند این را برگردانند. چون یک مبارزه انتخاباتی در کار است. یک عده به خاطر وجهه شان، یک عده هم به خاطر فشار روی مردم.
اگر اینطور میشد دولت در مقابل مجلس قرار میگرفت در 3-4 ماه آخر قرار میگرفت. دولت هم قطعا مقابله میکرد. یعنی این سه ماه می شد، سه ماه دو قطبی میشد بین همه دسته جات. اینها نقشه داشتند. اگر این میشد، شورشی هایی که این وسط شرارت میکردند، دفاع علیه یکی میشدند علیه یکی. آنی که این ها ازش دفاع میکردند، دلش نمیامد اینها را از خودش براند، یعنی می خواست اینها را به عنوان یک وجه قدرت در چانه زنی استفاده بکند دیگر.بعد این ها کاملا میتوانستند در پوشش این ها، حاشیه امن پیدا بکنند، با حاشیه امن شرارت هایشان را بکنند، ضربه هایشان را بزنند، نظام را مغشوش و آشوب زده جلوه بدهند، بعد یک انتخابات کاملا ضعیف و در جهتی که می خواستند، شکل بدهند.
اما وقتی مقام معظم رهبری این را به عهده گرفت و پایش ایستاد، تمام نیروهای انقلاب یک طرف قرار گرفتند. مجلس و دولت و قوه قضائیه و … همه یک طرف قرا رگرفتند. مردم انقلابی و اهل ولایت و محرومینی که صدمه خورده بودند اما دیدند الان که دارد سوء استفاده میشود؛ یک شهر بزرگی همه پمپ بنزین هایش را آتش زدند غیر از دوتا. جمعیت کمی نبودند. شاید از جریان 88 تعداد کشته ها در این جریان بیشتر بوده. تعداد مجروح ها بیشتر بوده است. در این جریان مسئله خیلی پیچیده و جدی شده بود.خب با همه این احوال، وقتی آقا این کار را کرد، خیلی از ابتدا گفتند آقا چرا آمد وسط. حالا مردم مقابل آقا میشوند، در حالی که خدای سبحان وقتی رجل الهی با اخلاص می آید وسط، خدای سبحان تبدیل می کند این این تهدید را به فرصت. فرصتش این شد که نیروهای اینها ریختند بیرون، سازماندهی اینها لو رفت. با اینکه ما وزارت اطلاعات داریم، اطلاعات سپاه داریم، سازماندهی شان لو نرفته بود به اینجور، بعضی هایشان را شاید می شناختند ولی سازماندهی شان لو نرفته بود، وگرنه پیش بینی می کردند و قبلش تدارک می چیدند.این ها خودشان به دست خودشان ریختند بیرون و بعد هم یک دفعه همه این جمعیت رفتند یک طرف، اهل انقلاب رفتند یک طرف، اینها ماندند در مقابل یک قطب و نه دو قطب. اگر بین دو قطب بودند، یک عده به طرف این، یک عده به طرف آن، این وسط آشوب می شد و هی فشار… اما وقتی همه آمدند یک طرف به تدبیر رهبری، هیچ کسی این قدرت را نداشت این کار را بکند که رهبری کرد. با یک تدبیر الهی مخلصانه برای خدا چوب همه را به تن خرید که بگوید عیب ندارد مردم بد و بیراه می گویند، حفظ نظام بالاتر از اینکه مردم بد و بیراه بگویند. این را انجام بدهید. حالا که بدون تدبیر این کار را کردید، اما این را انجام بدهید، پایش وایمیستیم تا درست انجام بشود. چون اصل کار غلط نبود. اگر اصل کار غلط بود آقا نمی آمد پشت اصل کار غلط وایستد. اصل کار صحیح بود، وقت کار و زمان کار، کیفیت کار غلط بود. چون کیفیت کار و زمان کار غلط بود، آقا گفتند بیایید این ها را جبران بکنید،وایستید این ها را اصلاح بکنید و پشتش هم بایستید. خود همین تنش میتوانست وادار بکند مسئولین را تا پشت این کار جدی تر و حسابی تر و دقیق تر بایستند. این کاری که بنابود در یک بازه طولانی محقق بشود و آسیب ها و فشارهای خاص خودش را در آن بازه داشت، حالا با بی تدبیری بعضی و تدبیر رهبری در یک بازه کوتاه تری ولی با یک فشار بیشتری، کار صورت بگیرد. با جراحی شدید تری صورت بگیرد و نتیجه اش عائد بشود.
میبینید چقدر خدای سبحان چقدر بعد از این مصائبی را… بعدا آشکار میشود، حالا ما الان نمی فهمیم چی شده، دشمن خودش خوب میفهمد چه شده است. یعنی الان تحلیل دشمن از صحنه از ما واقعی تر است. چرا؟ چون ان عقبه کارش را میداند چه شده است. میداند چه ضربه ای خورده است. ما نمیدانیم چه ضربه ای خورده. آن تدارکی که او دیده بوده، ضربه ای که خورده بوده، آقا اوایل پارسال فرمودند این جریانی که دشمن گفته سال 96، بی راه نیست که سال 98 مقصودشان باشد و سال 96 مقدمه اش باشد. کاری که این دفعه می خواستند بکنند غیرقابل قیاس با کار سال 96 بود.
با یک تدبیر الهی تبدیل به یک فرصت شده.اساسش این است که ما سپاسگذار باشیم و شاکر باشیم که خدا یک بلای عظیمی را که همه دست به دست هم داده بودند با پول و سیاست و… در مقابل ما انجام داده بودند، خدا آشکارش کرد.
ما چقدر باید صدمه میخوردیم از این تشکیلات تا آشکار بشود. این صدمه هم کم نبود. تعدادی از فرزندان این مملکت کشته شدند و بعضی شهید شدند،اما اغلب کشته شدند.
از یک جهت حمله کردند به بانک ها و فروشگاه های بزرگ. یک عده ای در این غارت ها اموال به دست می آوردند، برای مردم جذابیت داشت، یک عده را اینجوری. حمله کردند به حوزه های عملیه و مساجد و حسینیه ها و تکایا و کتابخانه ها، یک کتابخانه را با 13 هزار جلد آتش زدند و از بین بردند. این هم برای یک عده ای جذابیت داشت.سمت و سو را ببینید! یکی اقتصاد. یکی دین. حمله کردند از آن طرف به پاسگاه های کلانتری و بسیج. نظامی. اینها هر کدام حساب شده بود. یعنی فکر نکنید با یک کار اتفاقی دیدند اینجا بسیج است رفتند بزنند. نه اینجوری نیست. کاملا کار شده بود و حساب شده بود. از کجا بروند، چطوری بروند. یعنی نقشه های کاملی که هر کدام یک عده ای را همراه میکرد باهاشان.در حالی که هر کدام از اینها باعث شد یک عده ای ازشان جدا بشوند. البته عده ای کشته شدند، جهالتا با اینها قاطی شدند، گاهی هم ممکن است یک نفر وسط این جمعیت اهل این کار نبوده، وقتی حمله میکنند، وقتی به پمپ بنزین حمله می کنند و میخواهند مخزن را آتش بزنند، یا میخواهند اسلحه ها را غارت بکنند، دیگر آنجاها جای سکوت نبوده، یک عده ای اینجوری کشته شدند، از این طرف یک عده ای شهید شدند.
در عین حال حواسمان باشد که اگر نعمت الهی را قدر ندانیم که چه کرد با ما در این دوره، از نعمت های عظیم بود که لطف خفی الهی بود. حقیقتش لطف بود. ظاهرش سخت بود. این را دشمن بهتر از ما می فهمد، لذا دشمن الان میداند که تمام محاسباتش… اینها خیلی سناریو مینویسند. شاید 6-10 سناریو مینویسند. محاسبه میکنند. میگویند بالاخره یکی از اینها… اما تمام محاسباتشان نقش بر آب شد. و ان شاء الله تا یکی دو سه روز آینده این مسئله به لطف الهی کاملا آرام بشود. اوجش که کاملا شکسته شده است، عقبه و ته و تویش مانده که آن هم به لطف الهی تمام میشود.
اما اگر تجربه بشود که ما، مسئولین ما باور بکنند که این مملکت صاحبی دارد، شوخی نمیشود باهاش کرد، نمیشود بی توجهی کرد، نمیشود هر کاری را از روی بغض و عناد از همدیگر سر مردم در بیاوریم، نمیشود روی تکبر خودمان بی توجه به مردم هر کاری خواستیم بکنیم، جواب خدا را اینها چی میدهند، خساراتی که به مردم خورده، با بی تدبیری که من و شما هم میتوانستیم پیش بینی بکنیم، چطور مسئولین ما نمیتوانستند آنهایی که در کار است پیش بینی بکنند، باور نمیکند آدم که نمیدانستند. پس معلوم است که بی توجهی و بی تدبیری و کج فهمی و کج سلیقگی کردند، نمیگوییم نفوذی اند، اما مشاورین نفوذی، آقا این را بارها تاکید کردند که مواظب مشاورین نفوذی باشید که آنها نمی آیند در صحنه و اصل صحنه را نمیچرخانند، آن ها کنار هستند و در سایه هستند و مشاوره میدهند. مثل جریان جمعیت یا محیط زیست که مشاورینش دستگیر شدند دیگر، اینها اخیر بوده است. جریان جمعیت معلوم شد که مشاورینی بودند که مشاوره میدادند و یک عده از مسئولین هم مطابق این ها تصمیم میگرفتند. کاملا حساب شده بوده. حتی عجیب است که سازمان ملل آمار جمعیتی که میداده با این نگاهی که همین جریان را سیر بدهند، یعنی رشد جمعیت ما را بالای دو میدادند تا وقتی که آقا خطاب و عتاب کرده بود به مسئولین کشوی که سازمان ملل میگوید دو و خورده ای. پس هنوز خطرناک نیست. آقا گفتند آمار دقیق بگیرید. دیدند با هر آماری که میگیرند یک و خورده ای و زیر دو است. یعنی این قدر سازماندهی شده است کار که داخلی هایشان و خارجی هایشان حتی سازمان ملل حیثیت خودش را برای این کار سرمایه گذاری میکند. مهم نیست برایش چون میخواهند ضربه ای بزنند. ان شاء الله این نفوذی ها هم لو بروند و رسوا بشوند. خداوند ان شاء الله دست هر کسی که در این مملکت امام زمان، کشور ولایت امیرالمومنان، کشوری که دست حضرت زهرا سلام الله علیه بالای سرش است. مردم دلشان به عشق حضرات میتپد، دشمنی همه دشمنان به خاطر این است که اینها عاشق اهل بیت هستند. عربستان چه دشمنی با ما دارد، آمریکا و اسرائیل چقدر. همه این ها بخاطر این است که ما تابع اهل بیت علیهم السلام هستیم، حرف آنها را می زنیم.آنوقت در داخل خودمان هم یک عده ای ناخواسته یا خواسته اقدام آنها را انجام بدهند، پیش خدا جواب خیلی سخت است. لذا هر کدام از ما حواسمان باشد که قدر این مومنینی که در این کشور دارند زندگی میکنند، مردمی که هستند و مومن و مسلمان هستند با دیده احترام ببینیم. اگر گاهی کوتاهی ای دارند، یک کجی دیده میشود، آن نگاه محبت آمیزمان نسبت به جان آنها سرجایش باشد، نسبت به آن عمل هم بغض داشته باشیم. دنبال این باشیم که آن هم اصلاح بشود، اما به راحتی آدم اهل دشمنی با مومنین نشود.انشاالله خدای سبحان تکلیف ما را روشن تر از سابق قرار بدهد،ما را قدر دان این نعمت ولایت و این کشور ولایت قرار بدهد و اگر کسی خیانت میکند رسوا بگرداند.
بحث ما در این بود که ما میخواستیم بدانیم به عنوان یک طلبه تکلیف مان چیست، خب باید بدانیم که این ماموریتی که بر دوش یک طلبه است، در طول تاریخ چگونه بوده؟ این ماموریت اساسش چی بوده؟ اگر این ماموریت خوب شناخته شد، آنموقع انسان می تواند بفهمد که امروز باید چیکار بکند.گفتیم دعای ندبه به عنوان منشور طلبگی است که دارد به ما سبک طلبگی را یاد می دهد به عنوان اینکه انبیاء، ماموریت شان، همه ماموریت طلبه کامل بوده. یعنی طلبه مدافع دین، مبلغ دین.طلبه مبلغ دین یعنی مدافع دین. انبیاء و اوصیاء در طول تاریخ بالاترین مبلغین و در حقیقت مدافعین دین بودند، مقیم دین، مدافع دین، مبلغ دین، هر کدام از این ها شأنی دارد برای خودش. آنوقت جریان دعای ندبه آمده یک سیر عظیمی را که از کجا آمدیم، کجا هستیم، تا کجا می رسیم با نگاه در حقیقت مدافع دین، مبلغ دین و مقیم دین بیان کرده و گلوگاه های تاریخی انسان را در طول تاریخ بیان کرده. با حفظ اینکه تاریخ تکرار میشود. خب این بحث را داشتیم، تا اینجا رسیدیم که انبیاء را مطرح کردند در دعای ندبه. رسیدیم به پیغمبر اکرم.میفرماید بعد از اینکه انبیاء یکی پس از دیگری آمدند:
«إِلَى أَنِ انْتَهَيْتَ بِالْأَمْرِ إِلَى حَبِيبِكَ وَ نَجِيبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَانَ وَ كَانَ كَمَا انْتَجَبْتَهُ سَيِّدَ مَنْ خَلَقْتَه»
آقای همه مخلوقات. هرچه که خلق کردی، پیغمبر آقای همه مخلوقات است.
«وَ صَفْوَةَ مَنِ اصْطَفَيْتَهُ»
در بین برگزیده ها، این برگزیده برگزیده هاست.یعنی انبیاء و اوصیاء برگزیده های بشریتند، پیغمبر در بین برگزیده ها، برگزیده همه هست.تطبیق این با جریان ما چطور میشود جا دارد. الان نمیخواهیم بیان بکنیم.
«وَ أَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَيْتَهُ»
اجتباء و اصطفاء و انتجاء هر کدام یک معنایی برای خودش دارد.
«وَ أَكْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ»
کریم ترین کسی که بهش اعتماد کردی، اعتماد کردی یعنی چی؟ یعنی دینت را دادی دستش و او را مجری دینت قرار دادی.اعتماد کرد خدای سبحان به پیغمبر اکرم. خدا اعتماد کرد، ببینید خیلی زیباست.
وقتی ما لباس تنمان میکنیم یعنی از خدای سبحان میخواهیم که خدایا به ما اعتماد کن. دینت را در تبلیغ به ما بسپار. اکرم من اعتمدته می شود پیغمبر، به همین نسبت مراتبش میشوند کسانی که مبلغ دین هستند. صفوة من اصطفیته، در بین خوب ها طلبه میشود خوبترین خوب ها، چون میخواهد مبلغ دین خدا باشد. خدا دینش و هدایتش را که بالاترین کمال عالم وجود است میخواهد بدهد دست ماها. خب اگر می خواهد بدهد دست ماها، چه نسبتی باید باشد؟ مردم دیگر از ما دارند دینشان را اخذ میکنند. از مجرای وجود ما دین به مردم دارد میرسد. اگر این مجرا نعوذ بالله آلوده باشد، مصطفی و منتجَب نباشد، این دین آلوده به دست مردم میرسد. اگر دین آلوده به دست مردم رسید و مردم کج فهم شدند و بد فهم شدند و به گناه افتادند، به خطا افتادند، پای من هم نوشته می شود یا نوشته نمی شود؟ من مجرای طاهر نبودم، در وجود خودم این دین را خوب نشان ندادم، مردم وقتی طلبه خطا میکند… لذا در روایت دارد که گاهی هفتاد گناه را از مردم عادی می آمرزند، ولی یک گناه را از عالم نمی آمرزند، چون به زاهد در وقت ورود به بهشت، میگویند داخل بهشت شو، به عالم میگویند بایست و شفاعت کن، یعنی این ها را هم با خودت ببر، همینجوری که در دنیا با خودت می بردی، اینجا هم بیا ببر.شفاعت در آنجا با تبلیغ در اینجا است.یعنی شما کسانی را که دارید تبلیغ میکنید، در آخرت شفیعشان هستید. این نگاه را اگر داشته باشیم، آنموقع می بینیم هدایت کردن مردم شان شدن مردم نسبت به آن عالم است. لذا دارد در روایت که به عالمان هر زمان خطاب میشود که بیایید، یاران و تابعین سلمان، تابعین ابوذر، تابعین مقداد، تابعین عالمان هر زمان، بیایند شفاعت کنند و مردم را با خودشان ببرند. چقدر باید این وجود طاهر باشد تا این امکان پذیر بشود.بعد دنباله اش می فرماید:
«قَدَّمْتَهُ عَلَى أَنْبِيَائِكَ وَ بَعَثْتَهُ إِلَى الثَّقَلَيْنِ مِنْ عِبَادِكَ»
دعوتش را آنچنان عظیم قرار دادی که همه ثقلین را، جن و انس را این دعوت فراگرفته است.
«وَ أَوْطَأْتَهُ مَشَارِقَكَ وَ مَغَارِبَكَ»
سلطه هدایتی و قدرت او را در مشارق و مغارب ارض قرار دادی، اوطاته یعنی پای او را بر مشرق و مغرب باز کردی و آن را محل سلطه او قرار دادی. خب این دعوت نفوذ پیدا کرده است، اما تحققش در زمان ولی خاتم است. تحقق مطلقش انشاءالله آن زمان است. اما همین مقدار الان، دین اسلام، یک دین رشد یابنده سریع در بین ادیان است. خدا رحمت کند آقای بهجت را که می فرمودند: شیعه با تقیه، چهار نفر شدند 400 میلیون نفر، چون دارد که ارتد الناس بعد النبی الا ثلاث او اربع، آنهایی که ماندند با امیرالمومنین علیه السلام ثلاث أو أربع.چهار نفر با تقیه شدند 400 میلیون. حالا الان هم شاید بیشتر هم شده باشند. اینجا می فرماید مشارق و مغارب را خدای سبحان جای قدم تو قرار داد.
«وَ سَخَّرْتَ لَهُ الْبُرَاقَ»
اینها خیلی زیباست. تمام مطالبی که راجع به انبیاء گفته میشود، حقایق وجودی است که اوجش مربوط به انبیاء است و نازله اش در امتش به مراتب وجود و نسبت و شباهتشان به انبیاء سرایت دارد. اینکه میگوید سخرت له البراق، براق که آن مرکب عظیمی که سرعت سیر داشت، نه سرعت مادی و کمّی،تعبیر روایت این است که قدم براق در معراج، به محل نگاه پیغمبر بود. اَمَد بصر پیغمبر بود. یعنی جایی قدم میگذاشت که پیغمبر نگاه میکرد، منتهی با این چشم نگاه میکرد؟ یا نه، با افق دیدش، با معرفتش. لذا تمام دنیا را با یک قدم طی کرد. قدم براق تعبیر روایت است که قدم میگذاشت جای نگاه پیغمبر. یعنی همه عالم دنیا را یک قدم طی کرد. لذا سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام إلی المسجد الاقصی، این یک قدمش هم تازه بخاطر این بود که عالم دنیا را باید از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی و از آنجا معراج صورت می گرفت، یک قدم هم عالم بالا شد.یعنی افق نگاه پیغمبر، این افق نگاه بود.آنوقت سخرت له البراق با همین نگاه تشکیکی که الان عرض کردم خدمت تان، برای کسی که به عنوان در حقیقت مدافع و مبلغ و مقیم دین پیغمبر قدم بر می دارد، به مقدار اخلاصش و به مقدار باور و نگاهش، قدم براق به اندازه امد بصر ماست. حالا اگر نگاه ما این بود که همین دوروبر خودمان را نگاه می کردیم و دور خودمان می چرخیدیم، براق ما مثل همین پیاده رفتن میماند، یعنی براق بی براق، چون افق نگاهمان یک قدم است. گاهی یک قدم هم نیست.قدم هایمان همانجاست. نگاهمان، تبلیغمان هم همینجوری میشود. یعنی افق جهانی نداریم، افق تمدنی نداریم. افق حاکمیت توحیدی نداریم.اصلا این ها را باورمان هم نمی شود! آمادگی اش را هم نداریم. سخرت له البراق، برای چی اینقدر عظیم در خدمت پیغمبر بود و جای پایش افق نگاه پیغمبر بود؟ برای دید پیغمبر بود.
اگر هر کسی افق نگاهش را وسیع بکند و به نگاهش عظمت بدهد، عمل او، براق اوست. و لذا قدم این عمل کجا قرار داده میشود؟ جای نگاه او.پس حواسمان باشد. خیلی خسران است که نگاهمان را همین جلو پایمان قرار بدهیم.نگاهمان را خیلی عظیم قرار بدهیم.خدا رحمت کند آیت الله بهاء الدینی را، میفرمودند یک طلبه ای می آمد درس فقه ما. خیلی زحمت میکشید. نمیفهمید ولی خیلی زحمت می کشید، بعد از دنیا رفت. ما دیدیم این آنجا شاگرد امیرالمومنین است و نهج البلاغه میخواند، خوب هم میفهمد، چون اینجا همت داشت، خسته نمی شد. همین طلب و همت تبدیل شد به اینکه آنجا خدمت امیر المومنین میرسید.
اگر آدم افق نگاه را داشته باشد، قدم هایش را طبق آن بردارد، اما ممکن است دو قدم هم از همه آن ها محقق شده باشد، می فرماید بقیه اش چون طلبکار است، بعدا برایش محقق میشود. حیف نیست آدم اینجوری نگاه نکند و همین ساده نگاه بکند.
سخرت له البراق، تشکیکی اش با این نگاه برای همه امکان پذیر است.
وَ عَرَجْتَ بِرُوحِهِ إِلَى سَمَائِكَ وَ أَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى انْقِضَاءِ خَلْقِكَ
چرا علم ما کان و ما یکون را داد؟ معلوم میشود در نحوه رسالت و اقامه دین علم ما کان و ما یکون دخیل است. لذا در روایات ابواب زیادی داریم که حضرات معصومین علم ما کان ما یکون را داشتند. این فقط به عنوان پز دادن است که ما داریم و شما ندارید؟ یا نه، باید یک کاری از این در تبلیغ دین بیاید. اگر ما علم ماکان و ما یکون برایمان به نحو وهبی اش، امکان پذیر نیست، یا در مراحل اولی امکان پذیرنیست، آیا به عنوان علم حصولی اش، ما میتوانیم علم ما کان و ما یکون را تا حدی که خدای سبحان و حضرات معصومین در قرآن کریم و روایات شریف فرمودند که چی گذشته بر تاریخ بشریت، ما کان اش چی بوده، ما یکونش چه خواهد بود. آیا این از جمله علم ما کان و ما یکون هست یا نیست؟ هست منتها به نحو علم حصولی اش است. آیا اینها را تحصیل کردیم؟ مراقبه کردیم؟ پیدا کردیم؟ روی اینها دقت کردیم؟ می فرماید علم ما کان و ما یکون در اجرا و اقامه دین برای پیغمبر اکرم دخیل است. خدا سبحان می فرماید وقتی او را بردیم معراج، علم ما کان و ما یکون را بهش دادیم. اگر اینجوری است، کسی که دنبال اقامه دین است، باید به قدر وسعش، به همین مقدار علم حصولی، دنبال علم ما کان و ما یکون به همان نحوی که آنها مطرح نمودند، باشد یا نه؟ آیا باید اینها را تحصیل بکنیم و بدست بیاوریم یا نه؟ ببینید این ها وظایف طلبگی است. در اقامه دین، در بصیرت دینی، در اینکه به خطا نیفتند، در اینکه تشخیص درست بدهند، در اینکه دیدشان عظیم بشود، در اینکه نسبت به وقایع قابل پیش بینی باشد وقایع برایشان، هُل نشوند و یکهو بیفتند در چاله، این برای اینکه این حقایق را بشناسند، شناخت تاریخ بشریت همانطوری که الهی مطرح شده است که علم ما کان، قسمتی از علم ما کان است، این در حقیقت برای یک طلبه لازمه است.برای یک طلبه ای که میخواهد مقیم دین باشد لازم است. اگر این نگاه را کردیم، آنوقت ببینیم قرآن کریم چه لطفی کرده که بیش از 2200 آیه قرآن در رابطه با انبیاء است، یعنی یک سوم قرآن در رابطه با انبیاء است. یعنی معلوم میشود دارد علم ما کان را برای ما بیان میکند تا این بصیرت ایجاد بشود.
الی انقضاء خلقک، معاد را برای ما گفتند، معادی که حضرات معصومین گفتند، علم ما یکون است.ما باورمان به معاد زیادتر شده است با اینها؟ پس اگر علم ما یکون را داشتند، علم ما یکون را نگه نداشتند تا فقط همینجوری بماند، بیان کردند. بیانش در هدایتگری تاثیر دارد باید استفاده بشود. ظهور از علم ما یکون است. قیامت از علم ما یکون است.خب این ها را برای ما بیان کردند، پس در اقامه دین همچنان که پیغمبر علم ما کان و ما یکون جزء ضرورت وجودش و دارایی اش بود تا بتواند اقامه دین را محقق بکند، تبلیغ دین را بکند، یک طلبه هم باید نسبت به علم ما کان، نسبت به علوم انبیاء گذشته و آنچه که گذشته و نسبت به آینده که ظهور است و قیامت هست و اینهایی که در قرآن آمده، در روایات آمده، چقدر ما باید بکوشیم تا این مجموعه نگاه را از ابتدای عالم تا انتها یک جا داشته باشیم. علم ماکان و ما یکون را یکجا دیدن در هر تصمیمی که انسان میگیرد و درهر بیانی که انسان دارد تاثیر گذار میشود.یعنی کسی که با این نگاه، نگاه می کند، تمام نسبت هایی که با عالم برقرار میکند صحیح برقرار میشود. از نسبت غلط دور میشود. اگر ما فرازها را با این نگاه که این دعا یک تعلیم است، ما نمیخواهیم بخوانیم و فقط گریه بکنیم، اینها ذخائر عالم وجود است به فرمایش امام و بزرگان دیگر، که ادعیه ذخائر بشریت است که هنوز این باز نشده و سر به مهر است. و این ها راه و روش زندگی است در اینها که دارند به ما یاد میدهند.
ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ
چینش این حرف ها خیلی عجیب است. می فرماید پیغمبر را برد به معراج. عرجت بروحه الی سمائک با گرفتن علم ما کان و ما یکون و بعد نصر به رعب چه نسبتی با هم دارد؟ اتفاقی دنبال هم آمده یا نسبت دارد؟ یا اینها با هم حلقه های یک سلسله اند که دارد نظام تبلیغی دین را، نظام اقامه دین را دارد بیان میکند. مگر ما نمیخواهیم به عنوان طلبه مقیم دین باشیم. مگر ما نمیخواهیم مبلغ دین باشیم، مگر ما نمیخواهیم مبین دین باشیم، دارد بیان میکند.
ببینید پیغمبر اکرم و انبیاء گرامی میقات داشتند. موسی کلیم چهل روز رفت به میقات.مگر نرفت؟ واعدنا موسی ثلاثین.. این چهل شب تنها خلوت دور شدن از مردم. در خلوت. دور شدن از مردم. وقتی هم برگشت با آن وقایعی که پیش آمد. پیغمبر اکرم اعتکاف ها داشت. دهه آخر ماه رمضان اعتکاف داشت. ایام رجبیه اعتکاف داشتند. در شعبان اعتکاف داشتند. غیر از آن گاهی میرفتند غار حرا و گاهی دو سه روز خلوت داشتند. غیر از اینکه هر شب خلوت داشتند. هر شب خودش یک میقات است. ایام خاص خودش میقات است. اگر کسی میخواهد مبین دین باشد ،مقیم دین باشد، حتما خلوت میخواهد. یعنی این معراج، در این خلوت ها محقق میشود. تا روز که برمیگردد، با قوت و طهارت بتواند اقامه دین بکند. اگر شب مان هم مثل روزمان شد، شبمان قوت نگرفتیم تا روز را با قوت حرکت بکنیم، آنوقت هی رو به سستی میرویم. این ها تمام دستور العمل است. وقتی می فرماید عرجت بروحه الی سمائک، این دستورالعمل لازم برای همه است،منتهی برای ما به قدم خودمان است، برای پیغمبر به بردن الهی بوده. انبیاء دیگر هم به قدم خودشان گاهی میرفتند، منتهی وهب الهی هم به دنبالش بود. حتما هرکسی به سمت خدا برود، وهب الهی هم به دنبالش حتما است، ولی خوب مراتب دارد دیگر.
برای طلبه ای که میخواهد مقیم دین باشد، هرچقدر خلوتش عمیق تر باشد، نمیگوییم بیشتر باشد، عمقش مهم است نه طولش. هرچقدر عمیق تر باشد، روزش موفق تر است. در اقامه دین خدا او را مجرای خودش قرار میدهد. اما اگر طلبه ای در شبش موفق نبود، روزش مجرای حکم الهی قرار نمیگیرد. آن وقت چی میشود؟ اگر خدای نکرده انسان مجرای فعل الهی قرار نگیرد، چون خودش را متشبه کرده است، مردم نگاهشان این است، آنموقع کذب میشود، دروغ میشود، ادعا میشود. وهم میشود، باطل میشود. غلط میشود. غیر از یک آدم عادی است که این ادعا را نداشته است. ما با آمدن و طلبه شدن گفتیم خدایا آمدیم. خدا سلامتی بدهد آقای حسن زاده را، می گفتند خدایا ما آمدیم، آمدیم را همچین می کشید.یعنی آمدیم زیر این بار برویم که این امانت را حمل کنیم.خب این امانت طهارت می خواهد، مراقبه میخواهد. شب میخواهد. دقت میخواهد.
اگر شب عمیق محقق نباشد، آن بصیرت و دید نافذ نسبت به گذشته و آینده محقق نباشد، نصر به رعب نمی آید. نصر به رعب دنبال احیای شب است یعنی آن معراجیه و به دنبال امد بصیر که علم ما کان و ما یکون است و دنبالش می شود نصر به رعب. یعنی نصر به رعب زاده این دو حقیقتی است و بعدش محقق می شود. لذا این شخص قدم که بر میدارد، منصور به رعب است. یعنی دشمن جا میماند، فرار می کند، کاری که امروز می شود، ببینید همه نقشه های آکادمیک این ها با همه آمارگیری ها و برنامه ریزی هاشون یکدفعه جا می ماند.وقتی جا میماند، این نصر به رعب است. آنها میفهمند چی دارد میشود. چون تمام خلل و فرج نقشه هایشان را پر کرده بودند تا درست باشد. اما یک دفعه می بینند که یک جایی که اصلا باور نمی کردند، مثل اینکه یک ناو عظیمی که با همه تجهیزات آمده، یک قایق تندرو میشود نقطه نفوذش. رجل الهی نقطه های نفوذ به دشمن را خدا نشانش میدهد. نصر به رعب، گاهی یک لشگر عظیم در مقابل لشگر عظیم او به پا نمیکند، اما چی می شود؟ مثل جریان داود میشود. یک سنگ میگذارد در قلاب و میندازد و میخورد به پیشانی جالوت، جالوت از اسب می افتد، فرمانده شان که کشته میشود، فرار میکنند.آن لشکر عظیم یک قایق تندرو می خواست.قایق تندرو اش چی بود؟ آن فلاخن داوودی بود. خدا بلد است. گاهی ضربه ای که به آنها میخورد غیر قابل پیش بینی است. هرچقدر مومنینی که این ضربه را میزنند عمیق تر و الهی تر باشند، ضربه عمق نفوذش فقط از داخل نمیماند، خارج می شود، تزلزل در ارکان آنها ایجاد میکند. اختلاف می اندازد بین آنها. آنها را به جان هم می اندازد.باور نمی کنیم، وگرنه اگر بدانیم همه اینها نتایج کار ماست و میتواند باشد و ما داریم ازش عبور میکنیم، آنموقع بعدا می فهمیم که اگر خدای سبحان ما را عقاب بکند که چرا اعمالتان را با آن عمق انجام ندادید که این اثر دیر محقق شد، فرج دیر شد برای کوتاهی های شما…
وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ الْمُسَوِّمِينَ مِنْ مَلَائِكَتِكَ
جبرئیل نظام علمی است، میکائیل نظام رزق و روزی است،و مسومین من ملائکه نظام قدرت های مختلف از ملائکه هستند. مسومین یعنی علامت دار. هر کدام علامتی دارند. این ها بصورت اعتباری و حرفی نیست، اینها حقایق عالم وجود است. تمام اینها اگر جایی کار ایمانی صورت بگیرد، حففته… پیغمبر را احاطه کردند، با تمام اشتیاق پیغمبر را حرکت دادند با تایید به جرئیل و میکائیل و مسومین از ملائکه. هر مومنین اینگونه قدم بردارد مرتبه ای از این تایید حتما محقق هست. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم[1]
إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا[2]، این همین است دیگر.
اگر دل های مردم یکدفعه بالاخره محکم میشود و میروند به خانه ها و به حالت آرامش میرسند، فکر نکنید کار ساده ای بوده.
فکر نکنید مردم برگشتند خانه هایشان دم بر نیاوردند و بزرگواری کردند. باز اعتماد کردند به مسئولین که بروند درست انجام بدهند. این یعنی مسومین از ملائکه دل ها را آرام کردند.
اگر انسان این باور را کرد، اگر کسی به این مردم و به این امت و این نگاه خیانت بکند، در مقابل کی ایستاده است؟ در مقابل همه ملائکه ایستاده است. در مقابل وعده الهی ایستاده است. هر کدام از ما وظیفه ای داریم و فقط ضمیر را به یکی دو نفر نندازیم. ببینیم وظیفه مان را داریم درست انجام میدهیم یا نه.
وَ وَعَدْتَهُ أَنْ تُظْهِرَ دِينَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ وَ ذَلِكَ بَعْدَ أَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّأَ صِدْقٍ مِنْ أَهْلِهِ
چقدر خدایا اینها بلدند زیبا حرف بزنند و تو چقدر زیبا یاد دادی به اینها. چقدر عالی و شیوا و پر معنا.
این قدرت مطلقه که وعدته ان تظهر دینه علی الدین کله، این غلبه مطلق را چطوری وعده دادی؟ بعد ان بواته… فتح مکه را خدا برای اینها قرا رداد ،مبوا صدق شد، مکان صدق، جایگاه صدق، کعبه شد جایگاه صدق. الان در جمهوری اسلامی جایگاه صدق داریم یا نه؟ مرتبه ای از آن جایگاه صدق را داریم یا نه؟ قم به عنوان مرتبه ای از مبوا صدق هست یا نیست؟ یک شانی از آن هست یا نیست.
خدا رحمت کند آیت الله بهاء الدینی را، فرمودند وقتی امام وارد فیضیه شد، ما شاهد بودیم که ارواح همه علماء گذشته همه مسرور شدند. خیابان صفائیه نبود. آیت الله پهلوانی فمرودند بعد از اینکه این خیابان را کشیدند، خیلی از علما از چهار راه بازار بدون کفش این مسیر را طی میکردند. از بس مزار راویان و بزرگان و علما بود. اهانت میدیدند. این مبوا صدق است. وقتی حضرت نامه مینویسند به زکریا بن آدم که بودن تو امان برای مردم قم است. این ها حرف ساده ای نیست. این مبوا صدق ایجاد میکند، این شهری که به تعبیر روایات عش آل محمد صل الله علیه و آله[3] است، در طول تاریخ ارواح بزرگان در اینجا بودند. میگویند حتی در حرکت پیغمبر در معراج، قم دیده شده است، آنجا بشارت داده شده، در روایات الی ما شاء الله آمده است. این میشود مبوا صدق. منتها شان مبوا صدق کامل است. خدای سبحان میگوید برای اینکه آن قول تحقق غلبه کامل را بدهد، اول برای ما مبوا صدق را مکان قرار داد. برگشتند فتح مکه محقق شد، ان شاء الله فتح مکه برای ما هم محقق میشود. ولی خود این جریان نجف و کربلا و راهپیمایی اربعین که محقق میشود، از مظاهر مبوا صدق است. این سلطه که مومنین میتوانند با این زیبایی و آرامش حرکت بکنند، این ها سلطه و قدرت است. مبوا صدق اثرش این است که دلها را به سمت خودش فطرتا میطلبد. اگر هرچقدر کسانی که در اینجا ساکنند، و به عنوان مبوا صدق اینجا را انتخاب کردند، هرچقدر روحشان متعالی تر باشد، این مکان قدرتش بیشتر میشود. اگر به امام حسین میگوییم و علی الارواح التی حلت بفنائک، آن ارواح کی هستند؟ نقل شده همه ارواحی که به زیارت امام حسین میروند، حقیقت روحی شان در آنجا باقی میماند، لذا هر بار یکه کسی میرود، سلام که میدهیم به همه ارواحی که زیارت حضرت رفتند و روحشان باقی است و در تاثیر گذاری آن حقیقت دخیل است. لذا شرف المکان بالمکین است.اگر در اینجا این همه عالمان بزرگ آمدند، اینجا گذران دوران عمرشان را با عبادت و اقامه دین و تعلیم و تدریس و زنده نگاه داشتن معارف اهل بیت داشنتد، اگر کسی کوتاهی بکند کوتاهی کرده است به این عقبه.یعنی همه آنها دارند نگاه میکنند که این دارد چکار میکند. تمام چشم ها ناظر است.اگر طلبه میخواهد قدم بردارد، هم در تایید همه آنها ناظرند تایید کنند، هم اگر کوتاهی بکند در غضب.
دو طرفش است. فقط تایید نیست. این طرفش هم هست. زحمت های آنها مورد خدشه قرار میگیرد و به باد میرود اگر طلبه کوتاهی بکند.اگر اینطوری ببینیم تمام ادعیه برای ما درس آموزش میشود. دارد راه را نشان میدهد. که این بودن در شهری که مبوا صدق است سکوی جهش و حرکت و گسترش است.لیظهره علی الدین کله، از یک مبوا صدق نشات میگیرد. بعضی خواستند از جریان فتح مکه استفاده بکنند که اگر ما بخواهیم در دستورات کاری مان یک روشی را پیش بگیریم، باید روش و نگاه اولی مان فتح مکه باشد تا حرکت مطابق حرکت پیغمبر صورت بگیرد.
الان با جریانی که در یمن پیش آمده است، کی باورمان میشد که به راحتی بتوانیم آرامکو را بزنیم. قلب اقتصادی عربستان را بزنیم. و مجبور بشود برای مذاکره آماده بشود. اینها زمینه های فتح مکه است. منتهی خدای سبحان کمترین هزینه را برای ما بار کرده است و بیشترین نتیجه را. ما باید مستقیم رودررو میشدیم، خود عربستان حمله کرد. یمنی ها مجوز دارند. چون بهشان حمله شده است.در مقام پاسخگویی هستند، در عین حال پاسخگویی آنها پاسخگویی ما هست. آنها میدانند، همه میدانند. هم عربستان میداند، هم آمریکا میداند، هم یمنی ها میدانند، هم ما می دانیم،در عین اینکه یمن دارد میزند، ما داریم میزنیم. اینها مقدمات فتح مکه است. کمترین هزینه و بیشترین نتیجه.ابتلا در این مسیر زیاد است. آرامش این نیست که پا بیندازیم روی پا.
«وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً »حیف که فرصت نیست اینها را باز کرد.کعبه باید بشود بیت الامن.
«وَ قُلْتَ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» اینها همه دنبال هم دارد سلسله و زنجیره ابلاغ است.
«وَ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَوَدَّتَهُمْ فِي كِتابِكَ»، مودت با محبت تفاوتش چیه؟ مودت اظهار درش هست. محبت می تواند در دل باشد ولی مودت حتما باید در عمل دیده شود.
فَقُلْتَ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»، با دوستش دوستی، با دشمنش دشمنی. سلم لمن سالمکم. حرب لمن حاربکم.این می شود مودت ولی محبت مرتبه نازله است. میتواند ته خانه اش خوابیده باشد و دوست داشته باشد. اما مودت همراهی و ابراز است. در جنگ و صلح و سختی و راحت.
اینکه اجر کار را محبت قرار دادی در نظام تبلیغی از مباحث عظیمی است که باید ازش مدل استفاده بکنیم. مودت یعنی همراه کردن مردم با محبت در جنگ و صلح. نگاه اینطوری که اگر میخواهیم اقامه دین بکنیم، اقامه دین به معنای مودت ایجاد کردن با اهل بیت است که همراهی و راه افتادن و حرکت کردن و ابراز کردن.
«وَ قُلْتَ «ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ» «4»، وَ قُلْتَ «ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا»،ان شاء الله خدای سبحان ما را در مسیر الهیت خودش امداد و کمک بکند.این کشور های اسلامی، بالخصوص کشور مومن ولایی ایران را، مومنین در کشور های دیگر را، مسلمانان در کشور های دیگر را، کشور هایی که بالاخره به اسم اسلام الان قیام کردند، عراق است، سوریه است، بحرین است، یمن است، افغانستان است، پاکستان است، خدایا این ها را تایید روزافزون بفرما،دشمنانشان را نیست و نابود بفرما، عاقبت ما را در نظام فردی مان و اجتماعی مان به خیر بگردان، خودت پشتیبان این کشور تا اخر بمان، و این کشور را از شر همه اشرار نجات بده،گناهان ما مانع از این نباشد که شامل رحمت تو بشویم.انشاالله خدای سبحان فرج اقا امام زمان را نزدیک و نزدیک تر بفرماید.
و السلام علیکم و رحمة الله
[1] محمد : 7
[2] فصلت : 30
[3] بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج57، ص: 214:وَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ النَّاصِحِ مَوْلَى جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: قُمُّ عُشُّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَأْوَى شِيعَتِهِمْ وَ لَكِنْ سَيَهْلِكُ جَمَاعَةٌ مِنْ شَبَابِهِمْ بِمَعْصِيَةِ[3] آبَائِهِمْ وَ الِاسْتِخْفَافِ وَ السُّخْرِيَّةِ بِكُبَرَائِهِمْ وَ مَشَايِخِهِمْ وَ مَعَ ذَلِكَ يَدْفَعُ اللَّهُ عَنْهُمْ شَرَّ الْأَعَادِي وَ كُلَّ سُوءٍ.
بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج57، ص: 216:وَ رُوِيَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَهْلِ الرَّيِ أَنَّهُمْ دَخَلُوا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرَّيِّ فَقَالَ مَرْحَباً بِإِخْوَانِنَا مِنْ أَهْلِ قُمَّ فَقَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرَّيِّ فَأَعَادَ الْكَلَامَ قَالُوا ذَلِكَ مِرَاراً وَ أَجَابَهُمْ بِمِثْلِ مَا أَجَابَ بِهِ أَوَّلًا فَقَالَ إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَكَّةُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ[3] حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِينَةُ وَ إِنَّ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَرَماً وَ هُوَ الْكُوفَةُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُمَّ وَ سَتُدْفَنُ فِيهَا امْرَأَةٌ مِنْ أَوْلَادِي تُسَمَّى فَاطِمَة فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قَالَ الرَّاوِي وَ كَانَ هَذَا الْكَلَامُ مِنْهُ قَبْلَ أَنْ يُولَدَ الْكَاظِمُ عَلَيْهِ السَّلَامُ.
اولین کسی باشید که برای “طلبه تراز انقلاب اسلامي، جلسه پنجم” دیدگاه میگذارید;