بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدُ للهِ ربِّ العالمین،بارئِ الخلائقِ أجمعین، و الصلاه و السلام علی سیّدِنا محمد، صلی الله علیک و علی آله وسلّم وآله الطیبین الطاهرین المعصومینَ و لا سیّما بقیک الله فی الأرضینَ و اللعن الدائمُ علی أعدائِهِم أجمعینَ إلی یومِ الدین
در خدمت آیات 222 و 223 سوره ی بقره بودیم و در خدمت این فراز که نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ [1] خب دوستان ظاهرا استصحاب تعطیلی کرده بودند دیگراصل بر تعطیلی بود. خلافش هم ثابت نشده بود آن راز گفتیم
شاگرد:در جلسه ی کافی فرمودید
شاگرد:در گروه تلگرام گفته بودند
خب همه رجوع نمی کنند بحثی که امروز هستیم یک بحث ان شاء الله درحقیقت یی هست انشاءالله بعدا به دوستان درصیه میکنیم که رجوع بکنند.بحثی که در خدمتشان هستیم نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ این بیانی که نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ بسیار بیان قابل به اصطلاح تفسیر و درجهی است تعبیر به اینکه ما یک سوالی در ذهنمان است،که این سوال این است که آیا در تکوّن جنین نطفه ی مرد و نطفه ی زن چه نقشی دارند؟قطعاهر دو نقش دارند اما نقش هر کدام چگونه است؟نقش هرکدام چه نقشی است؟ آیا می درانیم تفکیک بین نقوش داشته باشیم؟یک مسئله ای قطعی است که نطفه وقتی بسته میشود از همان ابتدای بسته شدن نفسی مطابق آن مرتبه ایجاد میشود که آن نطفه نه تحت سرپرستی پدر است دیگر بعد از این لذا اگر پدر از دنیا براد قابل حیات است،اینگونه نیست که وابسته باشد این هم مسلم است.از این طرف هم اگر مادر تحت سرپرستی مادر نیست نفس به این عنوان که نفس مادر مدبّر بر آن نفس نیست هرچند معدّ حیات آن نفس است،به گونه ای که ممکن است حتی امروزاین بهتر ثابت می شود این را در آزمایشگاه به صورت مصنوعی چه کار بکنند ؟ادامه تکوّنش را ادامه بدهند بدون اینکه حتی در رحم مادر باشد.پس این مسلم است پس یک مطلب مسلم این بود که نطفه به محض اینکه تشکل پیدا می کند و شکل می گیرد وتکوّن پیدا میکند از نطفه ی پدر و مادر این نطفه حیات جدید مستقلی را دارد به نتیجه میرساند که قوّه ی مولد در پدر و مادر این حقیقت را ایجاد کردند به نحو معد که تعبیر قرآن هم خیلی تعبیر زیبایی است أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ [2] خلاصه تعبیر دیگری که در سوره چهز که آمده بعد از زراعت که آمده أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ [3] آیه ی شریفه چهست؟ أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ [4]بعد دنبالش چه چهزی هست؟دنبال آیه ببینم خب این آیه مربوط به زراعت وحرث است منتهی چون مطلق آمده است فرمایش شما هم درست است حرث چون مطلق آمده است و اینجا هم آمده است که که نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ تعبیر آنجا قابل تطبیق بر اینجااست که أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ درست است؟ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ [5]آن راکه شما حرث کردید نگاه اوّلیه ی حرث به چه چهزی هست؟ به کشاورزی که دانه می کارد أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُون تعبیر به خارج شده است انسان بعد می فرماید که دنبالش أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُون که آیا شما آن زرع را انجام می دهید؟زرع آن نموّ است آن نفس نباتی است که رشد می کند أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُون آن جایی که حرث است به چه کسی نسبت می دهد به انسان آن جایی که زرع است به چه کسی نسبت می دهد روییدن است به چه کسی نسبت میدهد؟ به خودش.در اینجا هم می فرماید که نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ نساء شما حرث اند بعد در نسبت به انسان می فرماید أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ [6]أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ[7] که آنجا تزرعونه وزارعون را آورد اینجا تخلقونه والخالقون آورد آنجا أفرأیتم ما تحرثون را آورد اینجا أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ را آورددقّت می کنید؟ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ امناءکارشما است اما خلق کار ما است درست است؟ این را داشته باشد در آن مسئله که این نشان می دهد که آن نطفه ای که رو به رشد است دیگر مستقل است از آنچه که چه هست؟پدر از دنیا برود یا فرض کردیم مادر بدرانند که کردند این کار را در رحم مصنوعی یا رحم مادر دیگری اجاره ی رحم،اجاره ی رشد بدهند. قائم به هیچ کدام از این دوتا نبود وآن رشد محقّق می شود.منتهی نسبت تاثیر نطفه ی پدر با نسبت تاثیر نطفه ی مادر در چه چهزی هست؟ابن سینا یک کلامی دارد که این کلام،خلاصه کلام ناقلایی است و قابل پیگیری است و اگر این پیگیری بشود شاید خلاصه رگه هایی که مثلا در این مسئله میشود نسبت به آن مسائل بیشتری را فهمید از آنجا حالا اینجا یک جای دیگر آمد اینجا هم اتفاقا مرتبط است حالا این را نمیرسیم آن را که امروز گذاشتم اینجا می فرماید که بله این آدرس پرسه ی کتاب سرح العیون فی شرح العیون حضرت آیت الله حسن زاده حفظه الله است که در این کتاب شریف ببینم اصلا علامت گذاشتم یا نذاشتم ولی خب حالا آدرسش را دارم در اینجا کلامی را ازابن سینا نقل میکند که این کلام،کلام بلندی است که از ابن سینا نقل می کنددر اینجا بعد از اینکه عین فی تکوّن مادة الجنین عین دهم فی تکوّن مادة الجنین که ایشان بحث خیلی مهمی را اینجا مطرح می کند که ماده ی جنین چگونه تکوّن پیدا میکند؟ بعد با آیات قرآن و روایات یک سری از نکات را می آورد و آخرش هم از مباحث نقلی شروع می کند،به فلسفه و حکمت می رساند وبعدهم به عرفان می رساند سیر را کامل ادامه میدهد آنجا ابن سینا می گوید که أنّ منیء المرأة تصیر ذات نفس بنفوذقوة ذکوریّة فیه وقتی که امناع صورت می گیرد،نطفه ی در حقیقت منیء مرأة تصیر ذات نفس بنفوذقوة ذکوریّة فیه او در حقیقت با نفوذ قوه ی ذکوریّت چه پیدا میکند؟نفس پیدا میکند.
بعد فإنّ الروح یشبه أن یتکوّن من نطفة الذکرفالبدن من نطفة الانساءیعنی همان طوری که ما روح و بدن داریم در نظام نطفه هم که ابتدا این شکل میگیرد یک نظام روح هست ویک نظام بدن است نقش بدن استعداد است نقش روح فعلیت است فعلیت با اقتضا قوام پیدا میکند با امکان و استعداد قوام پیدا میکندترکیب این دو تا یک ترکیب اتحادی است ترکیب انضمامی نیست لذا همانطوری که در نظام بیرونی نفس و بدن،روح و بدن داریم در تکوّن جنین هم از همان ابتدا نظام چه داریم؟نظام روح و بدن داریم که روح آن تعبیری که ابن سینا دارد می گویدکأنّه نمی گوید این اینطوری است تعبیر دقت کنید فإنّ الروح یشبه أن یتکوّن من نطفة الذکرفالبدن من نطفة الانساء درست است؟ بعد در تمام مروحل بعد از این،این حرف سرایت دارد از همان جایی که شروع میشود این نطفه به رشدش دائما روح و بدن دارد. هر مرتبه ای ماده ی ثانیه ای می شود برای مرتبه بعدی درست است؟ پس هم ماده تاثیر دارد به نحو استعداد هم در حقیقت صورتی که بر او نفسی که بعد از او یکی،یکی محقق میشود تاثیر دارد به نحوفعلیّت.این ترکیب بین نفس و در حقیقت بدن در تمام مروحل ادامه دارد اگر این ترکیب ادامه پیدا بکند آن موقع این بحث خیلی درحقیقت ی مسائل پیدا میکند اگر شما بخواهید مصادیق مختلفش را ببینید شاید مثلا در حتی تغییر اَلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ [8]مثل همین نساءکم حرث لکم هست اَلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ چنانچه صورت قوام ماده به صورت است اگر یادتان باشد قوام ماده بصورت است این حکم تشریحی هم بیان یک حقیقت تکوینی است هم برخاسته از یک نگاه تشریحی است که این نگاه تشریحی دارد آن نگاه تکوینی را چه می کند؟درنظام تشریح پیاده می کند اَلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ چنان چه صورت و نفس و بدن نفس قوام بدن به نفس است دقت می کنید؟به همین نگاه در حقیقت نظام وجود اَلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بحث درحقیقت یی هست من نمیدونم میدرانم خلاصه آن صدر تا ذیل بحث را که بخواهیم مختصر هم باشد به تطبیق بحث هم برسیم که در المیزان به این بحث اشاره نشده است اما این بحث است که اَلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ،نسائکم حرث لکم این تعبیرات اگر کنار هم قرار بگیرد از یک طرف می فرماید: نسائکم حرث لکم نسبت زمین زراعی به زارع چگونه است؟زمین زراعی آمادگی و استعداد است حارث و کشاورز فعلیت میدهد به این استعداد،این استعدادهای مختلف را داشت بنابراین اصل کدام فعلیت بیاید تا این فعلیّت چه کاربشود؟ این استعدادرا به فعلیت برساند.میشود در این زمینه ی کشاورزی این حقیقت را کاشت میشود دیگری را کاشت می شود دیگری را بنا بر استعدادش تا به ثمر و محصول برسد.نقش زمین استعداد است که باید داشته باشد و تغذیه ای که درادامه محقق می شود. نقش دانه جهت دادن به این است که این استعداد کدام جهت قرار بگیرد؟ یعنی اگر گندم در زمین کاشته می شود جهت میدهد به این استعداد که این استعداد کدام استعدادش را به فعلیت برساند از بین استعداد ها درست است؟ البته در ادامه این استعداد مطابق این زمین رشد میکند ممکن گندم در این زندگی کاشته میشود، نوعی از رشد را داشته باشد که در زمین دیگری که مناسب تر است استعدادش نوع بیشتری، یعنی اگر کشاورز همین دانه گندم را در چهار زمین بکارد.چهار زمین بنا بر اقتضای استعدادیشان چهار گونه محصول از گندم میدهند این گونه نیست که هر جا کاشته بشود همینگونه باشد پس استعداد نقش دارد در تکوّن درست است؟ این نگاه را اگر ما حالا ردیابی را بکنیم بعد این نگاه ردیابی اش در حرکت جوهری و رسیدن به کمالات، در نگاه عمل و علم هر کدام از این ها چه هستش؟ در نگاه عالم تکوین که آسمان مرد و زمین زن در خرد ** هرچه آن انداخت این میپرورد تعبیرش:گر نه از هم این دو دلبر میمزندپس چرا چون جفت در هم میخزند یعنی آسمان و زمین تعبیری که در قرآن کریم وارد شده است که همه عالم را ما زوج خلق کردیم سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا[9] همه چهز را به صورت چه خلق کرده است؟ زوج خلق کرده است مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ [10] همه چهز را به صورت زوجیّت خلق کرده است حرف درحقیقت ی و سنگینی است این بحث جای ردیابی دارد من فقط می خواستم یک جرقه ای از بحق زده بشود ذهن باز بشود به یک افقی
شاگرد:حاج آقا أنّی شئتم جایگاهش کجا بود؟؟
حالا آن را عرض می کنیم که از أنّی شئتم در کشاورزی زمین وقتی که آنجا آمادگی دارد درست است؟ به مقدار آمادگی هایش این را علامه اجمالا این را متذکر می شوند که أنّی اگر أنّای زمانی باشد به معنایی می شود اطلاق زمانی باشد أنّی که در هر زمانی یا أنّی مکانی باشد یعنی از هر مکان اگر آمده باشد أنّی شئتم نسبت به کشاورزی هم معنا می دهد زمین کشاورزی که حالا این اشاره این در تطبیق خود علامه می آید پس این افق را در ذهن مان باز نگه دارید که رابطه ی به اصطلاح تکوّن نطفه یک رابطه ی بسیار در حقیقت دامنه داری است درنظام وجود که همه ی عالم وجود این رابطه درآنها سرایت دارد اختصاص به انسان ندارد. تمام عالم وجود این رابطه درآنها است در نظام اسماء الهی به نحوی،در نظام اسماء الهی که تکوّن از آنها و در حقیقت تدبیر عالم از آنجا صورت می گیردکه نکاحات اسمایی که بعضا خلاصه حالا در جای خودش ذکر میشود تا می رسد به نظام مفارغات که مدبّرات عالم اند تا می رسد به نظام عالم ماده تا می رسد به نظام حیوان و انسان تمام اینها در مرتبه ی حس،در مرتبه ی مثال،در مرتبه ی در حقیقت عقل،در مرتبه ی روح وآن وقت که گاهی ذکر شده است که این مقام این راهم دقت بکنید،مقام در حقیقت نفس مطلق را برای در حقیقت به اصطلاح بعضی از مراتب کمالی قرار دادند و روح مطلق را برای بعضی از مراتب کمالی قرارداده اند. که در نظام مثلا حقیقت رابطه ی امیرمؤمنان علیه السلام با فاطمه زهرا سلام الله علیها آنجا نظام ارتباطی روح در حقیقت مطلق با نفس مطلق است که ثمره ی آن بهترین ثمره میشود یعنی کشتزار بهترین کشتزاراست از جهت استعداد بالاترین استعداد است و فاعلیت صورت هم ازجهت فاعلیت بالاترین فعالیت است.
لذا می بینید که بالاترین نتیجه همان جا محقق می شود این شاید این در حقییقت نتیجه ثمره ی تمام عمر بشر است که همچنین فاعلیتی و همچنین نتیجه ای درعالم محقق بشود. که اگر همه ی تاریخ عالم،وجود همه در حقیقت دنبال به فعلیت رسیدن ها تا اینجا بودند که همچنین فعلیّتی محقق بشود جا داشت که حالا جای بحث دارد دیگر یک بحثی دامنه دار است دوستان اگر خواستند البته در بحث مرحوم در بحث حضرت آیت الله حسن زاده اینجا آوردنددر همین به اصطلاح عین دهم قسمتی از بحث آمده است اما ایشان اینجا مسئله را پایان یافته تلقی نکرده است و خیلی مفصل نیست شاید پنج،شش صفحه آمده است،اما در عین حال جای بحث باز است ان شالله دوستان ادامه بحث را داشته باشند. همین مقدار خلاصه خیلی بحث را،افق باز می کند در ذهن ما که پس یک تفاوت هایی بین دو هست هرکدام نقشی در این عالم به عهده دارند آن نطفه ی در حقیقت مرد و همچنین منی زن نقشی در این عالم به عهده دارنداین تابع در حقیقت نقشی است که در کل نظام وجود در هستی،در ازواج قرار داده شده است این هم تابعی از آن کل است.کل نظام هستی این رابطه ی بین دو در حقیقت ترکیب که ترکیب اتحادی میشود نقشش دیده شده است. حالا جادارد دیگر عرض کردم حتی نظام علم و عمل همه چه هست؟ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ [11]که این عمل صالح به این عنوان مادّه ی مستعد ایجاد می کند آن وقت، آن صورت میشود چه؟ کلمه ی طیّب می شود صورتش این بحث خلاصه جا دارد
شاگرد:استاد فرمودید که(نامفهوم 21:43)روح از نطفه ی مرد وبدن از نطفه ی زن تشکیل می شود؟
بدن به معنایی اینجا گفت کأنّه یشبه أن تکون،یشبه أن تکون این به معنای این است این به معنای استعداد است بدن درست است که بدن به لحاظ خودش صورتی دارد فعلیتی اما بدن به لحاظ نفس استعداد است بدن به لحاظ نفس چنانچه ماده به لحاظ صورت استعداد است این بدن که میگوییم نه اینکه یعنی این جسد دقت کنید بدن یعنی استعداد حرکت.
شاگرد:برای روح در اینجا ما استعدادی قائل نشدیم؟
خب نه دیگه
شاگرد:از منی مرد چه می خواهد بشود؟
عرض کردم این صورت است دیگر این صورت که آن صورت هم خودش در حقیقت صورت فعلیت دارددیگر،صورت بعد صورتی که از او به واسطه ی آن استعدادی که در ماده هست محقق میشود. هرچند این دو تا دیگر به بدن، بعد از اینکه محقق شد که بعد از اینکه پدر و مادر متکی نیست و خودش نفس مستقل است هرچند تغذیه ی مادر در دوران حمل این استعداد را خیلی تاثیر دارد درآن، نوع مراقبت مادر در این دوران خیلی آثار دارد بی جهت نیست اگر بگوییم که شاید نفس مراقبات پدر هم در دورانی که در کنار مادر است قطعا موثر است در روحیّات مادر که بالتبع که حتی ممکن است مستقیم هم تاثیری در آن درحقیقت نطفه ای که در آنجا به لحاظ شباهتی که هست بی تاثیر نباشد از جهت هم فیزیکی هم شاید قابل اثبات باشد،این درحقیقت نزدیکی اثر گذار است
شاگرد:از جنبه معنوی نه از جنبه ی فیزیکی،از جنبه ی معنوی این در دوران بارداری این نزدیکی باید کنترل بشود؟کمتر بشود؟
نه این بحث در او نیست این ماده مني که از مرد در حقیقت شاید در بدن زن قرار می گیرد و خود آن ترشحات که برای زن است شاید آنها تغذیه ی کودک را به دنبال داشته باشد. بعضی این را هم قائل هستندکه این شاید تغذیه باشد حالا به مقداری که آن بحث علمیش ثابت بشود
شاگرد:ببخشید اینکه روح در چهار ماهگی دمیده می شود به نوزاد
آن روح حیات حیوانی است قبل از آن نفس است منتهی در مرتبه ی چه هست؟ نباتی چون نطفه شروع می کند به رشد که از همان آغاز نطفه،از همان لحظه اولی که نطفه قرار میگیرد چه میشود؟ حرکت و نمو شروع شده است
شاگرد:این روح بیشتر منتسب به مادر هست تا پدر به خاطر اینکه اگرآن روح نباشد این روح افاضه نمی کند
نه افاضه ی آن روح،ترکیب این دوتا ماده ثانیه را ایجاد می کند ترکیب این دوتا منتهی باز هم نسبت آن روح به این ماده،ماده ثانیه مثل نسبت چه هست؟مرد و زن است این خود این دائما چه هست؟ در مرتبه ی حتی اینکه در نطفه کدام عضو ابتدائا به اصطلاح دیده میشود و شگفته میشود و محقق میشود کدام عضو چون می دانید که اعضا در نطفه ترتّب دارند بعضی بر بعضی یعنی بعضی ها زودتر اندبعضی ها دیرترندآشکار شدن در مراحل سیراست این همه مرتبط با این بحث است.
اینکه قوه ی قاضیه در بدن زودتر از بقیه صورت می گیرد تا بتواند غذا را جذب کند اینها همه هرکدام اثر دارد در این بحث یک بحث بسیار جدی است که قابل چه هست؟هم باید یک اشرافی به نظام علم جدید باشد تا مطابق او در حقیقت علم جدیدی که رد نکرده است و تصحیح کرده باشد هم مطابق با نگاه فلسفی و این که آنها به این طرفش کاری ندارند،به این طرفش کاری ندارد یعنی توجّهی ندارند که این نفس و روح که ممکن باشد چطور؟ اما به نظام طبیعی اش کار دارند وآن نظام طبیعی برای ما خیلی شما تطابق بین تکوین و تشریع قائل هستیم خیلی می تواند موثر باشد در اینکه در اینجا بتوانیم استنتاجمان را شکل بدیم. حالا عرض من این است که تعبیر قرآن را ببینید در مورد زنان و مردان تعبیر بسیار عالی است این اتفاقی نیست که یک جا می فرماید نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ درست است؟ یک جا می فرماید که چی؟ اَلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ رابطه ی بین نسائکم حرث لکم ورابطه ی بین الرجال قوامون علی النساءیک موقع هست می گوییم اینها دو حکم،دردوموضوع،دردوجای جدا هستند یک موقع می گوییم نه یک حقیقت مرتب ومتحد با همدیگر هستند دو در حقیقت بیان نسبت به یک واقعیت است از دو منظر این نگاه که درحقیقت در این نگاه کلان که عرض کردم الان این نشان میدهد که اینها هر دو متکی بریک حقیقت اند خیلی هم واضح است که نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ و الرجال قوامون علی النساء هردو درالقای تاثیر و بیان به یک چیز نظر دارند همچنان که حرث در حقیقت حارث با زمین نسبت خاصی را دارد. درست است ؟الرجال قوامون علی النساء همین نسبت درآنها هست حالا این بحث البته جای مفصلات دارد که در خود الان وجود زن نفس و بدن چگونه است؟ که خود زن که نفس در بدن دارد در مرگ چگونه است؟ و با علم امروزی که ترکیب ژن را از خلاصه ایکس وایگرگ می دانند و درهرنطفه ی مردودرهر نطفه ی زن هردو ایکس وایگرگ موجود است که از هر دو دراین نظامی که حالا جای بحث خودش را دارد و باید این را جدی تر جای بحث دارد از بحث هایی است که شاید تلفیق بین نظام طبیعی و فلسفه اش شده است قبلا ولی امروز کمتر به آن توجه میشود و اگر توجه بشود شاید در نظام تربیتی با توجه به این دو آیه ی قرآن که نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ و فَأْتوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ شاید در نظام تربیتی طریقت ما خیلی چه باشد؟ نقش داشته باشد که این بتواند در نظام تربیتی،استعداد را چگونه ایجاد کنیم؟ فعلیّت چگونه ایجاد کنیم؟ استعداد نظام با خصوصیاتی که با ماده ی مستعد و نظام خصوصیات وجودی زن سازگار است باید مثلا از آن طریق بیشتر ایجاد بشود و فعلیّت بانظام در حقیقت روحت این خصوصیّات و ویژگی هایی که در مرد می باشد در نظام تربیتی میتواند که یکی از بحث های چه باشد؟ تأثیرگذار باشد که در حرکت جوهری اینها چگونه میتوانند تاثیرگذار باشند؟خب این بحث حتی خواستم یک جرقه ای زده باشم که شاید خلاصه،ذهن ها بعد ها زمینه ای برای تحقیق داشته باشد
شاگرد:روح زن ومرد نداریم(نامفهوم:28:42)
این بحث است بگذارید روح زن ومرد ندارد اما به چه معناست زن و مرد ندارد؟ به چه معناست؟ حالا به چه معناست؟ بگذارید این باشد که زن ومرد ندارد باتوجّه به اینکه آنجا می فرماید که سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ [12] این در حقیقت باشد شما این بحث را قرار است دوستان در رابطه با به اصطلاح چون بعضی از دوستان قرار شد کمک بکنند در تحقیقات بحث، قرار شد بحث زن تحقیق بشود از جمله مباحثی که در بحث زن تحقیقش رابطه ی بسیار بحث در قبلا در بحث میزان قابل تحقیق مفصلی یکیش همین بحث است، که نقش زن در تکوّن و نقش مرد در تکوّن چه هست؟ این از جمله مباحث دقیقی است که باید البته کسی باشد که دستی در علوم جدید پیدا کرده باشد یا دستی نسبت به علوم فلسفی و نقل داشته باشد.بعدا حتی جریان خلقت آدم و حوا بسیار نقش اساسی در این مسئله دارد که آدم خلق شده است و بعد حوا خلق میشود با اینکه از ماده ی واحدی خلق شده اند امّا ترتّب درخلق به چه معناست؟ در آنجا ترتّب در خلق به چه معناست؟ چرااین ترتّب و خطابات بعضیش مستقیم متوجه آدم است بعضی متوجه آدم و حوا است اینها جای بحث دارد و نقشی که از همان ابتدا حوا دارد در این مسئله اینها همه افقهای بحث است شاخه شاخه های بحث که باید به هم مرتبط بشود که اگراینها به هم مرتبط بشود آن وقت در نظام تکوین هم جزییات آسمان مرد و زمین زن در خرد که هرچه آن انداخت این می پرورد خیلی تعبیر درحقیقت زیبایی است گرچه تعبیر خیلی زیبایی است در انتهای آن هم که عاشقانه است وبرای اهل ذوق: گر نه از هم این دو دلبر میمزندپس چراچون جفت در هم میخزند
شاگرد:می مزند یعنی چه؟
مزیدن،مزه مزه کردن دیگر بالاخره این مثل در حقیقت حالا دیگر خیلی نمیشود افشا صحبت کرد این در حقیقت پس چرا چون جفت درهم می خزند این خودش خلاصه آن می مزند را معنا کرده است دیگر بالاخره شما خودتان می گوید دیگر العاقل یکفی إلیه اشارة دیگر خیلی خوب است ولی بحث ها باید بااشاره گفت لذا این در نظام عالم همه جا همین گونه هست. این نگاه البته جلسات را گفتیم که برای 18 سال به بالا می باشد بلکه 25 سال به بالا که یک موقع بالاخره این تا این جای بحث من خیلی خودم هنوز به بحث مکیّفم اما هرچند که آرام گفتم آرام گفتنش مال این بود که دلم میخواست دقت بیکنم در کلام چون کلام خیلی پر حاشیه است هر جایی از آن یک خرده خطا در گفتار بشود ممکن است چه بشود؟ باعث اشتباه شود همین مقدارش را که با احتیاط خیلی جاها را نگفتم خیلی احتمالات را عمدا مطرح نکردم که آن احتمالات ذوقی نشود،استحسانی نشود تا آنجایی که ممکن است یک راهگشای افقی ایجاد شود اما خیلی بحث به استحسان و ذوق کشیده نشود.
خب نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ و فَأْتوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ ایشان می فرماید الحرث مصدر بمعنى الزراعة و يطلق كالزراعة مثل زراعت که زمینی دارد و على الأرض التي يعمل فيها الحرث و الزراعة هم بر آن زمین زراعی اطلاق میشود على الأرض التي يعمل فيها الحرث و الزراعة بر زمین زراعی و هم به اصطلاح پس دوتا معنا شد على الأرض التي يعمل فيها الحرث و الزراعة هم به معنای مصدری ای است که زراعت کردن است هم به معنای زمین زراعی است دقت کردین؟الزراعه که مصدری باشدودو چه؟زمین زراعی الحرث مصدر بمعنى الزراعة و يطلق كالزراعة و على الأرض التي يعمل فيها حرث بر هردو اطلاق می شود در اینجا نیز حرث بر هردو اطلاق می شود یعنی حرث هم در حقیقت براصل الزراعه وهم برزمین،اگر بر زمین اطلاق شد،زن می شود زمین زراعی مرد که این زمین زراعی ،شرافت زمین زراعی اگر نباشد زارع کاری ازش برنم آید لذا اگر حضرت حوا سلام الله علیها نبود آدم درحقیقت چه بود؟ به اثنی آدم در حقیقت عالم انسان فانی بود ادامه نداشت لذا اینطور نیست که زمین اعتبار باشد، زمین نقش اساسی در زراعت زارع بودن و آن زراعت دارد منتهی دنبالش می فرماید
شاگرد:این طفیلی بودن برای وجود مرد را نمی رساند؟
نخیر دیگر اگر طفیلی بود اصل آن است واین فرع دیگر درحالی که این دوتا هر دو در راستای القای نسل اند.یعنی اگر در زمین اگر زمین و زارع در زمینه ی ابقای انسان و بقای انسان نقش دارند که نتیجه اش می شود ابقای انسان در زمین و در زارع درست است؟در زمین و زارعی که معنای زن ومرد باشدابقای نوع است
شاگرد:اینکه خدای متعال مثال می زند که زن های شما زمین شما هستند این مثال این را به ذهن متبادر می کند مثل اینکه شما یک زمین داری که از آن انتفاع می بری حالا من نمی گویم به این اعتقاد دارم.خب آن هایی که می خواهند اشکال کنند می گویند که چرا اینطوری بیان شده است؟زمین آن چیزی است که مرد از آن منفعت می برد پس زن هم آن چیزی است که مرد از آن منفعت می برد
دارد یک بیان تکوینی را،شما نبودید اولش دیگر این همه مقدمه چینی کردیم که اینجا نطفه هر دو تأثیر دارد و یکی اگر زمینه است،به معنای ماده مستعد است ودیگری به معنای صورت، صورت بدون ماده مستعد هیچ درحقیقت تحققی در عالم ندارد
شاگرد:این بیان شما خاطرم هست شما بردیداز حیث ادامه ی نسل بررسی کردید
نه ما نبردیمش علّامه هم دارد این را می فرماید،قران هم دارد این را می فرماید چرا صحبت نمی کند شما صبر نکردید.دنباله اش را نخوانده اید که نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ [13] دنبالش نتیجه است دیگر شما هنوز صبرنکرید به بقیه ی آیه نرسیدیم و این تازه اول آیه است وقدّموالأنفسکم چنانچه انسان اعمالش به اصطلاح آن به اصطلاح چیزی است که مقدم می کند بر خودش می فرستد قدّمولأنفسکم تعبیر بر تمام روایات و تفسیری که شده است را به چه معنا کرده اند؟ اولادی که صالح از این دو پس اگر این زراعت درست انجام بشود و این زارع و این زمین هردو باطهارت این زراعت محقق بکنند و این (نامفهوم36:02) قدّمولأنفسکم محقق شده است آن نتیجه ای که توسعه ی وجود این شخص است در بقای نوع اش به واسطه فرزندانش توسعه اش است، بقای خودش است به واسطه ی فرزندانش قدّمولأنفسکم وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ [14]
شاگرد:اینجا که می گوید اگر زن صالح نبود بار صالح نخواهد داد زنی که صالح نباشد پس چگونه از او فرزند صالح به دنیا می آید؟
در زمین شوره زار ممکن است که در حقیقت درختانی که در می آیند یا بوته ای درمی آید تمام نفع نباشد اما چه هست؟ اما در عین حال اگر مراقبت تام صورت بگیرد نسبت به آنجا هم میشود در زمین شوره زار هم محصول به دست آورد الان در زمین های شوره زار یک محصولاتی به دست می آید که در زمینه های خلاصه مثل پسته الان پسته همه دوست دارند ولی از زمین شوره زار دست می آید
شاگرد:شوره زار که صلاحیّت این ندارد؟؟
بالاخره ببینیدبه تعبیر آقا يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ [15]یا در حقیقت همین جا که می فرماید که همین زمین های شوره زار هم معادن اند در حقیقت اینها در درون او به دست می آید شاید در زمین حاصل خیز معادن عمل نمی آید معادن عمدتا در زمینه لذا اگر صورتی که فاعلیّت دارد خیلی در حقیقت قدر باشد و مراقب باشد آن کشاورز خیلی در حقیت مراقب باشد آنجا هم محصول به دست می آید البته آنجایی که زمین آماده است وصورت آماده است محصول خیلی عالیتر است اینکه مسلم است که کسی در این انکار ندارد که ولد در جایی به دست می آید که لذا الصالحین للصالحات والقانتین للقانتات [16] یعنی این تعبیر اگر این دو تا با هم چفت بشوند البته به ما اختیار دادند نگفتند مجبورید شما هر زنی را انتخاب کنید یا مجبورید شما یک زنی را انتخاب کنید که چه باشما کفّیت دارد یانه این را نگفته است اختیار کردن مال همین است که کشاورز چه بکند؟ کشاورز زمینش را خودش انتخاب کند حق انتخاب دادن بهش درست است؟ این حق انتخابات برای همین است که بعدا نگوید که من به زن هم همین اختیار را دادند که چه بکند؟کشاورزش را خودش انتخاب کندلذا هم به این اختیار داده شده است هم به آن اختیار داده شده است هیچ کدام مضطر در این نیستند که بدون اختیار شده باشد تا بگوییم این بیچاره پس چرا این زمین را چه کار کند؟ بله ممکن است در اثر برخورد نا صحیح من یا عدم تحقیق درست من یا عدم مراقبت نسبت به او بشود درابتدا کسی را انتخاب كند بعد معلوم میشود که چه هست؟سخت است برای آن هم شرایط گذاشته اند خود همین تحمّل این سختی یا در حقیقت اینکه امکان تکرار ازدواج یا طلاق یا امثال اینها است خود این دوباره چه کار کرده است؟ برگشت پذیری را ممکن کرده است که خود در حقیقت طلاق برگشت پذیری است برگشتن به استعداد اولیه یا امکان ازدواج مجدد یک امکان مجددی است برای اینکه او صلاحیت ندارد و امثال اینها ببینید قانون خلقت را،تکوین، شریعت را اگر با این نگاه نگاه کنیم با قانون خلقت تناسب چه دارد؟ کامل دارد دقت می کنید؟ البته ممکن است شباهتی مطرح باشد که این شباهت را باید با تأمل حل کرد.
بحث بسیار بحث دقیق،شامل بحث تشریع و تکوین و گسترده ای است که ذهن انسان را خیلی کار از او می برد. یعنی اگر این بحث را کاربکنیم برروی آن فکر میکنیم روی آن از بحث هایی است که ذهن انسان را خیلی ازش درحقیقت یه وقت میگیرد انرژی میبرد و البته ثمرات اش هم خیلی کلان است شاید امروز در بحث ها به این نگاه کم تر نگاه می شود یعنی بحثهای تربیتی را از این منظر کمتر نگاه میکنید که ممکن است بگویند که نقش پدر چه هست؟ نقش مادر چه هست در تربیت؟امّا در آن نقش چه نگاه میکنند؟در آن نقش ابتدایی امر که نطفه مراقبات قبلش درست تر است. نقش مادر مراقب در مراقبات امّا در اینکه آن نطفه خودش در حقیقت دو طور وجودی است که با هم ترکیب شده است و دائما دارد این رشد میکند و هر کدام از این طورها میتواند چه در غذایی که تغذیه میشود چه در بعد از اینکه اینها مراحل رشد اند، چه وقتی که به دنیا آمدند هر کدام از این دو تا باز هم دو حالت در آنها است. یعنی حالت زنی و مردی در هر صورتی که به دنیا می آید هر دو است. لذا انسان در همین رابطه ارتباط با زن برایش امکان پذیرتر است و خصوصیاتش فهمش برای او امکان دارد چون در خود وجود مرد هم خصوصیات چی؟ خصوصیات، ویژگی های زن است چون ترکیب شده از نطفه ی زن و مرد از ابتدا ودرزن هم همینگونه است.این خودش بحث بسیار جالبی است که هیچ درحقیقت چیزی را کاستی ایجاد نکرده است حالا جا دارد دیگر جا دارد برای بحث در عین غلبه ی هر کدام ولی کاستی نیست
خب خیلی انرژی می برد من خیلی بحث را با کنترل گفتم خودم خلاصه ذهنم خیلی جا ها رفته بود ولی خودم خیلی کنترل کردم آنجا نرم که آنجاهارا قاطی نکنم تا بحث شکل بگیرد چون جولان این بحث حتی در ماشین هم که می آمدم کلی وقت تارسیدم اینجا نفهمیدم چه گونه آمدم دیدم در فکر بودم بعد یک دفعه دیدم که رسیدم میخوام بگم جولان فکررا زیادمی کند شما حواستان پرت نشود
بله می فرماید که و أنى من أسماء الشرط يستعمل في الزمان كمتى گاهی انّی در زمان استفاده میشود مثل متی مثلا می فرماید که به اصطلاح مثالش را اینجا همین خلاصه فاتواحرثکم أنّی شئتم هر زمانی که خواستید درست است؟ هر زمانی که خواستید براو وارد شوید زمان محدودیت ندارد شب باشد یا روز باشد درست است؟ به اصطلاح گرم باشد یا سرد باشد آن زمان هیچ مدخلیّتی ندارد دراین فرع فاتواحرثکم أنّی شئتم یا و ربما استعمل في المكان أيضا قال تعالى: «يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ:» [17] این در حقیقت مائده ی که در کنار است از کجاست؟ از کدام مکان است؟ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ این از مکان نیست هو من عندالله از جانب خدا فإن كان اگر این أنّی بمعنى المكان باشد كان المعنى من أي محل شئتم از هرمکانی خواستید آن وقت این من أیّ محل شئتم جواب بعضی از شبهاتی است که بعضی از ادیان داشتند که فقط نزدیکی از خلاصه جهت خاصی امکان پذیر است و نهی کرده بودند از ارتباط جهات دیگر را این در مقابل آن می فرماید نه این محدودیت در کار نیست من أی محل شئتم البته در دنبالش که قدّموالأنفسکم یا من حیث أمرکم الله که قبل آمد بوده است این نشان میدهد که ترجیح نظام وجود و آن اینکه در حقیقت مطابق هستی است و اثر گذار است و تقوای الهی است جهت خواسته است اما حرمت نداردأنّی شئتم اطلاق مکانی دارد و إن كان بمعنى الزمان اگر باشد كان المعنى في أي زمان شئتم و كيف كان هر گونه که باشد چه أنّای به معنای مکانی باشد چه به معنای زمانی یفید الاطلاق در هر دو صورتش اطلاق دارد به حسب معنا چه زمانی چه مکانی والخاصة باز هم اطلاق را دلالت داردخاصّه یعنی اطلاق را به خصوص اطلاق داردیعنی دلالت بر اطلاق دارد بخصوص من حیث تقییده بقوله شئتم چون شئتم آمده است أنّی شئتم هرگونه که میخواهید،هرزمانی که می خواهید،هرمکانی که می خواهید که به خواستن اطلاق چه شده است؟ تاکید شده است
شاگرد:آیه در مقام بیان نحوه ی ارتباط نیست پس از این جهت اطلاق ندارد می فرماید من أي محل شئتم، و إن كان بمعنى الزمان كان المعنى في أي زمان شئتم نسبت به زمان ومکان اطلاق دارد ولی نسبت به نحوه ی ارتباط اطلاق ندارد
من حد را با توجّه بشأن نزول آیه که عرض کردم خدمت شما اطلاق را به خصوص با آن شان در جواب یهود است که روایتش را هم خلاصه یهود می آورند که اینها در دوران حیض کلا در حقیقت ارتباط با زن را به هر نوعی ممنوع کرده بودند حالا به روایت میرسیم آنجا که اطلاق مکانی را میرساند و غیر از آن در زمان در حقیقت غیر حیض هم آن رابطه را به غیر از آن درجهت معروفی که هست نهی می کردند این نهیش در حقیقت در آنجا این من أی أنّی شئتم اطلاق است چون در جواب آنها بود و سوال در جواب سوال بوده است اصلا یعنی آمده بودند سوال می کردند که آیا آن نهیی که یهود داشته است نسبت به آن طریقی که متعارف است آیا آن نهی دراینجا برای ما هم وارد است؟ برای ماهم حرام هست؟لذا أنّی شئتم جواب آن سوال است با توجه به شأن نزول،غیرازآن أنّی شئتم هم هر مکانی را یعنی اینجا وآنجا را شامل می شود هم هر جهتی را نسبت به زن ومرد را شامل می شود لذا این اطلاق هست أنّی شئتم وکیف کن یفیدوا بالاطلق وهذا هو الّذی یمنع یعنی قوله تعالی:هوالّذی این تقییدی که در حقیقت دراینجا آمده است این تقیید وهذا این تققید شئتم هو الّذی یمنع الامر یعنی قوله تعالی:فأتواحرثکم یعنی این فاتوا حرثکم را منع می کند به این معنی أن یدلّ علی الوجوب که دلالت بکند فاتوا حرثکم چه هست؟واجب باشد نه أنّی شئتم در حقیقت این چون أنّی شئتم اگر خواستید اراده ی شما دیده شده است،چون اگر اراده ی شما دیده شده است هرموقع خواستید رجوع می کنید دلتان نخواست وگرنه نه لذا این وجوب دلالت ندارد امّا اگر این أنّی شئتم نبود شبهه ی این بود که این برچه دلالت بکند؟فاتوا حرثکم امراست دیگر هرچند گفتیم که این به دنبال آن مسئله ی قبل امر پس از حذر است ودلالت برجواز می کند امّا اینجا خود آیه چه هست؟بدون در نظرگرفتن قبلش بر جواز دلالت می کند چون أنّی شئتم است هرجاوهرزمانی که خواستید هو الذي يمنع الأمر أعني قوله تعالى: فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أن يدل على الوجوب إذ لا معنى لإيجاب فعل مع إرجاعه إلى اختيار المكلف و مشيته دیگه نمیتوان بگوییم که این واجب است واز این طرف بگوییم که اگر خواستید دقت می کنید؟به ما می گویند اگر چیزی واجب است یعنی دیگه اگر خواستید در آن نیست بله باید با اراده انجام بدهیم امّا نه اگر خواستیم حتما باید انجام بدهیم
شاگرد:أنّی در دارا بودن معنای زمانی ومکانی اشتراک لفظی دارد یا به نحو اشتراک معنوی است؟
با قرینه معلوم می شودکه اگر باقرینه معلوم شد ظاهرش این است که اشتراک لفظی می شود یعنی اگر با قرینه معلوم شد که بر زمان یا مکان دلالت می کند
شاگرد:اطلاق گیری را در هردوجهت می توانیم بکنیم؟
بله یعنی اگر زمان بود حالا باید بیان می کند که اگر أنّی در زمان بود.باتوجّه به ایام حیض چطور میشود که آنجا آیا ناسخ و منسوخ اند یا خاص وعامّ در حقیقت چه هستند؟ عام وخاص اند یا مطلق و مقید یعنی باید معلوم شود لذا اگر به صورت زمانی باشد این دو تا بینشان نسخ نیست چون بعضی ها خواستند دلالت برنسخ بگیرند که در حقیقت به اصطلاح آیه ی حیض اطلاق این را نسخ کرده است یا این اطلاق او را از بین برده است که ایشان می فرمایند که نه درآنجا هم مطلق ومقیّد هست ونسخ نیست
شاگرد:مقصود آیه بالاخره یکی از این دوجهت می باشددیگر؟
اشکال ندارد اگر ما توانستیم در آن اگر یک جایی را مبهم گذاشت هردو امکان پذیر شد درست است که اشتراک لفظ در اکثر از معنی است امّا یکی از آن معلوم است اما گفتیم اگر این باشد میشود این اگر آن باشد می شود آن اگردر جایی مبهم گذاشت چه میشود؟ نشان میدهد که میشود در هر کدام از اینها چه کار کرد؟ این اصطلاح را گرفت هرچند ممکن است یکیش مقصود باشد. اگر شما این را گرفتید می گوید هرکدام را گرفتید مانعی ندارد اما اگر این مشترک لفظی شد قرینه می خواهد برای اینکه به کدام دلالت می کند الان هر دو این ها امکان قرینه است هم قرینه مکانی به لحاظ سوال هم قرینه زمانی به لحاظ ایام حیضی که قبل آمده است هر دو امکان پذیر است که گرفته بشود.خب ظاهرا فراز بعدی دیگر
شاگرد(نامفهوم:48:44)این عمل،عمل حرام هست بین زن ومرد نسائکم که می آید فاتوا می آید
نه آن که از قبل معیّن کرده است که نسائکم حرث لکم،فاتوا حرثکم نه دیگه می گوید که برحرث واجب است برویم؟فاتوا حرثکم
شاگرد:اگر امر را عقیب حذر بگیریم اصلا دلالت بروجوب نمی کند
بله،اگر عقیب حذر بگیریم آن جواز است امّا اگر عقیب حذر نگرفتیم،خود آیه را به تنهایی دیدیم،به تنهایی هم دلالت وجوب برآیه نمی آید حتی اگر به تنهایی با اینکه به با اینکه دنبال آنجاست و قطعا جوازاست اما خود این هم دلالت بر این دارد که وجوبی نیست.
شاگرد:اگر أنّی دراینجا دلالت برهمه ی جهات بکند أنّای زمانیه چه معنایی می دهد؟؟
حالاایشان معنی می کند واین را می آورد که اطلاق اگر زمانی بگیریم در تراز بعدی دیگرکه ظاهرا الان نمی رسیم که اگر من حیث مکان باشد به معنایی می شود واگر به حیث زمان باشد اطلاقش به معنایی می شود که هردومعنی همه دقیق می باشد منتهی دیگه الان وقت نمی شود والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
[1] سوره ی بقره،آیه ی 223
[2] سوره ی واقعه،آیه ی 56
[3] سوره ی واقعه،آیه ی 64
[4] سوره ی واقعه،آیه ی 69
[5] سوره ی واقعه،آیه ی 63
[6] سوره ی واقعه،آیه ی 58
[7] سوره ی واقعه،آیه ی 59
[8] سوره ی نساء،آیه ی 34
[9] سوره ی یس،آیه ی36
[10] همان
[11] سوره ی فاطر،آیه ی 10
[12] سوره ی یس،آیه ی 36
[13] سوره ی بقره،آیه ی 223
[14] سوره ی بقره،آیه ی 223
[15] سوره ی روم،آیه ی19
[16] سوره ی احزاب،آیه ی 35
[17] سوره ی آل عمران،آیه ی 37
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 404” دیدگاه میگذارید;