بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: باب۳ فصل۱۵ حدیث ۱۶؛ مراتب ساقط شدن اثر شیطان در نفوس انسانها مثل عدم نفوذش در مخلَصین، با طهارت نفوس از معصیّت و انانیّت در ظهور و رجعت و قیامت
تتمه روایت پانزدهم که از بیرون آورده بودیم خوانده نشد که خودتان رجوع کنید.
روایت شانزدهم که بابی از ابواب بحث مهدویت است، تا به حال جسته .و گریخته مطرح شده است. ان شاء الله به سرانجامی برسد. سند روایت سند قوی ای نیست. اما متن روایت با دلالت ها و حقایق سازگار است. لذا پذیرفتنش مانعی ندارد. اصل مسئله سازگار است.
16- و عن وهب بن جميع مولى اسحق بن عمّار قال: سألت أبا عبد اللّه عن قوله تعالى: فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ، إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ[185]
وقتی خداوند شیطان را رجیم مینامد و او را میراند، دو دسته آیات است، سوره ص و سوره حجر.
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿32﴾ قَالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿33﴾
یعنی هرگز سجده نخواهم کرد. ده بار دیگر هم بفرمایید من بر این سجده نخواهم کرد
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿34﴾
از این مقام و منزلت. نه از جنت
وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ ﴿35﴾
اللعنه یعنی تمام اقسام لعنت. با همین استدلال میکند مرحوم علامه هیچ لعنی نیست مگر اینکه… و هیچ بعدی نیست مگر اینکه شیطان دارد او را. اللعنه همه اقسام لعن که بعد است را شامل میشود. تمام بعد های دیگر میشود شان بعد شیطانی. همه دوری ها و بعدهای از خدا میشوند شیطانی.
هر ارتباطی با شیطان، انسان را از خدا دور میکند. اگر انبیاء با شیطان گتفگویی داشته اند در نظام بیرونی، نه در نظام درونی، در بقیه در نظام درونی است، اگر رابطه ای داشته اند به اذن و امر الهی بوده. در مقام مدافعه و مقابله بوده است. یک بابی میخواهد که آدم آن بحث را داشته باشد. گفتگوهای انبیاء با شیطان.
یوم الدین یعنی قیامت. تا قیامت لعنت بر تو
قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿36﴾
با اینکه این جزا محقق شد… اخبار الهی است که این استمرار لعنت بر شیطان نشان میدهد که این وجود الی یوم القیامه کش دار است. هرجا دیدید لعنی به کسی تعلق میگیرد و این کش پیدا میکند تا زمانی یا زمانهایی، نشان میدهد یا خود آن موجود زمان دارد تا آن زمان یا عملی که پایه گذاری کرده کش دارد تا آن زمان. اگر میبینید که هفت نفر ملعون ابدی هستند، از قابیل و نمرود و فرعون و من یهود الهیود و من ینصر النصری و دو نفر از امت ختمی، این هفت نفر سنتهایی که گذاشته اند تا روز قیامت باقی میماند. تا روز قیامت اینها مشمول لعن الهی و سقوط هستند. بقیه به مراتبی همینطورند.
-فرعون چه سنتی گذاشته است؟
شاید مقابله ای که بنی اسرائیل میکردند با حضرت موسی، با این همه معجزات، ریشه در همان نظام فرهنگی فرعون داشته باشد که با آن همه معجزات باز مقابله میکردند
اصل مسئله ثابت مسلم است که وقتی کسی الی یوم القیامه ملعون است، آثار عملش ادامه دارد. قابیل هم سنت قتل را پایه گذاری کرده اند.
نمرود و فرعون آثاری که درشان باقی مانده است، شدت انانیت باید ببینیم چطور برقرار است.که گفت انا ربکم الاعلی
با اینکه خداوند به او فرمود لعنت تا روز قیامت است. اما این میداند و خوب میفهمد که ملازم این نیست که حیات داشته باشد تا روز جزا و دستش باز باشد. اثر عملش تا روز جزا هست. اما خودش تا روز جزا هست؟ از این در نمی اید. ممکن است عمل انسان باقی باشد. وقتی رجیم شد، گفت تا روز قیامت به من مهلت بدهید. الی یوم الدین مهلت هست، یعنی تا روزی که باب تکلیف باز است. شیطان هم که میگوید الی یوم یبعثون، قیامت است.
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ ﴿37﴾ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿38﴾
تا وقت معلوم به تو مهلت داده میشود. نه تا روز قیامت. بین مفسرین و در روایات بیان شده است که مثل ابن عباس یوم وقت معلوم را قیامت گرفته اند. ابن عباس با نگاه شیعی به مسئله نگاه نکرده است. قولی که از ابن عباس می آید، نفخه اولی از قیامت گرفته است. بین نفخه اول یو نفخه ثانیه نیست.
ابن عباس تعلیل میکند چرا تا نفخه اولی است..
در سوره «ص» می فرماید:
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ ﴿75﴾
قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ﴿76﴾
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿77﴾
وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ ﴿78﴾
لعنتی با اللعنه به یک جا برگشت میکند.
قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿79﴾
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ ﴿80﴾
إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿81﴾
در یک جای دیگر عام آمده. «فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ» دیگر الی یوم الوقت المعلوم نیامده است. سوره اعراف است.
قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ ﴿13﴾
قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿14﴾
قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ ﴿15﴾
عام و خاص هستند.
اما یوم الوقت المعلوم کی هست و چگونه بحث میشود؟ روایات ما روشن کرده اند. اما قبل از رجوع به روایات ،ابن عباس تعلیلی که میکند ذیل آیه، بیانش این است که این تا یوم نفخ اول است. شیطان تا وقتی هست که تکلیف هست. و چون تکلیف تا نفخ صور اول هست، پس شیطان هست. برای اینکه امکان تخلف باشد.
مرحوم علامه اشکال میکنند. تلازم بین بودن شیطان با تکلیف نیست. تلازم بین بودن شیطان با معصیت است. شیطان با معصیت تلازم دارد. هرگاه معصیت امکان پذیر باشد شیطان هست. تا وقتی که معصیت و عصیان امکان پذیر باشد عصیان هست. ممکن است تکلیف باشد، ولی شیطان نباشد. چنانچه در رجعت تکلیف داریم، ولی شیطان سر بریده شده است. در ظهور، بعد از استقرار، تکلیف هست، اما شیطان سر بریده شده است.
-امکان معصیت که هست؟
در رجعت امکان معصیت هست. یک خط ددر مقابل قرار میگیرد. یا معصیت آن اهل معصیت در دوران رجعت شیطان نمیخواهد. از درون میجوشد. اینها میشوند شان امام. اهل معصیت هم میشوند شان امامشان.
یک روایت دیگری هم هست که…
پس بیان تلازم بین بقای ابلیس است تا وقت معصیت و تحقق معصیت. یا بفرمایید امکان معصیت. اما ابن عباس گفته بود تا نفخ صور. تا تکلیف هست. مرحوم علامه میگوید امکان تکلیف هست بدون اینکه معصیت امکان پذیر باشد. تفکیک بین اینها دقیق است که تکلیف باشد ولی معصیت نباشد. تکلیفی است که برای انسان یکسره میشود. مخلصین تکلیف دارند. از تکلیف خارج میشوند. اما امکان معصیت ندارند. خود شیطان میگوید الا عبادک منهم المخلصین. من در دایره وجود آنها نیستم. رابطه امکان ندارد برای من. در وجود آنها من مرده ام. به تعبیر بعضی روایات شیطانی اسلم بیدی. آن شیطان شیطان درون است که نفس اماره است. تسلیم است. شیطان بیرونی سر بریده میشود. شیطان درونی هم اسلام می آورد.
شیطان من یعنی آنی که مبدا شیطنت میتوانست باشد، آن در وجود من به لحاظ قوت این وجود، تسلیم است.
مثل زمان سلیمان نبی که بعضی از مرده شیاطین و جن، تحت تسخیر سلیمان بودند و برای او کار میکردند. تحت تسخیر آن قوه بودند.
این تفاوتی که مرحوم علامه میفرمایند… لا دلیل علی ملازمه بین معصیت و تکلیف. بین معصیت و شیطان ملازمه است. اما بین شیطان و تکلیف ملازمه نیست.
بلکه عقل و نقل دلالت دارند که هر موجودی چون به غایت خودش میرسد، اعطی کل شیء خلقه ثم هدی. هر چیزی به هدایت نهایی اش میرسد. کی میرسد؟ وقتی بتواند آن نهایت تحقق آن وجودی و استعدادهایش را به نتیجه برساند. در جایی که غلبه بر شیطنت در وجودش محقق شده باشد و اصطکاک با شیطان مطرح نباشد.
این در افراد قبل امکان پذیر است. باید در اجتماع محقق بشود. باید در دنیا دوره ای باشد که شیطان نافذ نباشد و سر بریده باشد. این میشود همان دوره ای که عقل و نقل دلالت دارد بر اینکه
در آن روز فقط خدا عبادت میشود. لایعبد الا الله.
هیچ اطاعتی از غیر صورت نمیگیرد. لایعبد الا الله. در تمام مراتب اطاعت. نظام مادی، مثالی و عقلی. تمام مراتب اطاعت همه اش فقط مطیع امر الهی هستند.
در آن روز بساط کفر و شرک برچیده میشود. امراض قلوب برداشته میشود. عموم مردم نه فرد، قبل از آن دوره نسبت به انبیاء صادق است. شیطان در آنها راه ندارد. در آن دوره عمومیت پیدا میکند و کسی نیست که که درش راه داشته باشد. اولیائی که امروز هستند چقدر حسرت آور است برای بقیه. تصویر کنید همه این حالت ولایت الهی را داشته باشند. چه حال توحیدی ایجاد میشود. هرچقدر حسرت شدیدتر بشود خودش یک عبادت است.
چه حقیقتی میخواهد محقق بشود که هیچ کسی تحت تاثیر شیطان قرار نمیگیرد.
اینکه آیا در آن روز الم هست یا نه بحث دومی است.
هر فسادی که محقق میشود، ظهر الفساد فی البر و البحر، بما کسبت ایدی الناس. امراض بدنی و حتی فسادهای ظاهری به دنبال کسب ایدی الناس است. اینطور نیست که اگر کسی مریض میشود حتما خودش سبب باشد. گاهی اجتماع یا حتی سابقین، امکان پذیر میکنند که سببیتی ایجاد بشود که عذابی یا مریضی ای… اما اینطور نیست که بگوییم هر مریضی ای… اینجا مثبت است. منحصر نیست. اگر مردم کسب غلط داشتند، فساد به دنبالش محقق میشود. اما آیا هر فسادی به لحاظ کسب است؟ نه.
اگر میگفت هر فسادی به دنبال کسب است ،این منحصر بود. اما هر طهارتی به دنبالش گشایش است؟ البته. اگر مردم تقوا پیشه کنند ینزل علیکم مدرارا. اما هر به موقع باریدنی دلیل بر تقوا است؟
مال و بنین را زیاد میکند اگر تقوا پیشه کردید.
این گسترش قطعا هست، اما اینطور نیست که هر گسترشی علتش تقوا باشد. این یک مثبت است. علت دیگر هم ممکن است باشد.
این هم از باب رحمت است. لیذیقهم بعض الذی… تا برگردند.
تکلیف باشد، شیطان نباشد، این وضعیت عمومیت داشته باشد، در زمان استقرار حکومت حضرت است
یوم وقت معلوم سه تا روایت دارد.
در یکی از این روایات میفرماید که …
اهل تسنن یک سری نقل ها دارند. ما سه روایت شیعی را نقل میکنیم. اهل تسنن هم روایاتی دارند. تفصیلی تر هم هست.
در تفسیر برهان هست که انک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم، یوم ینفخ فی الصور نفخة واحده…
این حرف ابن عباس را تایید میکند.
قال: حدثنا القاسم بن إسماعيل، قال: حدثنا محمد بن سلمة، عن يحيى بن أبي العلاء الرازي: أن رجلا دخل على أبي عبد الله (عليه السلام) فقال: جعلت فداك، أخبرني عن قول الله عز و جل لإبليس: فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ* إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ.
قال: «إلى يوم الوقت المعلوم، يوم ينفخ في الصور نفخة واحدة، فيموت إبليس ما بين النفخة الاولى و الثانية».
14- عن وهب بن جميع مولى إسحاق بن عمار قال سألت أبا عبد الله ع عن قول إبليس: «رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ- قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» قال له وهب: جعلت فداك أي يوم هو قال: يا وهب أ تحسب أنه يوم يبعث الله فيه الناس إن الله أنظره إلى يوم يبعث فيه قائمنا فإذا بعث الله قائمنا كان في مسجد الكوفة و جاء إبليس حتى يجثو بين يديه على ركبتيه[1] فيقول: يا ويله من هذا اليوم- فيأخذ بناصيته فيضرب عنقه- فذلك اليوم هو الوقت المعلوم[2].
دوتا بعث است. بعث حجت و بعث قیامت. ناصیه یعنی مرکز وجود. در ابتدای قیام نیست. وقتی حکومت حضرت مستقر میشود.
، أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ- قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ قَالَ يَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ- يَوْمٌ يَذْبَحُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى الصَّخْرَةِ الَّتِي فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ.
پس یک جا خدا او را میمیراند. در نفخه اولی. یکجا پیامبر او را ذبح میکند در رجعت. در روایت مفصلش هست که در رجعت هست. شیطان سر بریده میشود با حربه ای از نور. با نیزه ای از نور. لذا سر بریدن شیطان هم با هر چیزی نیست.
این سه روایت، یکی مربوط به دنیاست در دوران ظهور توسط حضرت قائم. یکی مربوط به رجعت است توسط پیامبر. یکی توسط خداوند است در نفخه اولی.
مرحوم علامه میفرمایند این سه روایت تنافی دارند؟ یا اینکه تمام مباحث ظهور، ایام الله ثلاثة، یکی روز ظهور است و یکی رجعت و یکی قیامت. این سه یک ملاک دارند. توحید آشکار میشود. یک مرتبه اش در روز ظهور است و یک مرتبه اش در رجعت است و یک مرتبه اش در قیامت است. هر مرتبه ای از ظهور مرتبه ای از سر بریدن شیطان را به دنبال خودش دارد. در روز ظهور سر بریده میشود. معصیت امکان پذیر نیتس. در روز رجعت سر بریده میشود، امام همه عاصین است. غلبه کامل حق بر باطل اعلام میشود در طول تاریخ بشر. برگشت در دوران رجعت، تاریخ بشر برمیگردد. انتقام و فعلیت تمام آن قوی باید محقق بشود. پس در دوره رجعت هم این مسئله به این گونه محقق میشود.
در دوره قیامت که جای ظهور ابلیس به عنوان وسوسه گری نیتس.ب لکه یوم الجزاست. سر بریده شدنش به این معنا نیست که نیست. جزایش است. جزایش را میبیند و به عنوان وجودی که عذاب الیم بر اوست، عاقبتهما النار، خالدین فیها، یکیش شیطان است. مردنش به معنای نبود وسوسه هایش است.
مردن شیطان به چیست؟ یعنی آثار وجودی شیطان و بقای شیطان به این بود که وسوسه بکند و تاثیر گذار باشد. هرجا که قدرت تاثیر گذاری اش از دست برود سر بریده شده است. مهلت که گرفت، گفت لاغوینهم اجمعین. شغل من اغواء است. حیات دیگری بغیر از اغوا ندارد. همه حیاتش اغوا گری است. اغوا نمیکند تا کار دیگری بکند. یک وقت انسان کار میکند که زندگی بکند. شیطان کارش بعد از جریان رجیم شدن میشود اغوا گری. تمام توجهش میشود اغوا. چیز دیگری غیر از این ندارد. اغوا را بگیرند چیزی ندارد. در یوم الظهور مردم از جهت عقول از طرفی رشد میکنند به طوری که هیچ چیزی برایشان پنهان نیست.
پس مراتب موت شد. اساب وسوسه فقر و جهل و … است، اینجاها میشود تصرف ابلیس. زینت میدهد.
-دیگر دنیا لهو و لعب و تفاخر و تکاثر و … نیست؟
نه ! در یوم ظهور وسوسه اش از بین میرود. در یوم رجعت سلطنتش از بین میرود. فعلیت وجود انبیاء محقق میشود و مومنینی که قوایی در وجودشان بود و بواسطه عدم امکان اجتماع نشده بود به فعلیت برسند.
شیطان که برمیگردد در رجعت، میبیند که مومنین رسیدند به سعادت و دارند میروند جلو بدون اصطکاک. بالاترین عذاب است این برای شیطان.
در نفخ صور ثانی همه را زنده میکنند. در بین نفخ صور اول و ثانی، شیطان ذبح میشود. از این به بعد میگویند مرگ ذبح میشود. مرگ را به صورت کبش و گوسفندی می آورند و میگویند ذبح شد. اکثر تصرفات شیطان به خاطر مرگ بود که انسان برای حیات و بقائش به هر چیزی دست بزند.
این چون ذبح شده است، شیطان به تبعش ذبح شده است.
تمام اسباب و وسایلی که انسان را به وسوسه میکشاند، جهل بود و فقر بود و … هر کدام از اینها برطرف شده سات.
جهل نیست. همه رشد پیدا کرده اند. شیطان بعد از ظهور حضرت، دو سه مرتبه دارد که خیلی به حیث و بیث می افتد. به طوری که شیطان دیگر را خبر میکند و میگویند چرا اینقدر به زاری و … افتادی. میگوید آن روزی است که خبر داده شد که الی یوم الوقت المعلوم. آن روز امروز است.
عرض میکند که خدایا به هر کسی بگویی سجده میکنم. اما آنجا فایده ندارد چون جزایی است. قبلا گفته بود لم اکن لاسجد لبشر … اما جایی که میبیند پایان کار است ،میگوید به هر کسی بگویی سجده خواهم کرد.
12- خص، منتخب البصائر سَعْدٌ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَ إِبْلِيسَ قَالَ أَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ[3] فَأَبَى اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ظَهَرَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِي جَمِيعِ أَشْيَاعِهِ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ هِيَ آخِرُ كَرَّةٍ يَكُرُّهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع
در رجعت است
فَقُلْتُ وَ إِنَّهَا لَكَرَّاتٌ قَالَ نَعَمْ إِنَّهَا لَكَرَّاتٌ وَ كَرَّاتٌ مَا مِنْ إِمَامٍ فِي قَرْنٍ إِلَّا وَ يَكُرُّ مَعَهُ الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ فِي دَهْرِهِ
امام هر دوره با خوب ها و بدهای محض هر دوره با امام آن دوره برمیگردند.
حَتَّى يُدِيلَ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْكَافِرِ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ كَرَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي أَصْحَابِهِ وَ جَاءَ إِبْلِيسُ فِي أَصْحَابِهِ وَ يَكُونُ مِيقَاتُهُمْ فِي أَرْضٍ مِنْ أَرَاضِي الْفُرَاتِ يُقَالُ لَهُ الرَّوْحَاءُ قَرِيبٌ مِنْ كُوفَتِكُمْ فَيَقْتَتِلُونَ قِتَالًا لَمْ يُقْتَتَلْ مِثْلُهُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَالَمِينَ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَصْحَابِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَدْ رَجَعُوا إِلَى خَلْفِهِمُ الْقَهْقَرَى مِائَةَ قَدَمٍ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ وَ قَدْ وَقَعَتْ بَعْضُ أَرْجُلِهِمْ فِي الْفُرَاتِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَهْبِطُ الْجَبَّارُ عَزَّ وَ جَلَ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَامَهُ بِيَدِهِ حَرْبَةٌ مِنْ نُورٍ فَإِذَا نَظَرَ إِلَيْهِ إِبْلِيسُ رَجَعَ الْقَهْقَرَى نَاكِصاً عَلَى عَقِبَيْهِ فَيَقُولُونَ لَهُ أَصْحَابُهُ أَيْنَ تُرِيدُ وَ قَدْ ظَفِرْتَ فَيَقُولُ إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ فَيَلْحَقُهُ النَّبِيُّ ص فَيَطْعُنُهُ طَعْنَةً بَيْنَ كَتِفَيْهِ فَيَكُونُ هَلَاكُهُ وَ هَلَاكُ جَمِيعِ أَشْيَاعِهِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يُعْبَدُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يُشْرَكُ بِهِ شَيْئاً وَ يَمْلِكُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَرْبَعاً وَ أَرْبَعِينَ أَلْفَ سَنَةٍ حَتَّى يَلِدَ الرَّجُلُ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ ع أَلْفَ وَلَدٍ مِنْ صُلْبِهِ ذَكَراً وَ عِنْدَ ذَلِكَ تَظْهَرُ الْجَنَّتَانِ الْمُدْهَامَّتَانِ عِنْدَ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ وَ مَا حَوْلَهُ بِمَا شَاءَ اللَّهُ.
این آن روایت نیست.
در آن روایت دارد که آنها را جمع میکند. میگوید آن روزی است که وعده داده شده به من و پایان عمر من است.
تا اینجا این بحث معلوم شد که جریان ظهور در وقت استقرار ذبح شیطان را د رمرتبه ای دارد. تکلیف هست اما وسوسه نیست. در وقت رجعت بحث وسوسه نیست. آنهایی که برگشت هاند یک راه بیشتر ندارند. مومنین محضند و اشقیاء و کفا رمحضند. آنجا نوعی از جزاست. مرتبه ای از جزاست. منتها نه جزای قیامت.
بعضی از جزاها در دنیا محقق میشود. بعضی در قیامت. آن جزایی که در دنیا محقق میشود. در نتیجه این جزا اشقیاء به فعلیت تام ترشان میرسند.
هم جزاست و هم تکلیف و رشد است. رشد است برای مومنین و سقوط بالاتر است برای کفار.
مرتبه ای از دنیا را دارد چون امکان رشد هست. اما در قیامت امکان رشد دیگر نیست. فقط و فقط جزاست.
پس سه مرتبه، سه طور وجود شیطان و تاثیر شیطان آشکار شد که چیست.
در رجعت شیطان تاثیرش فقط در اشقیاء است. نه مومنین.
اینکه گفته بود مخلصین استثناء هستند، ای مخلصین در دوران ظهور همه مومنین را شامل میشود وو در دوران رجعت همه کسانی که برگشتند و اه لایمان هستند را شامل میشود. بقیه اشقیاء میمانند تحت سلطه شیطان.
در دوران رجعت شیطان وسوسه نمیکند. امام است. این ها تابع هستند. ولی شان شده است شیطان. هرجا برود این ها دنبالش هستند. دیگر وسوسه نمیخواهد
در دوران قیامت هم که بئس القرین است. شیطان از اینها جدا شدنی نیست. همراه آنهاست در آتش. قرین یعنی زوج. زوج آنها شیطان است. چون شیطان مظهر بعد مطلق عن الرب بود، در جزا هم مظهر بعد مطلق از حق است.
در رجعت لایلد المومن الا مومنا و لا یلد الکافر الا کافرا. محض شدند. مثل جریانی که زمان نوح بود که لایلد الا فاجرا کفارا.
در دوران ظهور، گاهی از مومن هزار فرزند به دنیا می آید همه مومن. یا هزار نسل به دنیا می آید همه مومن.
اگر نشان میدهد د ردوره ظهور آنطور میشود، چه اثری در امروز ما دارد؟
غایتی که ترسیم میکنند نشان میدهد امروز رسیدنی است. هم در نظام فردی و هم در نظام جمعی. آنی که شیطان سر بریده میشود در دوران ظهو رو هیچ وسوسه ای برای او امکان پذیر نیست، در دوران امروز ما مرتبه فردی و جمعی اش امکان پذیر است. امکان پذیر غیر از تحقق است.
این اصل جهت گیری را نشان میدهد که برنامه ریزی ما در نظام فرهنگی باید به این سمت باشد. به عنوان یک هدف باشد.
چگونه میشود که وسوسه شیطان بی اثر بشود. چطور نظام عقلانیت مردم بالا برود. جهل مردم زائل بشود. فقر مردم زائل بشود. راه رسیدن به حلال باز باشد.
یک آماری که دادند وقتی یارانه داده شد، مقدار دله دزدی به شدت کاهش پیدا کرد.
بسیاری از دله دزدی هایی که کثرت هم داشته است، تازه آنهایی که ثبت شده، آمار آمد پایین. راه صحیح باشد این حاضر نبوده دست به دزدی بزند. اگر برنامه ریزی درست بشود، نشان میدهد که بسیاری از معاصی و گناهان راه حل پیچیده نیاز ندارد. تمام دستورات دین که آمده است در رابطه با هم، برای رسیدن به این موطن است که در نظام اجتماعی این برداشته بشود. اگر کسی گناه میکند از روی عناد باشد. راه صحیح امکنا پذیر باشد. اگر کسی غیر از این را انتخاب کرد از روی عناد است. نشان میدهد چه در جریان رجعت و چه در جریان ظهورو چه در جریان قیامت، بیان و تبیین این مسائل در قرآن، معلوم مشیود که به زندگی امروز ما دخیل است. و الا چه کار داشتند که بگویند سر بریده میشود و … . نشان میدهد که در زندگی امروز ما دخیل است.
هر چیزی که در قرآن بیان شده، هرچند درباره قیامت باشد، در زندگی ما دخیل است. چشم انداز دارد درست میکند که باید به کدام سمت برویم. باید به این سمت برویم که دستش ابلیس کوتاه بشود. در هر اجتماعی به هر مقداری که شیطان دستش کوتاه بشود، به همان مقدار سر بریده شده است. اگر جلوی نفوذ شیطان را در یک جایی گرفتیم، به همان مقدار سر بریده شده است
اگر در زمان ظهور سر بریده شدن میشود، حقیقت سر بریده شدن شیطان، یعنی دائره وجودی شیطان در تصرف، این برچیده شده است.
-اشقی الاشقیاء شیطان میشود/
امام المتعصبین است.
نحوه شقاوت او مرتبه ای است. البته اشقی الاشقیاء غلط نیست.
شیطان میگوید اخاف الله.
ربِ. متوسل به ربوبیت خدا میشود.
رب فانظرنی. فاء تفریع است. نگفت رب انظرنی. نشان میدهد بعد از رجیم شدن، به خاطر رجیم شدن مهلت میخواهد. تا دنبال انتقام او باشد.حتی آدم را ذکر نکرده است. بعد از اینکه بهش مهلت داده میشود، میگوید لاغوینهم اجمعین. چون فقط بحث این با آدم نبوده است. در المیزان مفصل بحث کرده است.
این یک بحث مفیدی بود که مجموعه بحث را در سه مرتبه سعی کردیم اینطوری جمع بندی بکنیم.
بحث المیزان ج12 ذیل آیات سوره حجر بود.روایاتش ص174 است.بحثش ص 158 به بعد است.
در نفخه اولی اول زمینی ها میروند و بعد ملائکه. در نفخه ثانیه اول ملائکه و بد زمینی ها. چون مدبراتند. دو سر دارد. یک سرش در عالم ماده است و یک سرش در عالم مجردات است.بحث مکان ها در رجعت و ظهور باید یکبار بحث بشود. یک چیزی دارند به ما نشان میدهند.
قال له وهب: «جعلت فداك! أىّ يوم؟» قال: «يا وهب! تحسب أنّه يوم يبعث اللّه فيه النّاس؟! إنّ اللّه أنظره الى يوم يبعث فيه قائمنا. فإذا بعث اللّه قائمنا كان فى مسجد الكوفة، و جاء ابليس حتّى يجثو بين يديه على ركبتيه، فيقول: «يا ويله من هذا اليوم!» فيأخذ بناصيته، فيضرب عنقه، فذلك يوم الوقت المعلوم.»
[1] ( 2)- جثا: جلس على ركبتيه.
[2] ( 3)- البرهان ج 2: 343. البحار ج 14: 628. الصافي ج 1: 906.
[3] ( 4) الأعراف: 15 و 16.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 56” دیدگاه میگذارید;