بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: پرچم عدالت مهدوی به ما منتظرانش ایجاد پویش عدالت طلبی و عدالت ورزی را میآموزد که عمده ی تبلیغ دین بصورت عملی با برپایی عدالت است
بحثی که دو سه هفته در خدمتش بودیم و روایات مسئله را تا حدی دیدیم، بحثی بود تحت عنوان عدالت مهدوی. که ما چه کنیم در مورد حقیقت عدالت اگر میخواهیم نزدیک بشویم به امام زمان عج آیا فقط منتظر عدالت بمانیم، یا باید شروع کنیم به عدالت ورزی در وجودمان و در اجتماعمان و اقامه عدالت در اطرافمان. که عدالت محیی بود. حیات انسان و اجتماع به عدالت بود. تطهیر زمین به عدالت بود. که اگر عدالت محقق میشد زمان طاهر میشد و اگر طهارت در زمین ایجاد میشد، دم علی الطهارة یوسع علیک رزقک. رزق انسان دائر مدار طهارت است. اگر طهارت محقق شد هم عدالت محقق شده هم طلب برکات.
روزی اعم از مادی و معنوی. تعبیر دم علی الطهارة تا وسعت در روزی پیدا بکنید. اگر رزق توسعه اش در زمان ظهور به این بود که تمام برکات آسمان و زمین باز میشد و جایی در زمین به فرمایش روایت از میان مکه تا شام اگر میخواستند حرکت بکنند، جایی خشک پیدا نمیشود، مربوط به توسعه روزی است که در اثر عدالت محقق شده است. پس این نگاه که اگر ما به دنبال کمال هستیم، تمام آنچه که در جامعه آرمانی مهدوی ذکر شده است، تماش به نسبت کوچکش در امروز ما، در حد وسع ما و بسط ید ما قابل پیاده شدن است. به خصوص با نگاه اجتماعی به جریان امام زمان نه فقط فردی. اینها همه بحث هایی بود که گذشت. جدای از اینکه جریان عدالت طلبی و بحث عدالت از گزینه های بین المللی دین ماست. بعضی از گزینه ها داخلی دین است. باید قضایایی را بپذیریم تا این گزاره برای ما پذیرفته شود. اما بحث عدالت از آن شاخصه هایی است که حتی کسی که دین ما را نپذیرفته است، وقتی از عدالت سخن میگویی برایش جذاب و جالب است و بهش میل پیدا میکند. از چیزهایی است که بدون وساطت ایمان قابل عرضه است. پس اگر در بحث عدالت قدم برداریم و خوب معرفی بکنیم، یکی از جاذبه های بزرگ دین ماست. در مرز های عالم انسان و مکاتب دیگر، جاذبه عظیمی دارد که میتواند به سمت اسلام جذب بکند. همانطور که سه ملاک را راجع به عدالت عرض کردیم که این جاذبه را به نحو کلان دارد. عدالت و عقلانیت و معنویت. امام ره اینها را به عنوان سه پایه دین معرفی کردند. این سه اگر درست عرضه بشود، عدالت ملموس تر است و زمینه است. عقلانیت و معنویت در عدالت رشد میکنند. به خصوص تعبیر آیه قرآن که … لیقوم الناس بالقسط. تفاوت قسط و عدل چیست؟ قسط عدالت مشهود است. وقتی عدالت به مرتبه اقامه و تحقق میرسد و دیده میشود میشود قسط. قسط از الفاظ اضداد است. هم در جور به کار میرود، قاسطین که در مقابل امیر المومنین ایستادند. هم قسط مربوط به بحث عدل است. کسی که در نظام عدالت پایداری کرده است. هم به او صدق قسط میکند و هم به او صدق قَسط میشود. اینها مردم را به آن قسط که اقامه قسط است، دعوت میکنند.
اگر اینطوری است، نگاه ما به جریان عدالت، یکی از سه نگاه میتواند باشد. نگاه معاندانه که قطعا از دایره ایمان خارج است. یک نگاه نگاه بی تفاوت است. میشنویم مباحث ظلم و عدل را، اما عکس العملی نداریم. ممکن است یک ناراحتی پیدا بشود در ذهنمان، اما عکس العملی نداریم. این بی تفاوتی خودش تشکیکی است. بی تفاوتی در مصداق و بی تفاوتی در مصداق. ممکن است کسی خوب حرف بزند و تحلیل بکند، اما هیچ حرکت عملی انجام ندهد در پشتیبانی از عدالت. اکثریت مردم شاید در این طیف هستند. کم هستند که نسبت به اصل عدالت متفاوت باشند. با اینکه استعداد و فطرت آنها این کشش را دارد، ولی خفته شده است. در اثر ظلم ها و بیعدالتی ها خفته شده ست. لذا یکی از کارهایی که بر دوش ماست به عنوان کارشناس اسلام شناس، این است که مردم را به سمت فریاد زدن عدالت خواهی، منتها فریاد معقول. اگر معقول نشود، تبدیل میشود به چیزی که انسانر ا به یاس میکشاند یا به خودش حق میدهد که ظلم بکند چون رعایت عدالت نمیشود. فریاد عدالت خواهی را باید در وجود خودمان و افراد اطرافمان بلند بشود. اگر بلند شد، این فریاد است که میتواند جلو تعرض اهل جور را بگیرد. میتواند احیاء بکند. اقلش این است که من در نظاام مفهومی و حرکتی مخالف نظام جور هستم. داخل قسم دوم نمیشوم که بی تفاوت باشم. پس فریاد زدن و شناختن بدی و مقابله با ظلم و جور، این اقل این ست که در دایره بی تفاوت ها نباشد. یک دسته بودند اهل عناد به عدالت. دسته دوم بی تفاوت ها. دسته سوم کسانی که موافق و حامل و طرفدار و پرچم دار عدالتند. امام معصوم پرچم دار است. ماموم او میشود مدافع عدالت.
گاهی عده ای فرهنگ مقابل عدالت را به اسم عدالت جا میزنند. وقتی حاکمیت ظلم و جور است، قیام کردن هزینه بر است. حرف زدنش هم هزینه بر است. عمل کردنش هم هزینه بر است. لذا کم کم آرام میشود.
جوان دانشجویی بود فوق لیسانس ریاضی بود، رفته بود سربازی، افسر آشپزخانه کرده بودند. خیلی لطیف و عدالت طلب بود.
دیدم سربازهایی که غذا میریزند، برای افسرها مواد است و برای سربازها آب است. خودم ایستادم و ملاقه را خودم گرفتم. خودم ریختم.
دیدم به انبار آشپزخانه دستبرد خورد. سربازهایی که این کار را میکردند، از آنجا تدارک کردند. قفل خریدم و زدم. رفتم دیدم قفل را شکستند. آنقدر انگیزه در اعوجاج شدید است، قفل را هم شکسته بودند.
دیدم کم کم دارم کم تفاوت میشوم. دیدم سوز روز اولم را ندارم. احساس کردم روح عدالت طلبی ام دارد از بین میرود. گفتند اگر اینجا نایستی میگذاریمت افسر بازداشتگاه. گفت اشکال ندارد. درست است که با کسانی که جرم مرتکب شده اند طرف هستم، اینجا احترام است. آنجا جسارت است. ماها معمولا یک کاری را که شروع میکنیم، میبینیم نمیشود رها میکنیم. ممکن است روز های اول یک مقدار سوز و گداز داشته باشیم. اما بعد تسلیم میشویم.
به خاطر همین است که این خفته شدن آنقدر تدریجی بوده، که احساس خفتگی هم نمیکند.ر وز های اول احساس میکرد… اگر حادثه ای پیش بیاید که غبار روی این کنار برود ،میبینید همه آماده اند، منتها به مراتب آمادگی
میبینید گروه های مستضعفی که ظلم بهشان شده است، همیشه آمادگی شان بیشتر است برای پذیرش عدل. تا پای جان برای احقاق عدل میروند.
-به خاطر احقاق عدل نیست. وقتی همه چیز را برای خودش میخواهد و میبیند ندارد، میگوید عدالت
یک کودکی که این تحلیل ها را ندارد، کاملا عدالت طلب است. اگر یک بچه ای بچه دیگری را دارد میزند، این بچه کوچک احساس الم و ناراحتی میکند. برایش سخت است. زورش برسد میرود دستی میزند. زورش نرسد گریه میکند. نمیخواهیم بگوییم عدالت ذاتی است. میگوییم فطری است. تفاوت دارد. از همان عدل و ظلمی است که گفتیم ظلم جزء مستقلات عقلیه است. احتیاج ندارد که دین بگوید که ظلم بد است. اگر هم دین میگوید از باب ارشاد است. این عدالت طلبی یعنی قبح ظلم و حسن عدل. این فطری است. میتواند جلوه جهانی دین ما باشد. از این جلوه های جهانی دین کم نداریم. احسان، محبت به پدر و مادر. اینها جزء جلوه های جهانی دین است. اگر محبت به پدر و مادر را درست عرضه بکنیم همه میپسندند. اگر جوانی که علقه به دین ندارد، وقتی از این دروارد میشوی، میبینی خیلی زود جذب میشود. چون جنبه بین المللی دین است. جنبه درون دینی نیست. اگر احکام دین و مسائل دین را پررنگ کنیم که جنبه های برون دینی دین است، اینها مطلوب است، اینها پسندیده است، اینها مورد اقبال است، اینها میتواند جاذبه های دین باشد. اما مثلا شما میگویید که روابط دختر و پسر ممنوع است، حکمش در ازدواج است. این جنبه مطلوبیت اولی ندارد. این چندتا حکم با هم است. حجاب جنبه مطلوبیت اولی ندارد. اینها متفرع بر یک قبولی هستند که در دایره آن قبول اینها معنای دقیق پیدا میکنند. معنای عمیق درون دینی پیدا میکند.
بله. هرچند بعضی ا زاینها هم اگر تبیین درست بشود، برگشت به احکام فطریه پیدا میکند، اما واسطه میخواهد. تبیین میخواهد. اما نظام عدالت تبیین نمیخواهد. تا مطرح میشود فطری بودنش آشکار است. نظام احسان فطری است. امانت داری. وفای به عهد. اینها متفرع بر دین داری نیست. همه انسان ها اینها را میپسندند. این سنخ احکام که خودشان مراتب دارند، که بعضی جلی تر است و بعضی خفایش بشتر است، اگر این نگاه را درست استفاده بکنیم، تبلیغ دین از راه خدا شناسی برای اوحدی لازم است. برای کسی که خدا پرست نیست نیاز نیست از راه اثبات خدا جلو برویم، بلکه عمده جذب ها از طریق عمل و ارتباط محقق میشود. بعضی از این طریق اگر نشدف مطرح کردن احکام و آداب بین المللی ایجاد میشود. میبیند این همانی است که او دوست دارد. همانی است که او هم میگوید. وقتی جعفر بن ابی طالب برای نجاشی آن آیات را خواند، دید همانی است که او میگوید. به راحتی در مقابل فشار قریشی ها ایستادو حاضر شد دوستی چندین و چند ساله خودش را به هم بزند تا اینها را نگه دارد.
در بیش از 130 روایت یملا الله الارض قسطا و عدلا، تاکید شده است. اگر دائما به این اصرار شده است و به این سوق داده شده است، اگر به عنوان شاخصه اصلی حکومت حضرت مطرح شده در کنار اقامه توحید، نشان میدهد که این اینقدر جای مطرح شدن و باز شدن دارد. در حالی که ما از این کمتر استفاده میکنیم. کمتر به این پرداختیم. اگر کسی میخواهد نزدیک بشود به جریان امام زمان، لازمه اش این است که نزدیک کند خودش را به آن شاخصه ها. ترویج فرهنگ عدالت در وجود خودش و در اطراف خودش توسعه بدهد. هرچقدر این کار راب کند نزدیک میشود به فرج شخصی. دائر مدار این نبود که ظهور موعود برسد. اگر این تکلیفش را انجام بدهد،ظهور برای او محقق میشود. از جمله این تکالیف اقامه عدل و قسط بود. اگر اقامه کرد، حیات و روزی محقق میشود. این یک بحث عملیاتی است که باید رویش کار کنیم. باید ببینیم در نظامعملی باید چکار کنیم و در نظام فطری باید چکار بکنیم.
اگر درون دینمان میخواهیم جاذبه های دینی افرادر ا بیشتر جذب بکند، میبنیید شوق به دین داری بیشتر میشود. تعبد جای خودش خوب است، اما درون دینی است. جایی که باید شاخصه های برون دینی جای خودش را باز بکند. وقتی کشیده میشود به اینجا، میبینید شاخصه های درون دینی مزه میدهد. بعضی ا زاینها که تازه مسلمان میشوند، میبینید حجاب خیلی شیرین است. از جاذبه برون دینی جذب شده، حالا دستور درون دینی برایش جذاب است. اما کسی که درون دین بوده، خیلی مایل نیست. برایش حل نیست. شوق ندارد برایش. غیر از کسی است که از نگاه برون دینی آمده، وقتی جذب شد، میبیند تمام احکام درون دینی برایش اشتیاق آور و لذت بخش است. همه را با شوق میپذیرد. ما برای خود درون دینمان هم اگر این جنبه ها را پررنگ کنیم و خوب نشان بدهیم، شوق و استحکام ایجاد میشود نسبت به دین. استحکام که ایجد شد، بیان احکام دیگر دین هم ساده تر میشود. جامعه امام زمانی جامعه ای است که عدالت محور تابلو بلندش است. یک روز هم بماند از عالم، باید حضرت بیاید تا چکار بکند؟ یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. کاری که میخواهد انجام بشود این است. یعنی این لو لم یبق با همه دبدبه و کبکبه اش… تا چیکار بکند؟ یملا الله… این پر کردن از قسط و عدل. یعنی هم مفهوم عدل بیان میشود و هم در جامعه پیاده میشود. جور اعوجاج بیرونی است. از حد اعتدال خارج شدن است. از صراط دور شدن است. این اگر نگاه نسبت به عدالت باشد وظیفه ما را در فریاد زدن نسبت به عدالت، منتها فریاد عاقلانه و معقول. فریاد زدن میتواند سیل بشود. بنیاد را بر باد بدهد. اگر به فریاد معقول منجر بشود، ما را در قسم سوم قرار میدهد که ما طرفداران عدالت هستیم. طرفدار عدالت میشود پیرو امام. بی تفاوت نیستیم. معاند هم که نیستیم. اما خیلی از ما نسبت به مفهوم عدالت و اجرای عدالت میل نداریم. این بی میلی یک مریضی است. بی میلی چه در عرصه عمل و چه در عرصه مفهوم بینش، مریضی اگر ببینیم، دنبال علاجش میگردیم. چرا خروشی نداریم؟ اگر مریضی را علاج نکنیم، تبدیل میشویم به کسی که وقتی امام زمان ظهور کرد و دیدیم هزینه بردار است اقامه عدل ،انسان حاضر نیست. چون قبلا جوش و خروش نداشته است. اما اگر مطلوب و محبوبش است، حاضر است به هر قیمتی هزینه بکند. لذا اگر در زمان ظهور خیلی ها جدا میشوند، برای این است که هزینه بر میشود.
یهودی ها در مدینه بیش از صد سال قبل مجاور شده بودند. چون میدانستند پیامبر میخواهد ظهور بکند و او منجی است. یکی دو نسل گذشته بود از آنها. اما وقتی پیامبر آمد، دیدند منافعشان تامیننمیشود. پیامبر خودش را جزء اینها نمیبیند. با منافع اینها همسانی ندارد. منتظر ترین اینها بودند. الهی تر از همه اینها بودند. اهل کتابی که میدانستند پیامبری میخواهد بیاید اینها بودند. اما اولین کسانی بودند که مقابل حضرت ایستاند. چون اهدافشان با اهداف حضرت تطابق و همسانی نداشت.
گاهی مفهوم عدالت را انسان غلط میفهمد، اعوجاج اینطوری است. کسانی که در مقابل امیر المومنین ایستادندف خوارج میخواستند جلوی امیر المومنین به عنوان عادل بایستند، یا امیر المومنین را خارج میدیدند از عدالت. این خطرش جدی تر است. مفهوم عدالت تغییر میکند. لذا فهمیدن آن حقیقت مفهوم عدالت و بعد عمل کردن به او، این جزء کارهای سخت است. معلوم نیست اگر امروز منتظر هستیم، فردا هم جزء همراه ها باشیم. در جریان امام حسین کی مقابل حضرت ایستاد؟ لشگری از شام آمد؟ نه. چندتا فرمانده از شام آمد. لشگر از کوفه تامین شد. کی دعوت کرده بود؟ وقتی حربن یزید داشت با اینها محجه میکرد. ظهیر گفت شما دعوت کردید. من که دعوت نکردم. گفت ای شبث بن ربعی، شما دعوت کردید. نامه نوشتید. اگر ما در ارزشها و همسان گرایی ها از حالا آغاز نکنیم و آمادگی ایجاد نکنیم، عدالت طلبی در وجودمان محقق نشود، فقط در جریان ظلم مادی نیست. در ظلم فرهنگی هم هست. در ظلم به مفاهیم هم هست. خلاف مفهوم دارد شناخته میشود. از حالت تعادلش خارج شده است. خلاف معنایش را دارد میدهد. اگر ما اینها را وجودمان آتش نگیرد، حرکت نکنیم و داد نزنیم و فریاد نزنیم، عادی میشود. که نشان بدهیم رو به رشد است عدالت طلبی مان.
مریضی دارد مزمن مو کهنه میشود. اگر یک پیام ناراحت کننده میشنویم، غصه نمیخوریم، معلوم میشود که یک گوشه مشکل پیدا کرده است. و الا تعبیر روایت این است که انسان ها مثل یک جسد هستند. کالجسد واحد هستند. اذا اشتکی عضو، وقتی عضوی از اعضای اینها دردی دارد، بقیه جسد را تب میگیرد. تب احساس میشود برای بقیه هم.
بعضی فکر میکنند امام زمان می آید چند نفر شیعه را نجات بدهد. امام زمان میخواهد جامعه انسانی بلکه عالم وجود را به کمال نهایی اش برساند. افتخار ما این میشود که ما دنباله رو کسی هستیم که میخواهد عالم وجود را به کمال نهایی اش برسانیم.
نحوه فریاد زدن را در دعای ندبه ببینید. ای المرتجی لازالة الجور و العدوان. کجاست کسی که امید داریم اینها را بردارد. یعنی میفهمم. ناراحت هستم. دنبال نجات دهنده ام. اگر این را خواندیم ولی فریاد ما نباشد. از جور و عدوان نالان نباشیم. میبینیم در عراق و افغانستان و سوریه و … چه میشود. اگر انسان نسبت به اینها بی تفاوت باشد، خطر است دیگر.
این ناله است، فریاد است. دعای ندبه تمرین رفع مرض است. اگر مریضی دارد عادت میشود نسبت به جور و عدوان بی تفاوت بشویم، دعای ندبه دارد بیدار میکند که بی تفاوت نباشید.
این المعد لقطع دابر الظلمه. آان کسی که میخواهد دابر ظلمه، یعنی از ریشه و بن پشت اینها را قطع کند. این تعبیر خیلی زیباست. من فقط با ظالم مخالف نیستم. من میخواهم ریشه کنی کنم ظلم را. این ریشه کن کردن ظلم خیلی هدف بلندی است. اگر کسی در ارتباطات بیرونی میخواهد ارتباط برقرار بکند، میبیند این مفاهیم چقدر ارزشمند میشود. در مفاهیم داخلی خیلی ارزشمندی این نگاه، روشن نیست. این عدالت طلبی و … باب های ورود به دین داری است. ابواب دین داری هستند. جاذبه های دین هستند. اگر اینجا کسی رفت و آمد داشته باشد، او میتواند خوبتر بفهمد که اینها چقدر میتواند بیدار کننده باشد. به خصوص نسبت به ظلم شده ها. انبیاء از همین راه می آمدندو اولین گرونده های به آنها مستضعفین بودند. لذا ملا و مترفین در مقابلشان می ایستادند. همه جا اینها در مقابل انبیاء بودند.
الان مثلا یک مصداقش در کشور ما بحث حقوق های نجومی است. اگر جایی یقه توانستیم بگیریم، بایستید. این یک نماد است. 20 میلیارد تومان مقدار نیست. عده ای، افرادی، با کمال افتخار ایستاده اند، پول را گرفته اند و افتخار میکنند. یک وقت کسی مخفیانه گرفته و رفته، ظلم را نهادینه نمیبیند. اما 20 میلیارد گرفته اند و با افتخار گرفته اند. قانون حاکمیت بر این اساس است که میشود این کار را کرد. صریح ایستاده است. بعد هم عده ای از اینها دفاع میکنند.
یک وزیر میگوید این بیست میلیارد چیست که کشور را مشغول کردید. مهم این است که فرهنگ ظلم را دارند نهادینه میکنند. مسئول جمهوری اسلامی این کار را بکند نهادینه کردن فرهنگ ظلم است به اسم دین. کسی که یواشکی این کار را میکند، به اسم دین نکرده است. اما اینکه وقتی دست میخواهند بگذارند به یقه اش، میگویند اینها انقلابی اند. اینجا فریاد میخواهد. چند نفر فریاد زده اند.
اگر جریان سازی بشود، گفتمان سازی بشود، اگر این فرمایش رهبری وقتی در جواب این وزیر که یا تو نمیفهمیم، یا عناد داری. بحث مقدار نیست. آقا میفرمایند یک فرهنگی دارد رشد میکند. باید مقابل این فرهنگ ایستاد. اینجا جلویش را نگیرد، تمام کشور را مثل سرطان میپوشد. اگر پویش درست کردید که این قضیه روشن بشود، عمقش روشن بشود، تفاوت 20 میلیارد و 3000 میلیارد نیست. یک مسئول جمهوری اسلامی اینقدر بی شعور. آقا فرمودند. شما معلوم است که گوش نمیدهد. باید معلوم بشود که نظام اسلامی و انقلاب اسلامی مقابل این حرکت است. اگر جلو این ایستادی، این راضی نمیشود 3000 میلیارد هم هدر برود. اگر راضی شدند به این، از درز اینها 3000 میلیارد هم رد میشود. جوری میچینند که نشود پیگیری هم کرد.
همه هم توجیهش میکنند. اینقدر بزرگش نکنید. نمیفهمد که بزرگ کردن برای فرهنگ عدالت طلبی است. اگر این کار را کردیم مردم دلشان محکم میشود به دین. و الا اگر این حرف ها عادی بشود نمیشود ما سرمان را بالا بگیریم. هرکسی هرکجا ظلم میکند، میگویی چرا این کار را میکنی؟ میگوید برو جلو او را بگیر.
شهید مطهری بحث جالبی را مطرح میکنند. میفرمایند عدالت اجتماعی فلسفه اجتماعی انسان است. میفرمایند تفاوت بین عدالت و جود چیست؟ کدام را انتخاب کنیم اگر مخیر بودیم. عدالت طلبی بهتر است یا جود. اگر من میخواهم کاری بکنم در اجتماع، با جود انجام بدهد یا با اجتماع. میگوید اگر یک کار فردی است و روی رابطه های فرد است، در نظام فردی جود مقدم است. اما در نظام اجتماع عدالت اصل است. جود جا ندارد. تفاوت و تفکیک جالب است. اجتماع باید بر اساس عدالت محقق بشود. حکم عدالت است که جامعه را حیات میدهد. اما در نظام فردی… امیر المومنین میفرمود اگر مال خودم بود، بالسویه تقسیم میکردم بین اینها. چون نظام اجتماعی است. چه برسد که مال بیت المال است. یعن یدر نظام بت المال اینطور نیست که بگویی این چون آدم خوبی است 300 میلیون وام میدهیم. عیب ندارد. نوش جانش.
میگوید در نظام اجتماعی باید عدالت نهادینه بشود. نه جود.
لذا جود جای خوشد است. در نظام اجتماعی جود معنا ندارد. یا نه. جایی دستش باز است برای جود، حق دارد جود به خرج بدهد؟ نه. باید عدالت انجام بدهد. این با نگاه حاکمیتی. بعد میفرماید مردم مثل دندانه های شانه اند. نباید تفکیک قائل شد.
رواتی از امیر المومنین است. عدالت بیش از همه چیز زمینه دارد که همه را راضی بکند.
اگر کسی به حق خود قانع نباشد، جور و ظلم به او بیشتر فشار خواهد آورد. اگر کسی سختش باشد عدالت رخ بدهد، با جور بیشتر اذیت میشود. خطبه 15 نهج البلاغه.
امیر المومنین در اجرای عدالت آنقدر سخت گیر بود که عطف به سابق میکرد قانون را.
اگر مهر زنانشان است، اگر زیر دندانشان است، میگیرم. نه اینکه قانون تصویب میکنیم از حالا به بعد نشود. عطف به ما سبق میشود اگر بیت المال است.
دانه درشت ها مورد مواخذه قرار بگیرند، اینها ناراحت میشوند. اگر قرار باشد ریز ها را هم بگیرند، یک عده زیادتری ناراحت میشوند.
به فرمایش رهبری جیغ های بنفش بلند میشود. سر و صدا زیاد میشود. پس باید بترسیم. حواسمان باشد پول چطور می آید و چطور میرود. رفتارمان با مردم چطور محقق میشود. با فرزندانمان. امیر المومنین میفرمودند در بوسیدن فرزندانتان رعایت عدالت را بکنید.
خیلی سخت میشود. خودمان را بخواهیم کنکاش بکنیم، خیلی از جهات وجودی مان زیر سوال میرود. اگر امام زمان بیایند، میگوییم اینقدر مو را از ماست نکشید دیگر. اگر پای ما وسط کشیده بشود، میگوییم اینجا نیایید دیگر. میبریم.
پس عدالت طلبی و فریاد عدالت زدن خیلی سخت است.
دوره نبی ختمی نسبت به بقیه انبیاء، دوره عدالت و میزان است. دورة المیزان. در نظام اسمائی. به خود ترازو هم میگویند قسط. همانی که تحقق میدهد عدالت را.
عذاب های بر قوم ها هم برای برپایی عدالت است. عذاب ها بر پایه اعتقادشان نبود. خداوند اقوام را به خاطر فقط شرکشان عذاب نکرده است. بلکه به خاطر ظلمی که روا داشتند عقاب کرده است. این هم خیلی عجیب است. حاکمیت با کفر میسازد، بقا پیدا میکند فاما با ظلم بقا پیدا نمیکند. اینها همه از یک سنخ است. اینها خیلی مهم است. نشان میدهد که ظلم خلاف تکوین است. اگر خلاف تکوین شد، به تعبیر مرحوم علامه، تکوین در مقابلش قیام مکیند و او را از بین میبرد. مثل مریضی در بدن که در مقابل مریضی بدن قیام میکند. بسیاری از مریضی ها از بین میروند بدون اینک هما خبر دار بشویم.
هرچیزی که سر راه سعادت انسان باشد در نظام تکوین، تکوین خودش را مکلف میبیند. ابتداء قصد اصلاح او را دارد تا برگردد در نظام تکوین. لذا با فشار و سختی او را تحت فشار قرار میدهد که او برگردد. اگر برنگشت لهش میکند. ظلم د رنهایت نابود میشود. داستان میشوند. اما عدل پایدار میماند. هرچند طرفدار عدل کم بوده، اما متصل است. قطع نمیشود. ظلم قطع و وصل میشود. اما حق همیشه متصل بوده و یک نواخت بوده و سیرش بر اساس همان نظام فطرت بوده است.
ان شاء الله خداوند ما را در دسته حق جو ها قرار بدهد. به طوری دلمان به هیچ ظلمی راضی نشود. دارد که خداوند اگر در دور ترین نقطه عالم ظلمی از خداوند روا بشود، خداوند ظلام میشود. چون آن گوشعه تمام عالم را تحت شعاع خودش قرار میدهد. و انا بظلام. من ظلام نیستم. یعنی در هیچ گوشه ای از عالم فعلی از افعال من ملازم با ظلم نیستیم. اگر ما ایننگونه شدیم، ما ظلم کردیم یا ظلام میشویم؟ اثر فعل من میکشد به همه روابط. با یک ظلم انسان میشود ظلام.
اگر این تاثیر که واقعی است بخواهد محاسبه بشود، چون همه اینها حق دارند و بازخواست میکنند.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 48” دیدگاه میگذارید;