بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: وَضَعَ مِیزانَ العَدلِ بَینَ النَّاسِ – امام در تمام روابط اجتماعی عدل را میزان میکند که اصل توحید و هدف ارسال رسولان و برپایی قیامت برای ولایت عدل است.
بحث عدالت مهدوی بود که عرض شد در زمان ظهور حضرت آنچنان عدالت در پستوهای خانه هم نفوذ میکند که تعبیر روایت این است که همچنانکه گرما و سرما داخل خانه ها میروند، عدالت حضرت هم نفوذ و ظهور میکند. عرض شد که حیات زمین به عدالت است. همانطور که اعلموا ان الارض یحیی بعد موتها، موتش ظلم است. احیائش به عدالت است. حیات مطلق محقق میشود. ان دار الاخرة لهی الحیوان، در دنیا در زمان ظهور میشود.
بحث فرهنگ سازی عدالت را مطرح کردیم که باید عدالت طلبی باید رشد کند، در جلسات گذشته مطرح شد. یک تعبیر دیگری که در روایات به کار رفته است میفرمایند حضرت یضع میزان العدل فلا یظلم احد احدا. چون این میزان به پاست هیچ کسی نمیتواند بر دیگری ظلم بکند. اینکه وضع میزان عدالت به چه معناست، مربوط به این است که ببینید، دو مشکل اساسی راجع به عدالت مطرح بوده. یا شبهه مفهومی داشته. عدالت را به غیر عدالت معنا میکردند و باعث میشد که غیر عدل را عدل ببینند. مردمی که این را عدل میدیدند، از عدل بیزار بودند. دنبال عدل نمیرفتند. چون عدل را غلط و کج معرفی کرده بودند. گاهی عدالت معنایش روشن است، مصداق را شبهه میکنند. همین باعث میشود که وقتی مصداق عدالت را این میبینند، فکر میکنند آن مفهوم بر این مصداق تطبیق کرده، نسبت به عدالت بی رغبت میشوند. در طول تاریخ همیشه دو شبهه مفهومی و مصداقی راجع به عدالت مطرح بوده. باعث میشده نسبت به عدالت بی تفاوت بشوند یا بیزار بشوند. در زمان ظهور که میفرماید یضع میزان العدل فلا یظلم احد احدا، یضع میزان العدل یعنی میزان عدل به گونه ای قرا رداده میشود که مفهوما روشن است که چیست. مصداقا هم هویداست. نه خلط مفهومی و نه خلط مصداقی در میزان عدل راه ندارد. وقتی کسی مفهوما شبهه ندارد و مصداقا هم روشن باشد، هر کسی بخواهد ظلم کند رسواست. همه فطرت او را محکوم میکنند. وقتی اینطور شد، نمیتوانند به اسم آزادی و … بخواهد مردم را بمباران بکند. چون همه برایشان رسواست. لذا در زمان ظهور نگاه جهانی به مسئله و بیداری جهانی محقق است. لذا قدرت سخت مجبور است از قدرت نرم وارد بشود. چون محکوم میشود. چون قرار است از طرف قدرت نرم وارد بشود، چون مفهوم عدالت روشن است، وجدان ها طلب عدالت میکند. نه اینکه حضرت نمیگذارد کسی به کسی ظلم کند. قبل از آن ظلم را آنقدر رسوا کرده و محکوم است که اگر کسی بخواهد دست به ظلم بزند، نه یک ظلم کلان، حتی در یک اجتماع خرد کسی بخواهد ظلم بکند ظلم رسواست. میفضهمد که ضد ارزش است. هیچ کسی نمیخواهد خودش را منفور کند بین مردم. حتی متکبر سخت میخواهد خودش را برجسته نشان بدهد. چون میخواهد سلطه داشته باشد. تکبرش را با سلطه بر دیگران میخواهد نشان بدهد. اگر ببیند همه بیزارند، تکبرش رسواست. اگر غایت در آن روز اینطوری است، ما امروز باید چکار بکنیم برای این راه؟ نمیتوانیم وصف بکنیم بگوییم آن موقع اینطور است. هرچقدر مفهوم عدالت برای ما آشکار تر باشد و در اجتماع بین ما اشکارتر باشد و هرچقدر میزان عدالت برای ما روشن تر باشد… چون دشمن دنبال این است که این را تغییر بدهد. اگر رهبری چند نفر به عنوان حقوق های نجومی تخطی میکنند را اینطور در بوق و کرنا میکنند و بعد میگویند مطالبه مردمی است، با اینکه ممکن است مردم آنقدر هم دنبال مطلب نباشند، به خاطر این است که میخواهد این را بیدار کنند. اگر مفاسد اقتصادی را میگویند برای این است که میزان عدالت تا جایی که میشود دیده بشود. اقلا ظلم محکوم بشود. عادت نشود. در یک اجتماع اگر ظلم عادت شد عرض خواهیم کرد که چه مفاسدی دنبالش می آید. اگر مردم نسبت به ظلم بی تفاوت شدند و حساسیت نشان ندادند، آن وقت در نظام اعتقادی و اخلاقی و عملی شان به انحراف مبتلا میشوند. جامعه از هم پاشیده میشود. لذا میگویند با شرک و کفر حاکمیت میماند اما با کفر نمیماند.
درست است که ان الشرک لظلم عظیم، یعنی اگر مردمی در روابط اجتماعی شان به ظلم مبتلا نشدند، هرچند مشرک بودند، فرض مسئله است، این هلاکت هایی که خداوند برای اقوام آورده است، هیچ کدام نسبت به صرف شرک نبوده است. مگر شرکی که منجر شده به ظلم در روابط اجتماعی. اگر شرک به ظلم در روابط اجتماع یمنجر شد هلاکت می آید. حالا اگر کسی قیام به عدل نداشت ولی موحد بود ظلم اجتماعی داشتند، اینها هلاک میشوند. قوم شعیب در روابط اجتماعی به ظلم مبتلا شدند. این روابط انها را به سمت شرک و هلاکت برد. لذا اگر میفرمایند که با شرک و کفر حاکمیت باقی میماند اما با ظلم باقی نمیماند برای این است که ظلم زمینه روابط است. اگر زمینه از بین رفت روابط گسسته شده است. انسانیت انسان از بنی رفته است. اما اگر ظلم نشد، شرک و کفر باشد، میگوید این امکان برگشت و اصلاح دارد. اگر امتی را میخواهید از بین ببرید، اگر میخواهید ببینید در سراشیبی سقوط در چه مرحله ای هستند، ببینید ظلم در چه حدی است؟ شناخت مردم نسبت به ظلم در چه حدی است. شناخت ظلم مهم است. سنگر ظلم اقلا شناخته بشود. بدی ظلم هویدا باشد. اگر بی تفاوت شدند،
اگر کسی ریشه یابی بکند، اولین درگیری های متکلمین رویچند مسئله بود. حدوث و قدم قرآن. عدلیه. عدل شد یکی از اصول مذهب شیعه. در حالی که اهل تسنن بسیاری شان غیر عدلیه هستند. اگر عدل جزء روابط اصلی نشد و غیر عدلیه به عدل قائل نبودند، بنا بر این بود که حسن و قبح عقلی نداریم. هر کاری خدا انجام داد حسن است و هرکاری انجام نداد قبیح است. میشود مومن محض را به جهنم ببرد، میگویند میشود. این در نگاه اول خیلی توحیدی به نظر می آید. بگوییم همه کاره خداست. اما به دنبال این وقتی معیار در کار نبود، قانونی در کار نیست. وقتی حقوق اجتماعی معیار و میزانی نداشت ،حاکمیتی به این عنوان نمیشود تشکیل داد. قانون معیارش حسن و قبح است. اگر حسن و قبح عقلی نباشد قانونی د رکار نیست. باید صبر بکنند ببینند خداوند چه کار میکند تا حکم بکنند. باید ساکت باشند. اگر رسیدیم به اینکه نظام عدل را که این همه پرچم امام زمان وعده قیام او را با نظام عدل و پر شدن جهان از عدل مطرح کردند برای این است که از مبدا گرفته که توحید باشد تا حاکمیت الهی که بر مبنای عدالت باشد تا به پا شدن موازین قسط در قیامت، همه بر مبنای قسط و عدل است. اگر عدل نباشد هم توحید زیر سوال میرود، هم ارسال رسولان ،هم حاکمیت الهیف هم قیامت همه زیر سوال میرند.
اگر شعار اصلی حضرت را این قرار دادند و بیش از 130 روایت در مورد یملا الله الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا، به خاطر این است
تمرین دارند میدهند. امام جماعت باید عادل باشد. شاهد باید عادل باشد. خلیفه و حاکم باید عادل باشد. هر کجا دست میگذارید در نظام روابط اجتماعی که کسی قرار است جلو بیوفتد، ملاک عدالت در او اشباع شده است تا عدل دیده بشود.
و ما کان ربک لیهلک القری بظلم و اهلها مصلحون. تعبیر کرده اند مفسرین بظلم را به شرک. یعنی شرک ملاک هلاکت نیست اگر اهلش مصلح باشند در روابطشان با هم. اگر شرک باشد اما ظلم در روابط اجتماعی نباشد، سنت الهی نیست که این قوم را هلاک بکند. این قاعده خیلی دقیقی است. اگر در نظام فردی یا اجتماع کوچک ما هم … اگر شرک باشد اما ظلم نباشد، بقا پیدا میکند. لذا روایت واردشده است که لا دین لمن دان الله بغیر امام عادل. اگر کسی اظهار دین داری بکند اما دین داری اش به واسطه ارتباط با امام عادل نباشد، هرچقدر دین داری بکند دین حساب نمیشود. مسیر دین داری این از طریق امام عادل. امام عادل در هر زمانی معنای خودش را دارد. دین قوامش به امام عادل است که میزان داشته باشد. اگر امام عاد لنباشد میزان برای دین نیست. مفهوم عدالت قابل تفسیر و تاویل است. لذا خلفای جور خودشان را خلیفه رسول الله میدانند. دین تغییر کرد بواسطه خلیفه جور. امام عادل است که حقیقت دین را نشان میدهد.
از امام باقر علیه السلام که لاعفون عن کل رعیه
و ان کانت الرعیه ظالمة مسیئه
اگر مردم امام عادلی را امام قرار دادند و در جامعه امام عادلی در راس بود ،حتی اگر مردم لغزش ها دارند، مصیء هستند، آن رعیتی که اطاعت امام عادل را پیشه کرده اند اما در روابط شخصی شان و اجتماع کوچکشان ظلم و بدی هست، اما در قوام اصلی جامعه شان بر اساس قیام امام عادل و اقتدای به اوست، میگوید خداوند آن سیئات و ظلم ها را می آمرزد. می آمرزد یعنی چی؟ اگر اینها ظلم و بدی دارند و مسیء هستند، اگر امام عادل ستون خیمه است، این ظلم ها بخشیده میشود.
در جامعه ای که امام عادل است، ممکن است مردم اصلاح کلی نشده باشند و ظلم محقق باشد و سیئه محقق باشد، اما یان رویکرد کلی که اصل جامعه را تشکیل میدهد، بقیه اینها خود به خود در مسیر حرکت از بین میرود. این عفو یعن مبدئیت این را در جامعه از بنی میبرم. وقتی امام عادلی حاکم است، اگر هنوز یک کارهای غلطی در جامعه محقق است، آنها کم کم در محاق میرود و متروک میشود. اگر اینطور شد، عفو الهی یعنی این. مبدئیت این ظلم و بدی را از بین میبرد. پس اساس جامعه را باید به اقتدای به امام عادل قرار داد. اگر میخواهیم جامعه ساخته بشود، اگر میخواهیم حاکمیت به سمت جامعه دینی برود،
امام عادلی که از جانب خدا نصب شده که میتواند حاکمیت را گسترده بکند. لذا در ابتدای قیام حضرت همین گونه است. مردم که از خطاها خالی نشدند و اینطور نیست که خطا محقق نشود. خطا هم محقق میشود. بعضی از سیئات و ظلم ها هم محقق میشود. اما در استقرار حکومت حضرت که وقتی حضرت سلطه اش گسترده میشود و پهن میشود دیگر خطایی صورت نمیگیرد. در دوران قیام حضرت اصل اطاعت از حاکم الهی را تشکیل داد. بعد آن عفو می آید. جامعه به نظام استقرار عدل میرسد. پر میشود جامعه از عدل.
اگر روایات را با این نگاه نگاه بکنیم، لاعفون حدیث قدسی است. بحار ج65 ص142، و ان کانت الرعیه ظالمة مسیئه اما خداوند میبخشد. آن جامعه مورد رحمت قرا رمیگیرد. بر خلاف جایی که مردم یا امام جامعه ظالم باشد ،قوامی برای آن جامعه باقی نمیماند. مبدا بقا و فنای جامعه بر اساس شرک نیست. با اینکه ان الشرک لظلم عظیم. اگر نظام حکومت امام زمان دوره و سالش مهم نیست، گفته میشود سال در آنجا حرکتش بطیء است برای این است که آنقدر عدل گسترده میشود، اصلا گذر زمان محسوس نیست. گذر زمان احساس نمیشود. بطیء میشود حرکت. انسان هرچقدر به سمت یقین نزدیک میشود، سرعت در محاق میرود. نه سرعت کم میشود. احساس میشود. چون یقین همراه ثبات است. لذا زمان گذرش محسوس نیست. گاهی یک لحظه او مطابق چند سال الان ارزش پیدا میکند از جهت رشد و کمال. اگر الفاظ مختلفی برای حکومت حضرت ذکر میشود. 7 سال، 40 سال، یا سال های دیگر، میگویند زمان بطیء حرکت خواهد کرد. میگویند در بعضی روایات که یک دهم زمان الان است بطئش. ما نمیدانیم در نظام ظاهری تنها صورتی که بقای عالم را تضمین بکند فقط این چینش باشد. امکان دارد که سرعت ه امتفاوت بشود. آن را نفی نمیکنیم. اما ارزش اصلی مربوط به او نیست که زمان کند بگذرد. این در نظام الهی کمالی نیتس. کمال این است که سرعت حرکت به رشد محقق باشد. در نظام معنا انسان به کمال برسد. لذا سرعت حرکت که میگوید کند میشود برای این است.
اگر انسان دعوای ابتدایی متکلمین را نگاه بکند، از کجا شکل گرفته بود؟ عدلیه و غیر عدلیه. اگر کسی گفت عدلیه، نظام عدل و قانون مندی و تعلیل و شناخت امکان پذیر میشود. میتوانی بگویی این فعل در دایره عدل است. قانون مند است. قوانین اجتماعی قائم میشود. اگر این را قبول کردید، جایی که قانون مندی نباشد و انسان احساس بکند هر لحظه ممکن است اتفاقی بیوفتد که در غیر از نظام عقلی باشد، به یاس مبتلا میشود. اگر در جامعه ای جریان عدالت طلبی از بین رفت، مفهوم عدالت ارزشش را از دست داد و مصداق عدالت دیده نشد، هر کسی احساس میکند باید گلیم خودش را از آب بکشد بیرون به هر قیمتی. چون ملاک و میزانی نیست. اگر متکلمین اشعری به حسن و قبح عقلی قائل نمیشوند، بسیاری از حقایق که به دنبال نگاه آنها ایاجد میشود نظام را از بین میبرد، نظام اعتقادی و عملی و اخلاقی از بین میرود. حکومت نمیشود تشکیل بدهد. اگر حکمای بنی امیه به اینها رو میدادند، به خاطر این بود که چیزی نباشد که میزانی برای عدالت تعریف کند. جبری بشوند که میزانی نباشد.
ما اگر میخواهیم در نظام امروزمان به سمت ظهور حرتک بکنیم، باید شناختمان نسبت به عدل، تشنگی مان نسبت به عدالت، مصداق و میزان عدالت برای ما روشن تر باشد و روشن تر کنیم. هرچقدر تشنگی نسبت به عدالت بیشتر باشد، بشیتر تنوره بکشد، و مفهوم عداالت برای ما روشن بشود و میزان عدالت را هم بشناسیم، حرکت به سمت امام زمان بهتر صورت گرفته است.
به دنبال بی عدالتی کینه ها و دشمنی ها زیاد میشود و … در روایات آمده است.
امام زمان سیرته بالعدل و حکمه الحق.
العدل احلی من الماء یصیبه الظمئاء. چطور تشنه آب برایش شیرین است. عدل برای مردم احلی از آبی است که به تشنه میرسد. چقدر او محتاج به این است. میگوید مردم به عدالت اینطور محتاجند.
العدل احلی من الشهد. عسل چقدر با لطافت است؟ از عسل هم شیرین تر است. یعنی مردم طلبش را دارند. تناسب دارد با وجود مردم. اگر ما بی تفاوت شدیم نسبت به عدل، مزاجمان تغییر کرده. مریض شده. اگر نسبت به عدل طلب نیست اگر کسی عسل بخورد اذیت بشود، اگر کسی تشنه باشد، اب بدهند بد باشد برایش ،این به مرض تبدیل شده است. این تشنگی در وجد ما هست نسبت به عدالت. اگر این تشنگی در وجود ما باشد…
حضرت میفرمایند فی اللحظه و النظره با عدالت برخورد کن با مردم. لحظه هایت با مردم و نگاهت با مردم به عدالت باشد. نگاه اینطوری خیلی سخت میشود. اینکه بخواهیم عدالت طلب باشیم، میبینیم بسیاری جاها بر اساس امیالمان کار میکنیم. در فرزندانمان… میگویند اگر کسی میخواهد زن دوباره بگیرد باید عدالت داشته باشد. چیز سختی است. امام جماعت باید عادل باشد. زمزنه فرهنگ عدالت است.
ایمان بنی علی العدل. عدل میشود فوندانسیونی که ایمان برش بنا میشود.
ایده بالنصر. نصر به دنبال عدالت می آید.
لیعزلن عنکم امراء الجور. امراء جور را دور میکنم منم. اینها را دور مینکم و لیطهرن الارض من کل غاش. هر چیزی که فتنه میکند، جور میکند، نمیگذارد عدالت محقق بشود، سنت من این است که لیطهرن الارض من کل غاش. ولیعلمن الارض … لیقومن فیکم بالقسطاس المستقیم. در ارتباط با امام زمان است. وظیفه امام را میگوید. امام به قسطاس مستقیم قیام میکند.
آنقدر این رشد محقق میشود، آنقدر زیبا میشود، آنهایی که از دنیا رفته اند، زنده ها برایشان این آرزو محقق میشود که کاش آنهایی که از دنیا رفته اند برگردند و الان را ببینند.می آمدند میدیدند که چقدر عالم عظیم شده و هدف خلقت محقق شده است.
فان ذلک کائن. این خیلی دیر هم نیست. حتما محقق خواهد شد. این سنت الهی است که میخواهد محقق بشود.
مایکون هذا الامر حتی لایبقی صنف من الناس الا ولوا علی الناس. این قیام محقق نمیشود تا اینکه همه اصناف حکومت و ولایت پیدا میکنند که وقتی حضرت آمد، نگویند که ما هم اگر والی میشدیم ما هم عدالت را برقرار میکردیم. پس از اینکه همه فکر ها نشان دادند که نمیتوانند، حضرت قیام میکنند.
فاذا خرج اشرقت الارض بنور ربها و وضع میزان العدل بین الناس. وضع میزان اعدل بین الناس را عرض کردیم. یعنی عدل در بین مردم فرهنگش آنچنان آشکار است که کان هر کسی هر حرفی میخواهد بزند در میزان قرا رمیگیرد و معلوم میشود چقدر انحراف دارد. جور رسواست. هر کسی بخواهد بپوشاند، در قالب عدل بیان کند، این میزان او را روشن میکند. کسی نمیواند به اسم عدل جور بکند. میزان عدل همه گیر میشود. شعور آنقدر بالا میرود که کسی نمیتواندظلم را در قالب عدل بپوشاند. این به ما نشان میدهد که الان باید چه کنیم.
وضع میزان العدل، یعنی وظیفه امروز ما وضع میزان عدل است با همان قواعدی که به ما یاد داده اند. وجود خودمان، جامعه خودمان تا بالاتر. چطور بکنیم ه قدم برداریم؟ نوشتن، داد زدن، تظاهرات. شعار سازی. فرهنگ سازی. گفتمان سازی.
اینطور که رهبری داد میزند در مسائلی که شاید مسائلی بالاتر از آنها باشد، میخواهد نفرت مردم را به ظلم زنده نگه دارد. در نگاه اول ممکن است پایه های حاکمیت را متزلزل بکند. اما وقتی پیگیری بشود و مردم نسبت به این حساسیت نشان بدهند، این وضع میزان العدل میشود. نطفه اش سوزانده میشود. کسی جرات نکند. این وضع میزان العدل است. موازین قسط را قرا رمیدهیم، از همین سنخ است. ه رکسی افعال و رفتار خودش که برایش رژه میرود، خودش میفهمد که چقدر با میزان حق فاصله دارد.
اگر میزان حاکم شد و محقق شد، در جامعه فرهنگ ظلم شناخته شد، قضاوت زود و راحت صورت میگیرد. کسی نمیتواند بپوشاند اینها را. اگر کسی این کار را کرد محکوم است. مثل کسی حریص بود.وقتی رفت دید هیچ کس نیامد. وقتی گرفت پشیمان شد. دید حرصش بین همه آشکار شده است. چون غنا را حضرت جا انداخته بود. ضد ارزش بودنش هویدا بود. حریص تاز مانی که پوشیده باشد حرصش برای نفع دارد. اگر حرصش آشکار شد، کسی جرات نمیکند.
اول انقلاب همه سعی میکردند بگویند ما از قشر مرفه نیستیم. ارزش ها عوض شده بود. اگر بگویند فلانی فلان جا مینشیند، ارزش نبود. نگاه چپ چپ میشد بهش. آنها هم میگفتند مستضعف هستیم. اگر ارزش در جامعه بشود عدالت، اگر کسی خواست به ظلم رفتار بکند، پیش همه چشم ها رسواست. الان اینطوری نیتس. خیلی ها آرزو دارند که جای بعضی از این اختلاس گر ها باشند که اختلاس کردند. چون اختلاس محکوم نیست. میگویند زرنگی کرد.محکوم نیست. خیلی ها میگویند جامعه که اینطوری است، هر کسی باید حقش را بگیرد. او هم داشته حقش را میگرفته است. اگر رهبری اینقدر اصرار دارند که سریع بررسی بشودف رای آشکار بشود، که معلوم بشود کی محکوم شده، این فرهنگ سازی بشود.
وقتی انقلاب میشود، همه ضد انقلاب ها میگویند ما هم انقلابی هستیم.
در روز قیامت میگویند این الفقرا. یک عده ای بلند میشوند. خداوند اینها را میبرد در مرتبه ای، میگوید هر کسی به شما خدمت کرده بودف او محتاج این است که شما شفاعتش را بکنید. آنها احتیاج دارند. شفاعت کنید هر کسی خدمت کرده است.
میگویند یکبار من سلام کردم. احترام کردم. هر کسی یک طوری میخواهد خودش را بچسباند به فقرا که شفاعت بشود.
ما دنیا را فقط ملاک نمیگیریم که. اگر کسی هر کاری کرد زندگی اش فقیرانه بود و حاکمیت اگر کوتاهی کرده جرم او سواست، اگر نه… خداوند جبرانش را به این قرارداده که آنجا شفیع میشود برای کسی که به او کمک کرده است. اگر این احتیاج داشت باعث شد که یک ذلتی باشد برایش، در قیامت ذلت کسی که به او کمک کرده است اشد است که احتیاج دارد به شفاعت این.
در زمان ظهور فقیر پیدا نمیشود. میگردند کسی را پیدا کنند که زکات بدهند بهشان، پیدا نمیکنند. الان مانع برای رشد مردم هست. میخواهد کا ربنکد، کار نیست. اگر کسی آن زمان فقیر باشد، کسی است که تنبلی کرده است. اما کسی که قصد کار داشته، کسی فقیر نمیماند.
من عمل بالعدل حصنه الله ملکه. مطلق است. نگفته مومن باشد. ملکش برقرار میماند. و من عمل بالجور عجل الله الهلاکه. پس جور دنبالش هلاکت است و عدل دنبالش برقراری است. حتی اگر کافر باشد. قضیه مطلقه است
در روایت دیگری میفرماید هیچ چیز به اندازه عدالت نمیتواند
هیچ چیزی دولت ها را حفظ نمیکند مثل عدالت. نه نیروی انتظامی اش است نه نیروی مجریه. مگر اینکه اینها مجری یا حافظ عدل باشند. حفاظت بر عدل است که از همه قوی تر است در حفظ دولت ها.
اگر دنبال این هستیم که جمهوری اسلامی باقی بماند، باید دنبال اقامه عدل باشیم. بالاخره ما هم یک جاهایی ارتباطات داریم.
جایی که ظلم حاکم شده به طوری که ظلم ارزش شده، اگر مدیری در جایی باشد که چند صد میلیون باشد، همه میگویند به به. میگویند میتواند. وقتی محکوم میشود، ضد ارزش شده، همه خودشان را قایم میکنند. محکوم شدن چند نفر برای ایجاد فرهنگ است. خود این برکتی ایجاد میکند که فرهنگ زنده بشود. مقام معظم رهبری دنبال بهانه هایی است که فرهنگ عدالت را زنده بکند. خیلی از قوای دیگر ما میخواهند این را توجیه کنند. نمیدانند که چهار نفر محکوم بشوند یا نه، مهم نیست، فرهنگ و نگاه دارد تغییر میکند. اگر این محکوم و رسوا نشود و ضربه نخورد، مردم در فرهنگ عدالت متزلزل میشوند. اگر از درون نظام باشد، این برخورد شود موجب استحکام نظامشان میشود.
مردم احساس کنند پیگیری عدالت را، دشمن تبلیغ کند هم به نفع ما تمام میشود.
مباحث امام زمان با اقامه عدل با عدلی که در نظام متکلمین بوده، همه را بیاورند یک جا.
شهید مطهری چند گفتار دارد راجع به عدالت. پنج گفتار در رابطه با عدالت. ارتباطی ایجاد کرده در مبادی اش. به امام زمان مرتبط نکرده اند البته.
آن بحث شاید کمتر کسی با این تفطن نگاه کرده باشد.
العدل حیات
العدل سائس العام . میتواند حفظ کند مردم را.
اعدل تدم لک القدرة. اگر قدرت میخواهی داشته باشی، عادل باشد. قدرت برای تو دوام پیدا میکند با عدالت.
بسیرة العادله یقهر مقهور میشود کسی که دارد ظلم میکند.
من عدل فی سلطانه استغنی عن اعوانه. اگر کسی عدالت پیشه کرد، دنبال یار نمیگردد که حفظش کنند. وقتی آدم تنهاست دنبال یار میگردد که حفظش بکنند بر قدرت. به جای اینها، عدل پیشه کن. اگر عدل پیشه کردی، نمیخواهد بگوید دیگران حواسشان باشد که حفظ بشود.
-حضرت به خاطر همین عدل شهید شدند.
نگذاشتند فرهنگ سازی بشود. خوارج به اسم عدالت ایستادند مقابل عدالت حضرت. هر سه گروه مقابل عدالت حضرت ایستادند. هیچ لحظه ای نبود که حضرت فارغ از جریان جنگ و آمادگی برای جنگ باشد. 18 ماه فقط جنگ صفین طول کشید. جریان نهروان پیش آمد که به اسم قرآن در مقابل حضرت قیام کردند. زمان حضرت مردم زمینه سازی از قبل چون نشد بود و سیره سه خلیفه سابق اساسش بر جور بود، نصب از طرف خدا نداشتند به خصوص در زمان عثمان عشیرگی و تقسیم اموال به صورت غیر عادلانه، این قضیه خیلی شدید شده بود. به خاطر همین مقابله کردند با عثمان.
تحلیل عایشه این بود که مردم بعد از عثمان به علی رو نمی اورند. به دنبال کسی می افتند که از عثمان شدت ظلمش کمتر باشد. عایشه خودش قیام کرد علیه عثمان. معرکه میگرفت اقتوا … این پیر فاسد را بکشید. بعد از این جریان شد خونخواه عثمان. کسی از علی نشنید که بگوید عثمان را بکشید. این کشت و شد خونخواه عثمان. دااشت به مدینه وقتی عثمان کشته شد. میخواست بایستد کنار حاکم. تا شنید مردم با علی بیعت کردند، برگشت دوباره به مکه. فهمید اگر بیاید به مدینه کار خراب است.
فرهنگ سازی نشده بود. امام زمان که می آید، قبل از آمدنش، اینکه میگویند باید این تعداد آماده باشد ،این برای فرهنگ سازی و کادر سازی است. قبلش باید عده ای باشند که پای کار بایستند. اگر این نباشد، حاکمیت ها شروع میکنند به عدالت. اما مفهومش شروع میکند به رنگ باختن. الان ما مبتلا هستیم. مردم نسبت هب عدالت طلبی حاکمیت اسلامی در شک و شبهه اند. اگر کار یکه این شبهه را برطرف بکند نکنیم، ممکن است اختلال ایجاد بشود نسبت به حاکمیت. وظیفه ما این است که جوری فرهنگ سازی عدالت بکنیم که مسئول جرات تخطی را نکند. همه هجمه داشته باشند. اگر جایی آقا پرچم را بلند میکند، همه باید کمک بکنند. اگ راین کار را نکنیم و فکر کنیم یک امر عادی است، حاکمیت را متزلزل کرده ایم و کوتاهی کرده ایم.
پس نگاه ما باید به این سمت برود. باید حواسمان باشد که فرهنگ عدالت طلبی باید روز به روز در حاکمیت اسلامی رو به رشد برود. به طوری که هم مفهوم عدل خوب شناخته بشود که چی هست، که نشان بدهیم از اصول دین ماست. ارسال رسل، امام زمان، اساس بلند کردن پرچمش یملا الله قسطا و عدلا، هر کسی امروز در عدالت قدم بردارد و در فرهنگ سازی عدالت و تشنگی و سوز برای عدالت قدم بردارد، نزدیکتر شده است به امام زمان و حاکمیت را ابقا کرده است. حاکمیت اسلامی را باقی کرده است.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 47” دیدگاه میگذارید;