بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: یکی از اسمهای امام زمان(عج) «عدلُ المُنتَظَرِ و المُشتَهَر» است، که با اجرای عدالت در زمین بعد از دوران ظلمش، ایجاد حیات حقیقی بعد از دوران موتش میشود
بحثی که در جلسه گذشته بود بحث عدل مهدوی بود. عرض شد که نظام معرفتی اسلام بر سه پایه معنویت، عقلانیت و عدالت پایه گذاری شده است. عقلانیت و معنویت که دو پایه اساسی است در زمینه عدالت خودش را نشان میدهد. یعنی اگر عدالت نباشد، عقلانیت و معنویت فشل میشود. لذا تعبیری که در بعضی روایات آمده، استشهاد کرده اند به این آیه شریفه که ان الله یحیی الارض بعد موتها. شاید 5-6 روایت متعدد است از امام صادق و امام باقر علیه السلام که احیاء ارض را تعبیر کرده اند به اجرای عدالت. موت یعنی همان ملئت ظلما و جورا. احیاء این ارض تعبیر شده است به همان یملا الله قسطا و عدلا. عدل زنده کننده است. حیات است. اگر این باور برای ما به صورت یک اصل اساسی در بیاید، اینکه زمین میمیرد با جور. با ستم، چه زمین فردی و چه زمینه اجتماعی. هم زمین فردی با ظلم و جور میمیرد و هم زمینه اجتماعی. لذا کیس که در وجود خودش عدل را رعایت نکرده باشد میت یمشی. به مقداری که ظلم در درونش محقق شد، به همان مقدار مرده است. نگاه خداوند تبارک و تعالی به حیات و نگاه حضرات معصومین به حیات، به این است که اجرای عدالت تا چه حدی شد. اجرای عدالت از چی نشات میگیرد؟ از معرفت ظلم و جور. حیات نباشد علم و معرفت معنا نمیدهد. حیات ام الاسماء است نسبت به علم و قدرت. اگر علم و قدرت با هم باشد میشود حیات. پس حیات زمینه است که علم و قدرت باید در آن رشد بکند. اگر اینطوری است که عدل حیات است، اگر عدل محقق شد، زمینه علم و قدرت پیش می آید.
و هو الشمس الطالعه من مغربها. امام زمان شمس طالعه است از غیبت حضرت. آن شمسی است که طلوع میکند. یظهر عند الرکن و المقام، یطهر الارض و یضع میزان العدل. چگونه یطهر الارض؟ با وضع میزان عدل. فلایظلم احدٌ احدا. وقتی حضرت استقرار پیدا میکند حکومتش، هیچ کسی قدرت ندارد بر دیگری ظلم بکند. اگر میفرمایند در زمان حضرت همه نعمت ها خودش را نشان میدهد. عقول به تمامه رشد میکند، یکی از زمینه های اساسی این مربوط به اجرای عدالت است. زمین طاهر شده است. زمین که میگوییم نه فقط کره ارض. ارض یعنی استعداد. کره ارض هم به عنوان زمین یکی از استدادهاست. زمینه وجود ما هم یک ارض است. حیات اجتماعی هم یک ارض است. همه اینها استعداد فعلیت پیدا میکنند. موانع برداشته میشود. یطهر الارض ینی پاک میشود. وقتی مانع برداشته شد، فاعلیت حق تام است. آیا استعداد ها به فعلیت میرسد یا نه؟ نرسیدن به فعلیت از کجا نشات یمگیرد؟ از وجود مموانع. اگر استعدادی به فعلیت نمیرسد، به خاطر وجود مانع و عایق است. کی ایجاد کرده است؟ خود افراد. لذا انبیاء هیچ گاه استعتدادی در وجودشان باقی نمیمان که به فعلیت نرسد.
وقتی وجودی معصوم بود، هیچ مانعی در به فعلیت رسیدن نیست. با تمام استعدادشان به تمام فعلیت میرسند. اگر افراد دیگر به این کمال نمیرسند برای لغزش ها و غفلت ها و انحراف هاست. اینها ایجاد عایق و مانع میکند. این مانع و عایق باعث میشود انسان استعدادش به فعلیت نرسد. محجوب مانده، به کمال نهایی اش نرسدیه است. لذا میفرماید اجرای عدالت در وجودش خودش ،در وجود اجتماع، زمینه تکوین، زمینه تشریع، سبب رفع مانع و طهارت ارض و استعداد میشود. اگر رفع مانع ایجاد کرد فاعلیت حضرت حق جواب میدهد به تمام این استعداد ها. از آن طرف اقتضای جدیدی نمیخواهیم. انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها. باران میبارد، هر ظرفی به اندازه خودش بهره مند میشود. اگر ظرفی دهانه اش را تنگ کرده باشد، کمتر بهره مند میشود. استعداد تقاضا و سوال است. چرا امام زمان 130 روایت در مورد یملا الارض قسطا و عدلا را در بر دارد. یا اگر امام زمان را در بعضی از ادعیه میخواهیم بخوانیم، الله و صل علی ولی امرک القائم المومل و العدل المنتظر. اگر چند صفت ذکر میشود که منتظر و اسم قیام کننده جزء اسماء اصلی حضرت است، عدل در کنار اینها می آید. مومل و منتظر یک معنا را میرساند. قیام کننده معنای دوم. عدل معناس یوم در کنار اینها. اینکه حضرت به اسم صدا میشود و شناخته میشود، این نشان میدهد که اسم حضرت به این عنوان در حد دو اسم دیگری است که آمده است. چطور آن دو اسم به عنوان شناخت اساسی نسبت به حضرت است؟ آرزویی که انبیاء در طول تاریخ داشتند و قیام کردند و به چقدرش موفق شدند، منتهی به آن چه میخواستند نرسیدند، چون قابلیت مردم نبود، در زمان ظهور در تمام زوایای عالم عدالت محقق میشود. همه انبیاء درست است که قیام کننده بودند. فرهنگ قیام را ایجاد میکردند. لیقوم الناس بالقسط. قیام و قائم مطلق حضرت است. یعنی هرگاه این لفظ به صورت مطلق به کار برده میشود، فقط حضرت است. اینکه قیام کننده هم به او اطلاق میشود، قیام کننده به عدل است. قیام کننده به قسط است. مضاف الیه محذوف معلوم است. در بسیاری از جاها ذکر شده است. قائم به قسط است. قائم به عدل است. این قیام به قسط در حقیقت یک عنوان کامل و تامی از حضرت است. اگر قیام را با این نگاه ببینیم، هر کسی به این نزدیکتر است که همین مقدار را در خودش تحقق داده باشد. قیام به قسسط در نظام فردی، خانوادگی، اجتماع اطراف خودش. اگر قیام به قسط حیات است و انسان طالب حیات سات، تشابه به حضرت و قرب به حضرت اقتضا میکند که انسان قائم به قسط باشد در وجود خودش. در اطراف خودش و در اجتماعی که هست. لذا نگاهی که به حضرت هست، اشتباهی که شده است این است که عمدتا نگاه فردی است. ما در منتظر بودن نسبت به حضرت نگاهمان فردی است. نگاه فردی نگاه حد اقلی است. نگاه حد اقلی به حضرت این است که فرج محقق بشود تا من به کمال برسد. نگاهی که دین ارایه داده است و اسلام و ادیان از ابتدا ارایه داده اند یک قیام اجتماعی است.
وقتی کنار حضرت نشسته اند عده ای، اینکه اگر کنار حضرت باشند چه بهره مندی هایی دارند. یک نفر عرض میکند که نشستن ما کنار شما کفایت میکند که آرزوی قیام قائم را نداشته باشیم… میفرمایند نمیخواهید عدل سراسر زمین را فرا بگیرد و حاکمیت الهی همه جا را فرا بگیرد. این نشان میدهد که جنبه اجتماعی و جنبه توجه به اجتماع در قیام حضرت اشباع شده است. لذا نمیفرمایند که عدل فردی محقق میشود. آنی که به عنوان حسرت آن دوره بیان میکنند، تحقق عدل در همه اجتماع است. علتش این است که انسان یک جهت وجودی اش و کمالاتش مترتب بر کمالات اجتماعی است. اگر رابطه های اجتماعی اش محقق نشده باشد نقص در آن کمال پیدا کرده است. اینطور نیست که اگر د ررابطه فردی محقق شد کفایت بکند. انبیاء هم قیام برای این جنبه اجتماعی کرند. طلب این کار را کرده اند. مردم اجابت نکردند از جهت آنها محقق شده است. دیگران اگر قانع باشند به نگاه فردی و قدمی در راستای حیات اجتماعی بر ندارند و قیام به قسط اجتماعی را نخواهند توسعه بدهند این وجود ناقص است.
37- ك، إكمال الدين بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُؤْمِنِ الطَّاقِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَالَ يُحْيِيهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْقَائِمِ بَعْدَ مَوْتِهَا يَعْنِي بِمَوْتِهَا كُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْكَافِرُ مَيِّتٌ.
زنده شدن زمین با همه استعدادهاست.
32- غط، الغيبة للشيخ الطوسي بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها[1] يَعْنِي يُصْلِحُ الْأَرْضَ بِقَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا يَعْنِي مِنْ بَعْدِ جَوْرِ أَهْلِ مَمْلَكَتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ بِقَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.
موت و حیات را معنا کرده به عدل و جور. در کجا؟ در زمین. زمین کجاست؟ استعداد وجودهاست. همه استعدادها. چه استعداد ارض مادی. ارض انسانی. عالم وجود. حیوانات را هم شامل میشود. در بعضی از روایات دارد که وقتی عدل حضرت محقق میشود، بین حیوانات هم اصطکاکات از بین میرود. سعه جور اهل جور کشیده میشود تا دشمنی بین حیوانات. تا اینکه بین آسمان و زمین مادی تخالف ایجاد میشود. ابر نمیبارد. از بارش امساک میکند به جور اهل زمین. یعنی آنچنان دشمنی و کینه به خاطر فعل انسان بین نظام تکوین محقق میشود. یعنی نظام تکوین در عالم تابع وجود انسان است. خداوند تبارک و تعال یاین را قرار داده است که لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء. زمین استعداد آبادی را دات. باران نیامد. به فعیت نرسید. کی سبب شد زمین استعدادش به فعلیت نرسد؟ جور اهل جور. این فقط این نیست که من دارم به خودم جور میکنم. دشمنی من، جور من، سرتاسر عالم را دارد در معرض زوال قرا رمیدهد. در معرض موت قرا رمیدهد. لذا دارد در زمان ظهور حضرت، جایی پیدا نمیشود در ارض بین حجاز تا شام، جای پایی پیدا نمیکند که بر خاک باشد. همه سر سبز است و آباد است. یعنی استعداد ارض به تمامه به فعلیت میرسد.
دارد که زمین لعن میکند کسی را که مانع شده است. رشد زمین و کمال زمین در این است که همه استعدادهایش به فعلیت برسد. اگر معدن است، معدنش اشکار شود. اگر استعداد رشد و نمو است آشکار بشود. باران طالب زمین است. قطره باران طالب زمین است. زمین خشک طالب باران است.
میگوید همانطوری که زمین تشنه بهدنبال باران است، ابر باران زا دنبال زمین خشک است. شدت اشتیاق او به زمین خشک، کمتر از اشتیاق او به باران نیست. زوجند. این زوجیت ثمره اش میشود آن محصول و آن نمو
اگر این زوجیت محقق نمیشود سببش فعل ماست. این عدم فرحی که در عالم محقق شد، این عدم فرح به فعل ما برمیگردد. طبق تعبیراات قرآن که اگر آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم. ما بر آنها گشوده میکردیم. اگر تقوا پیشه کنند، لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم. استعدادشان از همه جهات به فعلیت میرسد. خود وجود من، نظام بدن من من را لعن میکنند، اگر مانع ایجاد کردم از اینکه استعداد به فعلیت برسد. اگر در روایت دارد که انسان عاصی وقتی روی زمین راه میرود، زمین او را لعن میکند. یعنی تو باعث شدی که من استعدادم به فعلیت نرسد. این بغض این انسان به دل او میماند. این اختلال ایجاد کرده است با این کارش. لذا اگر جور و ظلم از زمین برداشته بشود، مانعی در سر راه به فعلیت رسیدن محقق نمیشود. حتی در همین دنیا که جای اصطکاک است. همه چیز که نمیتواند به نتیجه نهایی اش برسد. اما اگر ظلم و جور در عالم محقق نباشد، همین ارضی که محدودیت دارد، به تعبیری که در روایات دارد، اینها به فعلیتشان میرسند. استعداد ها به فعلیت میرسد.
روایات عدل اجتماعی در سخنان حضرت امیرزیاد است.
یک کسی پیش امام صادق نشسته بود. حضرت داشتند در مورد ظهور حضرت صحبت میکردند. بعد عده ای گفتارشان به گونه ای بود که دوست داشتند این مسئله زودتر محقق بشود.
حضرت میگویند چرا اینقدر شتاب میکنید؟ او لباس خشن میپوشد، طعام خشن میخورد. و از سیره جدش رسول اکرم پیروی میکند و زندگی او شبیه امیر مومنان است.
مفضل بن عمر میگوید خدمت حضرت بودیم. حضرت مشغول طواف بودند. حضرت من را نگاه کردند دیدند من ناراحتم. گفتند چرا اندوهگینی؟ گفتم نگاه میکنم به تشکیلات بنی عباس و این همه قدرت و سیطره که دارند، میگفتم چه خدمتی به مردم میشد اگر دست شما بود. ما هم در راحتی بودیم. هم در خدمت گزاری و هم در نعمت استفاده ازش.
امام صادق علیه السلام فرمود بدان اگر قدرت در دست ما باشد شبها به تدبیر امور و روزها به تلاش و کوشش میپردازیم. طعام خشن میخوریم و لباس خشن میپوشیم. اگر غیر از این باشد پاداشش دوزخ خواهد بود.
بحار ج52 ص352
حاکم در سخت ترین شرایط است.
ما این سیره را میتوانیم داشته باشیم؟ ما میتوانیم جز پرچم داران باشیم؟ تحمل این کار را داریم؟ مزاج و توانمان را آماده برای این کار کردیم که این سختی را تحمل بکند. عدالت طلبی بخواهد یک خورده ریشه دار بشود، خیلی جا خالی میدهیم. ساده نیست
127- ني، الغيبة للنعماني عَبْدُ الْوَاحِدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَوْذَةَ عَنِ النَّهَاوَنْدِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِالطَّوَافِ فَنَظَرَ إِلَيَّ وَ قَالَ لِي يَا مُفَضَّلُ مَا لِي أَرَاكَ مَهْمُوماً مُتَغَيِّرَ اللَّوْنِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ نَظَرِي إِلَى بَنِي الْعَبَّاسِ وَ مَا فِي أَيْدِيهِمْ مِنْ هَذَا الْمُلْكِ وَ السُّلْطَانِ وَ الْجَبَرُوتِ فَلَوْ كَانَ ذَلِكَ لَكُمْ لَكُنَّا فِيهِ مَعَكُمْ فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ أَمَا لَوْ كَانَ ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ إِلَّا سِيَاسَةُ اللَّيْلِ وَ سِيَاحَةُ النَّهَارِ وَ أَكْلُ الْجَشِبِ وَ لُبْسُ الْخَشِنِ شِبْهَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَّا فَالنَّارُ فَزُوِيَ ذَلِكَ عَنَّا فَصِرْنَا نَأْكُلُ وَ نَشْرَبُ وَ هَلْ رَأَيْتَ ظُلَامَةً جَعَلَهَا اللَّهُ نِعْمَةً مِثْلَ هَذَا[2].
در زمان حضرت میگویند هر یک نفر به اندازه بیست نفر که کار مفید انجام میدهند کار انجام میدهد. یعنی اینقدر سرعت در کار و شدت در کار و توجه به کار و توجه به فعلیت رساندن استعدادها. ما در زمینه اطرافمان چقدر توجه داریم که استعدادها به فعلیت برسد. استعدادی ضایع نشود. چه در نظام انسانی و چه در نظام …
چقدر به چند دانه برنج ته بشقاب عنایت داریم؟ اگر این تصور را بکنیم، یک برنج را نمیگذاریم هدر برود.
جای غصه خوردن است. نه غصه خوردنی که آدم را از کار بیندازد. غصه خوردنی که فرهنگ حرکت ایجاد بشود. فرهنگ عدالت طلبی دنبالش ایجاد بشود. هرچقدر عظیم تر بشود، جوشش بیشتری ایجاد میشود. اگر انسان نسبت به اسراف بی تفاوت بشود، راحت عبور بکند، نشان میدهد…
اگر کسی راحت عبور کند، ااسراف کند، همه واسطه ها میتوانند شکایت کنند. اینها حامل این بودند که این را به فعلیت برسانند. این نگاه اگر در نظام عدالت طلبی از این جزئیات ریز شروع بشود تا کلیات کلان، یک قانون بگذارند، میلیاردها جابجا بشود، اگر کسی بداند برای یک ریالش این همه دل تپیده تا در خزانه قرار بگیرد… عدالت طلبی سخت میشود.
اینکه میگویند پروانه ای یک جا بال بزند، ممکن است جای دیگری طوفانی به پا بشود نظام ملکوت که اعظم است. یک اسراف در یک جا اگر طوفان یا زلزله در جای دیگری ایجاد بکند جا دارد. این امکان پذیر است. اگر عبادت و عدالتی باب رحمت را میگشاید در جای دیگری، گزاف نیست. خنده دار نیست. امکان پذیر است. اینگونه نیست که بگویم صبر کنم، من چه کاره ام که حیات اجتماع به عدالت برسد. نه. درون رفتار خودم. درون جان خودم اینها امکان پذیر است.
اگر انسان دنبال طلب عدالت و ظهور حضرت هست، تحمل آن موطن را دارد؟
-در زمان ظهور همه گنج ها بیرون میریزد. اضعف آن زمان باید خیلی بالاتر باشد.
استقرار طول میکشد
روایت داریم که همه اسباب سماوات و ارض برای ذو القرنین محقق شد. برای حضرت محقق میشود.
اینها مربوط به دوران قیام است. اما کار و کوشش برای بعد از دوران قیام هم هست. آنجا هست که به اندازه بیست مرد کار میکند. یوم العلق و العرق. خون در قیام است. عرق هم در کار است. همان که در نظام فیزیکی دارد کار میشود، شعله های توحید سر میکشد.
حضرت راه که میرود از نعلین ایشان علم تراوش میکند.
ان الآخره دار الحیوان. حیات آخرت حیات محض است. اینجا میفرماید عدل حیات است. روایت تصریح دارد. اجرای عدالت ایجاد حیات است. زمین مرده با عدل زنده میشود. اگر یملا الله الارض قسطا و عدلا، پر کردن همه اجا از عدل، تعبیر روایت این است که چنانچه سرما و گرما د رهمه پس خانه ها هم نفوذ میکند و هیچ چیزی مانع از نفوذ نیست، عدالت حضرت تا آنجا راه پیدا میکند. هیچ نقطه ای نمیماند که آنجا ظلمی محقق بشود و عدالت حضرت در آنجا راه پیدا نکند. بگویند حریم شخصی است. نه. در تمام حریم های شخصی همه عدلت او محقق میشود. ما امروز موظف نیستیم در حریم های شخصی راه پیدا کنیم. اما در زمان ظهور حضرت، هیچ جایی نمیماند، ملا پر کردن است. در عمق خانه ها نفوذ میکند یعنی چی؟ یعن یقائم به افرادو فرهنگ عدالت طلبی میشود. اینطور نیست که در بیرون خوش برخورد باشد و خانه بد اخلاق باشد.
اگر دیگری بخواهد تعدی بکند و در پستو خانه اهل ظلم باشد، مواخذ است. آنجا هم نمیتواند اهل ظلم باشد.
این پر شدن زمین از عدل و دادف اگر عدل و دال مساوق با حیات باشد فمعنایش این میشود که حیات دنیا میشود آخرت. لذا آنجا عدالت حق قیام میکند. مرتبه عظیمی از عدالت حق در روز ظهور محقق میشود. جزای اعمال به بعد موکول نمیشود. نمیتواند یعنی برخورد میشود باهاش.
تعبیر هست که اگر در دل سنگی منافقی باشد ،میگوید در دل من منافقی است، فاکسرنی و اقتله. سنگ هم کمالش را به این میبیند که منافقی درونش نباشد. اگر سینه ما هم اینطور باشد به فریاد می آید. این بدن هم به داد می آید که درون من جائری لانه کرده است. همانطور که در قیامت ایدی و ارجل شهادت میدهند، مرتبه ای از این شهادت در زمان ظهور محقق میشود. مرتبه ای از ظهور الباطن است. کانال قیامت است. انسان دارد آماده میشود برای ورود به قیامت. مراحلی از قیامت دارد خودش را نشان میدهد. جزء ایام الله است. یعنی بروز. ظهور. آنی که تا به حال خفاء بود، ظهور است. روز ظهورو روز رجعت و روز قیامت، ایام الله اند. پنهان معنا ندارد.
در پاسخ: شب تدبیر میکنیم، با حاکمانمان، میشینیم و تفهیم میکنیم نقشه را. نقشه حضرت توسط افسران حضرت اجرا میشود. شب ها به نقشه کشیدن برای ادراه کشور می گذرانیم و روز ها اداره میکنم.
در نگاه رفاه، هر کسی که مسئول میشود، اگر با این نگاه بیاید، یعنی بیچارگی. زندگی را برای خود تلخ کردن تا دیگران رشد بکنند. این جزای الهی دارد. تلخ کردن یعنی دویدن. فکر کردن. کار کردن. با خیال مردم و خدمت شب خوابیدن و روز با این نگاه که چطور امر الهی را رشد بدهند بیدار شدن. هرچی آدم نگاه میکند کار نشده در این مملکت است. کی باید بکند؟ پول نداریم؟ نیرو نداریم؟ کسی حاضر نیست فکر بکند و تدبیر بکند. از جهت مالی محدودیت نداریم. نیروی متخصص کم نداریم. اما دغدغه نیست. هر کسی برای خودش دارد کار میکند. به نان و نوای خودش کار دارد. این فرهنگ عدالت طلبی نیست. هرچقدر ما شبیه بشویم، باب برکات الهی شدیدتر میشود. گاهی انسان از قحطی نجات پیدا میکند چون عده ای اهل جهاد و کوششند.
نمیدانیم که چه کسانی به چه سختی ها و فشار هایی فضای جور مطلق را تلطیف کردند تا عذاب الهی نازل نشود. این نگاه اگر باشد، میفهمیم وامدار چه کسانی هستیم.
یکی از روایات این است که اگر حجت ما قیام کند، لانزلت السماء قطرها.
تا قبل از این آسمان هیچگاه به طوری که میخواسته بارش پیدا نکرده است. چون همیشه از ابتدای عالم تا کنون همیشه ظلم و جور بوده. یا جزئی بوده یا کلی بوده. حتی در حاکمیت انبیاء، مردم نتواسنتند به تمامه از ظلم و جور جدا کند. آسمان بارانش را. به طور مطلق. هیچ چیزی از بارش که لازم بود آسمان ببارد تا زمین کاملا رشد بکند، نه باریدن زیاد. باریدن زیاد خودش گاهی یک نقمت است. از یک جور گاهی نشات میگیرد. این قطره یعنی باریدنی که لازم دارد عالم.
هرچه نیاز است اجابت میشود. هرچه لازم است محقق میشود. فقط در آن روز این محقق میشود.
اخرجت الارض نباتها. اجابتش هم د رزمین این است که زمین هم هر قدر نبات نیاز باشد، نه اینکه یکی دیگری را از بین ببرد، روایت دارد که اقوام یکی از انبیاء آمدند خدمت آن نبی، گفتند اختیار باران را بدهید به ما. اراده خودشان را میخواستند حاکم کنند. خداوند گفت اشکال ندارد. میکاشتند، تقاضا میکردند، باران میبارید. در روایت دارد که دانه هایی که کاشته بودند، مثل جنگل شد، اما ثمری نداشت برای اینها. بلند شد. تو در تو شد، اما از محصو لخبر ینبود. دیدند که اینطور نیست که فقط رشد گیاه ملاک باشد. چقدر علت های دیگری در کار است که همه اینها با هم باعث محصول دادن میشود. گفتند بگذار اختیار دست خدا باشد. منتها مانع ایجاد نکردن بحث دیگری است.
-دنیا دار تزاح است بالاخره.
شدت این اصطکاک در ظلم و جور است. اگر ظلم و جور رو به کاهش برود، اصطکاک رو به کاهش میشود. امکان اعتدال در زمین، امکان اینکه تزاحم به حد اقل برسد یا مرتفع بشود.. اگر دنیا به این سمت رفت میشود آخرت. انسان همه عالم را با خودش حرکت داده، وارد آخرت کرده است. این خودش یک بحث جالبی است که با این نگاه حیات داده به همه چیز. این وجود حیاتش، شعاع حیاتی اش فرا رگفته است. زمین حیات پیدا میکند. تعبیر از این بالاتر است.
ددنبال روایت دارد که و ذهبت الشحناء عن قلوب العباد. کینه ها از دل ها برطرف میشود. کینه ها به خاطر جورهاست.
بهائم و سباع صلح میکنند.
در کشتی نوح خیلی ها استنکار میکنند که چطور اینها کنار هم بودند همدیگر را نخوردند. سه ماه کنار هم بودند. شیر بوده. بره هم بوده. چطور نخوردند؟
چقدر بعضی ها توجیه کردند!
از حجاز تا شام پایش را بر زمین خالی نمیتواند بگذارد.
علی راسها زینتها.
زینتش یا زبّیلش که اموالش باشد بر دوشش گذاشته و دارد حرکت میکند. نه از حیوانی و نه از کسی. هیچ نگرانی در کار نیست. امنیت مطلق به دنبال عدالت محقق میشود. این هم خیلی جالب است. امنیت دائر مدار تحقق عدالت است. تشکیکی است. هر مقدار عدالت در اطراف انسان و خودانسان بیشتر … اگر عدالت در خود انسان محقق بشود میشود و هم من فزع یومئذ آمنون. این امنیت فردی کشیده شد به اجتماع، این ها از امنیت مطلق برخوردار میشند.
به دنبال عدالت هم حیات محقق میشود هم علم محقق میشود.
بحار ج52 ص316
یکی از روایات این است که حضرت که می آید یکی از کارهایی که میکند این است که چون مطاف محدود است و مشتری برای طواف زیاد است، ممنوع میکند کسانی را که طواف نافله دارند، در وقت حج واجب، که در مطاف بیایند یا در کنار حجر الاسود توقف کنند.
در آن ایام ممنوع میکنند. اولیت برای کسانی است که دفعه اولشان است. اما اگر امکان پذیر شد، بقیه. اگر جا بود. یا غیر از این ایام. چقدر تا جزئیات.
قوانین رانندگی را توجه میکند. میگوید وسط طریق را قرار میدهد برای وسائل نقلیه. و دو کنار راست و چپ را قرار میدهد برای پیاده. اگر وسیله به کنار بیاید دیه بر حقش است. اگر عابر آمد وسط دیه بر عهده وسیله نیست. ببینید تا کجاها جلو میرود.
هر کدام از اینها به ما کلیدی برای یک باب میدهد. نگاه به عنوان باب باید بکنیم.
جلد 51-53 بحار بحث ها آمد هاست.
یجعل الله الغنا فی قلوب هذه الامة. یعنی باید در خودتان ایجاد بکنید. این موکول به این نیست که حضرت بیاید. حضرت برای همه ایجاد میکند. اما اگر کسی میخواهد نزدیک کند خودش را به موطن ظهور، باید اینها را در خودش ایجاد بکند./
حریص نیستند. یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض را جلسه پیش گفتیم.
سیروا علی جنبی الطریق
الحجر الاسود و الطواف
[1] ( 2) الحديد: 17.
[2] ( 1) ترى الحديث و الذي بعده في المصدر ص 154، و روى مثله الكليني عن المعلى ابن خنيس- الكافي ج 1 ص 410.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 46” دیدگاه میگذارید;