بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: رابطه وقایع تاریخی با جریان ظهور
جلسه گذشته بحث رابطه ظهور و عاشورا را مطرح کردیم. به صورت کدهایی که د رروایات ما وارد شده و این ارتباط را ایجاد کرده، از یک کد بالاتری نشات میگیرد که حقیقت این است که تمام وقایعی که از ابتدای تاریخ تا پایان تاریخ محقق میشود، یک حقیقت به هم پیوسته و نقشه الهی است. اگر ما حقایقی که در عالم محقق شده را یک نقشه کاملا حساب شده الهی تلقی کنیم، غیر از وقتی است که حوادث و وقایع عالم را به عنوان اتفاقاتی که ظالمین یا کسانی که د رمقابل خط هدایتی الهی ایستادند ایجاد کردند میبینیم. یک وقت زائیده فعل آنها میبینیم فقط. لذا میبینیم که خداوند مضطر شده و منفعل بوده. اما یک وقت وقایع عالم را از ابتدا، تمام خط ظالمین را با وجود انبیاء حقیقتی میبینیم که با هم پیوسته بوده. و خداوند به تمام نتایجی که میخواسته رسیده است. هیچ کدام از آنها بدون تکلیفی که خداوند قرار داده نبوده است
در روایت هم هست که ما هر کداممان تکلیف و برنامه ای داریم که مشخص است. دشمن کوچکتر از آن است که در مقابل نقشه الهی نقشه دیگری طرح کند. تغییر ایجاد کند. منتها دشمن نقشه دشمنی اش را بازی میکند. اما نقشه الهیه است. عده ای باید قد بلند کنند در مقابل خط هدایت تا خط هدایت روشن بشود. جا بیوفتد. تا اولیاء الهی در دست و پنجه نرم کردن با ظالمین، به کمال هدایتشان برسند. و الا این کشتی های سنگینی که در طول تاریخ برای انبیاء و اولیاء پیش می آمد نیامده بود، این کمالات محقق نمشیود.
پس یک نگاه این است که حوادث و وقایع کل عالم را در نقشه الهیه میبینیم و همه را مرتبط و متصل. اگر این نگاه ایجاد شد، آن موقع تفسیر تاریخ با گلو گاه ها و گردنه هاییی که خداوند تعیین کرده معنای دیگری پیدا میکند. بر خلاف تفسیر تاریخی که دشمنان ما به عنوان گلوگاه های تاریخ بیان میکنند. تقسیم تاریخ را بر اساس نگاه مادی نمیپذیریم. رنسانس را بگیرند گلوگاه تاریخ. و همه چیز را به قبل و بعد آن تقسیم کنند. ما هم خواسته یا نا خواسته تسلیم بشویم. یا نهضت ترجمه را یک واقعیت بگیرند و مبدا قرار بدهند. یا دوران مختلفی که نهضت انبیاء نقش اساسی را ایفاء نکند. گلوگاه های را به گونه ای تعریف کنند که انبیاء نقش ویژه نقشه تمدنی را نداشته باشند.
اگر ما با نگاه قرآن کریم کهگره های تاریخی را با نهضت انبیاء مطرح میکند و به تبع انبیاء ظالمینر ا مطرح میکند. آنها طفیلی اند. ما لها من قرار. شجره خبیثه اند. اما آن شجره ثابته، شجره طیبه است. شجره طیبه حرکت تاریخ تمدنی تاریخ دینی است. با این نگاه ارتباط وقایعی که خداوند چیده است از اول عالم، سجده بر آدم، تمرد شیطان، خود آدم به عنوان اولین نبی. سایر انبیاء، تا نوح. ادریس نبی دوبار به نبوت مبعوث شده است. ادریس قبل از نوح است. الیاس بعد از نوح است. در دوران نبوتش ادریس بود. بعد غیبتی دارد. بعد نبوت و رسالتی است که به نام ادریس می آید. در زمان امام زمان می آید.
این بحث دارد که چرا دوبار آمدند. بعضی انبیاء دوبار آمدند. بر دو قوم مبعوث شدند. بعضی مثل خضر معلوم نیست که نبی باشند. هر کدامشان یک نقشی به عهده داشتند. در بعضی روایات دارد که ما خضر را جعل کردیم… بعضی روایت میگوییم، خضر را قرار دادیم تا شاهدی باشدبر طول عمر حضرت بقیة الله. اما چه مقامات و حقایق دیگری از خضر، از جمله آنچه بین موسی و خضر محقق شده، یا با انبیاء دیگر خضر داشته اند. خضر از خَضِر، آن سر سبزی و حیات، اینها بحث هایی است که باید سر جای خودش بیاید. اما ماموریت الهی طبق نقشه الهی و مرتبط با هم پیش رفته است. هر کدام قطعات جورچینی هستند که خداوند این قطعات را قرارداده و با هم یک حقیقت را میسازند. تا انتها آن نقشه جامع در آن انتها محقق میشود که ظهور است. با این نگاه اگر نگاه کردیم، پررنگ بودن نقش عاشورا، ظهور، در ارتباط این دو با هم بهتر دیده میشود. اگر از ابتدا این حقیقت را قبول کردیم که این حرکت های الهی مرتبطند با هم و حقایق مرتبطه و قطعات یک حقیقت هستند، آن موقع برایمان استبعاد ندارد که عاشوران چه نسبتی به ظهور دارد. دنبال نسبت های مختلفش هستیم. نه اینکه فقط یک نسبت باشد. چون دو حقیقت مهم در طول تاریخ سیر تمدنی الهی هستند. در جلسه گذشته قسمی از این را عرض کردیم. نگاه به جریان عاشورا به عنوان مقدمه چینی ظهور و حقیقتی که جزایش میشود ظهور، ان موقع نسبت عاشورا با ظهور یک نسبت علیت است. هر آنچه قبل از عاشورا باشد مقدمه است برای عاشورا و هر آنچه بعدش محقق میشود نتیجه عاشورا است. این بر می اید از روایات.
اگر ظهور که آن تام ترین نتیجه است، نتیجه عاشورا باشد، بقیه وقایع که مقدمه برای ظهورند، قطعا نتیجه عاشورا هستند. اگر ما قبول کردیم طبق روایتی که هم از ام سلمه آمده هم روایات متعددی که آمده که بعث امام زمان به عنوان انتقام از قتله عاشورا است و آرام شدن ملائکه آسمان، بابی در این خصوص در بحار هست، اگر بعث امام زمان به عنوان انتقام از قتله، به عنوان اینکه مظاهر آن ظالم بودن در طول تاریخ بشریت هستند. یعنی انتقام از اینها انتقام از ظلم است در طول تاریخ بشریت است. این تعبیر روایات است. انتقام از قاتلین حضرت انتقام از قاتلین در طول تاریخ بشریت است. اگر فرمودند در زمان ظهور اولین دسته ای که حضرت سراغشان میرود اولاد و زراری بنی امیه هستند.
روایت جالب است دیده بشود.
شیخ صدوق نقل میکند در عیون، شیخ حر هم در اثبات الهدی می آورد..
ما تقول فی حدیث اذا خرج القائم، قتل زراری قتلة الحسین. زراری و فرزندان قتله امام حسین. قال
پس در اینکه لا تزر وازرة وزر اخری چه میشود.
حضرت فرمودند تمام کلمات الهی صادق است.
و لکن زراری قتلة الحسین یرضون بفعال آبائهم. و یفتخرون بها و من رضی شیئا کان کمن اتاه.
این روایت ما همه کد است. حضرت ایت الله جوادی میفرمایند چقدر یک عبارت کوتاه میشود ازش اصل فقهی در بیاید، اینجا قاعده است. من رضی شیئا کان کمن اتاه. هر کسی به چیزی راضی باشد مانند کسی اس تکه آن را انجام داده است. و لو ان رجلا قتل بالمشرق و رضی بقتله فی المغرب، لکان الراضی عند الله عز وجل شریک القاتل. در همه زمان ها این مسئله رضایت به فعل دیگران شراکت در آن فعل را به همراه دارد. لزومی ندارد که ظرف زمان و مکانش واحد باشد. شریک در نیت شریک در رضایت، شریک در آن حقیقت است. این قاعده در زمان های مختلف همین بوده است از لحاظ جزای اخروی. اما در نظام جزای مادی ،در زمان ظهور این حکم حکم ظاهری هم پیدا میکند. در زمان ظهور چون حجت تما است و بصیرت ها تام است و رضایت ها عن علم است نه عن جهل، هر رضایتی، چه رضایت به کمال و چه رضایت به سقوط و شقاوت. در آن زمان همه چیز عن علم محقق میشود. حکم اشد میشود. چون حکم اشد میشود، یعنی این حکمی که در نظام جزایی فقط ظهور داشت، د رزمان ظهور حکم ظاهری هم فقط میکند. الحاق است ظاهرا این رضایت. نتیجه حکم بار میشود و حدود جاری میشود. متعدد این مسئله را در باب ظهور داریم. افعال و احکامی که در زمان های دیگر حکم به واسطه امکان قصور و جهل از مردم برداشته شده بود.تا مردمی در یک رفعی از این مسئله باشند. در زمان ظهور این رفع ها محقق نیست. چون جهل ها و نسیان ها مرتفع است. اصل حکم کلی باقی است. تخصیص خوردن احکام دیگر نیست. امتنان این است که آن حکم ها محقق باشد. رفع در جایی بود که امکان جهل و نسیان بود. اما اگر اینها امکان پذیر نبود. حکم در شدت خودش جاری است. خیلی از روایات با این قاعده معنای خودش را پیدا میکند و هیچ تعارضی در کار نیست.
در پاسخ: اینکه مقدمه از ذی المقدمه درجه وجودی اش بالاتر باشد اشکالی ندارد. این در فعلی اس تکه ظاهر میشود از او. نبی ختمی و عاشورا. قبلی آمد که عاشوا محقق بشود که این دین خودش را بتمامه تجلی بدهد. وقتی سیر را سیر نگاه کردید، نقش تمام افراد جای خودش را پیدا میکند. در عین اینکه نبی گرامی اسلام به عنوان شجره طیبه که اهل بیت ظهورات این شجره هستند، اما در دوره نبی ختمی، نقشه الهیه که به عهده نبی ختمی بود، با توجه به استعدادات مردم به گونه ای بود، در زمان امام حسین به این گونه محقق میشد. عاشورا نتیجه بعثت هم هست. و لی در عین حال بعثت مقدمه برای عاشورا هم هست. عاشورا هم جریانات بعدی اش معلول عاشورا است. ظهور به نگاهی نتیجه عاشورا است و به نگاهی عاشورا مقدمه برای ظهور است. این از دو منظر نگاه کردن به این خط سیر است.
هرچی به جلو میرویم در طول تاریخ الهی، اگر زمانی نگاه بکنیم باید کلش رو به صعود باشد. اما تاریخ الهی در کل رو به صعود است. ظهور آخرین مرتبه زمان الهی است. عظیم ترین نتیجه تاریخ بشریت است در این خط سیر کلی. اگر فصل اخیر است، اگر نتیجه هست، باید سیطره داشته باشد بر همه آنها و همه آنها مقدمه باشد برای این. حقیقت ظهور نتیجه و فصل اخیر همه حرکت تاریخ بشریت است.
مثلا ممکن است که انبیائی با اینکه نبی هستند، تحت نبی مرسل قبل هستند. لذا زمانشان افضل از زمان نبی قبل نیست. هرجا تاخر زمانی بود، حتما افضل نیست از تقدم زمانی. اما زمان الهی اگر در نظر گرفتید که خط سیر زمان الهی است، در آن خط سیر ظهور میشود آخرین مرتبه خط سیر. بعثت و عاشورا میشوند زمان الهی. غدیر میشود زمان الهی.
در پاسخ: ظهور امام زمان عج ظهور تام شده است. غیر از این است که خود آن حقیقت تام تر باشد. این استعداد زمان و شرایطی که پیش آمده است برای زمان الهی، به این حقیقت را به تام ترین ظهور خودش محقق کرده است. لذا نبی ختمی حسرت آن دوران را میخورد. امام صادق میفرماید که اگر ادراک میکردم آن زمان را لخدمت کل حیاتی. این ظهور سعه ایجاد کرده است(؟)
زمان نبی ختمی یک زمان است که از نبی ختیم آغاز میشود و تا ظهور کش دارد.
ما در سیر تاریخ الهی از آدم تا ظهور یک حقیقت واحده ساری است. اگر یک حقیقت واحده ساری گرفتیم، هرجا که تقطیع میکنیم، اینها تقطیع های ماست. در زیارت وارث، این رابطه را ایجاد میکند. سلامی که میدهد از آدم شروع میکند… این اتصال یک اتصال واقعی است. اگر میفرماید که پیامبر اکرم اگر میخواست نطفه اش بسته بشود، خط سیر اصلاب و ارحام اینها متصل است، ارتباط بوده. نقشه الهی بوده. این خط سیر توحیدی از ابتدای عالم، نقشه الهی بوده تا به اینجا برسد. این نقشه الهیه البته وقتی ما تقطیع میکنیم، یک قطعه عنوان ابراهیم، دیگری موسی و دیگری عیسی، اگر یک نقشه بود، حقیقتش تابع فصل اخیرش است. فصل اخیرش دوره ختمی است که دوران نبوت نبی گرامی اسلام است. میشود فصل اخیر همه حقایق وجودیه سیر الهی. همه آنها با این تفسیر میشوند. همه آنها چون میخواستند به این برسانند، نقششان با توجه به این تفسیر میشود. نقش انبیاء را، خط سیرشان را و نقششان را میتوانیم تعریف کنیم که چرا از آنجا اینطور شد. قرآن کریم که برای هر کدام ماموریتی تعیین کرده،
نقشه الهی برای این است که استعدادها را سوق بدهد تا برسد به اینجا.
اگر دقت کنیم ،میبینیم که این همه عظمت ها محقق شده تا ما در این دوره بایستیم. حجت هایی که الان هستند، نتیجه عظمت زحمتی است که انبیاء و اولیاء کشیده اند تا رسیده است به اینجا. امام حسین شهید شده تا به اینجا رسیده است. حضرات معصومین شهید شدند و مسموم شدند تا به اینجا رسیده است دین. همه نقششان را ایفاء کردن تا رسید به ما. تا نقش ما در این نقشه محقق بشود.
عاشورا یک گلوگاه عظیم است. نقشه سیطره ظاهریه نبوده است نقشه الهی. خداوند میتوانست حاکم کند.
اما چند تا از انبیاء حاکم شدند؟ چند تا از انبیاء که حاکم شدند به قدرتی رسیدند که منازع نداشتند.
در زمان آدم که حاکمیت نبود. زمان نوح که کلا محکومیت بود. بعد از کشتی زمان کوتاهی سیطره بود. اطلاق حاکمیت نمیشود. تا زمان ابراهیم، هیچ نبی ختمی ای نیست که حاکم باشد. هود و صالح به دولتی نرسیدند. در زمان ابراهیم خلیل، دولتی پیدا نکرد. می آید تا زمان اسحاق. تا یعقوب. یوسف تحت حاکمیت حاکم مصر شد خزانه دار ملک. تا اینکه دولت در دوران یوسف از یوسف بعد از یوسف دوران ذلت بنی اسرائیل شد. تا دوره داوود و بعد سلیمان. شاید مهمترین دولتی که در طول تاریخ انبیاء محقق شده دولت سلیمان نبی است.
البته بعد از یوسف می آییم تا میرسیم به موسی. در دوران موسی یک دولت اجمالی… موسی در تیه از دنیا رفت. در دوران تیه که بنی اسرائیل مبتلا به تیه شدند،در همان صحرا از دنیا رفت. حتی آن شهری که گفتند وارد بشوید وارد نشدند. موسی با آن همه عظمت و سیطره و رعد و برق هایی که برای ایشان ذکر میکند و معجزات، با همه آن عظمت، به حاکمیتی نرسید. بعد می آییم تا دوران عیسی.
بین موسی و عیسی سلیمان و داوود هستند. عیسی هم که به حاکمیتی نبود. نبی آشکاری نبود بعد از عیسی.
چرا حاکمیت محقق نشد؟ اگر ذو القرنین به عنوان حاکم ذکر شده، نبی نبوده است. حد اکثر این است که رجل صالحی بوده است که خداوند سیطره ای را برایش ایجادکرده است.
آیا خداوند قدرت نداشت؟
جریان انبیاء بصیرت زایی بوده. یک حرکت نرم افزاری بوده. یک حرکت ایجاد احتجاج حق وبده. احتیاج نداشتند که با حکومت این کار را بکنند. اگر نمونه ای از حاکمیت لازم بوده، برای اتمام حجت بوده است. ایجاد تمییز و رشد غالبا با ابتلائات و سخت بودن رسیدن به حق است، ظاهر این نهضت مغلوبه بوده است. یعنی همیشه در اقلیت بودند و در یک برهه های کوتاهی به یک اکثریتی رسیدند. آن هم نه مطلقه. آیا خداوند در نقشه الهی برای این مسئله به پیروزی نرسیده بود یا رسید؟ نقشه الهی محقق شد یا نشد. اگر ما قائلیمک ه خداوند قاهری است که هیچ کسی قدرت غلبه و استیلا ندارد در برابر آن ،تمام دشمنان داشتند نقشه الهی را محقق میکردند. جبران نبوده. اما تابع آن نقشه بودند. آن حقیقت حقانیت نبیاء را نشان میداد. شقاوت اینها سعادت انبیاء را نشان میداد.
اوج این در عاشورا محقق شده است. اگر نهضت انبیاء این را میخواست نشان بدهد، احقاق حق و آشکار کردن باطل، در عاشورا محقق شده است.
هرجریانی که نزدیک به این بوده، ماموریتش نزدیک بوده است.
اگر امام حسین جریان یحیی نبی را ذکر میکند زیاد، برای این بود که افشاگری ایجاد کرد.
اگر جریان حضرت زکریا این است که اره بشوند و آن مظلومیت.
-چرا باید این به حاکمیت منتهی بشود.
چون در ظهور بصیرت به اوج خودش رسیده است. میخواهد آماده بشود برای ورود به قیامت. باید رفع بقیه موانع که در عالم دنیا بوده است، رفع بشود. خود ظهور از اشراط الساعه است. دولت مطلق است در قیامت. در زمان ظهور، این مرتبه که مطلقش میخواهد در قیامت محقق بشود، ظهور رقیقه اوست. بصیرت زایی محقق میشود در دوران غیبت. استعدادها به اوج میرسند، حالا آماده شدن برای برنامه بعدی الهی که دولت محقق میشود.
-سلة من الاولین و قلیل من الآخرین چه میشود؟
سله را فقط تعداد نگیرید.
لذا بحثی که واقع میشود که فتنه ها باید به اوج خودش برسد، همه آن فتنه ها برای محض شدن است. برای اینکه مردم به اوج بصیرت برسند. فشاری که در دوران ظهور می اید، مطابق تمام ابتلائاتی استکه در تمام دوران بشریت بوده است. تمام ابتلائاتی که بوده، در روایت دارد، تمام ابتلائاتی که برای انبیاء پیش آمده، انبیاء مظهر این ابتلاء بودند. تمام اینها در ظهور پیش می اید. تمام غیبت های انبیاء باید محقق بشود. تمام سنت ها و سیره ها باید در ظهور محقق بشود. همان کاری بیاید که در آن دوره ها کرد هاست. لذا آن موقع است که نهضت امام زمان نهضتی است که یک حقیقت بصیرت زایی و نرم افزاری است. بر خلاف آنچه د رذهن ما هست که قتل و کشتار است. نمیگوییم کشتاری نیست و قتلی نیس تو جنگی نیست. اما تمام اینها میخواهد نهضت نرم افزاری را ایجاد بکند. قتل و فشار در حدی است که این رابطه محقق بشود. اساس نهضت نرم افزاری است.
برادر عالمه میفرمایند فکر نکنید در زمان ظهور اگر دشمن صلاح های پیچیده ای دارد، اینها از کار می افتند، از کار افتادن ظاهری باشد. بلکه تصرف حضرت، در تصرف انسان هایی اس تکه اینها را حرکت میدهند. در تصرف مغز هایی است که اینها را میخواهد حرکت بدهد. آن تاثیر آنقدر عظیم است که تمام این سلاح ها از کار افتاده میشود. وقتی این مغز نخواهد و تحت تاثیر آن حرکت باشد… در روایت داردکه آنقدر این حرکت زیاد میشود که محبوب همه میشود.
آنقدر آنجا شدت پیدا میکند… مطلوب همه میشود. محبوب همه میشود. و این محبوبیت باعث میشود که بهش گرایش پیدا بکنند. ظالمینی که میخواهند در مقابلش بایستند، نفر ندارند برای مقابله. لذا نمیتوانند استفاده بکنند.
همین مضمون روایت بود که عرض کردیم.
ما اگر نگاه به عاشورا را با نگاه زمینه سازی برای ظهور ببینمی، ارتباط را جدی ببینیمی، تمام وقایع عاشورا را مرتبط با این بببینیم، نوع نگاه ما را تغییر میدهد. اگر نهضت عاشورا مخاطبش جهانی باشد، نوع شعر و صحبت و چینش مجلس و برنامه ریزی کاملا مختلف میشود. یعنی تکلیف زیادی بر دوش ما می آید. از اینکه یک حقیقتی بود که باید مینشستیم و گریه میکردیم، تبدیل میشود به یک قیام. تبدیل میشود به یک حقیقت زنده و پویا. ما هم بر دوشمان هست. اگر لازم اس تزبان یاد بگیریم. متون تهیه بکنیم. سخنوری باید سخنرانی بکند. با این نگاه اگر دیده بشود کاملا شاید رویکرد ما، عظیمتر بشود. این رویکرد با آن نگاه عظیمتر میشود. خیلی اثر گذار تر میشود. چیزی از اینهایی که داریم را از دست نمیدهیم. خرافاتی که میخواهد زمینه بشود، با این نگاه قبحش آشکار تر میشود.
فوکویاما حرف عجیبی زده است. گفته باید این دو تا را از اینها گرفت. یعنی نقشه دارند برای این دو. نمیخواهند از دست ما بگیرند. میخواهند خرابش بکنند.در مقابل نقشه آنها که میخواهند این را خراب بکنند، میتوانیم آسوده باشیم. کانه امام حسین و یارانش که بعد از همه تاریخ… بنی اسرائیل هفتاد نبی را میکشدند صبح وو بعد میرفتند سر کارشان.
ما میتوانیم بنشینیم و گریه کنیم که یا لیتنا کنا معک. ما میخواستیم با حضرت باشیم. امروز این به دوش کشیدن هست یا نیست. اگر ما واقعا باورمان بشود که این قدرت درش هست که ظهور را نزدیک بکند و تعجیل در فرج ایجاد بکند، هر کسی کاهلی بکند و سستی بکند و این حقیقت را در اقامه اش و تشدیدش سستی بکند به همان نسبت در تاخیر در فرج نقش داشته و به این خون جفا کرده است.
یکی از روایاتی که خیلی زیباست، رابطه بین جریان امام زمان را میرساند.
عن ریان بن شبیب. دو سه تا روایت مشابه این آمده است.
و قد نزل من الارض من الملائکه سبعة آلاف لنصره. فلم یؤذن لهم. حضرت به آنها اذن ندادند. یا به آنها اذن داده نشد. فهم عند قبره شعث غبر الی ان یقوم الحجة فیکونون من انصاره. تا وقتی آن حضرت قیام میکند فیکونون من انصاره. ملائکه نازل شدند برای یاری. اجازه داده نشدند. به چه معناست اجازه داده نشدن. نزولشان به چه معناست. ماندنشان کنار قبر و منتظر ماندن تا ظهور برای نصرت به چه معناست؟ یک بابی در جلد 45 منعقد شده است. البته ما از اثبات الهدی آوردیم. دو باب است. حدود ص220/. در باب چهلم جلد 45 روایات مختلفی آورده است. باب 41 هم اشاره دارد.
ضجیج المائکه…
ان اربعة آلاف ملک هبطوا یریدون القتال….
دوباره رفتند و استیذان کردند، وقتی اذن داده شد امام حسین کشته شده بود. رئیسشان ملکی بود به نام منصور.
نشان میدهد که مسئله یک مسئله دقیقی است. منتها به چه معناست؟
اگر در جنگ بدر وارد شده است هک ملائکه مسومین آمدند و نصرت کردند، 3000 دارد 5000 هم دارد. دشمنان هم اینها را میدیدند. نشان دار بودند. مسومین بودند. شیطان اولین کسی بود که دید. دشمنان میدیدند. به عنوان ملک نمیدیدند. ایجاد رعب میکرد. افراد بودند، یا در وجود مومنین و قوای مومنین و مرات بوجودی مومنین بودند که این رماتب را به عظمتی میرساند، یا افرادی بودند در کنار مومنین، بعضی شان روشن است که یعنی چی.
اما اصل این مسئله که چرا در زمان امام حسین، برای نصرت، دیر رسیدند؟ مگر ملک در زمان واقع است. فلم یوذن لهم به چه معناست؟ یعنی در دوره ای که امام حسین قصد تمحیص و غربال را داشتند ،این ابتلا با حضور ملائکه محقق نمیشد. دوران اسم باطن حق نبود که آشکار بشوند. اما دور قبر میمانند. یکونون من انصاره یعنی چی؟ یعنی نصرت محقق میشود، یعنی چی؟ یعنی نظام باطن آشکار میشود. نظام باطن آشکار میشود. روزی است که اسم الباطن حق با ظهور ملائکه الله که ماذون نبودند در زمان امام حسین، یعنی مردم در مرتبه ای از رشد نبودند که این رشد را طلب داشته باشند. در زمان بدر غلبه مطلق ایجاد نکردند. پیروزی باید محقق میشد به طور غیر عادی.
بدریون که پیروز شدند غیر منتظره بود. مبدئیتی شد که باوری ایجاد بشود که این امکان پذیر است.
در زمان ظهور غلبه مطلق ایجاد میکنند.
این 4000 نفر در بعضی روایات دارد که با تاخیر رسیدند. یعنی حقایق وجودیه و ارواح مومنینی که در دوران بعد قصد جنگیدن را داشتند، در کنار قبر امام حسین به عنوان کسانی که دائما به فناء حضرت آنجا هستند آماده اند تا در روز ظهور این حقیقت را محقق بکنند. تاخیرشان برای این است. نه ملائکه ای که زمان داشتند و دیر رسیدند. نسبت به ملائکه که اینها را نداریم. آنجا زمانی نیست. مگر اینکه تعبیر به ملائکه ای که آنجا شده است… دارد که شب های جمعه سبزی های بودار نخورید، ملائکة الله آزرده میشوند. اینها ارواح مومنین است. مومن به لحاظ ارتباطش با خداوند و روح ایمانش ملک است حقیقتا. نه هر ملکی یعنی مومنین. اما ملائکه ای که نصرت میکنند، امکان دیر رسیدن دارند، ملائکه ای که آنجا اقامت میکنند. ملائکه ایکه مانده اند و پذیرایی میکننند. مشایعت میکنند. استقبال میکنند، ترتیباتی ایجاد میکنند. مومن گاهی نمیبیند. اکثیری نمیبیند. بعضی میدیدند و سلام میکردند. تعداد توجیه پذیر است. دیر رسیدن توجیه پذیر است. در زمان امام حسین اذن پیدا نرکدند. د رزمان ظهور اذن دارند. تمام وقایعی که در زمان ظهور محقق میشود بر اساس اسم الباطن است. احکام بر اساس اسم الباطن است. همانطور که گفتیم.
در روایت داردکه به مومنین خطاب میشود که ارگ میخواهید بگردید. اینها برمیگردند
لما کان من امر حسین ابن علی ما کان، ضجت الملائکه… قال فاقامه الله لهم ظل القائم و بهذا ینتقم…
8-9 ذوایت به این مضمون داریم. ظل حضرت را که نشان میدهند ،انتقام از ظالمین که آرامش میدهد به ملائکه، یک سیر واحدی است. شما زود نتیجه گیری کردید. باید تا انتهایش میدیدند. یک حقیقت کاملا غالبی است. سیر تمام انبیاء تا زمان حجت به ظاهر و باطن خودش میرسد.تمام این حرکت مقدمه بوده تا زمان امام زمان که دولت ظاهری و باطنی محقق بشود. اساس دولت باطنی است. اما دولت ظاهری و باطنی که تام تام باشد در دوراه ظهو رمحقق میشود.
یک روایت دیگی از اباذر است. ج45 ص219
از ابی بصیر هم روایتی اس تکه وکل الله بحسین بن علی سبعون الف ملک. این اختلاف اعداد به چی برمیگردد مراتب قوای عالم اختلافش چیست. منذ یوم قتل الی ما شاء الله. یعنی بذلک قیام الحجة.
یعنی بذلک حالا نفهمیدیم که از راوی است یا از حضرت.
فبکت الملائکه بعد از جریان قتل امام حسین تقربا. ملائکه با بکائشان قرب پیدا میکردند به حضرت. جزعا علی ما فاتهم من نصرته. ماذون نبودند به نصرت. اینها گریه میکردند. فاذا خرج علیه السلام یکونون انصاره
رئیسهم ملک یقال لهم منصور فلایزوره زائر الا استقبلوه. و لا یودعوا مودع الا شیعون. و لا یمرض الا عادوه. هر وقت مریض بشود برمیگردند. وقتی بمیرد نماز میخونند ب رجنازه اش.
لذا دارد از وقتی که کسی قصد زیارت میکند، دو ملک از همان جا همراه او میشوند. بحث زمان ننیست. از زمانی که نیت میکند همراهی محقق میشود.
آنی که زودتر این قصد را میکند. با این قصد همراه است، این ملائکه همان حالت قدسی است که ایجاد میشود. دارد که وقتی وارد میشوید به حرم حضرات، با تمام وجود وارد بشوید، مقداری از وجودتان را جا بگذارید. حسرت داشته باشید. یاد نیک بکنید. دل جا گذاشتن است این.
و استغفروا له بعد موته. همه اینها منتظرند برای قیام حجت.
یک روایتی داردکه کسی زمان امام صادق آمد خدمت حضرت، نیت کرد که من تا حضرت قیام نکنند دیگر دائما روزه باشم. بعضی چه همتی دارند. آمد خدمت حضرت گفت من چنین نیتی کردم. حضرت فرمودند خیلی خوب است. فقط ایام خاص را تذکر دادند بهش. یعنی به نذرت وفا کن. با روزه گرفتن یاد باشد که من روزه را به لحاظ انتظار میگیرم. روزه را چون منتظرم میگیرم.
این هم در ج45 هست.
اینها ممکن است ارواح مومنین باشد که در راس آن خود امام زمان باشند که منصور باشند. اینها از دنیا رفته اند ولی منتظر از دنیا رفته اند. هیچ گونه بعدی نبینید که امام زمان اینطور نسبت به زائرین حضرت… ما جسارت نمیکنیم بگوییم. اما خودشان میتوانند بگویند.
آیت الله بهجت نقل میکردند جریانی را، شاگرد میدید، آقا فرمودند شما صالح بشوید ما خدمتتان میرسیم. کرم و مجد هرچه هست نسبت به آنهاست.
نفی نکردیم که ملائکه مادی و ارضی داشته باشیم. یعنی ملائکه ای که تعلق به ارض داشته باشند. اما ملائکه خیلی اوقات به کار رفته است و منظور قوای وجودی انسان است. قوای وجودی مومنین.
ما از ابتدا جوری گفتیم که نفی این مسئله نشود. ممکن است ارواح مومنین باشد. ممکن است ملائکه باشند. جای بحث دقیق دارد که چگونه میشود.
اصل این نگاه که حرکت امام زمان و امام حسین حرکت نرم افزاری بوده است ،انبیاء درطول تاریخ قطعا پیروز بودند. جدا نکیند که نوح چطور پیروز نشد. شعیب چطور همه قومش برگشتند. این حرکت باید در کل عالم دیده بشود. اگر ما یاد بگیریم این ارتباطات را فرا زمانی بکنیم، نقششان در زمان به نسبت کل زمان دیده بشود، خیلی نگاه متفاوت میشود. بعثت و غدیر و ظهور و عاشورا را نسبت به کل تاریخ بشریت ببینیم، میبینیم که همه معانی که داشتیم عظیم تر میشود.
این نگاه نگاه تمدنی است. نگاه سیری است. قرآن هم همین کار را کرده. به زمان کاری ندشاته است. زمان های واقعه زندگی نبی را مقدم و موخر کرده است. قصه یوسف نبی منظم ذکر شده است. هیچ قصه دیگری سیرش زمانی نیست. نه بین انبیاء. و نه بین خود یک نبی. به زمان و مکان کاری نداشته است. نقشی باید ایفاء میکردند. این را بیان میکردند.
اگر ما تفسیرهایمان را برای خودمان و مردم از این نگاه قرار بدهیم، نگاه عالی ای ایجاد میشود. نگاهمان می آید بالاتر. قدرت تمدن سازی.
روضه خواندن یعن یمظلومیت را کاملا ترسیم کردند. به نحوی که هر ذهنی میفهمد که مظلومیت یعنی چی.
نگاه بکنند که این روضه را یک وقتی میخوانیم برای یک شیعه. یک وقت داریم میخوانیم برای کیس که دین را قبول ندارد. اما یک وقت طوری میخوانیم که او هم وجدانش به سوز می آید. گاهی دل سوز تر هم میشود. اینطور نیست که روضه و گریه کم بشود.
همین اشکی که ریخته میشود که دل ها را نرم میکند.اگر این اشک ها نبود، معلوم نبود چقدر قساوت ایجاد میشد.
بین مسلمان های دیگر این را کم داریم. این قدرت که نرمی را ایجاد میکن، اگر درست استفاده بشود، همه روابط را نرم میکند.
چقدر خرج کردن برای امام حسین ساده است. گذشتن از مال است. اما راحت است. این گذشت در جریان امام زمان میتواند بالاترین اثر را داشته باشد. یک آدم متشخصی می آید در مجلس امام حسین جارو میکشد. کفش داری میکند در حرم امام رضا. عارش هم نمیشود. این رابطه هیچ جا امکان پذیر نیست مگر در این محبت ها. فقط کار امام زمان و ظهور حضرت، در آن کار محبتی است.
از حضرت سوال میکنند که در دوران غیبت چه بکنیم که حفظ بشویم.
اذا اصبحت و امسیت لا ارای اماما. ما اصنع.
قال فاحب من کنت تحبه. و ابغض من کنت تبغض. آن محبت و بغض یقینی ات را حفظ کن. آن چیزی که محبت و بغض ما را شکل دادند در تاریخ، جریان امام حسین است. حتی یظهره الله عز وجل. اینجا گیر نمیکنی. این محبت و بغض اگر ادامه پیدا بکند… اگر انسان آن محبت های یقینی سابقش را و بغض های یقینی سابقش را حفظ بکندف در نمیماند در دوران غیبت. جریان امام حسین به عنوان محبت و بغض شدید، نجات دهنده است که انسان را به ظهور میرساند.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 16” دیدگاه میگذارید;