بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: سوره آل عمران، آیات ۱۱۱ تا ۱۲۰
خب الحمدلله در محضر قرآن کریم هستیم،چگونه شاکر باشیم که این محضریت قرآن کریم را خداوند سبحان از ما نگرفته ولی هیچ معلوم نیست که این توفیق الهی تا کی شامل حالمان باشد،لذا به راحتی از دست ندهیم و به سادگی با چیزی عوضش نکنیم و این ارتباط با قرآن که طاهر است طهارت برای انسان می آورد،لذا باید همیشه شکر کنیم تا یادمان بماند.
در محضر آیات 117 به بعد از سوره آل عمران بودیم.
در آیه 117 می فرماید:
كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ ۚ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
این جا بیان این است که اولا مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا است،یعنی غایتشان حیات دنیا است،عرض شد که مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ممکن است مصادیقی داشته باشد،گاهی مصداق مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا،انسان خرج می کند مصارفش را برای سیر کردن شکمش و غایتی هم جز خوش گذرانی ندارد.این مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَٰذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا یک مصداقش است.یک مصداق دیگرش این است که انسان خرج می کند در رابطه با حیات دنیا تا ریشه آخرت طلبی را در این خرجش بزند در مقابل اهل آخرت است.انفاق می کند تا سد از باب آخرت گرایی را بکند در مقابل مومنین خرج می کند.
پس یه وقت است که مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَٰذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خرج خوش گذرانی است که یک اثری دارد و یک وقت خرج مقابله با حیات آخرت است این هم مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَٰذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا است،این یک عقاب بالاتری را دارد،پس نوع نگاهی که ما خرجی که داریم انجام می دهیم اثر می گذارد در این که چطور نتیجه بگیریم.
اگر مقابله شد مثل کسانی که:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ »[1]
انفاق می کنند در راه دنیا اما لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ؛ این لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّه» یک نگاه دیگری است و دنبالش دارد ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ ۗ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ این خرجی که می کنند حسرت می شود برایشان.
یک وقت کسی خرج خوش گذرانی کرده و یک طوری از دست داده که لهو لعب بوده و گذشته،اما گاهی خرج کرده لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ یعنی خرجشان نه تنها ثمر نمی دهد در مقابل صد عن سبیل الله بلکه مغلوب هم می شوند.
رییس جمهور سابق آمریکا گفت که هفت تریلیون در خاورمیانه خرج کردیم ولی وقتی می خواهیم به پایگاه های خودمان برویم باید چراغ خاموش برویم،یعنی دنبال سلطه بودیم که سلطه پیدا کنیم اما بعد از این باید با چراغ خاموش باید به پایگاه خودمان برویم.
این تازه نتیجه دنیایش بود،اما دارند به سمت جهنم نیز می روند در آخرت،لذا این یک نتیجه خرچ کردن انسان است.یا در حقیقت یک نحو دیگر هم وجود دارد که از این دو صورت خفیف تر است و آن این که کسی خرج می کند و برای دیگران هم خرج می کند اما قصدش و غایتش این است که فقط به دنیا نگاه کند،یعنی می خواهد وجدانش آرام باشد،یا نه خوشش می آید که این کار انجام شود،یعنی بیش از این قصدی ندارد و اصلا آخرت را هم قبول ندارد،می گوید وقتی این طور شد اثرش این می شود که جزایش را در دنیا به او می دهند و آن این که تخفیف یک سری از مصیبت هایی که در دنیا می خواست برای او پیش آید از او می گیرند یا آرامش برای او به وجود می آورند و یا زمینه سازی می شود برای هدایت او که این کار جرقه ای می شود برای هدایتش.
پس سه دسته انفاق در حیات دنیا داشتیم:
آن دسته ای که دنبال خوش گذرانی خودش است.
دیگری این که سدا عن سبیل الله است.
سومی این که برای دیگران انفاق می کند اما باوری به آخرت ندارد و قصدی هم ندارد،خداوند اگر جزایی در آخرت بخواهد بدهد آیا به چنین کسی می دهد؟قطعا خیر زیرا در آخرت بر اساس باور به همه جزا می دهند و خودش می گوید نمی خواهم زیرا رابطه ای با این موضوع ندارد و انکار دارد.
لذا این که آمده مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هذه الْحَيَاةِ الدُّنْيَا،آنی که برای این ها ملموس است حیات دنیا است.
حالا آیا به نسبت این که اهل کفر این امکان را دارند برای اهل ایمان امکان پذیر نیست؟چرا،کسی اهل ایمان باشد ولی خرج کردنش یا برای لهو است و یا برای دنیا و امر وجدانی و مادی و به چیز دیگه ای کار ندارد،همیشه به شما عرض کردم که خطری که دارد انجام میشود آمدند صدقات ما را به سویی ببرند که از جنبه الهی به جنبه بشری تبدیل شود.یعنی می گویند انفاق را در جایی بکنیم که وجدان بشری آرام شود.
مثلا می گویند چرا وقف برای امام حسین خدا می کنید،بلکه وقف کنید برا بیماران،آن هم نه برای این که خداوند گفته که به بیماران و مشکل داران کمک کنید،بلکه برای وجدان خودش،اگر برای خدا باشد می شود امر الهی،اما وقتی شما گفتی به خدا کار ندارم و گاهی می بینید جایی سکولار هستند به این مسائل و کاری به نگاه دین ندارند و خرجشان و قواعد و مرام نامه شان تماما بر اساس نگاه مادی و حیوانی است و انسان را در حد حیوان می بینند و لذا اگر دستشان برسد نسبت بین انسان و حیوان را یکی می بینند.بنده نمی گویم که انسان نباید به حیوانات بی تفاوت باشد،اما انسان با تمام لایه های(دقیقه 10) الهی و عظمتی که دارد و با امر الهی که برای این کار خرج کردند خیلی فرق دارند.
لذا دارند با خیریه های سکولار این رابطه الهی را قطع می کنند ونتیجه را محدود می کنند.حواسمان باشد که خودمان به دست خودمان حد نزنیم.
این فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيا می شود شامل اهل ایمان هم بشود اگر غایتشان خدا نباشد و دنیا باشد.
بعد دنبالش می فرماید که : مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ،ببینید خداوند چقدر تشبیه زیبایی می کند،نمی گوید کمثل حرص،مثل کشاورزی که آنجا در زمین دانه کاشته باشد و بادی بوزد و دانه را ببرد،همین قدر هم کشاورزی یک رسوخی دارد و شده باشد و بادی بوزد وبعد از بین ببرد خیر،اساس را در تشبیه باد قرار می دهد در آیه ،آن بادی که می وزد و آن بادی که می وزد فیها سر،یعنی در آن سرما و گرمای شدید است.این سر گاهی گرما و گاهی سرمای شدید است،گاهی می سوزد از گرما در تابستان و گاهی می سوزد از سرما در زمستان که بادی که در آن سرما و گرما باشد ویران کننده است.حال این وزیده بر آن انفاق این شخص.
این باد سرد و گرم چیزی باقی نمی گذارد،وقتی همه چیز را سوزاند و از بین برد دیگر بقا و دوامی ندارد،اگر هر چیزی بخواهد دوام داشته باشد باید با خدا گره بخورد و الا دوام ندارد.
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ[2]
آنی که باقی می ماند وجه رب است و الا هر چیزی به غیر از وجه رب که گره به خدا نخورده باشد ابتر و فانی است.
لذا می فرماید: كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ که قبلا هم داشتیم که نگاه به این که خاکستر و آن چیزی که باد به آن بوزد به دلیل این که ارتباط الهی را برقرار نکرده دوام ندارد.
لذا داشتیم که كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ[3] در آیه قرآن و در جای دیگر آیه قرآن هم آمده که شجره طوبی كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ[4] تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا[5]یک طرف است و از آن طرف می فرماید كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ[6]،قرار ندارد و هر نسیمی آن را تکان می دهد.
حال اگر باد شدیدی بوزد چیزی که قرار ندارد هیچ چیز از آن باقی نمی ماند.
این می شود: مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا،اگر انسان باور کرد که حیات دنیا ریشه ندارد و حیات آخرت ریشه دارد وبقا دارد قطعا حواسش را جمع می کند که هر چقدر به خداوند و آخرت بیشتر گره بخورد ریشه دارتر میشود و هر چقدر هم که ریشه دار تر بشود این دائم تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا است و الا ما لها من قرار است و هیچ ثمره و قراری ندارد و از بین می رود.
خیلی نکته دارد این تشبیهی که کردم و از مفسرین نیز صحبت کردم اما می خواهیم عبور کنیم تا به آیه بعدی نیز برسیم.
مَثَلُ مَا يُنفِقُونَ فِي هَذِهِ ٱلحَيَوةِ ٱلدُّنيَا كَمَثَلِ رِيح فِيهَا صِرٌّ أَصَابَت حَرثَ قَوم ظَلَمُواْ أَنفُسَهُم فَأَهلَكَتهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَكِن أَنفُسَهُم يَظلِمُونَ
این ها خودشان به خودشان ظلم کردند،یعنی چه کسی این نیت را که فی هذه الحیات است را انجام داده است؟قطعا خودشان.یعنی اگر این سرما و گرما شدید آمد و همه را از بین برد چه کسی باعث وزیدن این باد بوده است؟قطعا خودشان زیرا این باد شدیدی که سر داشت و درش سرما و گرما شدیدی بود نیت این ها بود.اگر این نظام تکوین را انسان باور کند که یک وقت نگاهمان این است که خداوند یک وقت می خواهد چیزی را بیان کند و می گردد که ببینید چه چیزی در عالم شبیه است تا مثال بزند،مانند خودمان که برای حرفمان مثال می زنیم.
اما یک وقت نگاه این است که خالق انسان یک حقیقت واحده است،لذا این ها با هم تناسب دارند،اصلا این را خلق کرده برای این که این محقق شود.نه تازه این دو شبیه هم هستند و بعد از شباهتشان استفاده کنیم،بلکه بالاتر است،یعنی تمام نظام تکوین خلقش برای نظام تشبیه است.برای تشبیه نظام تشریع است.
اگر کسی خلق عالم را این گونه ببینید که تمام نظام عالم تکوین خلق شده است برای این که نظام تشریع خوب جا بیفتد خیلی تفاوت می کند نگاه ها.
اصلا افق و زاویه نگاه کاملا متفاوت می شود،در نگاه اول که مربوط به ماست ما می گردیم در عالم و می گوییم این همه مثال در عالم است و یک مثال برای کارمان انتخاب می کنیم،نگاه دوم این که می گوییم که این دوتا خالقشان یکی است و پس به هم شباهت دارند ومی تواند شبیهش در عالم باشد.
نگاه سوم این است که می گوید اصلا همه این ها را خلق کرده است برای نظام تشریع،لذا از این به راحتی می توانیم به او برسیم،این یک نگاه سوم است،لذا اگر کسی این نگاه را کرد می آید در نظام تشریع و می گوید خداوند انبیا را خلق کرد تا امت ختمی بیاید و همه آنها زمینه هستند برای آن نهایی،لذا نه این که اتفاقا بین سنت و فعل آن ها شباهت است، بلکه بالاتر و مقدمه برای این است،اگر مقدمه بود همه این ها تکرار می شود به نحو شدیدتر و قوی تر،همان ها است که تکرار می شود،اگر کسی امت های سابق را شناخت می تواند در موضع گیری هایش در آینده در امت ختمی مسلط به سلاح بصیرت باشد با این نگاه.
ببینید چقدر مدل نگاه متفاوت می شود،آن وقت وحدت عالم در نگاه سوم قوی تر می شود،در نگاه اول وحدت خیلی ضعیف است و در نگاه دوم قوی تر می شود و در نگاه وسم اقوی است،اگر با این نگاه کسی نگاه کند همه عالم را مقدمه برای رسیدن به غایت می بینید که بعدی ها مترتب بر قبلی ها هستند و این ها مقدمه برای بعدی ها هستند،این نگاه می تواند وحدت اشد و اکد را ایجاد کند در نگاه توحیدی.
هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا[7].اصلا خلق شده است.اگر
لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ[8].یعنی اصلا خلق افلاک برای این است،یک وقت شما می گویید برای غایت است،اما به لحاظ غایت منفصل(دقیقه20) نیست،شیئیت شی به غایتش است،وقتی می گوییم لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ و یا هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا،غایت شیئیت شی به آن است و تمام علت آن حقیقت بخاطر غایتش است و یا سخر لکم ما فی السماوات و الارض،همه هستی را خلق کردیم تا تحت تسخیر تو باشد.این تحت تخسیر بودن یکی از مصادیق این است که در نظام تشریع برای کمال و حرکت او قرار داده شده که او برای کمالش استفاده کند و یکی از منافع تسخیر همین مسئله تشریع می شود وفهم برای رسیدن به کمال میشود.
این سه مدل در همه جا سرایت دارد و نگاه انسان را به عالم متفاوت می کند،در نگاه سوم همه عالم مقدمه برای رسیدن به کمال من است و اگر نرسیدم تمام خلقت عالم را به بازی گرفتم و فقط خودم را ضایع نکردم.آن غافله سالار هستی به بازی گرفته شده است که انسان است،چقدر متفاوت می شود،پاسخگوی تمام غایت هایی که دنبالش بوده اند باید باشد انسان.
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ[9] و إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[10]آن وقت خودش را خوب نشان میدهد،خلیفه فقط این نیست که بخواهد حکم کند بلکه خلیفه غایت این هاست و خلیفه آن هدایتی را که خداوند سبحان برای هستی دارد این شخص با وجودش ایجاد می کند.لذا علم آدم الاسما یعنی وجود این جامع وجودات عالم است و لذا همه اسما در وجود این محقق شده و این نوع نگاه برای انسان خیلی مسئولیت آور است و خیلی انسان را در حرکت هایشان و روابطش و افعالش و فکرش و هر کاری که می خواهد بکند نگاه می کند که مسئولیت این همه غافله هستی را به عهده دارد و خودش تنها نیست که این کار را انجام می دهد.
پدر خانواده هم وقتی می خواهد تصمیم بگیرد یک طور است و فرد مجرد یک طور،یک کسی که در راس حکومت است یک طور تصمیمی می گیرد و یک شخص که در راس جهانی است یک طور تصمیم میگیرد.
یک کسی که می خواهد تصمیم بگیرد و تاثیرش در ادوار مختلف باشد مانند پیامبر خاتم که تصمیمش برای تصمیم ابد است یک طور تصمیم می گیرد و همه را در تصمیمش در نظر می گیرد.لذا ما نگاهمان به هستی باعث میشود نگاهمان نیز تغییر کند.
این تعبری که در این جا می فرماید ظلمو انفسهم و اهلکتهم،مثالهم برای این بود که مَثَلُ مَا يُنفِقُونَ فِي هَذِهِ ٱلحَيَوةِ ٱلدُّنيَا كَمَثَلِ رِيح این تشبیه یک تشبیه اتفاقی نیست بلکه با این سه نگاه این تشبیه معنایش خیلی متفاوت می شود.خداوند سبحان خلق کرده است این باد سریر را که در آن شدت باشد و سرما و گرما داشته باشد برای این که نشان دهد که آن فعلی که برای انفاق در سد سبیل الله باشد این باد برای اوست که از بین می برد همه اشیا را ،لذا بعد نگاه می کند که خودش باعث شد که باد بوزد و سرمای اش از بین رود و همه را هلاک کند.
بعد می فرماید که این ها به نفس خودشان ظلم کردند. وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ.حالا در محضر آیه بعد باشیم،این آیه نکته زیاد داشت مثلا این که آیا این ها ظلم به دیگران نکردند،چرا به دیگران هم ظلم کردند اما اساس ظلم به خودشان بر می گشت،هر چند در ظالم بودنشان دیگران را نیز تحت تاثیر قرار دادند،اما آن ظلم بالاتر ظلم به خودشان است که اگر رحم به خودشان بود دیگران نیز منتفع می شدند،این باعث رحم به خودشان و دیگران می شد و همین طور ظلم به خودشان ظلم به دیگران می شود.
در این مسئله وجوه مختلفی وجود دارد که بنده ساده ترینش را عرض کردم.این که این تشبیه مرکب است یا هیئت به هئیت است ویا فرد به فرد جای بحث دارد که بنده مختصرش را عرض کردم.
در آیه بعدی می فرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ[11]
این آیه از دسته از آیات عظیمی است که برای حرکت اجتماعی و روابط بین المللی اسلام آیه کلیدی است،تعبیر این است که يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا.این خطاب هم به جمع اهل ایمان است و هم به افراد.یعنی تک تک افراد را شامل می شود که باید این طور باشند و جمع مومنان را نیز که باید در ارتباطاتشان باید مراقبت داشته باشند،یعنی یک دولت اهل ایمان به دولت دیگر،یا یک افراد اهل ایمان به افراد دیگر،فرد اهل ایمان به فرد دیگر که همه این ها را در آیه شامل میشود.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ،بطانه را به لباس زیر یا آستر لباس تعبیر می کنند،یعنی همان عرق گیر،می گوید ای کسانی که ایمان آوردید غیر خودتان را ،یعنی غیر اهل ایمان را محل اسرار خودتان و محل حرف های درونی خودتان قرار ندهید،نشینید و با این ها گفت و گو کنید و بحث های درونی خودتان را به آنها بگویید!
قبلا اسرار یک مباحث سختی بود و خیلی محدود بود،هر کسی هم از اسرار خبر نداشت و یک عده ای خبر داشتند ومی توانستیم بگوییم این ها بر می گردد به مسئولین کشوری،اما امروز بحث انقدر گسترده شده است که اطلاعات عمومی که جمع می شود این اطلاعات عمومی کاملا قابلیت تجذیه و تحلیل دارد و می توانند از آن طراحی جنگ مقابله با آن را ایجاد کنند،لذا می توانند سلایق یک کشور را از تجذیه و تحلیل اطلاعات آشکار آن کشور در بیاورند.
اگر امروز مبدا و مقصد اینترنت خارج از کشور باشد آیا مصداق این آیه می شود یا خیر؟
در آیه می فرماید که تمام سلایق و علایق و اطلاعات خود را با غیر مومنان در میان نگذارید،در انتخابات ما این ها تجذیه می کنند که کدام منطقه در سرچ هایشان چه چیزهایی را در نظر گرفتند و آن ها از سلایق این منطقه باخبر می شوند و می تواند مطالبی را برای آن ها منتشر کنند که به سلیقه آن ها نزدیک باشد.
می فرماید این ها هیچ کوتاهی نمی کنند برای این که ریشه عقلانیت شما را بزنند.
خبل آن جایی است که انسان عقلش زدوده شود.(دقیقه 30)
لا یعلونکم خبارا،در این که شما قدرت تعقلتان را از دست بدهید و تابع شوید نسبت به آنها از هیچ چیز کوتاهی نمی کنند،خبالا در این که ریشه تفکر شما را بزنند که قدرت تعقل پیدا نکنید و تابع شوید.
لذا اگر می فرماید که حرف های درونی شما بشنوند تصمیم گیری هایی می کنند که آن تصمیم گیری ها باعث میشود که شما تابع آن ها شوید،پس این ها از هیچ چیز کوتاهی نمی کنند تا شما را تابع خودشان کنند.
لذا می بینید که جوانانی که به خیابان آمدند همه می گویند وارد یک هیجان و جنون شدند،این جنون را از تجذیه و تحلیل ها به دست آوردند که سری بود و آن ها به دست آوردند،وقتی آن اسرار را به دست آوردند می توانند بفهمند چه چیزی جوان را سبک می کند و به میدان می فرستد/.
اگر این آیات قرآن دارد این مقدار زیبا و به صراحت می گوید آیا نباید آن نقطه اول جهاد ما قطع کردن این رابطه سریع باشد که به این راحتی اسرار ما را به دست می آورند!؟
آیا نباید هرچه سریع تر شبکه ملی اینرتنت شکل بگیرد و آیا نباید تمام توانمان را در این راه خرج کنیم و آن جایی که فقط لازم است اینترنت جهانی وصل باشد.
این آماری که در هر جایی که دارد انجام می شود و هر ثبتی که دارد انجام میشود دست دشمن و غیر مومنان می رود و آن ها هیچ کوتاهی نمی کنند برای این که اطلاعات را به دست آورند.
یک کسی می گفت که هر خط تلفن همراه یک پرونده جدا دارد و برای هر کس به صورت جداگانه پرونده تشکیل می دهند.اگر کسی یک مقدار وقت صرف کرده باشد می فهمد که اطلاعات آشکار و نه پنهان ،در تصمیم گیری ها به چه مقدار موثر است که این اطلاعات آشکار است مثل هیجانات و ذوق و رخوت و تمام مسائل درونی شما.
وقتی شما با دستگاه های عظیم تجزیه و تحلیل این ها را تحلیل کردید می توانید تمام جذابیت های طرف مقابل را به او ارائه کنید و او را تابع خودتان کنید.
تعبیر قرآن را ببینید: اتَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالً
این ها در جنگ فرهنگی برای این که شما را زمین بزنند و تابع کنند از هیچ چیزی دریغ نمی کنند و می خواهند شما را به رنج و سختی بیندازند،زیرا هر سختی برای آنها لذت بخش است که به شما بدهند.
لذا می گوید که تحریم دارویی می کنیم و بیماران پروانه ای را تحریم می کنیم هر چند که کودک باشد.
تحریم اقتصادی می کنند و لذت میبرند از این کار،چقدر ساده لوح هستند کسانی که فکر می کنند این ها به فکر ما هستند،تازه کسانی هستند که نامه می دهند به این ها و می گویند تحریم کنید این ها را.
افواح در حقیقت دهان است وفم در حقیقت وقتی است که دهان بسته و فوح وقتی است که دهان باز است.
افواح یعنی حرف های این ها،افواح در قرآن هر جا به کار رفته است یعنی حرف های بی تعقل و بی ریشه،یعنی حرف هایی که بدون تفکر زده میشود.
از درون حرف های این ها بغض تراوش می کند،می گوید که باید ریشه ایرانی ها را زد،آن دیگری می گوید که این ها وصله شلوار ما هم حساب نمی شوند،این ها تازه خودشان را کنترل می کنند و این طور حرف می زنند زیرا می خواهند ظاهر سازی در دیپلماسی کنند و الا حرف های دلشان خیلی بدتر از این است.
لذا این حرف های خداوند است که نشان می دهد رابطه این ها با شما چطور است و یک تحلیل نیست.
بعد می فرماید اگر اهل تعقل باشید ما تمام افکار و اعمال آن ها را برای شما آشکار کردیم.یعنی طوری آن ها را به شما شناساندیم که بدانید چطور با این ها رفتار کنید.
تعقلون غیر از تعلمون است،یک وقت گفته است که من این ها را گفتم و ان کنتم تعلمون که بدانید،اما ان کنتم تعقلون یعنی تجزیه و تحلیل کنید این ها را،یعنی وقتی این آیه را می فرماید یعنی از دهان این ها بغض تراوش می کند.یعنی فقط گفتار این ها نیست و تمام افکار و اعمال این ها هم همین طور است،یعنی فقط حرف زبانی نیست بلکه تمام حرکات و رفتار ها و بروزهای این ها بغض و کینه است که دارد آشکار میشود.
لذا می فرماید که ساده لوح نباشید و تحلیل گیر باشید و نگویید همه چیز تمام شد بلکه آنی که در دل هایشان است می تواند همان قدر که در دهانشان آشکار می شود از آن چیزی که در دلهایشان است هم آشکار شود.
امیر المومنین می فرماید:
ما أضمَرَ أحَدٌ شيئا إلاّ ظَهَرَ في فَلَتاتِ لِسانِهِ ، و صَفَحاتِ وَجهِهِ[12]
چیزی در درون کسی نیست الا این که خداوند او را آشکار می کند در فلتات لسانش و صفحات وجهش.
این نسبت به همه است و اینی که در این جا می گوید همه انسان می تواند با تحلیل به دست آورد که عمق کینه آن ها چگونه و چه مقدار است.( دقیقه 40)
انشاالله بحث را در جلسه بعدی در خدمت همین آیه خواهیم بود و ادامه خواهیم داد.
والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته.
[1] آیه 36 سوره انفال.
[2] آیه 26 و 27 سوره الرحمن.
[3] آیه 18 سوره ابراهیم.
[4] آیه24سوره ابراهیم.
[5] آیه25سوره ابراهیم.1
[6] آیه26 سوره ابراهیم.
[7] آیه29سوره بقره.
[8] «مستدرک سفینة البحار
[9] آیه 31 سوره بقره.
[10] آیه30سوره بقره.
[11] آیه118سوره آل عمران.
[12] حکمت25نهج البلاغه.
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 831” دیدگاه میگذارید;