” برنامه آسمان (9) – آیه «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ» ”
ضبط در استدیو تمحیص
کلیدواژهها: عهد/ میثاق/ وفای به عهد/ انتظار/ خدمت به مردم
خلاصه محتوا: این متن به تبیین مفهوم عهد و میثاق در قرآن و روایات، به ویژه در سوره احزاب، میپردازد. با تاکید بر تفاوت عهد و میثاق، عهد را پیمانی دوطرفه بین انسان و خدا و میثاق را مرتبهای استوارتر از عهد معرفی میکند. متن به اهمیت وفای به عهد در تمام سطوح، از عهدهای ظاهری بین مردم تا عهد با خدا و ولی خدا اشاره کرده و وفاداری به عهد را نشانهی استقامت و پایداری در مسیر بندگی میداند. همچنین، با ذکر مثالهایی از شهدا و منتظران واقعی، بر لزوم خدمت عاشقانه و مشتاقانه به مردم به عنوان مصداقی از وفای به عهد و انتظار فرج تاکید میکند.
آسمان بندگی
گفت: تو آسمان منی، جز پناه آغوشت برای بال و پرم وسعت پریدن نیست. ماه مبارک رمضان وقت خوبی است که پر و بال باز بکنیم توی آسمان بندگی. سلام به آسمان.
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم سلام، وقت شما بخیر. خیلی خوش آمدید به سفره متبرک و نورانی کلام الله مجید. ما باز هم افتخار داریم که محضر استاد گرانقدرمان حضرت حاج آقای عابدینی باشیم و بهرهمند بشویم از فرمایشات حاج آقای عابدینی.
مجری: آقا سلام علیکم.
حاج آقا عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله و عرض سلام و ادب خدمت همه حضار و مخاطبین گرامی، سلامت همه بینندههای عزیز. ادامه بحث شیرین قبلی…
مجری: آره ما جلسه پیشین محضر شما بودیم و درباره سوره مبارکه احزاب همکلام شدیم با شما و آیه معروف «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»[ ] تمام نشد، من میخواهم که خواهش بکنم حاج آقا ادامه بدهیم که بهرهمند بشویم. خود بحث عهد بود حاج آقا، ما عهد تو قرآن دیدیم، میثاق دیدیم ولی واقعاً فرقش را نمیدانیم. «مِنْ قَضى» و «مَنْ يَنْتَظِرُ» و «ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» حاج آقا.
تعبیر عهد در قرآن
حاج آقا عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم. تعبیری که به عنوان عهد در قرآن میآید، یکی از زیباترین و شاید برای سالکان الی الله و کسانی که با قرآن و خدای سبحان انس دارند، شیرینترین بیانی است که خدا تعبیر عهد میکند. عهد دو طرف دارد؛ یعنی کسی که دارد عهد میکند با یک کسی دارد عهد میبندد. وقتی انسان با خدا دارد یک عهدی را میبندد، کأنه [همان] آنچه که در ماه رجب وارد شده که میفرماید خدای سبحان: «(أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي)[۲]» (من همنشین آن کسی هستم که با من بنشیند).
وقتی خدا خود را میآورد با این مرتبه تا مرتبهای که مؤمن هم ردیف بکند که با این عهد ببندد که مؤمن با او عهد طرفین دارد دیگر، وقتی طرفین دارد خیلی برای مؤمن شیرین است که احساس بکند که خدا پذیرفته او را که با او عهدی این چنین [ببندد]. اصل عهد است که هر جا عهد است یک بشارت است که خدا این را برده بالا و مقام فعل خودش را در رتبه این قرار داد، فعل الهی در رتبه این قرار گرفته که عهد بسته میشود.
اهمیت وفای به عهد
لذا در قرآن کریم خیلی زیبا است که بحث عهد را ردیابی کنیم، بگیریم و دنبالش را بگیریم. چقدر مسائل زیبایی که در رابطه با عهد داریم، از یک عهد ظاهری بین مؤمنین در نظام دنیا شروع میشود که هر عهدی را که کردید وفا بکنید، کسی که سر قرار [میآید]. صدای کوچک تا عمیقترین عهدها از همین جا شروع میشود تا آنجا انسان میرود. کسی که تو عهدهای ظاهری بین مؤمنین، بین آن جامعه خودش وفای به عهد نکند، این وزنه سبک عهد است. کسی که نتواند وزنه ۱۰۰ کیلویی را بزند قطعاً نمیتواند وزنه ۵۰۰ کیلویی را بزند؛ اما کسی که وزن ۱۰۰ کیلو را زد امکان زدن وزن ۵۰۰ کیلو امکانش برایش فراهم میشود؛ لذا این ممکن است تو مسیر زدن وزن ۵۰۰ کیلو قرار بگیرد. کسی که عهد با مؤمنین را در آن خیانت بکند، نقض عهد بکند، هیچگاه نمیتواند عهد با خدا را رعایت بکند؛ چون عهد سنگینتری است. عهد با ولایت را نمیتواند تمرین داشته باشد؛ چون آن سنگینتر از این است. پس با این نگاه این عهدها همه، ما را باید منتقل کند به عهد با خدا، به عهد با ولی. لذا عهدها را سبک نمیشماریم غیر از اینکه اینجا ما «عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ»[ ] عهد با خدا است، آن هم «عَاهَدُوا» با این لفظ آورده که با یک تلفظ طرفینی آورده «عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ» که اینها با خدای [خود] معاهدهای کردند. معاهده است، معاهده طرفین در آن آمده.
تفاوت عهد و میثاق
خیلی زیبا است که در این نگاه اگر دیدیم، آن موقع میثاق یک مرتبه عمیقتری از عهد میشود. وقتی این [عهد] چون وثیق است، محکم است؛ یعنی عهد وقتی که به آن استحکامش میرسد، میشود میثاق. آن وقت میثاق مراتب دارد تازه خودش و از همه مردم برای انبیا میثاق گرفتن، از انبیا برای رسولان که این رسولان ۳۱۳ [نفر]، انبیا ۱۲۴ هزار تا هستند، از انبیا برای رسولان میثاق گرفتن که وفادار باشند و از رسولان برای رسولان اولوالعزم که پنج نفرند میثاق گرفتن و از رسولان اولوالعزم نسبت به رسول خاتم میثاق گرفتند که این یک هرمی در رابطه با میثاق که مراتب وجود است. این نگاه در عهد آن موقع در اینجا با پیغمبر اینها عهد کردند، عهد با خداشان، عهد با پیغمبر که اینها تخلف نکنند، تمرد نکنند و فرار نکنند؛ در حالی که عده زیادی از اینها مبتلا شدند به اینکه نتوانستند به این عهد به اصطلاح وفادار بمانند. لذا ارزش آن کسانی که وفادار ماندند تعبیر قرآن که «وَ مِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ»[ ] این تعریف که خدا میکند از اینها، این خیلی زیبا میشود و به دنبالش «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ».
عهد بندگی و استقامت در آن
میخواستم بگویم ما الان تو عهدی با خدا هستیم، درست است؟ یعنی ما الان بعد از اینکه ایمان آوردیم دیگر عهد بستیم پا به رکاب خدا باشیم. باید تو این بازی مسابقه بندگی که انسان «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»[ ] این خودش وجود خلقت یک عهد است که انسان تو مسیری که هستی دیگر، بعد به دنبالش همان «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ»[ ] که این استقامت بر دین که انسان هر عملی را که انجام میدهد در دینداری، هر اطاعت امری یک مرتبه از وفای به عهد است؛ یعنی من هر جا نمازم را دارم میخوانم، روزهام را دارم میگیرم، صدق را رعایت میکند، هر کاری که دارم انجام میدهم یک وفای به عهد است. این خود این خیلی شیرین میکند که انسان با خدا مقابل نشسته دارد، خدای سبحان این را تحویل میگیرد «جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي» (همنشین کسی هستم که با من بنشیند). با من بنشیند یعنی تو وفای به عهد، یعنی تو اطاعت امر. وقتی تو اطاعت امر بود یعنی با خدا نشستن که تو مقام فعل انسان با خدا همنشین شده.
سنن الهی و وفای به عهد
یکی از مباحث زیبا این است که قرآن چندین جا «لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً»[ ] و سنت الله که سنتهای الهی تبدیلپذیر نیست، این تو ناحیه سنن که سنن الهی تغییر و تبدیل ندارد، ثبات دارد. آن وقت تو وفای [به عهد] یک جمله اگر بخواهیم بگوییم که سنن الهی مثل نظام علیت تو عالم پابرجاست، تغییر پذیر نیست. چطور نظام علیت تغییر [نمیکند]؟ چون خدا ایجاد کرده نظام جزم عالم است، قطعی عالم است، نظام علیت درست است خدا قرار داده کسی بر خدا تأمین [ندارد]، خود خدا این کار را میگوید. سنن الهی هم از نظامهای تغییر ناپذیر است که در عالم؛ لذا اگر کسی مقدمهاش ایجاد کند نتیجهاش قطعی است، هیچ جای شک و شبهه نیست. «لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً» تبدیلپذیر است؛ اما اینجا آیه میفرماید چون اغلب افراد، آنهایی که ماندند کسانی که شهید شدند خب وفای به عهد کردند، کسانی که ماندند همه موفق نمیشوند به عنوان «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ». چنانچه مثلاً ببینید تو عرصه جهاد گاهی یک کسی موفق بود در یک برههای در وفای به عهد موفق بود؛ اما دنیا که رو میآورد کمکم پای انسان چه میشود؟ سست میشود. کسانی که «مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» یعنی اینها بر همان پیمان اول محکم ایستادهاند، این خیلی سخت است، این سنگین [است] خیلی [زیرا] شیطان حالا در این رتبه با اینها مداخله میکند که اینها مجاهدت کردند، مقاومت کرده بودند در یک جایی، حالا زیر پای اینها بیشتر مینشیند، حالا دنبال ساقط کردن [آنها] است؛ لذا ممکن است عدهای تو این وسط چه بشوند؟ تو اصحاب رسول الله هم داشتیم دیگر؛ یعنی کسانی که به آقا رسول الله [وفادار] بودند ولی بعدش مثلاً زمان امیرالمؤمنین [منحرف شدند] دیگر. لذا دارد که حتی کسانی که منتظرند، کسانی که منتظر امام زمان هستند دارد وقتی حضرت میآید و میبینند نه این خیلی سخت است، میبرند. خیلی از کسانی که ادعای [انتظار] در روایت دارد، خیلی از کسانی که ادعای انتظار دارند وقتی که حضرت میآید و روش و منشش را میبینند میبینند اینها فکر میکردند که حضرت بیاید اینها میخواهند پا بیندازند رو پا راحت و آرامش داشته باشند و بخورند و خلاصه بخوابند؛ اما وقتی حضرت میآید میبینند که هر یک نفر به اندازه ۲۰ نفر کار میکند تعبیر روایت [است که] هر یک نفر از جهت بهرهوریاش به اندازه ۲۰ نفر خلاصه ارزش کار ایجاد میکند. خوب آن زمانی که انسان میخواهد این [گونه باشد] با این همه حال ندارند برای این کار، میگویند این او نیست؛ لذا تکذیبش میکنند وقتی که میبینند آن راحتی را که دنبالش بودند و فقط فکر [میکردند] اینجوری نیست دیگر، باید کار کنند، کوشش داشته باشند اینجا جای تازه به فعلیت رسیدن [است] اینها نظام «وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» خیلی هراسانگیز است «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ».
استقامت در عهد، دشوارترین مرحله
میماند، این خیلی سخت است که با آن عهد استقامت در عهد پیدا کند که هیچ تزلزلی در عهدشان ایجاد نشود؛ چون کسانی که واقعاً شهید شدند با اینکه تو آن مرتبه استقامت عظیمی بوده، اما انصافاً کسانی که ماندند استقامت بیشتری را میخواهد تا در راه بمانند؛ چون شیطان حالا عظیمتر دخالت [میکند]. نظام [را ببینید] تعبیر امیرالمؤمنین است که جعفر [و] حمزه [یعنی] جعفر بن ابیطالب [و] حمزه بن عبدالمطلب اینها «مِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ» هستند و من امیر مؤمنان «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ»؛ یعنی آن که مانده اینجوری نیست که همیشه کوچکتر از آن بعدی [یا] قبلیها باشد؛ لذا چه بسا آن که مانده ابتلائات سنگینتری در سر راهش قرار میگیرد که باید [تحمل کند] لذا ماندن اینها بمانند و به آن وفادار بمانند؛ لذا حاج قاسم شهید ما، که بعد از آن که یارانش اغلب شهید شده بودند و این مانده بود تشنه شهادت؛ یعنی یکجوری بود گمشده داشتند، منتظر بودند انتظار شهادت را و رسیدن به آن به اصطلاح فوض آدم تو وجود اینها میدید حقیقتاً به عنوان یک گمشده که این گمشده را تو وجود اینها [میبینید]. اینجور نمیماند، همه زندگی گاهی انسان را چه کار میکند؟ مشغول «تَبْدِيلًا» [میکند]؛ یعنی این حاج قاسم آقا ما توی این یکی دو قسمت، یاد خیلی شهدا کردیم؛ یعنی هم از حاج قاسم رحمت الله علیه تا حاج احمد آقای کاظمی، حاج احمد متوسلیان رسیدیم به عهد جمعیمان [که] چه جوری این آیهای که فرمودید را تمرینش بکنیم؟
شهدا؛ معیار سنجش قدرت عمل
آقا ما نگاهمان [به] ببینید توی آن آیات سوره آل عمران این بود [که] خدای سبحان وقتی که ابتلائات و مراتبش را ایجاد میکند یکی از ابتلائات «وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ»[ ] است که این پرچم شهدا را بالا میبرند به عنوان میزان [و] معیار [تا] ما قدرت عملمان با نگاه به اینها شدت پیدا کند، امکانپذیر بشود. از جمله یکی از پرچمهایی که بالا برده به عنوان «وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ» [یعنی] از بین شما شهیدانی را به عنوان شهید، معیار، میزان انتخاب کردیم که واقعاً امروز ما به این خیلی احتیاج داریم. آیت الله رئیسی شهید ما است که به عنوان شهید خدمت که سر از پا نمیشناخت، با اینکه سنی داشت بالاخره جای استراحت میخواست، یک قدری انسان اینجا آرامش بیشتری میخواهد، بدن آن کشش جوان را ندارد، در حدود مثلاً سن ۶۲ سالگی که انسان هست بالاخره خیلی آفتها ممکن است تو بدن [باشد]؛ اما آنچنان تعبیری که امام صادق علیه السلام دارد که: «مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةُ[۳]» (بدن از انجام کاری که نیت بر آن قوی شود، ناتوان نمیگردد). وقتی نیت قوی میشود بدن کم نمیآورد، همراهی میکند با این نظام روح، اینقدر این روح قوی بود، این نفس اینقدر قوی بود که شبانهروز در خدمت [بود]، نمیشناخت، دائماً یعنی آخر هفتههایش دائماً به سفر بود، سفرهای کاری شدیدی که از طول هفته گاهی شدیدتر بود سفر. خدا رحمتشان کند میفرمودند که آقا فرموده بودند پیغام رسیده بود به آقا که ایشان خیلی دیگر دارند کار میکنند به لحاظ فیزیکی ممکن است کم بیاورند. میگفتند که آقا فرمودند به ایشان آقای رئیسی یک ذره استراحت بکنید بالاخره قرار است که این خیلی تعبیر زیبایی است که فرمودند که خستگی را خسته کرد. آره آقا فرمودند این را میگفتند آقای رئیسی به آقا فرموده بودند من مردم را میبینم خستگی در میرود برای همین هم سفرهای استانی که میروند واقعاً خسته نمیشوند برای همین هم ادامه [میدهند]. پرچم خدمت به مردم فرمودند روز و شب نمیشناختند دیگر؛ یعنی مصداق آن یاران امام زمان میشوند که حضرت که میآید اینها مصادیق هستند، اینها واقعاً منتظر بودند.
عهد جمعی خدمت به مردم
اگر ما بخواهیم به عنوان یک عهد جمعی، با این نگاهی که این آیه دارد که «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ» ما خودمان بگوییم خدایا ما منتظریم نسبت به همان عهدی که داشتیم، عهدمان را در این انتظارمان که بخواهد این انتظار ثابت بشود، واقع بشود این قرار بدهیم که نسبت به مردم نگاهمان در خدمترسانی عاشقانه و مشتاقانه باشد، دنبال این باشیم هر کدام یک کاری را اقلاً به دست بگیریم که تو آن کار یک خدمترسانی در آن باشد، آن هم بی [هیچ] در حقیقت منت، بدون هیچگونه توقع جبران که «ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ»[ ] ما دنبال اجر در این رابطه نباشیم. خدمترسانیمان حتی اگر تو یک جایی کار داریم میکنیم حقوق میگیریم؛ اما حتی آنجا نگاهمان به مردمی که مراجعه میکنند، کاری که برای مردم میخواهند بکنند مشتاقانه و با احترام به مردم باشد، با محبت به مردم. خدا رحمت کند از آیت الله بهجت [که] ایشان میفرمودند اگر کسی به قرآن محبت پیدا کند محبت به قرآن حتی حفظ قرآن را هم راحت میکند، حتی باز شدن آن افقهای باطن قرآن را ساده میکند. محبت به مردم به تعبیری که امام [خمینی] رحمت الله علیه میفرمودند ما که به خدا نمیتوانیم برای خدا خدمتی بکنیم؛ اما خدمت به عیال خدا و آن کسانی را که اینها خدا متکفلشان است، عیال خدا محسوب میشوند خدمت به مردم [است که] خدمت به خدا [محسوب میشود]، آن هم کدام مردم؟ ملتی که حاج قاسم [سلیمانی] بابا [ی آنهاست]، ملت امام حسین [علیه السلام] اند اینها، اهل حرم [هستند]؛ یعنی این دفاع از حرم و اهل حرم بودن خدمت به مؤمنین [و] خدمت به امام زمان است.
مجری: خیلی متشکرم از شماهایی که همراه ما بودید تا قسمت بعد، مخلصیم یا علی مدد. تماس، دعا و خداحافظ، در پناه [خدا].
پاورقی: [۱] سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳ ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا﴾ (از ميان مؤمنان مردانى هستند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در انتظارند و [هرگز عهد خود را] تغيير ندادهاند). [۲] «أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي» (من همنشین آن کسی هستم که با من بنشیند)؛ [این عبارت به عنوان حدیث قدسی در منابع روایی یافت نشد، اما مضمون مشابه در روایات و کتب اخلاقی ذکر شده است.] [۳] «مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةُ» (بدن از انجام کاری که نیت بر آن قوی شود، ناتوان نمیگردد)؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص ۵۲۴. [۴] سوره مبارکه سبأ آیه ۴۷ ﴿قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾ (بگو هر مزدى كه از شما خواستهام براى خود شما [سودمند] است مزد من جز بر عهده خدا نيست و او بر هر چيزى گواه است).