” برنامه آسمان (4) – آیه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا» (1) ”
ضبط در استدیو تمحیص
کلیدواژه ها: ماه مبارک رمضان/ جذبههای الهی/ حبل الله/ وحدت/ اخوت اسلامی
خلاصه محتوا: این متن پیاده شده، محتوای یک گفتگوی تخصصی روایی با موضوع اصول کافی و قرآن کریم است که در آن به بررسی آثار ماه مبارک رمضان بر روابط اجتماعی مومنین و اهمیت وحدت و همدلی در جامعه اسلامی پرداخته میشود. در این گفتگو، با استناد به آیه ۱۰۳ سوره آل عمران و روایات، به نقش دوری از تصرف شیطان و تمسک به حبل الله در ایجاد محبت و اخوت بین مومنین و تاثیر آن در رشد و تعالی جامعه تاکید شده است. همچنین، با اشاره به دیدگاه علامه طباطبایی، به نقش تفرقه و اختلاف در ایجاد گسست اجتماعی و تضعیف جامعه اسلامی و ضرورت پرهیز از آن پرداخته شده است. در ادامه، با بیان مثالهایی از صدر اسلام و سیره اهل بیت (علیهم السلام)، اهمیت وحدت و همدلی در جامعه اسلامی تبیین و راههای تقویت آن مورد بررسی قرار گرفته است.
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام، وقت شما بخیر، خیلی خوش آمدید. ما اینجا هستیم تا دوباره میهمان چشمه جوشان و همیشه متبرک و نورانی قرآن کریم بشویم [در] محضر استاد بزرگوارمان حضرت حاج آقای عابدینی.
سلام علیکم.
سلام علیکم و رحمة الله و عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه مخاطبین عزیز، مخلصیم.
عرض ادب آقا امیرحسین، سلام علیکم.
سلام خدمت شما حاج آقا، سلام، ارادت، خوش آمدید به محفل قرآنی امشب ما. امشب هم کلی حرفهای داغ [برای] ماه مبارک رمضان [داریم]. یه روزهایی است که خیلی همه با هم مهربانیم، خیلی همه چیز خوب است، یه جور متفاوتی است نسبت به همه ایام سال. [چه] کار کنیم که همیشه اینقدر با همدیگر خوب باشیم؟
جذبههای الهی در ماه رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم. خوب خدای سبحان در زمانهای مختلف جذبههای مختلفی را دارد. وقتی انسان هر مقداری از تصرف شیطان دورتر بشود، جذبههای الهی که رابطههای خوبی است بیشتر میشود. همانجوری که فرمودند در ماه مبارک رمضان شیاطین در غل و زنجیرند. به همین مقدار رابطههای حبی و ارتباطات اجتماعی مومنین با هم بیشتر میشود و تخلفاتشان به همین نسبت باز کمتر میشود. بعضی از این سمینار پلیسهای مختلفی که آمده بودند، یک بار در اصفهان بوده [در] یکی دو سال پیش، دو سه سال پیش، بعد وقتی [در] ماه رمضان بوده، آن به اصطلاح چیز آمده بودند و مواجه شده بودند و توضیح داده شده بود برایشان، گفته بودند اگر ما یه همچین واقعهای را تو یک ماه در سالمان داشتیم سرمایه یک سالمان میکردیم، ازش استفاده میکردیم، میتوانستیم این یک ماه را سرمایه یک سال بکنیم برای استفاده ازش و نتایجش. وقتی که رابطهها اینقدر حبی میشود، گذشتها خیلی ساده میشود، به خاطر خدا انسان میبیند که چون این روزهدار [است]، او در حقیقت به راحتی میبینید از بعضی چیزها میگذرد یا برای اینکه وارد ماه مبارک رمضان بشوند برای خودشان آماده بکنند روابطشان را، اگر یه موقع کدورتی بوده برطرف میکنند، خوش اخلاقتر میشوند. اینها همه دور شدن از تصرف شیطان است و همچنین تحقق آن اوامر الهی در بیشتر [در] وجود [است] که اگر بخواهیم آن نگاه عمیقتر [را] در این مسئله ببینیم ذیل همین آیهای که امشب در محضرش هستیم که آیه صد و سوم سوره آل عمران است که این آیه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾ [۱]
تفسیر آیه ۱۰۳ سوره آل عمران
﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا﴾ تعبیر این است که همه با هم به یه حبل، به یه ریسمان چنگ بزنیم، چون خدای سبحان احکامش هر کدام یه ریسمانی است، نماز یه ریسمان است، روزه ریسمان است، جهاد [هم] ریسمان است، همه ذکر شده در روایات. اما میگوید به یه ریسمان همه چنگ بزنید. روزه دارید میگیرید، جهاد دارید انجام میدهید، نماز میخوانید اما اینکه میگوییم همه به یه ریسمان چنگ بزنید یه ریسمان واحدی را همه دستها به این ریسمان گرفته بشود که او را [در] آیه بعد خودش توضیح میدهد، [در] قسمت بعد آیه توضیح میدهد که ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا﴾ آن هم جمیعاً با هم به یک حبل چنگ بزنید، به ریسمان ﴿وَلَا تَفَرَّقُوا﴾. در چنگ زدن به این ریسمان متفرق نباشید، یعنی به ریسمانهای مختلف چنگ نزنید، این ﴿وَلَا تَفَرَّقُوا﴾ به ریسمانهای مختلف چنگ زدن [است]، میگوید نه اینجوری نباشید، خوب باشد، نه اینجوری هم نه، همه به یه چیز که آن چی هستش ﴿وَاذْكُرُوا﴾ یاد بیاورید ﴿إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً﴾ [در حالی که] اساسی این هست هرکی دنبال کار خودشه، منافع شخصی خودش را میخواهد، اما خداست که میآید گره میزند افراد را به هم که اینها با هم ارتباط برقرار کنند ﴿نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا﴾ نعمت خدایی را [به یاد بیاورید] بر شما [هنگامی] که شما قبل از این مردم مکه با هم جنگ داشتند، مردم مدینه با هم اوس و خزرج و یهود با هم جنگ داشتند، یه دفعه این جریان که ایجاد شد اخوت اسلامی را که پیغمبر آورد همه با هم شدند مهاجر و انصار و مهاجری که همه [چیز را] رها کرد آمد پیش انصار، با انصار با اینکه زندگی خودشان نمیگذشت، شریک شدند در همه زندگی. ببینید ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا﴾ شما را به هم گره زد، به هم مرتبط [کرد] ﴿فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا﴾ اینجور اخوت که این اخوت که اینجا میفرماید ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا﴾ این حبل چیست که این را ایجاد کرد؟ میگوید آن حبل خود قرآن میتواند باشد، مفسرین میفرمایند چون قرآن این تعالیم را آورده همین آیه را قرآن دارد میفرماید هم میتواند این حبل پیغمبر خدا باشد و حضرات معصومین در ادامه به اصطلاح وجود پیغمبر اکرم به عنوان اولیا الهی. این نگاه که چنگ بزنید به این ریسمان همه با هم میتوانید، حالا این مراتبی دارد که [در] ادامه بحث انشاءالله در خدمت دوستان هستیم.
تضاد اعتصام به حبل الله با تفرقه
بسم الله الرحمن الرحیم، چند تا آیه بعدی آیه ۱۵۰، این ارتباطش را با این آیه توضیح [میدهد که] نباشید که تفرقه بین خودشان ایجاد کردند و متفرق شدند و یک اختلافی بینشان ایجاد شد بعد از اینکه بهشان بینه رسیده بود. حالا باز این آیه شریفه مکمل این آیه است، جهت مقابل دارد بیان میکند که ما [در] نظام فلسفه میگوییم وقتی یه برهان برهان است که هم اثبات بکند هم جانب مخالفش را نفی بکند، دو طرف داشته باشد، اثبات بکند جانب مخالف را. اینجا هم ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ﴾ اثباتش است، نفی جانب مخالف این آیه است که راه های دیگر هم نباشد ها، این را نه اینکه این یه راهیه، نه راه های دیگر [نیست] یه راه این است ﴿حَبْلِ اللَّهِ﴾. بعد این آیه را مرحوم علامه طباطبایی ذیلش یه بیانی دارند که خیلی بیان زیبایی است، میفرمایند کار شیطان ایجاد گسست اجتماعی است، کار خدای سبحان ایجاد رحمت و محبت الهی بین مومنان است. لذا مومنان و مسلمانها و بعد انسانها [در] دایره محبت به هم در حقیقت الفت پیدا میکنند، با محبت وحدت پیدا میکنند، نزدیک میشوند به همدیگر. تعبیری هم هستش که در روایت میفرماید که: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ فِي تَوَادِّهِمْ وَ تَعَاطُفِهِمْ وَ تَوَاصُلِهِمْ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِذَا اشْتَكَى عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ جَسَدِهِ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى» (همانا مؤمنان در دوستی و مهربانی و پیوندشان با یکدیگر، همانند پیکر واحدند که هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضا نیز به خاطر آن، با بیداری و تب، او را همراهی میکنند). [۱]
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ فِي تَوَادِّهِمْ وَ تَعَاطُفِهِمْ وَ تَوَاصُلِهِمْ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ» مومنان در این رابطههای محبتیشان مثل یه بدن واحد میشوند، یه بدن که ازش تکاضون [میشود]. اگر یه عضوی از اعضای اینها به درد بیاید ﴿إِذَا اشْتَكَى عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ جَسَدِهِ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى﴾ بقیه اعضا هم بیداری و تب میکنند برای این و بیداری میکشند تا این خوب شود، این نظام ارتباطی مثل بدن خیلی زیباست. بدن این همه اعضای مختلف دارد، دست و پا و چشم و اینها ولی وقتی بدن میخواهد حرکت بکند ببینید [در] حرکت دویدن همه اعضا آنچنان هماهنگ میشوند با هم، حتی حرکت دست یکی اینور میرود یکی آنور میرود همه در قدرت تسریع حرکت اثر دارد، چشم [در] حقیقت سر چه جوری بالا خوب بماند تا بینش و دیدن و دیدگاه این را [چه] کار بکند، خوب قرار بدهد تا کاملاً در اختیار کامل این بدن قرار میگیرد، هیچکدام حرف خودشان را نمیخواهند بزنند. ﴿لِلَّهِ جَمِيعًا﴾ نظیرش میشود یه بدن شدن، ائتلاف و ائتلاف و نزدیک شدنی که همه را مکمل هم میکند. آن وقت [در] بیان اینکه مومنان و مسلمانها یه جسد واحد میشوند کار شیطان گسست است که این بدن را از این بدن را از یک واحد بودن خارج [کند]، اگر پا همراهی نکند با دست و چشم و اعضای دیگر قدرت حرکت ایجاد نمیشود، اگر دست مانع ایجاد کند [در] وقت حرکت جلوی چشم را بگیرد چشم نتواند ببیند خب این قدرت حرکت را از دست میدهد. آن وقت مرحوم علامه اینجا نکتهای را میفرمایند، میفرمایند که تفرق و اختلاف هرگاه جدا استعمال بشوند معنای همدیگر را میدهند، اما وقتی کنار هم استعمال میشوند هر دو آمده ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا﴾ [۲] دو تا با هم آمده [و] دو معنا [دارد]، از اینجا این قاعده است دو الفاظی که هر دو معنایشان نزدیک به هم [است] وقتی به تنهایی بیان [شوند] معنای دیگری [دارند] اما وقتی کنار هم بیان [شوند] معنایشان متفاوت میشود. آن وقت میفرماید چه تفاوتی [در] اینجا هستش؟ چون مقابل اعتصام [است] میگوید کار شیطان این است که از اختلاف عملی شروع میکند، یعنی میآید میگوید که شما حالا یه کاری خودت بکنی کاری به دیگران نداشته [باشی]. نظام اجتماع را به سوی فردیت سوق بده که هر کسی کار خودش را بکند کاری به دیگری نداشته باشد، آن وقت این میشود تفرق، آن وقت میگوید وقتی تفرق شد دنبال تفرق اختلاف هم میآید، اختلاف چیست؟ تعبیر یعنی آن [در] نظام علمی این اختلاف ایجاد میشود که [در] آنجا چی میشود؟ [در] آنجا در حقیقت باعث میشود وقتی من یه عمل غلطی را انجام دادم جامعه به من اعتراض میکند. آن وقت وقتی که میخواهم از خودم دفاع بکنم [چه] کار میکنم؟ برای این عمل غلطم میخواهم پشتوانه و عقبه فکری مطرح بکنم، در صدد توجیهش بر بیایم، همین آیه که میفرماید که همین که عرض کردم ﴿مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ﴾ [۳] آمده ﴿مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ﴾ درست است اما این اختلاف مبنای نظری درست کردن برای آن چیست؟ برای آن کار عملی به خطر میافتد، موضعش قدرت توجیهش خیلی بالا میرود و این قدرت توجیه باعث میشود که در صدد حفظ خودش [باشد]، این هم از همان مقاومتی است که میخواهد حفظ کند خودش را، چون میخواهد حفظ کند وجودش به کار میافتد برای اینکه این را توجیه بکند، وقتی میخواهد این را توجیه بکند آن موقع میبینید یه حرفهایی میزند که گاهی اعتقاد هم نداشت قبول هم نداشت ولی چون زد بعد از این هم پایش وامیستد، چون این حرف را زده حالا دیگر به عنوان یه اعتقاد میشود. پس شیطان از کجا شروع میکند؟ از یه کار ساده عملی، ولی این کار ساده عملی ما فکر کنیم که مهم نیست، میگوید از همین جا کشیده میشود تا بالاترین منطقه تفکر و اختلاف بالاتر. لذا این تعبیری هم که علامه طباطبایی باز در جای دیگری دارند خیلی زیباست، آنجا میفرمایند که شیطان برای اینکه کسی را صید بکند اول از جمع جداش میکند، [در] جهان [حیوانات] وجود دارد که مثلاً حمله نظامی [دارند] خیلی تعبیر زیبایی است که شیطان برای اینکه کسی را شکار بکند این را اول از جامعه جداش میکند، وقتی از جامعه جدا شد قدرت همیم و نصیر و ولی و پشتیبان و کمک کننده را از دست میدهد، لذا به سرعت مورد هجوم شیطان قرار میگیرد، اگر گرگ میخواهد یه گوسفندی را شکار بکند گوسفندی که از گله جدا شده باشد به راحتی شکار میشود. این [در] آن نظام [حیوانی] است، [در] نظام انسانی هم انسانی که از جامعه جدا بشود، ببینید جامعه جدا بشود تنهایی بشود فرد بشود لذا میبینید که اگر به سمت فردگرایی جوامع پیش میروند یک [نوع] در حقیقت احیای سنت شیطانی است به نحوی که آنجایی که جامعه انسان بر اساس نظام مدنی و ارتباط جمعی و شکلگیری روابط جمعی که خانواده سلول اصلی [آن است]، خانواده را محبت شکل میدهد و [در] نظام حرکتی حرکت کاروانی ارتباط افراد با هم که قوی هوای ضعیف را دارد همه اینها با هم حرکت میکنند، مثالش یه پرندگان که حرکت میکنند ببینید این حالت پیکانی که دارد آنجور که آنها جلوی پیکان قرار میگیرند کسانی که ضعیفترند پشت این پیکان قدرت حرکت پیدا میکنند چون اصطکاک کمتر [است]. [در] نظام حرکت کاروانی انسانی هم کودکان و خردسالان و پیرمردها و پیرزنها توی حرکت حمایت کاروانی [قرار میگیرند] اما اگر اینها فرد شدند انسان کهنسال و پیر جامعه تنها بود این به یس و افسردگی و خروج از دایره انسانی کشیده میشود، کودک حقوقش کامل رعایت نمیشود دسترسیهایش محدود میشود کسی به فکرش آنچنان قرار نمیگیرد. ببینید توی نگاه حرکت کاروان چقدر این خانواده به عنوان سلول مظهر ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا﴾ [است] یعنی حقیقت ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا﴾ [در] خانواده شکل گرفته، لذا به ما توصیه میکنند که خانواده را توسعه بدهی [در] جامعه یعنی نگاهتان به جامعه بر اساس نگاه خانواده باشد، لذا محبتها بیشتر [میشود] اونی که بزرگتر [است] امام سجاد علیه السلام میفرماید [در] همان رسالة الحقوق میفرماید اونی که بزرگتر از تو است به نگاه پدر بهش نگاه کن، اونی که کوچکتر از تو است به نگاه فرزند بهش نگاه کن، اونی که هم سن تو است به نگاه برادر بهش نگاه کن. همین نسبت و به اصطلاح خانم یه سیاست اجتماعی اگر بخواهیم استخراج بکنیم میگوییم مثلاً باید از این دوگانههای جدایی انداز یا نمیدانم اختلافاتی که یه وقتی نفوذ میکند دو قطبی خوب است [در] جایی که بین ایمان و کفر است ﴿لَنْ تَرْضَىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ﴾ [۴] دوگانه ایمان و کفر خوب است اما یهود و نصارایی که اینها در مقام از بین بردن توان [هستند] اما [در] مقام نگاه ایمانی هر دو قطبی مخل کار شیطان است، یعنی هر [نوع] به اصطلاح آمدن دو قطبی کردن، دو قطبی یعنی دو طایفه مقابل هم [قرار دادن]. در قبال هم یه موقع هست اختلافات سلیقههاست، اختلاف سلیقه میتواند مکمل باشد [در] حرکت کمک کنند اما اختلاف سلیقه نه دوقطبی یعنی به طوری که حتی مثلاً من توی انتخابات که میشود این دو قطبیها خیلی شدید میشود با اینکه ببینید همه از مومنین [هستند] نه هواداران این آقا با هواداران آن آقا گاهی به کینهای و نفرتی و به اصطلاح بغضی میرسند که بعدها هم حتی ادامه پیدا کند، اینها آن چیزهایی است که ﴿وَكُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ﴾ ادامه [آیه است] یعنی بغض آن آتش است ﴿وَكُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا﴾ خدا شما را نجات داد از این یعنی عملاً من اینطوری میفهمم که این اتحاد، این اعتصام به حبل الله یکی از راههای اتفاق مقاومت نهایی و تمام موفقیتها [در] دنیا و آخرت همه از راه همین اعتصام به حبل واحد است که این کمالات کمال من وقتی ارتباط با شماها محبت ایجاد میشود کمالات شما با کمال من به هم گره میخورد و آن کارهای شما کار من هم محسوب میشود [و] اذیت کمالی [نیز برطرف میشود] لذا یه دفعه جامعه سرعت رشدش خیلی بالا میرود اینها حالا روایات دارد بحث دارد که [در] جای خودش مطرح بشود که عمیق میشود مسئله توسعه من ایجاد میشود یعنی [در] اعتصام به حبل الله منها وسیع میشوند بزرگیها آن یه نگاه ساده اولیهاش است ولی هی عمیقتر میشود حتی اتحاد ارواح ایجاد میشود، ارواح با هم چون ابدان با هم متحد نمیتوانند بشوند اما ارواح با هم امکان اتحادشان هست لذا دارد که این نگاه میفرماید که این ائتلافها و محبتهای اینجا از مرتبه قبل از این عالم هم نشئت گرفته که تعبیر خیلی زیبایی است که حالا روایت خیلی زیبایی داریم که اگر انسان نگاهش این شد که مومنین را دوست بدارد این ایمان ایمان مورد رشد قرار گرفته [است] دوست داشتن ما لذا دارد کسی که مومنی را دوست دارد ملحق میشوند به هم، این او را دوست دارد [در] مرتبه ایمان او به او ملحق میشود، آن این را دوست دارد [در] مرتبه ایمان این به این، حالا اگر یه جامعه همه [در] نگاه ایمانی همدیگر را دوست داشته باشند الحاق و سرعت رشد ایجاد میشود یعنی حقیقت اینها که کمال ایجاد میشود به این عنوان هر چقدر جوامع مومنین محبت بیشتر بشود قدرت و مقاومت این جامعه بالاتر میرود.
محکمترین ریسمان ایمان
من این روایت حالا به عنوان آخر بگویم هرچند ممکن است وقت گذشته باشد. پیغمبر اکرم پرسیدند از اصحاب و یارانشان که ایولا ایمان اوثق؟ کدام ریسمان ایمان از همه محکمتر است؟ گفتند خودتان بگویید شما عالمترید، گفت نه میخواهم شما بگویید، یکی گفتش که خلاصه نماز، دیگری گفتش که روزه است، دیگری گفت حج است، دیگری گفت جهاد است، حضرت فرمودند همه اینها ریسمانهای ایمان هستند چون ﴿بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا﴾ همه اینها ریسمانهای ما هستند اما ﴿أَوْثَقُ الْعُرَى الْإِيمَانُ﴾ محکمترین ریسمان ایمان که اگر جامعه بر اساس محبت بین خودشان و بغض نسبت به دشمنانشان شکل گرفت این جامعه که فطرت شوق به کمال [دارد] محبت فطرت [است] فرار از نقص میشود آن بغض که اگر شکل گرفت این جامعه دو موتوره وجودیش روشن شده برای حرکت و هیچ چیزی نمیتواند متوقفش کند نمونه عالیش میشود ۷۲ تن دیگر یاران آقا سیدالشهدا نمونه تمام ماجرا میشوند دیگر.
آقا متشکرم از شما ممنونم، ما بازم محضر شما خواهیم بود در روز و شبهای بعد، یا علی مدد، وقتتون بخیر، خداحافظ، خدانگهدار، خداحافظ.
پاورقی: [۱] سوره آل عمران آیه ۱۰۳ ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾ (و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس میان دلهایتان الفت انداخت، تا به نعمت او برادران هم شدید، و بر لبه پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه، خدا آیات خود را برای شما روشن میگرداند، باشد که هدایت شوید.) [۲] سوره آل عمران آیه ۱۰۵ ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَأُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ (و مانند کسانی مباشید که پس از آنکه دلایل روشن برایشان آمد، پراکنده شدند و اختلاف ورزیدند؛ و آنان عذابی بزرگ [در پیش] دارند.) [۳] سوره آل عمران آیه ۱۰۵ (بخشی از آیه) ﴿مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ﴾ (بعد از آنکه دلایل روشن برایشان آمد) [۴] سوره بقره آیه ۱۲۰ ﴿وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ۗ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ ۗ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ۙ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾ (و هرگز یهودیان و مسیحیان از تو راضی نخواهند شد، تا آنکه از آیین آنان پیروی کنی. بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی] است.» و اگر پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده، از هوسهای آنان پیروی کنی، در برابر خدا هیچ دوست و یاوری نخواهی داشت.) [۵] الکافی، جلد ۲، صفحه ۱۷۵، حدیث ۴ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ فِي تَوَادِّهِمْ وَ تَعَاطُفِهِمْ وَ تَوَاصُلِهِمْ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِذَا اشْتَكَى عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ جَسَدِهِ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى»
[۱] آلعمران: ۱۰۳.