سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی محمّد و آله الطّاهرین و و اللعن الدائم علی اعدائهم اجْمَعِینَ الی یوم الدین.
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً.
ان شاءالله از یاران، یاوران و سرداران حضرت باشیم، صلواتی سرداری مرحمت کنید. هرچقدر دوست داریم در ایام عزاداری امام حسین علیه السلام در ماه محرم و صفر همراه با کاروان امام حسین علیه السلام ما هم یک حرکت کاروانی به سوی امام کرده باشیم، دلهایمان کربلایی شده باشد و حالمان اربعینی باشد، هرچقدر دوست داریم و هرچقدر احتیاج به شفاعت امام حسین علیه السلام داریم و هر چقدر مشتاق زیارت امام حسین علیه السلام هستیم، صلوات دوم را بلندتر مرحمت کنید. همه عشق و علاقهمان را به حضرت زهرا سلام الله علیها را با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنیم.
این چند دقیقه ای که قرار شد مزاحمت داشته باشیم، چون حال و هوای دل های این روزهای ما کربلایی و اربعینی است، شاید فکر و ذکر همه ما در این روزها این است که راهی برای این حرکت و رسیدن در وجودمان ایجاد کنیم، این چند کلام را راجع به این موضوع صحبت می کنیم. نکته اولی که عرض می کنم این است که نگاه قرآنی برای تفسیر تاریخ بر این اساس است که انبیا گردنه های تاریخ هستند و رسل اولوالعزم پیچ بزرگ تاریخ محسوب می شوند و تفسیر تاریخ از منظر الهی و همه مکاتب انبیا با نگاه به حرکت انبیا و دین آن ها تفسیر می شود. این بحثی است که همه تاریخ نگاران و جامعه شناسان در صدد القای آن هستند که گردنه های تاریخ را یک مسائل پیش پا افتاده ساده قرار دهند؛ مثل اینکه بگویند عصر بخار، چرخ یا ماشین یا کمی بالاتر بگویند رنسانس است! تفسیر تاریخ بر اساس قبل و بعد از رنسانس. این نگاهی که به تاریخ می شود یک نوع نگاه به انسان و تفسیر انسان است که گلوگاه هایش این مسائل باشد، اما اگر به تاریخ نگاه شود، آنچه خدا از تاریخ بیان می کند این است که انبیا گلوگاه های تاریخ هستند که آن ستارگان درخشان تاریخ، بعد رسل اولوالعزم بین انبیا آن خورشیدهایی هستند که می درخشند و رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم آن حقیقتی که می توانیم تاریخ را با نگاه محمدی صلی الله علیه و آله و سلم تفسیر جدید یا تفسیر اطلاقی کنیم. آن تفسیر اطلاقی که همه انبیا ظهورات نبی ختمی می شوند، با این نگاه اصلا انسان معنای دیگری پیدا می کنند. آن موقع در این نگاهی که اساس تفسیر تاریخ و نگاه به انسان را بر این اساس قرار دادیم، آن موقع در دین ختمی هم باز گلوگاه هایی تفسیر می شود که این گلوگاه ها خودش در رابطه با دین ختمی حتی ادیان سابق را تفسیر می کند؛ لذا می بینیم از آدم صلی الله علیه توسلشان در ساعات سخت از جمله در تلقی توبه یا نوح نبی در نجات و حرکت در گرداب موج های سهمگین یا موسای کلیم در عبور از دریا یا عیسای مسیح در مواقع سخت (همه اینها در روایات آمده) تا ابراهیم خلیل در وقت ذبح که ﴿وَفَدَيۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِيمٖ١٠٧﴾[1] همه این ها در آن لحظه که سخت ترین لحظات وجودی آن ها است، توسلشان به یک حقیقتی است که این اعتباری نیست. یک حقیقت است. یک تاطلاقی است که آن ها می فهمیدند، آن ها به تعلیم الهی یاد گرفته بودند که توسل به امام حسین علیه السلام را نجات دهنده و آن رمز عبور از آن جریان سخت می دیدند و آن رابطه را نجات خودشان در آن لحظه می دیدند و می یافتند. این یک حقیقت وجودی است که گاهی به لسان صریح، گاهی به لسان رمز در روایات ما بیان شده است. آن موقع جریان امام حسین علیه السلام در دین ختمی که نماد نجات برای آن ستارگان و خورشیدهای هدایت بود که آن ها توسل پیدا می کردند، این حقیقت در دین ختمی تمام حقیقتش را برای ما آشکار کرده و کاری شده آن چیزی که ستارگان می فهمیدند، خورشیدها می یافتند، برای همه مردم در نجات فراگیر می شود. این فراگیر شدن که همه مردم این حقیقت را برای نجات ببینند و متوسل شوند و در همه زندگیشان به آن شوند این یک رشد عظیم عالم وجودی است که خدای سبحان اجازه داده و عنایت کرده که این در امت ختمی محقق شود. این امر ساده و کوچکی نبوده که در دسترس باشد و هر کسی بفهمد و به او متوسل شود. این حقیقتی در طول تاریخ بوده که اولوالعزم من الرسل به او متوسل می شدند، انبیای بزرگ به او متوسل می شدند. بقیه به تبع آن ها سایه ای و یک رشحه ای و نازله ای را می فهمیدند و متوسل می شدند، اما نمی دانستند چه هست؛ لذا این جریان توسل به امام حسین علیه السلام است، یک تحفه ارزشمند است که خدای سبحان برای مقام اطلاقی و رسیدن به اطلاق رسیدن در امت ختمی قرار داده. این را به عنوان عظمت مساله در ذهن داشته باشیم.
مرحوم علامه درباره جریان امام حسین علیه السلام که محقق شده فرمایشی دارند که مسالک اخلاقی را سه رتبه می کنند. در رتبه اول که همان مدح و ذم عام است که مکتب ارسطویی ها و افلاطونیون است که بر اساس مدح و ذم عامه که این را مردم می پسندند، پس انجام دهید، آن را مردم نمی پسندند، پس ترک کنید؛ این مسلک اول. مسلک دوم بر اساس ثواب و عقاب است که این عمل این ثواب را دارد، انجام بده و این عقاب را دارد، ترک کن که اینجا ملاک حق است، ملاک واقعیت است، مدح و ذم عامه اعتبار بود، اما ثواب و عقاب حقیقت است و این حقیقت را در نظام وجودی انبیا علیهم السلام به عنوان مسلک ثواب و عقاب. مسلک سوم مسلک نبی ختمی است؛ مسلک نبی ختمی مسلک محبت است، یعنی اگر کسی از مسلک ثواب و عقاب حرکت کرد به مسلک محبت رسید، در مسلک محبت انسان فعل را انجام می دهد، چون خدا محبوب او است، چون عاشق خدا است، چون می داند به غیر از او قادری، قاهری و عزیزی در عالم نیست که ﴿إِنَّ ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا﴾[2]، ﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦ﴾[3]؛ قدرت مطلق او است و خضوع در مقابل قدرت مطلق شوقی و فطری است، یعنی به تعبیر مرحوم علامه اگر کسی در مقابل قدرت خاضع است، خضوع در مقابل قدرت فطری است و اگر این قدرت اطلاقی باشد، خضوع اطلاقی است. هرچقدر ادراک این قدرت بالاتر باشد، خضوع نسبت به این قدرت بالاتر است تا خضوع مطلق شود.
این را برای چه عرض کردم؟ عرض من این بود که در نظام حرکت وجودی حرکت حبی سریع ترین حرکت و نهایی ترین حرکت است. جریانی که امام حسین ایجاد کرد، شدت محبت و شدت بغض را ایجاد کرد. بغض را نسبت به حدود، رذائل و حب را نسبت به همه خوبی و مقام امام ایجاد کرد. هیچ حرکتی در مکتب نبی ختمی صلی الله علیه و آله مثل جریان امام حسین علیه السلام از باب جریان حب و بغض قدرت ایجاد محبت و بغض ندارد و این عادی نیست، بلکه یک امر الهی است که خدای سبحان حرارتی در قلوب مومنین نسبت به امام حسین علیه السلام قرار داده، بلکه بالاتر فقط هم در قلوب مومنین هم نیست، چون مخاطب امام حسین علیه السلام وجدان و فطرت انسان ها است، در همه وجدان ها و فطرت ها این محبت خوابیده و بیدار شدن این محبت فطری و وجدانی آن حقیقتی است که در نظام امام حسین علیه السلام امکان زنده شدن و بیدار شدن دارد، شاید اگر ما بخواهیم غدیر، فاطمیه و رسالت نبی اکرم صلی الله علیه و آله را بفهمیم، زیباترین حقیقتی که این مساله را آشکار می کند، جریان محبت امام حسین علیه السلام است… حالا فرصت تفکیک و تبیین آن بیشتر از این نیست.
پس اگر انسان می خواهد سرعت حرکت کمال برایش ایجاد شود، این سرعت حرکت با محبت امام حسین علیه السلام امکانش هست و این هم فراگیر است. اینهایی که دارم می گویم دقت کنید که راهکار است. آن حرکتی که برای خواص و اولیا با حرکت حبی محقق می شد، دست عده ای خاص فقط به آن می رسید که ادراک این محبت الهی را بکنند، در جریان امام حسین علیه السلام فراگیر شده است؛ از یک کودک که در مجلس امام حسین علیه السلام شرکت می کند تا آن کسی که گاهی به این مجلس پا می گذارد یا آن کسی که آنجا خادم است و مقیم است و دائما آنجا است، همه اینها این را می توانند بچشند با مراتبشان و این حرکت حبی را تجربه کنند و این خاطره و عظمت در جریان اربعین اوجش را آشکار می کند که یک حرکت فراگیری که انسان حشرش با امام در چند روز متوالی، بلکه مدتی قبل خودش را آماده می کند تا بر این حرکت وارد شود که در این حرکت همه اسم و رسم ها محو می شود. همه منصب ها محو می شود، همه تعین ها رفض می شود، تعینی باقی نمی ماند؛ الا تعین زائری و خادمی، یعنی حیثیت هر کسی در رابطه با اربعین حیثیت خدمت است یا زائر است. خادم یا زائر است؛ خادم و زائر هم فقط یک حیثیت ربطیه است، یعنی هیچ حیث تعینی در این نیست، اینطور نیست که این رئیس قبیله است یا منتسب به چه شخصیتی است. این هیچ جایی امکان پذیر نیست. یک حرکت حبی قوی که انسان را از همه تعین ها بکند؛ نسبت به خود آن شخصی که این حالت برایش ایجاد می شود یا نسبت به دیگرانی که دارند دیگران و خودشان را می بینند. این رفض همه تعینات در هیچ یک از این حیثیت ها و ارتباط ها به سادگی امکان پذیر نیست. آن چیزی که در قیامت انسان را به آن می خوانند ﴿يَوۡمَ نَدۡعُواْ كُلَّ أُنَاسِۭ بِإِمَٰمِهِمۡ﴾[4] که حیثیت هر کسی فقط حیثیت ربطی می شود، منتسب به امام و ارتباط با امام و شانیت امام است، آن چیزی که فقط به عنوان شانیت امام دیده می شود، در جریان اربعین تمرین و ملکه می شود؛ به طوری که فرد خادم است یا زائر، البته خادم هم زائر است، اما یک مرتبه بالاتر است، چون خادم مقیم است، اما این خادم و زائر بودن دارد چندین روز نفس کشیدن، خوابیدن، بیدار شدن، راه رفتن، خوردن، همه لحظاتش لحظات حشر با امام و بودن با امام است، حیث ارتباط با امام است.
نکته دیگر این است که یک موقع انسان از عمل به امام می رسد، یعنی می فهمد که «ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماواه و منتهاه»[5]؛ هر خیری را که انسان قدم بگذارد و عمل کند و به آن برسد، اصل و اول و آخر و فرعش همه به امام منتهی می شود، اما یک موقع از امام به عمل می رسد. دقت کنید این دو بسیار زیبا است. یک موقع انسان از عمل می رسد که «الحسنه والله ولایة امیرالمومنین علیه السلام»[6]، از عمل به امام می رسد. از اینکه شجره طوبی که هر شاخه ای از ان خیری است، به تنه شجره می رسد که ولایت است، اما یک موقع از ولایت به شاخه ها می رسد. تفاوتش این است که وقتی انسان از عمل به ولی می رسد، قید و محدودیت عمل سر جایش محفوظ است، اما این قید انسان را به مقام اطلاق هم رسانده، منتهی با قیدش؛ این را قرب نوافل می گویند. یک موقع است که انسان از امام به عمل می رسد، یعنی وقتی حشر با امام پیدا می کند به گونه ای که به عشق امام پا به صحنه پیاده روی و رسیدن در اربعین به امام می گذارد، آن موقع به واسطه این حقیقت اعمالی از او صادر می شود، خیرات و برکات و کارهایی از او نشات می گیرد، اعمالی از وجود او دیده می شود؛ لذا آن موقع این عمل از ولایت به عمل رسیده است؛ نه از عمل به ولایت. نمی دانم توانستم با اشاره به این مقدار تبیین کنم… آنجا وقتی انسان از ولایت به عمل می رسد، مقام اطلاق عمل در کار است و حد این شخص محدودش نمی کند، چون از ولایت به اینجا رسید. این یک بحث بسیار مهمی است.
ما نمی دانیم جریان اربعین با ما چه می کند. ما نمی دانیم این جریان با درون ما، حقیت ما و حقیقت عالم چه ها می کند، چه غوغایی ایجاد می کند. این باور هرچقدر برای ما قوی تر شکل بگیرد، حسرت نبودن یا جا ماندنش شدیدتر می شود. باید بکوشیم به گونهای که بخواهیم تا آنجایی که امکان پذیر است، حاضر باشیم و همه مقدماتی را که امکان پذیر است، فراهم کنیم. اگر انسان بی تفاوت شد، اگر انسان وقتی دید ساده نمی شود، راحت کنار گذاشت، گفت خب نمی شود و تمام، اما اگر انسان بداند که این حقیقت با تک تک افراد (1)، با نگاه اجتماعی (2)، با نگاه تمدنی (3) که هر یک از اینها در جای خودش جای بحث دارد، نبودش چه محرومیتی ایجاد می کند و چه حقیقتی از انسان غائب و مفقود می شود، حسرت این مساله باعث می شود که انسان این را به راحتی از دست ندهد؛ لذا اگر نمی شود برای انسان بسیار سنگین تمام شود، نه راحت و به دنبال قضای او باشد؛ نمی گویم بدل او. بدل گاهی در حد مبدل است؛ در حد بدل نه، بلکه قضای او را به جا بیاورد. قضای او گاهی کارهایی است که به او نزدیک و شبیه می شود، اما هیچ گاه نباید به عنوان بدل به آن نگاه کرد، بلکه باید به عنوان قضا باید به آن نگاه کرد، چون اگر به عنوان بدل ببینیم، انسان قانع و راضی می شود که این به جای آن، اما اگر به عنوان قضا ببینیم، اگر نماز قضا از انسان فوت شده، با خجالت و شرمندگی و حسرت انجام می دهد که این در جای خودش نیست. اگر محروم شدیم و نتوانستیم نگاهمان این باشد که نسبت به اربعین حال خجالت و شرمندگی و جبران جاماندگی را داشته باشیم. این نگاهی که حشر با امام است، در مجالس امام حسین علیه السلام گاهی به صورت دو – سه ساعت محقق می شود، اما در اربعین در هر نفس کشیدن در این ایام محقق می شود؛ لذا آنجا انسان ولایی می شود و تربیت دیگری برایش ایجاد می شود و لذت و عشق دیگری می بیند. غیر از اینکه جریان اربعین یک نگاه تمدنی قوی است که آن هم سر جای خودش بحث خود را دارد که (مقام معظم رهبری هم که دو – سه سال پیش صحبت فرمودند، آنجا فرمودند) در جریان ظهور چه نقش و تاثیر عظیمی دارد.
ما اینها را گاهی اعتبارات می دانیم. اگر جریان ام سلمه را بخوانیم که در روایت می فرماید، وقتی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به خانه ام سلمه آمدند و فرمودند که کسی وارد نشود، می خواهم استراحت کنم. امام حسین علیه السلام کودک بودند و در زدند و وارد شدند و ام سلمه دید نمی تواند جلویش را بگیرد و امام حسین علیه السلام روی سینه پیغمبر قرار گرفتند. آنجا روایت دارد که جبرئیل علیه السلام نازل شد و جریان واقعه امام حسین علیه السلام را گفتند و پیغمبر صلی الله علیه و آله گریستند. وقتی ام سلمه آمد دید پیغمبر گریه می کند عرض کرد، آقا جان چه شده چرا گریه می کنی؟ گفتند که جریان امام حسین علیه السلام را جبرئیل برای من بیان کردند و گفتند که چه خواهد شد. آنجا ام سلمه عرض می کند، آقا جان می گفتید و تقاضا می کردید که این جریان با این شدت را بردارند. آنجا دارد که پیغمبر فرمودند، در قبال این شهادت ظهور و آن قائم ما از نسل امام حسین علیه السلام قرار می گیرد. این به ظاهر یک حرف ساده است، اما اگر سلسه علل عالم را کسی به عنوان علت ببیند این حقایق را، می فهمد که این جریان سبب ظهور است. فقط نسل ظاهری نیست که نسل ظاهری هم عظیم است، اما فقط در این خلاصه نمی شود که آن علیت جسمانیه فقط نیست که علت جسمانی هم از یک علت بالاتر نشات می گیرد؛ لذا جریان اربعین، عاشورا و امام حسین علیه السلام هرچقدر قوت پیدا کند و هرچقدر گیرایی و مطرح کردنش عظیم تر باشد، با نگاه جهانی و تمدنی ظهور نزدیک تر خواهد شد. ظهور از درون جریان امام حسین علیه السلام محقق خواهد شد؛ لذا اگر گاهی اربعین برای ما به هر جهتی؛ اختیاری یا غیر اختیاری محرومیت ایجاد می شود، سوز نبودن در آن حالت و نداشتن او و محرومیت او باید آنقدری باشد که در سوز محرومیت از ظهور برای انسان محقق می شود. اگر این نگاه را پیدا کنیم، آن موقع حالمان نسبت به جریانات این روزها عظیم تر خواهد شد. ان شاءالله خدای سبحان همه ما را امام حسینی بفرماید و دل ما را کربلایی و اربعینی قرار دهد. ان شاءالله حال زائری و خادمی را در وجود ما شدیدتر از قبل قرار دهد تا بهره مند می شویم از جناب آقای میریان و استفاده می کنیم، یک صلوات بلند مرحمت کنید.
[2] . [النساء: 139] ، [يونس: 65]
[3] . [الأنعام: 18] ، [الأنعام: 61]
[5] . من لا یحضره الفقیه ، ج۲، ص۶۰۹، عيون الأخبار ، ج۲، ص۲۷۲، تهذيب الأحكام ، ج۶، ص۹۵، المزار الکبير ، ج۱، ص۵۲۳، المحتضر ، ج۱، ص۲۱۵، الوافي ، ج۱۴، ص۱۵۶۶، بحار الأنوار ، ج۹۹، ص۱۲۷، زاد المعاد ، ج۱، ص۲۹۶،، بحار الأنوار ، ج۹۹، ص۱۴۶، البلد الأمین ، ج۱، ص۲۹۷، مستدرك الوسائل ، ج۱۰، ص۴۱۶
[6] . تأويل الآيات ، ج۱، ص۴۰۴، تفسیر البرهان ، ج۴، ص۲۳۴، بحار الأنوار ، ج۲۴، ص۴۲، تفسير كنز الدقائق ، ج۹، ص۶۰۵،، شرح الأخبار ، ج۱، ص۲۳۹
اولین کسی باشید که برای “حدیث عنوان بصری، جلسه 24” دیدگاه میگذارید;