درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیه‌السلام)

موضوعات مطرح شده:

موضوع کلی: مراقبات ماه رجب
1:28 حقیقت تو روزهاست!
3:18 عمرت را چه کردی؟
5:06 حقیقت ماه حرام
7:38 معصیت جنگ با خدای سبحان است.
9:07 رفیق های شیطانی و رفاقت خدا
11:09 جذبه ها الهی خوش نشین اند
13:35 اهمیت حدیث ملک داعی
14:29 ندای ملک داعی
16:48 مراقبه شب و روز ها
18:50 طوبی للذاکرین
19:47 حقیقت شجره طوبی
20:54 برنامه‌ریزی خدا در سه ماه سلوک
23:18 گره زدن اعمال با ولایت
26:20 اهمیت نماز اول وقت
28:42 همنشینی با خدا
30:10 اطاعت خدا، استجابت الهی می‌آورد.
32:29 به خدای متعال اعتماد کنیم.
35:54 رجب، ماه استغفار است.
38:02 رحمت بی دریغ الهی
39:20 گوینده خدای بی نهایت است.
41:16 ما از غفلت مرده ایم و ندا برای مرده نیست.
45:11 مگر اینکه ندای الهی ما را بیدار کند.
47:08 ما کجا؟ ذات الهی کجا؟
48:57 در پیش خدا بیچاره ایم!
51:20 همه با توفیق الهی موفق شده‌اند.
53:20 محبت اهل بیت تنها اندوخته ماست.
54:54 اعمالمان را هدیه کنیم

متن جلسه

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلا.

ان‌شاءالله از یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

هرچقدر مشتاقیم که ان‌شاءالله از مجاهدین باشیم و هرچقدر مشتاقیم که ان‌شاءالله محور مقاومت به پیروزی‌های چشمگیرتری دست پیدا بکند و دشمنِ مستکبر و صهیونی ان‌شاءالله نیست و نابود بشوند صلوات دوم را بلندتر مرحمت کنید.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

همه‌ی عشق و علاقه‌‌‌مان رابه حضرت زهرا سلام الله علیها با صلوات بر محمّد و آل محمّد ابراز کنیم.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

بارها عرض کردیم که زمان‌ها منازلِ سلوکِ انسان به‌سوی خدای سبحان هستند و هر زمانی یک منزل است و حتی اگر مثلاً ما توفیقِ حضورِ در ماه رجبِ سال گذشته را داشتیم آن یک منزلی بود و امسال که خدا به ما توفیق داده دوباره زنده هستیم و از امشب غروب وارد ماه رجب شدیم باز هم این یک منزلِ دیگری از منازلِ سلوک است، لذا با این نگاه که هر منزلی تکرار شدنی نیست بازگشتنی نیست اگر انسان از دست داد از دست داده آن را، ممکن است منزلِ دیگر را بتواند به دست بیاورد اما آن منزلی را که از دست داد دیگر آن برنمی‌گردد چون همان مشابهش هم سال بعد منزلِ دیگری است و اثرِ دیگری در وجودِ ما می‌گذارد لذا باید قدرِ منازلِ الهی و زمان‌ها را بدانیم همانجوری که امام حسین علیه السلام فرمودند: (یَا ابنَ آدَمَ! اِنَّما اَنتَ اَیّامٌ)(ارشاد القلوب- حسن بن محمد الدیلمی- تحقیق: السيد هاشم المیلانی- ج۱- ص ۹۳)، تو اصلاً روزها هستی، لذا انسان هر روزی که می‌گذرد آنجا دارد: (ذَهَبَ بَعضُک)، بعضت رفته،  یعنی انسان از یک به‌اصطلاح مدتی از عمر شکل گرفته برایش که خودش را با این بسازد صحیفه‌ی عملِ او می‌شود هر روزی که خالی بگذرد آن روز از او رفته و چیزی نشده و باید جواب پس بدهند، یکی از سؤالاتی که در قیامت می‌شود (عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ)(الخصال- الشیخ الصدوق- محقق/ مصحح: علی اکبر غفاری- قم،جامعه مدرسین- چاپ ۱: ۱۳۶۲- ج ۱- ص ۲۵۳)، عمرت را کجا گذراندی؟ چطور گذراندی؟ چون یک سرمایه‌ی عظیمی است که خدا داده، بی‌نهایتِ کمال را در قبالِ این عمرِ محدود داده لذا اگر انسان بی‌نهایتِ کمال را در ارتباط با یک عمرِ محدودی می‌تواند به دست بیاورد هر لحظه از دست بدهد به نظر شما چقدر از دست داده؟ بی‌نهایت از دست داده، نه یک ذره از دست داده نه یک روز از دست داده نه یک ساعت از دست داده، چرا؟ چون نمی‌شود بگوییم که محدود هر کدامش مثلاً این مقدار است تا بی‌نهایت از آن دربیاید نه، اگر هر زمانِ محدودی بخواهد حدّی داشته باشد تا نامحدود ساخته بشود آن نامحدود نمی‌شود، آن‌ها درحقیقت چه می‌شوند؟ مضربِ همین محدود هستند دیگر، پس باید هر لحظه امکانِ نامتناهیِ کمال باشد تا عمرِ محدودِ ما امکانِ حیاتِ نامتناهی را اگر دارد هر لحظه‌ای از آن باید امکانِ نامتناهی از آن بیاید و این می‌آید، لذا ماه رجب شده، وارد شدیم در این ماه رجب، قدر بدانیم به‌خصوص بعضی از ایام نزد خدا ویژه است و این ویژگی رسانندگی‌اش به آن کمال سریع است، درها را خدا باز می‌کند. حالا ببینید بعضی از آن چیزهایی که مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی در کتاب شریف المراقبات دارد را ان‌شاءالله با همدیگر زمزمه می‌کنیم داریم تا بعداً دوستان خودشان تفصیلش را ان‌شاءالله رجوع کنند و بهره‌مند بشوند.

ببینید وقتی می‌گوییم ماهِ حرام یعنی آنجایی که خدا یک به‌اصطلاح دعوتِ ویژه کرده مثل مثلاً یک موقع هستش که می‌گوییم بیت الله حرام، مسجدالحرام آنجا مکانی است که خدای سبحان قرار داده که چون آنجا رسانندگی‌اش به خدا قُربش به خدا سریع و زیاد است لذا انسان باید با یک توجهی وارد بشود، آزاد نیست هر کاری را انجام بدهد حتی یک سری از مباحات آنجا چه می‌شود با احرام؟ حرام می‌شود، با اینکه مباح بوده در حالتِ قبلی حتی بعضی مستحب‌ها، استفاده از عطر مگر مستحب نیست در ایام عادی؟ آنجا چه می‌شود؟ حرام می‌شود، تا اینقدر آن حریم رعایت لازم دارد؛ حالا می‌فرماید بعضی زمان‌ها هم از این سنخ است مثلِ مکان، یعنی چطور انسان اگر در مسجدالحرام قرار بگیرد رعایتِ حریمِ الهی در آنجا خیلی لازم می‌شود ماه‌های حرام هم از این سنخ است منتها این زماناً اینجوری است، آن مکاناً بود این زماناً است که انسان زمانی را وارد می‌شود، می‌خواهد با خدا آتش بس بدهد در جنگ یعنی بگوید خدایا اگر تا به حال در جنگِ با تو بودم رها بودم وِل بودم کاری به تو نداشتم شهوتم هوای من حاکم بر من بود می‌خواهم آتش بس بدهم نجنگم می‌خواهم از این به بعد در این ماه چه باشم؟ در صلحِ با تو زندگی کنم، این اقلّش است دیگر، نمی‌گوییم حالا بشویم ولیّ الهی اما اقلّاً ورود به ماه حرام یک مصالحه و آتش بسی را می‌پذیرد لذا می‌بینید اعراب وقتی‌که قبل از اسلام هم ماه حرام می‌رسید از جنگ دست می‌کشیدند می‌گفتند در این ماه‌ها جنگ حرام است، درست است؟ ما هم می‌گوییم در این ماه جنگ با خدا را می‌خواهیم چه کار بکنیم؟ حرام کنیم بگوییم خدایا به احترامِ ماه حرامی که تو قرار دادی که گناه را در این عظیم‌تر قرار دادی طاعت را درآن قوی‌تر قرار دادی، به احترام آن امرِ تو همچنانکه در مسجدالحرام رعایت می‌کردم حریم را در اینجا هم می‌خواهیم رعایت بکنیم، این نکته‌ی اول که وقتی از امشب واردِ ماه رجب شدیم به‌عنوانِ ماهِ حرام می‌خواهیم به جنگ با خدا آتش بس [بدهیم]، نگوییم ما نجنگیدیم با خدا، جنگیدن نیتِ جنگ نمی‌خواهد، آنجا ممکن است نیتِ جنگ کسی بکند دیگر خیلی خبیث و عَنود است که با خدا قصدِ جنگ بکند اما رها بودن وِل بودن مراعات نکردن امرِ الهی را تبعیت نکردن خودش چیست؟ جنگ است دیگر، یعنی من کاری ندارم به تو، تو خدایی باش من هم کارِ خودم را می‌کنم، درست است؟ “أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ”(جاثیه/۲۳)، اِله و خدای ما هوای نفس ممکن است باشد، حالا اگر دائماً هم‌ نیست گاهی ممکن است بشود، من جسارت به شما نمی‌کنم خودم را عرض می‌کنم که آدم گول می‌خورد حواسش پرت می‌شود امیالش غلبه می‌کنند لذا باعث می‌شود که انسان خدایش بشود چه؟ بشود هوای نفسش، اگر خدا به آدم فرمود: “إِنَّ هَٰذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ”(طه/۱۱۷)، شیطان دشمنِ تو و خانواده‌ی تو و تمامِ فرزندانِ توست، ما با شیطان رفاقتمان را در این ماه بگذاریم کنار، بگوییم این رفیقی که قبلاً با او رفیق بودیم در این ماه می‌خواهیم رفیق نباشیم، با خدایی که بیگانه بودیم می‌خواهیم رفیق بشویم، پس (یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ)(دعای جوشن کبیر)، ما اگر رفیق‌های شیطانی را گذاشتیم کنار خدا آن‌وقت خودش رفیق هست، نمی‌خواهد حتی برویم ناز هم بکشیم، نه، همان که آن رفیق را بگذاریم کنار خدا هست، یعنی آن رفیق‌ها مانع می‌شدند خدا رفاقتش را به ما نشان بدهد، نمی‌خواهد برویم بگوییم آن‌ها را می‌گذاریم کنار می‌رویم این‌طرف تا بینیم [چه می‌شود]، نه اصلاً، تا از آن‌طرف گذاشتیم کنار این‌طرف رفاقت محقق است، لذا محبّتِ خدا را کسی نمی‌خواهد به آدم یا بدهد، در نقل هم هست بزرگان هم فرمودند نمی‌خواهد کسی یاد بدهد خدا را دوست داشته باشیم بلکه اگر دوست داشتن‌هایی را که نباید داشته باشیم رعایت کنیم آنجاهایی را که نباید دلمان برود را رعایت بکنیم خود به خود خدا هست، خدا فطری است در دل‌های ما محبّتش، نمی‌خواهد به این سمت حرکت کنیم به سمت‌های دیگر نرویم این سمت [خودش درست می‌شود] در ابتدا در اوایل، این درست است. این نگاهِ اول که ماه رجب قرقگاهِ خداست هیچ کسی نمی‌تواند وارد بشود مگر اینکه مُحرم بشود، مُحرم شدن یعنی چه؟ رعایتِ قرق را بکند، یعنی اگر کسی آنجا وارد شد و رعایتِ قرقگاه را نکرد می‌اندازند او را بیرون، می‌اندازند او را بیرون می‌گویند تو به چه حقی آمدی اینجا داری حریم را آلوده می‌کنی؟! پس اگر می‌خواهیم در ماه رجب بمانیم ماندنِ بر ماه رجب به این است رعایتِ شرایطش را بکنیم چنانچه اگر کسی وارد مسجدالحرام می‌شود مُحرماً وارد می‌شود باید رعایتِ حریمش را بکند وگرنه خدا می‌اندازد او را بیرون، عِقابش هم سخت می‌شود اگر آن رعایت را نکند، این نکته‌ی اول.

نکته‌ی دوم این است که تعبیری که در روایاتِ ما در این ماه آمده حدیث مَلک داعی است، این حدیث مَلک داعی را اگر آدم هر شب بخواند جا دارد. حالا ما امشب زمزمه می‌کنیم و بعد هم ندایی را که مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی در جوابِ این حدیث داعی دارد را یک قدری از آن را می‌خوانیم ببینیم اگر آدم چشم و گوشش باز باشد دلش بیدار باشد چقدر متفاوت است وقتی یک کلام را می‌شنود تا آدم خواب باشد،‌ آدمِ خواب بالای سرش هرچه بخوانی هر حادثه‌ای محقق بشود بعد که بیدار می‌شود به او بگویی این خبرها بود می‌گوید اصلاً من نفهمیدم؛ گاهی انسان خواب واردِ ماه رجب می‌شود خواب از این ماه خارج می‌شود، این همه جذبه‌های الهی که در این ماه هست انسان نمی‌بیند بعد به او می‌گویند ماه رجب تمام شد می‌گوید عجب! مگر ماه رجب بود؟! من که چیزی نفهمیدم که! آن‌وقت (أينَ الرَّجَبيون)، رجبیون کجا هستند؟ آن‌وقت می‌بینی سرِ این بی‌کلاه مانده، بترسیم از اینکه خواب واردِ این ماه نشویم خواب از این ماه خارج نشویم، ماه باعث یقظه و بیداریمان بشود، جذبه‌های الهی خوش‌نشین هستند؛ خدا رحمت کند آیت الله حسن زاده را ایشان می‌فرمود: جذبه‌های الهی خوش‌نشین هستند. یک قدری ببینند طرف غافل است حواسش پرت است بیایند ببینند این حواسش نیست به این‌طرف و آن‌طرف دارد نگاه می‌کند نمی‌نشینند در وجودْ می‌روند، بعد می‌گوید آمد ولی دید آماده نیستی رفت، بعد اگر آدم این‌ها را ببیند که هر جذبه‌ای چقدر کار از آن می‌آمد و ما چقدر محتاجش بودیم و این آمده به ما هم رسیده ولی ما پشت کردیم به او، “وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي”(طه/۱۲۴) یا چه بسا آیاتی که بر شما “وَكَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ”(یوسف/۱۰۵)، اما شما پشت کردید، آیه آمد جذبه آمد شما را دید و رفت، آن کسی را که باید حیات می‌بخشید حیات بخشید و رفت، اما خیلی حیف می‌شود آدم ببیند خدا انقدر به ما نزدیک شد در مقامِ فعلش اما ما پشت کردیم و توجه نکردیم.

حالا این حدیث مَلک داعی که می‌فرماید: (مِنْ مُهِمّاتِ الْمُراقِبات)(المراقبات- الميرزا جواد الملكي التبريزي- تحقیق: سید عبدالکریم محمّد الموسوی- مؤسسة دارالاعتصام- ص ۷۰)، از مهم‌ترین مراقبه‌های ماه رجب (مِنْ أَوَّلِهِ إِلي أخِرِهِ)، که هرشب این تکرار می‌شود، هر شب این ندای ملک داعی تکرار می‌شود لذا یعنی چه کار کنید؟ هر شب به این ندا توجه بکنید پاسخ بدهید، هر شب این حدیث را بخوانیم عمیق شود برایمان، از اول ماه رجب تا آخر ماه رجب حواسمان به این حدیث دائماً باشد، (مِنْ أَوَّلِهِ إِلي أخِرِهِ تَذَکّر حدیثِ المَلک الداعی)، یادآوریِ حدیث ملک داعی در تمام این ماه، (عَلي ما رُوِیَ عَنِ النَّبی صلّی الله علیه و آله وسلّم)، می‌فرماید پیغمبر اکرم: (إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَصَبَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ)، در آسمان هفتم، ببینید ندا از هر کجا که می‌آید انسان را می‌کشاند به آنجا، اینجور نیست نداها یکسان باشد گاهی ندا از آسمان اول است گاهی از آسمان دوم است گاهی از آسمان هفتم است، لذا عمقِ وجود است آسمان هفتم، اگر ما کرسی و عرش هم داریم آنجا بحثش متفاوت است از آسمان‌های هفتگانه، آنجا یک مراتب دیگری است که حالا جایش یک وقتِ دیگری است، اما این از عمقِ عالمِ وجود از نهایی‌ترین کمالاتِ عالمِ وجود که آسمان هفتم است این ملک ندا می‌کند ما را به آنجا دعوت می‌کند، پس مراقب باشیم حواسمان باشد از یک جای ساده‌ای نیست بگوییم اگر اجابت نکردیم حواسمان نبود حالا یک چیزی از دست دادیم، می‌گوید نه، کسی‌که از آسمان هفتم ندایش می‌کنند اگر از دست داد یعنی تمامِ آسمان‌های قبل را هم از دست داده چون آنجا این‌ها در عرضِ هم نیستند در طولِ هم هستند اگر آن آخری را از دست دادی قبلی‌ها را هم از دست دادی چون آن نهایی‌ترین بوده آن وقتی می‌آید که قبلی ها باشند اگر او درحقیقت نیامد قبلی‌ها هم نبودند برای انسان، لذا می‌فرماید که: (إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَصَبَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مَلَكاً يُقَالُ لَهُ الدَّاعِي)، اصلاً مَلَک کارش دعوت است هیچ کار دیگری ندارد کانّه خدای سبحان این را خلق کرده برای ایام ماه رجب و شب‌های رجب، کار این مَلک این است که مَلک داعی است، (فَإِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ يُنَادِي ذَلِكَ الْمَلَكُ كُلَّ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى الصَّبَاحِ)، یعنی در تمام سال کارِ این نسبت به انسان‌ها آماده‌سازی است تا آماده بشوند برای ماه رجب که ماه رجب جوابش را بدهند دعوتش را اجابت بکنند، نه در طولِ سال بیکار باشد، در طولِ سال آماده می‌کند برای اینکه انسان بتواند جوابِ این دعوت را بدهد، لذا هر کارِ ما در طولِ سال آماده شدن برای جواب به این ملک است؛ چه می‌فرماید: (كُلَّ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى الصَّبَاحِ)، یعنی از اولِ مغرب تا درحقیقت طلوعِ صبح، (كُلَّ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى الصَّبَاحِ)، یعنی تمامِ این شب، شب جریانِ وحدت است، در شب غلبه‌ی وحدت است لذا این جریانات در شب واقع می‌شود، آن بحثش را داشتیم که شب‌هایشان روز می‌شود با اینکه این‌ها زنده می‌کنند شب را لذا اِحیای شب وارد شده است، روزها روزه داری است شب‌ها اِحیای شب‌هاست به‌خصوص شب اولِ ماه رجب که امشب است وارد شده جزءِ چهار شبی است در طول سال که به فضیلتِ اِحیا اختصاص دارد و روز اول هم به چه اختصاص دارد؟ به روزه‌ی ماه رجب روز اولش، از دست ندهید، حسرتش اقلّاً باشد، لذا به ما گفتند روایت آمده که اگر کسی نمی‌تواند روزه بگیرد صدقه بدهد به جای آن روزی که نمی‌تواند روزه بگیرد و آن ذکرِ (سُبحانَ مَن لا یَنبَغی التَّسبیحُ إلّا لَهُ) که چند کلمه است سه تا تسبیح است، آن را انجام بدهد ۱۰۰ بار آن را بخواند هر روز با صدقه جای روزه‌ی آن روز را اگر نمی‌تواند بگیرد مشکل و محظوری دارد، لذا ما غافل نباشیم به‌خصوص از روز اول اگر هم‌ نتوانستیم روزه‌اش را اینجوری [جبران کنیم] به عنوان روزه دار و طلب، یعنی بی‌تفاوت اقلّاً نشویم به اعمال ماه رجب اگر هم نتوانستیم حسرت بخوریم که کاشکی می‌توانستیم، دلتان بخواهد، اگر دلِ آدم بخواهد حتی نتوانست انجام نداد غیر از آن کسی است که عادی می‌شود و بی‌تفاوت می‌گذرد از آن، این یک بهره‌ای دارد، شاید خلاصه به لحاظ مراتبِ دل سوختن همه‌ی بهره را هم به او بدهند. این ملک داعی هر شب از ابتدای شب تا صبح این ندا را دارد: (طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ)، خوشا به حال کسانی‌که توجه دارند به خدا، حواسشان هست؛ یعنی از اولِ مغرب که الآن آدم یادش است یادِ خدا باشد بگوید خدایا تو خدا هستی تو خدای من هستی کارهای من دست توست تو پروردگار من هستی، چنان لطف او شامل هر تن است/ که هر بنده گوید خدای من است(سعدی)، هر کسی با خدایش عشق می‌کند که چقدر با من مهربان است، برگردیم در زندگی نگاه بکنیم ببینیم چه جاهایی کارهای ما را راه انداخت که اصلاً نه منّتی نه چیزی یادمان هم نماند رهایش هم کردیم ولی او رها نکرده ما را، اگر یک جا هم سخت گرفته می‌خواسته ما را برگرداند به‌سوی خودش ذکرمان توجه‌مان بیشتر بشود، (طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ)، این طُوبَی یک شجره‌ای است در بهشت، حالا در قرآن گاهی شجره‌ی طیّبه ذکر می‌شود که “تُؤْتِي أُكُلَهَا” این شجره‌ی طیّبه(ابراهیم/۲۵)، این شجره‌ی طیّبه “أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ”(همان/۲۴)، این ریشه دار است عمیق است در آسمان دائماً ثمره دارد، “تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا”، دائم دارد ثمره می‌دهد این شجره‌ی طیّبه، شجره‌ی طیّبه همان شجره‌ی طوبی است، آن‌وقت شجره‌ی طوبی اصلش چه هستش؟ حقیقتِ ولایت است، یعنی این ماهی که ماه رجب است ماه امیرالمؤمنین علیه السلام است با چه شروع می‌شود ندا؟ طُوبَی یعنی شجره‌ی ولایت، نه یک درخت است، نه خوش به حال فقط، خوش به حالی نتیجه‌ی این طوبی است، طوبی یعنی اگر کسی شجره‌ی طوبی برای او بود او چه شده؟ خوش به حالش شده دیگر، طوبی یعنی شجره‌ی ولایت، لذا سعی کنیم در این ماه که ماهِ ولایتِ امیرالمؤمنین علیه السلام است، حالا این نکته را هم در پرانتز بگویم، ببینید سه ماه در پیش داریم: ماه رجب، ماه شعبان، ماه رمضان، ماه رمضان غایت القصوای همه‌ی کمالات است لذا ببینید شب‌های قدرش کِی است؟ اواخرش است دهه‌ی سومش است، درست است؟ همه‌ی این‌ها مقدمه است برای آن شب‌های قدر تا انسان آماده بشود؛ ماه شعبان ماهِ رسول اکرم است آن‌وقت شب قدرش کِی است؟ نیمه‌ی ماه شعبان است، وسطش است؛ ماه رجب ماهِ امیرالمؤمنین علیه السلام است، شب قدرش کِی است؟ لیلة الرغائب است، با اینکه تولد امیرالمؤمنین را داریم ۱۳ رجب، بعثت پیغمبر را داریم که این‌ها از عظایمِ عالمِ خلقت هستند و هیچ اتفاقی نیست در این ماه قرار گرفتند که اول ولادتِ امیرالمؤمنین است و بعد هم بعثتِ پیغمبر پس از آن در اواخر واقع می‌شود، هر کدام از این‌ها در نظامِ الهی در نقشه‌ی الهی کاملاً با نقشه جاگیر شدند، نه اتفاقی این موقع این به دنیا آمد اتفاقی آن موقع بعثت پیدا شد، نه اینجوری نیست، این‌ها همه‌اش برنامه‌ی الهی و نقشه‌ی خدای سبحان است لذا کار از آن می‌رسد؛ آن‌وقت لیلة الرغائب شبِ قدر ماه رجب است، کجایش است شب لیلة الرغائب؟ اولش است، شب جمعه‌ی اول، که می‌شود کِی؟ فردا شب، یعنی ماه رجب با شبِ قدرش آغاز می‌شود، ماه شعبان اواسطش به شب قدر می‌رسیم، ماه رمضان اواخر به شب قدر می‌رسیم، این‌ها خیلی لطیف و زیباست؛ اینجا امیرالمؤمنین دست اندرکار است اگر می‌فرمایند که: (أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ)(حدیث مشهور که در بسیاری از منابع روایی شیعه و اهل سنّت آمده است)، اگر کسی این شهرِ علم را می‌خواهد از بابش بیاید، آن‌وقت شهرِ مدینه می‌شود شعبان که شهرِ رسالت است آن‌وقت ماه رجب می‌شود چه؟ بابِ ماهِ شعبان، آن‌وقت خودِ ماه شعبان مقدمه می‌شود برای ماه مبارک رمضان، لذا در این ماه رجب که حالا ان‌شاءالله این روایت را هم ادامه‌اش را می‌خوانیم سعی کنیم اعمالمان را یک جوری گره بزنیم به امیرالمؤمنین، نماز می‌خوانیم بگوییم یا علی جان کمک کن این نمازِ ما با حضورِ قلب باشد، شما روح در آن بِدَم، اگر عملی صدقه‌ای انجام می‌دهیم روزه‌ای می‌گیریم سعی کنیم نگاه این باشد که این‌ها را، درست است اعمال ما ارزش ندارد که بخواهیم پیشکش کنیم به کسی اما اگر آن‌ها توجه کنند روح پیدا می‌کند یا نه؟ ارزش پیدا می‌کند با توجهِ آن‌ها نه با عملِ ما، پس ما برای عملمان فی نفسه ارزش [قائل نباشیم]؛ خدا رحمت کند آیت الله ممدوحی را نقل می‌کردند یک کسی زیارت امین الله می‌خواند می‌گفت اولش را هدیه می‌کنم به مثلاً امیرالمؤمنین وسطش را، چون ۳ قسمت است دیگر، هدیه می‌کنم به کی، بعد آخرش را هدیه می‌کنم [به کی]، بعد گفت خلاصه یک بزرگی به او گفتش که چقدر برای کارِت ارزش قائل هستی که به این و آن و آن هم هدیه‌اش بکنی؟! درست است، آدم نباید برای کارش [ارزش قائل شود] اما اگر آن‌ها را قبول کردند روح دمیدند در آن‌ها خب ارزش به‌واسطه‌ی آن‌ها پیدا می‌کند، درست است؟ یعنی بگوییم خدایا ما این اعمال را انجام می‌دهیم مثل یک جسدِ بی‌روح است، مثل یک بدنی است که روح ندارد اما امیرالمؤمنین علیه السلام در این می‌دَمَد و این دمیدن باعث می‌شود زنده بشود، “وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي”(ص/۷۲)، امیرالمؤمنین نفخِ روح می‌کند در این؛ چطور عیسی علیه السلام می‌تواند در آن پرنده‌ای که با گل ساخت بعد نفخِ روح کرد و زنده شد، عیسی علیه السلام در موجودِ مرده می‌دمید و زنده می‌شد، امیرالمؤمنین علیه السلام دمیدند حیات نمی‌دهد به اعمالِ ما؟! می‌دهد لذا در این ماه حواسمان باشد اعمالمان را به نیت امیرالمؤمنین انجام بدهیم، خودِ این اُنسی که آدم تمرکز کند در این ماه به اینکه اعمالم را با توجه به امیرالمؤمنین دارم انجام می‌دهم، چون هم بابِ مدينه‌ی علمِ پیغمبر است به آن شهر انسان ‌وارد می‌شود هم خودِ پیغمبر حاجبُ الرّب است یعنی دیگر بین پیغمبر و خدا حاجبِ دیگری در کار نیست مانعِ دیگری در کار نیست، اگر انسان رسید به پیغمبر رسیده به خدای سبحان که دارد مَنْ زَارَنِي حَيّاً وَ مَيِّتاً زارَ الله(حدیث را به این شکل پیدا کردم: قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع لِرَسُولِ اللَّهِ ص‌ يَا أَبَتَاهْ مَا جَزَاءُ مَنْ زَارَكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا بُنَيَّ مَنْ زَارَنِي حَيّاً أَوْ مَيِّتاً أَوْ زَارَ أَبَاكَ أَوْ زَارَ أَخَاكَ أَوْ زَارَكَ كَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أَزُورَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ‌(من لا یحضره الفقیه- الشیخ الصدوق- محقق/ مصحح:  علی اکبر غفاری- دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‌- چاپ دوم:۱۴۱۳ق- ج ۲- ص ۵۷۷)؛ البته در منابع دیگری هم آمده و گاهی سؤال کننده امام حسن علیه السلام هستند)، پیغمبر می‌فرماید کسی‌که من را زیارت بکند حیّاً و میّتاً، چه در زمان حیاتِ من چه در زمان بعد از حیاتِ من من را زیارت بکند، خب ما اینجا پیغمبر را با چه زیارت می‌کنیم؟ با ورود از بابت که امیرالمؤمنین علیه السلام است، غیر از اینکه خودِ امیرالمؤمنین یدِ بیضا دارد حیاتِ ولایت با امیرالمؤمنین علیه السلام است. خب می‌فرماید که: (طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ)، این شجره‌ی طوبی که شجره‌ی ولایت است برای اهل ذکر است در این ماه، غفلت نداشته باشند، (طُوبَى لِلطَّائِعِينَ)، طوبی، شجره‌ی طوبی و ولایت برای کسی است که در این ماه شروع کند به یک اطاعت‌های بیشتر، هر کاری می‌کرد ادامه بدهد در اطاعت‌هایش، یک اطاعت‌های ویژه هم اضافه بکند بگوید یا علی جان به عشقِ تو این ماه عزمم را می‌خواهم جزم بکنم که یک کارهای دیگری را که قبلاً موفق نمی‌شدم در این ماه انجام بدهم مثلاً نمازهایم را اولِ وقت می‌‌خوانم مرتبْ، تا بتوانم به جماعت، لذا گفتند که نمازِ اولِ وقت خیلی آثار دارد حتی حضرت آیت‌الله بهجت نقل می‌کند از استادشان مرحوم قاضی که اگر کسی نمازش را به اولِ وقت خواند و مقامات برایش پیش نیامد من را لعن کند، نگفتند حتی حضورِ قلب و این‌ها گفتند اولِ وقت، حضورِ قلب یک کمالِ بالاترش است، درست است؟ لذا سعی کنیم در این چند کاری را که می‌دانیم، لذا نماز (فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَ)(فلاح السائل و نجاح المسائل- السيد بن طاووس- انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم‌- چاپ اول- ۱۴۰۶ ق- ص ۱۲۷)، اگر نماز قبول شد بقیه‌ی اعمال هم قبول می‌شوند، (وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا)، بقیه‌اش هم رد می‌شود، لذا سعی کنیم وقتِ فضیلتِ نمازها در اولِ وقت را بالخصوص به جماعت مراقبت کنیم حتی حواسمان باشد وقتی داریم نماز می‌خوانیم در جماعت هر جا که ایستادیم اقتدا به امامی که کردیم احساس کنیم پشت سرِ امام زمانمان یا امیرالمؤمنین داریم نماز می‌خوانیم در آن حال اگر این توجه را بکنیم چون این‌ها به‌اصطلاح نیابت از او دارند می‌خوانند امامِ اصلیِ ما آن‌ها هستند این انتقال از اینکه، نمی‌گوییم این امیرالمؤمنین است نمی‌گوییم این امام زمان است اما از این انتقال پیدا می‌کنیم که این نمازِ ما نمازی است که دلمان می‌خواست پشت سرِ امیرالمؤمنین بخوانیم دلمان می‌خواست پشت سرِ امام زمان بخوانیم، درست است؟ اگر انسان با این نگاه ایستاد به جماعت آن موقع دارد که همان اجر را برایش در نظر می‌گیرند که پشت سرِ امیرالمؤمنین نماز را خوانده باشد، پس چرا راحت از دست بدهیم این چیزها را؟! این ذکر است این اطاعت است. بعد می‌فرماید که: (يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي)، آن ملک داعی هر شب از جانب خدا می‌گوید که خدا این را فرموده که من همنشین کسی هستم که با من بنشیند، (أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي)، خیلی حرف سنگینی است، خدا بگوید من می‌نشینم کنار این کسی‌که با من نشسته، تشبیه است اما این انقدر این عظیم است، حدیث قدسی است ( جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي) یعنی چه؟ یعنی من در نشستنش در حالتِ ذکر در این ماه، کسی بنشیند به ذکر در این ماه خدا همنشینش است بی‌واسطه، چون گاهی خدا با وسائط همنشینی می‌کند با انسان، ملکی را می‌فرستد توفیقی را ایجاد می‌کند اما در این ماه گفته اگر شب‌ها کسی اینجا به ذکر و اطاعت مشغول بشود، ذکر و اطاعت هم فقط تسبیح چرخاندن نیست دیگر، ذکر و اطاعت یعنی غفلت نداشتن، می‌گوید اگر اینجوری بشود من همنشینش هستم، حالا نگویید ایستاده بود نباشد می‌گوید در نشستن هستم ایستاده هم باشد ایستادم کنارش خوابیده باشد خوابیدم کنارش، جلیس یعنی همنشینی همراهی، (أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي وَ مُطِيعُ مَنْ أَطَاعَنِي)، اگر کسی اطاعتِ من را بکند من هم به او حاجت‌های روا می‌دهم، آنچه را که بخواهد تحقق پیدا می‌کند، خدا رحمت کند آیت‌ الله بهجت را می‌فرمودند ما محرومیت‌هایمان چوبِ عدمِ باورهایمان است، این‌ها را می‌شنویم اما از اینجا هم که رفتیم بیرون یادمان می‌رود لذا این‌ها برایمان مفهوم است، یعنی این‌ها الآن ما را نمی‌کشاند ببرد به آنجا، روایتِ حدیث قدسی است دارد نقل می‌شود، ما را بکشاند به آنجا که باور کنیم ببینیم، (مُطِيعُ مَنْ أَطَاعَنِي)، خدا می‌گوید، می‌فرماید که من مطیع کسی هستم که من را اطاعت بکند؛ خدا مطیع بشود یعنی چه؟ یعنی حاجاتش رواست دیگر، یعنی دلش می‌خواسته این شخص یک کارهایی بکند می‌گوید حاجاتش با این نگاه روا می‌شود، منتها کسی‌که مطیعِ خدا شد حاجاتش هم چه می‌شود؟ خدایی می‌شود دیگر، لذا اطاعتِ خدا هم قطعی می‌شود، لذا انبیا مستجاب الدعوه هستند چون خودشان مطیعِ ربّ بودند، چون مطیعِ خدا شدند “وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ”(تکویر/۲۹)، چیزی غیر از آنچه خدا بخواهد این‌ها نمی‌خواهند آن‌وقت به جایی می‌رسد انسان می‌بیند اراده‌اش از یک علمی نشأت گرفته که آن علمْ علمِ الهی شده لذا ما اگر اراده‌مان از علمِ خودمان نشأت بگیرد چون تا نوکِ دماغمان را هم نمی‌توانیم ببینیم یک کاری را می‌کنیم می‌خواهیم بعد فردا هم پشیمان می‌شویم چرا این شد، می‌گوییم خدایا من نمی‌دانستم فردایش چه می‌شود تو که می‌دانستی چرا دادی به من!! درست است؟ ندهد ناراحتی هم می‌کنیم گریه زاری هم می‌کنیم قهر هم می‌کنیم اما اگر داد و بد بود بعداً برای ما معلوم شد می‌گوییم ما که خبر نداشتیم بعدش چه می‌شود تو می‌دانستی تو چرا دادی، ما اشتباه کردیم تو چرا خلاصه اجابت کردی؟!! نمی‌گوییم به خدا؟ می‌گوییم ما می‌خواستیم اما نمی‌دانستیم که این پشت سرش این چیزها هستش. گفتم به شما که آن بنده خدا جوانی که تا آن سال‌های اوایل ۸۰ بود این در کلاسشان شاگرد اول بود خیلی هم تفاوت داشت با بقیه در لیسانس بعد کارشناسی ارشد همه می‌گفتند خوش به حالِ این، آن‌موقع زیاد قبول نمی‌شدند [برای کارشناسی ارشد]، می‌گفتند خوش به حالِ این که قبول می‌شود ما مثلاً بعضی‌هایمان نمی‌دانیم چقدر باید بدویم، آن سال امتحان که دادند این قبول نشد ۱۲ نفر از کلاسشان ارشد قبول شدند، این آمد پیش من گفت حاج آقا آخر این چه خدایی است؟! من که رابطه‌ام با خدا خوب بود درسم هم که خوب بود زحمتم را هم که کشیدم همه چیز هم که مهیا بود چرا من قبول نشدم؟ من دیگر این خدا را باور ندارم، آن‌هایی که احتمال نمی‌دادند قبول شدند خجالت هم می‌کشید پیش آن‌ها دیگر چون همه می‌گفتند این قبول می‌شود قطعی است بقیه احتمالی هستند آن‌ها  شدند این نشد خجالت هم پیش بقیه می‌کشید دیگر، گذشت من گفتم چه به این بگویم، رفت، سال بعد آمد گفت حاج آقا یادت هست من را؟ گفتم چرا یادم نرفته، مشابهِ این متعدد بودند الآن جلوی چشمم رژه می‌رود اما حالا این هم خودش بالأخره یک نمونه‌ایست، گفت حاج آقا سال قبل یادتان است چه شد؟ گفتم آره قهر کردی با ما رفتی دیگر هم نیامدی یک سال است خبری از تو نبود، مثل این بود که طرف گفته بود من با امامشان قهر کردم با خدایشان قهر کردم با تو که دیگر کاری ندارم دیگر، حالا این نگفت اینجوری ولی این بود مضمونِ کلامش که حالا چه توقعی داشته پیش این هم بیاییم ما با خدایش قطع کردیم، بعدش خلاصه گفتش که حاج آقا عجیب است! گفتم چه شده؟ گفت امسال من شرکت کردم قبول شدم امسال یک امتیاز ویژه‌ای به‌خاطرِ بورسیه‌ی یک، حالا او گفت من دقیق یادم نیست، فلان مثلاً وزارتخانه ایجاد کرده دو چیز را یکی اینکه اولاً کسانی‌که قبول شدند با این امتیازِ ما در این رشته بورسیه هستند ثانیاً این‌ها دکتریِ پیوسته هم ادامه می‌دهند یعنی دو کار شد یکی اینکه ارشد با دکتری متصل شد دکتری آن موقع به این راحتی نبود، ارشدش خیلی سخت بود دیگر دکتری خیلی برای افراد ناامید کننده بود که بخواهند آن موقع دکتری هم بروند، گفت عجیب است حاج آقا حالا هر چه فکر می‌کنم خدا پارسال، اگر من پارسال قبول شده بودم نه بورسیه بودم که کار برایم معلوم باشد نه آن دکتریِ پیوسته بود، امسال است حتی گفتند سالِ بعد هم امکان ندارد چون این‌ها یک مقدارِ محدودی می‌خواستند امسال این شرایط را ایجاد کردند، خب حالا این اگر سالِ قبل قبول می‌شد سالِ بعد اینجوری می‌شد این نمی‌گفت حالا من نمی‌دانستم خدایا تو چرا من را پارسال رفوزه نکردی یا قبول نشدم که امسال قبول بشوم که این همه تسهیلات و این همه راحتی برایم باشد؟ حالا یک کسی ضعیف‌تر از من امسال قبول شده مثلاً او دارد می‌رود؟ نمی‌گفتش؟ چرا دیگر، دعوایش می‌شد با خدا؛ چه کند خدا با ما؟ (مُطِيعُ مَنْ أَطَاعَنِي)، به اینجا می‌رسد، (وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِي)، اگر کسی از من در این ماه طلبِ استغفار کند، لذا رجب ماه استغفار است، لذا دارد که مرحوم آیت الله پهلوانی، آقا شیخ علی آقای سعادت پرور، بزرگوارانِ دیگر فرمودند، مرحوم قاضی همه تأکید کردند که سعی کنید در این ماه با استغفار وارد بشوید، پنجشنبه‌ی اولِ این ماه را در استغفار در خواندنِ آن نمازِ یکشنبه‌های ذیحجه در ورودِ به این ماه پنجشنبه‌اش از دست ندهید، یعنی همان نماز ۴ رکعتی را که در هر رکعت حمد و ۳ بار قل هو الله و بعد سوره‌ی ناس و فلق را بخوانند و بعدش هم درحقیقت دو تا تکه دعا دارد که ساده هستش انجام بدهند که در مفاتیح هست، حتماً تأکید کردند به عنوانِ اینکه خدایا، تعبیرِ وقتی می‌خواهد کسی واردِ بهشت بشود دارد که این‌ها را طیّب کنید “طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ”(زمر/۷۳)، پاک بشوید بعد وارد بهشت بشوید، درست است؟ برای اینکه پاک بشویم و وارد بهشتِ ماه رجب بشویم این نماز را تأکید کردند با اینکه یکشنبه‌های ماه ذیحجه است فرمودند پنجشنبه‌ی لیلة الرغائب به‌اصطلاح اولین شب جمعه‌ی رجب این کار را بکنند که فردا شب می‌شود، از دست ندهیم، گفتند اگر هم آنجا از دست دادیم یکشنبه‌اش این کار را از دست ندهیم، یعنی یکشنبه‌ی اولِ ماه رجب، تازه این نماز تکرارش هم مانع ندارد یعنی انسان احساس کند بیش از این احتیاج به استغفار دارد مکرّر بخواند مانعی ندارد، هر بار استغفارِ انسان یک کمالِ بعد از کمالی است “طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا” بیشتر محقق می‌شود. لذا می‌فرماید که: (غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِي)، هر که در این ماه استغفار کند او را بی‌واسطه موردِ بخشش قرار می‌دهم، (الشَّهْرُ شَهْرِي)، خدا می‌می‌فرماید ماه ماهِ من است، ماهِ امیرالمؤمنین ماهِ خدا هم هست، (الشَّهْرُ شَهْرِي وَ الْعَبْدُ عَبْدِي)، بنده هم که بنده‌ی من است، خیلی زیباست! (وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِي)، این‌ها را کنارِ هم بگذارید: ماهِ من است این هم بنده‌ی من است آن هم رحمتِ من است (فَمَنْ دَعَانِي فِي هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ)، هر کسی دعا کند من اجابتش می‌کنم چون رحمت رحمتِ من است بنده هم بنده‌ی من است ماه هم ماهِ من است، لطفِ حق انقدر در این ماه شدید است، (وَ مَنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ)، هر کسی از من تقاضا کند و سؤال بکند می‌دهم، بی‌دریغ است بی شرط و شروط است بارِ عام است، لذا فقط این است که انسان پشت نکند، رو بکند، جوری نباشد که نفهمیده وارد بشود. بعد (وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي)، این ماه را بین خودم و بنده‌ام آن ریسمانِ محکم قرار دادم بگیرند بیایند به من برسند، (فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ)، اگر کسی به این ماه چنگ زد (وَصَلَ إِلَيَّ)، قطعاً می‌رسد. اگر این را یک آدمِ پولدار به ما می‌گفت، همین حرف‌ها را، می‌دانستیم دارد بدهد آنچه را که لازم داریم، می‌گفت اگر این کارها را بکنی یک خرده حواست را جمع بکنی یک خرده مراقبه‌ات را به من بیشتر بکنی خلاصه اگر بیایی دمِ خانه‌ام می‌دهم این ماه، بیا هر روز هم بیایی می‌دهم، هر روز هم می‌رفتی می‌گرفتی، حالمان اینجوری بود الآن؟ نشسته بودیم بی‌رغبت الآن؟ یا یک‌دفعه آتش می‌گرفتیم که خدای ارحم الرّاحمینِ بی‌ منتها قادرِ مطلق رازق خالق رحیم رئوف جواد این خدا حدّی ندارد و من سر تا پا نیاز بیچاره (أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ فَکَیْفَ لَا أَکُونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی)(دعای عرفه)، در آنجایی که فکر می‌کنم غنی هستم بیچاره هستم و فقیر چه برسد به آنجاهایی که فقرِ من است عینِ احتیاج هستم، وقتی این همه نیاز دارم نامتناهی نیاز دارم چون نیاز‌‌هایمان را نمی‌دانیم آرام هستیم والّا آدم اگر گشنه باشد نمی‌نشیند راه می‌افتد برود یک چیزی بخورد، نیاز گشنگی است تشنگی است احساس است اما احساسِ نیاز را نداریم، اگر این را داشتیم یک آدمِ پولداری می‌گفت بیایی درِ خانه‌ی من غذا هست آب هست همه چیز فراهم است نمی‌رفتیم؟ می‌نشستیم می‌گفتیم حالا خودش بیاورد؟

خب مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی اینجا خیلی زیباست حتماً بخوانید: (أقُولُ فَياحَسْرَتاه عَلي ما فَرَّطنا في جَنْبِ الله)، ما چه کردیم با خودمان که خدا اینجور نازِ ما را می‌کشد و ما نمی‌رویم؟! (فَياحَسْرَتاه عَلي ما فَرَّطنا في جَنْبِ الله)، چقدر کوتاهی کردیم! (أينَ الشّاكِرُون؟ أينَ الْمُجْتَهِدُون؟ أينَ العُقَلاء مِنْ تقدير حَقّ هذاالنِّداء)، کیست که جوابِ این ندا را بدهد؟ (ما لي لا أرَی مَنْ يُجيبُني عَلي نِدائي)، خدا می‌گوید چرا کسی را نمی‌بینم جوابِ من را بدهد انقدر من ناز کشیدم انقدر در را باز گذاشتم، تعبیر بعضی از روایات این است که خدای سبحان نگاه می‌کند به کسانی‌که پشت کردند به او (کَمْ أُطيلَ النَّظَر)(رساله لقاء الله به ضميمه رساله لقاء الله امام خمينى- میرزا جواد ملکی تبریزی- آل علی علیه السلام،قم- چاپ هفتم- ۱۳۸۵- ص ۱۳۴)، چقدر چشم بیندازم به آن دور دورها! (کَمْ أُطيلَ النَّظَر وَ أُحْسِنَ الطَّلَب)، طلب کنم تو را به خدا بیایید، آماده هستم برای کمک به شما، (وَالْقوم لا يَرْجِعُون)، کسی نمی‌آید، خبری نیست، خیلی سخت است! (وَ الْأُنادي أَيْنَ الْعارِفُونَ الَّذينَ يَعْرِفُونَ أَنَّ شُكْر هذه النِّعْمَة لا يُمْكِنْ أَدامها مِنْ أَحَد)(المراقبات، همان)، چه کسی می‌تواند جوابِ این را درست بدهد و از ادای شکرش بربیاید؟! بعد همینجور دارد، می‌گوید اگر خدا این‌ها را بگوید بگوید که (هؤلاءِ الْعَبيد العُصاة وَ اللِّئامِ الطُّغاة)(همان، ۷۱)، چه بد بنده‌هایی هستید که حاضر نیستید بیایید! منی که رفیقِ شفیق هستم کریم العفو هستم، مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ بِالحَسَنات هستم شما (رَهائِنِ الشَّهَوات) هستيد  اموالتان غرقتان کرده، این‌ها را مرحوم آقا میرزا جواد آقا از جانبِ خدا و خودش هِی دارد پاسخ می‌دهد، (المأسورين بِأَيدي الغَفَلات)، اسیر شدید در دستِ غفلت، غفلت برده شما را، این غفلتِ اسرارآمیزی است انسان دارد اصلاً حالش یک‌جور دیگری [است] هر چه نهیب به او زده می‌شود بیدار نشود، خیلی این غفلت اسرارآمیز است، بعد آنجا می‌گوید ما اینجور جواب می‌دهیم: (فَأعْلَمْ أَيُّهَا الرَّسُول الْكريم)، به این منادیِ خدا، (أَنَّكَ تُنادي)، تو آخر داری صدا می‌زنی (أَمْواتاً في صُوَرِ الأَحْياء)، ما مردیم ما زنده نیستیم که صدای تو را بشنویم، “إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ”(نمل/۸۰)، تو هر چه صدا بزنی نمی‌توانی مرده‌ها را بیدار کنی، مرده مرده است، ما مردیم در اینجا، ما از دنیا حیاتمان فقط راه رفتن است، کجا حیات داریم؟! این ندا برای کسی است که زنده است ما که حیاتی نداریم که بشنویم، گوشی نداریم که بشنویم، (أَنَّكَ تُنادي أَمْواتاً في صُوَرِ الأَحْياء فَإِنَّ الْقُلُوب مَيِّتة وَ الْعُقُول هاجِرَة)، (الْعَقْلُ … مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ) است (الکافی- الشیخ الکلینی- المحقق/ المصحح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی- دارالکتب الاسلامیة- تهران- ج ۱- ص ۱۱)، آن رفته، کجاست عقلِ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ؟ اگر عقلی هم داریم عقلمان چیست؟ چه کار کنیم سرِ همدیگر را کلاه بگذاریم؟ چه کار کنیم بتوانیم بیشتر به دست بیاوریم؟ این عقل را داریم، (وَ الْعُقُول هاجِرَة وَ الأَرْواحُ مُخْتَلّة)، ارواح اختلال پیدا کردند حالِ عادی ندارند، (فَكَيْفَ تُنادِي الأَمْوات)، این ندای تو با این امواتی که اینجور خلاصه، بنده خودم را عرض می‌کنم (فَكَيْفَ تُنادِي الأَمْوات وَ الأَمْواتُ لا يَنْتَفِعُ مِنَ النِّداء)، بروید در قبرستان هزار بار هم حرف بزنید جوابی از آن‌ها شما نمی‌شنوید البته اگر پیغمبر باشد سلمان باشد آن‌ها ندا می‌کنند همه‌ی این‌ها جواب می‌دهند، (الأَمْواتُ لا يَنْتَفِعُ مِنَ النِّداء إلّا)، مگر اینکه (أنْ تُحْيي بِنِدائِكَ الْقُلُوب)، مگر اینکه خودِ همین ندای تو چه کار کند؟ نه بر قلوبِ زنده وارد بشود بلکه خودش حیات بدهد، یعنی تو اول زنده‌مان کن توجه‌مان را جلب کن بعد ندا را ما اجابت بکنیم یعنی اجابت هم از خودت باشد نه اینکه ما انقدر بیاییم جلو، نه این را هم خودت ایجاد کن، (إلّا تُحْيي بِنِدائِكَ الْقُلُوب وَ تَرُدَّ الْعُقول علي الرّؤوس وَ تَنَبَّهَ الْأَرْواح)، خودِ این ندا بیدارمان کند تا بتوانیم جواب بدهیم، پس ما را بیدار کن اول تا بتوانیم جواب بدهیم، ما خوابیم ما مرده هستیم، (فَیَعْقِلُوا مَوقِع هذا النِّداءِ مِنَ الْكرامة الْعُظمي)؛ بعد دنبالش همین‌ها را می‌گوید (فَبِشفاعَةِ هذا الشَّأن الْجَميل وِ اللُّطْفِ النَّبيل)، ما اینجوری تقاضا داریم (نَسْأَلُ أَيُّهَا الْمَلَك)، ای ملکی که از جانب خدا آمدی از خدای سبحان می‌خواهیم (أَنْ يُوَفِّقنا لِإجابَةِ هذه الدَّعْوَة اللُّطْفى)، این دعوتِ لطیف (وَ الْكرامَةِ الْعُظْمى وَ نُجيبُكَ أَيُّهَا الواعِد لِلطّوبى لِلذّاكرين و الطّائِعين)، ما می‌خواهیم که خودت الهِ کریمی باشی که رفیقِ شفیقِ ما باشی، (فَيُجيبُكَ أَيُّهَا الْمُنادي الْمُبَلِّغ  لِسانُ حال هذه النُّفُوس اللَّئيمة ذَوي الأُوصاف الذَّميمة قَدْ أنْعَمْتَ)، تو نعمت دادی با این ندایت لطف کردی (وَ أَكْرِمْتَ وَ دَعَوتَ إلي السَّعادَةِ الْعُظْمى)، اما ما چه کنیم که (فَما أبْعَدَ مَحَلُّنا)، ما بدبختیم قدرت پاسخ نداریم، (فَما أبْعَدَ مَحَلُّنا الْخَسيس)، چقدر بیچاره هستیم، (و مَقامُنَا الْأرْذَل و حالُنا الخبيث و مكانُنَا الْأخَس)، ما را چه به خدا؟!! آن طهارتِ مطلق، مبدأِ طهارت، ما کثافت لئیم خسیس بیچاره، هرچه انسان در درگاهِ الهی خودش را بیچاره‌تر ببیند این باعث می‌شود عظمتِ حق را بهتر می‌یابد. آن تعبیر در دعای عرفه هست که خدایا محاسنِ من مَساوی است یعنی آن‌هایی که فکر می‌کردم عبادتِ من است و اعمالِ صالحِ من است پیشِ تو این‌ها چه هست؟ اگر رسیدگی بخواهد بشود این‌ها همه‌اش خراب است، موش همه را سوراخ کرده خراب است چیزی در آن نیست، (‌فَکَیْفَ لَا تَکُونُ مَسَاوِیهِ مَسَاوِیَ)، (مَنْ کَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِیَ)، کسی‌که محاسنش مَساوی است، خوبی‌هایش بد است آن‌وقت بدی‌هایش ببین چه خبر است! اینجور اگر انسان برسد که ما با این وضعِ خراب چه جور محلِّ لِتَقدیسِ خدا باشیم، (ما لِلتُّرابِ وَ رَبِّ الأرْبابِ أيْنَ الْمُتَلَطِّخُ بِالأقذار وَ مَجالِسُ الأطهار)، چه کنیم که کسی‌که این همه با قذارت خودش را آلوده کرده با مجالسِ طاهرین چه نسبتی دارد؟ همینجور ادامه می‌دهد، (فَما أكْرَمَ السَّيِّد و ما الأمَ الْعَبيد … ثُمَّ إنّا قَدْ سَمِعْنا بِأسماعِ قُلُوبِنا ما بَلَّغْته مِنْ قولِ رَبِّنا و إلهِنا: “أنا جَليسُ مَنْ جالَسَني”) بعد آنجا می‌گوید که اگر ما زبانمان به اندازه‌ی زبان همه‌ی عالم بود فصاحتِ همه‌ی فصحای عالم را داشتیم اگر می‌خواستیم با زبانِ همه‌ی عالمیان جوابِ این ندا را بدهیم قدرت نداشتیم از بس که این ندا عظیم است شریف است، چه برسد با این زبان الکنمان که آلوده هم هست بخواهیم جواب بدهیم؛ با این نگاه بیچارگیمان را ببریم درِ خانه‌ی خدا بگوییم خدایا ما فقیریم ما بیچاره‌ایم فقیر مجانی طلب است، مگر آن‌هایی که خوب شدند از کجا آوردند؟ مگر آن‌ها خودشان لایق بودند؟ خب تو خوبشان کردی بعد هم به آن‌ها دادی دیگر، ما هم بیچاره‌ایم اقرار داریم به اینکه بیچاره‌ایم این بیچارگیمان را اول خدایا خوبمان کن بعد هم این حاجات را در موردِ ما اجابت کن؛ اگر حالِ زارمان را پیشِ خدا ببریم با بیچارگی وارد بشویم اظهار بکنیم که چقدر بدبختیم باور بکنید این لسان اثر [دارد]، نه خدا می‌خواهد ما را بیچاره کند، نه، بیچاره هستیم پیشِ خدا، نه پیشِ مردمْ پیشِ خدا، امام سجاد علیه السلام می‌فرماید خدایا من ذلیل‌ترینِ ذلیل‌ها کمترینِ کمترین‌ها، پیشِ خدا اینجور است. آن‌وقت می‌فرماید من نمی‌توانستم شکرِ این نعمت را داشته باشم؛ بعد ادامه‌اش می‌فرماید که: (فَکَما أنَّ الشَّهْر شَهْرُكَ)(ص ٧٤)، همچنانکه ماه ماهِ توست (وَ الْعَبْد عَبْدُكَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتُكَ فَالإعْتِصامُ بِحَبْلِكَ أيْضاً بِتوفيقِك)، اگر کسی می‌خواهد به طرفِ تو بیاید آن هم توفیقِ تو باید باشد خودش که نمی‌تواند قدمی از قدم بردارد، (لِأنَّ الْخيْر كُلُّهُ مِنْك لا يُوجَدُ في شَيءٍ سِواك و أيْنَ لَنا الْخيْر)، ما که هیچ خیری در وجودمان نیست، (و لا يُوجَدُ إلّا مِنْ عِنْدِك)، اگر اجابتمان را کردی بعد آنجا دارد که نگویی خدایا که من رحمت دارم اما “فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ”(اعراف/۱۵۶)(ص ۷۵)، مگر ندارد آیه؟ که من رحمت دارم اما رحمتم را برای چه کسی نوشتم؟ برای متّقین، بعد می‌گوید خدایا متّقین از کجا آوردند؟ مگر قبلش تو اول توفیق ندادی به این‌ها که قدرت پیدا کردند خب به ما هم همینجوری بده دیگر، به ما هم بده متّقیمان کن بعد بالاترش را هم بده، بعدش هم گفتی برای متّقین نوشتم نگفتی که به غیرِ متّقین نمی‌دهم که، اثباتِ شیء که نفیِ ماعدا نمی‌کند، گفتی به متّقین می‌دهم نگفتی به غیرِ متّقین نمی‌دهم پس ما طمع داریم، ببینید خوف و رجا دائماً. باز همانجور دارد که خدایا تو داری کسی را که غیر از من عذاب بکنی اما من غیر از تو خدایی را ندارم که من را موردِ رحمت قرار بدهد، (إنْ كٌنّا عُصاة)(ص ٧٦)، اگر ما معصیت کار هستیم (لكِنّا نَتَوَسَّلُ إلَيْك بِأولِيائِكَ الْمُطيعين)، ما توسّل پیدا می‌کنیم به اولیاءِ مطیعِ تو، ما می‌گوییم محبِّ امیرالمؤمنین هستیم ما اینجا حضرت معصومه داریم آن‌هایی که در درگاهِ تو مقرّب هستند ما دوستشان داریم از طریقِ آن‌ها وارد می‌شویم که (فَما لِلْمُقِرّين الْمُعْتَرِفين السّائِلين الدّاعين الرّاجين الْوَجِلين الْمُسْتَحْيين و ظُهورِ الْجَلال)، اگر یک کسی پیشِ تو ذلیل باشد خودش را ذلیل ببیند تو می‌خواهی با جلالت با او برخورد بکنی؟ نمی‌کنی، (و إنْ كٌنّا عُصاة ولكِنّا نَتَوَسَّلُ إلَيْك بِأولِيائِكَ الْمُطيعين و وجوهنا إنْ كانَتْ مُسْوَدَّة عِنْدَك ولكِنّا نَتَوَجَّه إلَيْك بِوُجوهِ أوليائِكَ الطّاهِرين)، وجوهِ آن‌ها را واسطه می‌کنیم، (قُلُوبُنا و إنْ كانَتْ مُظْلِمَة لكِنّا نَسْتَضيء مِنْ أنْوارِ عِبادِكَ الْعارِفين)، بعد می‌گوید حبِّ دنیا دلِ ما را کشته (و لكِنْ محبَّة أحِبّائِكَ أيْضاً قَدْ أحْياها)، اگر دلِ ما مرده است ولی چه هستش؟ بالأخره همین قدری که، یک کسی گفته بود من داشتم نگاه می‌کردم ببینم چه ربطی بین من و خداست دیدم هیچ دیگر کاملاً ناامید [شدم] بعد یک لحظه دیدم که من هنوز آدم‌های خوب را دوست دارم گفتم خدایا همین یک نور است در تاریکی، اگر از من قطعِ امید کرده بودی دیگر این‌ها را هم دوست نداشتم رها کرده بودم، همین که هنوز در دلم این‌ها را دوست دارم معلوم می‌شود هنوز به من دل بستی هنوز من را رها نکردی. این ماه را ماهِ محبّتِ امیرالمؤمنین قرار بدهیم وسیله و شفیعِ ما باشد. دیگر بعد هم می‌فرماید که اگر مناقشه کنی که شما اهلِ ولایتِ من نیستید می‌گویم خدایا اقلّاً این هستش که دشمنانِ ما ما را جزءِ دوستداران اهل بیتِ تو می‌بینند، دشمنانِ ما تهمت می‌زنند به ما می‌گویند به ما شما جزءِ چه هستید؟ با این تهمت خدایا ما می‌خواهیم بیاییم به درگاهِ تو، ما را تحریم کردند به جرمِ اینکه ما شیعه هستیم، درست است؟ ما را به سختی انداختند به جرمِ اینکه ما محبِّ اهل بیت هستیم، حالا اگر هم واقعاً نیستیم ولی دشمنانِ ما که اینجوری می‌بینند، همین که دشمنانِ ما می‌بینند تو رحم کن به ما که در چشمِ آن‌ها ما محبّ هستیم همین مقدار هم اثرگذار است.

ان‌شاءالله خدای سبحان ما را موردِ رحمتش قرار بدهد. دلم می‌خواست یک سری از مراقباتِ این ماه را هم غیر از آنچه که گفتم عرض بکنم اما مراقب باشیم که واردِ ماهی شدیم که می‌خواهیم اعمالمان را هدیه کنیم، نه اعمالمان ارزشی دارد، می‌خواهیم ارزشمندش کنیم با هدیه؛ بعضی بزرگان گفتند که هدیه کنید به حضرت زهرا بگویید بدهد به امیرالمؤمنین، اگر هدیه کردیم به مادرمان از طریقِ مادرمان بدهند به امیرالمؤمنین، امیرالمؤمنین زودتر می‌پذیرد آن‌وقت آنجا شفاعتشان هم برایمان بیشتر می‌شود.

اعمالی دارد ادعیه‌ای دارد حتماً مراقب باشیم، بعضی وقت‌ها در بعضی از اعمال آمده ۱۰ هزار تا “قُلْ هُوَ الله” در سراسرِ این ماه که روزی ۳۳۳ تا می‌شود اما اگر کسی این را نمی‌تواند می‌گوید وقت ندارم گفتند هزار تا در کلِّ ماه روزی ۳۳ تا می‌شود، دقت می‌کنید؟ می‌گوید اگر این هم نمی‌توانید ۱۰۰ تا در ماه روزی ۳ تا ۴ تا می‌شود، آن دعای (اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ) خیلی دعای بلندی است از ناحیه‌ی مقدّسه آمده که آن دعا را حتماً هر روز داشته باشیم. سعی کنیم در این ماه زیارت امین الله را هرشب یا هر روز بخوانیم، زیارتِ وارد شده‌ی بر امیرالمؤمنین علیه السلام را هر روز توسّل به امیرالمؤمنین در این ماه داشته باشیم تا غفلت از امیرالمؤمنین برایمان ایجاد نشود. حالا بحث استغفار و آن نماز توبه و این‌ها را هم ان‌شاءالله یادمان نرود.

ان‌شاءالله خدای سبحان کمک کند ما را به اینکه بتوانیم محبِّ حضرات معصومین باشیم کار را با محبّت پیش ببریم، محبّت اطاعت برایمان بیاورد “إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ”(آل عمران/ ۳۱) تا محبوبش خدابشویم.

حالا یکی از محبّین امیرالمؤمنین علیه السلام می‌خواهد معمّم‌ بشود هرچقدر عشق و علاقه داریم به امیرالمؤمنین که یک سربازِ ویژه می‌خواهد برایش ان‌شاءالله امشب ملبّس به لباسِ آن نیابتِ امامت بشود با این لباس که خودش را سرباز ببیند یک صلوات بلند مرحمت کنید.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید