درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیه‌السلام)

موضوعات مطرح شده:

موضوع کلی: مقابله با وسوسه شیطان
آیه محوری : «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» ۳۶ زخرف
0:16 توجه به دعای سلامتی امام زمان (عج)
4:06 هیمنه قسم الهی 6:51 اعمال و الفاظ انسان مخلوق او هستند.
10:11 حفظ از وسواس قلبی
11:17 کوری اختیاری
13:26 سر سفره شیطان ننشینیم.
15:07 مقصود از رحمت الهی
16:16 همه عالم ماموران الهی هستند.
18:25 ماموران الهی را ضایع نکنیم.
19:27 کلام آیت الله بهجت در مورد قرآن
20:53 با شما نامحرمان ما خامُشیم!
23:22 مراتب خطوات شیطان
26:53 قرین یعنی جدا نشدنی
27:38 مواظب باشیم سد راه الهی نکنیم!
28:22 استقامت در راه خدا بصیرت می‌دهد.
29:16 اولین گام گمراهی: انحراف عملی
31:40 دومین گام گمراهی: انحراف فکری
32:18 گمراه در قیامت آرزوی دوری از شیطان دارد.

متن جلسه

ان‌شاءالله با توجه این دعا را می‌خوانیم که دعای سلامتی امام زمان است ارتباطمان را با اماممان ان‌شاءالله در این دعا برقرار می‌کنیم و احساس می‌کنیم ناظر بر ماست که داریم دعا برای سلامتی می‌کنیم و دعای برای سلامتی هم از جمله‌ی آثارش فرج است علتش این است که سلامتیِ ایشان در این است که زودتر فرج محقق بشود و اگر دعای برای سلامتی را می‌خوانیم داریم دعا می‌کنیم برای اینکه فرج زودتر محقق بشود چون ایشان نگرانِ شیعه است نگرانِ مؤمنان است و این نگرانی با قیامشان ان‌شاءالله آرامش پیدا می‌کند و ان‌شاءالله به سرانجام می‌رسد لذا دعا را که داریم می‌خوانیم با این نگاه توجه که در عینِ اینکه دعا برای سلامتیِ اماممان هست دعا برای فرجِ اماممان هم هست و می‌خواهیم ایشان را از این اضطراب و نگرانی و از این سختی با اینکه زمینه‌ی فرجش محقق بشود داریم ما دعا می‌کنیم که فرجِ ما هم هست، فرجِ ایشان فرجِ ما هم هست لذا با توجه.

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلا.

ان‌شاءالله ارضِ وجودِ ما و ارضِ عالم به طاعتِ حضرت ولی عصر آراسته بشود و این اطاعتِ وجودِ ما و عالم نسبت به حضرت دائمی باشد صلواتِ بلند  مرحمت کنید.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

 ان‌شاءالله خدای سبحان محور مقاومت را به زودیِ زود  بیش از گذشته نصرت و فتح عنایت بفرماید و مشکلاتشان را برطرف بگرداند صلوات دوم را بلندتر مرحمت کنید.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

هرچقدر عشق و علاقه‌‌ به حضرت زهرا سلام الله علیها داریم با صلوات بر محمّد و آل محمّد ابراز کنیم.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

این صلوات‌هایی که ما می‌فرستیم اولْ مقدمه نیست این اصل است لذا بقیه‌ی حرف‌ها فرعِ این است لذا توجه به اینکه اولِ کلاممان را با این صلوات‌ها قرار می‌دهیم مربوط به این است که اصل و تابلوی بحثمان اصلِ حرفمان همین است که ان‌شاءالله  تمامِ آنچه که در متن می‌خواهد بیاید برای این است که این را تثبیت بکند برای این است که ان‌شاءالله این تقویت بشود در جانمان، لذا با توجه همیشه این صلوات‌ها را داریم حواسمان هم هست. یک صلواتِ با محبت.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

در محضر حدیث شریف معراج بودیم که خدای سبحان با پیغمبر اکرمش تخاطب می‌کند گفتگوی مستقیمِ بی‌واسطه، حتی جبرئیل اینجا واسطه در کلام نیست، خطاب مستقیم است مقامِ تخاطب است، از یک طرف فاعل در اوجِ مقامِ کمالیِ فاعلیت که حضرت حقّ است و قابل در اوجِ قابلیت که پیغمبر اکرم است، با این نگاه این فرازِ حدیث معراج که فصلِ پنجم این حدیث است: (يَا  أَحْمَدُ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي مَا مِنْ عَبْدٍ ضَمِنَ لِي بِأَرْبَعِ خِصَالٍ إِلاَّ أَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّةَ) (الوافی- الفیض کاشانی- کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام،اصفهان- ج ۲۶- ص ۱۴۲)، خطاب می‌کند و قسم می‌خورد که قسم به عزت و جلالم، یعنی کلام از خدای سبحان کفایت می‌کرد صدقِ محض باشد اما برای اینکه تأکیدِ در این وفای به این تحققِ این اینکه یک امرِ عینیِ واقعیِ قطعی است برای ما والّا پیغمبر اکرم که باور داشت برای اینکه ما هم باور بکنیم قسم به عزت و جلالش که دیگر این برای کسانی‌که اهلِ غیرت باشند خیلی سخت است که ببینند خدا دارد قسم می‌خورد که این حرف درست است، خدا که اصدق الصادقین است کلامی را بفرماید ناقلش هم پیغمبر اکرم باشد و این همه مجرای صدق کامل باشد اما برای اینکه وقتی به ما می‌رسد ما باورمان بشود اینجور قسم بخورد، بعضی‌ها اگر می‌گفتند در بعضی کلمات دارد می‌بینند خدا قسم می‌خورد می‌گفتند جان می‌دادند که خدا قسم خورده برای اینکه این حرف راست است خدا قسم خورده!‌ آن آیه‌ی شریفه یادم رفته که قسم می‌خورد در قرآن کریم می‌گویند بعضی‌ها شنیدند جان دادند. (يَا  أَحْمَدُ وَ عِزَّتِي وَ جَلالِی)، قسم به عزت و جلالم  (مَا مِنْ عَبْدٍ ضَمِنَ لِي بِأَرْبَعِ خِصَالٍ)، ۴ تا خصلت را اگر رعایت بکند (إِلاَّ أَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّةَ)، قطعاً ورود به بهشت قطعی است شرطِ دیگری نمی‌خواهد؛ جلسه‌ی گذشته که فاصله افتاده یکی از آن‌ها را بیان کردیم: (يَطْوِي لِسَانَهُ فَلاَ يَفْتَحُهُ إِلاَّ بِمَا يَعْنِيهِ)، دهانش را بسته، فروبسته است مگر به کلامی و حرفی که مقصودِ از اوست، برای او یا (یُعینُهُ) اعانه می‌کند او را، (يَعْنِيهِ) مقصود از اوست یا (یُعینُهُ) که او را اعانه می‌کند؛ اینجور نیستش که هر حرفی از دهانش صادر بشود چون هر حرفی که از دهانِ من دارد می‌آید بیرون یک حقیقتی است من دارم خلق می‌کنم که این خلقِ من باید پاسخ بدهم به چه حقّی تصرف کردی و این خلق را ایجاد کردی؟ این خلقی که تو ایجاد کردی چه فایده‌ای در عالم داشت؟ یک موجود است هر کلامِ من، وجود دارد، خلق شده، این خلق اگر بیفتد آسیب بزند هرچقدر این آسیب بزند آسیبی است که من ایجاد کردم، اگر این حرف بی‌فایده باشد این موجودی که من ایجاد کردم بی‌فایده باشد این بی‌فایده بودن خودش جای یک فایده را گرفته چون جای یک فایده را گرفته من موردِ عتاب قرار می‌گیرم چرا این خلق را کردی؟ چه نفعی این در عالم داشت که “الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ” (سجده/ ۷)، خدا خالقی است که هر چیزی را خلق کرده “أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ” است، بهترین است، لذا باید انسان در خلقی که می‌خواهد ایجاد کند که اعمالِ انسانْ خلقِ انسان هستند مخلوقِ انسان هستند، الفاظِ انسان کلماتِ انسان مخلوقِ ما هستند، اگر باور کردیم کلامی که از دهانِ ما صادر می‌شود عملی که از ما نشأت می‌گیرد اگر باور کردیم این‌ها یک مخلوق است در عالم از بین نمی‌رود، اینجور نیستش که فقط بگویم یک لحظه من گفتم تمام شد بادِ هوا بود، نه، این در عالم ایجاد شد و هرچقدر این اثر بگذارد هرچقدر جایِ یک مخلوقِ حَسَن را بگیرد هرچقدر گوشی را پر کند من باید پاسخ بدهم، این را اگر دید انسان آن‌وقت به راحتی هر حرفی از دهانش درنمی‌آید؛ لذا این قبلاً عرض شد که (يَطْوِي لِسَانَهُ فَلاَ يَفْتَحُهُ إِلاَّ بِمَا يَعْنِيهِ) مگر به آن چیزی که مقصودِ اوست و برای او مفید است و خدا اجازه داده که این را بگوید ما یعنیِ اوست یعنی مقصودِ از این وجود است در راستای هدایت و کمالِ این وجود است؛ و دومی از آن: (يَحْفَظُ قَلْبَهُ مِنَ اَلْوَسْوَاسِ) این بحثی است که امشب ان‌شاءالله چند دقیقه در محضر دوستان هستیم که قلبش را از وسواس حفظ می‌کند، از وسواس چیست که حفظ می‌کند؟ در اینجا مرحوم آیت الله سعادت پرور یک آیاتی را ذکر کردند اولین آیه‌ای که ذکر می‌کنند همین آیه کفایت می‌کند اگر انسان توجه به این آیه داشته باشد و سعی بکنیم روزیمان سفره‌ای که امشب ان‌شاءالله بر سرش نشستیم که (ألْقُرْآنُ مَأدَبَةُ اللّهِ) (جامع الأخبار- محمد بن محمد شعیری- مطبعة حيدرية،نجف- ص ۴۰)، قرآن سفره‌ی پهنِ الهی است آنجا می‌فرماید از او بگیرید هر چه که می‌خواهید، یعنی سرِ این سفره آنچه لازم است از او بگیرید، (مَأدَبَةُ اللّهِ) است سفره‌ی بازِ پر است یعنی سفره‌ای که همه چیز بر سرِ آن قرار گرفته است، با این نگاه ان‌شاءالله بر سرِ این آیه می‌خواهیم بنشینیم که می‌فرماید: قالَ الله تَعَالی: “وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ- وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ- حَتَّىٰ إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ- وَلَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ” (زخرف/ ۳۶-۳۹)، این دو سه آیه که پشت سرِ هم در اینجا آمده؛ “وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ”، عَشَوَ چشمی که آسیبی و آفتی ببیند که نتواند ببیند یا تار می‌بیند یا در شب دیگر نمی‌تواند ببیند یعنی آن کوریِ شب که دیگر قدرتِ دیدن ندارد باید خیلی نور زیاد باشد تا این چشم بتواند ببیند، همه‌‌ی این‌ها را گفته‌اند، “وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ”، کسی‌که با اختیارِ خودش چشمش را چه کار کرد؟ دچارِ عَشَوه کرد دچارِ این کوری و آفت کرد، “وَمَنْ يَعْشُ” خودش این کار را کرده، چه کردیم که “وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ” که انسان وقتی در مقابلِ ذکرِ رحمتِ الهی قرار می‌گیرد می‌بیند دوست ندارد، سرِ سفره‌ی پهنِ الهی می‌نشیند می‌بیند میل ندارد اما در مقابلش انسان سرِ سفره‌ی شیطان که بنشیند می‌بیند چقدر اشتها دارد چقدر میل دارد، وقتی به گناه می‌رسد و معصیت نعوذبالله می‌بیند مشتاق است اما به اطاعت و طاعت که می‌رسد می‌بیند بی‌میل و بی‌اشتهاست، این یک مرتبه از “وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ” [است]، هر مقداری انسان چشمش از دیدنِ آن رحمتِ رحمانی کور بشود “نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا”، در قبالش سرِ سفره‌ی شیطان نشسته، یعنی نمی‌شود انسان از مقامِ ارتباط با خدا دور بشود ولی “نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا” محقق نشود، این دو کفّه بیشتر ندارد مرزِ این را طی کردی در مرزِ آن هستی، وسطش نیست که خالی باشد بگوید من نه حالِ ارتباطِ با خدا دارم نه تحتِ تصرفِ شیطان هستم، نه نمی‌شود، همان مقداری که انسان عَشَوه پیدا بکند حالتِ کوری از ذکرِ رحمان پیدا بکند، آن هم ذکرِ رحمان! رحمانی که همه‌اش رحمت است همه‌اش درحقیقت نفع است برای انسان، اگر انسان عَشَوه و کوری و آفت و ندیدن آنجا پیدا بکند به‌دنبالش دیگر این قهری است یعنی این دیگر اختیارِ انسان نیست در اینجا از او خودش را دور کرد “نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا”، یک شیطانی بر او گمارده می‌شود که این در مقابلِ اوست، آن‌وقت این دور شدن از سفره‌ی رحمانی مراتب دارد “نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا” هم مراتب دارد، هر یک پله از آن‌طرف یک پله از این‌طرف است یعنی تطابقِ کامل است، نمی‌شود انسان بگوید من شراب خوردم مست نشدم مستی برای شراب است این‌ها هم سنت‌ِ الهی است سنتِ الهی “وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا”، یعنی بینِ این دو تا مثل خوردنِ شراب و مستی که دیگر مستی قهری است بر خوردنِ شراب است دوریِ از ذکرِ رحمان قطعاً چه هستش؟ “نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا” قطعیِ آن است، آن‌وقت این دوری از ذکرِ رحمان این نیست که انسان بگوید یا رَحمان یا رَحمان، معلوم است دیگر، سرِ سفره‌ی الهی که پهن است همه‌ی آن حسناتی که امکان‌پذیر است همه‌ی اوامرِ الهی و نواهیِ الهی سرِ این سفره است، هر کدامش را کوتاهی بکند از این سفره هرجایی بی اجازه‌ی خدا تصرفِ در خودش بکند بی اذنِ حقّ تصرف بکند نفهمد این به خدا چه ربطی پیدا می‌کند هر جایی این تصرف باشد این دوری از ذکر است، ذکرْ آن است که انسان حواسش هست، می‌گوید من دارم غذا می‌خورم همین بِسمِ الله که می‌گوید اولش الحمدلله که می‌گوید آخرش یادش هست که بر سر هر سفره بنشستم خدا رزاق بود(حافظ) رزاقیتِ الهی را بر سرِ همین سفره می‌بیند که این‌ها مأمورانِ الهی هستند دانه دانه‌ی برنجی و قطره قطره‌ی آب و غذایی که سرِ این سفره است هر کدام آنجور که در روایات می‌فرماید یک قطره‌ی باران که از آسمان به زمین می‌آید ملکی همراه آن است که آن ملک آن را همراهی می‌کند تا به مأموریتش برساند تا به نهایتِ مأموریتش نرسد آرام نمی‌گیرد از جمله مأموریتش این است که این آب قطره قطره‌هایش می‌شود یک لیوانِ آب ما این را سر می‌کشیم یعنی چقدر مأمورانِ الهی از کجا این آب تبخیر شد به آسمان رفت و بعد در آنجا ابر شد بادها آن را حرکت دادند در کجا این ابر باران شد فرود آمد و چه جوری از لوله مثلاً از شهرکرد و نمی‌دانم ارتفاعاتِ کجا این لوله کشی آمد رسید تا به این لوله‌ی خانه‌ی ما این شد تا درحقیقت در یک لیوان و بعد من این را نوش جان کردم، این همه مسیر را طی کرده تا آمده در اینجا، یا یک دانه‌ی برنج همینجور، ما درحقیقت بشقاب بشقابش را نوش جان می‌کنیم عیبی هم ندارد اما بدانیم هر کدام از این‌ها مأموریتی داشتند هر کدام از این‌ها مأمورانِ الهی ملائکه همراهشان بوده، می‌دانید اگر آدم با این نگاه غذا بخورد چقدر با خدا کِیف می‌کند که خدایا این دانه‌ها را دانه دانه‌ها را چه جوری جمع کردی از کجا، چه جور این‌ها آبیاری شدند چه جور رشد کردند چه جور این گونی شد کیسه شد کجا چطور؟ از کدام مغازه تا کجا؟ با مأموریتْ این‌ها دانه دانه معلوم بوده پیشِ تو که این روزیِ چه کسی می‌شود، چه کسی می‌خواهد این را بخورد، برای چه می‌خواهد بخورد، خب این‌ها خیلی عجیب است! که این می‌خواهد خورده بشود تا تبدیل بشود، خاک در درونِ انسان می‌خواهد تبدیل بشود به نور، یعنی انسانی که حرف می‌زند عملِ صالحی انجام می‌دهد کاری می‌کند خدمتی به مؤمنان می‌کند دارد آن غذایی را که خورده تبدیل می‌کند به چی؟ به نور، واقعاً می‌شود نور، ماده می‌شود مجرّد با این حرکت، آن‌وقت ببین اگر انسان این را حرام کند اگر انسان این را خورد و معصیت شد غفلت شد آن‌موقع این‌ها تک تکِ این‌ها شاکی از انسان می‌شوند یا نمی‌شوند؟ که این همه مأموریت را طی کردند تا آمدند به ما رسیدند ما اینجور خلاصه ضایعشان کرده باشیم، خودتان را بگذارید جای یکی از آن دانه‌های برنج، جای یکی از آن قطره‌های آب که اگر یک مأموریتِ سنگینی را روزها و ماه‌ها طی کرده باشید رسیده باشید تا آماده کرده باشید خودتان را برای یک نتیجه‌ای که آن نتیجه محقق بشود بعد برسید به آن مرتبه‌ی نهایی یکی پا بگذارد لِهِتان بکند، چقدر برای انسان این سخت است که بزند در ذوقتان بگوید من نمی‌خواهم بیخود آمدی برگرد برو! بر سرِ هر سفره بنشستم خدا رزاق بود، (ألْقُرْآنُ مَأدَبَةُ اللّهِ) است سفره‌ی پهنِ الهی است؛ خدا رحمت کند آقای بهجت می‌فرمودند خُذْ ما شِئْتُمْ لِما شِئْتُمْ، از این سفره‌ی پهنِ الهی هر چه می‌خواهید بگیرید برای هر چه که می‌خواهید یعنی کشش دارد تمامِ حاجاتِ شما را قرآن اجابت بکند، خُذْ ما شِئْتُمْ لِما شِئْتُمْ، چقدر این زیباست! این قرآن وحیِ الهی است از جانبِ خدا نازل شده ملکِ موحیِ وحی این را آورده بر دلِ پیغمبر اکرم “نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِكَ” (بقره/ ۹۷) بعد از آنجا بر زبانِ مبارکِ پیغمبر اکرم از آنجا راویان همینجور نسل به نسل این‌ها را برای ما کتابت کردند نقل کردند تا رسیده امروز به دستِ ما ما داریم می‌خوانیم، این نگاه را بکنیم چه مأموریتی همراه این است که هر آیه به گوشِ هر کدام از ما می‌رسد آن آیه مأموریتِ ویژه برای ما دارد یعنی اگر همین آیه الآن دارد خوانده می‌شود یک مأموریتِ عمومی نیست این فقط بلکه این برای هر کسی کارِ خاصی با آن شخص دارد آیات قرآن که به گوشِ انسان می‌رسد هر کدام کارِ خاصی دارند لذا ببینیم با ما چه کار دارد وقتی آیه که می‌رسد؛ “وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا”، اگر کسی از ذکرِ رحمان خودش را دور کرد از رابطه خودش را گسست، گسستنِ از رابطه است یعنی بر سرِ سفره می‌نشیند غافلاً، بر سرِ سفره‌ی پهنِ قرآن می‌نشیند بی‌رغبت، اعمالِ صالح سرِ راهش قرار می‌گیرند عالم سفره‌ی پهنِ الهی است بر سرِ این سفره نشسته اما پشت کرده و لِه می‌کند تمامِ آن مأمورانِ الهی را، پا می‌گذارد بر روی آن‌ها، این‌ها را مأمور نمی‌بیند این‌ها را ملائکة الله نمی‌بیند بلکه این‌ها را دارد چه می‌بیند؟ یک مشت جوامد یک چیزهای بی‌شعورِ بی‌فهم می‌بیند، می‌گوید این‌ها همه شعور دارند. یک کسی می‌گفت من داشتم قدم می‌زدم در یک بیابانی بعد می‌گفتم کاش این‌ها زبان داشتند با ما حرف می‌زدند با ما گفتگو می‌کردند از خودشان می‌گفتند که چه کار دارند؟ مأموریتشان چیست؟ می‌گوید همینجور که داشتم قدم می‌زدم یک‌دفعه دیدم همه‌ی این‌ها سر بلند کردند بوته و سنگ و خاک سر بلند کردند به من می‌گویند ما سمیعیم و بصیر و باهُشیم/ با شما نامحرمان ما خامُشیم (مولانا)، تو گوشِت کر است ما داریم حرف می‌زنیم ما گویا هستیم “وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ” (اسراء/ ۴۴)، شما کر هستید، شما کر هستید نزنید به اینکه ما لال هستیم، نه ما لال نیستیم ما گویا هستیم ما سمیعیم و بصیر و باهُشیم/ با شما نامحرمان ما خامُشیم، این می‌شود ذکر، اگر آدم عالم را اینجور دید این می‌شود چه؟ می‌شود ذکر، این می‌شود ارتباط با خدا، آن‌وقت هر جایی آدم ما یَعنی‌اش می‌شود که می‌داند اینجا باید چه کار بکند، لا یَعنی نمی‌شود برایش، همه به او مربوط می‌شود، می‌داند وظیفه‌اش اینجا چه می‌شود، با انسان‌های دیگر مؤمنان دیگر با کفار و مشرکان آنجا چگونه باشد با منافقان چگونه باشد با مؤمنان چگونه باشد با احکامِ دینش چه جوری باشد با حالاتِ شخصیِ خودش، همه‌ی این‌ها برایش حال پیدا می‌کند، این می‌شود ذکر، دائم الذّکر می‌شود، خوشا آنان که دائم در نمازند/ بهشت جاودان بازارشان بی (باباطاهر)، که این همین (أَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّةَ) اینجا داشت که قسم می‌خورد که حتماً این‌ها در بهشت وارد می‌شوند. “وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ”، کسی‌که خودش را کور کند با دست خودش چشمش را آسیب برساند از اینکه نعمت‌های الهی را ببیند “عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ”، این “فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ” خیلی خطرناک است! ببینید شیطان گاهی وسوسه می‌کند کارِ شیطان گاهی وسوسه است، وسوسه یعنی یک خطور ایجاد می‌شود ممکن است من انجام بدهم ممکن است من انجام ندهم، در ذهنِ آدم خیلی وقت‌ها یک چیزِ بدی می‌آید اما بعد هم می‌بینی انسان موفق می‌شود آن را انجام نمی‌دهد، این می‌شود اولین مرحله، دومین مرحله می‌شود: “إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ” (اعراف/ ۲۰۱)، شیطان مسّ می‌کند انسان را یعنی از وسوسه نزدیک‌تر شده با انسان تماس گرفته، مَسَّ تماس است، تماس پیدا کرده یعنی انسان یک مرتبه از آن وسوسه آمد جلوتر کانّه اقدام برای عملِ معصیت را دارد انجام می‌دهد، “إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ”؛ آن‌وقت یک مرتبه دیگر می‌آید که انسان به اصطلاح با شیطان در عمل درحقیقت متحد می‌شود که تعبیر این است که بعد از آن در قلبِ انسان فرو می‌رود “في صُدُورِ النَّاسِ” (ناس/ ۵)، وسوسه را از مرتبه‌ی خطور به صدور می‌رساند وقتی به صدور رساند در دل جا می‌گیرد در دل که جا گرفت این دیگر از حالا به بعد تأثیر ایجاد می‌کند یعنی مثل یک دانه‌ای که کاشته می‌شود، تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام است تخم گذاری می‌کند شیطان در سینه‌های ابن آدم، (فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ) (خطبه‌ی ۷ نهج‌البلاغه نسخه‌ی صبحی صالح)، در دل‌های انسان تخم می‌گذارد آن‌وقت این تخم کم کم فَرَّخَ جوجه می‌شود، جوجه که شد چه می‌شود؟ دارد رشد می‌کند دیگر، حالا وقتی جوجه شد کم کم آن قلب را و سینه را تسخیر می‌کند می‌شود برای خودش، لذا بعد کم کم این ولیّ‌اش شیطان می‌شود بعد از اینکه رشد کرد، از عمل می‌رسد به آنجایی که شیطان می‌شود ولیّ‌اش که این هم در آیه دارد که می‌فرماید: “وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا” (نساء/ ۱۱۹)، کسی‌که شیطان بشود چه؟ ولیّ‌اش؛ از این بالاتر چه می‌شود؟ خودش می‌شود شیطان، (شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ) (انعام/ ۱۱۲) که خودش می‌شود شیطان، ببین از کجا شروع کرد خیلی حوصله‌اش خوب است صبرش زیاد است، اول با یک وسوسه بعد کم کم مَسّ، نزدیک می‌شود، می‌گویند اسبِ چموش را می‌خواهید به اصطلاح رامش کنید یک ذره یک قدم نزدیکش را بایست زود جلوتر نرو، بعد خطواتِ شیطان، خطوه، قدم به قدم، یک چیزی ایجاد می‌کند اول آدم نه هم با خودش می‌گوید بعد کم کم یواش یواش مزه‌اش را می‌چشد بعد کم کم گاهی هم پشیمان می‌شود وقتی مزه‌اش را چشید ولی دوباره یادش می‌آید می‌بیند بدش نمی‌آید از این، دوباره سه باره، بعد کم کم چه می‌شود؟ از مرتبه‌ی عمل به مرتبه‌ی فکر می‌رسد. حالا دنباله‌ی آیه می‌فرماید: “نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ”، دیگر با این چه می‌شود؟ دوستِ دائم می‌شود، قرین یعنی جدانشدنی، یَعْشُ از آنجا درحقیقت که چشم را آسیب زد وقتی چشم آسیب می‌بیند چیزی قرین شد دیگر از این نمی‌تواند جدا بشود، “وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا” (طه/ ۱۲۴)، رسوایی به دنبالش است، رسوایی دیگر آدم در طیفِ شیطان افتاده ماندگار می‌شود. حالا این “فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ” را ان‌شاءالله اگر شد باز هفته‌ی آینده به آن می‌پردازیم. “وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ”، وقتی قرین شد با این چه می‌شود؟ باعث می‌شود که این نه فقط خودش تابع شد راهِ دیگران را هم می‌بندد “لَيَصُدُّونَهُمْ” تعدّی پیدا می‌کند حکمش به دیگران، “وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ”، شیطان این را از سبیل دور می‌کند وقتی این از سبیل دور شد برای اینکه خودش را توجیه بکند چه کار می‌کند؟ دیگران را هم به خودش می‌رساند، “لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ” یعنی دیگر از راه جدایش می‌کند، راه جلویش از جهتِ الهی بن‌بست می‌شود می‌بیند راه ندارد دیگر، “لَيَصُدُّونَهُمْ” شیطان این‌ها را “عَنِ السَّبِيلِ”، در مقابلِ این است “وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ” (جنّ/ ۱۶)، اگر بر طریق که همین سبیل است این‌ها پایداری کردند ماندند آنجا “لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا”، ما آن‌ها را چه کارشان می‌کنیم؟ ماءِ غَدَق به آن‌ها می‌دهیم، ماءِ غَدَق یعنی یک بصیرتی علمی امامی، همه‌ی این‌ها مراتبش است، که او دیگر همه چیز برایش روشن است، نه فقط جلوی پایش را می‌بیند تا عمقِ حرکتش را هم دید پیدا می‌کند این تحیّر ندارد این معیشتش ضَنک نیست این چشمش بینا می‌شود، “لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا” مرحوم طبرسی می‌فرماید چشمش بینا می‌شود در آنجا با این، در مقابلِ اینجا که عَشوه پیدا می‌کند کور می‌شود. بعد می‌فرماید که: “وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ”، این‌ها فکر می‌کنند که مهتدی هستند، خیلی خطرناک است! در آن آیه‌ی شریفه که می‌فرماید که: “الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَنْ ذِكْرِي” (کهف/ ۱۰۱)، کسانی‌که چشم‌هایشان در یک پوشش است یک پرده جلویش است “عَنْ ذِكْرِي”، از ذکرِ من، خدا می‌فرماید، بعد دنباله‌اش: “قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا” (همان/ ۱۰۳)، می‌خواهید بگویم چه کسی از همه بدتر است از جهتِ عمل؟ “الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا” (همان/ ۱۰۴)، همه‌ی کوشششان شکمشان است، دنیاست، فکر و ذکرشان این است که الآن چه بخورم شب چه بخورم فردا چه بخورم چه بپوشم کجا بنشینم، همه‌اش دنبال چه هستند؟ منتها حالا یک کسی مقام و ریاست هم از اینجا شروع می‌شود، “ضَلَّ سَعْيُهُمْ” یعنی همه‌ی توانش برای همین است، از صبح که بلند می‌شود تا شب حتی اگر علم کسب می‌کند که با این علم چه کار بکنم که سرور بشوم بر جامعه، بتوانم درحقیقت عزیز باشم در جامعه، مردم به من احترام بگذارند، “ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ”، اینجا را می‌خواستم بگویم: “وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا”، اولین مرتبه‌ای که این‌ها اخسرین اعمالا هستند “يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا” می‌گویند فعلمان فعلِ خوبی است کارمان کارِ خوبی است احتمال نمی‌دهند کارشان غلط باشد؛ پس اول انسان به کجا می‌رسد؟ به اینکه فعلش را فعلِ درست می‌بیند لذا اول یک خَلَجانی داشت نکند غلط باشد ولی کم کم در اثرِ بی‌اعتنایی به آن این چه شد؟ تثبیت می‌شود می‌گوید: “يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا”؛ بالاتر از این این آیه می‌شود: “وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ”، یعنی بعد از اینکه افعالش را توجیه کرد که “يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا” فعلم خوب است کارهایم خوب است به اینجا می‌رسد “وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ”، اصلاً مبنا و این‌هایش به هم می‌ریزد نه فقط عملش، آن قبلی چه بود؟ “يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا” اینجا می‌رسد “وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ”، یعنی از جهتِ تفکری کارش خراب می‌شود، این دیگر برگشت ندارد؛ خدا رحم کند که “وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ”؛ “حَتَّىٰ إِذَا جَاءَنَا”، خدا می‌فرماید تا وقتی‌که این‌ها بر ما وارد می‌شوند قیامت به پا می‌شود، “حَتَّىٰ إِذَا جَاءَنَا” تا آنجا می‌رسد “قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ”، شیطان را آنجا نگاه می‌کند می‌بیند این با این قرین است رفیقِ صمیمی است ملازم است بعد می‌بیند این عینِ آتش است عینِ بدی است، نه بد باشد عینِ بدی است، بعد نگاه می‌کند این هم چسبیده به او، با اختیارِ خودش چسبیده به او و ملازم کرده خودش را با او، می‌گوید: “يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْن”، کاشکی من از تو فاصله‌ام بین مشرق و مغرب بود یعنی بالاترین فاصله، اصلاً ربطی به همدیگر نداشتیم، “فَبِئْسَ الْقَرِينُ”، چه بد رفیقی هستی تو! چون آنجا تازه می‌شناسد ولی اینجا که حواسش نبود “وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ”؛ بعد: “وَلَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ”، امروز ولی فایده‌ای ندارد، “وَلَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ”، تو با این شیطان در عذاب مشترک هستید، جدا نمی‌شوید دیگر.

 ان‌شاءالله خدای سبحان کمکمان بکند امام صادق علیه السلام می‌فرماید: (إن كانَ الشيطانُ عَدُوّا فالغَفلَةُ لِما ذا) (الأمالي- الشيخ الصدوق- مؤسسة البعثة- ج۱- ص ۵۶)، چه جور می‌شود از یک شیطانی که اینجور در کمینِ آدم است انسان غافل باشد؟! من عرض کردم یک باری خدمت حضرت آیت‌الله بهجت عرض می‌کردم آقا ما خیلی حواسمان پرت است یک تَشَری به ما بزنید یک خرده حواسمان جمع شود ایشان فرمود که اگر انسان در یک میدانی باشد که از همه‌ی اطرافش محاصره شده باشد و دارند رصدش می‌کنند آنجا چه جوری قدم برمی‌دارد؟ می‌داند اگر یک قدم را بی‌احتیاط بردارد تیر را خورده تمام شده، بدانید ارتفاعات دستِ آن‌هاست شما می‌خواهید در این درحقیقت درّه حرکت بکنید چه جور انسان باید هر قدمش همه‌ی اطراف را مراقبت بکند شیطان گفته “لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِم” (اعراف/ ۱۷)، از جلوی رو از پشت سر از سمت راست از سمت چپ من حواسم به شما هست، اگر (إن كانَ الشيطانُ عَدُوّا فالغَفلَةُ لِما ذا)، چگونه انسان غافل می‌شود و رها می‌کند خودش را در دستِ این دشمنِ خونخوار که قسم خورده که “فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ” (ص/ ۸۲).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید