درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیهالسلام)
موضوعات مطرح شده:
1:51 جدال حق و باطل برای تقویت نظام باطنی است.
5:17 سبب نزول سوره فتح
9:26 تحلیل آتش بس اسرائیل
14:17 رزمایش بیعت از جنگ اثرگذارتر است.
16:38 نحوه برخورد قرآن با تقاضای صلح اسرائیل
19:45 معیت نصرت الهی
22:41 خدا به جانش قسم خورده است!
24:29 چهار کار ساده برای ورود به بهشت
25:40 اولین آن مراقبه زبان است.
28:14 مراقبه دیگر در روایت
29:19 گره خوردن جوع و صمت
32:30 مومنین حرفشان براساس حق است.
34:28 نهایت لذت مومنین به ذکر خداست.
37:59 آرزوی تو، رنگارنگ دنیا نباشد.
39:37 دو کار ساده برای سلوک
متن جلسه
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ الحمدلله ربِّ العالَمین وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلا.
انشاءالله از یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
هرچقدر عشق و علاقه داریم که انشاءالله خدای سبحان محور مقاومت را با پیروزیهای بیشتر سرفرازی وعزتِ روزافزون انشاءالله بر کفر و یهود و شرک و صهیونیست و استکبار پیروزتر قرار بدهد عزتمندتر قرار بدهد هرچقدر مشتاقیم با صلوات یاریشان کنیم.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
همهی عشق و علاقهمان را به حضرت زهرا سلام الله علیها با صلوات بر محمّد و آل محمّد اظهار کنیم.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
خب قبل از اینکه وارد بحثِ شرح حدیث معراج بشویم نکتهای را عرض بکنیم که دستوری که آقا فرمودند برای کمک به جریان مقاومت با خواندن سورهی فتح و همچنین دعای نصر که دعای چهاردهم صحیفه است و همچنین با دعای توسل که این سه را هرچقدر که هر کسی میتواند به عنوان یک دستورالعملِ حیاتِ جمعی و به عنوان یک حرکت جمعی که مؤمنان را علاوه بر اسباب ظاهری متکی بر اسباب الهی میکند که یاد بگیریم که همانجوری که “وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ”(انفال/ ۶۰) در نظام ظاهری لازم است در نظام باطنی هم حتماً این “وَأَعِدُّوا لَهُمْ” لازم است و آن آمادگی در نظام باطنی با همین ایمانِ بالاتر توجهِ بیشتر تمسکِ به یک حقیقتِ واحده در نظام باطنی است که مؤمنان با این نگاه حرکتِ باطنیشان را قویتر بکنند، اصلاً جریان جنگ حقّ و باطل برای این تقویت نظام باطنی است و لذا امیرمؤمنان علیه السلام وقتی در جنگ بودند گاهی بعضی از یارانِ حضرت میدیدند که حضرت حالت اضطرابی در بعضی از اوقات دارد و با این طرف و آن طرف نگاه کردن هی درحقیقت در وقتیکه جنگ است میدان است اما حضرت انگار حواسش به میدان نیست سؤال میکنند آقا مثلاً شما دنبال چیزی میگردید؟ گفت منتظرم که وقت نماز کِی میشود، یعنی در حینی که دارد حضرت میجنگد دنبال این است که آن وقت نماز [چه موقع است]، میگوید آقا الآن؟ شما بر مرکب در میدان در حالتِ جنگ؟! میگوید خب ما برای این داریم میجنگیم؛ پس آن تقویت نظام باطنی که اصلاً دشمن خودش نمیداند کاری که دارد میکند خدمتی که میکند این است در این مواقع آن حیاتِ باطنی احیا میشود مردم به آن نگاه باطنی و توجه به خدا رو میکنند و علاقمند میشوند و توجه میکنند، اگر دشمن میدانست که این حیات باطنی زنده شدنش چقدر قدرت ایجاد میکند اگر میفهمید هیچگاه این کار را نمیکرد چون میبیند آن چیزی که درمقابلش برخاسته آن اصلاً دارد اینجا به دستِ او محقق میشود، لذا در جریان درگیریِ حقّ و باطل است که حقّانیتها در وجودِ مؤمنين شدت پیدا میکند و آن آثارِ حقّ در وجودِ مؤمنين آشکارتر میشود و آن آثارِ حقّ از جملهش همین روحیهی حیات معنوی است که زندهتر میشود، لذا این دستورات که هر سه به هم مرتبط هم هست چه سورهی فتح که بهخصوص الآن انسان تأثیرش را بیشتر میبیند که اساسِ سورهی فتح بعد از این بود که جریانِ حرکتِ پیغمبر اکرم برای رفتن به مکّه برای حج انجام بشود وارد بشوند ۱۴۰۰ نفر اما طوری شد که آنها مانع ایجاد کردند و آنها به دست و پا افتادند، خیلی جالب است که آنها پیشنهاد صلح دادند که امسال شما وارد نشوید تا ۱۰ سال بعد از این بیایید ما خالی میکنیم مکّه را چند روز برای شما [و] شما مشغول [حج بشوید]، با اینکه به ظاهر قدرتمندی برای اهلِ مکّه بود، سِلاح مربوط به آنها بود، تجهیزات و قوا مربوط به آنها [بود]، امکانِ شهر دستِ آنها بود اصلاً، متحدینشان همه با هم بودند اما درمقابل این ۱۴۰۰ نفر که قصدشان هم حج بود گفتند پیغمبر خواب دیده در روایت دارد که امسال، آیهی قرآن هم هست در همین سورهی فتح که ما “مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ”(۲۷) که با سرِ تراشیده که آن نشانهی عملِ حج بود لذا پیغمبر دستور حرکت دادند برای حج قصدشان هم نبود درگیر بشوند اما در عین حال آمادگی را هم داشتند که اگر لازم شد، آنها به عجز آمدند، آنها تقاضای صلح کردند و تقاضای صلح چون از جانب آنها بود پیغمبر پذیرفت اما بعضی تندروها در لشکر ایشان حضرت را شماتت کردند که چرا، حالا این هم عجیب است که این تندروهای که، روایتها را ببینید تاریخ را، وقتی میآید پیش پیغمبر به ایشان عرض میکند که چرا این کارِ دنی پست را انجام دادی که صلح است بعد تاریخ نقل میکند این شخص در هیچکدام از جنگها نه زخمی خورده نه چیزی، غیر از اینکه حتی در جنگ احد این شخص وقتی فرار کردند خدا رحمت کند آیت الله احمدی میانجی را ایشان میفرمود این و یکی دو نفرِ دیگر انقدر دور فرار کرده بودند ۳ روز بعد به مدینه رسیدند بعد پیغمبر وقتی آنها را دید گفت آخر انقدر هم دور نمیخواستید بروید که، کاری با شما در آن دورها نداشتند، اما در اینجا که میرسد شجاعتشان گل میکند [میگوید] چرا صلح کردید؟ چرا به این امرِ دنی چنگ زدید؟! که آنجا پیغمبر میفرماید این امرِ دنی نبود، این عمل عملِ پست نبود، بعد پیغمبر با حزن به سمت مدینه حرکت میکند چون بعضی از یارانش اینجور حرفها را زده بودند سورهی فتح نازل میشود، یعنی سورهی فتح کجا نازل شد؟ وقتیکه به ظاهر مؤمنين کوتاه آمدند اما این کوتاه آمدن به امرِ الهی بود خدای سبحان همین صلح حدیبیه را از چندین جنگ برای مؤمنان دستآوردش را بیشتر قرار داد به طوریکه در حدودِ دو سال بعد از صلح حدیبیه ۱۴۰۰ مؤمنی که همراه پیغمبر بودند چندین هزار شدند، اصلاً دشمن نفهمید که در این صلحی که تقاضا کرد این بهاصطلاح زمینه داد به رشدِ مؤمنان باعث شد که مؤمنان با دستِ باز حرکت بکنند، فکر میکرد چند چیز تحمیل کرده اما ندانست که کاملاً تسلیم شده لذا فتح مکّه سال هشتم محقق شد و با فتح مکّه که دو سال بعد از سال ششم صلح حدیبیه بود تمامِ آن نتایجی را که اینها میخواستند محقق شد، این هم خلاصه از آن نگاهِ متعالی است که اگر الآن آتش بسی صورت گرفته و آنها تقاضا کردند نمیدانید که وقتی آنها تکبرشان و آن حالتِ استکبارشان با این شدت اصلاً التماس هم به آنها برای آتش بس میخواستند بکنند حاضر نبودند قبول بکنند بعد وقتی در اظهار هم بیانشان به اینجا میرسد که ما میدانیم که نیروهایمان خسته شدند، اینها خیلی حرف است! که باید بالأخره یک آرامشی پیدا بکنند مجبوریم قبول [بکنیم]، این خیلی است از یک کشوری که خودش را جزءِ بهاصطلاح چند کشورِ اولِ نظامیِ دنیا میداند از یک سو و پشتش هم آمریکای جنایتکار کاملاً در صحنه است و همهی امکاناتِ اروپاییها هم در خدمتشان است در عین حال به این عجز برسند درمقابل حماس و حزب الله [که] دو سازمان [هستند]، یک سازمانِ درونِ یک زمینِ کوچکی یک سازمان هم در یک کشور دیگری، این خیلی مهم است؛ حالا اگر با این نگاه به آتش بس نگاه کردیم هیچگاه نگاهمان نگاهِ ملامت نیست بلکه نگاه نگاهِ چه هستش؟ فرصت است، لذا این الآن خودشان را به جانِ خودشان انداخته، اختلافاتِ درونیشان را خیلی شدید کرده، اینها نعمت است اینها از عجز آنها[ست]، خودشان اظهار میکنند این از عجز است، تسلیم شدیم ما درمقابل اینها، پس باید این را اگر هم میبینیم لبنانیها هم جشن گرفتند ما هم اظهار شعف داشته باشیم با آن نگاهِ الهی که احساس بکنیم این مثل صلح حدیبیه است که خدای سبحان پیش میآورد این میتواند گشایشی که ایجاد کند بعد از این اینها را تنبیه کرد اینها فکر میکردند با طراحیای داشتند که طراحیشان هم انصافاً خیلی پیچیده بود که هرگاه با حزب الله میخواهند درگیر بشوند پیجرها منفجر میشود در آن موقع نیروهای اساسیِ سازمان و ساختارِ حزب الله اینجوری چه میشوند؟ اینجوری ریزش پیدا میکنند، از سوی دیگری فرماندهی حزب الله را در رأس با نقشهای که از قبل داشتند و همهی محاسباتش را کرده بودند میزنند همهی فرماندهان را که زدند و خودِ شهید نصرالله و صفی الدین و بقیه را هم که زدند کاملاً حزب الله به هم میریزد یک حمله فرو میریزد اینها را، با همهی محاسباتِ اینجوری که کرده بودند دیدند نه حزب الله ساختارش را دوباره به سرعت پیدا کرد و اینها نتوانستند آن نقشه را عملیاتی بکنند و درمقابلِ این با اینکه انبارهای موشک حزب الله را چندین انبار مهم را زدند چون نفوذی هم داشتند خبر هم داشتند آنها را هم زدند ولی با تمامِ این نقشههای شیطانی که داشتند دیدند حزب الله درمقابلِ اینها روزهای آخر شدتِ حمله را داشت ۳۵۰ موشک زدن در ۲۴ ساعت از یک سازمانی که اینجور مورد هجوم قرار گرفته برای اینهایی که ترسو هستند که اینها خلاصه در نظامِ قرآن که معرفی میکند میفرماید “أَحْرَصَ النَّاسِ”(بقره/ ۹۶) بر دنیا و زندگی یهود هستش، از مشرکین اینها نسبت به دنیا و حیاتِ دنیا حریصتر هستند، لذا این به خطر افتادنشان و شدتی که همهی شهرهایشان که تا به حال سابقه نداشت رفت اینها را عظمت بدانیم کارِ خدا بدانیم، لذا به نظر بنده الآن که یک آتش بسی شده برای اینکه این آتش بس حقیقت و روحش مثل صلح حدیبیه بشود و اثربخشتر باشد همهی دوستانی هم که تا به حال نمیخواندند این سورهی فتح را ازامروز حتماً شروع بکنند به این عنوان که انشاءالله خدای سبحان اثرِ این را بیش از جنگی که قبل از این بود و مقابلهای که بود قرار بدهد خدا قادر است خدا میتواند که اگر مؤمنينِ مظلوم اینجور تحت فشار بودند خدای سبحان خون شهید نصرالله که نفسِ زکیّه و پاکِ الهی است و همچنین درحقیقت آن مؤمنين و فرماندهان و شهدای دیگر را الآن در دورانِ این آتش بس این آثارِ خون را آشکار کند و معلوم بشود که چقدر آثار دارد؛ یا مثلاً در قرآن ما میخوانیم که خیلی زیبا هم هست که آیات مختلفی که چه سورهی بقره آیهی ۲۰۸ که “يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً” که همه در فرمانبریِ خدا داخل بشویم “وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ” وقتیکه میرسد به این لحظات مرزها خیلی به هم ریخته میشود از جهتِ دخالتِ شیطان لذا ممکن است بعضیها حتی پرخاش بکنند که چرا، چرا صحنه را خالی کردند، نگاهِ جامع نداشته باشند و آن حکیمانه نگاه کردن را نبینند ممکن است برایشان چه بشود؟ نه، آن نگاه حکیمانه که پشت مسأله است نگاهِ مهمی است، آقا دارد رصد میکند هدایت میکند، لذا یکی از جریانات زیبای صلح حدیبیه که جا دارد الآن آن کاملاً بازآفرینی بشود این است بعد از صلح حدیبیه بهخاطر یک سری اعتراضات و بعضی جریاناتِ دیگر دستور بیعت مجدد با پیغمبر صادر شد که بیعت رضوان در آنجا محقق شد که دوباره با پیغمبر بیعت کردند همهی مؤمنين آمدند، میطلبد که اگر این جریان پیش آمد و اگر یک تزلزلهایی در بین مؤمنين بر محور مقاومت پیش آمد جریانسازیِ بهاصطلاح بیعتِ مجدد با فرماندهی کلِّ قوا این چه بشود؟ اگر این لازم شد بعد از این جریان حتماً زمینهی آمادگی و انجامش را پیش بیاوریم چون بیعت با پیغمبر بارها تکرار شد هر کدام آثاری داشت اصلاً گاهی رزمایشِ بیعت از جریانِ جنگ اثرگذارتر است که وقتی ببینند ارتباطِ محور مقاومت در اقصی نقاطِ همهی عالم اسلامی با یک رهبریِ واحد درکار است برای اینها خیلی سنگینتر میشود که ببینند اثرِ کارشان اتحادِ بیشترِ محور مقاومت شده که در این جریانِ اخیر الحمدلله محور مقاومت با هم متحد شدند مرتبط شدند و نشان دادند پشتِ هم هستند، این جریان خیلی عالی بود که پیش آمد؛ لذا آیات قرآن را در این مسأله ببینیم که خیلی زیباست یا میفرماید که در جریان صلحی که پیش میآید و قتالی که پیش میآید میفرماید که “سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ” (نساء/ ۹۱) گاهی بعضی از اینهایی که شما با آنها قتال میکنید یک جایی میرسد که برای اینکه از آن ناامنیِ درونشان خسته شدند “سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ” میخواهند به یک امنیتی برسند دیگر خسته شدند که اینها اظهار کردند خسته شدند “وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ”، قومشان را به یک امنیتی برسانند “كُلَّ مَا”، با اینکه اینها دشمنانِ خونخواری هستند “كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا”، هرگاه فتنهای پیش بیاید اینها با سر خودشان را میاندازند در فتنه، یعنی هیچگاه از فتنه کردن پرهیزی ندارند، مکرّر اسرائیل خودش را مبتلا کرده “أُرْكِسُوا فِيهَا” با سر خودش را در فتنهها انداخته هرچند هر بار چه شده؟ هر بار خلاصه خودش هم آغازِ صلح را کرده چون دیده توانِ بیش از این را ندارد، “كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا ۚ فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ”، اگر اینها هم در این فشار به جایی که رسیدند که خواستند صلح بکنند آنها درحقیقت آمدند جلو و درخواستِ صلح دادند “فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ”، اگر نیامدند صلح کنند اگر نیامدند جلو بهاصطلاح اظهارِ عجز نکردند شما آنها را بکشید رهایشان نکنید اما اگر اظهارِ عجز کردند اظهارِ صلح کردند چه کار بکنید؟ قبول بکنید اینجا که این درحقیقت قبول کردن هم خودش چه هستش؟ یک منت گذاری بر آنهاست که ما آماده بودیم ما تقاضا نکردیم ما دنبالِ این نبودیم اما ضعفِ شما را پذیرفتیم که آن آیهی شریفه در تارکِ این مسأله بهتر از همه میدرخشد “فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ” (محمد/ ۳۵)، این دیگر خیلی زیباست که “فَلَا تَهِنُوا”، سست نشوید، شما درخواستِ صلح نکنید “فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ”، آنجایی که دشمن احساس میکند شما در ضعف هستید آنجایی که دشمن با بمبارانهایش یک کاری کرده در نظام بیرونی نشان بدهد که من حاکم هستم، به فرمایشِ آقا کشتن مردمِ عادی که قوت نیست اما او خواست این را نشان بدهد، میگوید شما در این موقع حق ندارید صلح کنید و دعوت به صلح بکنید اما اگر آنها آمدند اظهارِ عجز کردند که ما صلح میخواهیم “فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ”، شما باید دستِ بالا در هر صلحی را هم داشته باشید “وَاللَّهُ مَعَكُمْ”، این “وَاللَّهُ مَعَكُمْ” خیلی زیباست! “مَعَكُمْ” در اینجا معیّتِ نصرت است یعنی شما در حالیکه “أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ” یعنی خدا ناصرِ شماست، علامه طباطبایی میفرماید این معیّتِ قیّومیهی حق نیست که “هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ” (حدید/ ۴) آن در بهاصطلاح کلِّ عالمِ وجود است اما این معیّتِ در اینجا که “وَاللَّهُ مَعَكُمْ” یعنی خدا ناصر شماست در این مسأله، “وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ”، شما را رها نکرده، اگر این نگاه را کردیم آنجایی هم که آنها با تقاضای عجز آتش بس را میخواهند و فشار میآورند تا این طرف هم آتش بس را بپذیرد با تقاضاهای آن طرف خدای سبحان نصرتش را ایجاد میکند و میتواند این جریان مثل جریان صلح حدیبیه یک اثر عظیمی در گسترش نظام مقاومت و پیوستگیِ بیشتر همانجور که آقا وعده دادند اگر امروز محور مقاومت این مقدار است در یک آیندهی نزدیکی چندین برابرِ این خواهد شد. انشاءالله این جریان به نفعِ محور مقاومت حتی در جریانِ غزّه هم تأثیر عظیمی خواهد گذاشت، حالا ببینیم انشاءالله هم در جریاناتِ مختلف انشاءالله اگر حرکتهای مؤمنان حرکتِ صحیحی باشد حساب شده باشد و توجه به همین نگاه باطنی که انشاءالله سورهی فتح را به این عنوان بخوانیم که حالا اگر هم صلحی صورت گرفته فتح مبین است این صلح که این فتح مبین به دنبالش فتح مطلق است که فتح مکّه است که “إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ”(نصر/۱) که این فتح مطلق است که فتح مکّه است و این “إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحࣰا مُّبِينࣰا”(فتح/ ۱) این فتح مبین است که این فتح مبین آغاز و مقدمهی فتح مطلق است که فتح مکّه است. انشاءالله خدای سبحان به همهمان کمک بکند که الآن موقع این است که مؤمنان آن مسألهی معنوی وجودیشان را و ارتباط معنویشان را با همین ادعیه که آقا فرموده و این اعمالِ جمعی انشاءالله گسترش بدهیم. هرجا میتوانیم در جمعهای مختلف امکانپذیر است چه فردی چه خانوادگی، در خانواده با هم بخوانیم، نشد تنها بخواند، اگر امکانپذیر شد در مسجدی هست در مسجد بخوانند، اگر یک هیأتی یک جلسهای یک جایی محلّ کاری امکانپذیر شد سعی بکنند این حرکتِ جمعی را چه کار بکنند؟ از دست ندهند.
یک صلوات بفرستیم.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
در محضر روایت معراجیه بودیم به فصل پنجمِ این حدیث رسیدیم که خطاب خدای سبحان است به پیغمبر اکرم که (يَا أَحْمَدُ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي مَا مِنْ عَبْدٍ ضَمِنَ لِي بِأَرْبَعِ خِصَالٍ إِلاَّ أَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّةَ)(الوافی- الفیض کاشانی- کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام،اصفهان- ج ۲۶- ص ۱۴۲)، خدا میفرماید: قسم به عزت و جلالم، خدا قسم به عزت و جلالش خورده که این حرف صِدق است برای اینکه ما باور بکنیم وعدهاش را ضمانتش را خدا قسم خورده به عزت و جلالش که (يَا أَحْمَدُ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي مَا مِنْ عَبْدٍ)، ما چقدر کم وفا هستیم! یک کسی شنیده بود که خدای سبحان (فَلا و رَبَّکَ) که قسم خورده به خودش که (أنَّهُ الْحَقّ) که خدا حق است، میگوید تا این را شنید گفت یعنی خدا قسم خورده به خودش و جانش که من حق هستم؟! یعنی برای اینکه خدا بگوید من حق هستم قسم خورده؟! میگویند آنجا قالب تهی کرد از دنیا رفت از شدتِ غصه از این؛ اینجا خدا قسم خورده که (وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي) یک وعدهای دارم میدهم این وعده را هم میخواهم انجام بدهم، اَصدق الصّادقین است، درست است؟ “وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّه”(توبه/ ۱۱۱)، چه کسی از خدا باوفاتر است در عهدی که میکند؟ اما با این حال برای اینکه ما باورمان بشود که انقدر دور هستیم و انقدر بیوفاییم -خودم را عرض میکنم- خدا قسم جلاله خورده: (يَا أَحْمَدُ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي)، قسم به عزت و جلالم (مَا مِنْ عَبْدٍ ضَمِنَ لِي بِأَرْبَعِ خِصَالٍ)، اگر بندهی من ۴ خِصال را ضمانت بکند که انجام بدهد من قطعاً او را قسم به عزت و جلالم او را وارد بهشت میکنم (إِلاَّ أَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّةَ)، جنّت ما تصویری نداریم فکر میکنیم فقط یک بخور بخور است در آنجا، نجات از آتش و جنّتی که مراتبِ قُرب و مراتبِ کمال مراتبِ بروز صفات کمالیه همهی آنچه که انسان مشتهایش است دوست دارد طلب دارد همهی آنچه که بزرگان و اولیا دوست دارند در جنّت محقق میشود، آنوقت ببینید چند تا کار است؟ آیا اینها شدنی نیست؟ یک کاری از ما نخواسته که برویم از سرِ کوه قاف هفت کُتَل را طی کردن چیزی را بخواهیم بیاوریم! چند تا کار ساده است، چند تا کار ساده است خدا با عزت و جلالش قسم خورده که اگر کسی این کارها را بکند من او را وارد بهشت میکنم، (يَطْوِي لِسَانَهُ فَلاَ يَفْتَحُهُ إِلاَّ بِمَا يَعْنِيهِ)، جلوی زبانش را بگیرد حرف نزند مگر آن حرفی که لازم است، آن حرفی که از درونش نتیجه دربیاید، نمیگوید حرف نزنید، حرف بزنیم اما حرف زدنی که نتیجه درونش باشد، ببین (يَطْوِي لِسَانَهُ)، مراقب لسانش باشد (فَلاَ يَفْتَحُهُ) باز نکند این را، بالأخره یک موقع هست میگویی باز است دارد حرف میزند میخواهم جلویش را بگیرم میگوید نه، حرف زدن بهاصطلاح انرژی میخواهد حرف زدن اراده میخواهد حرف نزدن که سکوت که اصل، لذا خواب که آدم هست که این ساکت است بیدار که هست انسان قصد میکند این حرف زدن محقق میشود، پس میتواند حرف زدن را نداشته باشد، گوش نیستش که بگویی من چه جوری ببندمش؟ صدا میآید، میگوید نه این را باید باز کنی تا حرف بزنی بازش نکن، (فَلاَ يَفْتَحُهُ)، این را باز نکند و حرف نزند (إِلاَّ بِمَا يَعْنِيهِ) معنی برای آن باشد یا یُعینُهُ هر دو آمده، (إِلاَّ بِمَا يُعینُهُ) کمکش کند در کمالش نه اینکه زمینش بزند، یا (بِمَا يَعْنِيهِ) ، مقصود از او باشد این حرف زدن، ما لا یَعنی نباشد، ما لا یَعنی یعنی حرفی که به دردِ من نمیخورد، هر چیزی را آدم خواست بگوید بگوید این به چه دردی میخورد میخواهم بگویم بعد اگر دید به دردی میخورد چه برای خودش چه برای دیگران بگوید اما نخود هر آشی بشود انسان هر چیزی را هر کلامی را نشسته شروع کند به بلبل [زبانی]، کار سختی نیستش که انسان کنترل بکند خودش را حرف نزند؛ یک کسی امروز به من میگفت من یک تیله میخواهم بگذارم در دهانم حرف نزنم [چون] حرف میزنم گاهی حرفهایم نیش دارد و این باعث میشود که یک عده مؤمن ناراحت میشوند، گفتم خب این که کارِ اساسی نیست آن مؤمن ببیند تو تیله گذاشتی در دهانت که حرف نتوانی بزنی به خاطر اینکه این هستش این باعث میشود که احساس بکند که تو میخواهی به او جسارت کنی این را گذاشتی جلوی خودت را بگیری جسارت نکنی، یعنی این خودش هم باز [سوءتفاهم ایجاد میکند]، انسان کنترل کند خودش را؛ این یکی از آنهاست که حالا انشاءالله راجع به آن یک خرده صحبت میکنیم. (يَطْوِي لِسَانَهُ فَلاَ يَفْتَحُهُ إِلاَّ بِمَا يَعْنِيهِ وَ يَحْفَظُ قَلْبَهُ مِنَ اَلْوَسْوَاسِ)، قلبش را از وسواس از وسوسه دور کند، حالا این را انشاءالله مفصلتر [بحث خواهیم کرد که] ۴ موردش را گفته باشیم، (وَ يَحْفَظُ عِلْمِي وَ نَظَرِي إِلَيْهِ)، مراقبه کند که من دارم میبینمش خدا میفرماید، مراقب باشد که من دارم میبینمش، جلوی چشم من است، اگر انسان بداند جلوی چشم خداست به مراتبی که این را باور کند خیلی متفاوت میشود رفتارش، تعبیر را ببینید: (يَحْفَظُ عِلْمِي وَ نَظَرِي إِلَيْهِ)، خدا میفرماید مراقبه کند که من درحقیقت چه هستم؟ بر او ناظرم دارم او را نگاه میکنم، و چهارمی: (وَ یَكُونُ قُرَّةُ عَيْنِهِ اَلْجُوعَ)، اولی و آخریِ آن نظام بدنی بود دومی و سومی نظام قلبی بود؛ حالا ببینید در این نظامِ اولی خدای سبحان در همین حدیث معراج که چندین فراز دارد بیش از ۱۰ بار بین جوع و صمت گره زده، بین اینکه بهاصطلاح انسان دائماً سیر نباشد یک کمی حالِ درحقیقت گرسنگی در بدن [باشد]، نه زیاد که بخواهد مریض بشود، نه نخورد، نه، یک قدری سرخالی باشد، بین این سرخالی بودن و سکوت چه کار کرده؟ مرتبط کرده اینها را، عجیب است که این دو تا در بیش از ۱۰ جا فقط در این روایت شریف با هم گره خوردند، من چند تا از آنها را که ایشان آورده عرض میکنم خدمتتان، ببینید میفرماید که: (يَا أَحْمَدُ لَيْسَ شَيْءٌ مِنَ اَلْعِبَادَةِ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنَ اَلصَّمْتِ وَ اَلصَّوْمِ)(همان، ص ۱۵۰)، هیچ عبادتی برای من پیش من محبوبتر نیست از روزه و سکوت، یعنی سکوت را با روزه گره زده به همدیگر، چه کار میآید از این دو تا مُعِدّ همدیگر میشوند، یعنی وقتیکه این دو تا کنار هم قرار بگیرند کمک میکنند که انسان یکی واردات است یکی صادرات است آنجایی که درحقیقت جوع است انسان چه کار میکند؟ وارداتش را کنترل کرده، آنجایی که صمت است سکوت است صادراتش را کنترل کرده حرف زدنش است، آنجایی که صوم است وارداتش را کنترل کرده، یعنی بین این کنترلِ واردات و صادرات در وجودِ انسان یک رابطهای ایجاد میشود که انسان میشود محبوبِ خدا، تعبیر خیلی زیباست که (لَيْسَ شَيْءٌ مِنَ اَلْعِبَادَةِ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنَ اَلصَّمْتِ وَ اَلصَّوْمِ فَمَنْ صَامَ وَ لَمْ يَحْفَظْ لِسَانَهُ)، اگر کسی روزه گرفت ولی لسانش را رها کرد یعنی صادراتش باز بود ولی وارداتش را خواست کنترل بکند (كَانَ كَمَنْ قَامَ)، مثل کسی است که ایستاده اما (وَ لَمْ يَقْرَأْ فِي صَلاَتِهِ)، اما در نمازش قرائت ندارد فقط ایستاده، چقدر زیباست! میگوید این دو تا با هم مکمّل هستند هم دیگر را تکمیل میکنند که این دو تا مؤیّدِ هم میشوند سادهتر هم میکنند کار را، یکی از این دو را تنهایی را بخواهی بگیری اثرش زیاد نیست دو تا که به هم ضمیمه شدند، (كَانَ كَمَنْ قَامَ وَ لَمْ يَقْرَأْ فِي صَلاَتِهِ فَأُعْطِيهِ أَجْرَ اَلْقِيَامِ)، اجرِ قیام را به او میدهند یعنی اثر دارد اما (وَ لَمْ أُعْطِیهِ أَجْرَ اَلْعَابِدِينَ)، اجر عبادت به او داده نمیشود، بلند شده شب ایستاده اما قرائتی ندارد، درست است؟ میگوید این دو تا با هم چه کار میکنند؟ هم ایستادن را محقق میکنند هم قرائت و عبادت و ذکر را محقق میکنند، چقدر زیباست این! چه کسی میتواند اینجور به این زیبایی حرف بزند اینها را به هم اینجور گره بزند؟! یا میفرماید که: همچنین قالَ عزَّ وَ جَلَّ فی بَیانِ صِفات أهل الآخرة (كَلاَمُهُمْ مَوْزُونٌ)(همان، ص ۱۴۴)، حرفشان حساب دارد وزن دارد اینجور نیستش که بیحساب هر چیزی را بگویند، (كَلاَمُهُمْ مَوْزُونٌ) است وزن دارد سنگینی دارد “وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ” (اعراف/ ۸)، وزن داشتن به چی هستش؟ به این است که این با حق همراه است، (وَلاَ يُرِيدُونَ كَثْرَةَ اَلطَّعَامِ وَ لاَ كَثْرَةَ اَلْكَلاَمِ)، اینها دنبال زیاد حرف زدن نیستند دنبال موزون حرف زدن هستند، موزون نه به معنای اینکه شاعرانه حرف بزنند، یعنی وزندار حرف بزنند حرفشان اثرگذار باشد نه هر حرفی را بزنند؛ یا میفرماید که: (يَا أَحْمَدُ لَيْسَ كُلُّ مَنْ قَالَ أُحِبُّ اَللَّهَ أَحَبَّنِي)(همان، ص ۱۵۱؛ بحارالأنوار- العلامة المجلسی- مؤسسة الوفاء- ج ۷۷- ص ۳۰)، هر کسی بگوید به خدا من تو را دوست دارم اینجور نیستش که من را دوست داشته باشد (حَتَّى يَأْخُذَ قُوتاً)، تا اینکه درحقیقت در آن خوراکش رعایت بکند (…وَ يَلْزَمَ صَمْتاً)، یعنی هم در قُوتش هم در سکوتش که این دو تا را رعایت بکند، میگوید محبت داشتن به من اظهار محبت به من از اینجا آغاز میشود؛ ما این را اگر یادتان باشد در حدیث عنوان بصری قبل از اینکه حدیث معراج را بگوییم مفصل در آن دستورالعملی که امام صادق علیه السلام ۹ دستورالعمل داشتند در آنجا مفصل در اینکه انسان چگونه بخورد کِی بخورد چه چیزی بخورد آنجا مفصل بیانش بود که حتماً دوستان میتوانند به صوتهای آنجا [مراجعه کنند]، شاید اگر برای دوستان امکانپذیر شد بتوانند صوتهایش را در همان گروه اخلاق بگذارند که دوستان جدیدتر بتوانند به آن رجوع بکنند تا این مسأله را بیشتر انشاءالله آشنا بشوند. بعد در یک جای دیگری در همین حدیث معراج میفرماید که: (يَا أَحْمَدُ إِنَّ فِي اَلْجَنَّةِ قَصْراً مِنْ لُؤْلُؤةٍ فَوْقَ لُؤْلُؤةٍ وَ دُرَّةٍ فَوْقَ دُرَّةٍ)(همان، ص ۱۴۳)، در نظام جزءِ بالاترین کمالات است، (لَيْسَ فِيهَا نَظْمٌ وَ لاَ وَصْلٌ فِيهَا اَلْخَوَاصُّ)، که آنجاها جاهای اختصاصی است، بعد میفرماید: (أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ فِی كُلَّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً)، خدا میفرماید در هر روز ۷۰ بار من به اینها نظر میکنم، نظر کردنِ خدا یعنی چه؟ دائم خدا به ما نظر دارد یا ندارد؟ این نظر یعنی نظرِ رحیمیت یعنی تأثیرگذار، یعنی این هم مییابد، یافتنِ این طرف است وگرنه خدا که درونش انفعال نیست که ۷۰ بار نظر کند، میگوید این نظر کردن یعنی ۷۰ بار این قابلیت پیدا کرده در روز ۷۰ بار نظرِ خدا را مییابد؛ بعد میفرماید: (فَأُكَلِّمُهُمْ كُلَّمَا نَظَرْتُ إِلَيْهِمْ)، هر بار که نظر میکنم به آنها با آنها حرف هم میزنم، چه کسی درحقیقت با خدا صحبت کرده؟ موسی کلیم است “وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَىٰ تَكْلِيمًا”(نساء/ ۱۶۴)، یک رسول اولوالعزم است که به مقامِ تکلیم میرسد انقدر عظیم است، میگوید: (فَأُكَلِّمُهُمْ كُلَّمَا نَظَرْتُ إِلَيْهِمْ)، وقتی هم با آنها حرف میزنم (أَزِيدُ فِي مِلْكِهِمْ سَبْعِينَ ضِعْفاً)، هر روزی ۷۰ بار نگاه میکنم هر بار که نظر میکنم با آنها حرف میزنم تکلّم دارم وقتی تکلّم با اینها دارم و صحبت میکنم هر باری که با اینها صحبت میکنم (أَزِيدُ فِي مِلْكِهِمْ سَبْعِينَ ضِعْفاً)، آن سلطه و قدرتِ اینها هر بار ۷۰ برابر میشود، عظمتی که در آنجا هست غیر قابل وصف است اما هر بار چه میشود؟ ۷۰ برابر این قدرت ایجاد میشود؛ این هم خیلی زیباست: (وَ إِذَا تَلَذَّذَ أَهْلُ اَلْجَنَّةِ بِالطَّعَامِ وَ اَلشَّرَابِ)، وقتیکه در بهشت اهلِ بهشت مشغول لذت بردن از خوردنیها و آشامیدنیها هستند (تَلَذَّذَ أُولَئِكَ بِذِكْرِي وَ كَلاَمِي وَ حَدِيثِی)، اینها با من ارتباطشان لذتشان است، با من حرف میزنند، ذکرِ من را دارند؛ میگوید آن کفِ بهشت است خوردن و آشامیدن، آن هم بهشتی است اما میگوید آنها در آن کار مشغولند این به چه چیزی مشغول است؟ این در آن سقف و آن تعالیِ بهشت مشغول است، که (تَلَذَّذَ أُولَئِكَ بِذِكْرِي وَ كَلاَمِي وَ حَدِيثِی) بعد پیغمبر سؤال میکند: (قَالَ يَا رَبِّ مَا عَلاَمَةُ أُولَئِكَ)، از کجا اینها را بشناسیم که بخواهیم در آن مسیر حرکت بکنیم؟ همهی آنها را گفت برای این کلام: (قَالَ مَسْجُونُونَ)، اینها خودشان را در دنیا در زندان قرار دادند، چه جوری در زندان قرار دادند: (قَدْ سَجَنُوا أَلْسِنَتَهُمْ مِنْ فُضُولِ اَلْكَلاَمِ)، زبانشان را در زندان بردند هر حرفی نزند، کسیکه اینجا زبانش را حفظ کرد آنجا فقط با خدا حرف میزند و هر بار هم حرف زدنش چه میشود؟ آنجور لذت و وسعت ایجاد میکند در مُلکش، این با آن ببین چه نسبتی دارد، لذا اینجا کنترل کردن عین باز شدنِ زبانِ انسان است در ارتباط با خدا، آن چیزی که زبان انسان را باز میکند با خدا حرف بزند کنترل زبان در اینجاست؛ (قَدْ سَجَنُوا أَلْسِنَتَهُمْ مِنْ فُضُولِ اَلْكَلاَمِ وَ بُطُونَهُمْ مِنْ فُضُولِ اَلطَّعَامِ)، شکمشان را نگذاشتند دائماً پر بشود، روی هم خوردن ندارند، آجیل خوری که هر لحظه هوس کنند ندارند، هی این را دلشان بخواهد ترش و شیرین که مثل کودک بشوند نیستند که در آنجا داشت که بترس از اینکه مثل کودک بشوی، یادتان هست یا نه؟ که آن فراز قبلی این بود که بترسید از اینکه مثل کودک بشوید، حالِ آدم را ببینید خدا از همه بهتر ما را میشناسد اینکه میگوید مثل کودک نشو ببینید چقدر لطف خدای سبحان است میفرمود که: (يَا أَحْمَدُ وَاِحْذَرْ أَنْ تَكُونَ مِثْلَ اَلصَّبِيِّ)، بترس که مثل کودک بشوی (إِذَا نَظَرَ إِلَى اَلْأَخْضَرِ وَ اَلْأَصْفَرِ أَحَبَّه)، هر رنگارنگی دید دلش بخواهد بگوید دلم خواست، (إِذَا أُعْطِيَ شَيْئاً مِنَ اَلْحُلْوِ وَ اَلْحَامِضِ اِغْتَرَّ بِهِ)، تا یک چیز ترش و شیرین میگذارد دهانش اصلاً انگار رسید به آرزویش، نمیگوید از ترش و شیرین لذت نبرد اما (اِغْتَرَّ بِهِ)، اصلاً این مشغولش میکند انگار تمام حاجاتش این بوده، که بعد آنجا فرمود که حواست باشد که شبت را روز کن و روزت را شب کن.
انشاءالله خدای سبحان ما را کمک بکند در این ضمانتی که کرده که این ضمانتش این است که قسم جلاله و به عزت و جلالش هم خورده ۴ تا کار را بکنیم، ۲ تا از آنها سادهتر است انشاءالله ابتدای کار است: یکی اینکه سعی بکنیم هر حرفی نزنیم اگر خدای نکرده این حرفِ ما به مؤمنی باعث بشود بر بخورد نیشی باشد آن که اصلاً حساب و کتابش جداست، اینکه میگوید هر حرفی را نزنیم یعنی همین حرفهای بیخودی فقط، به کسی هم بر نخورد، نه انسان عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا (برگرفته از آیهی ۱۰ سورهی انسان) باشد هر کسی ببیند یادِ بدهکاریاش بیفتد، اینجوری هم نه، اما اینجور هم نباشد که هر جا مینشیند صاحب نظر باشد در هر مسألهای این خلاصه از سیاست تا دیانت از این فرع تا آن فرع از این رشته تا آن رشته در همه صاحب نظر باشد، حالا مای بیچاره مجبوریم بنشینیم اینجا حرّافی بکنیم اقلاً به شما میگوییم که شما مراقب باشید که در حرف زدن اقلِّ ما یُمکِنی را که برای شما مفید است اثرگذار است، یک قدری انسان قبلِ کلام یک نگاه کوتاهی بکند همین مقدار که بگویم یا نگویم، همین، یعنی نه بعدش بگوید چرا گفتم، قبلش بگویم یا نگویم، همین یک بگویم یا نگویم را عیب ندارد آدم در حرف زدن، دیدید اینهایی که دیپلمات هستند حرف میزنند بهاصطلاح روی حرفشان حساب کتاب است باید خیلی با دقت حرف بزنند مکث میکنند در حرف زدن چون میدانند لوازم کلام بار دارد اثر دارد لذا با مکث و طمأنینه حرف میزنند یاد بگیریم دیپلماتیک حرف بزنیم که حساب کنیم این حرفمان نفعی دارد، نکند لوازم نامناسبی بیخودی بی جهتی در آن باشد، یک قدری انسان از تند تند حرف زدن خودش را کنترل بکند آرامتر [حرف بزند] و این آرامتر هم بگویم یا نگویم این حرف را، فایدهای دارد یا ندارد، اگر دید فایده ندارد میگویند اگر حرف زدن نقره باشد سکوت کردن طلاست یعنی گاهی ممکن است یک نفعی هم داشته باشد اما نفعی که خیلی نگفتنش هم ضرری به کسی نمیخورد لذا انسان آنجا طلا را بیشتر از نقره [اهمیت بدهد]، نسبتِ طلا با نقره در دنیا هم اهل معامله هم باشد انسان چقدر متفاوت است. انشاءالله خدای سبحان این دو تا را که یک قدری سرِ دلمان خالی باشد و یک خرده در حرف زدن هم این هم با یک گامهای ابتدایی آغاز کنیم، یعنی چه؟ یعنی سعی کنیم اگر خیلی اهل حرف بودیم اگر مثلاً فرض میکنیم ۱۰۰ تا کلمه داشتیم ۵ تا از آن را کم کنیم بشود ۹۵ تا، چند روز ۹۵ تا چند روز بعدش بشود ۹۰ تا، یکدفعه ۱۰۰ را نکنیم ۱۰ تا، نه، این نفْس مقاومت میکند و این مقاومتش باعث میشود که انسان حریفش نشود زمین بخورد، اما اگر کم کم نزدیکش بشود انسان یک خرده یک خرده این را میگویند درز گرفتن، با درز گرفتن خودش را کنترل بکند عجیب است که در آن دستور امام صادق علیه السلام میفرماید آن چیزی که همهی سُلاک إلی الله لازم دارند یکی از آنها همین خوردن و حرف زدن و اینها بود که آنجا گذشت که رجوع بکنیم ببینیم میگوید اصلاً سُلاک إلی الله همه باید این مسیر را طی بکنند، بر همه لازم است، این باعث میشود که آن دوتای بعدی راحتتر بشود که اگر انسان وقتی میخواهد قلبش را حفظ بکند شما ببینید که ۳ تا عدد وقتی میخواهند با هم ترکیب بشوند ۱ و ۲ و ۳ یک رقمی دو رقمی سه رقمی ببینید با تکرار مثلاً ۱۱۱ هم عیبی ندارد ۱۱۲ هم که دو تا ۱ دارد [هم میشود] ببینید چند تا عدد از اینها ترکیب میشود اگر آنوقت ۱ و ۲ و ۳ شد ۱و ۲ و ۳ و ۴، یکی اضافه شد، یکدفعه ترکیباتِ اینها چقدر میشود؟ اصلاً نه دوبرابر، خیلی [بیشتر]، فرمول دارد، مثل به توان رسیدن است، اگر ۵ تا شد [همینطور]؛ حالا ببینید ما هر حرفی که میزنیم یک واردی است بر ما و یک درحقیقت تصوری است در ما که ایجاد میشود که این باعث میشود وقتی میخواهیم قلبمان را حفظ بکنیم از وساوس تازه چشممان را که میبندیم توجهمان را که جلب میکنیم اینها شروع میکنند ترکیب شدن با همدیگر و وقتی اینها شروع میکنند ترکیب میشوند آنوقت انسان حریف نمیشود چون خیلی هستند هر چه میخواهد کنترل کند میبیند اینها قویتر هستند نمیگذارند حواسِ آدم جمع بشود، اما اگر یک دانه از اینها را انسان کم کرد در ورود یعنی اگر ۱۰۰ تا ورودی داشت ۹۹ تا کرد یک دانهاش را کم کرد یکدفعه ۹۹ تا نسبت به ۱۰۰ تا ترکیبشان چقدر کم میشود؟ مثل جزر گرفتن و ریشه گرفتن است، چطوری این به توان رسیدن بود آن هم مثل جزر گرفتن است، بعد میفرمایند اگر انسان یک دانه یا دو تا را اختیاراً جلوی ورودش را گرفت در شبانه روز به همین مقدار ارادهاش قویتر شده و اگر ارادهاش قویتر شد حالا در ترکیبِ اینها هم که وقتی میخواهد آن حالتِ حفظِ قلب را داشته باشد مراعاتِ نظر خدا را بکند میبیند ارادیتر شد برایش، قدرتمندتر شد ارادهاش و قدرتِ کنترلِ بیشتری پیدا کرد؛ پس آن دو تای بعدی با این دو تای قبلی چه میشوند؟ نسبت [دارند]، رها بودن باعث میشود در آن دو تا هم انسان نتواند کنترل داشته باشد اما به قدرِ سادهای بهاصطلاح درز گرفتن در خوردن و گفتن به همین مقدار انسان را کم کم صاحب اراده میکند.
انشاءالله خدای سبحان همهمان را صاحب اراده و عزم بکند و نگاه خودش را در همه حالات برای ما محفوظ نگه دارد و باور بکنیم که خدا ناظر بر ماست، هر کاری میکنیم نظارتِ خدا را ببینیم.
انشاءالله خدای سبحان جبههی مقاومت را عزتِ روزافزون عنایت بفرماید.
مقام معظم رهبری را طول عمر باعزت و نفوذِ کلمهی بیشتر عنایت بگرداند.
این مسألهای که در آتش بس پیش آمده را انشاءالله خدای سبحان به بهترین وجه برای مؤمنين عزت قرار بدهد و برای دشمنانِ ما ذلتِ بیشتر قرار بدهد.
همین انشاءالله اختلافاتِ آنها را انقدر شدید بکند که همین باعث زمین خوردنشان بشود و تمام آن نقشههایی را که داشتند با همین این نقشههایشان ابطال بشود. خدا بلد است، انشاءالله باور بکنیم که خدا بلد است خدا نشان میدهد به ما.
تا تشریف میآورند توسلات را این شبها بهخصوص مهم است که این آتش بس ابتدایش خیلی مهم است که چه جوری روح پیدا کند آیا این روحِ عزت برای مؤمنين ایجاد کند یا نه، انشاءالله دعاهای ما در اینکه این عزتمندتر بشود اثرگذار است. تا تشریف میآورند توسل را داریم صلوات بلند مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.