درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیهالسلام)
موضوعات مطرح شده:
2:04 انتخاب ترامپ در نقشه الهی
3:24 تحلیل روز با واقعه جنگ احد
9:30 ظهور حضرت حق هر لحظه واضحتر میشود.
12:10 امیدمان به وسائط نباشد.
13:31 موشکها آیه خداست.
15:18 مشرکین رعد و برقهای توخالی هستند.
20:40 رهبانیت امت من نماز شب است.
22:49 نماز شب تصرف در زمان میکند.
24:00 نماز شب نقطه ثقل است.
26:05 نماز شب توصیه بزرگان دین است
27:02 نماز شبِ قبل از خواب
29:27 طریقه خواب انسانی
31:58 کارهای خیرتان را به دیگران نگویید ،تاریک میشود.
33:50 تاریکی شب را با نماز شب نورانی کنید.
35:07 لبیک الهی در شب بهتر فهم میشود.
36:20 باور کنیم دعا کارساز است.
38:19 تو بخوان من میدهم!
39:52 مباهات خدا به خاطر نماز شب خوانها.
40:44 غافلان و بطالان …
41:14 ثمرات نماز شب
44:14 عهد جمعی درباره با نماز شب
متن جلسه
سلام علیکم و رحمة الله
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلا.
انشاءالله از یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
شب ولادت حضرت زینب سلام الله علیها است اسوهی صبر و پایداری و مقاومت و جهاد تبیین، هرچقدر دوست داریم پیرو آن حضرت باشیم وحضرت شفیعهی ما باشد بهقدرِ اشتیاقمان و احتیاجمان صلوات دوم را بلندتر مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
همهی عشق و علاقه و محبتمان را به حضرت زهرا سلام الله علیها با صلوات بر محمّد و آل محمّد ابراز کنیم.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
خب الحمدلله ربّ العالمین که خدای سبحان به ما باز توفیقی داد که در یک شب جمعهای کنار مؤمنين جمع شویم با هم زمزمهای از آیات و روایاتِ الهی داشته باشیم و در محضر آیات نورانی و روایات شریف اهل بیت علیهم السلام باشیم.
ابتدا نکتهای را عرض بکنم که ممکن است بالأخره امروز همه برایمان روشن شد که در این وعدهها و وعیدهایی که مدتهاست در رابطه با این رئیس جمهور آمریکا بیان میکنند آن کسیکه عنوانش ترامپ است انتخاب شد. خب حالا انتخاب شدنِ این آقا که این همه قبلش هم گفتگوها و تحلیلها و حرفها و حدیثها شد ما در تقدیراتِ الهی به این نگاه نگاه میکنیم با این بهاصطلاح مبنا سراغ این مسائل میرویم که “لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ”(فتح/۷)، همهی آسمانها و زمین جنود خدای سبحان هستند و کسی نمیتواند از آن نقشه و تدبیر الهی تخطّی داشته باشد و مؤمنين پشتیبانشان خدای سبحانی است که همهی هستی پشتیبان و جنود خدای سبحان هستند، خب با این نگاه شاید در مسأله آنچه که به ظاهرِ اولیه بعضی ممکن است بگویند این است که ممکن است دشمنیها ظاهرتر بشود، ما نگاهمان در جنگِ احد، خیلی بحث زیبایی است این جنگ احد! از هر طرف انسان وارد میشود میبیند تحلیل دارد برای ما، بیان دارد برای ما، بعد از اینکه به ظاهر مسلمانها شکست اولیه را خوردند و به ظاهر فرار کردند عدهی زیادی [و] کمی باقی ماندند و لشکر مشرکین فاتحانه قصد برگشت به مکه را داشت آنجا یک عدهای گفتند چرا برگردیم به مکه؟ حالا که فاتح شدیم و اینها اینجور شکست خوردند و فرار کردند حمله کنیم مدینه را هم بگیریم، یک طرفه بشود مسأله، ریشهی مسلمانها کَنده بشود، بعد از اینکه ابوسفیان این را شنید گفت خب این حرفِ خوبی است ما تا اینجا نزدیک مدینه [رسیدیم] لشکر هم غلبه کرده پس چرا این کار را نکنیم؟ اینها هم که اغلب فرار کردند کسی از آنها باقی نمانده، قصد این کار را که کردند خبر به پیغمبر اکرم که رسید اینجا بود که به امر الهی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) دستور داد فقط کسانیکه در جنگ مجروح شدند نه آنهایی که فرار کردند، یعنی همهی آن جمعیتی که در جنگ احد بودند هم نه، بلکه فقط کسانیکه مجروح شدند چه کار بکنند؟ جمع شوند اینها لشکری را تشکیل بدهند، چون کسیکه سالم نمانده بود هرکسی باقی مانده بود در جنگ یا شهید شده بود یا مجروح شده بود بقیه فرار کرده بودند، فراریها متزلزل الایمان بودند که فرار کردند، حالا آنها هم دو دسته بودند بعضی فراریها برگشتند در انتها، شاید آنها را هم شامل شده باشد، و بعضیها نه، اصلاً برنگشتند و بعداً آمدند مدینه؛ اینجا دارد که وقتی این مسأله اینجوری شد لشکر کفر هم اطرافیانشان هم که شک داشتند قبلاً در پیروزیشان دیدند اینها پیروزِ میدان هستند کسانیکه با مسلمانها همپیمان بودند و قرار بود که تعدّی نکنند اما دیدند حالا که اسلام شکست خورده است همپیمانیشان را به هم زدند همراه با ابوسفیان قرار گذاشتند حمله [کنند]، یعنی لشکرِ آنها زیادتر شده بود لشکرِ اسلام کمتر شده بود، آنها روحیه هم پیدا کرده بودند بهخاطر اینکه عدهشان بیشتر شده پیروز هم شدند، اینها روحیهشان ضعیفتر شده بود چون هم شکست خوردند و عدهشان هم کمتر شده؛ با این حال وقتیکه لشکرِ حَمراءُ الاسد شکل گرفت تعبیرِ قرآن این است که، اگر آیهی قرآن را در محضرش باشیم: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، در سورهی آلعمران میفرماید که “الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ”(آلعمران/ ۱۷۲)، اینهایی که پاسخ پیغمبر و خدا را دادند بعد از اینکه مجروح شده بودند بعد از اینکه اینها صدمه خورده بودند “لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ”، برای آن کسانیکه “أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا”، یعنی بین اینها هم خودشان چه هستند؟ مراتب دارند، تازه اینها هم خودشان مراتب دارند، “لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ-الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ”(۱۷۲- ۱۷۳)، الآن گفتمانِ ما الآن باید این باشد، چه گفتمانی؟ “الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ”، آمدند یک عده خبرچینی که کجایید و چرا نشستید؟! لشکرِ کفر با هم متحد شدند، همپیمانانِ شما هم پیوستند به ابوسفیان، جمعِ اینها جمعتر شد، اسرائیل در کنارِ آمریکا دیگر اگر یک ظاهری را هم میخواستند حفظ بکنند دیگر آن ظاهر هم دیگر حفظ نمیخواهد در بیرون، اینها از قبل اعلام کردند که ما در کنارِ هم هستیم و ما پشتیبانِ تامِّ همدیگر هستیم، “الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ”، اینها با هم مجتمع شدند اینها با هم یکی شدند اینها دیگر نیروهایشان در ظاهر هم با هم پیوستگی پیدا کرده “فَاخْشَوْهُمْ”، دیگر حالا یک خرده شعلهی مقاومت را بیاورید پایین، “فَاخْشَوْهُمْ”، یک خرده بترسید، پس ترس را برای کِی قرار دادند؟! ترس را برای همین موقع قرار دادند که اگر دیدیم محاسبه کردیم عقلایی دیدیم تعدادِ آنها بیشتر است کدخدای جهان هستند اَبَرقدرت هستند سلاح دارند قدرت دارند بیباک هستند سازمان ملل دستشان است قدرتهای دیگر هم پشتیبانشان هستند “قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ” شما هم یک خرده بترسید اینجا، حالا خلاصه کوتاه بیایید، “فَزَادَهُمْ إِيمَانًا”، مؤمنان تازه شعله کشید ایمانشان، یعنی تازه اینجا احساس کردند عجب! اینجا آن چیزی است که میخواستند، حالا این مؤمنين چه کسانی هستند؟ آنهایی هستند که بعد از جنگ احد به ظاهر یک شکستی خوردند، ما که الحمدلله بعد از وعدهی صادق ٢ هستیم که یک غلبهای هم ایجاد شده رعبی هم در درونِ آنها ایجاد شده، حتی در جریان حزب الله اینها چه کار کردند؟ مجبور شدند از آن حملهی زمینی تا حدودی فعلاً عقبنشینی بکنند، خودشان اظهار کردند که رعبآور است جریان حزب الله در زمین نمیتوانیم با آنها مقابله بکنیم، خب اینها خیلی از جهت روحیه روحیهی مؤمنان را بالاتر میبرد. یک نکتهی زیبا قبل از اینکه آیه را تمام بکنم این است: که ما هرچقدر به سمت قیامت نزدیک میشویم که ظهور هم از علائمِ قیامت است اسباب و وسائط آثارشان کمتر میشود ظهورِ حضرتِ حق در بروز و ظهور قویتر میشود، این یک سنت است، اگر میفرمایند در قیامت “إِذَا ٱلشَّمۡسُ كُوِّرَتۡ – وَإِذَا ٱلنُّجُومُ ٱنكَدَرَتۡ”(تکویر ۱- ۲)، آنجا خورشید مکوّر میشود تاریک میشود، بهاصطلاح ستارهها منکدر میشوند نور ندارند، یعنی آنچه که تا به حال شما نورِ خورشید میدیدید نورِ ستارگان میدیدید تَری را از دریا میدیدید “إِذَا ٱلۡبِحَارُ سُجِّرَتۡ”(همان، ۸)، اینها درحقیقت چه میشوند؟ مقابلش را اثر میدهند، اثرش این بود رطوبت داشته باشد خاموش کنندهی آتش باشد میگوید “إِذَا ٱلۡبِحَارُ سُجِّرَتۡ”، دریاها آتش میشوند، یعنی اثرِ ضد را آشکار میکنند تا ما بفهمیم اگر عصا اژدها میشود کار دستِ خداست نه دستِ عصا، اگر درحقیقت اژدهاها بلعیده میشوند یعنی قدرت دست خداست نه دستِ سَحَره، اگر دریا آتش میشود ولی آتش خاموش میشود “قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدࣰا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ”(انبیاء/ ۶۹)، تا نشان بدهد که هم آتش دستِ خداست هم دریا دستِ خداست اثرش هم تا وقتی است که او میخواهد، اگر فرعونیان وقتی میخواهند حمله بکنند دریا شکافته شده بود و بهاصطلاح لشکرِ حضرت موسی عبور کرد اینها که غرقِ سلاح بودند وقتیکه آب آمد روی همدیگر همان سلاحها و زرههای آهنینِ اینها که اینها را مسلّح میکرد به بالاترین اسلحهها همین باعثِ غرقشان شد، یعنی آن چیزیکه باعث شد دیگر امکانِ نجات نداشته باشند هر چیزی بیشتر غرقِ سلاح بودند فرو رفتنشان در آب چه شد؟ شدیدتر شد چون آهنینتر بودند و آهن فرو میرود در آب، دارد که هرچقدر آهنینتر بودند بیشتر فرو رفتند، یعنی سلاحِ بیشتر تبدیل به چه شد؟ به فرو رفتن و ضعفِ بیشتر شد، این خداست دیگر؛ اگر باور کنیم که به سمت قیامت داریم نزدیک میشویم هرچه قدرتها بخواهند قدرتنماییِ بیشتری بکنند به جایی میرسد که خدای سبحان ظهورش قویتر میشود آشکارتر میشود و این ظهورِ آشکارتر در هم پیچیده شدنِ اسباب و وسائطِ ظاهری را به دنبال دارد، نه اینکه موشک نداشته باشیم، نه اینکه “وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةࣲ”(انفال/ ۶۰) را نداشته باشیم، چرا، اینها را باید داشته باشیم اما هرچقدر به سمت قیامت و ظهور میخواهیم نزدیکتر شویم باید در عینِ داشتنِ اینها امیدمان به اینها نباشد، واقعاً امیدمان به اینها نباشد، یعنی اگر موشکِ ما بر زمینِ آنها و جاهایی که لازم است فرود میآید یعنی واقعاً ما تمامِ زحمت را بکشیم اما باورمان این باشد که خدای سبحان دارد اینها را [انجام میدهد] “وَمَا رَمَيۡتَ إِذۡ رَمَيۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ”(همان، ۱۷) است، باید ما پرتابِ موشک داشته باشیم اوجِ حرکت را داشته باشیم تمامِ فناوری را داشته باشیم اما نگاهمان این باشد که ”وَمَا رَمَيۡتَ إِذۡ رَمَيۡتَ”، اینجاست که تأثير صدها و هزارها برابر میشود. یک کسی امروز نقل میکرد از این دوستان غزّه، جالب بود، میگفت این وعدهی صادق ۲ که آمد چون در انتقامِ شهید هنیّه بود گفت فلسطینیها را عمری در سرشان کرده بودند و تبلیغات کرده بودند و روحانیانشان برایشان خوانده بودند که شیعیان کافرند و اینها همراه نیستند، و اینها هم چون ارتباط هم ندارند با بیرون از آنجا امکانِ اطلاعِ صحیح برایشان نیست، ولی وقتی این موشکها آمد و اینها دیدند گفتند اگر شیعه اینها هستند ما هم میخواهیم شیعه باشیم، ببینید یعنی این موشکها وقتی “وَمَا رَمَيۡتَ إِذۡ رَمَيۡتَ” میشود فقط این نیستش که یک تأسيسات را بزند بلکه میشود آیهی خدا، هدایتگر، دلها را روشن میکند، سُرورِ قلبها میشود، او دیگر به این راحتی امکانپذیر نیست، آن دستِ ما نیست، ما نمیتوانیم آن سُرورِ قلبها را در این موشکها قرار بدهیم ولی آن روحی است که در اینها دمیده شده، یک بدنی است که ما ایجاد میکنیم، اما روحی که در اینها دمیده میشود آن روح را خدا میدمد که میبینند مؤمنان چطور پشتیبانِ همدیگر هستند چطور هوای همدیگر را دارند، شیعه و سنّی همه الهی هستند با این نگاه دارند درحقیقت چه کار میکنند؟ درمقابلِ یهودی که صهیونیستی که مستکبرِ عالم است قیام کردند، حالا ببین میگوید وقتیکه اینها کنارِ هم قرار گرفتند که اینها گفتند به آنها که “إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ”، مشرکین کنارِ هم جمع شدند، تا به آنها گفتند بترسید آنها گفتند چه؟ “فَزَادَهُمْ إِيمَانًا”؛ از این به بعد جایِ این است که ما بدانیم انشاءالله کنارِ هم آمدنِ اینها که حتماً میترسند و حتی از قبل هم ترسوتر خواهند شد، یقین بدانید؛ امیرالمؤمنین علیه السلام وقتیکه ابن عبّاس را میخواهد بفرستد سراغِ طلحه و زبیر که با آنها صحبت کند میگوید اینها (أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَيْنِ الْأَمْرَيْنِ الْفَشَلُ)(خطبهی نهم نهجالبلاغه)، رعد و برق دارند ولی باران ندارند، یعنی این رعد و برقهایشان چیست؟ توخالی است، سر و صداست، اینها هم همینجوری هستند یعنی سر و صدایشان زیاد است اما باران ندارند، وقتی دیدید رعد و برق بیشتر است سر و صدا بیشتر است بدانید توخالیتر است و انشاءالله میبینیم بهزودی که اینها که میآیند اینها درحقیقت ضعیف النفستر از قبلیها هم هستند. لذا میفرماید که “فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا”، اینها حالشان با خدا تازه منقلب میشود میبینند که حالا که کم هستند فقط باید با تکیه بر خدا جلو بروند دیگر تکیه بر اسلحه و تعداد ندارند بلکه بر چه کسی تکیه میکنند؟ فقط خدا. “وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ”، اینجاست که تازه الهیت در وجود حاکم میشود. خدای سبحان میخواهد ما را ببرد جلو و این را انشاءالله از بشارتها ببینیم که خدای سبحان میخواهد ما را ببرد جلوتر و الهیتر بکند. انشاءالله با این آیه بشارت به ما میدهد، وقتی اینجور شد آن موقع دنبالش چه شد؟ دنبالش این شد: خبر رسید به ابوسفیان که اینها جمع شدند عدهای دست و پا بسته و همه باندپیچی شده و با عصا و اینها دارند میآیند، حتی در روایت دارد بعضی از آنها از خانه آمد بیرون بیاید افتاد غش کرد از هوش رفت از بس که خون از او رفته بود، حالا اینها با این حالی که خون رفته، بیحال، بسته شدن سر و کلهها، با عصا اینجوری دارند میآیند خبر رسید به ابوسفیان یکی که میآمد رد بشود پرسید چه خبر؟ گفت هیچی فقط این را به تو بگویم یک عدهای دارند میآیند که اینها با پا نمیآیند -حالا مضمونِ کلام است- با سر دارند میآیند، یعنی اینها دلهایشان پایشان شده، نه با این پا حرکت بکنند، یعنی با محاسبهی عادی نمیآیند. ابوسفیان وقتی این را شنید جالب است عاقل بود یعنی از آنهایی که در کارِ خودش عاقل است گفت سری که درد نمیکند چرا دستمال ببندیم، جلوی این آدم اینجوری ایستادن دردسر دارد، گفت ما که پیروز شدیم بر لشکرشان بیخودی حمله نمیکنیم به شهر که بخواهیم با اینها درگیر شویم، بعد اینها حرکت کردند برگردند، وقتی شروع کردند خب بین مدینه تا مکه حدود ۴۰۰ کیلومتر فاصله است، اینها وقتیکه برگشتند میگویند سرِ لشکر به مکه رسیده بود انتهای لشکر هنوز فاصلهاش خیلی طولانی بود لذا حتی با حالتِ پیروزی وارد مکه نشدند از ترس اینکه گفتند نکند اینها دنبالمان کنند تا آنجا بیایند یعنی از همین لشکرِ دست و پا شکستهی دست و پا بستهی مجروح اینها چه شدند؟ شکست خوردند. انشاءالله با حزب اللهمان، مقاومتمان همچنین تمام نیروهای یمن و سوریه و ایران و لبنان و فلسطین و عراق و تمام این نیروها انشاءالله پیروزمندانه درمقابلِ استکبار دماغ استکبار را بیشتر از گذشته انشاءالله به خاک میمالیم و ببینیم انشاءالله همهمان که قدرت در جهان دست به دست میشود و ببینیم که اینها ذلیل میشوند ببینیم انشاءالله خواریِ اینها را و عزتِ مسلمانها را ببینیم که کم کم زمینهساز ظهور حضرت و برافراشته شدن پرچم بشود، هرچقدر قدرتِ امیدمان بالاتر باشد حرکتمان باامید باشد رعب در دل دشمن شدیدتر میشود، مراقب باشیم که امید در دلمان ضعیف نشود، امید و نشاط در دلمان باید با اتکا به خدای سبحان با اینکه خدا دارد بروز و ظهور پیدا میکند انشاءالله با این باور که خدای سبحان (إِذَا أَرَادَ أَنْ يَنْتَصِرَ لِأَوْلِيَائِهِ اِنْتَصَرَ لَهُمْ بِشِرَارِ خَلْقِهِ)(بحارالانوار- العلامة المجلسی- مؤسسة الوفاء- ج ۴۵- ص ۳۳۹)، وقتی میخواهد اولیاءش را نصرت کند با شرار خلقش نصرت میکند. انشاءالله شرترینِ خلقش میتوانند ناصرترین افراد برای دین خدا باشند. یک صلوات بفرستیم.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
بحث جلسهی گذشتهی ما بحث نماز شب بود که (اِجْعَلْ نَوْمَكَ صَلاَةً)(الوافی- الفیض کاشانی- کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام،اصفهان- ج ۲۶- ص ۱۴۲)، چون سؤال کرد که خدایا چگونه (دُلَّنِي عَلَى عَمَلٍ أَتَقَرَّبُ بِهِ إِلَيْكَ)، پیغمبر صلّی الله علیه و آله وسلّم پرسید از خدا: یک راهی که من بتوانم به تو نزدیک بشوم، خدا فرمود: (اِجْعَلْ لَيْلَكَ نَهَاراً وَ نَهَارَكَ لَيْلاً)، شبت را روز و روزت را شب قرار بده که گفتگو شد اینها، (فَقَالَ يَا رَبِّ كَيْفَ ذَلِكَ)، چه جوری شب را روز و روز را شب قرار بدهم؟ (قَالَ اِجْعَلْ نَوْمَكَ صَلاَةً وَ طَعَامَكَ اَلْجُوعَ)، روز و شبت را جوری کن هر دو ذکر بشوند در عین اینکه مشغول کارهایت هستی. آن وقت بحث در این بود که شب را چه جوری روز قرار بدهیم؟ آن وقت بحث نماز شب را فرمودند. عدهای از روایات را دستهای از روایات را در محضرشان بودیم و بهاصطلاح خواندیم. حالا بعضی از روایات دیگر را انشاءالله امشب در دقایقی که باقی مانده در محضرشان هستیم از جمله روایت شریفی است که در این روایتِ شریف [که] خیلی زیباست میفرماید که: رَهْبانِيَّةً هذِهِ الأُمَّة صَلَاةُ اللَّيْلِ [من به این شکل پیدا کردم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ قَالَ صَلَاةُ اللَّيْلِ (علل الشرائع- الشیخ الصدوق- منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها في النجف- ج ۲- ص ۳۶۳)؛ عن أبي الحسن علیه السلام في قول الله عزوجل: “ورهبانية ابتدعوها ما كتبناها عليهم إلا ابتغاء رضوان الله” قال صلاة الليل. توضيح: قوله علیه السلام صلاة الليل اي رهبانية هذه الامة في صلاة الليل … . (بحارالانوار- العلامة المجلسی- مؤسسة الوفاء- ج ۸۷- ص ۱۴۷)]، رهبانیتِ این امتِ من چه هستش؟ نماز شب است. خدا رحمت کند حضرت آیتالله بهجت را ایشان میفرمودند که، رهبانیت یعنی ۲۴ ساعت وقفِ خدا شدن به طوریکه اینها ازدواج نمیکردند به طوریکه در دنیا به اقلِّ ما یُمکِن قناعت میکردند، خدا میگوید ما بر اینها رهبانیت را ننوشتیم اما اینها خودشان رهبانیت را برای خودشان قرار دادند: “وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ”(حدید/ ۲۷)، ما ننوشته بودیم اما خودشان قرار داده بودند اما همان هم “فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا”، آن را هم کامل رعایت نمیکردند، آن هم یک بهانهای بود برایشان، حضرت آیتالله بهجت میفرمودند رهبانیتْ ۲۴ ساعت مراقبه بود در شبانه روز، یعنی تمام لحظات را جانب خدا را میخواستند رعایت بکنند، بعد این روایت شریف میفرماید که: (رهبانية هذه الامة)، در این امت آن چیزیکه اثرِ ۲۴ ساعت مراقبه را دارد چیست؟ (صَلَاةُ اللَّيْلِ) است، یعنی نماز شب نیم ساعت است، یک ربع است، ۲۰ دقیقه است، ایشان میفرمود اما خدای سبحان تصرفِ در زمان کرده، این یک کلید است همیشه داشته باشیم، در همه جا به کار میآید، یک نوع برداشتِ دقیق از آیات و روایات است، همچنان که “لَیۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرࣱ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرࣲ”(قدر/ ۳)، یک شب از هزار ماه برتر است از جهتِ نتیجه، تصرفِ در زمان میشود، به اندازهی یک عمر چه میشود؟ اثر ایجاد میکند که ۸۰ سال میشود یک عمر دیگر، درست است؟ هزار ماه میشود ۸۰ سال، ۸۰ سال یک عمر است دیگر؛ میگوید نماز شب ۲۴ ساعت مراقبه است، یعنی آن کاری که انسان در ۲۴ ساعت میخواهد انجام بدهد که مراقبِ دائم باشد جانبِ ربّ را میگوید آن ساعتِ نماز شب اگر مراقبه صورت بگیرد اثری خدا در آن قرار داده نقطهی ثقل است. در بعضی اهرمها نقطهی ثقل چه هستش؟ یک جایی است که شما وقتی آنجا نیرو وارد میکنید نیرویی که شما وارد میکنید چند برابر کار از آن میآید چون آنجا نقطهی ثقل است؛ مثلاً بعضیها نقطهی ثقلِ وجودشان یک چیزی است معصوم گاهی میشناسد گاهی بیان میکند که یکدفعه میبینی وقتی آن بیان میشود همهی چهارچوبِ وجودِ او حل میشود مسألهاش، اما یکی میبینی وقتی آدم نمیشناسه آن نقطهی ثقل را هی اینطرف میزند آنطرف میزند، در بیماریها هم همینجوری است، آن چیزیکه نقطهی ثقل باشد مرکزِ اصلی باشد اگر حل شود یکدفعه همه حل میشود. نقل میکنند یک کسی آمد پیش پیغمبر اکرم یا یکی از حضرات معصومین علیهم السلام عرض کرد آقا من چند تا گناه دارم میکنم و نمیتوانم همه را هم با هم ترک بکنم یکی از آنها را شما امر کنید که من ترک بکنم، یکی یکی حالا، این کار را میکنم آن کار را میکنم چهار تا را شمرد گفت از جمله دروغ گفتن یکی از آنها بود، حضرت فرمود که دروغ را نگو فعلاً، این رفت بعد از مدتی برگشت گفت آقا همهی آنها ترک شد، دیدم هر کاری بخواهم بکنم باید با دروغ درستش کنم وقتی قرار شده دروغ نگویم، این نقطهی ثقلش بود، دقت کردید؟ نقطهی ثقل را که دست بگذارند یکدفعه همه حل میشود. ما خیلی مشکلات داریم خیلی بهاصطلاح مزاحمتها و موانع در زندگیمان داریم اینجا حضرت میفرماید نقطهی ثقل نماز شب است که اگر این را حل کردید یکدفعه میبینید خیلی از مشکلاتِ دیگر را که نمیدانستید چرا گیر است چرا مشکل است آنها هم حل میشود، لذا حالا در خواصّ نماز شب که میشمارد دهها مانع و مشکل در وجودِ انسان با جریانِ نماز شب فرمودند حل میشود، که این نگاه را اگر باور کردیم آنجاست که وقتی مرحوم قاضی رحمة الله علیه به علامه طباطبایی میفرمایند که اوایلِ طلبگیاش رفته بوده نجف و تازه نجف رفته بودند و هنوز آیت الله قاضی را نمیشناختند و همچنین ارتباطی نداشتند فقط فامیلشان بود، میدانستند یکی از عموهایش و بهعنوانِ عموها سلام میکردند به ایشان، یک روز در خیابان و کوچه که میبیند به علامه میفرماید که اگر دنیا میخواهی نماز شب، اگر آخرت میخواهی نماز شب، یا پیغمبر اکرم در آخرین وصایایشان به امیرالمؤمنین علیه السلام ۳ بار فرمودند: (عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ)(الكافي- الشيخ الكليني- المحقق و المصحح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی- دارالکتب الاسلامیة- ج ۸- ص ۷۹؛ البته در این منبع صلاة الزوال سه بار تکرار شده بود و صلاة الليل یک بار)، دیگر پیغمبر صلّی الله علیه و آله وسلّم به امیرالمؤمنین علیه السلام دارد سفارش میکند در وصایایش ۳ بار نماز شب [را تکرار میکند]. حالا این نماز شب را حتی ممکن است کسی یک رکعتش را بتواند بخواند، عیب ندارد، همان یک رکعت هم به همان مقداری که انجام بدهد بهتر از این است که نتواند. حتی اگر در شب خواست درحقیقت ببیند الآن آخر شب است بخواند بخوابد یا بخوابد برای نماز شب احتمال بیداری ضعیف هم بدهد بعد [بخواند]، میگوید نه، بخوابد با احتمالِ بیداری بگذارد برای بیدار شدن، این اجرش بالاتر است، مگر اینکه انقدر بیدار مانده بود که دیگر نیمه شب شده بود، آن حالا جدا، اما اگر دید که زودتر بخواند رجاءً یا صبر کند که بیدار شود ولی ممکن است خواب هم بماند میگوید نه، به امید بیدار شدن بخوابد و اگر خواب ماند فردا قضایش را به جا بیاورد، قضایش را به جا آوردن بهتر از این است که تعجیلاً و رجاءً آن را بخواند و اگر قضایش را به جا بیاورد اثرش را مترتب میکند و شیطان هم کم کم ناامید میشود از اینکه بخواهد نگذارد این بیدار بشود.
در روایت دیگری از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله میفرماید: (إنّ اللّه َ جلّ جلالُهُ أوحى إلَى الدُّنيا)(مشكاة الأنوار في غرر الأخبار- الشيخ الطبرسي- تحقیق: مهدی هوشمند- ص ۴۵۰)، میگوید خدا وحی کرد به دنیا (أتعِبي مَن خَدَمَكِ)، هرکسی دنبال تو افتاد او را به زحمت بینداز، ( و اخدُمي مَن رَفَضَكِ)، هر کسیکه از تو رو گرداند پشت به تو کرد تو بیفت دنبالش، میگوید این سنت خداست که (أتعِبي مَن خَدَمَكِ و اخدُمي مَن رَفَضَكِ)، این را به عنوان چه ببینیم؟ آن وقت دنیا چیست؟ یکی از مسائلِ دنیا خوابیدنِ طولانی است، لذتِ خوابیدنِ طولانی یکی از آنهاست، که آدم وقتی میخوابد یکدفعه مثلاً ۵، ۶ ساعت پشت سر هم بخوابد، این ۵، ۶ ساعت پشت سر هم خوابیدن مذموم است؛ میگویند مرحوم آقا میرزا جواد ملکی تبریزی در کتاب لقاءالله فرمودند که خوابِ طبّی را ۷ ساعت برای سنینِ متعارف قرار دادند، حالا بعضی سنها کم و زیاد [میشود] اما ۷ ساعت خوابِ متعارف است میگوید این ۷ ساعت را ۱ ساعت کم کن، آن را بکن ۶ ساعت، این درز گرفتن است، شدنی است، خیلیها برای دنیایشان ۶ ساعت بیشتر هم نمیخوابند، یعنی برای کارهای دنیایشان بهخاطر خدا هم نه، میگوید آن را ۶ ساعت بکن ولی این ۶ ساعت را هم متصل قرار نده خواب را، یک جوری کن دو سه تکه باشد، همین که دو سه تکه باشد آن بهاصطلاح غلبهی بدن بر نظامِ نفس محقق نمیشود؛ اینها راهکارهای عملی است دیگر که شدنی باشد که ببینیم اگر میگوییم نماز شب چه کار بکنیم؟ میگوید این را دو سه قسمتش بکن، دو سه ساعتی خوابیدی بلند شو، حالا نمازت را خواستی بخوانی بعد دوباره خواستی بخوابی دوباره خواستی برای نماز بلند شوی ۱ ساعت هم در روز بخواب ۵ ساعت را در شب قرار بده که این مجموعِ خوابش در شبانه روز بشود چقدر؟ بشود ۶ ساعت، اما یکپارچه هم نباشد، یکدفعه مثلاً یکجوری نخوابد که ۵ ساعت ۶ ساعت پشت سر هم خوابیده باشد، لذا دارد که پیغمبر اکرم نماز شبش چه جوری بود؟ آن دیگر خیلی، از ما آن را نخواستند، میگوید حضرت میخوابید ۱ ساعت شاید نشده بلند میشد مسواک میزد وضو میگرفت تمامِ آن چیزهایی که باعث پریدنِ خواب میشود ۴ رکعت نماز میخواند دوباره میخوابید، دوباره بعد از ۱ ساعت بلند میشد دوباره مسواک میزد وضو میگرفت ۴ رکعت نماز دیگر، دوباره میخوابید دوباره بلند میشد آن ۳ رکعتِ بعدی را همینجور، یعنی نماز شب را در سه قسمت میخواند که خوابِ شبش چه بشود؟ یک خوابِ حیوانی نشود، یک خوابِ یکپارچه نشود، [اینجوری] انسان اردهاش قوی میشود قدرتِ تصمیمش بالا میرود تسلیمِ بدن نمیشود اینجوری بدن نسبت به انسان خاضع میشود، بدن تسلیم انسان میشود، حالا آنجوری نکنیم ما، نمیتوانیم، برایمان هم واقعاً نشدنی است، نمیگوییم مطلق نشدنی است اما همین مقداری که نگذاریم خواب یکپارچه بشود. بعد میفرماید که: (و إنّ العَبدَ إذا تَخَلّى بسَيِّدِهِ في جَوفِ هذا اللَّيلِ المُظلِمِ)، وقتیکه بنده با خدا در تاریکیِ شب خلوت میکند (وَ ناجاهُ)، با او نجوا میکند، این خیلی زیباست! نجوا یعنی دیگر کسی واسطه نیست مثل درِ گوشی حرف زدن، دو نفر دارند با هم درِ گوشِ هم حرف میزنند میگویند نجوا، لذا (ناجاهُ) یعنی انسان احساس میکند که یک خلوتی است، اغیار در آن حضور ندارند این دارد با خدا [نجوا میکند]. یک بنده خدایی بود من یکدفعه دیدم پایش را بسته، زخمی شده بود پایش را بسته بود، گفتم چه شده؟ خیلی هم لفظِ قلم حرف میزد، گفت دیشب از خواب پا شدم برای اینکه زن و بچهام نفهمند برق را روشن نکردم برای وضو که میرفتم پایم خورد مثلاً به یک استکانی یا کاسهای یا لیوانی شکست پایم زخمی شد، میخواسته زن و بچهاش نفهمند تمامِ ماوقع را داشت برای یک غریبه میگفت، یعنی برای یک غریبه گفتنش عیب نداشت اما برای زن و بچهاش [عیب داشت]. حالا نمیخواهد شما دیشب لامپ را روشن نکرده باشید حالا یک شب سوزی بگذارید که پایتان هم به چیزی نخورد که مجبور نشوید فردا بیایید برای من بگویید که دیشب پایم اینجوری شد. حالا این هم بالأخره آدمیزاد است دیگر، میگوید انسان کاری که میکند انقدر این را بو میکند تا این پژمرده بشود، بو کردن یعنی گفتنِ کار، هی آدم میخواهد یک جوری نشان بدهد ناخودآگاه، در قالبِ مخفی کردن گاهی آدم نشان میدهد، یعنی این هم خلاصه یکی از راههاست. میفرماید که: (في جَوفِ هذا اللَّيلِ المُظلِمِ)، وقتی آنجا با خدا خلوت میکند (وَ ناجاهُ)، این همنشینیِ با خدا، وقتی آدم با نور مینشیند (أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي)(إقبال الأعمال- السيد بن طاووس-دار الكتب الإسلاميه- ج ۲- ص ۶۲۸) اثرش میشود چه؟ اثرش میشود (أثبَتَ اللّه ُ النُّورَ في قَلبِهِ)، با نور نشسته، در تاریکیِ شب است اما با چه نشسته؟ با نور نشسته، شبش را چه کار کرده؟ روز کرده، (أثبَتَ اللّه ُ النُّورَ في قَلبِهِ)، قلبش نورانی میشود چون با قلبش با خدا نجوا کرده، سر و صدا نداشت داد و هوار نداشت اما در قلبش حالش شکسته بود، لذا (أثبَتَ اللّه ُ النُّورَ في قَلبِهِ، فإذا قالَ: يا رَبِّ!)، در شب که میگوید خدایا تا میگوید (ناداهُ الجَليلُ)، خدای جلیل جوابش میدهد (جلّ جلالُهُ: لَبَّيكَ عَبدي)، این میگوید خدا او میگوید بله، خیلی زیباست! در روز انقدر اشتغالاتِ نفسْ توجهاتِ نفسْ اینطرف و آنطرف پخش است نه خدا گفتنِ ما یکپارچه و متمرکز است نه اگر خدا پاسخ بدهد ما میشنویم، چرا؟ چون حواسمان صد جاست، ببینید مریض شب دردش بیشتر میشود یا نه، چرا؟ چون اشتغالاتِ روز نیست حواسش جمعتر میشود به درد توجه و تمرکزش بیشتر میشود درد را بیشتر احساس میکند، اگر کسی هم با خدا شب دردش بگیرد دردِ خدا بگیرد او را که بگوید درحقیقت یا ربّ! آنجا در شب خدا جواب میدهد چون این متمرکز است میشنود، خدا همیشه جواب میدهد اما ما در روز نمیشنویم، چرا؟ سرمان گرم به خیلی چيزهاست اما شب میشنویم، وقتی میشنویم پاسخ را این کمال است، شنیدن خودش کمال است. میفرماید که: (ناداهُ الجَليلُ جلّ جلالُهُ: لَبَّيكَ عَبدي سَلْني اُعطِكَ)، بخواه تا بدهم، اینجا کسی نیست خلوت است، نه جایِ اشتغالِ دیگران است نه واسطهای، بخواه تا بدهم؛ اگر اینها راست باشد خداییش اگر راست باشد ما کوتاهی نکردیم؟ خدا رحمت کند حضرت آیتالله بهجت را ایشان میفرمودند که، خیلی این باور اثرگذار است، ایشان میفرمودند که اگر واقعاً ما باور داریم که دعا اثر دارد به ما گفتند دعا اجابت میشود “وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ”(بقره/ ۱۸۶)، میگوید اگر باور داریم و به ما گفتند هم قرآن گفته هم [در روایات است] که دعا مستجاب است اگر دعا برای فرج نکردیم و فرج بهواسطهی این دعا نکردنِ ما تأخير افتاده بود در تحققش، که اگر دعا میکردیم جلوتر میافتاد، درست است؟ آیا ما غافلیم از اینکه، ایشان میفرمود، یک لحظه اگر فرج زودتر میشد چه برکاتی شاملِ همهی عالم میشد، میدانیم اگر دعا مستجاب است و اثر دارد و ما نکردیم و این تأخير افتاد ما در این همه محرومیت شریک هستیم و اگر دعا کردیم و جلو افتاد در تمامِ این نعمت ما هم شریک هستیم، چرا کوتاهی میکنیم؟! لذا ایشان میفرمود سعی کنید کتب ادعیه دمِ دستتان باشد موکول نکنید به زمانش، یک موقع دعا خواندید خوشتان آمد، الآن شبِ جمعه نیست بعد میبینید انگار یک حالِ دعای کمیل به شما دست داده میگوید بردارید بخوانید موکول به شب جمعه نکنید نگویید حالا اگر شب جمعه شد [میخوانم] و همچنین دعاهای دیگر. میفرماید که: (سَلْني اُعطِكَ و تَوَكَّلْ علَيَّ أكفِكَ)، بر من توکل کن کفایتت میکنم؛ اگر یک پولداری به ما میگفت برو دَرست را بخوان من ماهیانه به تو میدهم خیالت راحت باشد، خیالمان راحت نمیشد؟ خداییش؟ یک آدم پولدارِ متمکن که چند بار هم داده تا حالا مثلاً، دیگر خیالمان راحت میشد، خداست میگوید شب بلند شوید از من بخواهید (سَلْني اُعطِكَ وَ تَوَكَّلْ علَيَّ أكفِكَ)، اگر الآن ما باور کردیم که (تَوَكَّلْ علَيَّ أكفِكَ) باشد و الآن در این جریانی که اسرائیل و آمریکا و استکبار با هم دارند متحد میشوند بیش از گذشته که انشاءالله خدا آن حیلههایشان را نقش بر آبِ بیشتر بکند آیا ما شد با این نگاه توکلمان بر خدا بیشتر بشود؟ که بگوییم حالا که آنها شدت پیدا کردند ما هم چه کار بکنیم؟ شدت پیدا کند رابطهمان با خدا؟ نه، ما منتظریم خدا خودش، خدا میگوید من حریف هستم اینها را، اینها که چیزی نیستند اما من میخواهم تو کمال پیدا کنی تو باید بیایی این کار را بکنی تو باید قدم برداری تا تو رشد بکنی، لذا این باور را (تَوَكَّلْ علَيَّ أكفِكَ ثُمّ يَقولُ جلّ جلالُهُ للمَلائكَةِ مَلائكَتي انظُروا إلى عَبدي)، به به! خدا مباهات میکند به بندههایش پز میدهد خدا با ما، میگوید بلند شدند اینها دارند نماز میخوانند در دلِ شب خوابآلود، خدا پز میدهد به ملائکهاش، نمیخواهید خدا پز بدهد؟ میگوید نگاه کنید (انظُروا إلى عَبدي)، ملائکهی من نگاه کنید به بندهی من (قَد تَخَلّى بِي في جَوفِ هذا اللَّيلِ المُظلِمِ)، این چه جور خلوت کرده با من در شبِ تاریک، اصلاً شبِ تاریک با این میشود روزِ روشن، این میشود روز کردنِ شب، (في جَوفِ هذا اللَّيلِ المُظلِمِ و البَطّالونَ لاهُونَ)، خیلیهای دیگر هم شب بیدارند اما دارند چه کار میکنند؟ به لهو مشغولند؛ میبینید شب تا صبح هم پای گوشیاش هم بوده، از این صفحه به آن صفحه از آن صفحه به این صفحه، (و البَطّالونَ لاهُونَ)، اینها در لهوند، (و الغافِلونَ يَنامونَ)، عدهای هم خوابیدند، بطّالون بیدارند اما لهو دارند غافلون هم که اصلاً خوابند، (و الغافِلونَ يَنامونَ اشهَدوا أنّي قَد غَفَرتُ لَهُ)، همین نفسِ بیدار شدنش میگوید من شاهد باشید که آمرزیدم او را، حالا دیگر هر کاری در اینجا بکند اضافهتر است اما نفسِ بیدار شدنش خدای سبحان اینجوری پز میدهد.
بعد میفرماید امام صادق علیه السلام: (صَلَاةُ اللَّيْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ)(ثواب الأعمال و عقاب الأعمال- الشيخ الصدوق- دار الشريف الرضي للنشر- ص ۴۲)، هم رو را زیبا میکند هم خُلق را حسَن میکند به انسان شرح صدر میدهد، در آن دلِ شب که بلند شد با شیطان مقابله کرد روز هم گول شیطان را نمیخورد در ارتباط با مؤمنين هم میبینید خُلقش حسَن میشود، (وَ تُطَيِّبُ الرِّيحَ)، انسان خوشبو میشود هم پیشِ مؤمنان در دنیا هم پیشِ ملائکة الله در آخرت، ملائکه بوی خوش را میفهمند، کشفِ شَمّی اولین بوی انسان است برای ملکوتیان، لذا وقتی بوی خوش را میشنوند یعنی چه؟ یعنی همین بو میکنند خوششان میآید؟ میگوید نه، وقتی بوی خوش میشنوند در خدمت میآیند، وقتی بوی بد بدهد از او فرار میکنند، وقتی بوی خوش بدهد میآیند پیشِ او در خدمتش، یعنی قوای عالم میآید در خدمتش قرار میگیرد، چقدر زیباست! بوی خوش جاذبه است مغناطیس است که اینها را به سمت خودش جذب میکند میآیند در خدمتش قرار میگیرند. (وَ تُدِرُّ الرِّزْقَ)، روزی را زیاد می کند، نماز شب روزی را زیاد [میکند] لذا دستور بعضی از اولیا بوده که اگر بعضیها به تنگنای روزی مبتلا میشدند میرفتند دستور میخواستند یکی از دستورات نماز شب بود که نماز شب را مقید بشوید که روزی را زیاد میکند. (وَ تَقْضِي الدَّيْنَ)، اگر کسی بدهکار باشد دِینش با نماز شب [ادا میشود]، ما باور نداریم دیگر، خدا رحمت کند آقای بهجت را میفرمود: محرومیتهای ما اختیاری است چوبِ عدمِ باورهایمان است، باور کنیم اینها را، معصوم دارد میفرماید، تعارف نمیخواهد بکند که ما نماز شب خوان بشویم واقعاً این آثار بر آن هست دارد بیان میکند. (وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ)، غصههای انسان را میبَرَد، یعنی آنجا انسان یک ارتباط و قوتی پیدا میکند غصه کوچکتر از آن میشود که بتواند در این اثر بگذارد، (وَ تَجْلُو الْبَصَرَ)، نورِ چشم را زیاد میکند و بلکه بصیرت که این بَصَر اعم است هم نورِ چشم را زیاد میکند هم قدرتِ بصیرت را زیاد میکند، انسان در وقایع گول نمیخورد، میتواند درحقیقت عمقِ مسائل را بهتر ببیند.
وقت گذشت دیگر، میخواستم چند تا روایتِ دیگر بخوانیم ولی [وقت گذشت]. همین مقداری که سعی بکنیم عهدمان در این ایام یک عهدِ با نماز شب را به عنوانِ عهد ببینیم عهدِ جمعی با هم ببینیم که سعی بکنیم همه با هم که اگر یک موقعی هم نتوانستیم در روز چه کار بکنیم؟ قضایش را اقلاً ۳ رکعتش را قضا بکنیم، با سادگیاش هم شده عیبی ندارد، توانستیم در شب بلند شدیم، نتوانستیم ۳ رکعت نماز وقتی نمیگیرد، اگر نتوانستیم ۴۰ تا مؤمن هم دعا کنید ۷۰ تا استغفار هم بکنید ۳۰۰ تا العفو هم آدم بگوید عیب ندارد یک دانهاش را بگوییم اقلاً، خدا رحمت کند حضرت آیتالله بهاءالدینی را میگفتند ختم صلوات است میخواهند ۱۴۰۰۰ صلوات بفرستند بعد این صلواتها را میگذاشتند میچیدند آن میزبان هم ناهار نمیداد تا صلواتها تمام نشود، آقای بهاءالدینی که میآمد میگفتند آقا ناهار را نمیدهد ایشان میگوید تا تمام نشده، گفت آقا یکی از آنها هم بس است، ایشان خیلی هم داداشی حرف میزد، که یک صلوات هم بس است، صلوات است. صلوات بفرستید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
انشاءالله خدای سبحان از برکات ولادتِ حضرت زینب سلام الله علیها همهی نیروهای مقاومتِ ما را پرجرأتتر، پر ایمانتر، قویتر و انشاءالله دشمنانِ ما را ضعیفتر بگرداند. الهی آمین.
انشاءالله خدای سبحان به برکتِ این صبر و استقامت صبر و استقامتِ مردم لبنان و غزه و مجاهدین را همه را بیش از گذشته قرار بدهد. الهی آمین.
انشاءالله بصیرتِ همهی ما را به بصیرتِ حضرت زینب سلام الله علیها انشاءالله گره بزند و ما را از او بهرهمند بگرداند. الهی آمین.
انشاءالله خدای سبحان ما را در دنیا و آخرت زیر سایهی ولایتِ اهل بیت قرار بدهد و محروم از این ولایت نباشیم.
تا تشریف میآورند انشاءالله از مدح استفاده میکنیم یک صلواتِ بلند مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
اولین کسی باشید که برای “شرح حدیث معراج(41)” دیدگاه میگذارید;