درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیهالسلام)
راه نصر
موضوعات مطرح شده:
2:12 به ما دستور دادند که محور زندگیتان قرآن باشد
7:10 رابطه نصر و فتح
10:45 شهادت شهید سید حسن نصرالله، آغاز نصرت الهی است
12:02 علامت نصر و فتح مطلق الهی ، نگاه مردم به مالکیت الهی فوج فوج می شود
16:56 خون نفس زکیه خیلی آثار دارد واقعاً سید ما نفس زکیه بود
18:58 وقتی نصرت الهی میآید همه عالم یک مرتبه رشد میکنند
21:06 عملیات وعده صادق۲ یک واقعه تاریخی است
24:39 حال سرور از عملیات وعده صادق یک سرور الهی است
27:03 هر کمالی قرین با تکلیف است لذا نصرت الهی وقتی تثبیت میشود که ما تکلیف را درست انجام دهیم
30:02 حواسمان باشد که متوسل به اسبابی مثل موشکها نشویم
32:50 تکلیف دیگر ما استغفار است که استغفار یعنی رفع مانع است
33:40 استغفار موانع قبلی را رفع میکند و موانع بعدی را دفع میکند
35:11 نصر و فتح الهی امروزه مقدمه نصر و فتح مطلق یعنی ظهور است
گزارش تصویری
کلیپ های تصویری
متن جلسه
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحیمِ
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
انشاءالله از یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
انشاءالله خدای سبحان پیروزیای را که ایجاد کرده پایدار قرار بدهد و مستمر قرار بدهد و انشاءالله این پیروزی مقدمهی ظهور قرار بگیرد هرچقدر عشق و علاقه داریم که پیروزیها پی در پی باشد تا به ظهور منجر بشود صلوات دوم را بلندتر مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
همۀ عشق و علاقهمان را به حضرت زهرا سلام الله علیها که تأثیرگذارِ کلِّ هستی است انشاءالله و قطعاً نظر دارند بهخصوص به فرزندشان که مظلومانه به شهادت رسیدند شهیدِ ما سیّد نصرالله خلاصه این شهیدِ مظلومِ ما هرچقدر دوست داریم که مادرمان بیشتر به ما نظر کند و هرچقدر عشق و علاقه داریم به مادرمان صلوات سوم را بلندتر مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
خب در امروز محضر آیاتی از قرآن کریم انشاءالله هستیم تا نگاهمان را به قرآن در همه جا داشته باشیم، به ما دستور دادند محور زندگیتان قرآن باشد لذا باید سعی کنیم خودمان را به قرآن ببندیم. ابتدا بستن به این است ممکن است من گاهی نفهمم اما سعی میکنم خودم را با قرآن انس بدهم تا کم کم در زندگیام اثرش را ببینم، حالا برای همین مسأله هم که پیش آمده سعی میکنیم نگاهمان را به قرآن ببندیم و خودمان را با قرآن انس بدهیم، ببینیم همانجوری که فرمودند قرآن (یَجْري كَمَا تَجْري الشَّمْسُ) (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع)عَنْ هَذِهِ الرِّوَايَةِ مَا مِنْ آيَةٍ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا فِيهِ حَرْفٌ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ يَطْلُعُ مَا يَعْنِي بِقَوْلِهِ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ قَالَ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ هُوَ تَأْوِيلُهَا مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَجِئْ يَجْرِي كَمَا تَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ كُلَّمَا جَاءَ فِيهِ تَأْوِيلُ شَيْءٍ مِنْهُ يَكُونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ كَمَا يَكُونُ عَلَى الْأَحْيَاءِ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ. بصائرالدرجات- محمد بن الحسن الصفار القمی- ص ۲۰۳) هر روز طلوعی دارد، طلوع دارد قرآن، طلوعِ امروزش در رابطه با این جریان را از جهات مختلفی میتوانیم مطرح بکنیم این هم یک جهت است؛ نمیخواهیم بگوییم مصداق این مسألهای که الآن میخواهیم مطرح کنیم مصداقِ این است اما میخواهیم بگوییم میتواند این هم یک مظهری باشد، میتواند بوی آن در این هم باشد، لذا اگر انسان توانست رابطه ایجاد کند به مقدارِ رابطه نورانیتِ قرآن بقیه آثارش را هم ایجاد میکند انشاءالله، تکلیف را هم روشن میکند لذا
* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ *
إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا
خب این سوره سورهای است مدنی. بعد از جریان صلح حدیبیه قبل از فتح مکه که صلح حدیبیه سال ششم هجری بوده فتح مکه سال هشتم هجری بوده، درست است؟ یعنی بین این دو زمان این سوره نازل شده و این سوره بشارتِ یک نصر و فتح مطلقی را به پیغمبر میدهد. در جریان صلح حدیبیه سورهی فتح نازل شد و آیهی “إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا” (فتح/ ۱)، با اینکه ظاهرِ آن سوره چه بود؟ ظاهرِ آن جریان صلح حدیبیه چه بود؟ جلوی پیغمبر را گرفتند وقتی میخواست بدون اسلحه بروند برای ایام حج، درست است؟ اما یک مصالحهای را امضا کردند که خیلی از مسلمانها هم ناراحت شدند اما آیه نازل شد بعدش که “إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا”، این فتحِ مبین است، فتحِ مبین یعنی فتحِ آشکار، واضح، روشن، خیلی جالب است که پیغمبری را که در آن روزگار برگشت، اجازه ندادند، همین که این مصالحه امضا شد با مشرکانِ قویای که سراپا مسلح بودند اما آنها راضی شدند به همین مقدار که گفتگو کنند مصالحه بکنند صلح حدیبیه شکل گرفت با آن مفادی که در آن بود شد “إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا”، فتحِ مبین، اما در بهاصطلاح قبل از فتح مکه مقدماتی ظهور و طلوع میکند برای پیغمبر که فتحِ مطلق و نصرِ مطلق را وعده میدهد، اگر در آنجا فتحِ مبین است که بعد از آن نگاه به اسلام دیگر خیلی متفاوت شد و دیگر درحقیقت اسلام رسمیت هم پیدا کرد حتی از منظر مشرکین چون با آن مصالحه نوشتند قانون نوشتند با هم نشستند یک صلحنامه نوشتند مجبور شدند بگویند ما به رسمیت شناختیم دیگر، همین این مقدار که بگویند شما چند روز بیایید چند سال مکه و اعمالتان را در آن چند روز انجام بدهید و برگردید و ما کاری نداریم خب خیلی پذیرش بود، یک عده بدون سلاح رفتند به این مصالحه رسیدند، درست است؟ میخواهم این را تطبیقش را پیدا بکنیم ببینیم هرکدام از این جریانات با کدام درحقیقت جریان امروزِ ما سازگار میشود، آن موقع در قبل از سال هشتم که فتح مکه بخواهد روی بدهد این سوره نازل شد که “إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ”؛ اینکه نصرِ خدا ابتدا میآید “إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ”، نصرِ خدا را ابتدا ذکر میکند بعد فتح را، لذا ممکن است نصر بیاید اما فتح محقق نشود، چرا؟ چون ممکن است مسلمان مغلوب باشد در آنجا به شدت اما نصر آمد از این مغلوبیت نجاتش داد ولی غالب هم نشود ولی نجات از مغلوبیت هم پیدا بکند اما به غالبیت هم نرسد، میشود به طوریکه مصالحه بشود، در حدِّ یک مصالحهای بشود، درست است؟ دست از جنگکشیده بشود به هر دلیلی، عیب ندارد این نصر محقق شده که از ضعف اینها را نجات دادند؛ اما نصرِ اینجا نصرِ بهاضافهی الله است، “إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ”، حالا اینها انشاءالله لطافتهایش را یکی یکی باید برویم جلو ببینیم چقدر زیباست قرآن و چقدر میتواند برای ما بشارت داشته باشد. “إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ” اگر خدای سبحان نصرش را آورد، یک موقع میفرماید “إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا”، “إِنَّا فَتَحْنَا” یعنی چه؟ یعنی فتح را ما کردیم، “إِنَّا فَتَحْنَا” خدا میفرماید ما فتح را کردیم، مثل “َمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ” (انفال/ ۱۷)، تو نینداختی خدا انداخت، “إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ”، ما فتح کردیم، درست است؟ این فاعل را آورده اما در اینجایی که میفرماید “إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ” نصر را به الله اضافه کرده معلوم است که فاعل خداست اما نفرموده که ما إنّا نَصَرْناكَ، ما تو را درحقیقت یاری میکنیم، نه اینجوری نفرموده که ما تو را یاری میکنیم، یعنی “إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ” که آن هم فتح را هم عطف کرده (ال) هم دارد نصر هم هیچ اضافهای ندارد نصر مطلق است فتح هم مطلق است تفاوت این است که گاهی نصر و فتح یا هر واقعهای اضافه به الله پیدا میکند گاهی اضافه به یک اسمی از اسماءِ خدا پیدا میکند، مثلاً اینجا فتحِ مبین است این اضافهای که فتح فتحِ مبین است یک قیدی دارد با اینکه خیلی مهم بوده فتحِ مبین بوده آشکار بوده خدا این فتح را ایجاد کرده اما گاهی نصر مطلق است وقتی نصر و فتح مطلق میشود اثرش این است: دیگر مقصودْ منطقهای نیست، زمانی نیست، اثرِ این دائمی است، وقتی فتحی و نصری گره خورد به الله و خودِ فتح و نصر هم مطلق بود اثرش این میشود که این چه هستش؟ این دیگر در حدِّ زمان و مکان نیست از این عبور کرده، خیلی زیباست! چون به الله گره خورده که هیچ حدّی و قیدی ندارد و هیچ اسمِ خاصی درحقیقت در یک صفتِ خاصی نیست این نصرُالله و فتحُ الله است، درست است؟ الفتح است نه فتحِ مبین باشد، “إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ”؛ حالا ما تفأل به خیر است دیگر این که شهیدِ ما هم که نصرالله بود این سیّدِ مجاهدِ شهیدِ علمدارِ بزرگِ ما سیّد حسن نصرالله که نصرالله بود این “إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ” میگوییم تفأل به خیر است که این آغازِ نصرالله است، “جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ” یعنی چه؟ آمد نصرالله، “جَاءَ” آمدن است نه رفتن باشد؛ تفأل به خیرعیب ندارد لذا در صلح حدیبیه وقتی که آن نمایندهی مشرکین آمد پیغمبر از او پرسید اسمت چیست؟ حالا گفت سهل یا سهیل خلاصه آنجا پیغمبر فرمود کار سهل شد، تفأل به خیر زد که اسمِ این سهل بود یا سهیل بود تفأل به خیر [زد]، تفأل به خير خوب است گفتند تفأل به خیر بزنید؛ “إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ” این تفأل به خیر است که نصرالله آمد، آغازِ نصرالله؛ “إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ” حالا مهمش اینجاست: علامتِ اینکه یک چیزی مصداقِ نصر و فتح مطلق است یا نیست چیست؟ میگوید علامتش این است که چون مطلق است میبینی که “وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا”، اثرش این است میبینی مردم در این بهاصطلاح حالِ الهیت فوج فوج وارد میشوند یعنی نگاهشان به خدا و ورودشان به آن حیطهی مالکیتِ الهی و قبولِ الهی فوج فوج میشود؛ الآن میبینیم این را یا نمیبینیم؟ هست یا نیست؟ یعنی مؤمنان به نحوی به یک مرتبهی بالاتری احساسِ بهاصطلاح خدا را میکنند، مسلمانها به نحوی، غیرِ مؤمنين؛ ببین چقدر خدا زیبا کار کردش: اول اینها یک سال ظلم کردند این ظلمِ یک سالهی اینها چقدر دلهای مظلومان را چقدر آزرده و در سراسرِ عالم چقدر مردم بدون اینکه مؤمن و مسلمان باشند حتی دلسوزی کردند برای جریان غزه، فلسطینیها و جریانِ بعد از آن حزب الله و لبنان که پیش آمده و این مظلومیتها، دلها آماده شد اما وقتی این دلها آماده شد با ظلمهای آنها وقتی این فتح محقق شد یک دفعه تمامِ آن کسانیکه آزرده شده بودند به خاطرِ این آزاری که اینها ایجاد کرده بودند یک دفعه همه چه شدند؟ همه خوشحال شدند، وقتیکه خوشحالی ایجاد میشود دلبستگی ایجاد میشود احساس میکنند یک وابستگی [به یکدیگر دارند] لذا اسم را با ذوق و شوق میآوردند که اینها موشکهای ایران است و ایران را بهعنوانِ چه میدیدند؟ مظهرِ ایمان میدیدند، مظهرِ خدا میدیدند، اینها خیلی زیباست! اینها کارِ ما نیست! چینشِ این مسأله که این موقع محقق شد نه در اوقاتِ دیگری، در وقتیکه مظلومیت به اوج رسید ظلم به اوجش رسید فشار به حداکثرش رسید، درست است؟ و جایی شد که دلهای خیلیها که اهل ایمان هم نبودند سوخت به حال مظلومیتِ اینها، کودکانی که اینجور مظلومانه زیر آوارها جان دادند و سوختند و اینجور درحقیقت تکه پاره شدند، زنها و مردانی که اینجور مظلومانه جان دادند، جانهای اینها اثرش این شد که وقتی یک قصاصی و تقاصی و پیروزیای اینجور واضح و آشکار به طوریکه پیروزیِ در یک گوشه نبود، پیروزیِ در یک زمان نبود، یک دفعه میبینید که آن هم در چشمِ همه، جلوی درحقیقت همهی رسانهها این دیده میشود و حال میآیند مردم از تمامِ وجودشان سرور [را] آدم احساس میکند، با همهی غمها و مشکلاتی که داشتند و بهاصطلاح آن شدتهایی که برایشان بوده اما یک درحقیقت فرحی تمامِ وجود را فرامیگیرد که تعبیرِ قرآن این است که “وَرَأَيْتَ النَّاسَ”، میبینی، این خیلی زیباست! نه میشنوی، “وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ”، “يَدْخُلُونَ” فعل مضارع است، فعل مضارع یعنی چه؟ یعنی این اثر مختصِّ به یک زمان نیستش، فکر نکنی که این درحقیقت مخصوص یک زمان است منتها اگر ما قدرت داشته باشیم که این اثر را نهادینه کنیم بتوانیم درست از آن استفاده بکنیم جهاد تبیینمان نسبت به این مسأله درست باشد میفرماید این دائماً تا شما درست مطرحش بکنید “رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا” ادامه دارد، اگر شما قدرش را دانستید که ما چگونه این را ایجاد کردیم، “جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ” است نه نصرِ ما، دقت بکنید خونِ نفسِ زکیّه خیلی آثار دارد، واقعا سیّدِ ما نفس زکیّه بود، یعنی مثل این بود که این خون همهی خونها را با هم جمع کرد یک نخِ تسبیحی شد که همهی خونهای شهدا را با هم جمع کرد یک دفعه متراکمِ این جمع شدن یک تصمیمی شد در مسؤولين، یعنی ما نگوییم مسؤولين چرا یک روز زودتر تصمیم نگرفتند، اینها یک محاسباتِ عادی دارد یک محاسبهی الهی دارد به هر دلیلی برایشان ممکن نمیشد، به هر دلیلی، که ممکن است دلایل اصلاً گاهی آدم میشنود قبلش باور نمیکند که اینها هم بوده اما یک دفعه تمامِ اینها چه میشود؟ یک دفعه طی میشود آن هم فوقِ پیشبینیِ خودِ مسؤولین محقق بشود مسأله، یعنی مسؤولین در ایده آلش این مقدار پیشبینی نمیکردند، فوقِ پیشبینیِ آنها محقق بشود این نصرالله است، با این باور اگر نگاه کردیم باور کردیم که خدا دارد تجلی میکند، خدا ایجاد کرده، “َمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ” را بهواسطهی اخلاصی که این شهدا در رأسشان شهیدِ ما سیّدِ ما محقق کرده و در رأسِ همه مقام معظم رهبری آن کسی است که اینها را تربیت کرده همه این اخلاص است که یک دفعه این عظمت ایجاد میشود به طوریکه هر مظلومی هرجایِ عالم خوشحال میشود، هر کسی میبیند دماغِ این مستکبر و این متکبر بر خاک مالیده شده این هم دلش خوشحال میشود این هم دلش حال میآید لذا “وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا”، این “فِي دِينِ اللَّهِ” نه غیر مسلمان فقط مسلمان بشود، نه، اگر مؤمنی به درجهی بالاترِ ایمان برسد با این نگاه و با این دیدنْ این هم “رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ” است چون دینِ خدا مراتب دارد از هر رتبهای به رتبهی بالاتر، آیا برای خودِ ما از رتبهای به رتبهی بالاتر محقق شده یا نشده؟ خودِ ما هم برایمان محقق شده، همین نسبت در هر کسی، حتی ببین کودکان خلاصه چه جور خوشحال میشوند، یعنی یک امری میشود کشیده میشود تا نظامِ فطری، آن وقت شما اگر این را باور بکنید که عالمِ هستی هم هوشیار است و شعور دارد اگر چشمِ ما باز بود میدیدیم در و دیوارِ عالمِ وجود چه سروری درونشان ایجاد میشود که یک جایی ظالمی دماغش بر خاک مالیده شده مظلومی برایش گشایش ایجاد شده، وقتی نشان میداد این فلسطینیها و لبنانیها را که انقدر سختی کشیدند این موشکها را که میدیدند چقدر تمامِ وجودشان سرور بود فکر میکنید این سرور رحمتِ حق را نازل نمیکند؟! بعد از این همه فشار، ما نمیتوانیم تصور بکنیم یکی پس از دیگری زیرِ پایشان خالی میشد، دیگر بزرگشان سیّدِ ما را به شهادت رساندند که عشقِ اینها بوده آن وقت در یک حالتِ ناامیدی، کپ کردن، سخت شدنِ مسأله، جوِّ نامناسب، پشت سر هم جریان پیجرها، شهادت فرماندهها، استکبارِ آن، “أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ” (النازعات/۲۴)، چه کسی میآید به میدانِ من، همهی اینها را میدیدند، یک دفعه تمامِ اینها دماغشان [به خاک مالیده شد]، خیلی زیباست! عالم به سرور میرسد؛ یعنی یک کاری نبود که فقط ما خوشحال بشویم یک جمعی خوشحال بشوند، این در طول تاریخ هرجا نقل بشود هرجا تصویر بشود هر کسیکه بشنود خوشحال میشود، یک واقعهی تاریخی است، اگر ما فتح مکه را میشنویم اینجور سرور برایمان ایجاد میشود که چطور مشرکین دماغشان به خاک مالیده شد، ابوسفیانها، هند جگرخوارها اینجور درحقیقت چه شدند؟ به ذلت افتادند، چقدر برای ما سرور است! ابوسفیانی که بارها و بارها لشکر علیه پیغمبر بسیج کرد، بارها و بارها توطئه کردند، اینجا یک دفعه بهاصطلاح چه جور شکسته شدند ذلت پیدا کردند ولی خدا همانها را هم باز هم با رحمتش نگاه کرد، چه خدایی داریم! بعد حالا ببینید در صحنه این موشکها اگر آدم با آن نگاه ببیند ملائکة الله هستند دارند تا آسمان پرمیکشند هرجا عبور میکنند دلِ مظلوم اینها را میبیند، یعنی سوختِ اینها این اشک چشم و آن شوقِ درحقیقت مظلومان بوده، آن اصابت کردنِ آنها و عبورِ از تمامِ موانعِ پدافندیِ آنها اینها با اشک چشم بدرقه شده، با نالهها بدرقه شده، چه پدر و مادرهایی که بچههایشان مجروحند و الآن خودشان سوگوار در این هستند که بچههایشان، ولی وقتی این را میدیدند در همان حالِ درحقیقت سختیشان چه خوشیای یک دفعه تمامِ دلشان [را پر کرد] که احساس میکردند ثار و خونِ آنها هم خونخواهی شد، میدانید چقدر عالم، یک نفر را انسان آدمِ عادی را خوشحال بکند خدا میفرماید در عرش الهی چه تحولی ایجاد میشود اما دلِ مظلومانی که از همه جا بریدند دستشان به هیچ جا بند نبوده یک دفعه این جمعِ فراوان را اگر کسی قدرت پیدا کرد خشنود بکند مسرور بکند دلشان را با تمامِ وجود حال بیاورد، میگویند شما یک یتیم پیدا کردید اگر توانستید یک جوری دست به سرش بکشید یک خندهای بر لبِ این جاری بشود چه جور عرشِ الهی به اهتزاز درمیآید حالا شما حساب کن این همه مظلومی که اینجور در فشار قرار گرفتند را اینها را آدم میدید اصلاً تمامِ وجودشان سرور بود، تمامِ وجودشان، یعنی اصلاً انگار روی زمین نبودند، خب این کار وقتی به دستِ ما که در اینجا هستیم ما هم دخیل بودیم در آن شریک بودیم ایجاد شده میدانید چقدر خلاصه رشد ایجاد میکند تحول ایجاد میکند “وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا”، این آن حقیقتی است که دلها را جذب میکند رحمت را نازل میکند دلها را به خدا متمایل میکند، “رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ” مردم را به دینِ خدا میکشاند، این حالی که برای مردم [ ایجاد شد] مثل اینجا دیشب ریختند در خیابانها، در شهرها ریختند در خیابانها، این سرورْ شما ساده نگیرید این سرورِ الهی است آن وقت عالم مسرور است هستی مسرور است ملائکة الله مسرورند، این یک کارِ سادهای نیست یک حرکتی که انقدر بتواند تحول ایجاد بکند اینها فقط و فقط از خودِ خدا میآید، اگر ما نسبت دادیم به خودمان این را اینجاست که خطا کردیم حد زدیم به آن، محدودش کردیم، اثرش را کم کردیم، این فقط به خدا منسوب است که یک همچنین حالی را میتواند ایجاد بکند، چنین تحولی را میتواند محقق بکند، از مصادیقِ “وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ” است، کم نیست، اخلاص درونش خیلی بوده، خیلی جاها موشکباران میشود اما باید یک چیزی باشد که این همه دل مسرور بشوند این همه اثر ایجاد بکند، این برمیگردد به اینکه آن وجودِ رهبر معظمِ ما با تمامِ وجودش کأنّه درحقیقت اخلاصش تزریق شد به این درحقیقت عملی که محقق شد و بلکه بالاتر امام زمانِ ما عجّل الله تعالی فرجه الشّریف دلش به درد آمد از این همه مظلومیتی که محقق شده بود، یقین داریم امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) خوشحال شد وقتی شیعیان مظلومِ بی پناهش را دید انقدر خوشحال شدند، شک نکنید یک ذره، این را کم نبینیم، یک سرورِ جهانیِ عالمی است، اینجا آغازش است ابتدایش است، “رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا”، این آمدن است، یعنی آدم ببیند مردم دارند با این سرورشان پرمیکشند به سوی خدا، حرکت میکنند به سوی خدا، این یک سرورِ عادی نیست، یک بالیدنِ به خداست، خوشحال شدن از خداست، خیلی زیباست! خیلی عالی است! بعد دنبالش میفرماید [ای] پیغمبر اگر به تو این وعده را دادیم که این میخواهد محقق بشود دنبالش تکلیف هستش، هر کمالی که ما میدهیم حتماً قرین میشود با یک تکلیف، اگر میخواهی این پایدار بماند اگر میخواهی این تثبیت بشود اگر میخواهی این به کمالش و نهایتش برسد به آن نتیجه و ثمرهای که ما قرار دادیم برسد “فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ”، خیلی زیباست! تسبیح همیشه جایی است که نقصی را انسان میبیند دنبال این است که از این نقص خودش را چه کار بکند؟ جدا بکند، تسبیح یعنی جدا شدنِ از نقص، آن وقت وقتی به خدا درحقیقت این تسبیح انسان میگوید “فَسَبِّحْ” یعنی خدا را از هر نقصی تو چگونه ببین؟ منزّه بدان؛ این منزّه دانستن فقط با حرف نیستش، یعنی آدم گاهی به شک میافتد که اگر خدایی بود میشد این همه مظلومیت، من میگویم پدرم خیلی یک صفایی در وجودش است خدا انشاءالله حفظش بکند سلامتی به همهی پدر و مادرهایتان بدهد انشاءالله، میگفت من وقتی نگاه میکردم این بمبارانها و این بچهها را از زیر آوارها درمیآوردند میگفت یک بار با خدا دعوایم شد گفتم آخر خدایا این بچه چه گناهی کرده اینجور له بشود، بسوزد؟! مگر تو نمیتوانی کاری کنی که این نسوزد این له نشود؟! گفت دعوایم شد، دیدم هی بچهها را درمیآورند دیدم دیگر نمیتوانم تحمل کنم دعوایم شد، گفت احساس کردم که خدا جواب داد به من، گفت من میتوانم و بدان که وقتیکه این بچهها دارند شهید میشوند قبل از اینکه اینها آن درد را احساس بکنند اینها از دنیا رفتند، اینها احساسِ درد و سوختن را نمیکنند، من رحمتم بیش از آن است که اینها درد را احساس بکنند. اگر خدا یک همچنین خدایی است ما گاهی بدبین میشویم میگوییم پس آن خدا کجاست؟! یک نسبتی را نمیتوانیم درست تحملش بکنیم چرا، درست است؟ همین باعث میشود میگوید “فَسَبِّحْ”، حواست باشد در زندگیِ فردی و اجتماعیتان بدبین نسبت به خدا نشوید، یک موقع حوادث را که بد است و سخت است نگویید خلاصه خدا به من بدی داد، (خَیْرُکَ إِلَیْنَا نَازِلٌ) (دعای ابوحمزه ثمالی)، خیر فقط از جانب خدا به سمت ما میآید، “وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ” (نساء/ ۷۹)، این از خودت است نه از جانب خدا، خیلی اینها زیباست! منتها بلافاصله میفرماید “فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ”، یعنی نگاه کن ببین تو سرشار از فقر هستی و بیچارگی و نیازْ “فَسَبِّحْ” و او سرشار از کمال است و غنا “فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ”، تو ببین سرتاپا نیاز هستی به بینیازیِ او، اگر این را دیدی تو سرتاپا نیاز هستی و دیدی او سرتاپا بینیازی است، حالا سرتاپا لفظِ ماست دیگر، سراسر بینیازی است میبینی که شدتِ وابستگی به او را باید داشته باشی، لذا “فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ” یعنی تمامِ نیازِ خودت را ببین و تمامِ بینیازیِ او را ببین و تمامِ احتیاجت را به او ببین، الآن وقتِ این است که “فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ”؛ یک خرده حواسمان را جمعتر کنیم به اسبابْ توسل پیدا نکنیم، یک موقع رهزن نشود موشکها بود که اینها را اینجوری کرد، رهزن نشود که ما بودیم ایران بودیم این کار را کردیم، نه، “جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ”، این نصرِ خدا بود، هرچقدر الهیت در این آشکارتر بشود در وجودمان و در بیانمان و در نظامِ اعتقادمان اثرِ این بیشتر میشود، این مسأله هم برمیگردد به مؤمنين که اگر در مؤمنین این نگاه ایجاد شد خدا از بقیه هم میپذیرد، موکولِ به همه نیست، اما حواسمان باشد “فَسَبِّحْ”، تکلیف است که باید نگاه بکنیم رابطهمان را با خدا قویتر بکنیم، احساسمان را در ارتباط با خدا چه کار بکنیم؟ “فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ”، قِرانِ تسبیح با حمد، یعنی هرجا فقری هست یک غنا هست، حتماً غنا هست، هرجا ظلمی هست خدا که نابود کنندهی ظالم است حتماً درکار هست، هرچقدر این باور شدیدتر بشود که اینجا صحنهای از آن را دیدیم آن موقع خدا اثر را بیشتر میکند، “فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ”، با درحقیقت حمدِ ربّْ تسبیح با حمد داشته باش که حالا این خیلی حرف دارد که “وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ” (اسراء/ ۴۴)، همهی هستی حمدشان با تسبیح همراه است چون حمدشان در حدِّ خودشان است ولی سراسر نیاز هستند و لذا نیازشان را باید با او رفعِ نیاز بکنند “وَاسْتَغْفِرْهُ”؛ استغفار یعنی رفعِ مانع، خیلی ما الآن احساس کنیم جامعهمان گاهی دارد رو به آن علامتی که آدم دوست دارد به آن سمتْ الهيتي را كه دوست دارد آشکار باشد گاهی ممکن است کمرنگ بشود، درست است؟ کمرنگ ببیند، میگوید اینجا جایِ این است که جامعه دنبالِ آن رابطهی جبرانِ جمعی باشد، رفعِ موانعِ جمعی باشد، درست است که “فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ”، هر نیاز را ببین و بدان رافعِ نیاز هم خداست، غنی هم اوست، درست است؟ وقتی این را دیدی حالا “وَاسْتَغْفِرْهُ”، “وَاسْتَغْفِرْهُ” دو تا چیز دارد: گاهی استغفار برای یک مانعی است که موجود شده یعنی یک عیبی ایجاد شده برای اینکه این عیب برطرف بشود استغفار میکنیم، گاهی از این بالاتر است یعنی عیبی ایجاد نشده ولی احتمال میدهیم که یک عیوبی پیش بیاید یک مفاسدِ بیشتری ممکن است در راه باشد، میگوید استغفار دفع میکند موانعِ بعدی را، گاهی رفع میکند موانعِ قبلی را که پیش آمده گاهی دفع میکند موانعی را که ممکن است بخواهد پیش بیاید، لذا از استغفار دو کار میآید فقط نسبت به موانع و آن ضعفهایِ قبل نیست بلکه برای دفعِ آن ضعفهایی است که ممکن است بعد از این پیش بیاید لذا میگوید استغفار کنید، هم گذشته را جبران میکند هم آینده را تضمین میکند، برایتان آینده را صحیح رقم میزند خوب رقم میزند، رد میکند نفی میکند آن چیزی که ممکن است در آیندهی شما صدمهای به شما بزند. حالا یک مسائل دیگری است که ذیلِ این مسأله وقت گذشته که یک وقتِ دیگری انشاءالله در مورد این سورهی شریفه بیش از این جا دارد که گفتگو بشود، ولی بدانیم جریانِ امروزِ ما یک مظهری از آن است و میتواند این مظهر هی دائماً بالاتر هم برود، میتواند مرتبهاش هم هی قویتر هم برسد تا به فتحِ مطلق برسد ولی یک بویی دارد از آن که “رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا” این علامت که میگوید این علامتِ فتح و نصرِ مطلق است، علامتش را میبینیم، آن وقت اگر بخواهد فتح و نصرِ مطلق محقق بشود میشود ظهور، یعنی آیا میتواند این مقدمه باشد؟ میگوید اگر “رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا” آنجا میشود فتح مکه که دیگر از آنجا به بعد سیطرهی کاملِ اسلام است ولی امروز میشود چه؟ ظهور که سیطرهی کاملِ آن نگاهِ ایمانی است که باید محقق بشود. پس اگر توانستیم قدردانِ این نعمت باشیم، سرسری و سطحی از آن عبور نکنیم، ببینیم چه کار میشود کرد حالِ مقاومت در وجودمان نهادینه بشود بتوانیم در فرهنگِ جامعه این را چه کار بکنیم؟ وارد بکنیم، از این فرصتِ طلایی استفاده بکنیم یک قدم همه را به سوی خدا نزدیکتر بکنیم که “رَأَيْتَ النَّاسَ” صدق بکند، بقا پیدا [بکند]، ممکن است لحظاتی ایجاد بشود اما وقتی ما بلد نباشیم نهادینهاش بکنیم بعد چه میشود؟ کمرنگ میشود کمرنگ میشود تا اثرش از دست میرود، اگر دفعهی بعد خدا بخواهد این حال را ایجاد بکند دیگر وعدهی صادق ۱ این دفعه نمیتوانست آن حال را ایجاد کند باید وعدهی صادق ۲ باشد، درست است؟ دفعهی بعد اگر ما الآن نتوانیم درست استفاده بکنیم وعدهی صادقی میخواهد که خیلی از این شدیدتر باشد آن موقع اینها در نظامِ شهادتِ قبلش هم باید خیلی چیزها را فدا کرده باشیم تا زمینهاش ایجاد شده باشد، اینها را با هم ببینیم. این همه خون ریخته شد زمینهسازی بود، اینکه محقق شد بهرهبرداری از آن زمینه بود که خدا ایجاد کرده اگر ما تکلیفمان را در نهادینه کردن محقق نکنیم نعوذبالله خیلی خسارت محقق شده.
خب استفاده میکنیم از جناب آقای محمد پورِ عزیزمان، انشاءالله سعی بکنیم باشیم توسل هم طولانی نیست همین دقایقی را که توسل هست به نیت اینکه خدا به ما قدرت بدهد این نصرمان و این فتحمان متصل بشود به نصر و فتحِ مطلقی که ظهور امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف است یک صلوات بلند مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
در این مورد یک بازخورد بنویسید