درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیه‌السلام)

یادوراه شهدای لبنان و سالگرد ارتحال آیت الله ممدوحی (ره)

موضوعات مطرح شده:

3:11 توصیف فرماندهان حزب الله لبنان
7:40 جریان ظهور، غایت کار ما باید قرار بگیرد
13:20 در جامعه ظهور ارتباط لحظه لحظه با امام شکل گرفته است
15:48 تاثیر وجود امام بر ما به اندازه توجه است
17:50 با توجه به امام هیچکس دیگر مأیوس نمی‌شود
20:29 وقتی رابطه ما با امام زمان قوی شود سنخ ارتباط شهودی می‌شود
24:20 تنبه مرحوم آیت الله ممدوحی به اینکه باید باور کنیم
26:10 زبان شهدا ،زبان تکوین است
28:30 قدرت تاثیر شهدا این است که به انسان اراده ، شوق و امید می‌دهد
30:00 شهادت شهیدان ، صدای بیداری برای ماست
31:34 نظام الهی را فقط نظام مادی نبینیم تک تک ما دخیلیم
32:58 جریان مرموزی برای تغییر ارزش‌ها به وجود آمده است
35:52 جریان آخرالزمانی در پیش است که عمده‌اش با ساختن‌های دروغین پیش

گزارش تصویری

متن جلسه

سلام علیکم و رحمة الله

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ الحمدلله ربِّ العالَمین وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَ لَعنُ الدّائمِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَومِ الدّین
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.

ان‌شاءالله از یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

ان‌شاءالله خداوند حضرت آیت الله ممدوحی را و همچنین شهدای حزب‌الله و غزه را ان‌شاءالله و شهدای مقاومت را با اولياء خودش محشور بگرداند و ان‌شاءالله ما را هم عاقبتمان را ختم به شهادت قرار بدهد صلوات دوم را بلندتر مرحمت کنید. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

هرچقدر عشق و علاقه به حضرت زهرا سلام الله علیها داریم با صلوات بر محمّد و آل محمّد ابراز کنیم. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

خب بالأخره این مدرسه اساسش را حضرت آیت‌الله ممدوحی پایه‌گذاری کردند و با استقامت ایشان شکل گرفت و برکاتی الحمدلله در تربیت طلاب و بنای خیری ان‌شاءالله که بقا پیدا کرده تا کنون به اراده‌ی ایشان بود الحمدلله شکل گرفته و ان‌شاءالله خدای سبحان همه‌ی این جلساتی که برگزار می‌شود آثاری که در جلسات باشد همه‌ی آن تربیت‌هایی که برای طلاب محقق می‌شود و آثاری که از آن‌ها ان‌شاءالله بعداً صادر می‌شود را در کارنامه‌ی ایشان هم حتماً می‌نویسند و کتاب اعمال ایشان هم، با همه‌ی تازه آن نگاهی که ایشان داشت، ایشان قصدش خیلی بزرگ‌تر و عظیم‌تر از این بود، این مقداری از آن بود، ان‌شاءالله خدا به همان مقدار نیاتی که ایشان داشتند آن برکات را برای ما هم ان‌شاءالله قرار بدهد.

خب شهدای لبنان هم که خیلی شخصیت‌های برجسته‌ای بودند که در کوران مجاهدت‌ها این‌ها رشد کردند، انصافاً الحق والانصاف من عرض بکنم یک چند روزی ما لبنان رفته بودیم با بسیاری از این فرمانده‌هایشان دو جلسه‌ای که با این‌ها عملیات‌هایشان و دو جلسه هم با دانشکده‌ی رضوانشان و فرمانده‌های رضوانشان داشتیم انصافاً آدم‌های باتقوا، شجاع، خلاصه کم‌نظیر بودند و به‌خصوص آن کسانی از آن‌ها که دیگر بزرگ‌ترهای این‌ها بودند که سابقینِ این‌ها بودند که هم چهره‌شان را انسان می‌دید یا الآن در این تصاویر می‌بیند واقعاً انسان ادراک می‌کند که چقدر فشرده‌ی مجاهدت هستند و فشرده‌ی ولایت هستند یعنی واقعاً در وجودشان ولایت‌پذیری کم‌نظیر بود، آدم می‌دید که اصلاً وجودشان سرشار و مشعوف از ارتباط با رهبری بود، یعنی ما آنجا احساس کردیم خجالت کشیدیم که ما اینجا خودمان را تابع می‌دانیم با تابعیتِ این‌ها خیلی متفاوت است، آن‌ها کأنّه اگر کسی می‌خواست بگوید که بالای چشم آقا ابروست برایشان جسارت تلقّی [می‌شد] برایشان سخت بود؛ این‌هایی که من دارم می‌گویم از دیده‌های خودم می‌گویم نه از شنیده‌ها بگویم؛ آن‌چنان خلاصه محو در آقا و رهبری بودند که خب این هم جزایشان است. این یک نکته که بالأخره ان‌شاءالله قدردان باشیم، این‌ها نقطه‌ی پیکانِ ما هستند در جلوداری از حفظ مرزهای ایمانی و شیعی که محور مقاومت دارند مرزهای ایمان را مرزهای مقاومت را دارند چه کار می‌کنند؟ حفظ می‌کنند لذا دور از خودمان نبینیم، همچنان که یک مثلاً یک کسی از خودمان شهید می‌شد همان‌جور بلکه سنگین‌تر که این‌ها مرزدارانِ ما هستند، جلودارانِ ما هستند و این‌ها را با این عنوان از خودمان و واقعاً از خودمان ببینیم و برایمان سنگین باشد. ان‌شاءالله قدردان آن همه مجاهدت‌ها و رشادت‌ها و سختی‌هایی که کشیدند خانه‌به‌دوشی‌هایی که داشتند، بسیاری از این‌ها سالیان طولانی است به قول آمریکایی‌ها از ۱۹۸۷ تا الآن این‌ها عنوانشان چه بوده؟ مظنونِ آمریکا بودند برای سرشان جایزه گذاشتند. چه افتخاری بالاتر از این که مستکبری مثل آمریکا چه کار بکند؟ برای انسان اسم ببرد که من با این مخالفم یعنی این لحظه به لحظه تنفسش آن‌وقت می‌شود جهاد، چرا؟ چون به غیظ آورده، چه کسی را؟ دشمن‌ترین دشمنانِ خدا را به غیظ آورده، خب این لحظه به لحظه تنفسش می‌شود جهاد، این دیگر بالاتر از این نداریم که دشمن‌ترینِ دشمنانِ خدا از دست او آن‌چنان به غیظ آمده باشد که اسم بیاورد لیست بدهد بگوید این‌ها جزءِ درحقیقت کسانی هستند که من دنبالشان هستم هر لحظه پیدایشان بکنم می‌خواهم این‌ها را از بین ببرم، این چقدر افتخار است! من گاهی به بعضی دوستان می‌گویم گاهی افتخار در دفاع از ولایت به آنجا می‌رسد که انسان با دشمن‌ترین دشمنانِ خدا درمی‌افتد، این خیلی افتخار است! کم نیستش. ان‌شاءالله خدا روزیمان بکند دشمنانِ خدا با ما دشمن باشند، دشمنیشان را اعلام کنند، به جایی برسیم در مجاهدت در ارتباطِ با خدا دشمنانِ خدا از ما به غیظ بیایند، اسمِ ما را بشنوند غصه بخورند ناراحت بشوند به غیظ بیایند، دنبال این باشیم به اینجا برسیم یعنی مقامِ این شهیدانی که بالأخره بعضی از آن‌ها را در این روزها تازه داریم می‌شناسیم و اسم‌هایشان را می‌شناسیم.

خب یادِ این بزرگواران هم حضرت آیت‌الله ممدوحی هم این بزرگوارانِ شهدایی که اخیر شهید شدند را باید خیلی گرامی بداریم.

نکته‌ای که می‌خواهم عرض بکنم این است ما در جریانِ حرکتِ به‌اصطلاح کشور که دارد جلو می‌رود و عالم که دارد به سمت آن نهایتش حرکت می‌کند جریانِ ظهور یک جریانِ بسیار بسیار نورانی است که جلوی راه ما قرار دارد و هر روزِ ما را باید آن بکشاند به سمت خودش، همچنان که ما قائد و سائق داریم که گاهی از جلو می‌کشانند گاهی از پشت هل می‌دهند گاهی دوتایش هست، یعنی از پشت هل دادن سائق است از جلو کشیدن قائد است یعنی او می‌کشاند، درست است؟ و این هم سوق می‌دهد، این دو مَلَکی که در انسان وجود دارد هر انسانی سائق و قائد است و به تعبیر مرحوم علامه مَلَک دیگری است که همراه انسان است ملازم انسان است او حافظ انسان است که این قائد و سائق و به ضمیمه‌ی این حافظ انسان را دارند حرکت می‌دهند زندگیِ این‌چنینی می‌شود زندگی‌ای که دارد می‌رسد به آن اوجش اما به مقداری که از این حرکتِ قائد یا سائق یا حافظ، این سه ملکی که یکی حافظ است یکی قائد است یکی سائق، ما خودمان را دور کنیم به همین مقدار چه شدیم؟ بازماندیم از حرکت، خودمان را نگهداشتن در یک درحقیقت سکونی، بازماندیم از حرکت. خب اگر ما نگاهمان این باشد در زندگی هر حرکتمان به نسبتِ ظهور چه معنایی و رابطه‌ای پیدا می‌کند؟ دنبال این باشیم اگر درس می‌خوانیم اگر کار می‌کنیم اگر تبلیغ می‌رویم اگر زندگی می‌کنیم اگر خانواده تشکیل می‌دهیم اگر فرزند می‌آوریم هر کاری که شما حساب [بکنید] حتی اگر غذا می‌خوریم حتی اگر می‌خوابیم که خوابِ ما غذا خوردنِ ما زندگی تشکیل دادنِ ما درس خواندنِ ما هر حرکتِ [ما]، نماز خواندنِ ما چه نسبتی با ظهور پیدا می‌کند؟ اینجوری اگر رابطه را شکل دادیم برای هر کدام از کارهایمان تعریف داشتیم ارتباط را ایجاد کردیم در این نگاه زندگیِ انسان می‌شود زندگیِ ولایی، همان زندگیِ سابقی است که دیگران دارند اما آن‌ها غایت‌هایشان خوردن برای سیر شدن است، خوابیدن برای رفع خستگی است، زندگی تشکیل دادن برای بقاست، درست است؟ درس خواندن برای عالم شدن است مثلاً، این‌ها یک تعریفی است دیگر، همه داریم، درست است؟ اما یک موقع این غایتِ حرکتِ من در هر کدام از افعالم غایت آنقدر عظیم می‌شود که نقشِ این غایت در جریانِ ظهور دارد با آن دیده می‌شود، آن‌موقع این فعل با توجه به جریانِ ظهور که جریانِ ظهور تحققِ آن آخرین مرتبه‌ی انسانیتِ انسان‌هاست که خدای سبحان همه‌ی هستی را برای او خلق کرده تا به آنجا برسند که در نهایت عالم به او خواهد رسید، اگر کسی غایتِ زندگی‌اش در هر فعلی از افعالش مرتبط با این دیده شد، غذا که می‌خورد می‌گوید خدایا من این غذا که دارم می‌خورم و این سفره‌ای که بر آن نشستم این را چه جوری مرتبط کنم با جریانِ ظهور که آماده باشم برای او؟ این غذایی که تو داری می‌دهی چه جور تبدیل بشود در وجودِ من به توانی برای زمینه‌سازیِ ظهور و بسترسازیِ ظهور؟ چه حرکتی از من صورت بگیرد تا این سفره و غذایی که من بر سرش نشستم با آن غایتِ عظیم رابطه پیدا بکند؟ خوابیدن است می‌گوید چه جور بخوابد انسان با چه امیدی بخوابد که وقتی می‌خوابد احساس بکند که این خوابی است که ان‌شاءالله  بیداریش همان نگاهی باشد که (کما تنامون تموتون و کما تستیقظون تبعثون) (تفسير الصافی- محسن الفيض الكاشاني- الطبعة الثانية ۱۴۱۶- مؤسسة الهادي- قم، مكتبة الصدر – بطهران- ج۳- ص ۲۳۷ و ج ۴- ص ۱۸) که نگاه را این بکند که خدایا من دارم می‌خوابم تا با امامم بیدار بشوم، بیداریِ من بودنِ در آغوشِ امامم باشد، رابطه را به این نگاه ببیند، به امید ارتباط و آغوش و درحقیقت سربازیِ امامش دارد می‌خوابد صبح که بلند می‌شود از همان جایی که چشم باز می‌کند اولین چیزی که در وجودش شکل بگیرد این باشد که چه می‌شد این صبحِ من جوری بیدار می‌شدم که در محضرِ امامم بودم؟! لذا این نگاه که در هر کدام از این‌ها قابلِ عمیق‌تر شدن است عملیاتی‌تر شدن است یک معرفتی است بیاید در مرتبه‌ی عین و عملِ من ظهور پیدا بکند و رابطه‌ی کارهای من را عمقِ آن عالیِ نهاییِ ولایی را به آن بدهد عمل در آن رتبه معنا پیدا می‌کند آن وقت، آنجوری شکل می‌گیرد. اگر این رابطه در افراد ایجاد شد آن وقت وقتی افراد کنار همدیگر هستند این افرادِ کنارِ هم جامعه‌ی ظهور را در حدّ خودشان شکل دادند چون در جامعه‌ی ظهور ارتباطِ لحظه به لحظه با امام شکل گرفته، یعنی ارتباطِ با امام لحظه به لحظه است آنجا، اینجوری نیستش که انسان گاهی به یاد امامش باشد مثل زمان‌های حضرات معصومین نیست که انسان گاهی به خدمت امام می‌رسید گاهی یاد امام بود اما بقیه‌ی اوقاتش حالتِ چه داشت؟ عادی [بود]، می‌گوید نه در زمان ظهور هر فعل و ترکی از مؤمن رابطه است، مؤمن در آن روز به به امر و نهی امامش زنده است، حیاتش به امر و نهی امام است، مثلِ بدنِ امام برای امام می‌شود که به امر و نهی امامش زنده است آن‌وقت این جامعه را در زمان غیبت ایجاد کردن این ظهور برای این محقق شده منتها در حدّ فرجِ انفسی و شخصی که در لحظه به لحظه‌ی زندگیش چه می‌شود؟ دارد با امامش ارتباط می‌بیند ارتباط برقرار می‌کند، آن‌وقت اگر این حالت با این که خیلی سنگین و سخت است برای انسان تحققش اما توانست با مراقبه کم کم یعنی از یک جا شروع می‌کند می‌گوید خدایا من ابتدا درس خواندنم را برای این راه قرار می‌دهم تبلیغم را برای این راه قرار می‌دهم مثلاً نمازم را در این راه قرار می‌دهم که این‌ها نزدیک‌تر است، درست است؟ انسان مراقبه‌اش راحت‌تر است چون در این لحظات انسان حواسش جمع‌تر است، بعد کم کم غذا خوردنم را قرار می‌دهم خوابیدنم را قرار می‌دهم افعال دیگرم را [قرار می‌دهم] یواش یواش با یک تدریجی، یک دفعه نمی‌شود انسان بگوید همه کارهایم را می‌خواهم اینجور قرار بدهم اما سیر وجودیش به این سمت برود که دارد به سمت عالمِ ظهور حرکت می‌کند، ارتباط با امام حرکت می‌کند، آن‌وقت کم کم انسان احساس می‌کند که لحظه‌ای غافل از امام نیست قائد و سائق و حافظش همه چه کسی هستند؟ امامش است، هم آن کسی‌که او را هل می‌دهد امامش است هم آن کسی‌که می‌کشاند او را امامش است هم آن کسی‌که حافظ اوست امامش است چون هر چقدر ما توجهمان بیشتر باشد تأثیر وجودِ امام در ما به اندازه‌ی توجه ماست، امام کاره هست امام درکار هست آن کسی‌که باعث می‌شود ما ادراک نکنیم عدم توجه و غفلت ماست یعنی آنکه در قیامت می‌فرماید “قَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ” (ق/ ۲۲) تو در غفلت بودی از قیامت، پرده از جلوی تو کنار رفت وگرنه قیامت به پا بود، تو ادراک نمی‌کردی، امروز پرده از چشم تو کناررفت “فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ”، در رابطه با ظهور هم همینجوری است، یعنی الآن در زمان غیبت امام کاره است درکار است همانجوری که در ایامِ ظهور همه کاره است در امروز هم که غیبت است امام همه کاره است، امام دست اندرکارِ عالَم است، کارفرمای عالم در عالم الآن امام است همانجوری که به‌واسطه‌ی امام همه تدبیر محقق می‌شود اما ما در غفلتیم و لذا چون در غفلتیم آن مبسوط الید بودنِ امام آشکار نمی‌شود چنانچه مبسوط الید بودنِ خدا آشکار نمی شود، مگر امروز غیرِ خدا درکار است؟ امروز هم خدا درکار است اما در قیامت می‌فرماید چه می‌شود؟ “لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ۖ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ” (غافر/ ۱۶)، آن روز می‌فرمایند چه کسی کاره است؟ همه می‌گویند خدا، علامه طباطبایی می‌فرماید نه اینکه آن روز خدا درکار باشد امروز نباشد، آن روز آشکار می‌شود برای همه که خدا فقط درکار است، یعنی کشف است، انکشاف است والّا امروز هم، نمی‌شود امروز کس دیگری درکار باشد که؛ اگر این نگاه در وجودِ انسان بیاید آن موقع هیچ چیزی مأيوسش نمی‌کند هیچ چیزی اراده‌ی این را کم نمی‌کند، اراده در اوج قرار می‌گیرد، بیابد و باور کند که امام درکار است و امام امروز حاضر است و امام امروز درحقیقت در صحنه است و من در حجابم و در غفلتم و در پرده هستم و من هر چقدر توجهم را بیشتر کنم که آن توجه هم با همان روشی که عرض کردم ابتدا به نحوِ همین حصولی، به نحوِ همین توجه عادی شروع می‌شود تا می‌کشاند به مشاهده که امام را ببیند، یعنی انگشت اشاره‌ی امام را در هر کاری آن‌وقت می‌بیند که اینجا باید چه کند آنجا باید چه کند، اگر ابتدئاً با علائم و با امارات و با این‌ها می‌یابد کم کم چه می‌شود این؟ انس که بیشتر می‌شود انسان با شهودش یعنی در قلبش احساس می‌کند که، من عرض کردم که بعضی دوستان وقتی‌که می‌خواستند بروند جبهه رفتند خداحافظی کنند از مرحوم جعفر آقای مجتهدی خداحافظی کرده بودند رفته بودند جبهه بعد که برگشته بودند آقای مجتهدی رحمت الله علیه فرموده بود که چقدر سخت است که آدم بخواهد یک نفر را در همه‌ی لحظاتش حفظ کند، شما که در جبهه بودید وقتی‌که خلاصه رفتید فلان جا هواپیما آمد بالای سرتان، هواپیمای عراقی می‌خواست بمباران کند یک چاله‌ای را دیدید با ماشین رفتید در آن چاله تا در امان ماندید آن من بودم که آن چاله را نشانتان دادم، آنجایی که به یک دوراهی رسیدید نمی‌دانستید کدام راه به سمت دشمن کدام راه به سمت خودی‌هاست گیر کردید، چون خیلی‌ها در آن ایام در آن راه‌های بیابانی شب‌ها گرفتار می‌شدند راه‌ها خیلی متشابه بود اینجور نبود که علائم داشته باشد که آدم بگوید خب از این طرف می‌رویم اینجوری هم نبود که همه چیز روشن باشد همه تاریک بود حساب کنید یک‌دفعه می‌بینی یک دوراهی شده آسفالت هم نبود که بگویی آدم، بعد می‌دیدی خیلی‌ها گرفتار می‌شدند مسیری را می‌رفتند یک‌دفعه به سنگرهای عراقی می‌رسیدند و همانجا گرفتار می‌شدند، از این چیزها زیاد داشتیم الآن ما چند تا از دوستانمان همین جوری آن‌موقع مفقود شدند و بعد معلوم شد شهید شدند، که آنجا که رسیدید به دوراهی من بودم گفتم از این راه بروید منتها ما <من بودم گفتم را> به این می‌دانیم یک چیزی در گوشمان صدا کند بگوید از راست بروید یا از چپ، آنجا دارد در قلب خطور می‌کند یعنی این علم شهودی است، آن‌وقت وقتی انسان رابطه‌اش با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوی می‌شود سنخِ ارتباطش از علم شهودی می‌شود یعنی امام نمی‌آید  در گوشش یک صوتی را بگوید که آدم بشنود در دلش خطور را ایجاد می‌کند انسان می‌بیند اصلاً راه همین است، می‌بیند که چقدر علائمِ صدق همراهش است، همه چیز درحقیقت با این همراه است، آدم می‌یابد، آن‌وقت شیطان نمی‌تواند این خطور را داشته باشد، هر چقدر انسان ارتباطش قوی‌تر بشود خدای سبحان به آن ولیّ‌اش اختیار می‌دهد که این را چه کار بکند؟ مراقبتِ بیشتری بکند. پس اگر ما می‌خواهیم زندگی‌مان زندگیِ امام زمانی بشود باید رابطه‌هایمان چه باشد؟ یک رابطه‌های امام زمانی بشود در کلّ زندگیمان، خوردنمان خوابیدنمان سرِ سفره که می‌نشینیم چطور می‌گوییم که بر سر هر سفره بنشستم خدا رزّاق بود (حافظ) یعنی این رزق را خدا داده دیگر، تا اینکه ببینیم خب الحمدلله خریدیم آوردیم داریم می‌خوریم، این چقدر ابتر است تا اینکه ببیند این از جانب خدای سبحان است یعنی ببیند خلق را با آفریننده‌اش، درست است؟ یک موقع آدم یک چیز را گسسته می‌بیند که ما عادتمان بر این است که کاغذ می‌بینیم قلم می‌بینیم کتاب می‌بینیم غذا می‌بینیم، غذا است دیگر، یک موقع غذا را متصل می‌بیند می‌گوید این خلق است، یک موقع اصلاً خلق نمی‌بیند چه می‌بیند؟ خالق می‌بیند و شؤونش، بر سر هر سفره بنشستم خدا رزّاق بود، رزاقیت را می‌بیند نه حتی رزق را، آنجایی که رزق را می‌بیند خوب است مرتبط است اما آنجایی که رزاق را می‌بیند عالی‌تر است دیگر، یعنی اینجا خودش را با چه چیزی محشور می‌بیند؟ با خدا محشور می‌بیند، حتی سر یک سفره‌ی غذا با خدا محشور می‌بیند، نه بگوید این غذا خداست، معلوم است دیگر، نمی‌خواهد بگوید این غذا خداست می‌خواهد بگوید این چیست؟ این رزاق است بر من تجلی کرده این رزق را آورده آن‌وقت اگر می‌گویند که امام سببِ (إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ) (الکافی- الشیخ الکلینی- محقق/ مصحح: علی اکبر غفاری، محمد آخوندی- دارالکتب الاسلامیة،تهران- ۱۴۰۷ ق- ج ۴- ص ۵۷۷) هر تقدیری از جانب خدا محقق می‌شود اول به خانه‌ی شما وارد می‌شود از خانه‌ی شما صادر می‌شود از جانب شماست، انسان می‌بیند هرجایی با امامش محشور است، می‌بیند در هر خوردنی خوابیدنی نشستنی برخاستنی، درست است؟ اگر ما می‌گوییم سلام بر تو وقتی‌که قائمی، سلام بر تو وقتی راکعی، سلام بر تو وقتی ساجدی، سلام بر همه‌ی حالاتِ تو(زیارت آل یاسین) یعنی داریم در همه‌ی حالات چه کار می‌کنیم؟ خودمان را در آن حالتی که هستیم با امام می‌بینیم، چقدر زیبا می‌شود آدم حشرش با امامش [اینطور بشود]! آن‌وقت اگر اینجوری شد انسان کم کم آماده می‌شود به مقامی که خدا ولایتش را به عهده بگیرد، آن‌وقت انسان تحت ولایت خدا قرار گرفت از دست شیطان تازه راحت می‌شود آن‌وقت تازه می‌فهمد لذت زندگی چیست، این‌ها را ما شنیدیم البته، ما شنیدیم می‌گویند اینجوری است، مطابق روایات اینجوری است اما دعا کنید این شنیده‌ها در وجودمان تبدیل به چه بشود؟ به واقعیت بشود والّا آدم از این دنیا که می‌رود بعد ببیند در افسانه زندگی‌کرده بوده در دنیا، فقط حرفش بوده، هیچ واقعیتی او را فرانگرفته. خدا رحمت کند حضرت آیت‌الله ممدوحی را ایشان خیلی از اوقات در کلاس که درس داشتیم گاهی اشک می‌ریخت گریه می‌کرد می‌گفت بعد از خلاصه ۶۰ سال هنوز همان کسی هستیم که از اول [بودیم]، هیچ تغییری حالی [ایجاد نشده]، نه بگوید حال مقصود است، نه بگوید عبادت کنیم تا حال بدهند، می‌گوید نه اصلاً همانجور که بودیم همانجور [هستیم] کأنّه رنگِ خدا پیدا نکردیم، منتها آن حالِ خوبِ ایشان بود که این به‌اصطلاح نگاه را داشت، این حال برایش بود والّا آدم یک خرده اهلِ عجب[۲۴:۴۵] باشد یک چیزهای کوچک هم دلش را پر می‌کند اما کسی‌که ظرفیتش زیاد باشد هر چیزی هم به او می‌دهند باز می‌بیند که هیچی ندارد، هرچه بیشتر به او می‌دهند، یعنی اگر کسی اظهارِ عجز می‌کند اظهارِ عجز برای چیست؟ برای آنجایی است که مثلِ پیغمبر اظهارِ عجز می‌کند که خدایا (مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ) (بحارالانوار- محمدباقر مجلسی- دار أحياء التراث العربی- بیروت،لبنان- ١٤٠٣ق/ ١٩٨٣م- ج ۶۸- ص ۲۳) من چه عبادتی [کردم؟]، عبادتِ تو را نکردم مطابقِ آن که حقِّ عبادتِ تو باشد؛ یعنی اگر دیدیم یک کسی به عبادتش مُعجِب است و برایش خوشایند است همین آفتش است، پس اگر یک کسی را هم می‌بینید آن را ندارد فکر نکنید این هیچی ندارد لابد، حتماً نمی‌گوییم اما این برای آن است که به ظاهر این می‌آید مطابقِ قاعده است، مطابقِ قاعده است که این چیزی از خدا طلبکار نیست اما خیلی می‌خواهد و این خواستن‌هایش با این مقدارها راضی نمی‌شود، انسان نامتناهی را می‌خواهد در عبودیتش هم.

خب ما امروز را به این عنوان که این بزرگوران در این مسیر حرکت کردند، این شهدا زبانشان بعد از شهادتشان زبانِ تکوین می‌شود، شهید بعد از شهادتش قطع رابطه نمی‌شود بلکه شهید پس از شهادتش وجودش دستش بازتر می‌شود، اثرش بیشتر می‌شود اما اثرِ شهید چگونه آشکار می‌شود؟ در همان رابطه‌ی ولایت، اثرِ تکوینی و شهودی، علم حضوری، یعنی در وجودِ انسان‌هایی که آن توجه به آن‌ها را دارند زنده می‌کنند رابطه را حفظ می‌کنند قدرتِ تأثیر پیدا می‌کنند، نه هر کسی بلکه آن کسی‌که چه باشد؟ “مِنْ خَلْفِهِمْ” باشد، “وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ” (آل‌عمران/ ۱۷۰)،  “مِنْ خَلْفِهِمْ” را مرحوم علامه تعبیر می‌کند بزرگانِ دیگرِ تفسیر هم گاهی بیان می‌کنند می‌فرمایند “مِنْ خَلْفِهِمْ” یعنی رابطه پشت سرِ شهید راه افتاده، پشت سرِ شهید دارد می‌رود، یعنی راهِ او را دارد جلو می‌رود، لذا شهید به کسی‌که پشت سرش دارد حرکت می‌کند می‌رود توجه می‌کند بشارت می‌دهد، یعنی تصرف می‌کند اثر می‌گذارد، بشارتش هم چیست؟ در قلبِ این خوف را از دلش می‌برد، اگر دیدیم یک کسی شهید شد شجاعتمان بیشتر شد حالمان قوی‌تر شد معلوم است این شهید با ما رابطه برقرار کرده، اگر یک جا دیدیم می‌ترسیم معلوم است ارتباطمان قطع شده، کم شده، ضعیف شده، اگر یک کاری را دیدیم قدرت نمی‌بینیم برای خودمان در انجامش اراده‌مان ضعیف است معلوم می‌شود اهلِ اراده‌ای که از دنیا رفتند دستشان بازتر شده با ما رابطه ندارند، اگر در یک کاری دیدیم قدرتِ اراده، این‌ها سنت‌های خداست که اگر فوقِ آن تصورمان دیدیم قدرت پیدا کردیم داریم کاری انجام می‌دهیم امداد و ارتباط با آن صاحبانِ اراده وعزم است که این‌ها چه کار کردند؟ لذا اگر انسان با عالمان، با شهدا، با صدّيقين، با انبیا، با اولیاءِ الهی هرچقدر حالِ توجهش را ارتباطش را بیشتر کند اثرش این است “مِنْ خَلْفِهِمْ” می‌شود، “مِنْ خَلْفِهِمْ” قدرتِ تأثيرِ آن‌ها را، حجاب را برمی‌دارد قدرتِ تأثير را آشکار می‌کند، آن‌وقت قدرت تأثير چه جور می‌شود؟ انسان می‌بیند صاحبِ اراده است، انسان می‌بیند صاحبِ عزم است، انسان می‌بیند شوق دارد امید دارد رخوت ندارد ناامید نیست، اما اگر دیدیم ناامیدیم رخوت داریم بی‌حالیم معلوم است رابطه‌مان قطع است، یک کارِ عملی است، یک آمپر است، لذا اگر شهید پرچم می‌شود برای این است که ما بیدار بشویم زنده بشویم ارتباط برقرار کنیم، اما اگر ارتباط برقرار نکردیم لازم است افرادِ بزرگ‌تری شهید بشوند تا بلکه ما بیدار شویم، یعنی رفتارِ ما در اینکه چه کسانی شهید بشوند هم اثر دارد غیر از آن رابطه‌ای که دشمن دارد حالا دیده‌بانی می‌کند رصد می‌کند بمباران می‌کند ترور می‌کند همه‌ی این‌ها سرِ جایش است آن آن‌طرفِ کار است اما از این‌طرف هم چه اثر دارد؟ می‌تواند دشمن یک جایی را بمباران کند ولی آن نیرو حفظ بشود یا نه؟ می‌شود یا نمی‌شود؟ اما چند جهت دارد، آن در دشمنی‌اش می‌خواهد دشمنی‌اش را بکند خباثتش را به خرج بدهد، درست است؟ کارش را باید بکند، اما حفظِ این فقط به دشمنیِ او نیست بلکه حفظِ این به چه چیز دیگری هم مربوط می‌شود؟ به این‌طرف هم برمی‌گردد جمعِ صالحین که آیا صالحین قدم برداشتند در بیداری، اگر قدم برنداشتند وظیفه‌شان را درست انجام ندادند خدا می‌خواهد صدا کند، این شهادت‌ها صدا برای بیداری است، این اتفاقات عظیمی که دارد اتفاق می‌افتد این‌ها صدا برای بیداری است غیر از خباثتِ دشمنان که سرِ جایش محفوظ است، از چند جهت اثر دارد این کار: یک جهتش این است که خباثتِ خبیثان را آشکارتر می‌کند شقاوتِ اشقیا را آشکار می‌کند، این‌ها سرِ جایش هست، اما یک جهتش هم این است مؤمنان باید بیدار شوند؛ یک کسی می‌گفت من شب که، نقل می‌کنند مربوط به آقا شیخ مرتضی زاهد [است]، می‌گویند وقتی شب با مراقبه می‌خوابیدم مثلاً من را شب صدا [می‌زدند] مرتضی بلند شو! گاهی به من می‌گفتند آقا مرتضی بلند شو! گاهی خلاصه با یک لقبِ بالاتر، می‌گفت بستگی داشت مراقبه‌ام چقدر باشد در روز، شب مطابق با مراقبه‌ی روزم مرا صدا می‌زدند اسمم را می‌بردند، گاهی می‌گفتند مرتضی بلند شو! یعنی تفاوتِ مراقبات است که برای انسان بیداری را هم به دنبال [می‌آورد]، این شهادت‌ها گاهی آن <مرتضی بلند شو> است یعنی صدای تند است گاهی هم با یک واقعه‌ی ساده‌تری می‌بینی بیداری محقق می‌شود؛ پس ما هم نقش داریم یا نداریم؟ یعنی ما هم‌ می‌توانیم جلوگیری بکنیم یا نمی‌کنیم؟ جلوگیری فقط رفتنِ در جبهه نیست که آن هم هست، رفتن و همراهی کردن در بیرون فقط نیست که آن هم هست اما چه چیز دیگری هم هست؟ وظیفه را امروز در همینجا هم که هستیم بیدار شدن را در همینجا هم که هستیم این هم جزءِ آن است، ما نظام الهی را فقط در نظام مادی نبینیم، خیلی پیچیده است! تک تکِ ما در این جریانات دخیل هستیم، اجتماعِ ما دخیل است، اگر اجتماع بی‌تفاوت گذشت خدا صدا را بلندتر می‌کند برای بیداری، آن‌وقت ما شریک در آن هستیم یا نیستیم؟ در آن خون‌هایی که ریخته می‌شود؟ یعنی اگر مردم زمانِ امام حسین علیه السلام بیدارتر بودند کار به شهادت امام حسین علیه السلام نمی‌کشید، شهادتِ امام حسین علیه السلام را می‌طلبید تا بیداری محقق بشود، درست است؟ تا یک نقطه‌ی عطف بشود؛ پس کسانی‌که آنجا مؤمن هم بودند ولی کوتاهی کردند شریکِ در قتل هستند غیر از شمر و یزید و این‌ها؟ این‌ها هم شریک هستند یا نیستند؟ نعوذبالله که اگر ما این نگاه را باور بکنیم آن‌موقع تکالیفمان خیلی سخت می‌شود، یک ظرفِ مرتبطِ مجموعی با هم هستیم هر کسی در جای خودش اگر کارش را درست انجام ندهد در این ارتباطِ جهانی و این محورِ مقاومت و مقاومت درمقابل آن سیطره‌ی استکبار و صهیونیست‌ها اگر همین امروز تکلیفمان را درست انجام ندهیم، یک هشدار هم بدهم تمام کنم وقت گذشته، ببینید یک جریانِ مرموزِ قوی‌ای دارد حرکت می‌کند که جریان آخرالزمان از پیچیده‌ترین جریان‌های تاریخ حساب می‌شود که اکثرش هم براساسِ، چه جور بیان بکنم، تعبیر روایات این است: جای صدق و کذب عوض می‌شود؛ این حرفش ساده است اما اگر بگوییم‌ معیارِ صدق کذب می‌شود و معیارِ کذب صدق می‌شود، خیلی حرف سنگینی است! یعنی انسان نمی‌تواند صدق و کذبِ یک جریان را مطابقِ معیارِ صحیح بفهمد، اگر اینجوری شد می‌دانید چقدر قدرتِ تشخیص عوض می‌شود؟! حالا دارند کاری می‌کنند که جریانات علائم ظهور را جریانِ آنچه که می‌خواهد محقق بشود را با جریانات رسانه‌ای دارند چه کار می‌کنند؟ به سمتِ آن می‌برند، منتظر باشیم که مجازی همه‌ی این‌ها چه بشود؟ شکل بگیرد و القا بشود که محقق شده و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه شده؟ ظهور کرده و علائم محقق شده تا مؤمنان را به یک فتنه‌ای مبتلا کنند با جریانِ رسانه‌ای؛ حالا یک بحث سنگینی دارد یک بحث دقیقی دارد که این بحثِ دقیق آن‌وقت می‌طلبد انسان امروز تکلیفش چگونه باشد برای اینکه آن روز مبتلا [نشود]؟ در روایت دارد وقتی حضرت ندا می‌کند یازده ندای دیگر بلند می‌شود از صبح تا غروبِ آن روز همه دعوت به اصلاح می‌کنند، آن راوی می‌گوید من عرض کردم پس چه جوری درحقیقت ما نجات پیدا بکنیم با اینکه دوازده ندا که یکی از آن‌ها امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؟ بعد حضرت فرمود تفاوتِ دعوتِ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با بقیه مثل نور خورشیدی که تابیده بود آنجا با آن هاله‌ی کنارش است، تفاوتِ نور با هاله خیلی زیاد نیست، اگر چشم یک خرده پیرچشمی پیدا کرده باشد ضعیف شده باشد نمی‌تواند بین نور و هاله تشخیص بدهد؛ اگر اعمال و رفتار صحیح نباشد انسان مبتلا باشد به معصیت چشمِ انسان چه می‌شود؟ بینایی‌اش، نه این چشمِ ظاهری، یعنی چشمِ بصیرت، بینایی‌اش چه می‌شود؟ ضعیف می‌شود، آن‌وقت کذب را چه می‌بیند؟ حق می‌بیند صدق می‌بیند، لذا آقا که انقدر روی جهاد تبیین اصرار دارند اساسِ این جهاد تبیین یک خاصیتش برای امروز است ولی آن نگاهِ اصلی‌اش برای چیست؟ جریان‌سازی برای ظهور است، نقشه‌هایی که دشمنان دارند خیلی خیلی پیچیده‌تر از این جنگ‌هایی است که الآن هست، یک جنگ‌های آخرالزمانی درپیش است که عمده‌اش با ساختن‌های دروغین دارد شکل می‌گیرد، حالا این یک بحثی دارد ان‌شاءالله یک وقتی مفصل‌تر که آن سناریوهای دروغی که می‌سازند و مجازی که با رسانه‌ها می‌سازند و واقع جلوه می‌دهند برای ما به طوری می‌شود باور کنیم که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده برای عده‌ی زیادی که به غلط می‌افتند و امام زمانی را که آن‌ها می‌گویند با شرایطی که آن‌ها می‌گویند، اگر انسان رابطه‌اش با حضرت از حالا آن قوت و شدت را پیدا نکرده باشد آنجا هم دچار می‌شود که به آن امام زمانی که آن‌ها می‌گویند میل پیدا می‌کند، لذا یکی از چیزهایی که باید مراقب باشیم تا مبتلای به آن کذب نشویم این است که تمامِ وجودمان را با صدق انس بدهیم، با اماممان در همه‌ی لحظات انس [پیدا کنیم]، یک خرده پیچیده شد، هان؟ یک خرده پیچیده شد این آخرش ولی آن مقدمه را برای این گفتم ان‌شاءالله یک وقتی مفصل‌ترش را عرض خواهم کرد فعلاً خلاصه همین مقدمه‌چینی [باشد].

ان‌شاءالله ما را با شهدا خدا آشناتر قرار بدهد. ان‌شاءالله خدا ما را با عالمانِ ربّانی مثل مرحوم آیت الله ممدوحی عزیز خدا رحمتش کند ان‌شاءالله بیشتر انس بدهد. ان‌شاءالله قدر مقام معظم رهبری را که در رأسِ عالمانِ ربّانی امروز قرار دارند را ما را تابعیتمان را محبتمان را بیشتر قرار بدهد.

من یک روایتی دیدم، حالا این هم دلم نمی‌آید نگویم، در روایت می‌فرماید که ما درحقیقت روز قیامت اهل بیت علیهم السلام [می‌فرمایند] ما به تبعِ پیغمبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) نجات پیدا می‌کنیم قبل از محاسبه‌ی مردم و بعد شیعیان ما هم به تبعِ ما نجات پیدا می‌کنند قبل از محاسبه‌ی مردم وبعد، تا اینجایش باز مطابقِ قاعده و عادی است اما دنبالش می‌فرماید: (وَ مَن والانا)، کسانی‌که ما را دوست دارند اما شیعه هم نیستند، یعنی محبت به ما دارند اما با اینکه ما را دوست دارند، یعنی ما را دوست دارند اما شیعه هم نبودند می‌گوید این‌ها هم نجات پیدا می‌کنند قبل از محاسبه‌ی مردم، یعنی بقیه‌ی مردم می‌روند در محاسبه. خدا کند که ما از دوست‌دارانِ حضرات باشیم بلکه از شیعیانِ حضرات باشیم بلکه آنقدر در شیعه بودن جلو برویم محو باشیم اصلاً دیگر پیشِ آن‌ها تابعیتمان آنقدر باشد محوِ وجودشان باشیم دیگر حتی نگویند این‌ها شیعه [هستند] بالاتر[باشیم] مَعِ آن‌ها باشیم، آن معیتِ با آن‌ها که، مِنّا باشیم با آن‌ها ان‌شاءالله.

ان‌شاءالله خدای سبحان ما را در مقامِ مِنّا بودن قرار بدهد.

ان‌شاءالله خدای سبحان ما را قدردانِ عالمان و شهدا قرار بدهد.

راهِ عالمان و شهدا را ما “مِنْ خَلْفِهِمْ” باشیم تا ما را امداد بکنند.

ان‌شاءالله توسلمان را هم با همین نگاه انجام بدهیم که می‌خواهیم این توسلِ ما ارتباط ما را با اماممان بیشتر بکند، یک حالی با اماممان پیدا بکنیم همه کارهایمان گره بخورد به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که قائد و سائق و حافظِ ما چه باشد؟ در هر لحظه‌ای اماممان باشد.

با صلوات بر محمّد و آل محمّد به استقبالِ ان‌شاءالله توسل می‌رویم.

5 ستاره

100%
1 دیدگاه

4 ستاره

0%
0 دیدگاه

3 ستاره

0%
0 دیدگاه

2 ستاره

0%
0 دیدگاه

1 ستاره

0%
0 دیدگاه

توسط 01 کاربر

مرتب‌سازی بر اساس

  • تصویر آواتار

    علیرضا طلایی

    عالی بود

    خدا حضرت استاد و بزرگان ما را حفظ بفرماید و قلوب ما زنده بدارد .

    1403/07/10

    اشتراک‌گذاری در

    آیا مفید بود؟

در این مورد یک بازخورد بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید