درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیه‌السلام)

موضوع جلسه: «عید غدیرخم و انتخابات 1403»

موضوعات مطرح شده:
4:06 غدیر، استمرار حاکمیت الهی
6:21 غدیر، نشانه زیست اجتماعی
10:20 انقلاب، پرده‌ای از ظهور
15:00 وجود ما در این دوران اتفاقی نیست
25:00 رییسی در پناه دعای مردم نبود؟
29:43 انجام وظیفه=رسیدن به لطف الهی
34:17 انتخاب خاتمی، لطف خدا به مومنان
44:40 قبل ظهور غربال می‌شویم
46:30 انتخابات امسال سخت‌تر است

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحیمِ الحمدلله ربِّ العالَمین وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأَنبِیاءِ وَ المُرسَلین حَبیبِنا حَبیبِ إلهِ العالَمِین أبِالقاسِمِ مُحَمَّدٍ- اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم – وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ المَعصومینَ المُکَرَّمین.
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیل

انشاءالله از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری بفرستیم.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
ایام ولایت است و از غدیر تازه عبور کردیم و ولادت امام کاظم علیه السلام است و هر روزی از روزهای این ایام تعلقی به ولایت دارد، روز مباهله را در پیش داریم همچنین روز نزول سورۀ “هَل أتی” در پیش است، روز جریان حدیث بَساط درکار است که روز جمعه است و هر روزی از روزهای این ایام تعلقی به مناسبتی از ایام ولایت دارد و این اتفاقی نیست که از بعد از روز قربان عید قربان مناسبت‌های ولایی 25 مناسبت در این ایام در همین چند روزِ شاید مثلاً 10، 15 روزۀ ماه ذیحجه بیست و چند مناسبت ولاییِ مهم درکار است این نشان میدهد ظرفیت این ماه را که در رأسِ آنها خورشیدِ آنها غدیر است که می‌درخشد و بقیه ظهوراتِ او است که از جمله مباهله هست هرچقدر دوست داریم ولایت در جانمان ریشه‌دار بماند و حقیقِت ولایت را بشناسیم و معرفت و تبعیت پیدا کنیم و پیوند با ولایتمان روز به روز محکم‌تر شود صلوات دوم را بلندتر مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
شبِ ولادت امام کاظم علیه السلام است که باب الحوائج است. انشاءالله همۀ حوائجمان که از در رأس آنها این تحقق و پشتیبانی و نصرت نظام اسلامی است و با شکوه‌تر شدن و عزتمندتر شدن آن است و همچنین انتخاباتی که در پیش داریم انشاءالله باب الحوائج کمک کنند به ما که بهترین انتخاب را داشته باشیم بهترین یاورا رو برای نظام اسلامی داشته باشیم انشاءاللههر چقدر دوست داریم که باب الحوائج نظرشان به این انتخابات ما را یاری کند در انتخاب فرد متدین اصلح صلوات سوم را بلندتر مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
خب بحثی که در امشب در محضرش هستیم و در خدمت دوستان با توجه به ایام ابتدا نکته‌ای در رابطه با جریان غدیر عرض می‌کنیم و بعد انشاءالله بحثی هم راجع به انتخابات داشته با.شیم همانجوری که مقام معظم رهبری فرمودند جریان غدیر حقیقتش آن استقرار حاکمیت الهی است و دنبالهاش استمرار آن حاکمیت الهی است، استقرار و استمرار، که حقیقتِ غدیر استمرار را می‌نمایاند، بعثت بساط ِحاکمیت الهی را گستراند و غدیر آن را استمرار داد، بهتعبیر مرحوم علامه طباطبایی جریان غدیر جریان شخصیِ بعثت را تبدیل به یک حرکت نوعی کرد که دیگر این ادامه دارد و بقا دارد و امیرمؤمنان ابتدای آن است وإلی یوم القیامه این استمرار پیدا می‌کند لذا چون این حقیقت استمرار پیدا کرد و بنای استمرارش ریخته شد کافرین مأیوس شدند “الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ” که باعثِ این شد کفار مأیوس بشوند از اینکه دل ببندند به رحلت پیغمبر که بعد از پیغمبر امید داشته باشند، هرچند توانستند بعضی از کارها را بکنند با سقیفه و از طریق منافقین بعضی از کارها را موفق شدند اما آیه می‌فرماید اینها موفق نشدند این‌ها آن حقیقتِ استمرار را می‌خواستند مخالفت کنند تا تحقق پیدا نکند لذا خدای سبحان هم با تأکید بر پیغمبر که “وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ” که رسالتت را انجام ندادی این مسأله محقق شد و تحقق پیدا کرد، یک حقیقتی را به ما می‌نمایاند که اساس این است که آن نگاه به آن پرچم باید برافراشته بماند این نگاه و دائمی باشد به تعبیر مقام معظم رهبری زیست اجتماعی اسلام را غدیر پایه ریزی کرد و نشان داد که چگونه یک امت در کنار هم باید زندگی بکنند، زیست اجتماعی، این زیست اجتماعی حیات اجتماعی را که غدیر پایه ریزی کرد قطعاً آن روح بعثت می‌شود، خودِ بعثت روح حیات دنیاست و غدیر روحِ بعثت است که “الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ” اینکه دین کامل می‌شود و تمام می‌شود نشان دهندۀ این است که این روحِ آن است که با روح تمام می‌شود که وقتی می‌فرماید “أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ”، درست است؟ چه موقع “أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ”؟ بعد از اینکه “نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي” نفخِ روح که شد “أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ” محقق شده، لذا جریان غدیر نفخِ روح بود بر امت اسلامی چون “الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ” تکمیل دین خدا بود، تتمیمِ دین خدا بود لذا تعبیری که مرحوم آقامیرزا جواد آقای ملکی تبریزی دارند خیلی زیباست که می‌فرمایند بر وزان اینکه شب قدر را چه کسی درک می‌کند “وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ” می‌فرماید و ما ادراک ما یومُ الغدیر که یوم غدیر چه کرده با نگاهِ دین و دین و چه حقیقتی را آورده و ما ادراک چه کسی میتواند درک بکند که یوم غدیر چه بوده، آنوقت از حقیقتِ یوم غدیر که معنایش درست فهمیده بشود که حیات اجتماعیِ دین است استقرار و زیست اجتماعیِ دین است آنوقت معلوم می‌شود انقلاب اسلامی حاکمیتی که خدای سبحان از طریق امام رحمت الله علیه محقق کرد در انقلاب اسلامی و به پا شدنِ جمهوری اسلامی این نازله‌ای از آن حقیقت است، ظهوری از آن حقیقت است، لذا جمهوری اسلامی به پا شدنش بوی غدیر می‌دهد این نشان دهندۀ یک تجلی از غدیر است یک پرده‌ای از آن واقعیت است، نمیگوییم این غدیر است دیگر، معلوم است، یک ظهور است یک پرده است از آن حقیقت لذا اگر کسی هرقدر به این ظهور و تجلی وفاداریش، علاقه‌اش، کوشش و جهادش در راه اعتلای این حقیقت باشد می‌تواند بگوید که اگر آن هم آمد در راه آن هم من احتمال موفقیت دارم، نه حتماً موفق میشوم چون آن خیلی عظیم‌تر است و لذا آنجا ابتلائات خیلی سنگین‌تر است که در روز ظهور میخواهد این چه بشود؟ به تمامه محقق بشود، پس اگر کسی اینجا موفق شد احتمال موفقیت آنجا را هم دارد، اما اگر کسی اینجا موفق نشد در این آزمون مردود شد اینکه یک وزنۀ سبک بوده را اگر کسی موفق نشد قطعاً در زدنِ وزنۀ سنگین‌تر هم حتماً موفق نخواهد شد، پس اگر می‌خواهیم نشان بدهیم چقدر قدرت داریم بر اینکه آمادگی داریم بر اینکه یوم ظهور محقق بشود غدیر به تمامه آشکار بشود باید ببینیم در این جریان انقلاب چقدر وفادار ماندیم، لذا می‌فرماید در روایات که شما چه موقع ظهورتان محقق می‌شود؟ حضرت می‌فرماید ظهور ما به وفای مردم بستگی دارد خب وفای مردم کجا خودش را نشان میدهد؟ در ابتلائات و امتحانات و آزمایش‌هایی که قبل از ظهور محقق می‌شود که اگر در آن ابتلائات وفایشان را نسبت به امام نشان دادند که از جملۀ نشان دادنِ وفای نسبت به امام امروز چه هستش؟ یک پرچمش این است که چقدر به جریان انقلاب اسلامی که یک پرده‌ای از ظهور است یک تجلیای از ظهور است و از غدیر است چقدر ما واقعاً پای آن ایستادیم، چقدر حاضریم در راهش جهاد کنیم جان و مالمان را فدا کنیم، اگر کسی اینجا موفق شد احتمال موفقیت آنجا را دارد، هر چیزی قبل از ظهور یک آزمایشی است برای ظهور به نسبتِ خودش، با این نگاه آنوقت می‌توانیم بگوییم جریان غدیر امروز چگونه میشود با آن زندگی کرد، چگونه میشود شب و روز با آن حشر داشت، جریان غدیر یک روز در سال نیست بلکه جریان غدیر یک امری است برای زندگی، چرا؟ چون حقیقتِ امام یعنی کسیکه “وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا” بهتعبیر مرحوم علامه می‌فرمایند امامت ایصال الی المطلوب است که دست را می‌گیرد امام همراه خودش می‌برد با خودش همراه می‌کند، نه میایستد میگوید بیایید نه، آن کارِ رسالت است که بلاغ است در قرآن هم داریم که “وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ” بر رسول بَلاغ است اما بر امام بردن و رساندن است، یک موقع یک کسی آدرس از شما می‌پرسد شما آدرس را میدهید که فلان جاست، یک موقع دستش را می‌گیرید می‌برید می‌رسانید به آنجایی که سؤال کرده، کارِ امام رساندن است به آن مقصد و مقصود لذا میگوییم کارِ امام ایصال الی المطلوب است آنوقت اگر بخواهد این حقیقت در زندگی انسان دائمی باشد باید یک چیزی باشد ملموس و محسوس که انسان احساسِ این رابطه با امام برایش بشود از جملۀ آن حقیقتِ امامت که محسوس میشود در هر لحظۀ زندگی ما یک ظهورش جریان انقلاب اسلامی است که لحظه به لحظه با این چه داریم ما؟ حشر داریم، هر روزِ ما امکان پشتیبانی یا امکانِ نصرت یا امکانِ جهاد در راه او برایمان بهنحوی مطرح می‌شود اگر اینجا درست همراه شدیم یعنی امام دستمان را گرفته دارد می‌برد در این ظهورش که به ظهورِ بالاتر انسان را می‌رساند، اینجور هم نیستش که این ظهور برای همه یکسان باشد، در همین جا می‌شود ظهورِ نهایی برای آن کسیکه لایق باشد و استعداد داشته باشد محقق بشود، لذا برای هر کسی به قدر قابلیتش این حقیقت ظهور چه میشود؟ محقق میشود و آشکار میشود، لذا هیچ حدّی ندارد که انسان بگوید مثلاً محدودیت، نه محدودیتِ عالمِ دنیا مانع نیست چون در نظام روحی این ایصال دارد محقق می‌شود عالمِ دنیا یک بهانه‌ای یک وسیله‌ایست برای آن رسیدن، این نگاه را اگر ما کردیم به انقلاب اسلامی که ظهوری از غدیر است ظهوری از نظام “وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا” است نازله‌ای از آن است لذا هر لحظه نفس کشیدن در این نظام و در این درحقیقت حاکمیتِ الهی که به پا شده برای انسان حسنه است عبادت است همانجوری که آقا هم فرمودند که اگر کسی قصدش را در انتخابات آن کسانیکه نامزد هستند درست قرار بدهند تمام اعمالشان حسنه محسوب می‌شود از لحظه‌ای که وارد انتخابات بشوند تا بهترین کارهایی که موفق به انجامش بشوند و خدمتهایی که بتوانند همهاش حسنه است، ما هم همینجوری هستیم یعنی اگر وظیفه‌مان را درست انجام دادیم نفس کشیدنمان در این حاکمیت الهی هم حسنه است اینها اتفاق نیست، این هم عرض بکنم که اگر ما در این دوران واقع شدیم بودنِ هر کدام از ما در این دوران اتفاق نیست که بگوییم اتفاقاً ما در این عصر به دنیا آمدیم، هر کسیکه در این دوران به دنیا آمده استعداد این مرتبه را پیدا کرده بوده در نظام استعدادیش تا در این دوران به دنیا آمده والّا نمیشود این استعداد برای این مرتبه نباشد و کسی اتفاقی به دنیا آمده باشد یا کسی ربطی به این دوران نداشته باشد ولی در این دوران به دنیا آمده باشد نه، هر کدام از اینها مزیتی است و استعدادی را می‌طلبد که خدای سبحان مطابق این استعداد انسان را در آن عصر و زمانی که برای او مهیا شده قرار میدهد لذا بالاترین کمالی را که امکان‌پذیر است برای کسیکه در دوران حاکمیت الهی قرار بگیرد برای ما قرار دادند تا چقدرش را به فعلیت برسانیم تا چقدرش را به نتیجه برسانیم و از بین نبریم. حالا بگذارید من برای اینکه یک خرده هم خلاصه با روایات هم انسی داشته باشیم یک روایتی را برایتان بخوانم این روایت هم زیباست. یک صلوات بفرستید. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم. در روایت شریف می‌فرماید که از امام باقر علیه السلام: در «قالَ خَرَجَ موسی فَمَرَّ بِرَجُلٍ مِن بَنی إسرائیل فَذَهَبَ بِهِ حَتّی خَرَجَ إلَی الطّور»، داشت می‌رفت سمت طور به یکی از بنی اسرائیل رسید بعد مسیرش را خواست ادامه بدهد به این گفتش که تو اینجا بنشین چون این نمی‌توانست همراه با موسی در طور بشود، آن مقامِ تجلیِ ویژه خدا بر موسی بود لذا به این گفت تو اینجا «إجلِس حتّی أجیئَک»، بنشین تا من برگردم، میروم بهاصطلاح کوه طور برمی‌گردم، «و خُطَّ علیه خَطَّ»، برای او یک بهاصطلاح دایرهای کشید برای حفظِ او مثل حرزی که قرار میدهند میگوید دورِ او یک خطی کشید «ثُمَّ رَفَعَ رأسَهُ إلُی السَّماء فقالَ: أستَودعکَ صاحِبی»، خدایا این رفیقم را به تو سپردم که در امانِ تو باشد، در امانِ تو باشد، «أنتَ خَیرَ مُستودِعٍ»، تو بهترین ودیعه نگهدار هستی بهترین پناهی، «ثمَّ مَضی»، رفت در کوه طور، «فَناجاهُ الله بِما أحبَّ أن یُناجیهِ»، در آنجا خدا هم با او گفتگو کرد حرف زد نجوا کرد آنجور که درحقیقت چه بود؟ «أحبَّ أن یُناجیهِ ثُمَّ انصَرَفَ»، بعد از اینکه موسی آن مناجاتش تمام شد برگشت از کوه طور «نَحوَ صاحِبِه فَإذاً أسدٌ قد وَثَبَ علیه فشَقَّ بَطنَهُ وفَرَثَ لَحمَهُ و شَربَ دَمَه»، این آمد دید این خطی که این کشیده دور این شیری آمده تکه و پاره کرده این را، نکشته، تکه و پاره کرده، «فشَقَّ بَطنَهُ وفَرَثَ لَحمَهُ»، گوشتهایش تکه پاره شده، «شَربَ دَمَه»، همۀ خونش خلاصه ریخته شده، «قلتُ»، میگوید حالا راوی هم این وسط، حالا حضرت دارد ترسیم می‌کند برایش این راوی هم اینجا دنگش گرفته می‌پرسد «وما فَرثُ لَحمِه»، اینکه لحمش گوشتش تکه پاره شده چیست؟ حالا یعنی حضرت دارد یک واقعۀ عظیمی را بیان می‌کند این به جای اینکه بپرسد حالا چرا اینجوری شد مثلاً اینکه در امانِ خدا بود، موسی کلیم او را، حالا سؤالش را ببینید که این فرثِ لحم چیست؟ اینکه گوشتش مثلاً تکه پاره شده چه بوده؟ حضرت هم توضیح میدهد که «قال: قَطَعَ أوصالَه»، تمام این بهاصطلاح مفاصل این از هم جدا شده بود و تکه تکه شده بود، بعد می‌فرماید که «فَرَفَعَ موسی رأسَه»، حالا حضرت ادامه میدهد آن سؤال او را با همان یک جوابِ بالأخره که این هم بالأخره جواب داده باشد، وگرنه معلوم است جای این سؤال نیست که حالا خونش ریخته شده یعنی چه؟ فرث لحم شده [یعنی چه؟]، اینجا جای این سؤالها نیست دیگر، گوش کن ببین امام چه دارد می‌فرماید اینجا بهت امام باقر علیه السلام، بعد حضرت می‌فرماید که «فَرَفَعَ موسی رأسَه فقالَ یا ربِّ استودعتُکَه»، من این را به شما سپردم «وأنتَ خیر مُستَودِع»، به شما سپردم منِ نبی شما هم نگفتی که نه، تو هم که خیر مُستَودِع هستی، «فسلّطَ علیه شرَّ کِلابِک»، تو هم بدترین جنبنده و درنده را بر او مسلط کردی، حالا نه یک درنده‌ای که مثلاً راحت بکشدش تکه و پارهاش کرده این را، «فسلّطَ علیه شرَّ کِلابِک فشَقَّ بَطنَهُ وفَرَثَ لَحمَهُ و یشَربَ دَمَه، فقیلَ یا موسی»، ببینید این فقط نظامِ فردی نیست یعنی اینجور نیستش که برای یک فرد اینجوری باشد نظامِ اجتماعی هم هست یعنی حتی موسی کلیم است یک چیزی را به خدا سپرده دعایش مستجاب است یا غیرمستجاب؟ دعایش مستجاب است نبیِ الهی است، رابطهاش وصل بوده یا نبوده؟ کوتاهی داشته در بیان؟ نه، همه چیز سر جایش بوده، صحیح بوده، همۀ دعا بهاصطلاح مستجاب بوده، همه چیز درست بوده اما چرا اینجوری شد؟ ما باشیم میگوییم چه شده؟ یک جای کار موسی می‌لنگیده نعوذ بالله، ما میگوییم والّا چطور میشود این بسپرد به خدا و بعد بیاید ببیند اینجوری شده؟ معلوم است یک جای کارِ موسی می‌لنگیده، ما این نگاه را می‌کنیم دیگر، با خودمان یا دیگران این را می‌گوییم حالا اگر به حضرت موسی علیه السلام رویمان نمیشود بگوییم ولی در دلمان خطور می‌کند، چنانچه دارد که وقتی ایوبِ نبی آن همه مصائب بر او آمد تحمل کرد و شاکرِ خدا بود تا اینکه سه تا از یاران است که اینها دیگر مؤمن به او باقی مانده بودند یک روز اینها سر کوه بودند آنجا جدای از مردم بودند گفتند برویم یک سَری به ایوب بزنیم بالأخره این همه مصائب، برویم یک تسلی به او بدهیم، وقتی وارد شدند بر ایوب دو تا از اینها که سن و سالدارتر بودند یکی از آنها جوان بوده سومی این دوتا به ایوب میگویند چه؟ ایوب ببین چه کردی که این بلاها سرت آمدش از آنها توبه کن، حالا ایوب نبی است، اینها مریدانی هستند که می‌دانند نبی است، از اینها توقع نیست لذا وقتی از حضرت ایوب درحقیقت سؤال کردند که ایوب کدام لحظه بر تو مشکل‌تر بود در همۀ این دوران چندین سالۀ ابتلائت؟ گفت آن لحظه‌ای که این سه نفر آمدند و این دو نفر درحقیقت مذمت و تأییر 22:30 کردند که ببین چه کردی که خدا اینها را به سرت آورده و آن جوان که سومی بود گفت این نبیِ خداست این حرفها به نبیِ خدا نمی‌چسبد چرا میگویید شما؟ که آن جوان باز شعورش از آنها بیشتر بود که آنجا دفاع کرد از حضرت ایوب، اینجا هم ما باشیم در نگاهِ اول میگوییم آخر این موسی علیه السلام یک چیزی از خدا خواسته این هم خلاصه حدّ و مرز هم تعیین کرده حالا رفته آمده نه آدم بمیرد فقط، مردن نبوده تکه پاره شدن بوده که به سخت‌ترین وضع، میگوید که خلاصه خدای سبحان فرمود: «فقیلَ یا موسی إنَّ صاحِبَکَ کانَت له منزِلَةٌ فِی الجنَّة لم یَکُن یَبلغها إلّا بِما صَنَعتُ بِه»، یک مقامی ما برای این داشتیم که می‌خواستیم به او بدهیم چون تو دعا کردی برایش به ما سپردی او را ما رساندیمش به آن مقام و نمی‌رسید مگر اینجوری، دقت بکنید خیلی مهم است، ما فکر می‌کنیم که همیشه دعایمان این است که تنِ ما سالم باشد، دعا می‌کنیم تنمان سالم باشد گفتند هم بخواهید، گفتند سلامتی بخواهید ثروت بخواهید راحتی بخواهید، درست است؟ اما حقیقتِ سلامتی و راحتی و ثروت حقیقتش چیست؟ حقیقتش این است که انسان عندالله مقبول باشد مرضی باشد، درست است؟ خدا میگوید من دعای تو را مستجاب می‌کنم به آنچه که تو را مقبولِ پیشِ من قرار میدهد، لذا گاهی ما داریم دعا می‌کنیم خدایا ما پول می‌خواهیم خدا چه کار می‌کند از ما؟ همان یک ذره را هم که داریم میگیرد، میگوییم عجب خدایی است! ما تازه دعا کردیم بده تو همان یک ذره را هم که داشتیم یک دفعه می‌بینیم آن هم نیست شد، میگوید این اجابتِ دعایِ تو این بود که تو را به یک، نه هرکسی این دعا را بکند اینجوری بشود، نه، اما برای بعضیها رشدشان در گرو این کار است ما که نمی‌دانیم، چون این دعا کرد دعایش این را می‌آورد، این سختی و ابتلا را می‌آورد لذا این شخص موسی سپردش به خدا که خدایا این من می‌سپارمش به تو خدا گفت حالا که سپردی او را به من تحت ولایتِ من قرار گرفت من بهترین پذیرایی را از او میکنم، بهترین پذیراییِ او چه بود؟ این به مقامی باید می‌رسید که غیر از این سختی راهی برای رسیدن به او نبود، خیلی زیباست! حالا در نظام اجتماعی ببینید ما همه دعا می‌کنیم و از خدا می‌خواهیم آقای رئیسی به ریاست جمهوری رسید، درست است؟ اما یک دفعه وقتیکه او به مقامِ عالیاش می‌رسد و ما هم دعایش می‌کردیم دائماً که خدا سلامتی بده قدرت و توفیق بده یک دفعه چه شد؟ یک دفعه در همان جایی که تحت حفظِ الهی بود اینجور درحقیقت به شهادت رسید مظلومانه و سوخت، این همان چه هستش؟ که بهاصطلاح آن مقبولیتِ قبلش است که به یک مقبولیتی رسید که خدای سبحان هم اینجور آماده‌اش کرد بردش به آن مقامی که آن مقام هم فقط یک مقام فردی نیست یک مقام تنهای رسیدنِ خودِ شخصش نیست بلکه یک اجتماعی را با این رشد داد یک عدۀ زیادی با این یاد گرفتند از او بهعنوان یک پرچم درحقیقت دیده شد شهیدی شد که پرچم بود علم شد میزان شد برای خدمت، شهیدِ خدمت که یک پرچم برای خدمتگزاری را برافراشته کرد که اینجوری است، مصداقی است، توانستم عرض را برسانم؟ که هر کسی در هر دوره‌ای وقتی اقتدا می‌کند به او عملِ او هم محسوب می‌شود و لذا زنده است یا زنده نیست؟ چون عمل دائم دارد به او می‌رسد، سنت گذاری کرده، حالا این را ببینید از اینطرفش هم اگر ما دعا کردیم امروز زحمت کشیدیم کارهایمان را کردیم اما در انتخابمان چه شد؟ یک دفعه یک کسی شد که مطلوب ما نبود، آن کسیکه ما فکر می‌کردیم نشد، آن چیزی که ما درحقیقت دنبالش بودیم محقق نشد، آیا اشکال به ما برمی‌گردد؟ یک احتمال، که ما کوتاهی کرده باشیم اما اگر کسی کوتاهی نکرده بود در این راه، نمیگوییم هم همه کوتاهی نکرده باشند، تعبیر روایت زیباییست اگر آن روایت را الآن داشته باشم که روایت خیلی زیباست می‌فرماید خدای سبحان سنتش این است اینجوری نیستش که دستش بسته باشد می‌فرماید امیرمؤمنان علیه السلام که «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أدب» برای کسیکه ستمگر است بلا ادب است، یعنی میآید یک ابتلایی عقوبتِ برای اوست، همین بلا و ابتلا وقتی به مؤمن می‌رسد همان تغییری نکرده‌ یک ابتلاست «وَ لِلْمُؤمِنِ اِمتحانٌ» برای مؤمن چه هستش؟ یک امتحانی است تا ایمانش بالاتر برود و نفاق از او دورتر بشود، «وَ لِلاَنبياءِ»، همان انبیا در همان جامعه با همان ابتلائی که برای کافر و ظالم ادب است و برای مؤمن امتحان است برای نبی چه هستش؟ «دَرَجَةٌ»، او بالا می‌رود، «وَ لِلاْولياءِكَرامَةٌ»، برای اولیا ظهور حقایق وجودیِ آن‌هاست، یک ابتلا است یک ابتلا پیش آمده‌ همین ابتلا باعث می‌شود آن ظالم ادب شود عقوبت است برای او، برای مؤمن امتحان است تا درحقیقت “لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ” در وجودش محقق بشود خبیث از طیب جدا بشود، برای بهاصطلاح نبی درجه است که او درحقیقت بالاتر می‌رود و بعد برای اولیاءِ ویژۀ خدا هم چه هستش؟ کرامت است و ظهورِ آن کمالاتِ آنهاست یعنی کمالاتی را که دارند ظاهر میشود اثرش هم این است که وقتی این کمالات ظاهر شد چه میشود؟ دیگران می‌بینند حرکت می‌کنند بهسمت آن کمال لذا وجودش سعه پیدا می‌کند با ظهورِ کمالش، این هم یک مرتبه است، همان ابتلا است، خدا هوشمند است ابتلائاتش، اینجوری نیست که اگر بهاصطلاح بلایی بیاید رطب و یابس تر و خشک با هم بسوزند نداریم در رابطه با خدا، که حالا این مواردی دارد. در ادامۀ روایت می‌فرماید که «إنَّ صاحِبَکَ کانَت له منزِلَةٌ فِی الجنَّة لم یَکُن یَبلغها إلّا بِما صَنَعتُ بِه»، این کاری که با او کردم او را می‌رساند به آن درجه. اگر در نظام اجتماعی هم ما وظیفهمان را درست انجام بدهیم کارمان را درست انجام بدهیم هر نتیجه‌ای که محقق بشود میفهمیم و می‌یابیم که این چه هستش؟ این باید ما به یک جایی میرسیدیم اگر سخت است این سختی ما را به آنجا میرساند اگر هم راحت است یک توفیقی و یک درحقیقت حُسن ویژه و لطفِ ویژۀ الهی در دنیاست که روایت هم دارد، لذا آماده باشیم برای هرچیزی، نگوییم خدایا اگر نتیجه مطابق میلمان شد معلوم است که تو به ما نظر داری، اگر نتیجه مطابق میل ما نشد چه هستش؟ به ما پشت کردی، نه، اینجوری نیست. دنبالش هم می‌فرماید «یا موسی اُنظُر»، حالا اینجا دیگر باید بعد از خلاصه این وقایع و ابتلائات یک خلاصه موسی کلیمی باشد از خدا بخواهد بعد خدا هم بگوید حالا چشمت را باز میکنم، «أُنظُر و کَشَفَ لَه الغِطاء»، از جلوی موسی پردهها کنار رفت، «فنَظَرَ موسی»، به آن شخص و جایگاه آن شخص، «فاذاً بمنزلٍ شَریفٍ فقال ربِّ رَضیتُ»، وقتی جایگاهِ او را و نتیجۀ کار او را دید همان که در حِصنش قرار داده بود در حصن موسی بود وقتی می‌بیند میگوید خدایا راضی شدم. این چشم اگر باز شد، اما اگر چشم را اول باز کنند بعد بگویند حالا برو بکوش بداند آدم اینجا دیگر هنر نیست، اینجا دیگر کمال نیست، درست است؟ کمال آنجایی است که آدم نمی‌داند میرود میایستد پای آن صبوری میکند. بعد میگوید خدایا چون فقط از تو خیر و خوبی نشأت میگیرد، «خَیرُکَ إلَینا نازِل»، اگر شرّی باشد «شَرُّنا إلیکَ صاعِد»، بدی از جانبِ ماست، از جانبِ تو بدی اصلاً معنی ندارد، هر کاری که تو بکنی خوب است، درست است؟ هر کاری هرچه آن خسرو کند شیرین بود، چقدر زیبا هم خلاصه خسرو و شیرین را اینجا ببینید چقدر زیبا به کار [برده]، هرچه آن خسرو کند شیرین بود، شیرین یعنی خوش است برای ما ولی خسرو و شیرین را در اینجا چه کار کرده؟ به کار گرفته که عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد/ وین عجب من عاشق این هر دو ضد، دو تا چیز است اما آدم بداند از جانب او هر چیزی که میآید خیر است لذا عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد/ وین عجب من عاشق این هر دو ضد، آن دیگر نمیدانم یک شعر زیبای دیگر هم هست که بوسه و دشنام را یک یک بده/ تا بدانم زین دوشیرین‌تر کدام خیلی زیباست! بوسه لطف است، دشنام قهر است، درست است؟ جلال و جمال است، آن جمال است بوسه این جلال است، میگوید خدایا بوسه و دشنام را یک یک بده/ تا بدانم زین دوشیرین‌تر کدام، ما باشیم میگوییم خب معلوم است بوسه شیرین‌تر است که، میگوید نه، اگر آدم اهل ارتباط [باشد] دیگر نمی‌داند کدام [بهتر است]، میگوید در دعای سحر آنجا میگوییم که خدایا مثلاً به اسماءِ توقسم به اسمائت «بِاَکْبَرِها» بعد میگوید «وَکُلُّ اَسْماَّئِکَ کَبیرَهٌ»، درست است؟ «وَکُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ»، همۀ نورِ تو نیّر [است]، اول میگوییم  «بِاَنْوَرِهِ» نورت به آن انورش بعد میگوییم «وَکُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ»، میرسد به یک جایی که میبیند چیست؟ همهاش نیّر است، انور درونش ندارد که، چون دیگر آن انور و نور دیدن برای جایی است که هنوز یک تمایزی می‌بیند، این دیگر از چشم خدا نگاه میکند، این بوسه و دشنام را یک یک بده/ تا بدانم زین دوشیرین‌تر کدام از اینها شیرین‌تر کدامش است، نباید تقاضای دشنام بکنیم بگوییم خدایا به ما بلا بده‌. خب این را خواستم عرض بکنم که وقتی موسی به اینجا رسید راضی شد. نگاهمان در حاکمیت الهی به این باشد که ما وظیفه‌مان را باید انجام بدهیم کوتاهی نکنیم اما بسپریم به خدا. من یادم نمیرود وقتی جریان انتخاب آقای خاتمی شد اگر یادتان باشد چقدر مؤمنین ناراحت شدند، یادتان هست؟ خیلی غصه خوردند که چرا، ولی خب رقیبش اگر آقای خاتمی انتخاب نمی‌شد رقیبش چه کسی بود انتخاب می‌شد؟ آقای ناطق بود انتخاب میشد، بعد معلوم شد آقای ناطق هم افکارش و آن نگاهش مثل آقای خاتمی بود یا نبود؟ در جبهۀ آنها قرار گرفته [بود] آنوقت این به اسم مؤمنین هم میشد، مؤمنینی بودند همان کارها را کرده بودند آن اقلاً به اسم یک اغیاری بود به اسم کسی بود که ما مؤمنین می‌گفتیم از ما نیست ما قبولش نداریم، درست است؟ مقابلِ ماست اقلاً دلمان درحقیقت چه می‌شد؟ اینکه اینجوری صبوریش سخت‌تر بود که یکی را که من رأی دادم بیاید، مثل جریان آقای احمدی نژادی که آخرهایش آن دو سال آخر وقتیکه درمقابل رهبری ایستاد چقدر دل مؤمنین خون‌تر شد از آنجایی که خاتمی ایستاده بود، خونتر نشد دلِ مؤمنین؟ نمی‌دانیم، غیر از آنکه زمانیکه خاتمی آمد بعداً 8 سال بعدش آن بهاصطلاح تحلیلگرانِ آمریکایی گفتند که ما حمله کردیم افغانستان را گرفتیم در همان دورۀ بعد از جریان 11 سپتامبر عراق را گرفتیم، یادتان هست یا نه؟ دور تا دور ایران را گرفتیم قدرت داشتیم ایران را هم بگیریم ولی دیدیم خاتمی آمده بهعنوان جمهور دارد دو دستی تقدیمِ ما می‌کند هولتر است این را بدهد دستِ ما از اینکه ما بخواهیم بگیریم، او هولتر است می‌خواهد زودتر هم بدهد راحت‌تر هم بدهد یک راحت الحلقومی را میخواهد بدهد دستِ ما برای چه زور بزنیم پول خرج کنیم خلاصه نیروی نظامی بیاوریم؟ آن که تسلیم است بیچاره که، کاری ندارد که آماده است ما باید ازش بگیریم لذا اونام هی در حقیقت ناز می‌کرد هی می‌گفتن ایران محور شرارت تو اون موقعی که، آماده است ما باید از او بگیریم لذا آنها هم هی درحقیقت ناز میکردند هی میگفتند ایران محورِ شرارت است در آن موقعی که این بنده خدا حرف گفتگوی تمدن‌ها را می‌زد، یادتان هست یا نه؟ سال 2000 گفت گفتگوی تمدن‌ها و فلان و بیسار، همان زمان که این گفتگوی تمدن‌ها را در سازمان ملل مطرح کرد گفتند ایران محور شرارت است جزءِ سه محور [شرارت است]، بعد خودشان گفتند ما به خاطر این گول خوردیم آن دورانی که قدرت داشتیم حمله بکنیم حالا بهزعم خودشان، قدرت داشتیم حمله بکنیم حمله نکردیم صبر کردیم دیدیم دارد خودش میدهد لذا امروز دیگر قدرت را نداریم و فهمیدیم رهبر ایران بازی داده ما را، 8 سال بهنامِ اینکه این دارد تحویل میدهد ما را گول زده بازی داد ما حمله نکردیم الآن دیگر نمی‌توانیم الآن قدرتش را نداریم شرایط هم جور نیست، یعنی ما لطفِ خفیِّ خدا را نمی‌دانیم چیست؟ وظیفۀ ما این است بکوشیم در راه اینکه لطف جلیِّ حق آشکار بشود، درست است؟ آشکار باشد یک کسیکه درحقیقت قدرت دارد انقلابی و با ارزش است او به قدرت برسد همۀ کارمان را باید بکنیم اما اینجور هم نیستش که اگر زحمتمان را کشیدیم کوتاهی نکردیم و چیزِ دیگری شد خلافِ درحقیقت انتظارِ ما مأیوس بشویم بِبُریم بگوییم تمام شد دیگر نمیشود دیگر، نه، اگر ما وظیفه‌مان را انجام دادیم میفرماید‌ «وَ لِلاَنبياءِ دَرَجَةٌ وَ لِلاْولياءِكَرامَةٌ وَ لِلْمُؤمِنِ اِمتحانٌ»، اینها هر کدام چه هستش؟ و «لِلظَّالِمِ أدب»، برای ظالم این ادب است، لذا در روایت هم دارد که قبل از جریان ظهور که امام زمان بخواهد بیاید همۀ کسانیکه حرفی برای اینکه ما اگر بیاییم فلان می‌کنیم ما اگر بیاییم این کار را می‌کنیم میگوید دولت‌های مختلفی تشکیل می‌شود با شعارهای مختلفی که هر کسی هر ادعایی دارد به منصۀ ظهور رسیده باشد مردم عقبۀ این فکر را بشناسند که وقتی حضرت میآید دیگر جایی نماند یکی بگوید من اگر میآمدم می‌توانستم، میگویند همۀ آنهایی که پرچم و داعیه برای خودشان نه یک کسیکه بگوید من دین خدا را پیاده میکنم، آنهایی که فکر خودشان هستند و دعوت به خود می‌کنند اینها آمدند به حاکمیت رسیدند معلوم شده نمیتوانند، لذا همۀ افکار رسواست، همۀ فکرها آنجا چه هستش؟ رسواییش آشکار است لذا همۀ این‌ها را مرتبط ببینیم با آماده شدنِ برای جریان ظهور، غیر از اینکه مؤمن وقتی به ابتلاءِ فردی یا جمعی وقتی مبتلا می‌شود این ابتلاءِ فردی یا جمعی خودش ایجاد شرح صدر است یعنی برای مؤمن چه چیزی ایجاد می‌کند؟ شرح صدر ایجاد میکند، می‌فرماید که امام صادق علیه السلام ابو الصباح میگوید که از حضرت پرسیدم که «ما أصاب المؤمن من بلاءٍ أفَبِذنب؟»، آیا هر چیزی که به مؤمن می‌رسد از مشکلات برای گناهش است که کرده، کوتاهیای داشته؟ «قال: لا»، نه اینجوری نیستش که هر چیزی ابتلائی مربوط به چه باشد؟ به گناه و نقص باشد، آن هم یک قسمتی از آن است اما همه مربوط به این نیست، «ولكن ليسمع الله أنينه وشكواه ودعاءه»، برای این است که خدا می‌خواهد نالۀ این دربیاید، صدای این به خدا برسد، یعنی ابتائات جمعی و فردی مربوط به چیست؟ گاهی ما وقتی نعمت دستمان میآید چه میشویم؟ غافل میشویم حواسمان پرت میشود رابطهمان ضعیف میشود ولی وقتی مبتلا میشویم چه میشویم؟ تازه یادمان میافتد یک خدایی هم درکار هست، به درگاه خدا میرویم آنجا میرویم، میگوید که «لا، ولكن ليسمع الله أنينه وشكواه ودعاءه ليكتب له الحسنات ويحط عنه السيئات وإن الله»، این هم خیلی زیباست: «وإن الله ليعتذر إلى عبده المؤمن»، میگوید خدا روز قیامت چه کار میکند؟ از بندۀ مؤمنش، زبان ما نمی‌چرخد بگوییم، تعبیر روایت این است: «ليعتذر إلى عبده المؤمن»، آنجا روایت می‌فرماید بنده زبانم قاصر است که خدا از مؤمن عذرخواهی میکند، «ليعتذر»، عذر می‌آورد پیش بندۀ مؤمنش «كما يعتذر الاخ إلى أخيه»، میگوید مثل اینکه دو تا برادر یک موقع یک چیزی پیش میآید یکی از دیگری عذرخواهی می‌کند «كما يعتذر الاخ إلى أخيه» یعنی عذرخواهیِ مهربانانه، رئوفانه، رحیمانه، از یک بهاصطلاح رحمت نشأت گرفته باشد، از یک دلسوزی نشأت گرفته [باشد]، دلسوزی به خدا نمی‌گوییم اما می‌خواهیم بگوییم مثل اینکه دو تا برادر اگر هم یک عذرخواهی می‌کنند از روی دلسوزی میگوید خدا اینجوری عذرخواهی میکند، «فیقول: لا وعزتی»، قسم به عزتم، خدا می‌فرماید، «ما أفقرتك لهوانك علي»، اگر من تو را فقیر کردم برای این نبود که تو پیش من کوچک باشی حقیر باشی پست باشی، نه، «فارفع هذا الغطاء»، بعد میگوید این پرده را کنار بزن سرت را بالا بیاور «فيكشف فينظر في عوضه»، می‌بیند درمقابل این صبری که کرده چقدر بزرگ شده! چقدر این بهشت درحقیقت سعه پیدا کرده! بعد میفرماید «فیقول:»، آن مؤمن میگوید «ما ضرني يا رب مع ما عوضتنی»، با این بهاصطلاح جبرانی که شما قرار دادی و عوضی که برای او قرار دادی من ضرری نکردم بلکه خلاصه همهاش هم چه بوده؟ سود بوده، «و ما أحب الله قوما إلا ابتلاهم»، ببینید از اولِ عالم تا حالا یکیش امیرالمؤمنین علیه السلام است 5 سال حاکمیت داشت در این 5 سال آب خوش از گلوی حضرت پایین نرفت دیدید که، سه تا جنگِ بزرگ در زمان امیرالمؤمنین چه شده؟ سه تا قیام بزرگ علیه حضرت ایجاد شده که اصلاً حضرت امکانِ اینکه یک حاکمیتی را بخواهد بچشاند به مردم از جهتِ چی؟ از جهتِ آن رفاهی که بخواهد ایجاد کند امکان‌پذیر نشد، چرا؟ چون سه تا جنگ بود یکی از آنها چند ماه طول کشید فقط، یکی از آنها چند ماه! حالا غیر از مقدمات و مؤخراتِ هر کدام از این جنگ‌ها که جنگ خوارج چقدر مقدماتش بهاصطلاح بود چقدر آنها تعدی و تجاوز کردند و ناامنی ایجاد کردند تا بالأخره جنگ محقق شد و اینها جنگ صفین که چندین ماه طول کشید و این‌ها که بعضی حتی تا 18 ماه نقل میکنند بعضی کمتر که حالا با مقدمات، خب امیرالمؤمنین علیه السلام، ما دنبالِ این هستیم که آن نظامِ بزرگ شدنِ مؤمنین و آماده برای ظهور شدن محقق بشود، درست است؟ همۀ این پرده‌ها و نمایش‌ها و ابتلائات برای چیست؟ برای این است که ببینند ما آمادگی برای آن پیدا کردیم یا نکردیم؟ چه جور باید رشد پیدا کنیم، اما اگر کسی در این ابتلائات نتوانست حقِّ مطلب را درست ادا کند، مؤمنین افتادند به جانِ هم، به جای اینکه بشوند پشتِ هم حتی در آنجاهایی که به ظاهر اختلاف است مؤمن در ارتباطش پشتِ هم باشند، یک کلامِ طعن آمیز نسبت به هم نداشته باشند، نیشِ کلام نداشته باشند، میگوید این نیش‌های کلامی که ما میزنیم همهاش مار و عقرب می‌شود در قبر و میگیرد‌ درحقیقت ما را، ببینیم خودمان ایجاد می‌کنیم، آن می‌گفت حضرت آیت الله جوادی حفظه الله نقل می‌کردند یک کسی بود اهل قبرستان بود و رفت و آمد بود و بعد خلاصه می‌گفت یک دفعه که این داشت برمی‌گشت از قبرستان سؤال کردیم که این مثلاً جریان این مار و عقربی که در قبرها میگویند هستش و اینها چیست؟ میگوید این را برای آن گفته بود این را بگویم که مار و عقرب از جایی نمیآید مار و عقرب را خودِ مرده میبرد با خودش، خودمان میبریم در قبر، آنوقت آنها چه میشوند؟ نیش می‌زنند گاز میگیرند، ببینیم نیش‌هایی که به هم زدیم، این ابتلائات است، در حالت عادی که آدم نیش نمی‌زند به همدیگر، یک جایی که حبّ و بغضها احساسات گل می‌کند اگر آنجا انسان توانست هوای مؤمن را داشته باشد آبروی مؤمن را حفظ بکند نسبت به هم چه باشد؟ مؤمنانه رفتار بکند این از امتحان درست درآمده، این درحقیقت آماده شده برای ظهور، اما کسیکه اینجا به نیش و به طعن و به سقوط مبتلا شد متاسفانه این غربال شده، اگر می‌فرمایند که قبل از ظهور چه میشود؟ «لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً»، مردم غربال میشوند، مردم یَتَمَیَّزَنَّ، مردم متمایز میشوند از همدیگر، یُمَحِّصَنَّ، مردم تمحیص میشوند، میگوید مراحلی دارد، یکی از شدیدترین این مراحل ابتلای مؤمنین به همدیگر است که روایاتش را سه چهار جلسه قبل خواندیم به جایی می‌رسد مؤمنین به همدیگر لعن میکنند، از همدیگر تبرّی می‌کنند به همدیگر دشنام میدهند، همۀ اینها روایت است، آبِ دهان می‌اندازند، همدیگر را تکذیب میکنند، هر کدام دیگری را کذّاب میداند، نعوذبالله! آدم فکر می‌کرد اینها پیش نمیآید ولی الآن گاهی می‌بیند ارتباطات را میبیند دروغ، دروغ، دروغ، این او رادروغگو میداند آن این را دروغگو میداند، خیلی سخت میشود! یعنی مؤمنین افتادند به جانِ همدیگر، در هواداران یک جور گاهی، ممکن است خودِ نامزدها بهگونه‌ای، این ابتلائات چه بشود؟ این‌ها نشان دهندۀ این است که آماده نیستیم، حرف است آماده بودن، خدا ابتلا را ایجاد کرده که تا انشاءالله این ترفیعِ درجه و ظهور باشد، برای آماده شدن برای ظهور باشد. لذا آقا هم فرمودند انتخابات یک آزمون است، یادتان هست یا نه؟ و این امسال فرمودند این دفعه آزمون آزمونِ بالاتری است شدیدتری است چون یک جانبش افتادنِ مؤمنین به جانِ همدیگر است، ما تا حالا سابقه نداشت سالِ 92 حالا بهنحوی بود اما آنجا هم چون قبلاً سابقه نداشتیم اینقدر مسأله پیچیده [نبود] این دفعه خیلی پیچیدهتر شده که مؤمنین چه بشوند؟ اینجوری در قبالِ همدیگر قرار بگیرند، یک آزمایش است، ببینیم آیا در این دوستی و مودت بینِ مؤمنین در این ابتلا و امتحان و مسابقه می‌توانیم هم افزا باشیم و بهگونه‌ای رقابت بکنیم که قبولِ این امتحان بشویم، امتحان است دیگر، یا مردود و تجدید بشویم. خب من خیلی بحثها را نوشتم اما آخرش را با این نکته عرض بکنم که این ایام متعلق به ولایت است این آزمایش‌ها برای بزرگتر شدن ماست، درست است؟ پس اگر اینها را پیش آورده روایت فرمود چه باشد؟ می‌فرماید «ليسمع الله أنينه وشكواه ودعاءه»، تا اینها بیایند پیشِ من، اگر کار سختتر است باید رابطه با خدا قویتر باشد. بعضی بزرگان فرمودند که در این ایام که متعلق به امیرالمؤمنین علیه السلام هست اگر میخواهیم از این امتحان درست دربیاییم و یک حقیقتِ اجتماعیِ انشاءالله قوی شامل حالمان بشود مورد رضای بهاصطلاح ولیّمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف انشاءالله شامل حالمان بشود باید رابطۀ دعاییمان و توسلمان به امیرالمؤمنین و تضرعمان را به درگاه الهی قویتر قرار بدهیم از کانالِ وجودِ امیرالمؤمنین، از کانالِ وجودِ امیرالمؤمنین علیه السلام لذا هر چیزی که بهنحوی توسلی که بهنحوی به امیرمؤمنان برمی‌گردد را در این دو روزه انشاءالله دوستان داشته باشند از جمله زیارت امین الله را ذکر کردند که این زیارت رابطه با امیرمؤمنان است که آن امتدادِ غدیر را می‌خواهیم ایجاد کنیم، از جمله حدیث کسا است، از جمله صلوات بر محمد و آل محمد است. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
خب دیگر وقت هم گذشت و حالا حاج آقای، بله یک عمامه گذاری دارند مثل اینکه کوتاه، از دوستان تقاضا میکنیم همانجوری که هفتۀ پیش دیدید که دو سه دقیقه، سه دقیقه چهار دقیقه بیشتر نکشید انشاءالله این عمامه گذاری را در محضر کسی که میخواهد انشاءالله سربازی ولایت امام صادق علیه السلام و امام زمان را بپذیرد را حضور داشته باشید تا شما هم در کارهای خیرِ او بعد از این شریک باشید، یک، بعد هم یک زیارت امین الله انشاءالله هستیم که یک توسل را امشب داشته باشیم به امیرمؤمنان، آن هم طولانی نیست، کوتاه است انشاءالله از این توسلات این وقتهایمان جزءِ وقتهای دنیایمان حساب نمیشود. خاطرتان جمع باشد خدا حتماً برایش یک ارزش ویژه‌ای قائل میشوند.
یک صلوات بفرستید.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “عید غدیرخم و انتخابات 1403” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید