درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیهالسلام)
موضوع جلسه: «انتخابات و نگاه به آن»
موضوعات مطرح شده:
3:08 نگاه مورد نیاز برای انتخابات
4:50 از انتخابات تا ظهور
8:02 نگاه تمدنی در هر عمل
11:10 نگاه عظیم = موانع ساده
12:40 هر لحظه تاخیر در ظهور، محرومیتی بزرگ است
18:35 هر حادثه ای، راهی برای رشد
21:00 گره به خدا مساوی پیروزی
27:05 دلیل امتحانات الهی
34:00 از نفاق نباید ترسید
متن کامل
سلام علیکم و رحمت الله
علیکم السلام
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحیمِ الحمدلله ربِّ العالَمین وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَ لَعنُ الدّائمِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَومِ الدّین.
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
انشاءالله خدای سبحان ارض وجود ما را به طاعت حضرت ولی عصر آراسته بگرداند و همچنین این اطاعت ما نسبت به حضرت دائمی باشد و از شرِّ شیطان دائماً محفوظ باشیم صلوات بلند مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
انشاءالله خدای سبحان بهترینها را در دلهای ما بیاندازد و کسانیکه قدم گذاشتند به میدان که کاری بکنند را بهترین خطورات را برایشان قرار بدهد توفیقات زیاد را برایشان قرار بدهد ما را هم قدردان این نظام الهی بیش از گذشته قرار بدهد و این نظام الهی را از شرِّ اشرار و دشمنان و منافقان نجات بدهد صلوات دوم را بلندتر مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
هرچقدر عشق و علاقه به حضرت زهرا سلام الله علیها داریم با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنیم.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
خب به مناسبت اینکه بالأخره بحثها ایام ایامِ بحثِ انتخاباتی است و نزاعها و مسابقات همه در رابطه با این مسأله است دو هفته بوده که بحثمان را با نگاه اخلاقِ انتخاباتی داشتیم گفتگو میکردیم این هفته هم انشاءالله یک بحثی را که ما نگاهمان به انتخابات چگونه باشد و از چه منظری به مسأله نگاه بکنیم تا حلِّ مسائل هم برایمان آسانتر بشود و نگاه ایمانیتری هم باشد چون در هر شور و هیجانی که انسان قرار میگیرد آن احساس و شور بر انسان غلبه میکند لذا انسان تحت تأثیر آن شور و احساس گاهی از رعایت حدود غافل میشود، از رعایت و دیدن اهداف غافل میشود، مشغول به آن زمانِ بهاصطلاح چه میشود؟ زود گذر میشود و از نگاهِ کلان دور میشود، هر کدام از اینها آفتی است که انسان نگاهش به همان زمان فقط منحصر بماند تحلیلِ واقعۀ زمان را در نگاه قبل و بعد و افقِ تمدنی نگاه نکند، اگر اینجوری باشد نداند نسبتِ این با آن نگاه چه میشود و حتی نداند این مسأله با نظام دنیا و آخرت که یک حقیقت ابدی است چه نسبتی پیدا میکند این نگاه ضعیف و ناقص است و لذا تحلیلی که با این نگاه شکل میگیرد هم به همین نسبت چه میشود؟ ناقص و ضعیف میشود، این بیانی که عالم بهسمت محوضت دارد حرکت میکند این را باید دائم در گوش خودمان داشته باشیم که عالم بهسمت محض شدن دارد حرکت میکند این حرکتِ بهسمت محض شدن هم در نظام عالمِ وجود است که میگوییم تکوین یعنی همۀ هستی دارد بهسمت محض شدن [حرکت میکند] چون دارد بهسمت خدا میرود، همۀ هستی دارد بهسمت خدا حرکت میکند یا نه؟ “إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ”[1] همه دارد به آن سمت میرود لذا دارد بهسمت محض شدن میرود، از جمله انسان هم با همین افعالِ اختیاریش دارد بهسمت محض شدن میرود، این قاعده آنوقت اقتضائاتی پیدا میکند اگر انسان دارد با اختیاراتش بهسمت محض شدن میرود پس آنجایی که دارد هر انتخابی میکند دارد هر فعلِ جدیدی را انجام میدهد باید نقش این فعل را در دایرۀ آن محض شدنِ نهایی ببیند خب از جملۀ مراتبِ محض شدن ظهور است، جریان ظهور بهعنوان نهایتِ عالمِ انسانی که “لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي”[2]، اگر یک روز از عالم باقی بماند باید آن فرزندِ من به دنیا بیاید باید آن بهاصطلاح خروج بکند باید او عالم را از عدل و قسط پر بکند همچنان که از ظلم و جور چه شده؟ پر شده است، یعنی محوضت بهنحو عدل و قسط باید چه بشود در عالم؟ محقق بشود، خب این محوضت در عالم جزءِ آن نگاهِ تمدنی ماست که بهاصطلاح میفرمایند “وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ”[3] که این ائمه بودن و امام شدن و وارث بودن جزءِ وعدهها و سنتهای خداست خب در این سنتِ محوضت هر فعلی از ما که سر میزند هر حکمی که اتیان میکنیم یک موقع هستش که بهنسبتِ همان زمانی که داریم انجام میدهیم فقط نگاهمان همان وقت است و همانجور است و فردی است و خیلی گسسته است یک جور است یک موقع همین نگاه را بهصورت نگاه اجتماعی آن هم نه اجتماعیِ زمانِ واحد بلکه بهعنوان فرازمانی با نگاهِ تمدنی که به یک سمتی داریم حرکت میکنیم که آن سمت غایتی است که آن غایت هر کدام از این افعالِ من در آن غایت نقش دارد و از او نقش میگیرد و رنگ میگیرد و او را من هدفگیری کردم، خیلی متفاوت میشود، حتی ممکن است من نباشم بعد از این نبینم که چه میشود اما فعلِ من در کسانیکه میبینند او را به او میرسند در مسیرِ او جلوتر میروند فعلِ من در وجودِ آنها مؤثر است لذا بقا دارد ادامه دارد به مقدارِ آن غایتی که میبینم، اگر غایت را امروز دیدم و فردی دیدم و خودم را فقط دیدم وقتی از دنیا میروم تمام شده اما اگر غایت اجتماعی شد و غایت تمدنی شد تا آن تمدن محقق شود هر فعلِ من که حتی یک رأیِ من است امروز، یک رأی من یک فعلِ اختیاریِ من هست یا نیست؟ این نقشش تا رسیدن به آن جریان تمدنی این اثرش محفوظ است، من این رأی را میدهم در آن نگاه، من این رأی را میدهم در یک زمانِ حاضر فقط، هر کدام از اینها اثری دارد، هر کدام از اینها نقشی ایفا میکند، نگویید یک رأی دادن است، رأی دادن با هر غایتی اثرش به قدرِ غایت است، اینکه میفرماید اعمال به نیت است و بعد میفرماید «أَلَا وَ إِنَّ النِّيَّةَ هِيَ الْعَمَلُ»[4] یعنی حقیقتاً عالمِ وجود آن چیزی که من ایجاد میکنم با فعلم با آن نیتی که دارم این وجود شکل میگیرد، آن نیت روحِ این بدن است، درست است؟ اگر روحش را یک روح ضعیفی خلق کردم که یک زمانی باشد این 4 سال فقط اثر داشته باشد 1 سال اثر داشته باشد این روحش همین قدر است این موجودی که من ایجاد کردم 1 سال عمر دارد 4 سال عمر دارد، درست است؟ اما اگر نگاهم این بود هر فعلی که دارم انجام میدهم با نگاهِ به آن غایت که چه تأثیری در آن غایت میگذارد این فعل را انجام دادم، من از دنیا رفتم ولی چون نگاهم این است که این با آن غایت خلق شده این بقا دارد فعلِ من لذا آثارش به من میرسد، خیلی تفاوت [دارد]! چقدر ما داریم خسران میکنیم در اینکه باور نداریم این مسأله را، نگاهمان یک نگاهِ بهاصطلاح بهعنوانِ آن حقیقتِ ابدی یا در دنیا تمدنی نیست یعنی نگاهِ تمدنیِ دنیا وقتی به آخرت میرسد میشود نگاه ابدی، نازلۀ آن نگاهِ ابدی در دنیا میشود نگاه تمدنی یعنی آن نگاه تمدنی نگاهی که ما قائلیم به اینکه حقیقتِ فرهنگِ اسلامی در تار و پود عالم محقق میشود پرچم توحید بر تمامِ درحقیقت عالمِ زمین برافراشته میشود این نگاه تمدنی با نگاهِ بهاصطلاح ابدیت میشود آن درحقیقت خلودِ در بهشت، میشود آن ابدیتی که خدای سبحان وعده داده که “خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا”[5] در بهشت، این خلود نازلهاش در دنیا اگر بخواهد تجلی بکند میشود چه؟ میشود آن نگاه تمدنی را داشتن، خب این حیف نیست من در افعالم بهاصطلاح راضی باشم قانع باشم به یک مرتبۀ کمی همان فعلی که میتوانست اینقدر تأثیر داشته باشد؟! این را باید دائم با خودمان تلقین بکنیم.
نکتۀ دیگر این است که این آیات شریفهای که میفرماید که بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحیمِ “وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ”[6] این آیه درست است در رابطه با جنگ احد نازل شده و دارد واقعۀ جنگ احد که یک شکستی برای مسلمانها پیش آمده بود و دشمنان و منافقان داشتند از این سوءاستفاده میکردند روحیۀ مسلمانها را در هم بشکنند اما خدا در همان حینی که اوجِ شکست به ظاهر بوده میفرماید “وَلَا تَهِنُوا” حق ندارید سست بشوید، نه سس نباشید فقط که نفی باشد یا سست نیستید که نفی [باشد]، نهی است “وَلَا تَهِنُوا” که این “لَا تَهِنُوا” که حق ندارید سستی [کنید] هیچ سستیای، نه فردی نه اجتماعی نه نگاهتان نه بگویید نمیشود، نگاه به ظهور یک نگاهِ امیدآفرین است نگاهِ نشاط افزاست یک نگاهِ شوق آور و عزم آور است که انسان هرچه غایتش عظیمتر باشد موانع برایش چه میشود؟ کوچکتر میشود، قدرتش بر موانع بیشتر میشود، هرچه نگاه را از این ببیند، این یک موقع هستش که میخواهد مثلاً 100 تومان پول به دست بیاورد میبیند باید 3 شب بیدار بماند 100 هزار تومان به دست بیاورد میگوید نمیارزد اما یک موقع میبیند 3 شب اگه بیدار بماند بلکه 100 شب اگر بیدار بماند 100 میلیارد تومان گیرش میآید میگوید 100 شب میارزد، 100 شب تا 100 میلیارد گیر بیاورم دیگر درست است؟ میگوید 100 شب من خلاصه بیداری بکشم سختی بکشم حالا نه هیچ نخوابد یعنی شب تا صبح مجبور باشد برای یک کاری بیدار باشد تا برسد به آن میگوید میارزد بالأخره یک عمری از این آنوقت چه کار میکنم؟ بهره میبرم، مگر آنهایی که این همه کار میکنند ماهیانه چقدر میگیرند که 100 میلیارد تومان با 100 شب بیداری نیارزد؟ یک موقع من این عملی که دارم انجام میدهم مانع بیاید جلویش بگویم من میخواستم به این مقصدِ ساده برسم این مانع آمد رهایش کن نمیارزد اینقدر هزینه نمیارزد آدم برای این کار [بدهد]، اما یک موقع میبیند رسیدنِ به یک حقیقتِ تمدنیِ عظیمی است که ظهور است، که ظهور است، آن همه نفع در آن مسأله است آن همه برکات است، خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت میفرمودند ما نمیدانیم یک ثانیه تأخیر بیفتد چقدر محرومیت است برای ما والّا اینجور آرام نبودیم، ایشون در رابطه با دعا بهخصوص میفرمودند که دعا حتماً مستجاب است اگر خدا وعده داده “ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ”[7]، درست است؟ اگر گفته شما بخوانید من اجابت میکنم و بعد هم دعا را بدانیم تأثیر دارد چون میگوید اجابت است دیگر، هرجوری دعا کنید تأثیر دارد، خیلی با اخلاص باشد تأثیرش خیلی است، کم اخلاص داشته باشد تأثیرش کم است ولی تأثیر هست، اساسِ تأثیر درکار است، ایشان فرمود اگر بدانی مانعی در اجابتِ دعا غیر خودِ ما نیست یعنی هیچ کسی دیگری در مقام اجابت دعا مانع نمیتواند باشد چون مجیب خداست قابل من هستم من باید قابلیت ایجاد کنم قابلیت اگر ایجاد کردم هیچ موکول به این شرط و به آن شرط و به آن چیز و به این چیز نیست دعا، وَرِ اسباب دیگر است که موکول به چه هستش؟ به اسباب و شرایط و لوازم دیگر، که باید «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ»[8] است اما دعا سبب شکن است سبب سوراخ کن است یک سببیتِ غالب ایجاد میکند یک سببیتِ دیگری است که مستقیم، مثل این میماند که عصا چطور اژدها شد؟ سببیتِ غالب است دیگر خدا عصا را اژدها کرد سببیتِ غالب است به طریقِ اسباب عادی نبود، دعا ارتباط با سببِ غالب است، این نکته را دقت بکنید که دعا ارتباط با سبب غالب است از سنخِ اژدها شدن عصا از سنخِ ایستادن دریا برای عبور، اینها از سنخِ دعاست، یک جریان عادیِ اسباب خدا ایجاد کرده و خلق کرده و قرار داده که آن هم خدا قرار داده یک جریانِ فوق العاده قرار داده آن هم خدا قرار داده که این «الدُّعَاءُ يَرُدُّ الْقَضَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً»[9] یعنی این یعنی آن قضایی که ولو مبرم شده باشد و محکم شده باشد و قطعی شده باشد دعا میتواند او را هم بردارد، دعا میتواند آن را هم بردارد، یعنی چه؟ یعنی سببیتِ غالبِ دیگری است که آن هم سببیت است آن سببیتِ فوق العاده است سببیتِ بیواسطه است که وسائط چه میشود؟ حذف میشود، خب این نگاه ایشان میفرمودند که اگر واقعاً ما این وعدههایی که در رابطه با دعا گفته شده راست است که هیچ کسی دیگر در آنجا مقصر نیست موکول نیست مشروط نیست مانع نیست غیر از خودِ انسان که حالِ دعا داشته باشد آنوقت اگر به ما بعداً که بهاصطلاح مؤاخذه میشویم بگویند که چرا دعا نکردید برای ظهور؟ چرا دعا نکردید؟ مگر دعا مستجاب نبود؟ چرا دعا نکردید؟ با این باور دعا نمیکنیم ما، «ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَةِ»[10] یعنی چه؟ دعا بکنید درحالیکه یقین به اجابت دارید. خب حالا این بسته شده باشد پرانتز که نگاهِ ما به اینکه ما نگاهمان را هرچه افق را افقِ عظیمتری قرار بدهیم درمقابلِ این افق عظیمتر موانع چه میشوند؟ کوچکتر میشوند، حقیرتر میشوند، نگاه انسان وسیعتر میشود، دیدنِ لوازم لوازمِ بیشتری را میبیند در کار، منحصر به آن بهاصطلاح چیزی که نزدیک است فقط دیدنِ او نمیشود، نگاه خیلی بصیرتر و نافذتر میشود، لذا هرچقدر به افقِ آخرالزمان نزدیکتر میشویم بصیرت باید خیلی شدت پیدا کند، لذا دارد در بعضی از وقایع آخرالزمان کسانیکه «يَشُقُّ الشَّعْرَ بِشَعْرَتَيْنِ»[11] یک مو را میتوانستند به دو قسمت بکنند اینقدر بصیر بودند که یک بهاصطلاح مسألۀ ساده را میتوانستند اطرافش را خوب ببینند میگوید آنها هم حتی به خطا میافتند آنها هم حتی درحقیقت خطا میکنند و اشتباه میکنند برایشان مشتبه میشود مسأله از بس که مسائل چه میشود؟ پیچیده میشود، آنوقت یعنی یک جوریست که فوق طاقت تحلیل است؟ میگوید نه، همانجا مؤمن با نورِ بصیرت و ایمانیاش چه کار میکند؟ میتواند، لذا در آیه میفرماید “وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا” دیگر حالا اینها ذیل تفسیری که شده دوستان [رجوع بکنند] “وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ “ اینقدر این شعار زیباست “وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ” با اینکه این آیه چند آیۀ قبلش با خطاب “يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا”[12] شروع شده که “يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا” این این این “وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ” یعنی “يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا …لَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ”، دوباره “إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ” است، میگوید ای کسانیکه ایمان آوردید، با فاصله است البته آیه این وسط “يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا” ولی با فاصله است،“لَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا” حق ندارید محزون باشید و سست باشید و شما یقین بدانید که “َأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ” شما درحقیقت برتر هستید منتها “يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا” آن ایمانِ اولی کفایت میکند برایتان؟ میگوید نه، “إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ” که به مقتضای ایمان عمل کنید، اگر به مقتضای ایمان عمل کنید علوّ پیدا [میکنید]، چرا؟ چون ایمان ارتباطِ، ببینید اینها را ما حالا عرض میکنم اینها یعنی تمام حوادث و وقایع خدا دارد راه ایجاد میکند برای رشد باید یاد بگیریم فقط انتخاب شدنِ چه کسی و چه چیزی و اینها نخود و لوبیای وسطِ راه است با اینکه اینقدر مهم است اما نسبتِ به آن کمالی و هدفی که دارم این را بیان میکنم مقصودم این است که میخواهد محقق بشود آمدنِ آقای فلانی آقایِ فلانی این آقا یا آن آقا اینها خیلی نسبت به آن مسأله نازل است یعنی این هم یک نتیجه است اما یک نتیجۀ خیلی نازل نسبت به آن نتیجهای که خدا برای این کار قرار داده، آنها را هم ببینیم این هم ببینیم نه این را غافل بشویم بیتفاوت بشویم نه، اما منحصر نکنیم نگاهمان را که این اگر آمد ما بردیم اگر این نیامد ما نبردیم و باختیم، این نیست، این یک مسألۀ، درست است قدرت ایمانی بروز و ظهورش مطلوب الهی است و امر الهی است در تحققش اما بروز و ظهور ایمان فقط به این نیستش که چه جایی حاکمیتِ درحقیقت حق حتماً محقق شده باشد یا درحقیقت باطن [19:50] باشد، یکی از مظاهرش این است، یکی از مظاهرش، همۀ انبیا دنبال این بودند؟ البته، همه میخواستند این بشود؟ البته، از اول جبهۀ حق این را میخواسته؟ البته، چقدر بر این درحقیقت محقق شد که حاکمیتِ حق بر کار باشد؟ خیلی نادر، خیلی نادر، درست است؟ اما جبهۀ حق شکست خورد چون نتوانست؟ نه، جبهۀ حق چه بوده؟ خدا میفرماید که من وعده دادم که “لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي”[13] من و رسلم حتماً غالب هستیم، درست است؟ اینکه غالب هستیم این غلبه یکی از مظاهرش این حاکمیت بیرونیِ ظاهری هم هست، یکی از مظاهرش این است که ایمان در جامعه بَلاغ پیدا کند برسد دیده بشود مردم درحقیقت به او ایمان پیدا بکنند رمیده نشوند، این یکی از مظاهرِ آن است که بَلاغ درحقیقت وظیفۀ انبیا بوده، اینها را یک موقع نگیرید این حاکمیت نمیخواهیم، معلوم است دیگر دارم میگویم که مقصودم [مشخص است]. خب میفرماید “َأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ”، این علوّ چه نسبتی پیدا میکند با ایمان؟ میگوید ایمان مگر به خدا نیست؟ خدا علیِّ بالذات است، علیِّ بالذات یعنی چه؟ یعنی علوّ ذاتاً مربوط به کیست؟ مربوط به خداست، هرچقدر نسبت به خدا پیدا شود در حرکت قطعاً علوّ قطعی است به همان نسبت، هرچقدر حرکت به خدا گره بخورد “أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ” قطعی است چون جلوۀ ایمان جلوۀ ارتباط با خداست و چون خدا علیِّ بالذات است و این میشود شأنِ الهی ظهورِ الهی، مؤمن میشود ظهورِ الهی شأنِ الهی، علوّ مربوط به این علوِّ خداست، مگر میشود علوِّ خدا نباشد؟! مگر میشود جایی خدا باشد و علوّ نداشته باشد؟! ایمان یعنی ظهورِ خدا، ارتباط با خدا، شأنیت با خدا، اگر اینجوری است مؤمن به قدری که ایمان پیدا میکند علوِّ الهی متجلی شده آن هم علوِّ ذاتیِ خدا که برای مؤمن بالتبع میشود، توانستم عرض را برسانم که “أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ” چه میشود؟ یعنی مؤمن اگر یک نفر باشد در جامعهای که همه علیهِ او باشند، درست است؟ یک ذره “لَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُواوَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ”، درست است؟ این فرد را در یک جامعۀ کفر شامل میشود، جمع را در یک جمعِ ایمانی شامل میشود، حاکمیتِ مؤمنان را شامل میشود، اطلاق دارد “أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ”، شما قطعاً مطلقاً علوّ دارید نه به شرطی، فقط شرطش ایمان است آن هم شرطِ ایمان شرط رابطه با خداست، یعنی اگر این رابطه ایجاد بشود علوّ قطعی است، خب ما در حاکمیت چه میخواهیم؟ در حاکمیت ایجادِ حاکمیت چه میخواهیم؟ حاکمیت را نمادِ چه چیزی میگیریم؟ نمادِ علوّ مگر نمیگیریم؟ میگوید اگر این را میخواهید این نمادِ علوّ حقیقتش در رابطۀ ایمانی “إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ”، آیا در این انتخابات و این جریان رابطۀ ایمانی ما با خدا قویتر شد؟ آیا نگاه و باورمان به خدا بیشتر شد؟ اگر رابطهمان با خدا بیشتر شد این مرتبۀ علوّ قطعاً محقق خواهد، اگر نشد غفلت شد دوری شد اصلاً یادمان رفت حواسمان پرت شد قبلاً اگر سرِ نماز گاهی یادمان بود حواسمان به خدا بود که داریم چه میگوییم بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحیمِاش که میگفتیم احساس میکردیم واردِ یک حریمی شدیم الآن تا میگوییم بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحیمِ یک دفعه یادِ این آقای فلان این را گفتش آن یکی این را گفتش من اینجا چه بگویم که درحقیقت در دهان او بزنم او اینجا اگر این را گفت یعنی تا آخر نماز میبیند که ذهنش رفته دنبال چه؟ تکثراتی که این تکثرات چه بوده؟ دور شدنِ از خدا شده دیگر، ضعفِ ایمان شده دیگر این تکثرات، اگر این نگاه را آدم باور کرد که رابطه با خدای سبحان را باید در این ایام قوی کرد تا “أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ” صدق بکند. بعد دنبالِ این، حالا اینها مقدمه بود این همه مقدمه بود برای این قسمتش که دنبالۀ آیه میفرماید که ابتدایش را کاری نداریم ولی ادامهاش را که “إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ”[14] اگر شما در جنگ احد یک شکستی خوردید 70 نفرتان به شهادت رسیدند از مسلمانها بدانید فقط به احد نگاه نکنید بدر را هم ببینید که سالِ قبل بود، در سال قبلی که بدر بود شما 70 تا از آنها را کشتید و بعد 70 تا از آنها را هم اسیر کردید که آنها هم مثل شما چه دادند؟ خسارت، حالا اینجوری نگاه بکنید وقتی اینجوری نگاه بکنید احساسِ شکست نمیکنید میگویید یک جنگی از بدر تا احد یک جنگ است ما هم همه یک نفریم، تعبیر را دقت کنید، “إِنْ يَمْسَسْكُمْ” میگوید آن “قَرْحٌ” نمیگوید به افرادِ شما به شما اگر “قَرْحٌ”ی رسیده یک واحد دیده اینها را علامه می فرماید، یعنی همۀ مسلمانها را یک واحد دیده، لذا این بهاصطلاح ضربه و این “قَرْحٌ” و این جراحت را به پیکر مؤمنان میبیند نه افراد، لذا این جراحتها و شهادتها را به پیکرِ جامعه میبیند، اینها خیلی زیباست! این نیستش که بگوییم یک خانوادهای شهید داد مؤمنان شهید دادند، این نیستش که بگوییم یک خانواده مجروح داد مؤمنان مجروح دادند، دقت کردید؟ این نگاه باعث میشود که اگر پیروزی است و اگر شکست است اگر جراحت است اگر شهادت است این مربوط به همه است چون در راه ایمان بوده و ایمان یک حقیقتِ ارتباطیست. خب حالا این هم میخواستم از آن عبور کنم تا اینجا که میفرماید که اگر به شما جراحتی رسید به آنها هم رسیده این را ببینید اینجوری نگاهتان [باشد] روند ببینید زمان را فقط نبینید گذشته را ببینید آینده را ببینید علوّ را ببینید بعد دنبالش میفرماید که “وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا”، خیلی این فراز زیباست که خدا میفرماید این سختیها و فشارها جرحها و جراحتها و شهادتها برای چه بود؟، اولاً مرحوم علامه میفرماید “وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ” اولیاش را دارد میگوید باید بگوید لِیعلم الله چرا واو عاطفه میآورد“وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ”؟ میفرماید چون عطفِ به یک غایاتِ دیگر و نتایج دیگری است میگوید شما آنها را نمیدانید چیست، چند تا از آنها را میشود گفت، اینقدر زیاد است یا اینقدر سرّی و عمیق است آنها را نمیشود گفت عطفِ بر آنهاییست که ذکر نشده “وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ” ولی آنهایی که میشود گفت اینهاست: یکی اینکه جامعۀ ایمانی در این امتحانات و ابتلائات چه میشوند؟ مِیز پیدا میکنند از کفار“وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا”، اهل ایمان در حوادث از منافقان جدا میشوند، حوادث کارش چه هستش؟ جدا کردن، مِیزِ بین “لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ”[15]، آنوقت خیلی هم زیباست آنجا که میفرماید تفصیل این مسأله را در آیۀ دیگر بیان میکند “لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ”، “لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ” یعنی چه؟ یعنی مؤمن را از کافر جدا میکنیم یا بد را از خوب جدا میکنیم؟ آیه چه میفرماید؟ میگوید “لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ” بدها جدا میشوند یعنی اصل این است که آن که باید بماند چیست؟ خوبی است طیب است، درست است؟ اینجا که میفرماید “َلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا” تا مؤمن این را بفهمد با چه درحقیقت فرایندی مؤمن را میشناسد؟ که خبیث از طیب جدا شود، خبیث از طیب جدا بشود خیلی بیانِ زیبایی دارد! مریضی باید از سلامت جدا بشود، نجاست باید طهارت [جدا شود]، اصل بر طهارت است اصل بر سلامت است اصل بر بقاست، اینها را ببینید اینها یک اصولی است که اینجا میگوید خُبث و خباثت زائل است، درست است؟ گناه زوال دارد عَرَضی است، لذا میگوید اگر یک ذره ایمان در وجود کسی باشد این در نهایت نجات پیدا میکند چون ایمان ماندنی است و کفر رفتنی است و فسق رفتنی است و گناه رفتنی است، اینها یک بیان خیلی زیبایی دارد الآن اینها “َلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا” در مرحلۀ اول، نفاق از بهاصطلاح جامعۀ ایمانی رسوا میشود در این ابتلائات، درست است؟ بعد میفرماید وقتی منافقین جدا شدند دومین مرحله این میشود که “وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ” خدا از بین شما عدهای را بهعنوان معیار و میزان انتخاب میکند که شهیدانند. ما عرضمان این است که شاید در انتخاباتِ قبلی که بالأخره رسواییِ نفاق را بهدنبال داشت و اهل ایمان معلوم شدند “وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا” دنبالش مرحلۀ کمالیِ “وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا” چیست؟ حالا اهل ایمان پرچم میخواهند، رایت میخواهند، پرچمدار میخواهند که جلودار و میزان را نشان بدهد، میزان چه میشود؟ خدا میفرماید “يَتَّخِذَ” در این حالت “مِنْكُمْ شُهَدَاءَ”، شهدا را “يَتَّخِذَ مِنْكُمْ” از شما از بین مؤمنان یک مراتب عالیِ ایمان یک مرتبۀ رایتدار و پرچمدار و علمدار برای اهل ایمان انتخاب میکند آن هم “يَتَّخِذَ مِنْكُمْ“ از بین شما خدا درحقیقت چه کار میکند؟ اتخاذ میکند، خدا اتخاذ میکند، نه شما میرسید خدا اتخاذ میکند، این هم خیلی زیباست که شهدا را، دنبالش میفرماید که “وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ” که خدا ظالمین را دوست ندارد، اینها آیاتِ سورۀ آلعمران آیۀ 139 و 140 سورۀ آلعمران است که داریم در محضرش هستیم، “وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ” یعنی در آنجایی که مؤمن دارد از منافق جدا میشود و آنجایی که یک عدهای بهعنوان شهید انتخاب میشوند یک عدهای اهل ظلم هستند آنجایی که مؤمنانی که ریزش پیدا کردند به سمت نفاق، این ظلم است، اینها درحقیقت “لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ”، در وقتیکه شهدا بهعنوان “يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ” است کسانیکه در این مسیر حرکت نکنند و این را نبینند پرچمدار را نبینند علمدار را نبینند شهید را بهعنوان میزان نیابند اینها ظام هستند، درست است؟ دنبالش بیان میکند اینجا، الآن مرحلۀ سوم مرحلهای است که مربوط به امروزِ ماست، دو مرحله طی شده بود: میزِ بین مؤمنان و منافقان، خطِّ سیرِ مؤمن از منافق روشن شده بود، در دنبالهاش یک عدهای را خدا بهعنوان شهید انتخاب کرد میزان و معیار که یکی از مصادیقش میتواند چه باشد؟ در نظامِ خدمت معیارِ شهید خدمت شد حضرت آیت الله رئیسی بهعنوان معیار و میزان برای خدمت، درست است؟ دنبالِ این چه میشود؟ “وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا”[16]، در مرحلۀ سوم خدا چه کار میکند؟ میگوید حالا اهل ایمان اینجا باید محض بشوند تمحیص بشوند پاک بشوند، تمحیص مثل این است که ناخالصیهای طلا را از طلا بگیرند، یک موقع هستش که طلا را از مثلاً خاک و از مثلاً سنگهای دیگر جدا میکنند این را میگویند چه؟ آن اولی “لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا” آن را میگویند “لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ”، درست است؟ غیرمؤمن از مؤمن جدا شدن خبیث از طیب جدا شدن اما یک موقع هست طلا خودش چه دارد؟ عیارهای مختلفی دارد، یک موقع این عیارش ضعیف است یک موقع عیارش چه میشود؟ عالیتر میشود، در خودِ طلا بودن مراتب دارد، درست است؟ میگوید آنجایی که در طلا بودن مراتب دارد حالا در مرحلۀ سوم نوبتِ این است که عیار بالاتر برود، اینجا جای جدا شدنِ افرادی از افرادی نیست چنانچه اول بود که منافق از مؤمن جدا بشود، اینجا جایِ بحث اینکه یک عدهای بهعنوان علمدار انتخاب شدند جلودار اینها که دیگر جنسشان عالیِ عالی بود که پرچمدارند اینها خالصِ خالص هستند جلودارند حالا بعد از اینکه آن جلودارها انتخاب شدند منافقین هم کنار زده شدند یک عدهای اینجا میمانند که جمعِ بهاصطلاح مؤمنان هستند با نگاهِ به پرچم باید چه کار بکنند؟ حرکتِ مُحوصتی داشته باشند، حرکتِ مُحوصتی یعنی چه؟ عیارشان کامل بشود، برای اینکه عیار کامل بشود چه میشود؟ ابتلائاتِ مناسبِ خودش ایجاد میشود، ابتلائات اختلافاتِ بین مؤمنین است، ببینند تا چه مرحلهای آمادهاند تا چقدر اینها میتوانند تحمل بکنند، آن کسانیکه در اینجا “َلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا” حالا مؤمنان به مُحوصت میخواهند برسند، دورۀ ما دورۀ چه هستش الآن در این دورۀ سومی که الآن ما هستیم؟ دورانِ مُحوصتِ مؤمنین است، یعنی الآن از نفاق نباید ترسید مرز نفاق آشکارتر شده است برای مؤمنان برای عمومِ مؤمنان، آنچه که الآن ترس دارد تا ریزش در این صورت نگیرد این است که محوصت دارد محقق میشود تمحیص دارد محقق میشود که این تمحیص پاک شدنِ در همین مراتبِ ایمان است، یعنی کسی جدا نمیشود یک عدهای اینجا بالا میروند یک عدهای در مراتبِ پایین میمانند، یک عدهای بالا میروند، قبلیها این بود که یک عدهای جدا میشوند منافق جدا میشود اما اینجا یک عدهای بالا میروند، یعنی حالا مؤمن دارد در دایرۀ عیارِ ایمانیاش چه میشود؟ بالاتر میرود، اگر عیارِ ایمان بالاتر رفت آنوقت برگشت میکند به آیۀ اول که “وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ”، میخواهد چه محقق بشود؟ علوِّ ذاتیِ بالاتری بشود که ایمان بالاتر است شکل بگیرد لذا این ابتلائات میخواهد، اگر بدانیم خدا با ما میخواهد اینجا چه کار بکند اگر بدانیم در این دوره آنوقت میفهمیم وظیفهمان چیست چه کار باید بکنیم، دورانِ تمحیص است ابتلائات مطابقِ دوران تمحیص است اگر کسی نتوانست مطابقِ یعنی نگاهش شد مثل زمانی که با “لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا” است که دارد با نفاق برخورد میکند یعنی بین مؤمنین برخورد برخوردِ بین مؤمن و منافق شد اگر برخوردِ بینِ مؤمنین برخوردِ بینِ مؤمن و منافق شد این برگشت کرده به کدام دوره؟ دورۀ اول و از دورانِ محوصت چه شده؟ باز مانده، غیر از آن که اگر مؤمن را منافق دید ساقط شده اینجا، چون اینجا مؤمنان باید کمک بدهند به هم تا مُحوصت محقق بشود نه همدیگر را زمین بزنند، آنجایی که بنا بود زمین بزنند منافق بود که باید زمین بزنند البته این مسأله هست که آن دورانی که مؤمن دارد در دوران مُحوصت را طی میکند همزمان دورانِ قبلی و مراتبِ قبلی هم دارد طی میشود به همراه یا نه؟ چون مراتب درکار است، بعضی مؤمنین هنوز در دورانِ “لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا” هستند لذا اینها مبتلای به برخوردِ با منافق هستند، در بعضیها “يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ” هستند علوّی دارد برای آنها بهاصطلاح یک عدهای برگزیده میشوند عالیترینها پرچمدار میشوند، آنوقت این سومی این است که اینها، اگر کسی خودش را در رتبۀ اول نگه داشت نتوانسته رتبۀ سوم را طی بکند. من احساسم این است که اگر ما رتبۀ سوم را مراقبت بکنیم که جامعۀ ایمانی همافزایی کنند برای اینکه این مُحوصت عیارِ جامعۀ ایمانی بالاتر برود، عیار جامعۀ ایمانی بالاتر برود که اگر اینجوری شد نتیجهاش میشود چه؟ نتیجهاش میشود چه؟ چهارمی، چهارمی چیست؟ “وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ”، محقِ کفار اینجا محقق میشود، این محقِ کافر هم کفرِ بیرونی است یعنی جامعۀ ایمانی اگر به مُحوصست رسید آن محص شدنی است که مسیرِ حرکت بود تا این محص شدن محقق بشود چنانچه در زمان ظهور میفرماید محوضتِ کامل از بین رفتنِ محضِ کفر است دیگر کفری باقی نمیماند و حاکمیتی برای کفر نیست هرچقدر جامعۀ ایمانی در این حرکت به تمحیص برسند و آن همافزایی مؤمنان بیشتر بشود محقِ کفار شدیدتر و سریعتر میشود، یعنی خدا ما را مبتلا کرده نتیجۀ ابتلا این است که یک همافزایی بین مؤمنان و رشد در بین مؤمنان در تمحیص و عیارِ بالاترِ ایمانی از آنطرف چه؟ از آنطرف محقِ کافر، آنوقت محقِ کافر یک کافرِ در بیرون است که میگوید این حتماً محقِ کافر را دارد یک کفرِ در درون است که “وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ”[17] مراتبِ شرک و کفری است که در درونِ مؤمن هست، میگوید چه درونِ فردِ مؤمن چه درونِ جامعۀ ایمانی هم از درون هم مَحق، مَحق یعنی از بین رفتنِ تدریجی، میگوید این تدریجاً آن کفرِ افراد در درونشان و آن شرکِ افراد در درونشان و شرکِ جامعۀ ایمانی از بهاصطلاح جامعه این مَحق میشود غیر از آنکه کفار در بیرون هم مَحق میشوند. ما اگر این نگاه را کردیم دنبالِ مگر این نیستیم که حاکمیتِ ما منجر بشود به اینکه آن پرچمِ توحید در جوامع دیگر هم برافراشته بشود؟ یعنی باید لشکرِ کفر عقبنشینی کند، محق پیدا کند تا اسلام چه بشود؟ سلطه پیدا بکند، ما که فقط کشور خودمان را نمیبینیم که، درست است؟ اگر این نگاه را داریم پس باید دورانِ مُحوصت را لوازمش را مراقب باشیم، بدانیم در چه مرتبهای هستیم، این کاملاً برنامه ریزی میخواهد، این بهعنوان فقط یک بهاصطلاح تبیینِ اِخباری نیست بلکه اِخبار است برای انشا یعنی باید مطابقِ این برنامه ریزی کرد عمل کرد پیش رفت تا به این مرتبه رسید که اگر مَحقِ کافرین را میخواهید میگوید سنتِ مَحقِ کافرین و سنتِ “َأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ” مسیرش این است، علوّ مسیرش این است. باید هم نامزدهای ما این نگاه تمدنی و این سیر را داشته باشند، بدانیم در کدام مرحلۀ سیر هستیم الآن که اگر دیدیم در این مرتبهایم به مقتضای این مرتبه عمل بکنیم، این خیلی متفاوت میشود! آنوقت دعواهای مؤمنان با همدیگر چه باید بشود؟ خیلی ضرر میزند، میبرد ما را در مرتبۀ چه؟ میبرد در مرتبۀ اول که جدال با اهل نفاق بود یعنی عقبگرد کردیم، عقبگرد کردیم، اما اگر میخواهیم عیار بالا برود بله طرحهای مختلف ارائه میشود و این طرحها همافزار میشود بعد هم که یکی به منصب میرسد همه بهدنبال این هستند نمیگویند که من نیامدم پس دیگر من رفتم خداحافظ، میگویند این آمده ما چه جوری کمک کنیم که این میشود آن “َلِيُمَحِّصَ”، مردم هم طرفداران و هواداران هم میگویند حالا که این انتخاب شد ما همۀ رقابتها تمام شد الآن همه کمکِ این هستیم چه کنیم، اگر کسی به این توهین بکند توهینِ به خودشان میبینند دیگر چون چه هستش؟ یک مسابقۀ در نظام ایمانی و دورانِ مُحوصت بوده این، خیلی متفاوت میشود، رفتارِ ما نگاهِ ما برنامههایِ ما همۀ اینها خیلی متفاوت میشود.
انشاءالله خدای سبحان به ما توفیق بدهد نگاهِ قرآنی در وجودمان قوی بشود، باورمان این باشد که ما بهسوی خدا داریم حرکت میکنیم و یک حقیقت و یک سعی ویک تلاشِ عظیمِ برای رسیدنِ همۀ هستی بهسوی خداست ما هم در این ضمن، بدانیم جامعهمان یک غایتی دارد فقط در همین رفت و برگشتهای عادی نیست، حتی حتی حتی بر فرض اینکه انشاءالله محقق نمیشود اگر یک کسی به ریاست رسید که اصلاً توقعِ ما نبود بهطوریکه باور کردنی برای ما نبود مهیای برای این اصلا نبودیم میگوییم خدایا ما تلاشمان را کردیم تکلیفمان را انجام دادیم آمدیم وسط ایستادیم درستمه ایستادیم اما اگر تقدیرِ تو این است با همۀ تلاشی که ما کردیم نه کوتاهیهای ما، اگر تقدیر این است حتماً این خیر است، ما در دورانی که خاتمی آمد آقای خاتمی آمد رئیس جمهور شد اگر آقای خاتمی انتخاب نمیشد رقیبش چه کسی بود انتخاب میشد؟ آقای ناطق نوری، فکر میکنید اگر آقای ناطق نوری آمده بود وضع بهتر میشد یا آقای خاتمی آمد؟ آقای ناطق نوری میآمد آنموقع چه بود؟ کاندیدا و نامزد اصولگراها بود دیگر، آنموقع میگفتند راست، درست است؟ اصولگراها بود درمقابلِ اصلاح طلبها، اما آقای ناطق نوری بعداً معلوم شد که بابا با آنها که راحتتر است در آن جبهه بهتر تعریف میشود، مگر نبود؟ هان؟ بله؟ و اگر آن میآمد ما باید حساب پس میدادیم هر کاری میکرد، مؤمنان ضربه میخوردند هر غلطی که محقق میشد، هر خطایی که شکل میگرفت مگر مؤمنان ضربه [نمیخوردند]؟ ما خیلی تلخ شد برایمان آقای خاتمی شد اما درعین حال، این تازه یکی از آنهاست، غیر از آنکه در آن دوره آمریکا قدرتمند بود آمد افغانستان را گرفت آمد عراق را گرفت بعد دید اینجا خاتمی آمده گفت خب اینکه خودشان دارند خودشان را از بین میبرند ما برای چه حمله بکنیم؟ بگذار خلاصه تسلیممان شدند تمام شد دیگر، 8 سال، خودشان بعداً اقرار کردند، ما اشتباه کردیم 8 سال مهلت دادیم اگر آنموقع زده بودیم و برده بودیم و جریان 11 سپتامبر همه چیز عادی بود و میشد و هر کاری درحقیقت مجاز بود و همچنان که افغانستان را گرفتیم عراق را گرفتیم آب از آب تکان نخورد، درست است ایران مثل آنجا لقمۀ ساده نبود اما درعین حال میزدند و میکوبیدند و بالأخره له و لورده میخواستند بکنند خودشان هم البته صدماتی [میخوردند] اما طمعشان به بودنِ این چه شد؟ گفتند نه این را رهایش کن این خودش دارد میآید این خودش تسلیم است ما برای چه بزنیم دیگر خودمان هم صدمه بخوریم؟! یک دفعه میبینیم همین دوران برای مؤمنان یک دوران بازسازی شد یک دورانِ درحقیقت چه شد؟ یک دوران ارتباطات شد که بعد توانستند دوران بعد را شکل بدهند، این لطفِ خفیِّ خدا بود. عرض میکنم انشاءالله خدای سبحان بهترین فرد را حاکم میکند بقیه هم کمکش میکنند اما آماده کنید خودتان را برای هر سناریو و هر بهاصطلاح، سناریو فارسیاش چیست؟بله؟ هر فیلمنامهای هر بهاصطلاح حالتی هر حالتی آماده بکنید، لذا «ما مِن بَلِيّةٍ»[18] هیچ ابتلایی نیست مگر اینکه خدا احاطه کرده با نعمت دور تا دور این ابتلا و بلا را، از هیچی نترسید “َأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ” را محقق داشته باشید بعد میبینید خدا “َأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ” را گاهی در اینکه یک لایَزال یؤیِّدُ[19]، خدای سبحان میگوید وقتیکه میخواهد درحقیقت عبدِ مؤمنش را یاری بکند لایَزالَ «یُؤَیِّدُ هذا الدّینَ بِالرَّجُلِ الفاجِرِ» گاهی به رجل فاجر تأیید میکند، دست خدا که بسته نیستش که، لایَزال این قاعده و سنت خدای سبحان است که «یُؤَیِّدُ هذا الدّینَ»، حالا اینها که فاجر نیستند اما سنت خدا این است که فاجر هم بیاید دست خدا، بگوییم دیگر تمام شد، نه، دست خدا بسته نیست که میفرماید خدا اگر بخواهد خودش را نصرت بکند «اِنْتَصَرَ بِأَوْلِيَائِهِ»[20] اما اگر بخواهد اولیائش را نصرت بکند «اِنْتَصَرَ لَهُمْ بِشِرَارِ خَلْقِهِ» با شِرارِ خلقش اولیائش را، اینها را اگر آدم ببیند قدرتِ خدا را ببیند در عین اینکه میکوشد تکلیفش را انجام بدهد هیچ چیزی او را درحقیقت ناامید نمیکند، هر صحنهای که پیش میآید میگوید خدایا اینجا باید من چه کنم؟ اینجا شاید خلاصه “عَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ”[21].
انشاءالله خدای سبحان زندگی با خود را به ما بچشاند. حالِ ارتباط با خودش و خوشیِ این رابطه را به ما بچشاند. انشاءالله ایمان را که علوِّ ذاتی است را برای اجتماع مؤمنانمان محقق بگرداند. مراتبِ مُحوصت و تمحیص را در وجودمان بیش از گذشته انشاءالله محقق بگرداند. باور بکنیم که ما خلاصه هرچقدر به خدا ارتباطمان بیشتر بشود خدای سبحان به ما عظمت، نورانیت، قدرت که قدرت خودش است را اعطا میکند. انشاءالله خدای سبحان شرِّ شیطان را به خودش برگرداند. شیطان را ذلیل و ضعیف و پست و درحقیقت ناامید از این جامعه بگرداند.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
دیگر مثل اینکه امشب توسلی هم نیست انشاءالله خودشان دوستان اهل توسل هستند، با سه صلوات انشاءالله توسلمان همین سه صلوات باشد.
[1] شوری/ 53
[2] حدیث از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است؛ مناقب آل ابی طالب- ابن شهر آشوب- محقق/ مصحح: محمدحسین آشتیانی و هاشم رسولی- علامه،قم- ج 2- ص 227
[3] قصص/ 5
[4] قسمتی از حدیث از امام صادق علیه السلام در الکافی- الشیخ الکلینی- محقق/ مصحح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی- دار الکتب الإسلامیة، تهران- ج 2- ص 16
[5] این عبارت که هم خلود در بهشت و هم خلود در جهنم است در آیات مختلفی از سورههای مختلف قرآن کریم ذکر شده است ازجمله: نساء/ 122 و 169؛ مائده/ 119؛ توبه/ 22 و….
[6] آلعمران/ 139
[7] غافر/ 60
[8] الکافی، همان- ج 1- ص 183
[9] همان- ج 2- ص 470
[10] حدیث از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم است؛ مجموعة ورّام (تنبيه الخواطر و نزهة النواظر)- ورّام بن أبی فراس- مکتبة الفقیه،قم- ج 2- ص 237
[11] این حدیث از امام صادق علیه السلام در الکافی،همان- ج 1- ص 370
[12] آلعمران/ 130
[13] مجادله/ 21
[14] آلعمران/ 140
[15] انفال/ 37
[16] آلعمران/ 141
[17] یوسف/ 106
[18] حدیث از امام حسن عسکری است: «ما مِن بَلِيّةٍ إلّا وللّه ِ فيها نِعمَةٌ تُحيطُ بِها»؛ بحارالانوار- العلامة المجلسی- مؤسسة الوفاء- ج 78- ص 374
[19] حدیث را به این شکل پیدا کردم: «إنَّ اللهَ لَیُؤَیِّدُ هذا الدّینَ بِالرَّجُلِ الفاجِرِ» که حدیث از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم است در کنز العمال- المتقی الهندی- المحقق: بکری حیانی و صفوة السقا- مؤسسة الرسالة- ج 10- ص 184
[20] قصص الأنبیاء- السید نعمة الله الجزائری- ص 451
[21] بقره/ 216
اولین کسی باشید که برای “انتخابات و نگاه به آن” دیدگاه میگذارید;