سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم

در ماه محرم هستیم و اولین جلسه ای است که در ماه محرم و در این موضوع، خدمت دوستان هستیم و جلسه قبلی، قبل از ماه محرم بود ولی راجع به محرم و تشکیلات صحبت کردیم تا حدودی که بحث، نشان بدهد که جریان محرم، یک حرکت فوق تشکیلات است. یعنی ما، یک تشکیلات داریم که اهداف و مسیر و مقدماتی را تعیین می‌کند اما یک جریانی را داریم که فوق تشکیلات است؛ فوق تشکیلات به این معنا که جریان محرم، تشکیلات ساز است. تشکیلات سازی به چه معنی است؟ یعنی مدل‌های مختلف تشکیلاتی از دل این جریان ساخته می‌شود؛ پس خودش، فوق تشکیلات است‌. حالا تعبیری که ممکن است بکنیم و باید روی آن کار بشود، این است که چنانچه درباره امام سجاد(ع) گفته می‌شود که وقتی پس از شهادت امام حسین(ع) کردند، به مدینه رفتند، جریان ساز و آواز و رقاصی و… توسط بنی امیه ترویج شد و با سوبسید و بقول امروزی ها با پرداخت یارانه، کاری کردند که ارزان بشود تا برای همه امکان پذیر گردد و این نگاه بین مردم در برابر مقابله ای که قرار بود انجام پذیرد، پخش بشود و حواس‌ها جمع نشود، امام سجاد(ع)، بنیان مکتب دعا را گذاشتند. تا قبل از این، دعا کردن وجود داشت و دعاهایی از امیر مؤمنان(ع) مثل دعای کمیل و ادعیه دیگر بود اما یک موقع است که کسی، معرفی به این می‌شود که تخصص و ظهور و بروزش در دعا می‌باشد؛ یعنی بنیانگذار یک مسئله ای می‌شود و مکتبی را بنیان می‌گذارد.

جریان امام سجاد(ع) در آن دوره، بخاطر مقابله با این جریان، مکتبی را بنیان گذاشت که مقابله با آن مکتب و کار آنها بود و مکتب دعا و نیایش، کاملاً می‌توانست در قالب یک نیاز و رابطه قوی، دلها را جذب بکند و با این کار، اراده ای را که آنها زائل می‌کردند، تقویت بکند و مبارزه را ترویج نماید. این، یک نوع مکتب بود. امام حسین(ع) و جریان محرم به واسطه خود حرکت عاشورا، مکتبی را پایه گذاری کردند و همچنین کاروان اسرایی که بعد از آن، بنیان مکتب و مدرسه عزاداری ها و مجالس و خیمه ها و تمام آنچه مرتبط با جریان امام حسین(ع) می‌شود را پایه گذاری کردند که یک چیز نیست بلکه زایش‌ها و مدل‌های فرهنگی زیادی دارد. اگر الان عقبه فرهنگی ما را در نوشته جات، آثار، اشعار، هنرهای نقاشی، کتیبه نویسی و انواع کارهایی که بوده است را نگاه بکنیم، یک عقبه عظیمی از اینها مربوط به جریان محرم و امام حسین(ع) می‌باشد و امروز هم شدیدتر شده است. همه این استعدادها، مرتبط با جریان محرم به فعلیت می‌رسد. تا جریانی انگیزه ایجاد نکند، قوای انسان به فعلیت نمی‌رسد و باید جریان پر انگیزه ای باشد تا آن انگیزه سازی سبب شود که توانایی ها به فعلیت برسد.

جریان محرم، یک حقیقت پر انگیزه و پر انرژی است که به انسان‌ها قدرت میدهد تا توانایی ها و استعدادهای خود را به فعلیت برسانند. لذا در طول تاریخ، آثار زیادی از این مسئله، تولید شده است که شاید از حیث این پر آثار بودن، بی‌ نظیر باشد. جریان غدیر، جریان عظیمی در تاریخ از حیث مبدأیت امامت و ولایت است ولی چنین میراثی را برای ما باقی نگذاشته است. جریان مهدویت، جریان بسیار تأثیرگذاری است ولی از جریان مهدویت، چنین میراثی برای ما به یادگار نمانده است و اکنون نداریم. بله! بعد از این باید در این زمینه سعی بکنیم اما تا کنون آن جریانی که میراث عظیمی را در جهات مختلفی داشته است، محرم است. در آن جلسه عرض کردم که گاهی پرورش مدیران قوی، در جریان محرم و در جهات متعدد آن است؛ چه برگزارکنندگان و مدیران جلسات مذهبی که وقتی یک جلسه ای چند هزار نفر جمعیت دارد، مدیر فرهنگی آن، جوانی قرار می‌گیرد که این جوان، این جلسه را اداره می‌کند که همه چیز از نظم و انتظامات، محیط و مکان، صدا و تصویر، مداح، سخنران و غذا، منظم باشند و شکل درست به خود بگیرند. اینجا مدیری شکل می‌گیرد که تمام اینها را با تشکیلات بسیار منسجمی اداره می‌کند که این و هیئت‌هایی که از هزار نفر به بالا هستند، تعدادش در کشور ما کم نیست و اگر در استان‌ها شمارش بشود، تعداد اینها، زیاد است. یک مدیری که قدرت پیدا بکند که برای هزار نفر، چند ساعت برنامه ریزی کند و مکان و صوت و تصویر تا اطعام را بتواند مدیریت نماید، کار بسیار قوی است و از هر کسی ساخته نیست.

این، تربیت مدیران است که بعداً بتوانیم از اینها استفاده بکنیم. متأسفانه ما از چنین مدیرانی استفاده نمی‌کنیم؛ یعنی این، شکل می‌گیرد که یکی از آنها، این مدیری می‌شود که همه جلسه بر عهده او است و دیگری مدیری می‌شود که خود مداحی، یک مدیریت است که بتواند نظم کارش را در شعر و مصیبت‌هایی که می‌خواند و عزاداری‌ ها و سینه زنی ها و شور پیاده کند. اینها، کار بسیار عظیم و انگیزه های شدید است که می‌تواند این استعدادها را به فعلیت برساند. متأسفانه ما در تشکیلات عمومی مان، فاقد اینها هستیم و چون فاقد هستیم، این استعدادها به فعلیت نمی‌رسند. استعداد وجود دارد و نمی‌گوییم که نیست؛ اما به فعلیت نمی‌رسد چون انگیزه کافی وجود ندارد. اما این استعدادها در جریان هیئت و ارتباطات با امام حسین(ع)، بسیار خوب و حتی بدون اینکه هزینه ای برای آن بکنیم، به فعلیت می‌رسند. تازه امسال در کشور، سعی بر این شد که مقابله گردد تا کم شود. حتی در شهرها، اجازه تبلیغ هیئت‌ها داده نشده است و گفتند که حق ندارید یک پلادکار بزنید! مثلاً همین جایی که ما در زنجان رفته بودیم، اجازه ندادند که یک پلاکارد برای تبلیغ هیئت زده شود که در کجا و چطوری و  در چه ساعت و با کدام مداحی است. هیچ! گفتند حق ندارید تبلیغات بکنید که اگر تبلیغات کنید، مردم می‌آیند و ایجاد تجمع می‌شود؛ پس باید به اقل کفایت بکنید. با اینکه هیچکدام از اینها نبوده است، اما جلسات، پرشور و در حد ۱۵ هزار نفر جمعیت، تشکیل می‌شود.

اداره‌ و مدیریت و محتوا و نظام فنی اینگونه جلسات که در کشور محقق می‌شود، دارای نیروسازی و کارآمدی بسیاری است و همه موانع هم جلوی آن می‌آیند و با همه موانع، بحران را اداره می‌کند و شکل می‌دهد و مقاومت می‌نماید و مسلط می‌شود و بعد ارائه مدل می‌کند. یعنی اگر الان آموزش و پرورش ما، جرئت می‌کند که بگوید مدارس را باز می‌کنیم، یکی از علت‌های آن می‌تواند این باشد که عزاداری ها و تجمعات زیاد شکل گرفت؛ اما با کنترل و مدیریت و رعایت پروتکل‌ها، امکان پذیر شد و کمترین آسیب را از جهت آن چیزی که ممکن بود ترویج و شیوع این بیماری باشد، داشت. این خودش، یک مدل سازی است؛ یعنی پیشرو، پیش رونده و اثرگذار و مدل ساز است و بعد کارهای دیگر را تسهیل می‌کند و باعث می‌شود که جاهای دیگر نیز قدرت پیدا کنند و به این، سمت حرکت نمایند. این فقط در اینجا نیست؛ این در نزدیکی و محسوس ما است و الان برای ما، مشهود است که می‌بینیم. دوستانی که سن شان اقتضاء بکند و یادشان بیاید، این در جریان انقلاب اسلامی هم بود. جریانات امام حسین(ع) بود که انقلاب را یکدفعه اوج داد. آن تاسوعا و عاشورای پیش از پیروزی انقلاب و ۲۲ بهمن بود که بسیار اوج داد و چیز شدیدی شد و حرکت جدیدی شکل گرفت. غیر از آنکه خود جلسات روضه ها و هیئت‌ها، در تشدید انقلاب اسلامی در آن سال، بسیار اثر داشت.

مثلاً در نسبت جریان دفاع مقدس با جریان مجالس امام حسین(ع) و خود حرکت حضرت، کاملاً می‌بینید که دفاع مقدس ما بر اساس اینکه حرکت به سمت کربلا بود و تهییج همه جبهه ها، بواسطه عاشورا و کربلا بود، قدرت دفاع ما این میزان عظیم شد. یعنی از هر چه سلاح و توپ و تانک و… بود، این سلاح، برنده تر بدد و دوستانی که یادشان است، انگیزه رزمندگان ما بر این اساس شکل گرفته بود‌. تصور کنید که چنین حقیقتی نباشد‌! آن‌وقت در جنگ، چقدر باید از ملیت مان و امثال این استفاده بکنیم و اینها چقدر ایجاد قدرت و انگیزه می‌کرد و چه کسانی را بسیج می‌کرد و چطور فرد تا پای جان حاضر بود که اینطور بایستد. اینها، سرمایه عظیمی را ایجاد کرده است که جریان هیئت‌ها، قدر و قدرت تشکیلاتی اش هنوز دانسته و شناخته نشده است. آن حقیقتی که به تعبیری اگر بگوییم که هر تشکیلاتی، چقدر انرژی دارد، شاید بتوانیم بگوییم که تشکیلات و مجالس و خیمه های امام حسین(ع)، مثل انرژی هسته ای می‌ماند. یعنی اینقدر قدرتمند است! منتهی روی آن برنامه ریزی دقیقی نمی‌کنیم؛ هرچند دارد بهتر می‌شود و شعارهای واحدی را برای هر سال دارند فکر می‌کنند و کار می‌کنند اما من معتقدم که بسیاری از معضلات را می‌توانیم با جریانات هیئات، حل بکنیم.

مثلاً همانطوری که حضرت آقا فرمودند بحث خانواده و ازدواج را کاملاً می‌شود در ارتباط با هیئت‌ها و یک شعار محوری در این تشکیلات، حل کرد. یعنی تشکیلات به راحتی می‌توانند اگر شعار واحدی در سراسر کشور در رابطه با هیئات و با یک برنامه ریزی دقیقی با مدل سازی شکل بگیرد و بعد ارائه بشود و در هیئات، این را هم در ایام محرم پیگیری بکنند و هم بعد از او این را در هیئات هفتگی و خانگی و ماهانه ادامه بدهند، کاملاً جریان ازدواج با پشتیانی ها و عقبه های آن (چون ازدواج، فقط رساندن یک دختر و پسر به همدیگر نیست بلکه عقبه ها و ارتباطاتی دارد برای اینکه بتوانند زندگی کنند را سامان بدهد) حل شود. مثلاً همین امسال در اینجایی که بودیم، طرح برای اشتغال دادند و از ظرفیت محرم استفاده کردند و در جلسات اعلام شد و آن پولی که برای این طرح اشتغال لازم داشتند را جمع کردند. می‌خواهم بگویم که ظرفیت محرم، یک ظرفیتی است که هنوز استفاده نشده است و اگر ما آن استفاده درست را بکنیم، دست به جیب شدن در محرم، بسیار ساده است. دست بخ جیب شدن مرتبط با امام حسین(ع)، بسیار ساده تر از ایام دیگر است. لذا این ظرفیت را ما آگاه نیستیم که درست استفاده بکنیم. ایثار و گذشت در تشکیلات‌های دیگر ما، اینگونه شکل و قوت ندارد؛ نمی‌گوییم که نیست اما در جریان محرم، ایثار و گذشت و وفاداری و اخوت، چیز عظیمی است که در آنجا محقق می‌شود.

یکی از آثار تشکیلات جریان محرم و خیمه های حسینی، این است که چرا این تشکیلات، این همه زمان باقی مانده است؛ شما در نظر بگیرید حدود ۱۴۰۰ سال باقی مانده است و مربوط به این می‌باشد که قدرت عظیمی در این خوابیده است (که باید اینها را تحلیل کنیم تا تشکیلاتی که می‌خواهیم پایه گذاری کنیم، چه نمادهایی باید در آن باشد). اولاً مخاطبش، وجدان و فطرت افراد است چون وجدان و فطرت همیشه وجود دارد و هیچ فرهنگی جدای از تحریک وجدان و فطرت نیست و همه فرهنگ‌ها، وجدان و فطرت را مشترک دارند و ثانیاً قدرت هماهنگی با فرهنگ‌ها و آداب و رسوم را دارد. این، از قدرت‌های جریان عزاداری و هیئات است که اگر در هر کشوری وارد شود، کاملاً مطابق آداب و سنن آن کشور، می‌تواند جریان عزاداری را شکل بدهد و مطابق آن برای امام حسین(ع)، مجالس گرفته بشود. این تشکیلاتی که یک چنین قدرتی دارد، می‌دانید که چه اندازه عظمت پیدا می‌کند؟ یعنی الان در کشورهای افغانستان، پاکستان، هندوستان، عراق، سوریه، کشورهای اروپایی و آفریقایی مثل نیجریه و…بروید، می‌بینید که جریان عزاداری در همه اینها وجود دارد و با فرهنگ‌های آنها هم سازگار می‌باشد و در عین حال روحش هم واحد است. چنین نیست که روحش متکثر باشد بلکه روحش واحد است. گاهی می‌بینید در برخی جاها، بسیار آرام و کم حال است ولی در جایی می‌بینید که آنقدر پرشور و پر هیجان است. روحش یک چیز و یک معنا است.

این، قدرت یک تشکیلات است. این به جهت آن است که انگیزه سازی در آن، قوی می‌باشد. به نظر می‌رسد که ما هنوز بر روی تشکیلات هیئت، سرمایه گذاری جدی نکردیم. ما در دانشگاه ها، تشکیلات‌های مختلفی شکل دادیم و بودیم. واقعاً آن چیزی که همه گیری، فراگیری، تأثیرگذاری و بقایش از همه بهتر بود، بحث هیئت بود. یعنی بسیج و جامعه و انجمن و کانون‌ها بودند و کار می‌کردند و باید هم باشند و کار کنند، اما آنجایی که فراگیری و تأثیرگذاری و همه گیری و قدرت نفوذ و جذب داشت، جریان هیئت بود. اگر چنین چیزی وجود دارد، تا وقتی که استفاده از این ظرفیت نکردیم، ضمیمه کردن ظرفیت‌های دیگر که این قدرت و توان را ندارند، نمی‌گوییم غلط است اما کار چندان بجایی هم نیست‌. این ظرفیت را به فعلیت برسانیم و بعد ظرفیت‌های دیگر را هم بصورت تخصصی در جاهای مختلف به کار بگیریم ولی این ظرفیت، به کار گرفته نشده است. آن عمومیت و فراگیرش جریان هیئات، نه جناحی و نه قومیتی می‌شناسد؛ در عین اینکه انقلابی است اما جناحی نیست و در عین اینکه همه قومیت‌ها برای خودشان، آداب و رسومی دارند. در دانشگاهی بودیم و هر روز یک قومیتی سینه زنی خود را بپا می‌کردند. یک روز ترک‌ها و یک روز لرها و یک روز عرب‌ها و یک روز شیرازی ها بودند و بسیار جالب بود که همه با این روح واحد وفق داشتند. اینها، سازگاری و قدرت یک تشکیلات است. شما در هر تشکیلاتی که بگردید، یک چنین چیزی را نمی‌توانید پیدا بکنید.

یک نکته دیگر هم این است که بسیار ساده می‌تواند بپا شود؛ یعنی جریان خیمه ها و عزاداری امام حسین(ع)، از ساده ترین جلسات تا پیچیده ترین جلسات، امکان پذیر است. پیچیده ترین آن، این است که بعضی جلسات، آنقدر پیچیده است که هر میزان بخواهید صرف توان بکنید، گاهی بصورت دولتی نمی‌توانید یک چنین کاری را انجام بدهید و هماهنگ نمی‌شود؛ اما اینجا هماهنگ می‌شود و انجام می‌دهند. به ساده ترین شکل هم امکان دارد که کسی می‌تواند یک جای ساده ای را حتی بدون اینکه کار خاصی بکند، یک موکتی بیاندازد و یک سینه زنی برپا بکند و مجلس خانگی در خانه ها و حتی کنار خانه ها در کوچه ها باشد که کاملاً در کوچه ها، قابل اجرا است. یعنی این اندازه قابلیت دارد که از یک کوچه و خانه شروع شود تا هیئت‌های عظیمی که برنامه ریزی آنها ممکن است روزها و ماه ها وقت بگیرد تا شکل یابند و هزینه های زیادی دارند تا یک کار ساده ای که فقط آب خنکی در آن پخش شود که دیگر هزینه ای ندارد و همین مقدار پذیرایی در این هیئت پسندیده است؛ در آنجا هم شرکت می‌کنند و آن هم مجلس امام حسین(ع) است و بر آن هم صدق می‌کند و آن هم همین محتوا را دارد. آن‌وقت هنرمندانه ترین کارها در اینجا انجام می‌شود که من در آن جلسه عرض کردم که موسیقی دانی اصلاً متحیر بود که چطور می‌شود از این سبک به سبک دیگری در سینه زنی منتقل می‌شوند و همه مردم بدون اینکه جایی آموزش دیده باشند، همه یکدفعه همین سبک را با فاصله چند ثانیه، با نگاه به آن میدان داری که در آنجا شکل را دارد نشان می‌دهد، دنبال می‌کنند.

اینها، قدرت است. عرض من است که اگر بخواهیم ریشه های خود سینه زنی و زنجیر زنی را پیدا بکنیم، مثل سان دیدن ارتش است. چطور یک ارتش وقتی می‌خواهد آن حماسی بودن خود را به دشمن نشان بدهد، سان می‌ببینند و مانور می‌دهند و آن سان دیدن و مانور و نمایش، چه اندازه عظیم است. جریان سینه زنی که اینها در قبال “هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی” دارند نشان می‌دهند که ما حاضر هستیم چه عرق ریزان و در گرما یا در سرما و چه سخت یا راحت، با نظم و هماهنگی و با ریتم و آهنگ می‌ایستیم و یک مدل ارائه می‌دهیم که وقتی کسی این را از دور نگاه بکند، می‌بیند که همه اینها با هم، یک پیام را دارند می‌دهند و آن هم به خصوص با اشعار و محتواهای حماسی و قوی و غنی که وقتی ارائه می‌شود، یک سان دیدن و رژه رفتن است. اگر ما، این رژه رفتن و سان دیدن را با این نگاه ببینیم، آنرا نسبت به سینه زنی و زنجیر زنی و امثال اینها که این مدل در آنان، کاملاً محفوظ مانده است، هیچ احساس ضعفی که نمی‌کنیم، قوت هم می‌بینیم و تقویت اش هم می‌کنیم و با این نگاه، می‌آییم روح آنرا تقویت می‌کنیم که زیباتر هم دیده بشود. وقتی صف‌های بلند سینه زن‌ها و در سینه زنی با سبک‌های مختلف مثل گروهان مختلفی که هر کدام کاری دارند و وقتی رژه می‌روند، رنگ لباس‌هایشان یا مدل رژه شان یا ساز و کار و ابزارشان متفاوت است، انواع و اقسام این سینه زنی ها با مدل‌های حماسی شدید یا آرام تر را می‌بینید که گونه های مختلف، همگی این رژه را دارند انجام می‌دهند. حماسی بودن در یک تشکیلات، بسیار ایجاد قدرت جذب می‌کند. من مثالی بزنم؛ یکی از قدرت‌های داعش که توانست جذب بکند، حماسه بود.

اگر شما به محتوای فکری داعش نگاه بکنید (من، کتاب‌های آنها را برای تعليمات گرفتم و خواندم‌. جاذبه زیادی ندارد؛ نمی‌گویم هیچ جاذبه ای ندارد اما جاذبه زیادی ندارد) نظیرش را ما شاید داشته باشیم اما آن چیزی که ایجاد جاذبه می‌کند و اینها را از کشورهای مختلف می‌کشاند و به آنجا می‌برد که حاضرند تا پای جان هم بایستند، حماسه آن است. جریان عاشورا و خیمه های حسینی، حماسه ساز و حماسی هستند و قسمت حماسی بودنش، بسیار جاذبه دارد. جوان ما وقتی در بعضی از این هیئت‌ها که می‌رود، نمی‌دانم دیده اید که با چه هیجانی سینه می‌زنند و تمام وجودشان در حال حرکت در سینه زدن است! یعنی بالا پریدن و شور و این حالاتی که دارند، اینها را دست کم نگيريم و تخطئه نکنیم و ساده نبینیم. اینها شوری است که منجر به یک شعور قوی می‌شود و آمادگی برای آن ایجاد می‌کند؛ به شرطی که انسان، آن سرخط‌ها را بهتر کنترل بکند. اصل این مسئله خودش بسیار مهم و ارزشمند است. اگر تشکیلاتی، قدرت حماسی داشت، اگر دشمن شناسی اش بالا بود و در مقابل دشمن موضع داشت و با این نگاه، حماسی برخورد کرد که در آن مبارزه و معارضه و برخورد و پاسخ بود، قدرت جذبش بالا می‌رود. در جریان خیمه های عزاداری امام حسین(ع)، این احساس حتی در ساده ترین هیئت‌ها، ناخودآگاه در وجود افراد می‌باشد و ایجاد و تحریک می‌شود. هرچند ممکن است به خوبی در همه جا بکار گرفته نشود و آن مطلوب در همه جا نباشد، اما همین باعث شده است که در طول تاریخ، بقاء پیدا بکند. این حماسی بودن، جریان بسیار عظیمی است که شاید کمتر به آن بعنوان قدرت جذب نگاه کرده ایم که اگر این را قوی تر بکنیم، قدرت جذب آن بخصوص در جذب جوانان هم بالاتر می‌رود که این حماسی بودن، بسیار می‌تواند قدرت جذب داشته باشد.

این هم یک نکته ای بود که الحمدلله در مدل تشکیلات، کم نداریم‌؛ بخصوص با حرکات خیمه های حسینی که عرض کردم نه فقط تشکیلات است بلکه فوق تشکیلات و یک مکتب تشکیلاتی و یک بنیانی است تا از داخل آن، تشکلات زیادی و مدل‌های مختلف تشکیلاتی ساخته بشود. جریان مداحان و سخنران و مدیران و خادمان مان، مدل‌های مختلف تشکیلاتی هستند که هر کدام برای خودشان می‌توانند چقدر آداب و سنن داشته باشند. خدای سبحان توفیق داد در زنجان که بودیم، چهار جلسه راجع به ادب خادمی برای خدامش صحبت می‌کردیم؛ چون سیصد و چند خادم داشتند و در جلسات نمی‌توانستند گوش بکنند چون مشغول کار بودند، ظهرهای برای اینها جلسه با موضوع ادب خادمی گذاشته بودیم. این نگاه به اینکه کسی در اینجا خادم است و آدابش باید چگونه باشد و جایگاه کاری که در هیئت باید انجام بدهد، کجا است و در رابطه با این تشکیلات چیست، اگر به خوبی دیده بشود، خود این یک حقیقت عظیمی است که خادم چه نقشی و چه عظمتی و نقش پایداری دارد. چون می‌دانيد که در جریان تشکیلات، هر چقدر انگیزه انسان بخواهد تقویت بشود، باید قدرت تأثیر بیشتری ببیند. هر کاری که انسان انجام می‌دهد، اگر تأثیرگذارتر و فراگیرتر باشد، انگیزه بیشتری برای انسان وجود دارد که آن کار را انجام بدهد. اگر انسان، کاری را انجام می‌دهد که فراگیر نیست و محدود است و زود خاموش می‌شود، قدرت و انگیزه انسان هم برای حرکت، کم می‌شود. اگر جریان عاشورا و خیمه های حسینی به این گره خورد که حرکتی شروع شده است و از جریان روز عاشورای سال ۶۱ هجری تا امروز و روز قیام حضرت(عج) و قیامت ادامه دارد، هر کسی که نقشی را دارد اجرا می‌کند، نقش در زمان خودش نیست؛ بلکه آن مأموریتی که را تا کنون رسیده را او از اینجا بر دوش گرفته است و تا دوران ظهور دارد آماده می‌کند. یعنی این وزنه، رابطه بین سال ۶۱ هجری تا امروز و تا یوم الظهور را با این نگاه در یک هیئت، چه برگزار کننده و مدیرش، چه خادمش، چه سخنرانش، چه مداحش و هر کسی دارد بر دوش می‌کشد.

اگر انسان با این نقش ببیند، بسیار تفاوت پیدا می‌کند با اینکه یک انسان، هیئتی را در حد یک برگزاری در یک گوشه و صندوقی ببیند. حتی آن هیئت خانوادگی، این نقش را دارد که زنده نگه داشتن این نهضت و انتقال نسلی و با سلامت این انتقال را محقق کردن، کاملاً در آن بازه فرا زمان دارد محقق می‌شود؛ چون جریان، مرتبط با امام حسین(ع) است که خودش و نهضت اش، فرا زمانی و فرا مکانی می‌باشد. اگر انسان، اینها را با این نگاه ببیند، انگیزه کار و خدمت هم بیشتر می‌شود. غیر از اینکه در آن جلسه هم عرض کردم که وقتی انسان در آنجا دارد خدمت می‌کند، احساس می‌کند که به امام دارد خدمت می‌کند‌. وقتی انسان به امام خدمت می‌کند، انگیزه خدمت به امام، قدرت بسیار عظیمی برای او ایجاد می‌کند و قدرتش را محدود نمی‌کند. آن‌وقت بخصوص اگر انسان باور کند که مجالس امام حسین(ع) هم زیارت حضرات است (که این بحث را مفصل در ادب عاشقی کرده ایم که مجالس حضرت، زیارت حضرات است)، خادم در اینجا دارد چه می‌کند و نقش او چیست؟ در اینجا نقش هر کدام از مدیر و خادم و سخنران و مداح و زائر چیست؟ خادم امام حسین(ع) است و زائر امام حسین(ع) را دارد پذیرایی می‌کند. مثل کسی که در خانه امام حسین(ع) است و از میهمان امام حسین(ع) دارد پذیرایی می‌کند. با این باور و نگاه که حضرات می‌فرمایند زائرین مان را می‌شناسیم و اسامی خودشان و پدرشان را می‌دانیم و آگاه هستیم که چه به همراه دارند و رواحل شان چیست و در خورجین های شان چه دارند و از همه اینها خبر داریم، آن‌وقت چه اندازه انگیزه ایجاد می‌شود و به انسان، قدرت می‌دهد؟

یک کسی که در اینجا می‌آید، وقتی هم می‌بیند که کسی بد خلقی می‌کند، چه قدر به انسان شرح صدر می‌دهد که من در اینجا در محضر امام و خادم امام هستم و اگر این شخص بدخلقی هم کرده است، عیبی ندارد و چون خادم امام هستم، باید شرح صدر داشته باشم. اگر من بدخلقی بکنم، برگشت به این می‌کند که خادم امام بد برخورد کرده است. اگر این نگاه در جلسه را آن کسی که هیئت را در خانه اش برگزار می‌کند، احساس بکند (اینها احساس واقعی هستند و در روایات است) که وقتی در خانه اش دارد مجلس می‌گیرد، امام حسین(ع) را به خانه اش دارد دعوت می‌کند چون مجالس، زیارت است و اگر این فرد دارد دعوت می‌کند، می‌دانید که خانه این فرد چه اندازه با برکت می‌شود و چه ذوق و شوقی به برگزاری این مجلس زیاد می‌شود؟ آن‌وقت چقدر انسان، خانه ای را که امام می‌خواهد وارد بشود، تطهیر از زوائد ظاهری و باطنی می‌کند که امام می‌خواهد در این خانه تشریف بیاورد؟ می‌دانید چقدر برای انسان، حال عظیمی ایجاد می‌کند؟ بعد از این هم که جلسه تمام شد، در این خانه ای که امام قدم گذاشته است، انسان چه اندازه حال مراقبه اش بیشتر می‌شود که امام در این خانه قدم گذاشته و نظر و توجه کرده و سلام ما را در این خانه جواب داده و به ما نگاه نموده و «یَرَوْنَ مَقَامِي وَ يَسْمَعُونَ كَلامِي وَ يَرُدُّونَ سَلامِي»[1] در این خانه محقق شده است؟

اگر انسان، اینها را در این نگاه و این تشکیلات دید، آن‌وقت این تشکیلات، چقدر عظیم می‌شود و چقدر به انسان روحیه و انگیزه می‌دهد و چقدر انسان مشتاق می‌شود که در خانه اش، مجلس برگزار بشود و امام، قدم بگذارد و یک نگاه بکند و یک صدا از این خانه بشنود. اگر این نگاه دیده و این باور ایجاد بشود، آن‌وقت در خدمت کردن به این خیمه ها و جلسات و مجالس، سبقت از همدیگر گرفته می‌شود و می‌بینید که ثروتمند و فقیر، هر دو در اینجا خادم هستند و هیچ تفاخری در آنجا نیست و این را انسان به چشم خودش دیده است که یک ثروتمند و صاحب مقامی هم افتخار می‌کند که در آنجا، جارو بکشد. این، کار بسیار دشواری است.

[پرسش]: این را چطور می‌شود تقویت و ایجاد باور کرد که انسان چنین احساسی بکند؟

[پاسخ]: تا حدودی از آن وجود دارد و الان یکسری از آن، محقق شده است و مردم دارند انجام می‌دهند. چرا اینقدر مردم در مجالس امام حسین(ع)، به راحتی هر کاری می‌کنند؟ مطالبه مزد نمی‌کنند و خرج هم می‌کنند! چرا؟ یعنی یکسری چیزها باور است ولی علم به باور و علم به علم نیست. خود این، تبدیل به یک مدرسه و فرهنگ شده است؛ هرچند علم تفصیلی هم به آن نیست و اگر او را بنشانید و بگویید چرا این کار را می‌کنی و گاهی نتواند استدلال و بیان و حرف دقیقی بیاورد اما جانش برای این آماده است. از مصادیق «إِنَّ لِقَتْلِ‏ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً»[2]، همین است که چنین رابطه فطری وجود دارد.

[پرسش]: بعضی مواقع هم کثرت حضور است؛ از بس که نان و نمک خورده اند.

[پاسخ استاد]: تأثیر دارد. یک موقع کسی می‌گوید گه این، عادت است. اما واقعاً عادت نیست. غفلت هم گاهی به این عنوان است که انسان، ممکن است که توجه تفصیلی به این محضریت پیدا نکند.

[پرسش]:این انسان کامل آمد که دستورات را برای تقویت آن تشکیلات داد و این روایات را گفت که تقویت آن تشکیلات به وجود بیاید. ما الان می‌خواهیم یک مدل تشکیلاتی به وجود بیاوریم. ما ناقص چطور می‌توانیم این مدل را به وجود بیاوریم؟

[پاسخ استاد]: سؤال خوبی است. اگر ما، نهایت یک تشکیلات شدیم، یعنی من، افق تشکیلات شدم که همه بیان ما در این دو جلسه این بود که اگر ما، افق جلسه و تشکیلات شدیم و حول محور من بشود، قطعاً این کار نمی‌شود. اما اگر من هم در این تشکیلات، سردمداری دارم می‌کنم، نماد یک ارتباط با دیگری هستم و به سمت او دارم سوق می‌دهم. اگر چنین باشد، پس کسی که دارد می‌آید، من را دری جهت عبور دادن به آنجا می‌بیند که به آن سمت سوق می‌دهم؛ نه دیواری که آمده ام پای آن زانو بزنم. اگر می‌خواهیم تشکیلات بچینیم، باید محوریت این تشکیلات را به هر طوری که ممکن است گره بزنیم با آن رابطه‌ ای که یک تشکیلات فراگیر محقق شده‌ و شکل گرفته دارد که الان داریم از ثمراتش بدون اینکه هزینه ای به ظاهر برای خودمان جهت راه انداختن تشکیلات داشته باشد، استفاده می‌کنیم. خود این دارد می‌جوشد و این تشکیلات، یک چشمه‌ جوشان است؛ یعنی ما، به هیچ وجه با تکلف و سختی دنبال آن نیستیم. امسال بدنبال این بودند که همه‌ تشکیلات را از بین ببرند و تا آخرین لحظات، تصمیمات ساعتی گرفتند یا عمداً یا سهواً. بالاخره چنین نبود که یک احساس محضریتی در رابطه با این تشکیلات داشته باشند که هر کاری که بخواهند بکنند، چقدر باید مراقبه باشد. مثل یک تشکیلات و کار جمع عمومی مانند مترو بود که می‌نشستند تا بگویند باشد یا نباشد و با همین نگاه تصمیم‌ گیری می‌شد. با همه اینکه با همین نگاه، تصمیم‌ گیری می‌شد، ولی چقدر زیبا این انگیزه سازی‌ ها قوت گرفت به طوری که به راحتی همه شرایط را تحمل کردند. مثلاً یادم نمی‌رود که آقای رسولی بصورت بسیار زیبا، دائم به مردم و شاید در هر جلسه ای، دو یا سه بار می‌گفت که رعایت بکنید که یک موقع، از این مکان‌هایی که برای علامت زدن گذاشتند، تعرض و اختلاط نشود و حق‌ الناس است و اگر کسی چنین بگوید که نمی‌ترسم و باعث بشود که به دیگری سرایت بکند، جواب او را چه طور می‌خواهد بدهد و این، حق الناس است چون سبب تسری شده است. خود این نگاه یک نگاهی است که مردم را بر سر آن مکان‌ها میخکوب می‌کند ولی در عین حال شور و هیجان و حماسه و همه اینها را هم دارد. بعضی از جلساتش، دو ساعت و چندین دقیقه، سینه‌ زنی بود. دو ساعت و چندین دقیقه سینه‌ زنی، در یک هوای سرد و یک جمعی که اینطور با فاصله نشسته اند، بسیار زیاد است. چون کلی از صفای سینه‌ زنی به این است که آن شور و در هم ریختگی و حرکت و حال از خود بی خودی و هروله اش باشد. چون من، در هر جلسه ای که هر سال می‌روم، پای همه اینها و از اول و تا آخر جلسه می‌نشینم و با اینها هستم و می‌بینم. یعنی کلی از اینها در آنجا ایجاد می‌شود اما با اینکه نه حرکتی بود و نه این کارها را می‌شد کرد، اما در عین حال یک مدیریت زیبایی کرده بودند.

اگر تشکیلات‌های ما به این نگاه گره خورد که توانستیم این مدل را تا مقداری که امکان پذیر است، در تشکیلات مان، نهادینه و مرتبط کنیم، قطعاً این تشکیلات می‌تواند حول محور من شکل نگیرد؛ بلکه از من عبور می‌کند و این، باعث می‌شود که بقاء پیدا بکند. این نگاه که اگر در تشکیلات‌های ما، آن بقاء و انگیزه سازی نیست، به این جهت این است که دائر مدار جمعی است که ما در منطق می‌گوییم که نتیجه، تابع اخس مقدمتین است. یعنی اگر صغری و کبری را چیدی و صغری، جزئیه بود، نتیجه حتماً جزئی است چون نتیجه تابع اخس مقدمتین است و اگر یکی، کلی و دیگری جزئی بود، نتیجه تابع جزئی است و جزئی می‌شود و هیچ‌ موقع کبری کلی به ضمیمه‌ صغری جزئی، نتیجه‌ کلی نمی‌دهد و نتیجه همیشه جزئی است. اگر اینگونه شد و ما چند نفر، محور یک جلسه شدیم، تازه نتیجه، تابع اخس مقدمتین است و آنکه بین ما، پائین ترین است، نتیجه تابع او است. لذا در بحث‌ها به دوستان هم عرض کردم که کثرت در جریات تشکلات ما، بسیار حاکم است؛ چون افراد در کار هستند. اما در جریان هیئت، چون امام حاکم است، وحدت حاکم است. ولی در عین حال این وحدت هم تشکیکی است. چون افراد در کنار امام، در کار هستند و برای اینکه این جریان کثرت افراد هم به آن وحدت، بیشتر نزدیک بشود و وحدت هیئت، مؤکدتر بشود، خادمین باید یک عهدهای جمعی را با هم داشته باشند که آن عهدهای جمعی خادمی است.

ما یک عهدهای جمعی عمومی و یک عهدهای جمعی تخصصی برای آن کار خاص داریم. یک عهدهای جمعی خادمی در کار است که در آنجا به دوستان خادم عرض کردم که اساس و ستون خیمه خادمی، بر تواضع است. یعنی اگر بخواهیم بگوییم که حقیقت خادمی چیست، حقیقت خادمی، تواضع است؛ تواضع نسبت به آن هیئت و شرکت کنندگان در هیئت است. این خضوع است که تأثیرگذار می‌باشد. یعنی اگر هیچ کار دیگری هم نتواند انجام بدهد ولی توانست که این خضوع را به تمام کسانی که شرکت می‌کنند و به دیگر خدام نشان بدهد، مأموریتش را خوب انجام داده است. این، باز عهدهایی دارد که اگر آن عهدهای خادمی شکل بگیرد، تکثرات تبدیل به وحدت می‌شود. حالا دلم می‌خواست که امروز جلسه پنجم ادب خادمی را در دنباله آن چهار جلسه ای که در آنجا گفته بودیم، بحث عهدهای ججعی را در اینجا می‌گفتیم ولی اگر فرصتی بود، ان شاء الله در جلسات بعدی این بحث را مطرح می‌کنیم.

[پرسش]: یک سؤالی که الان در ذهنم به وجود آمد این بود که شما فرمودید وقتی امام باشد، بودن امام، آن وحدت را ایجاد می‌کند.

[پاسخ استاد]: یعنی اساس وحدت بر آن است ولی در عین حال آیا افراد هستند یا نیستند؟ آیا کثرت افراد همانطوری که گفتیم نتیجه، تابع اخس مقدمتین است، در اینکه نتیجه تابع اینها باشد، تأثير می‌گذارد یا خیر؟ تا وقتی که انانیت اینها حاضر باشد، نتیجه تابع اینها می‌شود. هر میزان انانیت اینها، مندک در امام بشود، وحدت بالاتر می‌رود و نتیجه از امام است و اینها، شئون می‌شوند‌. وقتی که ما با امام، برخورد و رابطه و ارتباط برقرار‌ می‌کنيم، با اینکه امام بدن دارد و ما با بدن امام ارتباط برقرار می‌کنیم، اما نتیجه، بدنی نیست. با اینکه بدن نسبت به نظام نفس و روح امام، اخس مقدمتین است و بدن، بسیار نازل تر از نظام روحی امام است و با اینکه آنجا هم رقیق است اما بسیار نازل است. چرا نتیجه فقط در حد بدن نیست؟ چون بدن فانی در امام است و هیچی از خودش ندارد و محض در تبعیت است. با این نگاه، هر چقدر تبعیت خادم و خدام یک هیئت، شدیدتر نسبت به آن حیثیت خادم بودن شان بشود که ببينند خادم هستند و هیچ حیثی از خودشان ندارند و مثل دست و پا و اعضاء و جوارحی برای امام در جلسه و برای پذیرایی از زائران باشند، نتیجه، تابع امام می‌شود. چون اخس مقدمتین، در اینجا نیست و اخس مقدمتین، در جایی است که ذاتی در کار باشد و اگر ذاتی در قبال ذات امام در کار نباشد، دیگر آنجا اخس مقدمتین نیست. یک ذات که امام است و شئون او، در کار می‌باشد و وقتی شئون شد، در آنجا دیگر امام است که تأثیرگذار است. پس اگر خدام یک هیئت‌، هر چقدر در این جریان بتوانند رابطه شان را با هم قوی تر بکنند و عهدهای جمعی داشته باشند که تعینات شان را بشکند و مندک در امام بشوند و امام را بروز بدهند و ظهور امام باشند، باعث می‌شود که آن جلسه از جهت تأثیرگذاری و حضور امام در آن جلسات، واضح‌ تر و عیان تر باشد. آن‌وقت در هر جلسه و تشکیلاتی، همین مسئله سرایت دارد.

[پرسش]: کلام شما کاملاً درست است ولی ما درباره تشکیلات‌هایی که نقش امام در آنها وجود ندارد و تشکیلاتی که ما انسان‌ها داریم چه باید بکنیم؟

[پاسخ استاد]: در تشکیلات چه کار می‌خواهیم بکنیم و دعوت به چه نمائیم؟

[پرسش]: خب بسیار سخت است!

[پاسخ استاد]:شما یک تشکیلات را مثال بزنید و بگویید چه کار می‌خواهیم بکنیم. مثلاً سازمان تبلیغات چه کار می‌خواهد بکند؟

[پرسش]

[پاسخ استاد]: خب ما که معلوم است الان مبلغ هستیم‌. مبلغ چه کسی هستیم؟

[پرسش]: متوجه هستم؛ عرض می‌کنم که بسیار سخت است!

[پاسخ استاد]: این باید اشباع بشود که در اینجا زمینه اشباع است یا نه؟ تا به شما می‌گویند که کارتان چیست، می‌گویيد که من در امور مبلغین هستم. تا می‌گوید که کار آن فرد چیست، می‌گوید که من در کار قرآن هستم.

[پرسش]: مردم در هیئت، با عوام سر و کار دارند ولی ایشان در اینجا با طلبه ها سر و کار دارد.

[پاسخ استاد]: یک موقع شما کسی در اینجا برای خودش، انانیت بیشتری داشته باشد اما واقعاً کسی که برای تبلیغ می‌رود و می‌خواهد مبلغ باشد، می‌خواهد که این حیث را آشکار بکند و هر چقدر این، بیشتر در وجودش دیده بشود و حضورش بیشتر باشد، قطعاً انانیت اش هم بیشتر ریخته می‌شود. به شرطی که آن کسی هم که به این فرد دارد می‌گوید، همین حیث تقریباً و تا حدی در وجودش و نه کاملاً، شکسته شده باشد که وقتی می‌گوید، مقبول این فرد بشود. این هم که می‌رود، در آنجا می‌بینید که نسبت به مداح و خادم و زائر، همان حیثی که دو جلسه گذشته عرض کردم، مثل عیسی(ع) می‌شود که پای انصار و حواریون را شست و بعد گفتند که شما چرا این کار را کردید و ما، اولی بودیم و باید این کار را بکنیم اما عیسی(ع) گفت من این کار را کردم تا به شما بگوییم معلم نسبت به متعلم چگونه باید باشد[3]. یعنی اگر روحانی روی منبر رفت و صحبت کرد و در آنجا، نسبت خودش را مثل عیسی(ع) به حواریون دید که پای حواریون را شست و گفت که من این کار کردم تا بگویم که نسبت معلم و متعلم باید چگونه باشد و نگاهش و فعلش در تواضع و نداشتن انانیت اش، اینگونه بود، این و نه سخن است که اثر می‌گذارد. سخنرانی فقط یک تور صیدی است که پهن کنند که این صید را بگیرند و بعد آنرا رشد بدهند. این صید را بعد از اینکه در جلسه عمومی صید کردی، صد نفر از آنها را کنار خود نگه می‌داری تا انصار الله و نقطه‌ های متراکم ایمانی بشوند که بعداً اینها، تأثير هرمی در بقیه‌ کسانی که با آنها مرتبط هستند، بگذارند. اگر این فرد بخواهد جذب بکند، باید مثل عیسی(ع) جذب نماید و خودش را خدمتگزار به آن مؤمنین ببیند؛ با اینکه نبی الهی است.

[پرسش]: سؤالم را اینگونه مطرح کنم، بهتر است. ما می‌خواهیم یک چنین چیزهایی بشکند. شما از همان لفظ خادم استفاده کردید که وقتی اسم خادم بر آن فرد می‌آید، خود این لفظ، بار با خودش دارد. ولی وقتی در اینجا می‌آییم، متأسفانه اسم مسئولیت می‌آید و گویا تواضعی نیست با اینکه برخوردار است. مسئولیت به معنی محل سؤال واقع شدن است. با اینکه تواضع را با خودش دارد ولی بار کلمه چنین نیست.

[پاسخ استاد]: فرهنگ غلط است دیگر! ولی جا افتاده است. یعنی اگر ما به این رسیدیم که در اینجا، نبی خدا مثل عیسی روح الله(ع) را داریم مثال می‌زنیم که خدا، وی را مبعوث به رسالت کرده است. از این بالاتر؟ما دیگر رتبه خود را بالاتر می‌دانیم؟

[پرسش]: استدلال می‌شود که باید این اتفاق بیافتد. تعبیر شما، بسیار تعبیر زیبایی بود که ما نباید دیوار بشویم که او مقابل پای من، زانو بزند. ما باید در بشویم که عبور بدهیم. الان در آنجا وقتی عنوان مسئولیت و حتی همین واژه را هم متذکر می‌شوی‌، او دوباره به شما جواب تشکیلاتی می‌دهد. می‌گويد که اگر قرار باشد که من، مورد سؤال واقع شوم، این کار باید از منفذ بنده رد بشود.

[پاسخ استاد]: حالا شکل گیری غلط یک فرهنگ، یک بحث است و اگر ما خودمان بخواهيم یک تشکیلات شکل بدهیم، چه چیزهایی را باید رعایت کنیم، یک بحث دیگری است. یعنی اینکه بگوییم یک ساز و کار غلطی وجود دارد و با آن چه کار باید بکنیم و اینکه الان هست، یک بحث است اما بحث دیگر این است که می‌خواهیم یک چیزی شکل بدهیم و ما الان مسئول هستیم و می‌خواهیم چگونه باشیم. این را می‌توانیم در خودمان شکل بدهیم. شکل گرفتن غلط مورد موجود، یک بحث دیگری است و باید آنرا هم بزند. اما اساس این است که ما داریم بر روی این نگاه مطلوب بعنوان اینکه چگونه باید باشد و چه راهی را باید برویم، فکر می‌کنیم. اگر این را یافتیم، آن‌وقت می‌توانیم خودمان را محک بزنیم که ما در کجای این قرار داریم و چه تفاوت‌هایی داریم و چقدر می‌توانیم و چقدر باید برگردیم و چقدر باید حرکت کنیم تا این، شکل بگیرد. اگر الان جایی در دست ما است، ما که می‌توانیم نزد خودمان و پایین‌ تر از دست خودمان یا همراه خودمان، این کار را شکل بدهیم؛ هرچند ممکن است که در بقیه کشور، چنین نباشد ولی این، دلیل نمی‌شود که چون آنها نیستند، من هم باید دست بردارم. با این نگاهی که واقعاً جریان هیئت و مجالس امام حسین(ع) برای ما ایجاد کرده است، به نظر من، یک مدل بسیار عالی است که اصلاً مدل‌های تشکیلاتی مختلفی‌ را از سادگی تا پیچیدگی، از جذب که عالم و عامی و بزرگ و کوچک و پیرمرد و کوچک خانواده را جذب می‌کند و حتی طفل نوزاد در این جلسات شرکت می‌کند، دارد.

هر کدام از اینها، خودش قدرتی است که مادر سعی می‌کند این فرزند را هم ببرد. نمی‌گوید من باید بروم و این را هم در جایی می‌گذارم و می‌روم و می‌آیم. نه! می‌خواهد او را نیز ببرد. یعنی حتی حضور این فرزند را هم تاثیرگذار می‌بیند. اینها جاذبه و قدرت کار است و نباید ساده از اینها عبور بکنیم. از ثروتمند و فقیر تا مسئول و غیر مسئول و معنون و غیر معنون، حاضر هستند به نحوی شرکت کنند و ممکن است در بعضی از آنها هم خرده شیشه باشد اما این، آن اندازه قدرت دارد که سعی می‌کنند حتی متظاهراً هم شرکت بکنند تا آن شکستگی و تواضع خودشان را نشان بدهند. این هم خودش مهم است که دیگر خودش را بی نیاز از این، نمی‌بیند و سیطره و قدرت این را در خودش هم می‌بیند که خودش هم تا این حد بیاید. اینها مهم است و باید آنرا به واقعیت، نزدیک تر کرد و از تصنع به مطلوب رساند. این نقطه را نقطه کمی نبینیم. وقتی خدای سبحان به موسی(ع) می‌فرماید که {اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی}[4] و بروید تا {لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی}[5] محقق شود. این {لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی}، یک توانایی است که با رفتن موسی(ع) برای فرعون هم یک شبهه ایجاد شد. وقتی آن معجزه موسوی را دید، شبهه برای او ایجاد شد؛ لذا با آسیه(س) مشورت کرد و آسیه گفت که ایمان آوردن به این نبی الهی با چنین قدرتی، روا است. اما با هامان مشورت کرد و او گفت تو خدایی هستی که الان داری پرستیده می‌شوی؛ میخواهی به عبدی تبدیل بشوی که یک اله را بپرستی و اینطور دوباره فرعون تحریک شد.

همین تشکیک در وجود او نشان می‌دهد که این، اثر گذار است. لذا مجالس امام حسین(ع)، قطعاً برای بسیاری از از کسانی که صلابت در رذائل اخلاقی هم پیدا کردند، وقتی می‌آیند شرکت می‌کنند، تشکیک آور است که بتواند این رذیله را سست بکند. این را هم نباید کم بگیریم و نباید بگوییم که آنها شرکت نکنند. اینها را نباید منع بکنیم اما در عین حال باید قدرت برنامه‌ ریزی داشته باشیم تا اثر گذاری بر آنها بتواند تثبیت بشود. یکی از نکات این است که جریان مجالس امام حسین(ع) به خدا گره خورده است. به این صورت که هر مناسبتی که در رابطه با خدای سبحان در طول سال می‌باشد، زیارت امام حسین(ع) در آن وارد شده است. این هم بسیار جالب است. هر مناسبتی در مورد پیامبر(ص) است، زیارت امیرالمؤمنین(ع) هم در آن وارد شده است. مثلاً در روز بعثت، روز زیارت اميرالمؤمنين(ع) است. روز هفدهم ربیع الاول، روز زیارت امیر مؤمنان(ع) است. اینها زیبا است! یعنی آن {أَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ}[6] در آنجا آمده است و این جریان گره خوردن امام حسین(ع) با خدا در شب‌های جمعه و شب‌های قدر و شب نیمه شعبان که جزء شب‌های قدر است و انواع مناسبت‌ها مثل عید قربان و فطر، که در تمام اینها، زیارت امام حسین(ع) وارد شده است. خود این تسری در زمان‌های مختلف، قدرت ملکه شدن یک کاری که انسان می‌خواهد شروع کند را زیاد می‌نماید که این را گره بزند.

[پرسش]: چون تعبیر تشکیلات هیئتی را فرمودید، الان یک دوگانگی یا دو قطبی نانوشته یا نوشته ای بعضاً شکل گرفته است؛ مثلاً یک جا می‌گویند تشکیلات مسجدی و یک جا می‌گويند تشکیلات هیئتی و تقابلی وجود دارد. آیا هیئت ذیل مسجد تعریف می‌شود یا خیر؟

[پاسخ استاد]: یکبار ان شاء الله بحث هیئت و مسجد را جدا می‌کنیم. سؤال، غلط نیست اما چون در اذهان، چیزهایی هست، باید تبیین شود. شما حساب کنید وقتی هئیتی که با ۴۰ هزار نفر جمعیت با نظم کامل و حفظ پروتکل‌ها برگزار می‌شود که شما در مترو نمی‌توانید با همه نیرویی که دارید، این را انجام بدهید یا این را در اداره ای نمی‌توانید انجام دهید و مدام با زور حقوق و قطع کردن حقوق و فشار و تذکر، انجام می‌شود. اما وقتی از بالا یک هیئت را نشان می‌دهند، می‌بینید که همه چه اندازه سر جای خودشان و بدون اینکه کسی جبری به ایشان کرده باشد، نشسته اند. یک کاری کرده اند که فکر می‌کنیم نظم هیئت در بی نظمی است! اما هیئت برای خودش، یک نظمی دارد؛ آن هم نظمی که باید فهمید و شناخت. یک نظم‌های سرد خشک بی روحی در بیرون وجود دارد که گاهی آن نظم را هیئت ندارد؛ چون هیئت، روح و گرما و شور و هیجان دارد ولی نظم آن هم قالب خودش است. نباید آن نظم را استاندارد قرار بدهیم و این را با آن قیاس کنیم و بگوییم آن نظم را ندارد. نه! نظم خودش را بعنوان یک کلاس و مدل نظم ببینیم. مثلاً جریان امسال که هیئت‌های بزرگ ما که اصلاً احتمال نمی‌رفت قدرت نظم در آنها باشد؛ چون فرضاً وقتی در هیئت‌ها ایجاد شور می‌شود، همه نقاط هیئت به مرکز آن، هجوم می‌آورند و حالت جمع شدن هم نیست و با یک شوری در هیئت‌هایی که پر شور است چون من در اینها بودم، می‌آیند. کنترل اینها که نیایید و سر جای خودتان بایستید، اصلاً راحت نیست ولی امسال، کاملاً مداح با نوع شوری که اجرا کرد که آن شور، آن حال حرکت هجومی را ایجاد نکند در عین اینکه شور را خواند. این، قدرت مداح است که شور را اینگونه اجرا بکند. اینها عزم است دیگر! اينها استفاده از تمام قدرتمندی برای برقراری یک نظمی می‌باشد که لازم است وجود داشته باشد.

اینها را ما کم نگاه کرده ایم. یعنی تحلیل جریان امسال هیئت‌های بزرگ ما، از آن جریاناتی است که می‌تواند بسیار کارساز باشد. هنوز هیئت‌های امسال ما، داغ است و نتوانسته ایم تحلیل بکنیم که چه کاری از آنها بر آمد و چه چیزی ایجاد شد. اگر ان شاء الله این تحلیل درست انجام بشود، می‌توانیم روی این کار بکنیم که بهترین نظم‌ها و تشکیلات در هیئت‌های ما، دارد محقق می‌شود و این را بتوانیم الگوی برای کارهای دیگرمان بکنیم که چگونه منتقل نماییم‌. خب وقت دوستان هم دیگر گذشته است! آیت الله احمدی میانجی(ره) می‌گفت اگر یک موقع دیدید که من، زیاد صحبت کردم، ساعت تان را که نگاه بکنید، من می‌فهمم که باید قطع کنم. حالا دوستان هم قرارشان از دست رفته است!

وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اَللّهِ وَ بَرَكاتُهُ

[1] مفاتیح الجنان؛ اذن دخول حرم‌های شریفه

[2] مستدرک الوسائل؛ ج 10؛ ص 318

[3] رساله حقوق امام سجاد(ع)/ ص 232

[4] نازعات/17

[5] طه/44

[6] آل عمران/61

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید