بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلاه و السلام علی محمد و آله الطاهرین (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
ان شاء الله که از یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم. همه دوستان یک صلوات بلند مرحمت کنند. (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
خب چند جلسه ای تا به حال در رابطه با مباحث تشکیلات اسلامی و حقیقت تشکیلات اسلامی صحبت کردیم. اگر دوستان یادشان باشد از اولین جلسه که در ماه مبارک رمضان بود و حول محور حقیقت زمان و منزل سلوک الی الله و منازل سلوک الی الله در حرکت فرعی و جمعی بحث مفصلی شد و بعد هم در جلسات بعدی راجع به اینکه اساس وجود انسان تن است یا تن نیست و اگر تشکیلات بر محور تن شکل بگیرد ، یا بر محور انسان شکل بگیرد چه تفاوت هایی می کند به مناسبت ماه مبارک رمضان بحث هایی شد، که هبوط و هبوط عداوتی و هبوط هدایتی از جمله مباحثی بود که در آن جلسات مطرح شد. که حالا دوستان می توانند رجوع کنند و ان شاء الله مباحث را مفصل تر آنجا ببینند.
ازجمله مباحث دیگری که در آن جلسات گذشته مطرح شد، بحث این بود که انسان توانایی ها و قوایی دارد که این قوا و توانایی ها برای انسان گاهی ناشناخته است به کارشان می گیرد و لیکن نمی شناستشان که اگر اینها را بشناسد درست تر و بهتر می تواند اینها را به کار بگیرد، از جمله این قوا اگر یاد دوستان باشد. بحث حب و بغض را مطرح کردیم که محبت و بغض از مباحث اساسی بود که حرکت انسان را فرا زمان و فرا مکان می کرد و انسان را از دیوارهای زمان و مکان فراتر می برد و وجودش را ازل و ابد هستی و عالم را برای انسان مقدور می کرد و جزو عمرش محسوب می شد و انسان را با این حقیقت آنچه که در آینده است که نیامده و آنچه که در گذشته است و گذشته و انسان از جهت ظرف وجود بدنی اش در آن حیطه نبوده، وجود انسان را سرایت می داد. این در نگاه فردی همینطور است در نگاه جمعی هم همینطور است. و ازجمله بحث هایی که گذشت، بحث من کیستم بود که در جلسه ای راجع به این بیان شد که حقیقت انسانی چیست. و جلسه گذشته هم که بحث حب ذات مطرح شد که حب ذات از حقایقی است که همه ی هستی با او دست و پنجه نرم می کنند و همه ی هستی از جماد گرفته تا حیوان و گیاه گرفته تا حیوان گرفته تا انسان، حب ذات اساس وجودشان است و در عالم همه چیز زوج است. که تعبیری که در قرآن است، که همه چیز در هستی زوج است ، و این زوج بودن همه چیز در هستی، خودش کنایه از یک حرکت اجتماعی است که آنچه که فرد است فقط خدای سبحان است که فرد است و هر چیزی در عالم با زوجیت است. چنانچه شما از یک اتم نگاه کنید که جلسه گذشته بیان شد هسته و پوسته اش زوجیت در آن هست تا در حقیقت همه ی نباتات و همه ی حیوانات و همه ی انسان ها، اساس وجودشان با زوجیت همراه است. و این زوجیت همان حالت جمعیت و جمع بودن و اجتماعی بودن است که این زوجیت یک خصوصیت وجودی عالم است و چه خوب گفت یک بزرگی که فرزندش وقتی از دنیا رفته بود که من یادم نمی رود. میگفت من غصه خوردم که، منکه از خدای سبحان خواسته بودم که «لا تسعنی فی اهلی» خدایا به من سوئی در اهلم نرسد. عمری دعا کرده بودم چطور این به من رسید؟ گفت یک دفعه به این منتقل شدم که در عالم فرد فقط خداست. حال می گوییم در عالم یعنی در هستی ، عالم نه به معنای “ما سوا الله” فرد فقط خداست و غیر خدای سبحان هر چیزی که هست، بقا ندارد و فردیتی که باقی است فقط مخصوص خداست. لذا هر نفادی و هلاکی تاکید فردیت و بقای خدای سبحان است، می گوید یک آرامشی پیدا کردم دیدم که با این رفتن فرزندم نه فقط حال من بد نشد، بلکه یک احساس توحید بالاتری بهم دست داد که آنچه که باقی است فقط خدای سبحان است و لذا در عالم، فرد باقی ، فقط خداست. در عالم همه چیز زوج که در جلسه گذشته به نحو دیگری اشاره کردیم .
خب یکی از بحث هایی که در ضمن مباحث چند جلسه گذشته اشاره کرده بودیم ، عرض کردیم که ارتباطات بر اساس تشابه ها است. هر چه قدر تشابه بیشتر باشد، وحدت بیشتر شکل می گیرد. تشکیلات بهتر شکل می گیرد. هر ارتباطی بنا بر آنچه که در روایت آمده است. که قلوب وقتی که ماتعارف منها ارواح آنهایی که همدیگر را می شناسند ایتلف با هم الفت پیدا می کنند. «و ماترک منها اختلف» آنهایی که نمی شناسند همدیگر را ، جدا می شوند که اساس رابطه ها براساس محبت بود و اساس جدا شدن ها براساس نفرت و بغض بود. اگر در تشکیلاتی می خواستیم حقیقت تشکیلات بهتر شکل بگیرد، قوت تشکیلات بیشتر باشد، باید دایره ی محبت ها در تشکیلات شدیدتر باشد، بیشتر باشد. چه کنیم که تشکیلات دایره ی شباهت هاشون بیشتر باشد تا اینکه در دایره شباهت ها، محبت ها شکل بگیرد. و در نتیجه ایتلاف و ائتلاف شکل بگیرد. وحدت شکل بگیرد. عرض کردیم یکی از راه هاش عهدهای جمعی بود که یکی از عهدهای جمعی که به مناسبت ماه مبارک رمضان ( این ها را دارم به صورت خلاصه می گویم که دوستان فاصله می افتد ، یادآوری شود چون می خواهیم به بحث جدید که برسیم . این بحث جدید به دنباله باشد). یک از آن عهدهایی که جمعی که به مناسبت اینکه در ماه مبارک رمضان بودیم انس ما با قرآن زیاد بود که بنا بر این بود که این جلسات که شروع شده یک عهد 40 روزه در رابطه با قرآن و عهد جمعی داشته باشیم که بعضی از روایات و آن نکات را هم راجع به عهد جمعی قرآن خدمت دوستان عرض کردیم که امیرالمومنین (ع) در آن روایت زیبا می فرماید به محمد بن حنفیه فرزندش که “محمد قرآن عهد الهی است و بر هر مومنی لازم است که بر این عهد نظر کند لااقل روزی 50 آیه که قرار بود” که قرار بود روزی 50 آیه دوستان خلاصه بر این عهد نظر داشته باشند. البته بعضی از دوستان گفتند که ما کاری کردیم که حالا توی یک جاهایی هم استفاده کردیم و قرآن را 50 آیه، 50 آیه کردیم و این عهد را خواستیم با همین 50 آیه کردن براین اساس در نظام مجازی هر روز این 50 آیه را رابطش را برقرار کنیم و آنجا هم عرض کردیم که 50 آیه قرآن در هر روز عهد جمعی یک تشکیلات می تواند باشد که در این عهد جمعی به هم نزدیکتر شوند ، رابطه هاشون بیشتر شود و همانجا هم این آیه شریفه را اگر که الان آیه را پیدا کنم خواندم آن آیه را که بسیار جالب بود که یک تشکیلات وقتی در دایره به اصطلاح این آیه قرآن قدم بر می دارند این نکته ای که پیش می آید خیلی زیباست که خدای سبحان میفرماید که ما حجاب مستور قرار می دهیم (اگر آیه اش را دوستان الان حفظ اند ما استفاده می کنیم، من الان یادداشت کردم یکی از ورق های من بوده منتهی الان پیدا کردنش شاید سخت باشد که ) حجاب مستور ایجاد می شود، وقتی که حجاب مستور ایجاد می شود اثر حجاب مستور این است که غیر مومنین دسترسیشان به مومنین کوتاه می شود. یعنی اگر ما با قرآن روابط تشکیلاتیمان را برقرار کنیم توطئه هایی که علیه تشکیلات میخواست شکل بگیرد، کور می شود. این ها در حقیقت چون حقیقت قرآن یک حقیقت عظیم و بلندی است این تشکیلات را وفاقشان را اون هدفشان را براساس نظام قرآنی شکل می دهد و ارتباط با قرآن آنوقت دشمنانی که نسبتشون با قرآن کوری است و نمی توانند و دسترسی ندارند، آنها وقتی که (آیه را پیدا کردم) می فرماید که «بسم الله الرحمن الرحیم * و اذا قرات القرآن جعلنا بینک و بین الذین لا یومنون بالاخره حجاب مستورا » ما بین شما و بین کسانی که ایمان ندارند به آخرت، حجاب مستور قرا می دهیم . «و جعلنا علی قلوبهم اکنه» ما بر قلب های این ها که لایومنون هستند کِن و درحقیقت پرده و پوشش قرار می دهیم. اکنه ان یفقهو که این پوشش باعث می شود که این ها قدرت فهمشان از دست می رود و فی اذانهم و قرا در گوش هایشان سنگینی ایجاد می شود، در دلهایشان عدم تفقد و عدم دانایی ایجاد می شود نادانی و اذا ذکرت فی القرآن وهدو و علی ادوارهم نفورا که این نگاه که اگر تشکیلات بر پایه ی نظام الهی و قرآن قرار گرفت، و عهد ما قرآن بود این باعث می شود که حجاب مستور یعنی دیگرانی که میخواهند توطئه ای علیه این تشکیلات بکنند، صدمه ای به این تشکیلات بزنند قدرتشان از دست می رود چون دون این حقیقت هستند و قرآن قدرت تشکیلات را بالا می برد افق تشکیلات را بالا می برد وفاق براساس قرآن و تشکیلات قرآنی بودن باعث می شود که دور از دسترس کسانی که می خواهند به او ضربه بزنند قرار بگیرد. خب هر ارتباطی عرض کردیم که با این نگاه پیوستگی ها براساس محبت گسست ها بر اساس نفرت.
(بحثی که امروز داریم حالا این خلاصه من را عرض کردم. بحثی که امروز داریم این است که) در نظام انسانی، الان نمی گوییم اسلامی، در نظام انسانی یعنی نظام خلقت عالم وجودی که خدا برای انسان قرار داده است آیا اصالت با فرد است یا اصالت با اجتماع است؟ یک بحث بسیار مهمی در ارتباط با تشکیلات است. یعنی اگر اصالت با فرد باشد، تشکیلات یک بهانه ای است برای فقط کمالات فردیه انسان، اگر اصالت با اجتماع باشد، اساس این است که انسان خودش را به یک تشکیلات بچسباند تا کمالش محقق شود چون انسان فردیت در آنجا باید در جمع خودش را محقق کند فردیت معنای خاصی ندارد. خب 2 قول مفصلی راجع به این مسئله هست که یک نزاع در طولانی مدت راجع به این مسئله بوده همیشه مثل کشور که بعضی از کشورهای کمونیستی که سابق از این بودند اصالت را آنها با نظام اجتماعی می دیدند و افراد را ابزاری برای تحقق اهداف اجتماعی می دیدند یا نظام های لیبرالیستی که اساس را بر فردیت می دیدند و اجتماع را برای در حقیقت منافع بیشتر فرد می دیدند که حالا همه ی این ها و بین این ها هم مباحث مختلفی دیگری هست .
در نگاه انسانی اگر ما بخواهیم نگاه کنیم همینجوری که در جلسه گذشته عرض کردیم که هیچ چیزی در عالم در گسست و تنهایی خلق نشده، هرچیزی در عالم حتی در نظام جاذبه ببینید خیلی بحث مهم است نگاه بکنید اگر من این کتاب را بر می دارم از اینجا می گذارم اینجا این برداشتن و گذاشتن و جابه جایی در نظام از جهت فیزیکی آیا این جرم با تمام اجرام دیگر از جهت جاذبه این جاذبه بر آنها وارد می کند و آنها هم بر این یا نه ؟ این طبق قانون فیزیکی، قطعا هر جرمی در عالم به تمام اجرام دیگر جاذبه وارد می کند حتی اگر یک ذره ریز باشد منتهی اگر یک ذره ریز بود بر یک در حقیقت مثلا ستاره ی ابر ستاره جاذبه ای وارد می کند اما ما نمی توانیم محاسبش کنیم چون ما قدرت محاسبه نداریم وسیله محاسبه اش را نداریم ولی یقین داریم که هست اثر می گذارد و آن هم بر این اثر می گذارد ممکنه آن قابل محاسبه تر باشد برای ما چون اثر بیشتری دارد اما این یقینی است که هر شیئی در عالم از جهت عالم جسمانی بر تمام اشیاء دیگر در عالم جسم تاثیر می گذارد، اگر من این را جا به جا کردم از اینجا گذاشتم اینجا تمام بازوهای ارتباطی این شی ء در ارتباط با هستی که جاذبه را بر آنها بوده تاثیر بر آنها بود و تاثر از آنها بود را تغییر دادم. یعنی یک کار ساده که ایجاد شده یک تغییر کلان در تمام هستی است و لذا اگر می خواهد تاثیر کار من معلوم بشود چقدر بوده است باید تمام هستی در مرا و منظر روز جزا باشند تا وقتی به من می گویند این فعل تو جزاش این بوده بهم ریختگی که ایجاد کرد یا نظمی که ایجاد کرده است این بوده است قابل محاسبه باشد در روز جزا همه این ها قابل محاسبه است حتی اگر امروز قابل محاسبه نیست لذا از تمام افعال ما می پرسند بعضی جاها نقل کرده اند که حتی انسان نشسته میوه خورده بعدش داره این میوه را دارد خرد می کند پوستش را عادت کرده بعد ازش سوال می پرسند چرا این کار را کردی این تصرف در عالم به چه جهتی بوده چرا با چه مجوزی تصرف کردی در عالم تصرفی که لغو بوده لعب بوده بیخود بوده هیچ غایتی برایش مترتب نبوده اگر این نگاه را انسان در نظام وجود داشته باشد که انقدر ارتباطات پیوسته است، اصلا ما شیء گسسته نداریم که همه چیز را زوج خلق کردیم، مرتبط خلق کردیم امکان گسست نیست اگر در حقیقت یک ذره ای در آسمان بهم ریختگی ایجاد شود در تمام کهکشان ها تاثیر خودش را می گذارد در تمام سیارات و ستاره ها اثر خودش را می گذارد اگر در نظام عالم مادی اینگونه است یقینا با توجه به آنچه که در نظام معنوی و نظام الهی وارد شده است، اشد ازین است و تازه این تاثیر عالم مادی از مدبراتش نشأت گرفته که در نظام مجرداته پس تمام هستی با هم دیگر مرتبط و ارتباط دارند اما آیا این ارتباط به نحوی است که باعث شده فردیت ها زیر سوال برود و فردیت مطرح نباشد و نگاه فقط به نظام اجتماعی و ارتباطی است و هرکسی باید خودش را در نظام اجتماعی هضم کند یا فردیت در نگاه الهی علاوه بر آنچه در نگاه انسانی هست این هم موثر است دو نظر بود یک نگاه فرد گرا و یک نگاه اجتماع گرا اصالت با اجتماع باشد. اما آنچه که در نگاه الهی مطرح است که با نظام انسانی هم سازگار است با نظام وجودی هم سازگار است این است که این نکته خیلی با دقت اساس تشکیلات را ما میخواهیم با این نگاه ان شاء الله این حلقه ها را باهم مرتبط کنیم استفاده کنیم در نگاه الهی تعبیری که هست این است که اصالت ببینید ما آیه داریم «و لقد جعتمونا فرادا» شما بعد ازین چی بر میگردین به سوی ما جعتمونا برمی گردید به سوی ما فردیت با فردیت ببینید آیه شریفه من آیه را نوشتم تا بتونیم ان شاء الله از محضرش استفاده کنیم از محضر آیه (هرچند که آخر نوشته هایم را همه را گذاشتم ،با همدیگر قاطی شد) اما در عین حال «و لقد جعتمونا فرادا کم خلقناکم اولا مرا» یعنی اولین مرتبه به چه صورت خلق شدید؟ با فردیت. آخرین مرتبه هم به چه صورت هش17:07 پیدا می کنید؟ با فردیت «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا تذرکم من ذالذی اذا تدیتم» اگر شما هدایت شدید هیچ کسی نمی تواند ضرر به شما بزند حتی اگر همه عالم گمراه شوند به تو نمی توانند ضرر بزنند. نگاه به این آیه در نگاه اول چیست ؟ اصالت با چیه؟ با فرد است. در آن نگاه قبلی اصالت با چی بود؟ و جعتمونا فرادا در نگاه اول نشان می دهد اصالت با فرد است. «لا تضروا وازرتا وزر اخری» هیچ کسی گناهش بر گردن دیگری نیست هرکسی گناه خودش را فقط به دوش می گیرد. «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان عصیتم فلها» آن اگر در حقیقت هرکسی بدی کرد به خودش کرده و خوبی کرد به خودش کرده است کس دیگری را به جرم خوبی این جزا نمی دهند به لحاظ خوبی این و کس دیگه ای را به جرم بدی این عذاب نمی کنند این یک نگاه اول است که بعضی از آیات دلالت دارد در نگاه اول و بر چی؟ بر فردیت . بعضی از آیات دلالت دارد بر جمعیت اگر اقوام می فرماید که اگر این ها تقوا پیشه کنند به اصطلاح ( الان آیه اش در ذهنم نیست) اگر الان تقوا پیشه کنند، «یرسل السما علیکم مدرارا» یعنی اگر جمع با هم تقوای جمعی پیدا کنند خدای سبحان باران را به موقع به جا به وقت می بارد و به اصطلاح اموال و اولادشون را زیاد می کند «یزدکم قوتا الی قوتکم» می شود قوت به قوت اضافه می شود، اموال و اولاد زیاد می شود در نگاه جمعی اگر تقوای جمعی و اجتماعی ایجاد شد خدای سبحان برکاتش خودش را نازل می کند خیلی از حقایق که در قرآن آمده به لحاظ نگاه جمعی است که طهارت جمعی وقتی ایجاد شد، برکات جمعی نازل می شود با طهارت جمعی. و آثار اجتماعی زیادی هم دارد که آنجا هم نشان می دهد که مسئله مسئله ی چیست؟ مسئله ی اجتماعی است . معلوم می شود اینکه ما یک جانبه بخواهیم برویم که بگوییم فرد اصل است یا جمع به تنهایی با تقسیم بندی هایی که ما می شناسیم در کار نیست . چه کار بکنیم که همه ی اینها را با هم جمع بکنیم؟ نگاه قرآنی که میشود استفاده کرد و مرحوم علامه طباطبایی به این به اصطلاح بیان دارند حالا با زبان دیگری و شهید مطهری هم در آن کتاب جهان بینی هاشون توی آن جلد حیات اجتماعیش ( اسمش … ششمیش… پنجمیش.. وحی و نبوت نه بعد وحی و نبوت چی میشود؟ یک امامت و رهبری دارند حیات اخروی دارند جامع التاریخ) کتاب جامع التاریخ کتاب جامع التاریخشان ایشان در آنجا بیان می کند که اصالت با فرد یا اصالت با اجتماع خیلی بیان زیبایی دارند. یک بیان زیبایی دارند آنجا می فرمایند که ببینید ما در نگاه اجتماع انواع ترکیب ها را ذکر می کنند در نظام طبیعت ما یک ترکیب صناعی داریم ترکیب صناعی مثل اینکه الان این میز یک ماشین یک دوربین خلاصه یک چیزی که ساخته شده اشیا کنار هم قرار گرفته اند از ترکیب این ها که یک صنائت است این ها با هم ارتباط حیاتی ندارند بلکه فقط کنار هم قرار گرفته اند یک کاری از اینها در می آید به واسطه یک ماشین حرکت می کند چرخه، فرمانه، موتوره نمی دانم بدنه است باهم حرکت می کنند . این حرکت می کند با هم این یک ترکیب است که به آن ترکیب صناعی می گویند با ص که صناعت است یعنی ساخته شده است. من خلاصه اش را می گویم یک ترکیب طبیعی داریم ترکیب طبیعی مثل چی می ماند مثل این می ماند که شما وقتی که نمک را می بینید که سدیم و کلر با هم ترکیب شده نمک طعام ایجاد شده سدیم و کلر دو عنصر جدای از هم بودند دو خاصیت جدا از هم داشتند شاید هر دو هم سمی باشند تک تکشون یعنی هر دو تک تک سدیم و کلر هر دو سمی اند کلر همین هاست که میریزند و آب را ضدعفونی می کنند و سم است و روی آن هم علامت روی ظرفش را دیدید که آن علامت ” جمجمه ” دارد که خطر روی آن هست یعنی این اصلا جزو سم هست . سدیم هم از همین سنخ است که یک نوع درحقیقت جزو سموم حساب می شود اما سدیم و کلر با هم جمع می شوند، می شوند چی ؟ می شوند نمک . نمک سفره که ما همه میخوریم می شود NACL سدیم و کلر می شود نمک. یعنی ترکیبی که در این ها ایجاد می شود مجموع خواص دو تا نیست درون ماشین که ترکیب صناعی بود مجموع خواص دو تا بود، مجموع خواص چند جزء بود با هم ترکیب می شدند مجموعش می شد این. اما در ترکیب طبیعی یک ترکیب خواص جدیدی اثر جدیدی ایجاد می شود که این اثر اصلا ربطی به آن خواص قبلی ندارد یک چیز جدیدی است بین اکسیژن و هیدروژن که با هم ترکیب می شوند 2 تا گاز هستند یک مایع ایجاد می شود. که این مایع می شود منشا حیات موجودات زنده که یک اثر جدید است، خاصیت جدید است. هیچگاه اگر شما اکسیژن بخورید و هیدروژن بخواهید استنشاق بکنید با اکسیژن هیچ گاه اثر آب از آن استفاده نخواهد شد چون اثر مجموع آن دوتا نیست بلکه اثر چی هستش. اما ترکیب در نظام اجتماعات انسانی و جمع انسانی از سنخ ترکیب صناعی نیست که افراد در کنار هم قرار گرفته باشند از سنخ ترکیب طبیعی هم نیست که خود به خود یک شیء جدیدی ایجاد شده باشد. که باید این یکی از بحث هایی هست که . حالا ما باید این دو تا را گذاشتیم کنار. بزارید تا سومیش را بعدا عرض کنم که سومیش چیست که آن نزدیک ترینه در نظام ترکیبی . ما در نگاهمون بر این بودش که آیا فرد اصالت دارد یا جمع اصالت دارد؟ گفتیم نمی شود فقط به آیاتی که فرد اصالت دارد استناد کرد چون آیاتی هم وجود دارد که بر جمع اصالت دارد. نمی شود با آیاتی که اجتماع و جمع اصالت دارد فقط تکیه کرد چون آیاتی داریم که فرد اصالت دارد. جمع بین این دو تا مثل آنجایی که «لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین» نه جبره نه تفویض اما اینم نیست که بگوییم یک ذره جبره یک ذره تفویض هم نیست . امر بین الامر نه یک ذره از این است یک ذره از آن است یک ذره جبره یک ذره تفویض است نه هر دو غلط است . امر البین امرین یعنی بین جبر یعنی آنجایی بود که انسان هیچ اراده و اختیاری ندارد و تفویض که واگذار شده به انسان از این تا آن چقدر تفاوت است بین این ها امری است که هم اختیار در آن دیده می شود منتهی نه اختیار تفویضی و هم اراده الهی در کار است منتهی نه جبر در وجود انسان یعنی اراده ی الهی هست و اختیار انسان هم هست منافاتی هم با هم پیدا نمی کند در نظام فرد و جمع هم اصالت با فرد و جمع هم همین مسئله هست که در این نگاه ( حواسمون به وقت هم باشد که یک موقع بله ) در این نگاهی که گاهی اوقات پیش می آید در اصالت فرد و اجتماع یک بحث زیبایی است که حالا ان شاء الله دوستان پی اش را بهتر می گیرند . نگاه بر این است که اصل بر فردی است که شامل جمع است یعنی چی ؟ فردی که شامل جمع می شود یعنی چی؟ این از آن بحث هایی است که حالا موضوعات قبلی که گفتیم به کار می آید. ما گفتیم که در نگاه تن محوری هیچگاه تن ها با هم امکان اتحاد ندارند می تواند ابدان کنار هم قرار بگیرند، می توانیم 10 نفر در این اتاق بشینیم کنار هم باشیم اما ابدان ما هر کدام جای خودش دارد، هر کدام خواص خودش را دارد هیچ به اصطلاح اتحادی بین ابدان امکان پذیر نیست حتی عاشق و معشوق که انقدر به هم علاقه پیدا می کنند به طوری که مجنون می گوید که ” ترسم ای فساد گر فسدم کنی نیشتر ناگاه بر لیلی زنی زان که از لیلی وجود من پر است ” اگر آن شعر هم در حقیقت در آنجا می گوید. آن در وجود بدنی مادی نیست بلکه در بدن مثالی است یعنی عاشق و معشوق در نظام اتحاد و ارتباط به حدی از وفاق و اتحاد می رسند که نظام مثالیشون با هم متحد می شود به طوری که هر الم و دردی که بر این وارد می شود را آن احساس می کند هر چی که بر این وارد می شود را آن احساس می کند امکان پذیر است در نظام مثالی کاملا امکان پذیر است هر چند که در نظام مادی این دیدنی نیست و شدنی نیست در نظام مادی محقق نمی شود بلکه ممکن است نظام مادی وسیله شود برای انتقال به او یعنی در نظام مادی فرزندی وقتی یک مشکلی برای او پیش می آید مادر بدون اینکه بداند که این مشکل چیست بخاطر محبتی که به این فرزند دارد ناخودآگاه احساس چی می کند احساس سختی، ناراحتی می کند بعد معلوم می شود که در آن زمان مخصوصا حالا که گوشی ها زیاد است و زود تماس می گیرند. اون زمان این ها نبود احساسات باطنی قوی تر بود . یعنی می دید بعد از مدتی که این می آمد مادر می گفت من فلان روز . و اون می گفت بله من فلان روز مریض شدم. یا فلان مشکل برای من پیش آمده بود هرچقدر اتکا به وسایل ظاهری بیشتر می شود آن مسائل معنوی ضعیف تر می شود قوای معنوی ما استفاده ازش ضعیف تر می شود اینم یکی از مضرات اعتماد بر تکنولوژی است اعتماد غیر از استفاده است. آدم استفاده بکند ولی اعتماد غیر از استفاده است. نمی گوییم استفاده نشود اما وقتی اعتماد کردی بر این دیگر تمام آن قوا را تختعه کردی فقط اینها را دخیل میبینی و اثر میبینی حال این پرانتزه. داشتم این را عرض می کردم که در نگاه الهی که با نگاه وجودی هم سازگار است چون حالا بحث وجودی شد اشاره می کنیم چون بحث سنگینی است فقط اشاره می کنیم در نگاه الهی اصل بر این است که اصل با فرد است اما فردی که مقابل جمع است نیست چون عبدان در مقابل هم بودند اما وقتی ارتباط براساس یک مرتبه بالاتر از عبدان شکل می گیرد امکان اتحاد محقق می شود امکان اتحاد به شئنیت می رسد یعنی به طوری می شود که اگر ما می گوییم امام در نظام الهی امام یعنی کسی که مامومین شئونش هستند فرده امام اما مامومین سعه پیدا می کنند . در نظام فلسفی ما می گوییم وجود تشکیک در وجود مراتب وجود یعنی این مرتبه از وجود مرتبه نازله وجود مرتبه هیولایی است که نازلترین مرتبه وجود است میاد بالاتر میاد بالاتر هر مرتبه بالایی نسبت به مرتبه پایینی همه پایینی را دارد به علاوه حد پایینی را ندارد نقص پایینی را ندارد اما کمال پایینی را دارد لذا مرتبه بالا اشد از پایینی است بالاتر اشد از پایینی است همینطور در نظام می رود تا می رسد به مرتبه اعلل مراتب وجود در نظام تشکیک وجود که می شود خداوند سبحان. اما امام مرتبه ی اتلاقی است در نظام چی هستش؟ در نظام انسانی است وقتی در نظام انسانی امام می شود مطلق این امام مطلق یعنی تمام انسان ها می شوند شئونش لذا خیرات همه از او نشئت می گیرد، صالحین همه شئون او هستند و شرور و شرها همه نبود او هستند. یعنی آنها هم مرتبط اند اما به نحو چی ؟ به نحو نبود آن کمال که می شود شر نبود آن در حقیقت صلاح و صالح بودن می شود در عدم ایمان به او و عدم تبعیت از او می شود چی؟ یعنی می شود در حقیقت غیر صالح لذا خطاب به نوح ( سلام الله علیه) می شود که «انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح» یا به ابراهیم می فرماید در قرآن که «من تبعنی فانه منی» هرکس از من تبعیت کرد او از من است خیلی زیباست این مقابل آن است . آن «انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح» او اهل تو نیست چون تو صالحی عمل صالحی نوح و صالح به تو شبیه است و کسی که صالح است شان توست و او اهل تو نیست و اهل را تغییر می دهد تعبیرش را ما اهل را در دایره خونی میبینیم که می گوییم ارتباطات نسبی خونی می شود اهلیت خدا می فرماید نه این دایره نسب تقطع بینکم این برچیده می شود «قد راو العذاب تقطع بینکم الاسباب » اسباب ظاهری همه برچیده می شود آن درحقیقت نسب ها متقطع است. در روایت دارد که این انساب متقطع می شود در روز قیامت یا می فرماید که «یوم الیفر من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه» این نسب ها برچیده می شود اگر در دایره الهی نباشد اگر در دایره الهی بود بله تاکید می شود پس این ها تسدید می شود محکم می شود خب دور نشیم از بحث اگر در نظام فلسفی دیدیم مراتب وجود است در مراتب وجود، در مراتب بالاتر، مرتبه پایین تر دارد یا ندارد؟ لذا در مراتب بالاتر پایینی ها شئونش هستند ظهورش هستند فردیت از بین رفته در بالایی؟ نه اما در عین حال که فردیت هست شمول هست فرد در مقابل جمع بلحاظ عبدان است که فرد نمی تواند جمع شود و جمع نمی تواند فرد باشد این به لحاظ عبدان هیچگاه فرد جمع نمی شود و جمع فرد نمی شود اما به لحاظ مرتبه ی بالاتر از عبدان امکان اتحاد بین در حقیقت حقایق وجودی هست ارتباط، اتحاد، شئنیت یعنی هرکدام از اینها یک مرتبه است یک موقع اتحاد است این دو تا به یک عمل در یک تشکیلات می رسند یک کار انجام می دهند این یک مرتبه ای از اتحاد است اما به جایی می رسد که همه ی این ها در حقیقت تابع یک چی می شوند عالم ربانی ، امام می شوند اگر تابع یک امام شدند «من تبعنی فانه منی» این منی یعنی این جزء شان من است لذا اگر در روایات شریف می فرماید که حضرات معصومین علیهما سلام در روایت رجوع کنید به خلقت طینت می فرماید که خیلی روایت زیباست و زیاد هم هست می فرمایند که ما ارواحمون از اعلا علیین خلق شده و عبدانمون از علیین و مومنین ارواحشون از علیین خلق شده و عبدانشون از دون علیین . بعد آنجا می فرماید ارواحشون از فوق علیین از اعلی علیین عبدانشون از علیین ، مومنین و شیعیان، ارواحشون از علیین و عبدانشون از دون علیین بعد می فرماید که شما فکر می کنید که فرع به اصل چه نسبتی پیدا می کند و اصل به فرع ؟شیعیان می شوند عبدان ما چون ارواحشون از مرتبه عبدان ما خلق شده فکن علیهم ما میلمون به سوی آنهاست می گوید مثل پدر به فرزند مثل اصل به فرع و آنها به ما مایلند چون از آنجا خلق شدیم مبدئیت خیلی بحث زیبایی است این اصالت را دارد بیان می کند که اصالت با چیست اصالت با فردی است که این فرد شمول دارد در مقابل افراد دیگر قرار نمی گرد اگر فرد در مقابل افراد دیگر قرار نگرفت این در حقیقت اصالتش توسعه وجودش است پس اگر نگاه را بر این قرار دادیم که اصل با فرد است که قرآن هم بر این آیاتی بسیاری دلالت دارد، اما آن فردی که مقابل جمع است؟ نه . کدام فرد اصل است، آن فردی که شامل جمع است و لذا به ما توصیه کردند که در این سعه حرکت کنیم در این سمت حرکت کنیم لذا وقتی که انسان به سمت توسعه وجود می رود شمول وجود می رود به سمت نظام امام حرکت می کند به سمت کمال حرکت می کند هرچی که جلوتر می رود اثرش این باید باشد که نسبتش با دیگران نسبت چی می شود نسبت شمولی و شئنیت می شود که آنها می شوند شئنش محبتش نسبت به آنها باید بیشتر شود بله در همینجا نسبت به کفر ، مانع، شر، نقص بغضش شدید تر می شود اما در عین حال که بغضش شدید می شود بغضش به چی شدید شده است؟ میگوید فلانی شیعه شماست معصیت می کند میگه عملش را دشمن بدار اما خودش را دوست بدار . عملش را دشمن بدار چون این عملش نقص است نه خودش . اگر کافری قابل هدایت باشد نمیشود ما دشمن بداریم کافری که قابل هدایت است کفرش را دشمن می داریم با کفرش کنار نمی آییم اما دنبال هدایتش و جذبش هستیم که تعبیر پیغمبر است که می فرماید که خدای سبحان می فرماید که «لعلک باخ نفسک عن لا یکون المومنین» داری خودت را می کشی هلاک میکنی که اینها چرا ایمان نمی آوردند خطاب نسبت به غیر مومنین است یعنی انقدر علاقه داشت غصه می خورد که چرا اینها ایمان نمی آورند پس معلوم می شود که دوست داشت اینها را شان خودش می دید شئون وجودی پیغمبر بودند اما شانی که در حقیقت چی هستش اما شانی که رمیده مقابله کرده پشت کرده اما با این حال رهاش نکرده اما مگر اینکه به جایی برسد که خطاب به ابراهیم خلیل الله می شود می گوید در حقیقت کلی میشود که حق ندارید برای کفاری که کافرند شما دیگه آنجایی که کفرشون ثابت شده تقاضای دعا و استغفار کنید ولذا به ابراهیم می گوید «ما کان استغفار ابراهیم لابیه الا ان موعدهم و ایاه» اینکه ابراهیم برای پدرش آزر استغفار می کرد آزر پدرش نبود ولی در قرآن پدر اعم از پدر والد است . والد ما داریم یعنی پدری که به دنیا آوردهاست اما پدر یعنی عمو را شامل میشده، پدر را شامل میشده، پدر زن را شامل میشده اینها را همه را می گفتند به اصطلاح که حالا الان فرصتش نیست که الان دور می شویم از بحث که الا ان موعدهم وعدها ابراهیم یک قولی داده بود که برای او استغفار می کند و استغفار کرد اما آن موقع که «فلما تبین له» که در آیه دارد که وقتی روشن شد که دیگه این هدایت نمی شود دیگر آنجا استغفار نکرد پس ارتباط در نظام جمیع ( هی میخواهیم دنبال نتیجه باشیم بحثمون خیلی بحث گسترده است فروعی دارد از جهت فلسفی، از جهت روایی، از جهت قرآنی از جهات متعدد اما اگر بخواهیم خلاصه کنیم بحث را که نمی دانم دوستان سوالی کردند یا نکردند سوالی ندارند الحمدلله این همه مباحث طبیعی و عادی است برای دوستان سوالی مطرح نمی شود ) اگر بخواهیم خلاصه گیری کنیم این است که در نظام تشکیلات که میخواهیم تشکیل بدهیم آیا نظام تشکیلات که یک نظام اجتماعی است در نظام دینی ، در نظام الهی امر بهش هست، کمالی براش هست می فرماید بله منتهی این تشکیلات فرد شامل باید ایجاد کند یعنی یک کسی که می آید در این تشکیلات دیگران را خودش ببیند به طوری سعه پیدا کنند برنامه ریزی شود که اگر افرادی که اول درون آن کادر تشکیلات هستند این ارتباط و اتحاد بین خودشان شکل بگیرد محبت هاشون در دایره وجودی خودشان نسبت به هم بیشتر بشود ثانیا نسبت به کسانی که میخواهد اثر بگذارند واقعا با تمام وجودی که دوست دارند آن ها را و این ها را جزو وجود خودشان می دانند حرکت کنند یعنی من اگر یک جایی خواستم یک برنامه خاصی انجام بدهم دیدم اعتنا نکردند یا مقبول نیفتاد آیا آنجا باید ناراحت شوم از دست این ها؟ اگر فرزندم حرفم را گوش نکرد چه کار می کنم؟ رهایش کنم ؟ یا دوباره از یک راه دیگر وارد می شوم فرزندم است . خودم میبینم فرزندم را خودم میبینم فرزندم را بقای خودم میبینم اگر رفتم یک جایی با یک جوانی صحبت کردم این جوان تن نداد به حرف من میگویم خب ولش کن من حرفم را زدم تمام شد. یا میگم اگه این فرزند من بود رها نمیکردم اگر یک تشکیلات نگاهشون به این باشد که اولا در بین خودشون این من شامل را ایجاد کنند به طوری که هرکسی از بیرون به اینها نگاه می کند یک واحد ببیند یک حقیقت ببیند یک چیز ببیند نه اینکه انقدر با هم اختلاف داشته باشند که هرکسی با اینها تک تک حرف می زند درد دل اینها باز شود از بقیه این تنها که با این می نشیند بگوید خوب شد تو نیامدی ها نمیدانی چه خبر است خب این من شامل نیست این من متفرق است این مثل دانه های به اصطلاح گندم است که کنار هم ریختی در یک ظرف ربطی بهم ندارند دانه های گندم . همه در کنار هم هستند اما گسسته هستند پیوستگی درون گندم محقق شده است یک گندم با هم پیوسته است اما دانه های گندم از هم گسسته هستند در کنار همدیگر بله تا وقتی که در آن خوشه قرار دارند پیوستگیشان به خوشه است اما وقتی که این ها را جدا کردی دیگه اینها پیوسته نیستند گسسته هستند . یک تشکیلات اگر میخواست شکل بگیرد باید پیوند های افراد کادر اینها با هم چی باشد؟ مکرر باشد هرچقدر این پیوندها مکرر باشد دقت می کنید پیوندهای مکرر ، رابطه های افراد درون کادر اصلی مکرر باشد رابطه های متعددی پیدا کند اعم از رابطه ی کاری اعم از ارتباطات خانوادگی اعم از ارتباطات اجتماعی رابطه های مختلفی که این پیوند ها ی مختلف این ها را بهم چی کار کند؟ بیشتر بهم گره بزند در یک جایی که مشکلی برای یکیشون پیش می آید نگویند خب ما فقط کاری با هم رابطه داریم کاری به مشکلات همدیگر نداریم سید بحرالعلوم نقل نسبت به ایشان است و دیگری هم هست وقتی که یکی از مواقعی که خدمت حضرت رسیدند حضرت به ایشان یک تشر زدند که سید دیشب سیر خوابیدی یکی از همسایه های تو گرسنه بود سید میگوید که عرض کردم که آقا من خبر نداشتم می گوید اگر که خبر داشتی که از دایره ولایت ما خارج بودی تشرت میزنم که چرا خبر نداری میشود افراد در کنار دارند کار می کنند غم و غصه هاشون و خوشحالی هاشون با هم شریک نشوند نمی شود اگر غم و غصه ها و خوشحالی هاشون به هم ربطی نداشت فضولی خوب نیست اما ارتباط استحکامی یک واحد بودن خوب است لذا ببینید خدای سبحان تشکیلات درست کرده در نظام خلق و انسانی خانواده ، نسب ها ، ارحام ، همسایگان نمی دانم کشور، قوم ها ،نژادها همه این ها یک نوع ارتباط است که با هم چی شوند که باهم پیوند بخورند « انا خلقناکم من ذکر و انثی » که همه را از یک پدر و مادر یعنی یک ارتباط چی ؟ کامل جهانی بین همه انسان ها این یک پیوند تشکیلاتی است که انسان ها نسبت به هم چی باشند احساس چی بکنند نزدیکی داشته باشند که از یک نوع هستند بعد می آید جلوتر تا می رسد به خانواده تا می رسد به در حقیقت یک قبیله یک ارحام و… این ها نگاهی است که همین مدل را در تشکیلات چی شود نظیرش ایجاد شود هرچی پیوندهای افراد در این ارتباطات مکررتر شود این تشکیلات چی می شود بقاءش و دوامش بیشتر می شود و آن من شاملش قوی تر می شود هرچند پیوندها به لحاظ دستوری و امری باشد مثل اینکه من رئیس اداره هستم به نیروهام می گویم و آنها هم می گویند باشه این اصلا یک پیوند اجتماعی نیست این کاملا یک پیوند چیه؟ یک پیوند گسسته است میخواد پولش را بگیرد حقوقش را بگیرد می داند که اگر این کار را نکند ممکنه از این کارش این محبت درش نیست بله منافاتی ندارد این محبت هم درش باشد اما اگر فقط آن بود لذا اگر در تشکیلات ارتباطات فقط براساس نظام دستوری شد و حفظ موقعیت ها شد آن تشکیلات یک تشکیلات از هم گسیخته است ، گسسته است اگر تشکیلات براساس نظام بدن شد که آن ترکیب نوع سوم که دیگر فرصت نشد و ان شاء الله جلسه بعد بیشترعرض خواهیم کرد .اگر ترکیب از جنس ترکیب بدن شد فوق ترکیب طبیعی می شود ترکیب طبیعی هر دو خاصیتشان در هم حل می شد اما اگر ترکیب شد ترکیب بدن می شوند دست و پا و چشم و ابرو و اعضا و جوارح که همه با هم با تمام اختلافی که دارند حفظ اختلافشون هست دست دسته و پا پاس ، اینطور نیست که سدیم دیگر محو شده است در نمک کلر محو شده در نمک نه اینجا دست دست است و پا پا ست حفظ در حقیقت آن عضو شده منیت و فردیتش در کار هست اما در عینی که منیت در کار است در عین حال محو در جمع است خیلی زیباست مثال ، مثال خیلی زیباست که تشکیلات ما نه ترکیب صنایی است مثل جلسات تشکیلاتی که اجتماعاتی که براساس اوامر و دستورات و شکل های ظاهری شکل گرفته است آن ترکیب صنایی است همه در کنار هم هستند یک کار هم ازشون بر می آید اما این تشکیلات نیست این گسسته است یک چیزی، قهری این ها را در کنار هم قرار داده است یا حقوق است یا نمی دانم زور است هر چی که هست یک قهر است. حالا یا تشکیلات طبیعیه افراد گم می شوند در آن فقط آن جمعیت دیده می شود دیگه فرد دیده نمی شود اما آنجایی که هم فرد دیده شود هم جمع دیده شود هم فرد در جمع محو باشد هم فرد فرد باشد آن تشکیلات می شود شبیه نظام مادی اش می شود نظام بدن و اعضای آن که با هم حیات دارند و زنده هستند با هم کار می کنند و تحت نظارت یک نظام نفسی و روحی این تشکیلات می تواند یک تشکیلات موفقی باشد حالا این نظیر را هم مثال را هم زدیم تا کاملا قابل چی باشد کاملا قابل تطبیق باشد خصوصیات البته بحث بیش از این می طلبد و ان شاء الله در جلسات بعدی بیشتر از این در خدمت دوستان خواهیم بود. حالا اگه سوالی هم هست تا یکی دو سه دقیقه که باقی مانده من امکان باشه خدمت دوستان هستم. سوال : اگر امکان دارد آدرس بحث علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بفرمایید؟
استاد: علامه این را در مطاویع43:05 بحث های مختلفی بیان کرده حالا ان شاء الله اگر امکان پذیر شد بعضی از بحث هایش را که تفصیلی تر است را عرض خواهیم کرد و دوستان هم این ها را آدرس ها را در کانال می گذارند یعنی اگر به کانال رجوع کنید این ها را چون در آورده شده است منتهی الان همراه من نیست حالا دوستان در کانال می گذارند
سوال : با نگاه آسیب شناسانه عدم تحقق احساس فردی در جمع چگونه؟
استاد :این عرض کردم با این مثال سومی که زدم احساس فرد بودن در جمع هیچ آسیبی نمی بیند بلکه احساس تن بودن در جمع آسیب می بیند فرد به معنای تن آسیب می بیند اما فرد به معنای فرد شامل آنجا سعه پیدا می کند حب ذات انسان قوی تر می شود منتهی حب ذات خودخواهی در قبال دیگران نیست حب ذات یعنی ذاتش توسعه پیدا می کند . که حالا یک جلسه راجع به توسعه ذات صحبت می کنیم که دین آمده ذات را توسعه بدهد وقتی ذات توسعه پیدا کرد میبینیم این فردیت پیغمبر اکرم فردیتش اقوای فردیتها بود یعنی آن فردی که همه انبیا شانش هستند همه هستی و عالم شانش هستند این فردیت ابتهاجش به ذاتش اشد ابتهاج است چون همه کمالات را ظهور خودش می بیند در عین حال نسبت به خدای سبحان عبودیت محض هست خضوع تام است هیچ کمی در خضوع ندارد اما در عینی که این همه وسیع است و این همه عظیم است اثر فردیت این است که خضوع باید بیشتر شود سعه فردیت در این است که هرچی بخواهد وسیع تر شود خضوعش نسبت خدای سبحان و نسبت به دیگران بیشتر می شود. این را بگم تمام کنم در رابطه با مریم سلام الله علیها در قرآن کریم این دعای خیلی زیباست وقتی خدای سبحان می فرماید ای مریم «ان الله الصطفاک و طهرک و الصطفاک علی نساء العالمین» 3 پست، 3 مقام به مریم سلام الله علیها داده شد یکی اینکه ان الله الصطفاک ( خدا تو را برگزید برای خودش ) و طهرک ( تو را به تطهیر و عصمت رساند) و و الصطفاک علی نساء العالمین اول تو را برای برای خودش برگزید بعد طهارت و عصمت داد و بعد تو را بر زنان دیگر برتری داد مقام اجتماعی سومیش مقام چی بود مقام اجتماعی . آن دو مقامش، مقام فردی بود و این مقام اجتماعی یعنی نبوتی در انبیا می شود نبوت و رسالت آن 2 تا جنبه ی درونی خودش بود و این جنبه ی بیرونی اش بود و الصطفاک علی نساء العالمین بلافاصله در آیه می فرماید چی «یا مریم اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین » اقنتی لربک و اسجدی در مقابل آن دو تکلیف چی بود؟ فردیش بود که ان الله الصطفاک و طهرک، اقنتی و سجدی این دو تا هم فردی بود اما در مقابل و الصطفاک علی نساء العالمین ، و ارکعی مع الراکعین رکوعت و عبادت باید اجتماعی باشد چقدر زیباست یعنی انسانی که می خواهد رشد کند حتما باید تکالیف ویژه ی عبادی هم برای خودش در نظام اجتماعی قرار دهد که حالا این تکالیف ویژه اجتماعی اگر ان شاء الله شد به عنوان یکی از این عهدهای جمعی جلسه آینده در کنار بحث یادمون باشد که این را هم چون من یادم می رود دوستان یادآوری کنند ان شاء الله که این بحث را هم که تکالیف اجتماعی که برای نظام تشکیلات اجتماعی لازم است در عهدهای جمعیمان بیشتر داشته باشیم
سوال :رابطه فرد و جامعه رابطه ای است وجودی اما آیا رابطه حدود مادی بی تاثیر است؟ استاد :باشد این سوال هم که چون فرصت می گذرد و الان دوستان می خواهند یه توسلی هم داشته باشند دیر می شود ان شاء الله خدای سبحان وجود ما را به سمت آن فرد شامل سوق بدهد و حرکت های اجتماعی و تشکیلاتی ما را روز به روز ان شاء الله قوی تر و پربارتر و عاری از آن منیت هایی که تن محوری است و خصوصیات سیطره تن است ان شاء الله عاری از این ها کند ما را به کمالی که برای اولیائش قرار داده است ان شاء الله برساند.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اولین کسی باشید که برای “حرکت کاروانی، جلسه 7” دیدگاه میگذارید;