بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع برنامه: سیره تربیتی حضرت هود علیه السلام قرآن کریم
موضوع برنامه: سيره تربيتي انبياي الهي در قرآن کريم(حضرت هود عليهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابديني
تاريخ پخش: 22-08-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
بنويس که هرچه نامه دادم، نرسيد *** بنويس که يک نفر به دادم نرسيد
بنويس قرار من و او هفته بعد *** اين جمعه که هرچه ايستادم نرسيد
شريعتي: «اللهم عجل لوليک الفرج». سلام ميکنم به همه شما بينندهها و شنوندههاي عزيزمان، انشاءالله هرجا که هستيد بهترينها نصيب شما شود. خوشحاليم که در آغازين روز هفته همراه شما هستيم. حاج آقا عابديني سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا عابديني: سلام ميکنم به همه بينندگان و شنوندگان عزيز. خدمت همه زائرين امام حسين هم سلام عرض ميکنيم که همراه با کاروان امام حسين(ع) و کاروان اسرا به سمت و سوي قبله عشاق حرکت کردند و دلها را همه حسيني کردند و عطر و بوي حسيني را در همه ممالک اسلامي ايجاد کردند و آنجا را مغناطيس قلبها قرار دادند.
شريعتي: بحث ما با حاج آقاي عابديني سيره تربتي انبياء در قرآن کريم بود. قصه حضرت هود را با هم مرور ميکنيم و درسهاي ماندگار را با هم ورق ميزنيم. امروز هم ادامه بحث را در کنار شما خواهيم شنيد.
حاج آقا عابديني: (قرائت دعاي فرج) انشاءالله از ياران و و ياوران حضرت باشيم. انشاءالله دلهاي ما در اين ايام به برکت محبت امام حسين(ع) جزء ياران و سرداران حضرت قرار داده شويم.
حضرت هود از انبياي بزرگي است که در قرآن بيش از هشتاد آيه در مورد ايشان وارد شده است. قسمتهاي مختلفي از آيات در زندگي حضرت هود و اختصاصات حضرت هود گذشت. امروز به بعضي آيات اشاره ميکنيم که به نکات بيشتري برسيم.
يکي از نکات اين است که وقتي هود(ع) ابلاغ رسالت را کرد و اکثريت مردم رسالت او را نپذيرفتند، در جواب آنها در سوره هود ميفرمايد: «فَإِنْ تَوَلَّوْا» اگر شما به من پشت کنيد، «فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ» وظيفه من اين بود که امر الهي و ابلاغ رسالت الهي را به شما رسانده باشم. من در کارم ناموفق نبودم. در جامعه امروز ما براي کساني که در امرتبليغ دين و امر و به معروف و نهي از منکر هستند، خيلي صدق ميکند. اينجا هود وظيفهاش را به اينها به عنوان يک پيامبر و رسول الهي بيان ميکند. حتي اگر اکثريت ايمان نياوردند و قبول نکردند. انجام وظيفه و رسالت الهي جزء مأموريت ماست. نميتوانيم بگوييم اگر اثر نداشت پس ما هم رها کنيم. خود رساندن پيام يک باقيماندن پيام را به دنبال دارد و يک اتمام حجت را به دنبال دارد. يعني کسي که رسالت به او ميرسد برايش اتمام حجت ميشود. پس من کوتاهي نکردم و شکست خورده نيستم. فکر نکنيم اگر نبي مثل نوح که گذشت، اگر ايمان نياوردند شکست خورده است. چون ايمان آوردن مردم بحث دومي پس از رسالت آنهاست. اساس کار آنها رسالت آنها بود که ابلاغ کنند. اينها هم فهميدند ولي ايمان نياوردند. ايمان آوردن يک فضل دوم است. اينهايي که گمراه شدند و بعد برايشان عذاب نازل شد، به واسطهي همين رسالت نوح بود که آمد و اينها فهميدند ولي قبول نکردند. اين فهميدن کار حضرت هود در اينجا محقق شد. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ» به کمال ابلاغ من آنچه را که وظيفه داشتم به شما برسانم، رساندم. لذا اگر شما قبول نکرديد، «وَ يَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْماً غَيْرَكُمْ» اين هم سنت الهي است. اگر رسالت محقق شد، ابلاغ محقق شد ولي پذيرش محقق نشد، دنبالهاش سنت دوم الهي است. سنت اول الهي ارسال رسولان و ابلاغ پيام بود.
سنت دوم اگر قبول کردند و هدايت شدند کمال پيدا ميکنند، اگر قبول نکردند و هدايت نشدند، «وَ يَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْماً غَيْرَكُمْ» خدا با شما عقد و اخوت نبسته که بگوييد: هر طور که باشيد ميخواهد شما را حفظ کند. شما با علم به اينکه پيام هود چه بود ايمان به نداي رسالت هود نياورديد. «وَ يَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْماً غَيْرَكُمْ» اين سنت جاري است. اين دو سنت هردو مربوط به همه انبيا است. «وَ لا تَضُرُّونَهُ شَيْئاً» شما با قبول نکردن، نه ضرري به هود ميزنيد. نه ضرري به خدا ميزنيد. يعني اين گونه نيست که اگر شما قبول نکرديد در برابر خدا ايستاده باشيد و به خدا ضرري بزنيد. يا در مقابل هود به عنوان نبي الهي ايستاديد و به او ضرري بزنيد. او همه کارش را انجام داد. خدا به احسن وجه کار هود را پسنديد و تمام شد. او ضرر و شکستي در رسالتش نبود. «إِنَّ رَبِّي عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ» سنت الهي اين است که هرگاه انتهاي آيهاي را به اسمي از اسماي خود ميآورد، اين اسم حاکم بر علت براي تمام روح آن آيه است. يعني حفيظ بودن خداي متعال و اينکه هيچ چيزي از آنجا محو نميشود، دو اثر دارد. هم فعل هود را که ارسال و ابلاغ رسالتش بود را حفظ ميکند، هم فعل قوم را که قبول نکردن بود خداي متعال جزايش را محقق ميکند. پس حفيظ بودن هم ناظر به ابلاغ هود(ع) است. هم ناظر به کفر قوم او عِقاب آنها.
دومين آيهاي که در سوره هود هست، «وَ تِلْكَ عادٌ جَحَدُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ» (هود/59) قوم عاد «تِلکَ» اول آيه آورد. «وَ تِلْكَ عادٌ» اشاره به دور است. اين اشاره به دور بودن، در قرآن بايد يک کد دست ما باشد که هرجاي قرآن وارد ميشويم اين را به کار بگيريم، «تِلکَ» وقتي به کار گرفته ميشود به دو جهت است. گاهي اينقدر آن چيز حقير و پست است، گاهي اينقدر عظيم است و شريف است که از دسترس بشر دور است. «تلک و ذلک» که براي اشاره به دور به کار برده ميشود. «هذا» اشاره به نزديک است. «تلک» اشاره به دور است. اينجا ميگويد: «وَ تِلْكَ عادٌ» عاد با کاري که در مقابل هود ايستادند، يعني اينها دور شدند. خدا نکند انسان در منظر الهي خطاب «تِلک» به او شود. يعني کسي که از قرب الهي دور باشد، اين دور بودن يک عِقاب عظيم است. «جَحَدُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ» اينها انکار است. انکار غير از نفهمي است. نفهميدن طوري است که گاهي انسان نميفهمد. جاهل است. «جَحَدُوا» يعني ميدانستم ولي انکار ميکردم. «جَحد» يعني انکار مع العلم. ميدانستند، فهميدند، ولي زير بار نميرفتند. چون ديدند بايد خيلي سال از اين بگذرند. «وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ» اينها زير بار امر الهي نرفتند اما زير بار هر ستمگر عنودي را حاضر هستند تبعيت کنند، چون با دنيايشان سازگار است و منافع اينها به خطر نميافتد. اما زير بار خدا نميروند. يعني کسي که زير بار خدا نرود، زير بار جباران عنود بايد برود. کسي که با خدا عبد شد، عبوديت حق انسان را آزاد ميکند. چون خداي متعال عنود و جبار نيست. جبار به معني جبران کننده است. جبار به معني ستمگر نيست. کمال انسان را ميخواهد و جبران کننده است.
هرکسي عبد است. منتهي گاهي عبد خداست، لذا سرور است. جوهره عبوديت، ربوبيت است. مالکيت و عزت و شرف است. گاهي عبد هست اما عبد نفس است. حقير و تحقير شده است. «وَ أُتْبِعُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً» (هود/60) وقتي اينها اينطور شدند، در اين دنيا لعنت الهي شامل حالشان ميشود. بلکه در آخرت هم اينها مبتلا به لعنت الهي هستند. خداي متعال در همين سوره هود اقوام زيادي را به لعن و دور باد از رحمت حق، يعني لعنت از هر دو جهان و از همه سعادتها و کمالات محروم ميشوند. يعني وقتي خداي متعال لعن ميکند و مؤمنين را به لعن آنها امر ميکند، اين يعني از تمام سعادتها دور شده است. اينطور نيست که در قرآن بحث مرگ بر بعضي از اقوام نيامده باشد.
در سومين نکته ميفرمايد: «ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ» (مؤمنون/43) خداي متعال نگاهش به انسانها علاوه بر نگاه فردي که هر انساني در آن آينده و نظام سعادت و شقاوتش برايش احکامي دارد. براي انسانها به عنوان امتها احکام جاري کرده است. اين نشان ميدهد انسان در نظام ارتباط جمعي مسئوليت دارد. هر امتي اجل دارد و اين اجل کم و زياد و دير و زود نميشود. لذا هرکسي در آن امت که قرار گرفته به همراه امت اجلي برايش است. اگر توانست در آن امت تأثير بگذارد و آنها را به سمت سعادت ببرد، اجل اينها با سعادت به نتيجه ميرسد. لذا اين امت به تبع اين فرد به سعادت ميرسند. اجل آنها هم به تبع اين سعادت محقق ميشود. اما اگر کسي کوتاهي کرد، مثل اين است که ما دو تا مرگ داريم. يک مرگ فردي داريم، يک زندگي فردي داريم. يک زندگي اجتماعي يک مرگ اجتماعي داريم. اگر کسي به آن بيتوجه باشد، مثل اين است که به مرگ و زندگي فردي بيتوجه باشد. اين دائماً براي انسان هست حتي ممکن است انسان از دنيا رفته باشد، ولي حيات اجتماعي باقي باشد. مثل کسي که در يک اجتماعي تأثير گذاشته است. اين اجتماع تا هست حيات اين باقي است. لذا حيات فردي ما زمانش به اندازه عمر ظاهري ما است. اما حيات اجتماعي ما به اندازه حيات آن اجتماع است. اگر گناهي را سنت گذاري کند، هرکسي تابع او ميشود در حيات اجتماعي براي او هم نوشته شده است.
يک روايت زيبايي در جلد يازدهم بحار صفحهي 350 است. بعد از اينکه جريان قبول نکردن قوم هود نسبت به دعوت هود محقق شد، قبل از اينکه عذاب نازل شود حدود هفت سال خشکسالي شد. اين هم يک سنت الهي است. معمولاً قبل از وقوع عذاب يک سختيهاي زيادي پيش ميآيد که اين سختيها باعث ميشود اگر کسي در سختي امکان برگشت داشت، برگردد. «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» (انعام/42) ما اينها را به سختيها مبتلاء ميکنيم. اين سختيها ساده نيست. چون اگر کسي خوابش خيلي عميق باشد با يک صداي ساده بيدار نميشود. آن کسي که خودش را به خواب زده است، هر صدايي کني بيدار نميشود. لذا صداهاي خدا متفاوت است. اگر کسي با صداي ابتدايي ساده بيدار شد، يعني گاهي يک تب او را از خواب بيدار ميکند. اما گاهي نه، بايد يک مريضي شديد باشد. گاهي بايد تا لب مرگ برود. گاهي ميبينيد يک عذاب اجتماعي نازل ميشود. يک زمان هست کسي در کوير زندگي ميکند. اگر باران در کوير نيايد، تحمل مردم در کوير زياد بوده است. اما وقتي قومي در يک جاي سر سبز زندگي کرده با خوشي و رفاه زياد بوده، وقتي به خشکسالي ميرسند فشار زياد ميشود و برايشان سخت است.
قحطي محقق شد و همه جاي اقوام را قحطي گرفت. خود هود کشاورز بود. در بعضي روايات وارد شده هود کشاورز بود و در بعضي روايات هم گفتند: تاجر بود. ظاهرش اين است که برههاي از عمرش را کشاورز بود، اما بعد از عذاب که به مکه ميرود، تاجر شده است. اينجا ميگويد: هود کشاورز بود. در دوران خشکسالي يک عدهاي از اقوام نزد هود آمدند. ميدانستند مشکل توسط حضرت هود حل ميشود. وقتي در زدند، همسر هود که سفيد موي بود و يک چشمش هم نابينا بود در را باز کرد. گفت: شما که هستند؟ گفتند: ما از فلان شهر آمديم. آنجا خشکسالي شده و فشار زياد شده، آمديم از هود تقاضا کنيم که براي ما دعا کند تا باران بيايد و بلاد ما دوباره سرسبز شود. اين خانم گفت: اگر هود هنري داشت براي خودش ميکرد. اگر دعايش مستجاب بود براي خودش ميکرد. مزرعهي خودش بيآب است. پرسيدند: هود کجاست؟ گفت: سر مزرعه خودش است. اينها نزد هود آمدند. معلوم ميشود اينها ايمان داشتند. آمدند و گفتند: شما از خدا بخواه که سرزمين ما سبز شود و باران ببارد. هود(ع) فرمود: شما به شهرهايتان برگرديد. نماز باران خواندند و دعا کردند و گفتند: برگرديد که باران بر شما باريد. نگاه ما نگاه مادي و زمان و تدريج است. اگر خدا بخواهد در غير از اين اجابت کند، باورمان نميشود و انکار ميکنيم. لذا خداي متعال مطابق ما اجابت قرار داده است. گاهي که خداي متعال دعاي ما را دير اجابت ميکند براي اين است که باور نداريم. دير اجابت ميشود تا باور کنيم. لذا تعبير هست که به مقدار يقين شما به خدا اجابت محقق ميشود.
مرحومه علامه طباطبايي ميفرمايد: چرا انبياء از خدا تقاضا ميکردند مرده زنده شود و زنده ميشد؟ چون باور داشتند خدا بر اين هم قادر است. ولي ما بر اين باور نداريم. لذا هيچ وقت زنده شدن مرده را تقاضا نميکنيم. چون اين را باور نداريم. ولي انبياء چون باور دارند آن کار را هم ميکنند. در عرف ميگويند: مرده، زنده نميشود. اين محال عرفي است. اما اين محال عقلي نيست که عقلاً محال باشد.
باران باريد و سرسبز هم شد. گفتند: يا نبي خدا يک سؤالي از شما داريم. ما يک چيز عجيبي ديديم. حضرت فرمود: چه؟ گفتند: وقتي ما در خانه شما آمديم، خانمي با اين خصوصيات گفت: هود اگر هنري داشت براي خودش ميکرد. هود فرمود: او همسر من است. من دائماً از خدا ميخواهم که عمر اين طولاني شود. گفتند: او با شما دشمني دارد و شما اينطور با محبت هستيد؟ هود فرمود: هرکسي يک دشمني دارد. خدا براي هرکس يک دشمني قرار داده که او را اذيت کند. دشمن من اين است. اما اگر عدو و دشمن من جايي باشد که در دسترس من باشد، تحملش براي من راحتتر است تا اينکه دشمن را نبينم و نشناسم. چه تعبير عجيبي است. يعني تا اين حد زندگي سخت ميشود که زن انسان دشمن باشد. اين يک چيز عجيبي است. البته هود(ع) و انبياي ديگر اگر گاهي همسران بد داشتند، همسران خوب هم داشتند. چون فرزندان انبياء از نسل هود بودند. لذا حتماً همسران ديگر هم داشته که مادران انبياء بودند. اين خانم قطعاً نميتوانسته مادر انبياء باشد.
شريعتي: هر مؤمني دشمني دارد يعني چه؟
حاج آقاي عابديني: يعني خداي متعال براي هر مؤمني يک ابتلايي را به عنوان دشمن قرار داده است. اين دشمني محل اين است که اين به مراتب اخلاص برسد. اين دشمني از شيطان گرفته تا شياطين انسي. لذا هرکسي حواسش اگر باشد حتي بدون دشمن انسي نيست. منتهي گاهي اگر اين دشمن را بشناسد و تحت کنترلش باشد، اين بهتر ميتواند کنترل کند و خودش را در امان نگه دارد.
هود به اينها فرمود: اگر دوباره ايمان بياوريد حتماً دوباره زمينهاي شما سرسبز ميشود. «يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ» هم قوتهاي شما بيشتر ميشود و هم باران بر شما ميبارد. اما نپذيرفتند و بعد از اين که نپذيرفتند، عذاب پس از اين آمد. در جريان نوح(ع) هم همينطور بود. نسبت به ادريس هم همين مسأله خشکسالي بود. در نظام جمعي خشکسالي عمومي است. در نظام فردي هم قبل از اينکه انسان به شقاوت مبتلا شود خداي متعال گاهي يک فشارها و سختيهايي ايجاد ميکند که اين برگردد. اما گاهي ما اين ابتلائات را به اين تعبير ميکنيم که خدا ما را دوست ندارد. از ما روي برگردانده است. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين» (بقره/155) همه اينها ابتلائات ما است که مقام صبر شما بيرون بريزد. بياييد برگرديد و ابتلائات باعث نجات شما شود. در دل سختيها يک بابي از نور هست. يک بابي از نجات هست. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا» (انشراح/6) منتهي ما يُسر را به معناي رفاه و راحتي ميبينيم. يُسر در نظر خدا نجات است. عُسر همان يُسر است، منتهي اين دقت ميخواهد. اينها با هم است. يکي بعد از ديگري نيست. از نگاه مادي اين عُسر سختي است. ولي از ديد الهي اين يک راحتي و خوشي است. همينطور که جريان کربلا هم از نگاه ظاهري اينها در فشار و سختي بودند ولي از نگاه حضرت زينب زيبايي بود.
شريعتي: امروز صفحه 397 قرآن کريم، آيات 7 تا 14 سوره مبارکه عنکبوت در سمت خداي امروز تلاوت ميشود.
«وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ «7» وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «8» وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ «9» وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِي صُدُورِ الْعالَمِينَ «10» وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِينَ «11» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِينَ مِنْ خَطاياهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ «12» وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ وَ لَيُسْئَلُنَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَمَّا كانُوا يَفْتَرُونَ «13» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ «14»
ترجمه: و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، قطعاً لغزشهاى آنان را مىپوشانيم، و بى شك بهتر از آنچه عمل مىكردهاند پاداششان مىدهيم. و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكى كند، و اگر آن دو كوشيدند تا چيزى را كه بدان علم ندارى شريك من سازى، از ايشان اطاعت مكن، سرانجامِ شما به سوى من است، پس شما را از (حقيقت) آنچه انجام مىداديد آگاه خواهم ساخت. و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، بى شك آنان را در زمرهى شايستگان در مىآوريم. و برخى از مردم (به زبان) مىگويند: به خداوند ايمان آوردهايم، پس هرگاه در راه خدا آزار ببينند، اذيّت و آزار مردم را به عنوان عذاب خداوند قرار مىدهند، و اگر از جانب پروردگارت يارى و پيروزى رسد، با تأكيد مىگويند: ما با شما بوديم. آيا (نمىدانند كه هيچ كس از) خدا به آنچه در دلهاى جهانيان مىگذرد، آگاهتر نيست؟ و قطعاً خدا كسانى را كه ايمان آورده مىشناسد، و منافقان را (نيز) مىشناسد. و كسانى كه كافر شدهاند، به كسانى كه ايمان آوردند گفتند: شما راه ما را پيروى كنيد، (اگر گناهى داشته باشد) ما گناهان شما را بر عهده مىگيريم. در حالى كه چيزى از گناهانشان را عهدهدار نيستند؛ قطعاً آنان دروغگويانند. بى شك آنان هم بار (خطاى) خودشان و (هم) بارهاى ديگر را با بار خود بر دوش خواهند كشيد، و مسلّماً در روز قيامت از آنچه به دروغ مىبافتند بازخواست خواهند شد. و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس در ميان آنان، هزار سال به استثناى پنجاه سال درنگ كرد، (ولى جز اندكى از مردم به سخن او گوش ندادند) پس طوفان (قهر خداوند) آنان را در حالى كه ستمگر بودند فرا گرفت.
شريعتي: اشاره قرآني امروز را بفرماييد.
حاج آقاي عابديني: در محضر صفحه 397 قرآن کريم هستيم. اين صفحه از صفحاتي است که به نظام جزاي اعمال اشاره دارد. همينطور که در نظامهاي ظاهري يک نظام علت و معلول داريم که ميشناسيم، مثلاً آب ميخوريم سيراب ميشويم. غذا ميخوريم گرسنگي ما برطرف ميشود. در نظام عليتي که خداي متعال قرار داده است، آن نظام عليت خيلي عظيم است و روابط آن بسيار پيچيده است. اما در قرآن کريم و روايات شريف مثلاً مرحوم صدوق کتابي به اسم «ثواب الاعمال و العقاب الاعمال» نوشته که ثواب الاعمال يعني نظام جزا، اين عمل چطور جزا داده ميشود. در قرآن کريم اين سنتها را متعدد بيان کرده است. براي هرکدام از اينها قوانيني دارد. در صدر اين صفحه ميفرمايد: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ» کساني که ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، وقتي با ايمان، عمل صالح انجام شود، «لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ» سنت تکفير الهي، تکفير يعني پوشاندن. يعني خداي متعال کسي را که با ايمان باشد، اگر سيئه و بدي در وجودش بوده است، به واسطه اين ايمان و عمل صالح که انجام ميدهد، آن عمل بد پوشيده ميشود. لذا هرچقدر ما به عمل صالح دست بزنيم، يکي از نتايج اين است که اين اعمال گذشته پاک ميشود. پوشيده ميشود. لذا حواسمان باشد هر عمل صالحي که انجام ميدهيم نه اينکه جزاي اين عمل صالح را محقق ميکنيم بلکه يک عمل سيئه هم ميپوشانيم. «وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ» يکي از سنتهاي ديگر ما اين است که وقتي کسي اينطور عمل کرد، سيئاتش پوشيده ميشود و در وقت جزا به بهترين اعمالش هم جزا داده ميشود. ما يک خداي مهربان و رحيم داريم. تا عمري باقي است هرچقدر ميتوانيم عمل صالح انجام دهيم. يکي از عمل صالح عظيم در اين روزها همين است که دلهايمان را روانهي کربلا ميکنيم. آنهايي که نتوانستند بروند با قدم دل عازم آنجا باشند و دلهايشان کربلايي باشد.
شريعتي: چه توصيههايي به زائرين اباعبدالله ميکنيد؟ چه مراقباتي داشته باشند تا سفرشان پربارتر شود؟
حاج آقاي عابديني: از مهمترين مراقبات اين است که حواسمان باشد امام حسين(ع) و حضرات معصومين به زائرين و کساني که آنجا پذيرايي ميکنند، خيلي غيور است. به اين معنا که حواسمان باشد اگر يک سختي از جايي و کسي ايجاد شود، حواس ما باشد که اين زائر امام حسين است. اگر با اين نگاه ديديم و کظم غيظ کرديم، اين رحمت و مودتي که بين ما ايجاد ميشود، امام حسين از خداي متعال به نحو احسن براي ما جزاي خير طلب ميکند. لذا بهترين توصيه در اين ايام اين است که سعي کنيم محبتهايمان را نسبت به مؤمنين افزايش بدهيم، نسبت به عراقيها خيلي محبت بکنيم. آنها با اين سعه صدر از ما پذيرايي ميکنند، کم و زيادش را به رو نياوريم. اگر کوتاهي و نقصي دارند جلوه ندهيم. اگر دلمان ميخواهد به امام حسين(ع) خدمتي بکنيم، به زائرين و مؤمنيني که آنجا هستند خدمت بکنيم.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي عابديني: انشاءالله خداي متعال وحدت امت اسلامي و مؤمنين را روز به روز بهتر و بيشتر قرار بدهد. اين سفر را براي همه آنها بيخطر و ايمن قرار بدهد. زيارات همه را انشاءالله قبول کند.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.