بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت موسي عليهالسلام در قرآن کريم
برنامه سمت خدا
تاريخ پخش: 11-02- 1400
شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» سلام میکنم محضر تک تک عزیزانم، خانمها، آقایان، بینندگان خوب ما، اهالی خوب سمت خدا. به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید. خوشحالیم که همراه شما هستیم. طاعات و عبادات شما قبول باشد. حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله و عرض ادب و احترام و سلام خدمت همهی بینندگان و شنوندگان عزیز. بنده هم آرزوی قبولی همهی طاعات دوستان را دارم و انشاءالله این طاعات آمادگی برای وجود به شبهای قدر را در وجود ما ایجاد کرده باشد.
«بسم الله الرحمن الرحیم. اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه في هَذه السّاعة و في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلًا و عيناً حتّى تسكنه أرضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلا»
انشاءالله خدای سبحان در این ماه مبارک رمضان زمین دلهای ما را به عرض اطاعت ولی الهی و خودش منور کرده باشد و سلطه و ولایت ولی الهی در وجودمان دائم باشد انشاءالله. و این شبها هم شبهایی است که عرض ارادت به ولی الهی است که از یک سو اعمال ما، اعمال سال ما بر ولی الهی عرضه میشود. عرض اعمال است بر ولی الهی که آنچه که انجام دادیم یک تقاضا و استعدادی در وجودمان ایجاد میکند. یعنی ما را آماده میکند برای گرفتن مرتبه بعدی. کارهای ما در سال گذشتهمان ما را آماده میکند برای گرفتن… مثل اینکه میماند که انسان دارد با اعمالش استعداد پیدا میکند. ما استعدادسازی داریم میکنیم با تک تک اعمالمان برای اینکه تقدیرات جدید را بگیریم و لذا خدای سبحان از روی رحمتش ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان را قرار داد تا با تلطیف اعمال در آن وقتی که میخواهد تقدیر اعمال شود، با تلطیف اعمال، عرض اعمال ما طوری شود که آمادگی ما در وقت گرفتن برای تقدیر بالاترین باشد، بهترین باشد. اگر کوتاهی در ماههای دیگر، کم شده باشد، توجهات بیشتر شده باشد تا آن وقتی که آدم دارد میگیرد آماده شده باشد این دهان وجود ما، ظرف وجود ما، تا بیشترین و بهترین را میتواند بگیرد.
شریعتی: یعنی سرمایهای که سال قبل در شب قدر گذشته به ما دادند چطوری امسال خرجش کردیم. حالا امسال عرضه میشود.
حجت الاسلام عابدینی: بله دیگر. آن را چطوری خرج کردیم؟ آیا یک موقع است ممکن است سرمایه را انسان مثل مثلاً یک بودجه برای یک ارگانی قرار میدهند بعد اینها قدرت خرج پیدا نمیکنند. بعد مابقی آن به خزانه برمیگردد. تقدیراتی که شده تازه تقدیرات خودش یک حدی خورده بود به خاطر اعمال سال گذشتهاش اما خود آن تقدیرات هم گاهی کامل محقق نمیشود. به خاطر عصیانها که پیش آمده باعث میشود که مرتبه نازلی از آنها محقق شود. همهی حقیقتش تجلی پیدا نمیکند. لذا ما در این سه ماه هم میخواهیم جبران کنیم آنچه که از تقدیراتی که نتوانستیم آن را درست خرج کنیم و استفاده کنیم تا با آمادگی ما بهتر استفاده شود از یک طرف، از یک طرف استعداد پیدا کنیم برای تقدیر بعدی که تقدیر بعدی ما نازل و کم نباشد. بگویند این انقدر بیشتر مصرف ندارد. این خرجش اینقدر بیشتر نیست همینقدر به او بدهید. نه، ما خرجمان را زیاد کردیم، دهانمان را بزرگ کردیم، همتمان را بلند کردیم تا تقدیری که بر ما میخواهد در این شبها عرض شود لذا آن لحظات آخری که داریم به این حقیقت نزدیک میشویم اوج آمادگی را باید برای خودمان ایجاد کنیم. لذا به ما گفتهاند اگر میخواهید این تقدیر عالیتر از این هم که میدانید و میتوانید بشود خودتان را به ولی الهی متصل کنید. از ابتدای شب قدر خودمان را در خدمت و اراده ولی الهی قرار بدهیم. بگوییم خدایا ما سرباز هستیم. ما اینها را دوست داریم. ما سرباز اینها هستیم. ما ارادتمند هستیم. سعی بکنیم یک راهی، یک توسلی، تضرعی، خودمان را بسپاریم. بگوییم سرباز که نمیفهمد چه میخواهد ولی امیر ما آنها هستند. هر چه آنها صلاح دانستند به ما بدهید. بعد به ما گفتند اول شب در شبهای قدر اینطوری بخواهید، آخر هم که دارد تمام میشود بگویید خدایا ما که نمیفهمیم چی به چی است، ما که نمیدانیم عالم چه خبر است. نرفتیم هم نمیدانیم آنجا چه حقایق و عظمتهایی در کار هست. همش برای ما است، از همینجا هم باید ببریم. آماده کنیم. اما میدانیم ولی تو اینها را میشناسد، میداند. ما اول شب خدمت خودمان را ولی قرار دادیم، اگر کاری انجام شد، اگر عبادتی، اگر تقدیری به آن گل روی او، به زیبایی زلف او، به یمن وجود او، هر چه که هست از برکت او باشد. به خودش هم میسپریم. دست ما هم ندهد. ما بلد نیستیم. خرابش میکنیم. شیطان هم نمیگذارد بماند. بگذار پیش او بماند. او بلد است چطوری برای ما نگهش دارد. با یک چنین حال دلالی. این زبان دلال است. با خدا بگوییم اینطوری باشد. تقدیرات مطابق عرض اعمال است. اعمال مربوط به گذشته است، آنچه که در گذشته انجام شده، تقدیر مربوط به آینده است. تقدیر آینده مطابق عرض اعمال گذشته است. پس سعی کنیم در آخرین لحظات عرض اعمالمان را اگر توبهای میخواهد توبه او ملحق کنیم تا بدیهایش پوشیده شود، نقضهایش جبران شود. اگر حق الناس است که مانع تقدیر صحیح میشود آنها را درصدد جبرانش بربیاییم. هر کدام از اینها توبه جانانهای داشته باشیم، هر چه توبه جانانهتر باشد، در ابتدا یا بلکه روز قبل، از حالا، در حقیقت ساعات اولیهای که هنوز به شب قدر منجر نشده، هر چه این توبه جانانهتر باشد، تقدیری که محقق میشود برای سال آینده ما که یک سال هم نیست، سال آینده ما نماد بقیه عمر ما هم هست. زمینهساز بقیه عمر ما هم هست. عمر ما هم ابدی است. یعنی عمر ما به همین شصت هفتاد سال نیست. این دارد تقدیر ابدیت ما را میکند نه فقط تقدیر یک سال ما را. این یک سال، سالی است که مقابل آن ابدیت است. لذا هر چقدر به این ابدیت احتیاج داریم و زندگی ابدی میخواهیم باز آن لحظات آخر عرض اعمال را تصحیح بکنیم، درستش بکنیم، جبران بکنیم تا تقدیر انشاءالله بهترین تقدیر باشد و ظرفمان را هم پاک کنیم.
یک روایتی است من این روایت را مختصر میخوانم. اقبال الاعمال سید بن طاووس که خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت را. ایشان فرمودند که سعی کنید در این سه ماه اقبال سید به طاووس دم دست شما باشد. به آن رجوع کنید، از آن استفاده کنید.
شریعتی: اقبال کاملتر از المراقبات است؟
حجت الاسلام عابدینی: بله. المراقبات یک خلاصهای است از اقبال است البته با یک چیزهایی خود مرحوم آقا میرزا جواد دارند، اقبال تقریباً شاید مثلاً این قسمت ماه مبارک رمضانش فقط یک قسمت وسیعی باشد. البته المراقبات یک چیزهایی مرحوم آقا میرزا جواد خودش خطاباتی دارد. اما تقریباً چکیدهای از اقبال الاعمال است. مرحوم سید بن طاووس چند تا کتاب ادعیه دارند که دیگر به عنوان مراجع کتب ادعیه است که بزرگترین و مفصلترین آن اقبال الاعمال است که بعد چند تا کتاب ایشان در اعمال سال دارد، بعد در اعمال شب و روز دارد، در اعمال هفته دارد. جمال الاصبح دارد در اعمال هفته است. در اعمال روز و شب که کتابهای او خیلی لطیف است. فلاح السائل دارد که در اعمال شبانهروز هست که خیلی زیباست، خیلی مختصر هم هست. حتماً اینها ترجمه هم شده است. در اینجا یعنی در اقبال نقل کرده از پیغمبر اکرم (این هم حدیث قدسی است) «قَالَ مُوسَى إِلَهِي أُرِيدُ قُرْبَك» خدایا من قرب تو را میخواهم. «قَالَ قُرْبِي لِمَنِ اسْتَيْقَظَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ» نزدیکی با من و نزدیک شدن به من، نزدیک شدن به خدا یعنی عظمت نامتناهی، رحمت نامتناهی، هر صفت کمالیای را که در نظر بگیرید. سخاوت نامتناهی، جود نامتناهی، رأفت نامتناهی، جمال نامتناهی. هر چه در نظر بگیرید. نامتناهی آن. هر کمالی نامتناهی آن. قرب یعنی این. یعنی خدایا من کمالات نامتناهی میخواهم چون خدا نامتناهی است و وجود نامتناهی است، همهی کمالات نامتنهای را دارد قرب خدا یعنی قرب به همهی اینها. یعنی همهی اینها را پیدا کردن. «قَالَ قُرْبِي لِمَنِ اسْتَيْقَظَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ» نزدیک شدن به من که همهی این کمالات را به دنبالش میآورد مال کسی است که شب قدر بیدار باشد. «قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ رَحْمَتَكَ» رحمت تو را میخواهم. میخواهم مظهر رحمت تو باشم. میخواهم رحمت تو تمام وجود من را فرا بگیرد. «قَالَ رَحْمَتِي لِمَنْ رَحِمَ الْمَسَاكِينَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ» اگر میخواهیم رحمت من تو را فرا بگیرد و مظهر آن رحمت نامتناهی شوی می توانی یک رحمت متناهی را انجام بدهی با نه؟ ظرف تو برای پذیرش رحمت در به کارگیری همان مقدار رحمتی است که الآن داری میکنی. تو انقدر میتوانی رحمت به خرج بدهی؟ این رحمت را اگر به خرج دادی میتوانی آماده پذیرش رحمت باشی. آن هم در شب قدر که هر عملی ضریب، توان… مرحوم آقا جواد ملکی میفرماید که ما عیبمان این است که باور نمیکنیم. میگوید صورتهای ذهنی را که در ذهنتان هست… الآن میتوانید در ذهنتان یک کوهی از طلا بسازید یا نه؟ یک دریایی از جیوه بسازید در ذهنتان یا نمیشود؟ میشود. با اینکه جیب ذره ذرهاش قیمت دارد. یک دریایی از جیب بسازید. میشود. میشود الآن در ذهنتان مثلاً یک شهرک بزرگ با برجهای بلند بسازید. میشود. یک آن میشود. میگوید توی انسان در ذهنت این قدرت ایجاد را داری، فکر میکنی خدای سبحان در ایجادش، در تحقق خواستههای تو نمیتواند این را برای تو واقعیت کند؟ تو فکر کردی در همین حد به ذهن میماند؟ قدرت تحقق واقعیات از سنخ همین ایجادی هست که ما در ذهنمان میتوانیم ایجاد کنیم. چقدر راحت است. یعنی اگر شما در ذهنتان یک ساختمان بسازید یا صد تا ساختمان بسازید، خستهتر میشوید 100 تا ساختمان در نظر بگیرید؟ نه. یکی و صد تا فرقی نمیکند. یک دریا یا اقیانوس یا یک قطره در نظر بگیری. الان برای ذهن فرقی نمیکند. سختی و راحتی برایش ندارد. میگوید برای خدای سبحان اجابت حاجات از این سنخ است منتها واقعی آن است. این ذهنش است. برای بشر ذهنیاش است. میگوید البته انسانها به جایی میرسند که میتوانند واقعی آن را همینطور ایجاد کنند. که عارف «یخلق بهمته ما شاء» میسازد. میتواند با همتش.
شریعتی: چیزهایی که عارف میخواهد با چیزهایی که ما میخواهیم زمین تا آسمان متفاوت است.
حجت الاسلام عابدینی: وقتی رسیدیم آنجا در عالم میتوانیم دست ببریم. بعد ایشان میفرماید که «إِلَهِي أُرِيد» پس «رَحْمَتِي لِمَنْ رَحِمَ الْمَسَاكِينَ» اگر میتواند این مقدار رحمت به خرج داد ظرف رحمتش وسیع میشود میتواند رحمت حق را بپذیرد نه اینکه من بنشینم بگویم خدایا میخواهم مظهر رحمت تو بشوم رحمت من را فرابگیرد اما حاضر نباشم دست در جیبم بکنم رحمت بر دیگری بکنم. پس شب قدر شب رحمت کردن بر دیگران است. شب لبخند زدن بر دیگران است. شب رفع حاج از دیگران است. هر چقدر رفع حاجت کردی، هر چقدر دیگران را بخشیدی، خدا تو را میبخشد. شب احسان است. هر چقدر مواسات کردی، تواصی کردی، احسان کردی، خدا به همین نسبت با خیر با تو برخورد میکند. «قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ الْجَوَازَ عَلَى الصِّرَاطِ» میخواهم بر صراط قدرت عبور پیدا کنم نیفتم. آنجا با سرعت بتوانم عبور کنم. «قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فی لَيْلَةَ الْقَدْرِ» اگر در شب قدر صدقه دادی، به دیگران کمک کردی، این جواز عبور توست. دیگر سادهتر از این چه به ما نشان بدهند؟ «قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ مِنْ أَشْجَارِ الْجَنَّةِ» خدایا باغات بهشتی میخواهم. «قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبِيحَةً لَيْلَةِ الْقَدْرِ» هر باغ بهشتی جزای یک تسبیح است. هر باغ بهشتی. «قَالَ إِلَهِي أُرِيدُ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ قَالَ نعم قال ذَلِكَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» اگر استغفار کردی در شب قدر برای تو نجات از نار مقدر میشود. «قَالَ إِلَهِي أُرِيد رِضَاكَ» رضای تو را میخواهم. دیگر خیلی لطیف شده است. همهی اینها را دادی؟ ولی حالا رضای تو را میخواهم. میخواهم تو از من راضی باشی «قَالَ رِضَايَ لِمَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ». دو رکعت نماز در شب قدر بخوانی من رضایم ایجاد شود. در شب قدر انقدر سریع الرضا است. سرعت در تحقق کمالات در شب قدر بینظیر است. بعد روایت فرازهایش ادامه دارد دیگر انشاءالله…
شریعتی: خیلی خب. قرار بود قصهی قارون را برای ما بگویید. بفرمایید.
حجت الاسلام عابدینی: ما در جریان بنیاسرائیل به اینجا رسیدیم که عرض کردیم که غیر از اینکه فرعونیان جلوهگری داشتند در نظام مقابل جامعهسازی موسی کلیم و با تزیین و تجمل و رفاه و اینها دلهای جوانها را آب میکردند که خدای سبحان آن عذابها را بر آنها قرار داد که عذابهای تقریباً تمام نقشههای آنها را خثنی کرد اما از درون جامعه بنیاسرائیل هم عدهای بودند که حزب بودند، فرد نبودند. قارون اسمش این است که یک شخص است. قارون یک فرهنگ است، یک تفکر است. نگاه قارونی یک تفکر است. حالا قشنگ آیات نشان میدهد قارون یک تفکر است. غیر از اینکه یک تفکر بود یک حزب بود. یعنی یک جمعیت کثیری را تشکیلاتی با خودش جذب کرده بود و یک قدرت هوشی سرشار است. یعنی قارون از جهت هوشی یک هوش سرشار است به طوری که یک کسی که غیر از فرعونیان باشد بتواند ثروتی به هم بزند، زیر دست آنها ثروتی به هم بزند که ثروتش زبانزد آنها هم باشد. یک موقع میگویید مثلاً نسبت به بنیاسرائیل پولدار بود، میگوید خب اینها همه فقیر بودند. یک کسی صد هزار تومان در جیب او پول باشد پیش کسانی که مثلاً هزار تومان در جیب آنها است این پولدار حساب میشود. اما یک موقع است میگویی قارون پیش فرعونیها پولدار بود. یعنی وقتی میخواستند آن سرح را بسازند، برج بلندی که به سمت… میگفتند میخواهیم برویم ببینیم خدا هست یا نیست. قسمت عمدهی پولش را از قارون گرفتند. گفتند این میتواند تأمین کند. هر جا میخواستند یک خرج کلانی بکنند که مثلاً این از آن پروژههای ملی آن زمان بود میگفتند که بروید بگویید چند درصد آن را قارون میدهد. آن وقت با آن شرایطی که این از بنیاسرائیل بوده یا از نبطی یا از سبطی بوده است. قبطی نبوده است چون نبتیها هم یک دستههای دیگری بودهاند. یا نبطی یا سبطی بوده است. از فرعونیها نبوده است.
شریعتی: اینکه در مقابل تشکیلات آنها یک چنین تشکیلاتی را به هم بزنی خیلی هنر میخواهد.
حجت الاسلام عابدینی: این قدرت مذاکره قارون بود. یعنی یک قدرت تفکری قوی را داشت که میتوانست با اینها به مذاکره بنشیند و همین باعث شده بود که توجیهگر بود. در عین حال آچار فرانسهی آنها هم بود. یعنی آنها میدیدند که قارون با این همه ثروتش برای آنها شاخی نیست. خطری احساس نمیکردند. بنی اسرائیل را هم چون از خودشان میدیدند، میدیدند تابع بنیاسرائیلی باشند بهتر است تا تابع خود فرعونیها. یعنی یک نامحرم در آنها باشد بدتر است تا یک محرمی باشد. لذا هم میتوانست با بنیاسرائیل خوب تا کند، خوب شیره اینها را بکشد. با در حقیقت حیلهها و ترفندها. لذا یک اقتصاددان بزرگ بوده است. معروف است که یک اقتصاددان بزرگی بوده است. قارون یک اقتصاددان بزرگی بوده است و عجیب هم هست که این دلهای فرعونیان را هم برده بود، در دستگاه فرعونی طرفدار او بودند و دلهای سران بنیاسرائیل را هم برده بود. آنها هم طرفدارش بودند. لذا توانسته بود یک حزب قوی درست بکند که شاید بیش از 250 تا از سران بنیاسرائیل در حزب این بودند و شاخههای مختلف اقتصادی را هم به کار گرفته بود. یعنی در یک جا فقط سرمایهگذاری نکرده بود. لذا این که میگوید اموالش را، کلیدهایشان را با مرکبهای مختلف حمل میکردهاند نقل میکنند شاید بیش از 20 تا 30 نفر محافظین کلیدهای انبار این بودند. یعنی با یک تشکیلات عریض و طویلی که با یک چنین شخصی الآن مواجه هستیم. این شخص حالا کجاست؟ بین بنیاسرائیل است. از ابتدا اظهار ایمان به موسی هم کرده است. خب ظاهرش این است که همه میگویند به به. یک بنده خدایی بود قصه جالب است. کوتاه هم عرض میکنم. ما رفته بودیم تبلیغ در یک دانشگاهی. این رئیس دانشگاه بود. آن موقع رئیس دانشگاه تربیت مدرس بود. آنها رفتند تبلیغ خیلی سال پیش. ایشان آنجا بود. آخرین روز که میخواستیم بیاییم یک جلسه گذاشتند رئیس دانشگاه به آن مبلغی که آنجا بود ببینند اگر نکتهای، چیزی هست بگویند. بعد ایشان آنجا یک خاطرهای را گفت. گفت که ببین من قبلاً رئیس دانشکده فنی این دانشگاه بودم. بچههای بسیج آمدند به من گفتند که شما بیا عضو مثلاً بسیج بشو. بالاخره حزب اللهی هستی، بسیجی هستی. گفتم باشد فکر میکنم. فکر کردم بعداً دیدم که قاعدتاً گروهها و چیزها اینطوری است. تا وقتی یک کسی را بخواهند جذب کنند حرف او را خوب گوش میکنند. وقتی جذبش کردند دیگری کاری به کار او ندارند. من به آنها گفتم ببین من با شما کار میکنم، از شما پشتیبانی هم میکنم اما بگذارید خارج از تشکیلات باشم که من از شما پشتیبانی کنم. این نگاهی که حالا قارون را مردم ببینند که یک آدم قوی، غدر، که فرعونیان روی او حساب میکنند، پارتی پیش فرعونیها هم هست. اگر مشکلی پیش بیاید یک گوشه چشم میتواند با همه آنها حل کند. نفوذ دارد. کافی است سرکیسه را با یکی از اینها که همه بده بستان دارد بخواهد چیز را. قطعاً برای بنیاسرائیلی که این همه گرفتارند، فقر مطلق هستند، مشکلات زیاد، زندانیان زیاد دارند، دردسرهای مختلف دارند، وجود چنین شخصی برای آنها خیلی ارزشمند است. لذا همهی آنها خوشحال بودند که این آمده در تشکیلات موسی و ایمان آورده است.
شریعتی: و احتمالاً جزء کارآفرینها هم هست.
حجت الاسلام عابدینی: کارآفرین هم بوده است منتها کارآفرین یعنی استعمارگر در کارآفرینی. کار درست میکرد اما شیره میکشیده تا یک جزئی به اینها بدهد. یعنی طوری میکرده که یک جزئی به اینها میداد اما در حقیقت اصلاً جزء جذب نیرو برای فرعونیها، برای کارهای فرعونیها این واسطه بود. هر کاری که آنها میخواستند انجام بدهند، نیرو میخواستند، این میتوانست با آن جهتی که داشت بتواند چقدر، چه نیروهایی، چه کسانی، کدام افراد، جذب میکرد و معرفی میکرد، این وسط هم کارمزد خودش را هم… یعنی اینها را به کار میرساند کنترات کردن. کار او را کنترات باید انجام بدهد بعد آن چیزی که به اینها میداد با آن چیزی که خودش برمیداشت خیلی متفاوت بود. در جهات مختلف. حتی در جهات فساد هم این قوادی داشت. به طوری که برای فرعونیها از مثلا دختران زیبای بنیاسرائیل مثلاً بگیرد بفرستد و مثلاً چی بکند و بعد هم در جریاناتی که اختلافشان بین قارون و موسی شدید شد جوانان و اطرافیان موسی (ع) را از همین شیوه یک تشکلی شکل داد تا بتواند با ترویج فساد پایههای اطرافیان موسی را بلرزاند. یعنی خیلی کاربلد بود. یعنی اگر با کسی میخواست دربیفتد انواع در افتادنها را بلد بود. لذا یک چنین شخصیتی در نظر بگیرد بعد هم رباخوار بود. یعنی یکی از کارهای اصلی او در اقتصاد رباخواری او بود. پول قرض میداد و بیشتر میگرفت. و چون پول هم سرشار داشت، هیچ کسی… و کارهای دیگری که حالا بعضی از آنها را در ضمن بحث عرض میکنم. در قرآن کریم در سوره قصص آیات 76 تا 84. تقریباً حدود 9 آیه در ارتباط با قارون اختصاصاً آمده است. حالا دو جا، سه جای دیگر هم در رابطه با قارون ذکر شده در سوره عنکبوت و به اصطلاح بعضی از سورههای دیگر. دو بار، سه بار دیگر هم در سوره غافر دو سه آیه ذکر شده است اما این نه آیه پشت سر هم تبیین تفکر قارونی را از یک سو و از سوی دیگری منشعب شدن مردم در رابطه با این تفکر. یعنی تأثیر تفکر در مؤمنین که چطور تأثیر گذاشت که دو دسته کرد. یعنی تفکر قانونی باعث انشقاق و انشعاب مؤمنین شد تفکر قارونی. توانست در حقیقت در جامعه ایمانی اختلال ایجاد کند به طوری که دستهای موافق او شدند و دستهای مخالف او شدند. این خیلی قدرت میخواهد که یک کسی بیاید در جامعه به طوری شود که نه حالا در وقتی که فقط سر کار است، نه، تفکرش. دو دسته ایجاد بکند که در قرآن میگوید دو دسته تفکر نسبت به قارون ایجاد شد بین مؤمنین. اینها مهم است. ببین یک چنین شخصیت نافذی بوده است. تا اینجا یک خلاصهای از جریان قارون بود، حالا در محضر قرآن کریم باشیم ببینیم که توصیفی که قرآن از جریان قارون دارد چگونه میشود.
شریعتی: جایی بود ببیند منفعتش کجاست. هر جا منفعت بود آنجا بود.
حجت الاسلام عابدینی: بالاتر از این هم بود.
شریعتی: ببینید منفعت یک عملگرایی است. اما تفکر داشت. من اصرارم بر این است که قارون یک تفکر بود. یعنی خیلی جاها حاضر بود منفعتش را قربانی بکند ولی آن تفکرش حاکم شود چون میدانست در دراز مدت آن تفکر جواب میدهد. حتی برای منفعتهای آنیاش هم آن تفکر جواب میدهد چون بعضی ثروتمندها که راه غلط میروند نگاهشان انقدر منفعتگرا است که آن نگاه بلندمدت را پیدا نمیکنند اما این خیلی عمیق بود. لذا نگاهش یک نگاه… بعد این آیاتی که هست از آیات 76 سوره قصص است. بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى» از قوم موسی بود. دارد اول شناسنامهاش را بیان میکند. «فَبَغى عَلَيْهِمْ» اما علیه اینها قیام کرد و بغی کرد. ظلم کرد و ستم کرد. بر قوم موسی این ستم کرد و شورید. «وَ آتَيْناهُ» تعبیر خدا را ببینید. ادبیات قرآنی این است که میگوید ما دادیم به او «مِنَ الْكُنُوزِ» گنجها و خزائن. «ما إِنَّ مَفاتِحَهُ» که دارند میگویند که معادن و استخراج معادن هم خوب بلد بود به خاطر آن صنعت علم در حقیقت دوا و دارو و گیاهشناسی و زمینشناسی. لذا استخراج معادن خوبی هم داشت. لذا توانسته بود از آنجا هم ثروت هنگفتی هم در آنجا به دست بیاورد. «آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ» به او گنجینهها و انبارهایی از گنج دادیم که «إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ» کلیدهای آن انبارهاش که عرض کردم کلید حالا مثل کلیدهای امروزی تصور نکنید یک کلید کوچک آدم، یک دسته کلیدش را هم در جیبش میگذارد یا رمز در ذهنش هست. نه، آن موقع کلیدها نسبتی با آن کالا، با آن انبار داشت. نسبتی داشت. یعنی باید یک جوری میشد که… وقتی میچرخاند نمیخواست فقط کلید را بچرخاند. میخواست چه کار بکند؟ تبلیغ آن را میکرد. یعنی این چرخاندن در حقیقت تبلیغ کردن بود، رسانه بود. یک تبلیغات بود که وقتی میدیدند دلشان آب میشد این کلیدها را میدیدند.
شریعتی: کار تابلوهای بزرگ تبلیغاتی میکرده است.
حجت الاسلام عابدینی: کار تبلیغات بزرگ را مثل اینکه نمونههایی از اینها را کلید آنها بود. حمل میکرد به طوری که هر کسی نمونه را میدید میفهمید این چه کالاهایی را در انبارش از این سنخ دارد یا از آن سنخ دارد. دلها همه آب میشد. کار تبلیغات بود. رسانهها. تبلیغاتش هم خیلی قوی بوده است. چشم همه روشن بود. بالاخره در همه کار دست داشته است. این با همه فامیل بوده است. «ما إِنَّ مَفاتِحَهُ إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ» میگویند کارآفرین بوده است. خدا رحم بکند.
شریعتی: قدرت و ثروت وقتی با هم قرار میگیرد کنار هم همین اتفاق میافتد.
حجت الاسلام عابدینی: خیلی قدرت است. ثروتی که به خدا گره نخورد. وگرنه خدیجه (س) ثروت داشت ولی ثروتش به خدا گره خورد. شد عین ولایت، عین نجات. سلیمانی نبی قدرت داشت و ثروت. ولی عین الهیت بود. بر تارک قرآن میدرخشد که سلیمان… خدا جزء انبیایی است که به آن افتخار بکند. سلیمان نبی. ولی قدرت و ثروتی که به خدا گره نخورده است، ممکن است یک ذره هم باشد. زیاد هم نباشد. همان هم بیچاره میکند، هلاک میکند. بعد می فرماید که کلیدهایش «لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ» عصبه ده تا به بالا را میگویند که برادران یوسف گفتند که یوسف را گرگ بخورد در حالی که نحن عصوه. ما ده تا بیشتر هستیم. خلاصه چطور میشود گرگ این را بخورد آن هم تنومند. عصبه یعنی افراد تنومندی که از ده تا بیشتر باشند. که اینها اینها را حمل میکردند. «لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ» یعنی آن قویترین مردان را اینها آورده بود برای حمل مفاتحش که نگهبانی… «إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ» وقتی عبور میداد اینها را و اینطور استکبار و فخرفروشی میکرد و اینها، «إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ» مردم ببینید از اینجا دارد کم کم آن نمادهای تفکری خودش را نشان میدهد. این قومه که میگوید نه همهی مردم. یک عدهای از قوم موسی (ع) بودند که اینها خیلی خیرخواه بودند و فهمیم بودند. «إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحين» غافل نشو. این ثروتت برای تو غفلت نیاورد. این فرح، فرح غفلت است نه فرح خوشی. یعنی ما یک فرح خوشی داریم که در اسلام خیلی هم ممدوح است، خیلی هم خوب است. در حقیقت «فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» اینها خوشند با آن در حقیقت چیزی که خدا از فضلش داده است. خوش هستند. لذا جزء خصوصیات شهدا حساب میشود که شهداء در حقیقت فرحناک هستند از فضل الهی یا فرحین بما آتاهم. خیلی زیبا است. لذا خدا با فرح مخالف نیست بلکه فرح را… اما فرحی که باعث چه میشود؟ غفلت میشود. یعنی سرخوشی میشود. یعنی انسان دیگر همه چیز یادش میشود. تکبر میآید، عُجب میآید. خوشی با تکبر، استکبار. لا تفرح الی الله. اینطوری راه نرو. اینطوری خودت را جلوی مردم جلوه نده دل همه را بخواهی آب کنی. با ماشینش بیرون میآید، همان کلیدهاست که دارد عرضه میکند و جلوه میکند. ساختمانش رو جوری ساخته که هر کسی میبیند دلش را در حقیقت کلیدهاست که دارد آشکار میکند. اگر یک موقع در خانهاش وسائل و ابزار طوری قرار میدهد که بیشتر از استفاده میخواهد ابراز تجمل داشته باشد. میفرماید: «إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحين» چون قارون خودش را داخل در مؤمنین میدانست «وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ» تو همه اینها را به آخرت گره بزن. دنیا و آخرت یک حقیقت است. متوقف در دنیا نشو. نمیگوید بده بره. نمیگویند خوش نباش، نمیگویند مصرف نکن. دنبالش ببینید «وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ» تو میتوانی ابدیتت را با این بخری «وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» ما نمیگوییم که دنیا تو خوش نباشد. میگوییم دنیایت تفاخر نباشد. میگوییم دنیایت تکبر نباشد. بترسیم از اینکه ممکن است که… تعبیر روایت این است که یک کسی ممکن است که از بند کفشش انقدر خوشش بیاید که بر دیگران تکبر بکند به خاطر بند کفشش. میگوید این مشرک است و داخل در آتش میشود. بند کفشش. خدا رحمت کند حضرت آیت الله خوشبخت را. فرمود لباس ما نو میشود حواس ما پرت میشود. حالا کسی این همه ثروت داشته است، به او نمیگویند نبین، نداشت، نخور، استفاده نکند. نمیخواهد «لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» نمیخواهد تو دنیایت را فراموش کنی. ما نمیگوییم تو دنیا نداشته باش. دنیایت را درست قرار بده، کاملاً استفاده کن اما با مالت فخر فروشی نکن. فاصلهی فقر و غنا را زیاد نکن چون اظهار مال، مانور تجمل فاصله فقر و غنا را زیاد میکند. چون یک موقع آدم دارد اظهار نمیکند. آن کسی که ندارد، احساس نداری برایش شدید نمیشود. اما وقتی که میبیند آنکه دارد چقدر دارد و اینکه ندارد با توجه به دارایی او چقدر ندارد. این فاصله فقر و غنا زیاد میشود. این آمده فاصله فقر و غنا را زیاد کند. وقتی فاصله فقر و غنا زیاد شد، دل ان فقیر مجروح میشود. با این اظهار دل او مجروح میشود. این بنده خدا با این نگاه آسیب میبیند. حواسمان خیلی باید باشد که وسیلهی ما، رابطه ما طوری نشود که یک کسی آسیب ببیند، دلش مجروح شود. آه بکشد. این نگاه را دارد. این یک فرهنگ است. میخواست خودش را عرضه بکند، تکبر و تجملش را ابراز بکند. اینجا خدای سبحان میگوید این خیرخواهها به او گفتند «وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ » تو دنیایت را به آخرت گره بزن. کمت که نمیآید. هر چه که داری داشته باش اما میتوانی همه اموال را به خدا گره بزنی. گره زدن به خدا این نیست که در راه خدا فقط خرج کنی. گره زدن یعنی درست خرج کن. نیا با آن تکبر کن. «و لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» بهترین استفاده را هم در دنیایت از این بکن. عیبی ندارد. اما در عین حال دنبال این بود که حالا این بحث نیمه کاره هم میماند. یعنی آیهی بعد را شاید فرصت نباشد که بگوییم. بماند جلسه بعد.
شریعتی: تلاوت صفحه 157 قرآن کریم آیات نورانی سوره مبارکه اعراف.
اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت موسي عليهالسلام در قرآن کريم” دیدگاه میگذارید;