بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت موسي عليهالسلام در قرآن کريم
برنامه سمت خدا
تاريخ پخش: 21-01- 1400
شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» سلام میگویم خدمت تک تک عزیزانم، مخاطبان نازنین برنامه سمت خدا. انشاءالله هر جا که هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد و انشاءالله خدا کمکمون بکند نهایت بهره و استفاده را از فرصت باقیمانده ماه شعبان ببریم و انشاءالله آماده شویم برای ضیافت پرنور الهی در رمضان المبارک.
حجت الاسلام عابدینی: عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه ی بینندگان و شنوندگان عزیز دارم. بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلا.
ان شاءالله خدای سبحان به جذبه های ماه شعبان که برای اولیائش قرار داده و آمادگی ای که اولیائش پیدا کردند برای ورود به ماه مبارک رمضان به ما هم از آن جذبه ها و از آن توفیقها عنایت بکند و ما را هم مشغول آن توفیقات قرار بدهد و این تتمه ای که از این ماه مانده است را برای ما بابرکتتر از گذشته اش ان شاءالله قرار بده تا با آمادگی کاملی وارد این ماه بشویم و ان شاءالله اسم ما در این ماه و همچنین در شبهای قدری که به دنبال این در ماه رمضان ان شاءالله پیش می آید اسم ما جزء یاران، یاوران، سربازان و بلکه سرداران حضرت ان شاءالله نوشته شود و این توفیق برای ما ایجاد شود.
ابتدا در محضر حدیث قدسی هستیم و با این حدیث قدسی امروز ان شاءالله آغاز می کنیم: (إِنَّ رَجُلًا فِي زَمَانِ بَنِي إِسْرَائِيلَ نَامَ عَنْ صَلَاةِ اللَّيْل) شب از نماز شبش خواب ماند. (فَلَمَّا انْتَبَهَ) وقتی که بیدار شد (لَامَ نَفْسَهُ) خیلی خودش را سرزنش کرد، خیلی خودش را ملامت کرد. (فَقَالَ هَذَا مِنْكِ) این لیاقت تو بود. تو بدبخت بیچاره هستی، تو لایق نبودی. هی خودش را در حقیقت سرزنش کرد. (وَ بِطَرِيقِكِ وَ تَفْرِيطِكِ حُرِمْتُ عِبَادَةَ رَبِّي) تو به خدا بی تفاوت شدی. از عبادت رب غافل شد، کوتاهی کردی. خلاصه خیلی. یعنی خیلی اذیت شده بود که از نماز شبش جا مانده است. (فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى ع) خدا به موسی کلیم وحی کرد. (قُلْ لِعَبْدِي هَذَا إِنِّي قَدْ جَعَلْتُ لَكَ ثَوَابَ مِائَةِ سَنَةٍ بِلَوْمِكَ نَفْسَك) اگر نماز شب می خواندی ثواب یک شب داشت. اما اینکه جا ماندی ولی اینطوری خودت را ملامت کردی. خودت را مقصر دانستی، خودت را از دست رفته دیدی، فهمیدی حسرت اینکه این عبادت را از دست دادی چقدر است. این فهم، این شعور، کار صد سال نماز را برای تو کرد. خیلی زیباست. این شکستگی. الآن ماه، ماه شعبان است و دارد تمام می شود. اگر این باور و عذر و شکستگی و کوتاهی که در ماه شعبان در خدمت به رب و عبادت رب و محبت به پیغمبر اکرم که ماه پیغمبر بوده در وجود ما شکل بگیرد، ملامت کنیم حقیقتاً خودمان را که چه چیزها را از دست دادیم. چه کمالات را برای ما پیش آوردند و ما پشت کردیم. مشغول شدیم به چیزهای دیگر. اگر این ملامت در وجود ما واقعی باشد جبران می شود. لذا دارد که بعضی ها نماز شبشان خواب می ماندند یا نمازی مثلاً برایشان از وقت اولش دور می شد. وقتی بلند می شدند با یک ندامتی می خواندند یا نماز شب را قضایش را در روز وقتی خواب می ماندند می خواندند و با یک ندامتی، ملامتی که ما از دست دادیم ولی دیگر چاره نیست این را انجام می دهیم. می گوید خدای سبحان در حقیقت به اینها مباحات می کند و آن نتیجه را بالاتر قرار می دهد. شیطان از اینکه اینها بخواهند خواب بمانند، اسباب خواب ماندن را برای آنها فراهم کند، شیطان پشیمان می شود. می گوید آن چیزی که اینها در این خواب ماندن گاهی برایشان با این ملامتی که پیش می آید پیدا می کنند که همین جا روایت هم مؤید آن است.
شریعتی: ای کاش بلند می شد نمازش را می خواند.
حجت الاسلام عابدینی: بله. دارد. می گوید گاهی اسباب بلند شدن را هم فراهم می کند. می گوید این مقدار که بگیرد بهتر از آن است که اینطور یکدفعه دیوانه می شود، بهم می ریزد و زمین و زمان را در حقیقت با خودش یک حالتی پیدا می کند که دیگر تحمل ندارد که این را از دست داده است. این فهم و شعور بالاتر از آن خواندن است. نمی گوییم نباید خواند که اینطوری شود. آن کسی که فهم و شعور دارد هیچگاه نمی شود یک چیزی از دست بدهد. آنی که هیچ موقع نمی گذارد از دست برود می تواند این فهم و شعور را پیدا کند. اگر یک موقع از دستش رفت می فهمد چی از دست داده است. لذا تعبیر خیلی زیبا است که معنی (قَدْ جَعَلْتُ لَكَ ثَوَابَ مِائَةِ سَنَةٍ) صد سال (بِلَوْمِكَ نَفْسَك) این یک حقیقتی را هم در خودش بیان می کند که بعضی از کارها تصرف در زمان ایجاد می کند. یعنی یک لحظه، یک دقیقه، یک ساعت، نیم ساعت، گاهی کار صد سال از آن می آید. یک قدرت انسان است که می تواند در چند لحظه کار صد سال از آن چند لحظه بیاید. وقتی این حالت ملامت را وقتی بیدار شد این حال بهم ریختگی برای خودش ایجاد می شود، آن چند لحظه ای که این حال را پیدا می کند، این ناراحتی کار صد سال از آن می آید. همچنان که در رابطه با نماز شب وارد شده که (رهبانیه امتی صلاه اللیل). نماز شب مثل 24 ساعت مراقبه است. یعنی آدم یک ربع، بیست دقیقه، نیم ساعت، نماز شب را که می خواند مثل 24 ساعت مراقبه است که آدم مراقب باشد وقف خدا باشد. این کار او ازش بیاید. مثل اینکه شب قدر هزار ماه بالاتر از هزار ماه است. ببین اینها همه نشان می دهد که لحظه های عمر انسان فقط با همین ثانیه ها و زمان های مادی قابل ملاحظه نیست بلکه می تواند یک زمان مطابق صد سال اثر از آن ایجاد شود و صد سال هم تازه یک نماد است. بیش از این هم امکان پذیر است. ان شاءالله خدای سبحان از این برکات ماه شعبان که محروم شدیم حسرتش را بر دل ما قرار بدهد. به یک بزرگی گفتند تو چی داری از آن چیزهایی که سابقین داشتند. تو که چیزی نداری. بیان کرد سوز نداری آنچه که آنها داشتند را من دارم. سوز نداری. نگاه کنیم ببینیم در ماه شعبان چه چیزهایی دادند، چه کسانی بردند، چه چیزهایی پیدا کردند. سوز نداری آنها، حسرت اینکه اینها بوده و آنها پیدا کردند و ما پیدا نکردیم. از این سوز نداری خیلی کار می آید. حواسمان باشد نسبت به عبادات و کارها و خدمتها و کارهایی که می توانیم بکنیم اگر یک موقع نتوانستیم سوزش را داشته باشیم. نگذاریم این سوز کمرنگ شود. این خودش می تواند ان شاءالله جبران کند.
شریعتی: ان شاءالله. سلام علی موسی و هارون.
حجت الاسلام عابدینی: سلام می دهیم. همانطور که شما فرمودید. علی موسی و هارون و باز هم اذن می گیریم از آنها که وارد به سرگذشت آنها بشویم. ما عرض کردیم که موسی کلیم (س) بعد از این دوران وارد دوران جامعه سازی شد. دوران جامعه سازی دوران سخت کار موسی (ع) بود که حالا عذابهایی که با فرعون داشتند و درگیری هایشان با فرعون نسبت به آن چیزی که با خود بنی اسرائیل پیش می آمد غیرقابل قیاس بود از بس که آنچه که با بنی اسرائیل برای او پیش آمده بود سختر بود. اما هنوز آن لبه ی تیز رابطه ی موسی (ع) با فرعونیان، هنوز در قرآن و آیات قرآن تیزی او و آن مرحله آشکارتر است چون آنها همه مسلط هستند و لذا بنی اسرائیل هم در مقابل این دشمن که هنوز هست، گاهی نق زدن هایشان هست اما هنوز آن نق زدن ها به اوج خودش نرسیده چون این دشمن مشترک غدّار قهار دائماً دارد با سلطه اش اینها را اذیت می کند لذا این رابطه هنوز مطرح است. از طرفی اگر یادتان باشد عرض کردیم که موسی کلیم وقتی که دستوراتش را از جهت دینی، دین را بیان می کرد، مردم وقتی آن مظاهر دنیایی دستگاه حاکمیت فرعونی را می دیدند دائماً دلهایشان به آن سمت می رفت. مردم اهل حس و آن نگاه محسوس هستند. حسگرا هستند. چشم آن را که می بیند زود دل طلب می کند که هر آنچه دیده بیند دل کند یاد. یعنی دل می رود به سمت او. عموم در حقیقت ماها اینطور هستیم که هر جا چشمهایمان… لذا می گویند غمز عین داشته باشید. هر جا چشمتان را نفرستید. حالا حرام که جای خودش را دارد، در حلال هم لزومی ندارد که آدم هر حلالی را ببیند چون هر آنچه دیده بیند دل کند یاد. آدم دارد رد می شود در خیابان، در مغازه ها، اطراف. حین این مغازه را، آن مغازه را، این ماشین را، آن خانه را، این خانه را. این دیدن ها حتی اگر انسان گاهی حواسش هست که دلش نرود یا کار دارد می بیند می رود، بعد که انسان یک حالت فراغت پیدا می کند یا می خواهد حضور قلب پیدا کند یا می خوابد، اینها تازه شروع به رژه رفتن می کنند. این صحنه هایی که دیده دلش را پر کرده است. آن موقع فرصت نداشته، با سرعت داشته عبور می کرده، اینها تازه می آیند در وجود این شروع می کنن به کار کردن، ارتباط برقرار کردن، در دل این حضور قلب ایجاد نمی شود. دل این مشغول می شود. لذا می بینید که انسان وقتی که می خواهد حضور قلب پیدا کند می بینید از وقت عادی این شلوغتر می شود. به تعبیر یک بزرگی می گفت مثل این ترمینال جنوب آن وقتها خیلی شلوغ بود. یک ماشین گاز می داد، یک ماشین بوق می زد، همهمه ی مردم از یک طرف. شلوغ پلوغی خاص. می گوید دل انسان اینطوری می شود. از صداها و تصویرها و رفت و آمدها و هر کسی دارد در دلش یک جایی صدا می زند. این ساختمان به خودش صدا می زند، آن ماشین به خودش صدا می زند. همه ی اینها در دل دارند صدا می زنند. آنجا آشفته بازاری است برای خودش. آن وقت در آنجا متحیّر نفس بیچاره ی ما که کدام یک از اینها را جواب بدهد. تا می آید به این جواب بدهد، یکی دیگر از یک طرف صدایش می کند، تا بیاید آن را جواب بدهد یکی دیگر. همینطوری سرگردانی ایجاد می شود. موسی کلیم می بیند که فرعونی ها با تمام جلوه بیرون آمده اند و به خصوص در این ایام برای اینکه دل اینها را هم بیشتر پر کنند، جلوه گری هایشان را بیشتر کرده اند. بعد آن دعای معروفی را که در آن آیه ی قرآن بود، موسی کلیم از خدای سبحان خواست: (وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زينَةً وَ أَمْوالاً فِي الْحَياةِ الدُّنْيا) (یونس/ 88) خیلی دیگر مظاهر دنیا در وجود اینها پر شده و اینها دارند جلوه گری می کنند. اینها از این بهره مندی صحیحی ندارند. (رَبَّنا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبيلِكَ) این کارها را دارند می کنند تا راه تو را ببندند. یعنی دارد می گوید غایت این کارشان فقط بهره مندی شان نیست بلکه ایجاد ضلالت است. پس می شود بهره مندی صحیح باشد مذموم نباشد؟ البته. اما گاهی وقتی که می آید (لِيُضِلُّوا عَنْ سَبيلِكَ) راه تو را ببندند. اینها با این کارشان جلوی ایمان را دارند می گیرند. (لِيُضِلُّوا عَنْ سَبيلِكَ) بعد نفرین حضرت. (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ) خدایا بر اموال اینها هلاک را حاکم کن. (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ) قلبهایشان را که این تعلق به دنیا انقدر اینها را پر کرده است (وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ) راه را برای نجات اینها ببند. یعنی اینها انقدر مشمول شده اند و اینها انقدر در این مسیر جلو رفته اند با این جلوه گری ها و حیله گری ها و سد عن سبیل الله (وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ) یعنی دیگر تو توفیق مضاعف… چون (وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ) نه اینکه برای اینها اسباب گمراهی فراهم کن. (وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ) یعنی اسباب هدایت را دیگر برای آنها پیش نیاور. یعنی اینکه بین اینها و ضلالت مانع می شدی، دیگر نمی خواهد مانع شوی برای اینها. رهایشان کن. این (وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ) یعنی رها کردن. (وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ فَلا يُؤْمِنُوا) که ایمان نیاورند (حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَليم) دیگر تا آن مرحله که بعد هم محقق شد. حالا نکته ی اینکه من این آیه را آوردم این (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ) منظورم این است که از اینجا خدای سبحان تعبیر این است که (قَدْ أُجيبَتْ دَعْوَتُكُما) دعوت شما را من اجابت کردم. منتها 40 سال طول کشید تا این اجابت به نهایتش برسد. در روایت فرمود بین این دو آیه موسی کلیم در اینجا و آن اجابت 40 سال طول کشید. از اینجا شروع شد یک واقعه ی جدیدی که این بیان زیبایی می خواهد که اینها آنچه را که جلوه گری در اموالشان بود که به خصوص این جلوه گری در کنار نیل بودن و استفاده از مظاهر نیل، ساختن ویلاها، سبزه زارها، بهره مندی ها و ارتباطاتی که از نیل استفاده می شد و فرعون هم که خودش را خدای نیل می دانست که بعد می گوید اینها را نمی بیند که (تَجْري مِنْ تَحْتِهَا) اینها از پایین قصر من بر شما جاری می شود. از زیر قصر فرعون می آمد شاخه های اصلی نیل که جریان پیدا می کرد شعبه شعبه می کرد از آنجا می آمد که اینها حالا در جای خودش باید بیان شود. آنجا می فرماید که اینها آن مظاهر زینت دنیاشان را متکی بر نیل بنا کرده بودند. ساختمان های زیبا، جلوه گری ها، میوه ها و باغها و انواع… الآن نظیر بالاخره حدودش را آدم می داند که ثروتمندان می روند چکار می کنند؟ یک موقع است یک کشاورزی است، یک روستایی است، یک کسی است که یک جایی را دارد. این یک نوع بهره مندی است. ببینید ثروتمندها وقتی می روند ییلاق می سازند چطور می سازند. یک آدم معمولی که بهره مندی دارد یک بهره مندی از آن سبزه زار و گلستان ها و باغها و جنگلها و همه ی آن نعمتها، اما متمولین مانور تجمل می دهند. فقط بهره مندی نیست. دل آب کردن است. تفاخر است که مال من برتر از مال تو است. هی دست روی دست آمدن است. این مدل نگاه را در اینجا (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ) خدایا بر آنچه که این مظهر جلوه گری اینهاست که باعث می شود دلها را قاپیدن، دلها نسبت به ایمان متزلزل شده، (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ). این بیان را ببینید. بترسند کسانی که این کارها را می کنند. این نفرین موسی اختصاص به آن دوران ندارد. سنت الهی است. وقتی نبی ای از انبیای الهی نفرینی می کند، این نفرین در سراسر عالم سرایت دارد چون این نفرین به وحی الهی است. وحی الهی ثابت است و تغییرپذیر نیست. لذا کسی بترسد از اینکه در مظاهر تجمل و مانور تجمل خودش را داخل می کند که شامل این نفرین (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ) می شود، (وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ) می شود. قلبش هم سخت می شود. نگوید حالا فرزندم است اینها دلشان می خواهد. نه، درست استفاده کنید. بهره مندی منافات ندارد. اما مانور تجمل غلط است. حالا اگر مظاهر ظاهر ساختمان من اینطور جلوه گری در آن نباشد نمی شود من از توی آن بهره مند باشم؟ اینطور به رخ هم کشیدن و یکی هی او بیاید بالا دست تو بخواهد بلند شود آن یکی بالا دست او. این چقدر از سرمایه را و دلها را، تفاوت طبقات را چقدر مضاعف می کند؟ اینها به دنبالش قطعاً این نفرین حتماً شامل حالشان می شود. زبان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشرف) در متزلزل کردن ایمان مؤمنین (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ) است. اینها مورد نفرین امام زمان قرار می گیرند. یقین بدانیم. لذا باید حواسمان باشد که نگذاریم این فاصله های طبقاتی بسیار آشکار باشد. اگر یک موقع کسی بهره مند است، بهره مندی لزومی ندارد با آشکار شدن محقق شود که تفاوت جامعه را در احساس فقر شدیدتر بکند. در احساس فقر و احساس غنا که حالا روایتی در احادیث قدسی هم در این مسئله بود که ان شاءالله یک وقت دیگر عرض می کنم. دنبالش می فرماید که (قالَ قَدْ أُجيبَتْ دَعْوَتُكُما) خدا می فرماید دعوت شما را اجابت کردم (فَاسْتَقيما) شما پس محکم بایستید. پس پای ایمان و دعوت مردم بایستید (فَاسْتَقيما وَ لا تَتَّبِعانِ سَبيلَ الَّذينَ لا يَعْلَمُون) از اینجا شروع می شود واقعهای دیگری که دنبال این آیات می آید. این آیات سوره یونس بود. آیات 88 و 89 سوره یونس بود. از اینجا واقع می شود مسائلی که آسیبهایی که برای قوم فرعون پیش می آید. تعبیر این است که به صورت کلی آن در سوره زخرف آمده است در تفسیرش در بعضی سوره های دیگر آمده است. در سوره اعراف آمده است. (وَ ما نُريهِمْ مِنْ آيَةٍ) خدای سبحان برای اینها آیات متعدد دیگری را پیش آورد. بعضی از آنها را در قرآن ذکر می کنم. این چند آیه ای که، معجزه ای که پیش آمد در قرآن کریم ذکر کرده، منحصر در این چند تا نیست اما این چند تا به عنوان چند مدل اساسی که نمونه های بارز هست را ذکر می کند بعد انواع اینها در آن دوران محقق شده تا بلکه این (رَبَّنَا اطْمِسْ) دورانیش نفرین موسی به صورت هدایتی برای آنها ظاهر شد که هدایت شوند اما به جایی رسید که (وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ) با غرق محقق شد. جریان غرق که در دریا غرق شدند که این سیر را در نظر بگیرید. یک دوران زیادی چون موسی کلیم از وقتی که مبعوث به رسالت شد تا وقتی که از مصر خارج شد حدوداً 40 سال اینجا طول کشیده است. این 40 سال، چند سال اولش همین ایامی بود که تا به حال عرض کردیم که طبق برخی نقلها آن سرح ساختنش طول کشید و بعد خراب شدنش. چند سال طول کشیده است. از حالا به بعد درگیری ها و ارتباطات بین فرعونی ها مدلش تغییر کرده است. نوع فشارها متفاوت شده است. نرمافزاری تر شده در کنار سختافزاری. قبلاً تحکم فقط دیکتاتوری بود از طرف فرعونی ها نسبت به… تسلط قدرت داشتند. اینها بندگان آنها بودند. حالا اینها با همان قراردادهای اولیه که مال برایشان امکان پذیر شده بود، درآمد برایشان امکان پذیر شده بود، کار برای خودشان ساخته بودند، حالا دنبال این بودند که افکارشان را متزلزل کنند. یعنی سرمایه گذاری فرعونی ها روی افکار بنی اسرائیل حالا بیشتر روی این داشتند سرمایه گذاری می کردند. لذا روی این کاری که انجام داده بودند با همان تجملگرایی ها، وابستگی ها، عرضه های دنیایی، ذلیل کردن اینها، خفیف کردن اینها که حالا بعد در آیات هم می آید و بعد از این طرف خدای سبحان وقتی موسی آن نفرین را کرده است معجزاتی را دارد ایجاد می کند تا همان چیزهایی را که اینها (رَبَّنَا اطْمِسْ) هلاکت اموال اینها یک مراتب تدریجی پیدا می کند. این هم جزء سنت هدایتگری خداست که برای اینکه اگر کسی بین اینها بود که امکان هدایت داشت از این طرف و اگر کسی در بنی اسرائیل بود که می دید که شیفته ی اینها شده بود دلش از این شیفتگی کنده شود. لذا آیات متعددی را خدای سبحان ایجاد کرد که در این آیات متعدد باعث شد که هم بنی اسرائیل در ایمان محکمتر شوند هم آنهایی که به اینها دل داده بودند از اینها دل بکنند، هم خود فرعونی ها، آن کسانی که در اینها بودند اگر کسی در بین اینها دل پاکی داشت از اینها جدا شود. تنبیه بود تنبّه. این دوران چندین سال طول کشیده است. این دوران چندین ساله چندین آیه و معجزه اش را قرآن کریم ذکر می کند که اولین اینها یک طوفان شدیدی بوده که این طوفان شدید که تعبیری که اینجا به عنوان کلی اش را بیان می کند در سوره زخرف که (وَ ما نُريهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلاَّ هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون) ببینید (أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون) ما این عذابها را ایجاد کردیم تا برگردند. پس یک دسته از عذابها، عذابهایی هستند، تنبیهاتی هستند، حوادثی هستند که برای رجوع و برگشتن به سوی خداست. پس این دوران، دورانی است که خدای سبحان عقاب اینها را نه به عنوان جزاء بلکه به عنوان هدایتگری که حتی اگر یک نفر امکان پذیر باشد، آن یک نفر هم استعدادش ضایع نمی شود. با این نگاه. این آیه که تعبیر این است که هر آیه ای که آمد (إِلاَّ هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها) اخت یعنی شبیه به قبلی آن که نه اخت به معنای خواهر. خواهر به عنوان اینکه این شبیه به آن است. مشابه آن است. که این (أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها) بزرگتر از قبلی است.
شریعتی: یعنی هی شدیدتر می شد.
حجت الاسلام عابدینی: این شدیدتر شدن اینطوری نیست که شدید مطلق باشد چون ما نگاه می کنیم می بینیم بعضی از آنها از بعضی از قبلی ها به ظاهر شدیدتر است. پس چطور می شود (أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها) باشد؟ برای آن قوم این جریان شدیدتر بود نه به نسبت کل. نه اینکه آدم وقتی تصور می کند این آیه را با آن آیه هر جایی در هر چیزی شدیدتر باشد. برای بعضی ها وابستگی ها به یک چیزهایی بیشتر است. وقتی این پیش می آید این برایش شدیدتر است. لذا این (أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها) به لحاظ اینها بود. حواسمان باشد که بعداً نگوییم که این نسبت به او چرا این شدیدتر نیست. اینکه تحملش ساده تر است. اولین عذابی که برای اینها نازل شد تا بلکه برگردند عذاب سیل و طوفان بود که حالا این طوفان را که معنای طوفان یعنی مسلط شدن، احاطه پیدا کردن، که دو سه معنا برای آن کرده اند، دو سه معنا هم امکان دارد هر دو سه تای آن هم محقق شده باشد چون عرض کردیم آنچه که در قرآن ذکر شده، چند تا از اینها را، پنج تا را که ذکر می کند این پنج تا به اضافه ی دو تا، مثلاً هفت تا که ذکر می کند اینها نمونه هاست نه فقط بگوید اینها بوده است. لذا این طوفان را که نقل می کنند چون اینها کنار نیل را تصرف کرده بودند. برای خودشان زمین های عالی کنار نیل، بالاخره مثل اینکه الآن مثلاً کناره های جنگل و کناره های ساحلها و جاهای خوش آب و هوا و حاصلخیز و اینها هم قیمتش بالاتر می شود و هم پولدارترها آنها را می خرند. اینها آمده بودند تمام اطراف نیل را خریده بودند و نیل هم که در حقیقت به عنوان یکی از مظاهر قدرت اینها محسوب می شود و جمال برای آنها محسوب می شد. اینجا اولین کاری که خدای سبحان کرد این است که با نیل با اینها درافتاد. یعنی رود نیل یک طغیان عظیمی با طوفان و باران شدید کرد به طوری که منازل اینها زیر آب رفت و این منازل که زیر آب رفت، خود اینها طول هم کشید. نه یک روز، نه دو روز، نه سه روز که بگویی زود تمام می شود. اینها چند روز تحمل کردند دیدند نمی شود. مجبور شدند آمدند در یک قسمتهای دیگری دور از این خانه هایشان چادر زدند که مدتی در چادر زندگی کردند. دیدند این آب فروکش نمی شود. دیدند این آب تمام نمی شود. آن وقت عجیب این بود که بنی اسرائیل که در قسمت دیگری بودند که خانه های ساده داشتند یا بعضی در چادر زندگی می کردند، از این سیل هیچ به آن قسمت سرایت نکرد. یعنی یک منطقه ای که همه ممکن است در معرض سیل باشد، نیل به اصطلاح طغیان کرده قسمت اینها را که تجملگرایی داشتند و نیل (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ) یکمرتبه اش محقق شد. هلاکت اموال. همان جایی که پز می دادند شد سبب عذابشان چون کسی که… یک موقع است یک کسی از اول در چادر زندگی کرده است، وقتی در چادر زندگی می کند انقدر سخت نیست. الآن احساس سختی نمی کند. مثلاً الآن سی سال است که در چادر است. دیگر عادت به چادر کرده است. یا یک خانه ی کوچک. اما یک کسی که از یک خانه ای که همه ی اسباب رفاه و تجمل در آن هست، یکدفعه مجبور شود بیاید در چادر. حالا مثلاً یک کسی که کولر و اینها که در چادر نیست. بعد بیاید در چادر یکدفعه می بینی تحمل برای او خیلی سخت می شود. سرما، گرما، نمی دانم چی. اینها در چادر آمدند. بیچاره شدند. یعنی آن تجملات و زندگی مرفع یکدفعه در چادرنشینی بیاید. آخر به جایی رسید که دیدند این آب تمام نمی شود و این چادرنشینی هم تمام نمی شود. اینطوری تحمل هم ندارند. به عجز و لابه افتادند. زیبایی آن این است که هر کدام از این معجزات پیش می آمد اینها می دانستند که این از طرف موسی کلیم هست و می دانستند برطرف شدن آن هم فقط به واسطه ی موسی امکان پذیر است. اینها فرعونی ها بودند. منکر موسی و خدای موسی بودند. اما یقین داشتند که این گره کار به واسطه توسل به موسی و شفاعت موسی محقق می شود. در قرآن آمده که اینها می آمدند. تعبیر آیه است که (أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون وَ قالُوا يا أَيُّهَا السَّاحِر) می رفتند پیش موسی… ساحر دو معنا دارد. هر دو معنا را احتمال می دهند. ساحر یعنی کسی که با سحر و دروغ این کار را کرده است این یک معنا است، یک ساحر می گویند آنجا عنوان عالمشان را به ساحر نسبت می دادند. از بس علم سحر عظیم بود هر عالمی را ساحر خطاب می کردند به عنوان احترام. (قالُوا يا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا) تو بخوان. یعنی می دانم که به فرعون فایده ندارد، به وسایط عادی متوصل شدن فایده ندارد، (ادْعُ لَنا) تو برای ما بخوان. یعنی اینها با همه ی خباثتشان از بعضی از این کسانی که همین مسئله را هم انکار می کنند اینها باز بهتر بودند چون می دانستند کار دست موسی است. اقرار داشتند. اقرار می کردند. همین اقرار کردن خودش خیلی کار است که آدم اقرار کند که کار دست تو است. هر چند من تو را قبول ندارم اما می دانم که دست تو است. تو می توانی. باور به این است که دیده بودند. (ادْعُ لَنا رَبَّكَ) تو از خدات بخواه. از خدات. نمی گویند از خدای ما یا از خدا. (ادْعُ لَنا رَبَّكَ) از خدات. می دانستند این کار خدای او است. چقدر آدم باید اهل انکار باشد. (ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَك) که ما می دانیم خدای تو با تو این عهد را دارد. تو از خدایت بخواه. (إِنَّنا لَمُهْتَدُون) ما وعده می کنیم اگر این عذاب ما باور کردیم، ایمان می آوریم. بعد موسی کلیم (فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذاب) هر باری که یک عذاب می آمد اینها اینطور مضطر می شدند می رفتند پیش موسی. موسی کلیم هم هر بار تقاضای اینها را اجابت می کرد چون امید به هدایت داشت برای اینها یک نفر هم، یک ذره هم باز می خواست. پیغمبر رحمت است دیگر. با ما چه کنند؟ ما فکر می کنیم ما الآن این کارها را نمی کنیم؟ خدای سبحان برای ما گاهی گره ها پیش می آورد به سمتش برویم، می رویم. می گوییم در این گره مشکل بود. اما تا گره باز می شود یادمان می رود. روز از نو، روزی از نو. بعد دوباره، دوباره، دوباره مشغول می شویم. منتها هر آیتی در حد خودش. این در مقابل موسی (ع) اینطور ایستادند آیات آنطور می آید. ما هم غفلت، حجاب عادت عارضمان می شود. بعد آنجا دارد که (فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابإِذا هُمْ يَنْكُثُون) نکث عهد می کردند، پیمانشان را می شکستند برنمی گشتند. این در حقیقت چند چیز پیش آمده است. یکیش طوفان بود که این طوفان که آمد خانه ها را اینطور. بعد از این طوفان در حقیقت چه آمد؟ ادامه عذابهایی که در اینجا هست حالا بگذارید اگر خود آیه ی قرآن را پیدا بکنم در سوره اعراف، در آنجا دارد که عذابها را می شمارد در آنجا که بعد از این جریان جراد آمدند که حالا بعضی می گویند این طوفان وبا هم بود که هفتاد هزار نفر در آن وبا از دنیا رفتند. باز هم به بنی اسرائیل سرایت نکرد. باز هم یک نفر از بنی اسرائیل از دنیا نرفت حتی بعضاً اینها می آمدند مثلاً در خانه های بنی اسرائیل اما نه، هیچ به بنی اسرائیل سرایت نکرد چون عذاب بود. ما اگر یادتان باشد در سوره هود در جریان حضرت هود (ع) خواندیم که آنجا عذابی که بر قوم هود نازل شد همان باد سموم، باد گرم سوزنده برای کافران عذاب بود، برای هود و مؤمنین همان نسیم روحافزا بود و حیات بود. یعنی دست خدا بسته نیست اگر یک موقعی این عذاب را می فرستد، آن وسط یک نفر همین چیزی که برای همه عذاب است برای او سبب نجات بشود. اینطور نیست که بگوییم دیگر باد آمد همه را می برد، سیل آمد همه را می برد. نه، اینطوری نیست. یعنی اگر یک نفر بین اینها هم باشد، همان جا همان برای او مثل آتشی که ابراهیم در آن افتاد، همان قسمتی که ابراهیم شد شد گلستان. برای اینکه آتش سوزنده بود. آتش همه جایش خاموش نشد. آن قسمتی که ابراهیم بود شد برداً و سلاما. اینها خیلی زیبا است. اینجا می فرماید که برای بنی اسرائیل. بعد آن وبا آمد، طاعون آمد بعضی مریضی ها اینطوری آمد. اینها مضطر می شدند، آخر آمدند. مقاومت می کردند که نیایند. اما تا جایی که دیگر نمی توانستند می آمدند. بعد از آن ملخ آمد. ملخ آمد حالا قصه های این مفصل است من دارم به اختصار می گویم که جنبه ی چیز آن را که ملخ آمد. ملخ آمد تمام در حقیقت باغهای اینها را و وقتی باغها را خواندند آمدند سراغ خانه های اینها و چوبهایی را که در خانه ها بود همه ی اینها را در حقیقت این ملخها خوردند به طوری که اینها عاجز شدند، تمام زندگی شان همراه با این بودند بعد دوباره پیش موسی آمدند که ما مضطر شدیم. بعد از اینکه ملخ برداشته شد دارد که برای اینها شپش آمد که ظرفی را باز نمی کردند و در حقیقت جایی ذخیره ای از همه ی اینها را در آن می دیدند و حالشان بد می شد به خصوص اینها اهل تجمل و رفاه و اینها برای آنها سختتر هم می شود که اینها ببینند این حیوانات اینطور در دست و پا هستند که این دوباره مدتها این قمل (شپش) برای اینها (در قرآن است قمل) بعد ضفادع. ضفادع قورباغه است. حالا تعبیر هم زیباست. می فرماید همه ی اینها را، قمل و جراد و اینها را مفرد آورده، ضفادع را جمع آورده است. ضفادع یعنی قورباغه. که هر ظرفی را باز می کردم می دیدم در آن قورباغه است. آبش را می دیدم در آن قورباغه است، غذایش را می دیدم در آن قورباغه است. هر کاری می کردند، تا دهانشان را باز می کردند غذا بخورند یک قورباغه در دهانشان می پرید. اینها همه نقل تاریخ هم هست. خیلی عاصی شدند که سراسر زندگی شان با این همراهی با اینها بود. ضفادع را جمع آورده می گویند شاید انواع قورباغه ها بوده است یعنی چون انواع بوده جمع آمده که انواع مختلفی آمده است. دوباره بعد از اینها. اینها الآن ببینید چند تا شد. خود طوفان بود، ملخ بود، قمل بود، ضفادع بود و در حقیقت آخرین آن که خیلی برای اینها شدید بود خون بود و الدم که در تعبیر همان آیه دارد والدم. که اینها آب نیل برایشان شد. یعنی همان ضفادع از نیل بود. این در حقیقت همه آب بود. همه از همان سمت آمدند. یعنی از زراعتشان، ملخ به سمت زراعتهای اینها آمد. اینجا هم که آب خون شد که خون شدن آب باعث شد که هر آبی از هر جا اینها برمی داشتند خون بود. همان آب برای بنی اسرائیل آب بود برای اینها خون شده بود به طوری که خون برایشان نه خون رنگ خون باشد، طعم آب باشد. نه، خون بود. یعنی مثل آنکه آتش گلستان شد، واقعاً گلستان شد، این آب واقعاً برای اینها خون شده بود منتها عجیب بود که اگر یک بنی اسرائیلی برمی داشت معجزه این است. آن آب بود، اینها برمی داشتند خون بود. لذا به جایی رسید که اینها آمدند می رفتند به بنی اسرائیل می گفتند شما از ظرف خودتان به ما آب بدهید. بعد از ظرف آنها در کاسه ی اینها می ریختند خون می شد. حتی تا اینجا که فرعون یک تدبیری کرد. گفت یک ظرفهایی درست کنید دو دهانه داشته باشد. از یک دهانه ی آن بنی اسرائیلی ها بخواهند بنوشند و از یک دهانه ی آن ما. که این متصل شود فقط دو تا دهانه باشد. از دهانه ای که اینها می نوشیدند خون می شد، از دهانه ای که آنها می نوشیدند آب می شد. حتی به جای اینکه بعضی از اینها وقتی شدت حَرَج برایشان شده بود می رفتند به بعضی از بنی اسرائیل می گفتند شما آب را در دهانتان قرار بدهید بعد در دهان ما بریزید. باز در دهان اینها خون می شد. عاصی شدند. به طوری که حتی خود فرعون پوست یک درختی را گفتند آورد که از آب آن بخورد که آن آب نیست ولی از آن خنکی آن و طراوت آن استفاده کند. آن هم تبدیل به خون شد. یعنی همان چیزی که سبب تفاضلشان بود همان سبب هلاکتشان شد و این باعث شد که خیلی از مردم وقتی این را دیدند از بنی اسرائیل، از دنیا دل کندند. دیدند همان چیزی که سبب تفاخر و مکنت می شود، من دو جلسه قبل عرض کردم که وقتی آدم بعضی از این کشورها را می بیند که پیشرفته تر هستند می بیند در جریان این کرونا، کشته هایشان و مشکلاتشان بیشتر بود. یعنی خدا از همان جهتی که اینها تفاخر می کردند گاهی نشان می دهد که سخت است که دلبستگی های ما کمتر شود. نحوه ای از (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ) است که این (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ) یک عمل تدریجی بود که کم کم طوری شد که همه ی آن سببهای تفاخری که اینها داشتند و روی آن پز می دادند و مانور می دادند دیگر از مد افتاد، از کارکرد افتاد، از اثر افتاد. خیلی زیبا می شود. کار خدا را ببینید. اگر نگاه ما به حوادث از این سنخ باشد می فهمیم چقدر کارهایی که خدا دارد می کند عجیب است. غیر از این ظواهری که هست چه اهدافی به دنبال آن هست. چه کارهایی از آن می آید که دیگر خیلی از دلبستگی های ما را به زور از ما قطع می کنند. اگر به اختیارمان قطع نکردیم به زور دلمان را از این می کنند که با هر واقعه ای اینها در حقیقت سراغ موسی می رفتند. حتی این خون که پیش آمد پیش موسی رفتند و دیگر عهد وثیق که دیگر ایندفعه دفعه ی آخر است و ما هر طوری شده مثلاً می ایستیم و دیگر ایمان می آوریم و وقتی که این خون دوباره برداشته شد اینها دوباره زیر پیمان شان زدند و بعد آنجا دارد که (وَ نادى فِرْعَوْنُ في قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لي مُلْكُ مِصْر) آیا من پادشاه مصر نیستم؟ قدرت مصر من نیستم؟ (وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي أَ فَلا تُبْصِرُون) یعنی مردم انقدر حسگرا بودند با همه ی وقایعی که خدا حسی با آنها تجلی کرد که ببینند. چون حسگرا بودند خدا هم حسی به آنها تجلی کرد که ببینند. باز هم زیر بار نرفتند. باز هم تا گذشت یادشان رفت. تا این می گوید که ببینید الآن من قدرتم، ببینید انهار، باز اینها همین باور برایشان ایجاد می شود. خیلی سخت است. (أَ لَيْسَ لي مُلْكُ مِصْر وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي أَ فَلا تُبْصِرُون) نمی بینید با چشم. ببینید نگاه حسگرا. از جهت معرفتی حسگرا بودند، از جهت عملی دنیا زده و محبت دنیا داشتند که این دو با همدیگر همراه می شود. حسگرایی انسان را دنیازده می کند چون همان که در جلسه گذشته عرض کردیم که کار غیبت این است که انسان از سیطره احکام بدن جدا شود چون سیطره احکام یعنی فقط حسگرایی. حس خوب است، محسوس خوب است اما در است برای عبور نه دیوار است برای توقف. حس یک مرتبه از ادراک است اما در است برای عبور از این مرتبه. تعبیری که ما در فلسفه داریم می گویم می گوییم نفس انسان جسمانیة الحدوث است و روحانیة البقا. از جسم آغاز می کند، از حس آغاز می کند، از ادراک دیدن و شنیدن و بوییدن انسان آغاز می کند. اگر نباشد انسان ادراک ندارد. از اینجا آغاز می کند اما متوقف در اینجا نمی شود. آن کسانی که متوقف در اینجا می کنند انسان را منحصر در دنیا می کنند. انسان تن می شود. هبوط انسان به تن می ماند و فرو می رود در تن و عبور از تن صورت نمی گیرد. غیبت آمده هبوط از تن را از انسان جدا کند. انسان را از تن عبور بدهد. بعد آنجا دنباله اش می فرماید: (أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذي هُوَ مَهينٌ وَ لا يَكادُ يُبين) ببینید این چقدر بحث است هیچی ندارد. موسی. (هُوَ مَهينٌ) هیچی ندارد. (أَمْ أَنَا خَيْرٌ) من بهترم یا او؟ ملاک خیر بودن چه می شود؟ دیدنی ها، آن چیزهایی که قابل دیدن است و دارایی ها. (قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى) امروز کسی سرور است که قدرت بالاتری دارد. آن وقت در مقابلش خدا می گوید: (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى) نه (مَنِ اسْتَعْلى) هر که قدرتمند است این فلاح و برتری برای او نیست. برتری برای کسی است که تزکی این نظام روحی است، آن نظام جسمی است. ببینید استدلال ما کجاست، افق نگاه ما کجاست. ما کی را برتر می بینیم (قَدْ أَفْلَحَ مَنِ اسْتَعْلى) یا (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى)؟ آنی که پاک است، آنی که رشد کرده از جهت روحی را ما برتر می دانید یا کسی که قدرت بالاتری را دارد؟
شریعتی: بسیار خب. خیلی استفاده کردیم. نکات نابی را شنیدیم. تلاوت صفحه 136 قرآن کریم.
اشاره قرآنی: (إِلَهِي تَوَلَّ مِنْ أَمْرِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُه) خدایا تو ولایت ما را برعهده بگیر. (تَوَلَّ مِنْ أَمْرِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ) آنطوری که تو سزاواری. (وَ عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ) بر ما رجوع کن، نگاه به ما نکن. (عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُه) این بیچارگی های ما، غفلتهای ما، عصیان های ما از روی جهل است. ما معارضه باطل نمی خواهیم بکنیم. سر جنگ با تو نداریم اما جهل ما، بیچارگی ما، ما را به اینجا کشانده است و بدبخت کرده است. (عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ) پر کرده، پوشانده، فراگرفته است. (قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُه) جهل فراگیر است. ان شاءالله خدا این ماه شعبان را با ولایت تامش بر ما… او ولایت دارد ما باید خودمان را تحت این ولایت قرار بدهیم عصیان نکنیم. در آیه ی شریفه ی (وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا) تعبیری که در اینجا آمده خیلی با بحثی که داشتیم سازگار است. (وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا) آنهایی را که دین شان لعب و لهو است. سرگرمی و بازی. بی توجهی. (ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا) اینها را ولشان کن. (ذر الذین) این در حقیقت دین شان را به بازی و سرگرمی گرفتند. و دنبالش (وَغَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا) چی باعث می شود که دینشان بشود لعب و لهو؟ توجه به دنیا، محبت دنیا. (غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا) اینها چون محبت دنیا پیدا کردند، دینشان هم لعب و لهو شد. یعنی آن معتقدشان اعتقادشان می شود این هم عملشان می شود. عملشان شد محبت دنیا، دین شان به دنبال این محبت شد لعب و لهو. (وَذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ) خدایا محروم نکن نفس ما را. خدایا به واسطه ی کارهایی که برای ما شده است خدایا ما را به حقیقت این ماه شعبان محروم نکن از آن چیزی که برای همه ی آن اهل ذکر قرار دادی، ما محروم از این نباشیم که (لَيسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ) برای اینها کسی بجز خدا ولی و شفیعی در کار نیست. اگر باور کردی ولی و شفیع فقط خداست انسان دلش از بقیه کنده می شود و دیگر اینطور به دیگران و چیزهای دیگر دل نمی بندد. ان شاءالله خدای سبحان ما را آماده کند برای ورود به ماه رمضان. من یک نگاهی را عرض می کنم. در این چند روز که تا ماه رمضان مانده است حتماً برای آماده شدن ورود به ماه رمضان دعای وداع ماه رمضان را از حالا شروع به خواندن کنیم تا بفهمیم ماه رمضان چه بوده که از آن خداحافظی می کنند تا از ابتدا که می خواهیم وارد شویم با یک دقت و مراقبه ای بر ماه رمضان ان شاءالله وارد شویم که بهتر استفاده کنیم.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم.
اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت موسي عليهالسلام در قرآن کريم” دیدگاه میگذارید;