بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت شعيب عليهالسلام در قرآن کريم
برنامه سمت خدا
تاريخ پخش: 15-04- 98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
بنويس که هرچه نامه دادم نرسيد *** بنويس که يک نفر به دادم نرسيد
بنويس قرار من و او هفته بعد *** اين جمعه که هرچه ايستادم نرسيد
«اللهم عجل لوليک الفرج» سلام ميکنم به همه دوستانم، بينندهها و شنوندههاي بسيار نازنينمان، انشاءالله هرجا که هستيد، خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقاي عابديني سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عابديني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان عزيز هم عرض سلام دارم.
شريعتي: انشاءالله ايام ماه ذي القعده براي همه پر خير و برکت باشد، ايامي که با ولادت حضرت معصومه(س) شروع شد و با ايام ولادت نوراني امام رضا(ع) همراه است، انشاءالله به برکت اين دو نور هرچه خير و برکت است به سمت مردم خوب و نازنين ايران اسلامي سرازير شود. بحث حديث عنوان بصري که به مناسبت سالروز شهادت امام صادق با بيان شيواي حاج آقاي عابديني تقديم دوستان شد خيلي مورد استقبال قرار گرفت، ادامه مباحث حاج آقاي عابديني در ذيل بحث سيره تربيتي انبياء به قصه حضرت شعيب رسيده بود، انشاءالله امروز ادامه فرمايشات شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عابديني: بسم الله الرحمن الرحيم، (قرائت دعاي سلامت امام زمان) انشاءالله خداي سبحان به برکت اين دهه کرامت و نفوس نوراني حضرت معصومه(س) کريم اهلبيت و امام رضا(ع) رئوف اهلبيت، ما را عنايت کند و هم معرفت حجتش را در اين ايام عنايت کند و هم توفيق سربازي و سرداري حضرت را روزي همه ما بگرداند. اين ايام را خدمت همه مؤمنان و شيعيان تبريک ميگوييم. انشاءالله اين ايام باعث شود که روح ما با حجت خدا بيشتر آشنا شود و از اين برکات و منابع سرشار از فيض الهي بيشتر انس بگيريم و اين جذبههاي ربوبي اتفاقي نيست. اينطور نيست که اين ولادت و آن ولادت باشد و همه طبق نقشه خداست و حساب و کتاب دارد. انشاءالله خداي سبحان ما را از اين نقشه که براي هدايت ما کشيده بهرهمند قرار بدهد و بتوانيم نهايت درجهاي که اولياي الهي از اين ايام استفاده ميکردند، استفاده کنيم به خصوص ايامي که اربعين کليمي است و در آغازين ايام اين چهل روز هستيم که از اول ذي القعده شروع و تا دهم ذي الحجه ادامه دارد و براي اهل سلوک و اولياي الهي بشارتهاي خاصي داشت. در اين ايام سعي کنيم يک کار بدي را از وجودمان ترک کنيم. اگر حق الناس يا حق الله بر گردن ما هست با استغفار و توبه اين را پاک کنيم و اين اربعين که خداي سبحان براي موسي کليم قرار داده بود، از اين ميقات استفاده کاملي بکنيم. به خصوص فردا که روز يکشنبه ماه ذي القعده هست و آن نماز چهار رکعتي توبه که دوستان مقدماتش را از امروز فراهم کنند.
در بحث حضرت شعيب بوديم، به حضرت شعيب سلام ميکنيم و از حضرت اذن ميگيريم که از برکات وجوديشان در قرآن استفاده بيشتري ببريم. اين عنوان را بحث کرديم که يکي از عنوانهاي مؤثر و مهم در نظام امروز ما اين است که شعيب(ع) واحدهاي اندازهگيري و مکيال و ميزان را آورد و قومش با اين واحدهاي اندازهگيري چه کار کردند، همين را سبب کم فروشي قرار دادند. خداي سبحان در قرآن کريم محور دعوت شعيب و رسالت شعيب را بر اصلاح اين امر قرار داد. يعني آياتي که در مورد حضرت شعيب را در سورههاي مختلف ببينيد، در اکثر آيات ناظر به همين جريان است، چنانچه نزديکترين نبي به حضرت شعيب(س) از جهت وجودي حضرت لوط بود که محور دعوت حضرت لوط بر فسادي بود که آنها در آن دوره به آن مبتلا بودند. هرجا جريان حضرت لوط را در قرآن کريم ميبينيم، با محوريت فسادي که قومش مبتلا بودند، بعثت اين رسول بر رفع آن و مبارزه با آن فساد شکل گرفت. با توجه به اينکه هر نبي، شأني از شئون نبي ختمي است. هرکدام از مبارزات انبياء در زمينهي فسادي که انجام شده در امت ختمي تکرار ميشود و آن مبارزه بايد با همان شدت انجام شود. در زمان رسول گرامي اسلام چون شيطان با تمام قوا وسط ميآيد هم فساد اقتصادي هست، هم فساد اخلاقي هست در عن اينکه مؤمنين هم هستند. لذا مبارزه در تمام جهات است.
اگر در قوم شعيب فساد سنگين آنها فقط در مسائل اقتصادي بود، در قوم لوط در مسأله فساد نظام خانوادگي بود، اينجا همه اينها در گوشه گوشهها و اطراف و اکناف محقق است، لذا همه اينها براي مبارزه به کار ميآيد. لذا بايد تمام اينها را بروز رساني کنيم و نگاه کنيم که قرآن کريم تکليف امروز ما را تعيين ميکند در تمام اين قصهها، لذا بحث اين را مطرح کرديم که قوم شعيب ميزان را به هم زدند. نه اينکه بيايند گناهي را مرتکب شوند. گاهي انسان گناهي را مرتکب ميشود و گاهي منشأ گناه و موضوع گناهش به چيزي برميگردد که ميزان به هم ميخورد. وقتي ميزان به هم خورد، همه چيز در هم ريخته ميشود. پايهگذاري سنت غلطي که ميزان را مختل ميکند. اختلال در ميزان. امروز هم مظاهر اختلال در ميزان را کاملاً ميشود در موضوعات مختلف رهگيري و رديابي کرد. در نظام اقتصادي مثال زديم و گفتيم: وقتي پول مبدأ معاملات ميشود، وقتي اختلال در ارزش گذاري پول ايجاد ميشود، اختلال در ميزان است. يکباره يک کسي که مثلاً صد هزار تومان پول داشت، يکباره ارزش اين صد هزار تومانش ميشود پنجاه هزار تومان. وقتي اينطور شد سرمايه اين يکباره کم شد. کسي باعث شد کاري کند که سرمايه اين نصف شود. به همين نسبت از پنجاه هزارتومان اين دزديده است. کساني که باعث شدند ارزش مال پايين بيايد و قدرت خريد اين کم شود، همه آنها در سرقت اين پول از اين شريک هستند. اينها سارق هستند.
وقتي ما محاکمات اينها را نشان ميدهيم، اينها حل کننده نيست. خوب است محاکمه اينها نشان داده شود ولي اگر صدا و سيما کاري ميکرد که اين محاکمات عقبهي اين اثري که ايجاد کردند، خانوادههايي که به هم ريختند و نظامي که مختل کردند، کاري که انجام دادند، در کنار اين محاکمات نشان ميداد. اثرش نفرتي بود که نسبت به اين افراد ايجاد ميشد، نسبت به فرهنگي که افراد تحت اين فرهنگ اين کار را کردند، نشان داده ميشد. لذا وقتي جوان ما اثر فعل اين شخص را ميبيند که بيماري کسي است که در بيمارستان قدرت نداشت در اينکه بتواند دارويش تهيه شود، بتواند بودجه را تأمين کند، به موت او يا تشديد مريضي او يا بي سرپرستي خانواده، وقتي ديده شود، نياز به قصه سرايي هم ندارد. چون اينقدر قصه واقعي و مستند موجود است کفايت ميکند همينها را يک آدم خوش سليقه و هنرمند به تصوير مستند بکشد. که وقتي اين دارد در دادگاه محاکمه ميشود، گاهي جرم اوليه ثابت است، در مقدار جرم و حکم است. اصل حکم که فساد کرده هست، همزمان با اين، حکم و عقبه را نشان بدهند. وقتي حکم را با عقبه نشان دادند، يک جوان امروزي در کشور وقتي نگاه ميکند متنفر از اين فرهنگ ميشود که يک کسي اين کار را کرده است. چه بلاهايي سر مردم آمده است. وقتي طرف عزتمندانه و با تکبر در دادگاه مينشيند و با خنده، اين جوان ميگويد: معلوم است اگر هم آدم را بگيرند و دستگير شود، چيزي نميشود. يک جريمه و دوراني است که ميگذرد و فراموش ميشود. اما اين فرهنگ تخطئه نشده است. حداکثر اين بوده که در زندان ماند و جريمه شد. اما اين فرهنگ ايجاد نشد، لذا اين حتماً کار صدا و سيما است. اين در کارهاي صدا و سيما ديده نشده است.
هستي چندين هزار نفر را بر باد دادند، تازه آنجايي است که مستقيم تأثير داشتند. اين سرقت کرده و تمام اموال را دزديده، اگر باعث شده پول پايين بيايد و در نظام مبادلات ما نقصان ايجاد شود، هيچکس خودش را مقصر نميداند، بايد مردم اينها را دزد ببينند. نه اينکه آدمهاي با شخصيت و يقه سفيد باشند که يکجايي خطا کردند و حل شدني است! داستان شعيب(ع) را با اين «وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيال» يا «وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» (هود/85) با اين نگاه ببينيم چطور ايستاد؟ نگفت چون اين جرم عمومي شده و فراگير و همهگير شده نميشود کاري کرد. به شدت نقطه مرکزي رسالت او را در همين قرار داد و شعيب را برانگيخت براي اين کار، امروز ما نياز به برانگيختگي شعيبي داريم تا در مقابله با اين جرياناتي که در کشور ميخواهند به عنوان يک فرهنگ جا بياندازند مقابله شود. مردم همه وظيفه دارند دنباله رو شعيب برخورد کنند. وقتي دشمن ما اساس مبارزهاش را مبارزه اقتصادي قرار ميدهد، کسي که آگاهانه يا ناآگاهانه در اين مسير قرار ميگيرد سرباز دشمن است!! مثل کسي که پايش خورد و مال کسي شکست، نبايد گفت حواسم نبود و مقصر است. من اين را تکليف همه ميدانم به خصوص صدا و سيما که عقبه کار را نشان بدهد تا اين فرهنگ تخطئه شود.
همين ميزان به هم زدن که اينقدر در قرآن ميفرمايد: کسي که ميزان را به هم بزند مفسد في الارض است. «وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» آيات مختلفي که خوانديم. در اخلاق هم ميزان داريم، يک موقع کسي ميآيد و يک گناه اخلاقي انجام ميدهد و يک موقع ميزان اخلاق را کاري ميکند که بدي ديده نميشود. ميزان را به هم زده است. کاري ميکند که حق ديده نشود. در نظام اعتقادي حق ميشود و در نظام اخلاقي بدي است. از جمله اينکه حضرت شعيب که اين کار را کرد، در جمهوري اسلامي يک نکته مهم اين است که يک کشوري آمده و داعيه حقيقتي را دارد که ميخواهد زمينهساز و بستر ساز ظهور باشد. يک حرفي را به عنوان حرفي که فراموش شده است، بشريت همه جا را گرفته، به عنوان الهيت ميخواهد برگرداند. معنويتي که بر دو رکن عقلانيت و عدالت است، نه معنويت جدا و گوشهگيري و نه عقلانيت عقل محوري در مقابل خدا محوري، معنويت فراموش شدهاي که دارد برميگردد بر دو رکن عدالت و عقلانيت، امام فرمود: اساس انقلاب ما اين سه تاست. معنويتي که اساس اين است و بر پايه دو محور است، عقلانيت و عدالت. گمشده بشر امروز است. در جريان امروز هرکدام از اين سه تا نقش خودشان را به عنوان يک ميزان دارند. عقلانيت و عدالت يک ميزان است. معنويت يک ميزان است. کساني که ميخواهند اين ميزانها را دستکاري کنند، اينها گناهشان يک گناه فردي نيست. گناه اينها يک گناه اجتماعي نيست. آيت الله بهجت ميفرمود: خدا کند انسان به گناه مبتلا نشود و اگر شد گناه فردي باشد. اگر گناه فردي نشد و اجتماعي شد، گناه اجتماعي باشد که در يک زمان باشد. امان از اينکه انسان مبتلا به گناه شود، گناه اجتماعي باشد اما فرازماني باشد، خودش رفته ولي گناه و سنتش باقي مانده است!!!
جمهوري اسلامي که امام به عنايت الهي به پا کردند يک سنت الهي است و ميزانهايي دارد و اگر کسي اين ميزانها را به هم زد، به تعبير مقام معظم رهبري، انقلاب ما يک صورتها دارد يک سيرتها، صورتها همين نظام ظاهري است که ميگوييم: اين ارگان و آن ارگان، قوانين و قواي سه گانه، شکل و ساختار ظاهري است. سيرتش آن ارزشها و روح انقلاب است. يکي از ارزشها و روح انقلاب عدالت بود که بحث در مورد آن بود. يعني اگر امر داير شود بين عدالت، بين سيرت و صورت، سيرت در اين موقع اهميت دارد. اگر بنا بر اين باشد که يک صورتي شکسته شود يا سيرتي بماند، سيرت بماند. چنانچه بدن انسان و قالب انسان و روح انسان، ارزش و روح و سيرت انسان است، در جايي که امر داير است بين بدن و نظام روحي، بدن فداي نظام روحي ميشود. گرسنگي و تشنگي در ماه رمضان براي اين است که نظام روحي اوج پيدا کند. يکي از ميزانهاي مهم ديگري که مظهر الهيت اين نظام است، ولايت فقيه است که در اين نظام به عنوان نيابت عام از جانب خداي سبحان به واسطه حجج او ايجاد شده است. کساني که در مقابل اين ميزان قد علم ميکنند، دنبال اعوجاج اين ميزان هستند، اين همان نازله معنويتي است که دو رکن عدالت و عقلانيت را ميخواهد برپا کند. رابطه با خدا را در حکومت ايجاد ميکند. يعني اگر ما تا قبل از انقلاب، هرکسي هم هرجا بود رابطهها رابطه بشري بود در حکومتها، حکومت، حکومت بشري بود. کشورهاي ديگر حکومت بشري است. تنها کشوري که امروز حکومتش به نصب عام از جانب خداي سبحان است، يعني امام معصوم را خدا از طريق حضرات معصوم يکي يکي نصب شده و بعد امام زمان(عج) خصوصياتي را براي نواب عامش قرار داده که کسي شامل اين خصوصيت شود، از جانب حضرت فرمودند که اين حجت بر شماست. منصوب به نصب عام است از جانب من براي شما! اين ميزان را به هم زدن فساد في الارض است.
حواسمان باشد اينها گناهان فردي و کارهاي کوچک نيست. غير از اين است که يک کسي با حجاب بيرون بيايد يا بد حجاب بيرون بيايد. گناهان فردي و اجتماعي يک مرتبه است، اما يک موقع کسي تمام اينها را وسيله قرار ميدهد تا آن حقيقت را سست کند، اين فساد في الارض ميشود. نميخواهم بگويم: هرکسي در مورد رهبري حرف زد، فساد في الارض است. در طريق مبارزه و معارضه قرار گرفت. در اين طريق و نقشه قرار گرفت، اين يکي از ميزانهاست که به هم ميخورد.
در نظام عرفاني ما خليفه خدا را در زمين مظهر حکم عدل ميدانند، لذا ميگويند: آدم(س) و انبياء و اولياء مظهر حکم عدل هستند. هرچيزي را در جاي خود قرار ميدهند. لذا در روايات داريم که امام ميفرمايد: ما ميزان هستيم. «أنا الميزان»، «نحن الميزان» اين ميزان بودن، لذا در همين رابطه عالمان به نسبتي که عالم عامل باشند، ميزان هستند. لذا مردم ميتوانند به اينها نگاه کنند و راه پيدا کنند. لذا بقية الله که بيان کرديم، در آيات و روايات ما ميفرمايد که «اولوا بقية» عالمان هستند. اينها کساني هستند که در مقابل کم فروشي و نقصانها قيام ميکنند. يعني خودشان باقي ميمانند و بقاي الهي را آشکار ميکنند، بقاي احکام الهي را هم اينها اجرا ميکنند. «اولوا بقية» هستند، عالمان صاحبان بقاء هستند. اگر ميگوييم: «بقية الله» يک عنوان عام است که هرچيزي که از جانب خدا بقاء پيدا کند را شامل ميشود که با الهيت گره بخورد. امام زمان(عج) مصداق بقيه الله است و عالمان عامل مصداق بقية الله هستند، در روايت دارد رزمندگاني که به جبهه ميروند و در جبهه شرکت ميکنند و زنده ميمانند و برميگردند اينها هم بقية الله هستند. مالي که باقي ميماند با سرمايهي درست و معامله حلال انجام شده، اين هم بقية الله است. اينها همه طبق وظيفهاي که انسان درست انجام داده بقية الله ميشود. اين بقية الله يک نسبت واحدي با هم دارد. يعني کسي که سربازي حفظ نظام اسلامي ميرود و سالم برميگردد، سرباز بقية الله الاعظم است. ممکن است در عصري نباشد که حضور حضرت، حضور ظاهر يا غايب باشد. اين هم سرباز است. مالي که، تاجري که، کاسبي که دارد قانونگذاري ميکند، کسي که اجرا ميکند، قضاوت ميکند، آن کسي که در حاکميت الهي هر نقشي دارد، اگر آن نقش را به نحوي که حکم الهي را اجرا کند، انجام بدهد، مرتبط با بقية الله هست. مجري امر بقية الله هست. اگر خداي نکرده خيانت بکند يا کوتاهي بکند، غفلت بکند، هرکدام مراتبي دارد. خيانت بکند و بخواهد منافع شخصي خودش را مطرح کند در مقابل امام زمان ايستاده است. لذا وقتي در مقابل انبياء ميايستادند، هلاک شدن و از بين رفتن را به دنبال داشت. در مقابل بقية الله الاعظم ايستادن، هلاکت را به دنبال داشت.
ميفرمايد: اينها مبتلا شدند به عذاب محيط، عذاب بر اينها احاطه دارد. عذاب هميشه احاطه دارد اما چرا در اين آيات تأکيد دارد که اين عذاب يوم محيط است. چون اينها در رابطه با مباحث اقتصادي کاري با مردم کرده بودند که اين کار باعث شده بود زندگي بر مردم سخت شود. اين سخت شدن و فشار از همه جانب به مردم و راه تنفس نداشتن نسبت به آنها، خدا به آنها «عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ» که در آنجا جاي فرار و نجاتي نيست. اگر بعضي در گناهانشان مبتلا به عذاب الهي ميشوند، اما ممکن است جاي شفاعت، جاي توبه، جاي يک باز شدن راهي با جبران پيش بيايد، اما نسبت به اينها ميگويد: «عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ» که در قيامت ميگويد. عمل اين احاطه ايجاد کرده بود در سختي براي مؤمنين و اين سختي براي مؤمنين که ايجاد شده بود، باعث شده بود براي اين «عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ» شود. اين خيلي خطرناک است. کسي که در جمهوري اسلامي کوتاهي و غفلت کند، مبتلا به «عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ» ميشود به خصوص در مسائل اقتصادي که فشار را بر مردم ميخواهد سنگين کند. مردم از طرف دشمن مستکبر تحت فشار هستند و در داخل هم يک عده به اين فشار دامن بزند، سختتر ميشود. آنوقت اين شخص ممکن است يک قدم برداشته باشد، گاهي در ترازو وزنه ده کيلويي ميگذاريم و ميبينيم آن چيزي که داريم طرف ديگر ترازو سنگينتر است. بعد يک پنج کيلويي ميگذاري و بعد ميبيني يک صد گرمي ميگذاري، ولي يکباره کفه را پايين ميبرد. لذا گاهي من يک کار کوچکي انجام دادم، فساد کوچکي بوده اما ضميمه آنها شد و همه را با هم پايين برد و لذا کار اين نتيجه آخري است و «عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ» شامل اين هم ميشود. اينها خيلي حساس است.
بيخود نبود اولياي الهي وقتي در محضر ربوبي قرار ميگرفتند، در محضر احکام الهي قرار ميگرفتند، اينطور خاشع و خاضع بودند. اگر ميفرمايد: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» (حشر/21) مگر قرآن چيست، اينها احکام و آيات قرآن است. چطور ما تکان نميخوريم؟ ميگويد: کوه متلاشي ميشد اگر اين قرآن ميخواست… نميگويد همه قرآن، اين آيه آيه قرآن اينطور است. تکليف سنگين است. به خصوص اگر جايي جمهوري اسلامي به اسم اسلام عنوان پيدا کرده است. به جاي اينکه به اسم اسلام بگوييم، اسلام را جدا کنيم، تا مردم از چشم اسلام نبينند، اين فرار است. چرا؟ ميگويد: اسلام منادي عدالت است. اسلام فقط ميتواند عدالت را به مردم بچشاند. پس بياييم اسلام را وسط قرار بدهيم، همه زير اين پرچم قرار بگيريم تا احکام عادلانهاش پياده شود تا مردم مزه دين را بچشند. نياييم بگوييم: قداست اسلام اقتضا ميکند در مسائل سياسي نياييم. انبياء همه در وسط مسائل سياسي بودند. همه حاکميتها آمدند با اينها درگير شدند. معلوم است در مسائل سياسي و اقتصادي بودند. در اقتصاد و مسائل اخلاقي و حاکميتي دخالت کردند.
شريعتي: با توجه به نکاتي که شنيديم، احساس ميکنم قرآن کريم و توالي انبياء بستر را فراهم ميکند براي حکومت حضرت موسي.
حاج آقاي عابديني: يکي از بحثهاي جالبي است که حضرت موسي(ع) هم در سوره شعرا، در سوره انبياء و قصه حضرت شعيب هم آمده است، بعد از اينکه حضرت هود و صالح را ذکر ميکند، حضرت شعيب را ذکر ميکند تا جايي که يکسري از مباحث انبياء را ذکر ميکند. ما جريان تاريخ را با گلوگاهها و گردنههاي انبياء تعريف کرديم. با انبياء تاريخ را تعريف ميکند. بر خلاف ما که گاهي تاريخ نويسي ما يا پادشاهان تاريخ را تشکيل ميدهند و آن نخ تسبيح ميشود، يا مثلاً خيلي که حوادث و رخدادها، مثلاً رنسانس که يک فصلي در تاريخ است، قبل از رنسانس و بعد از رنسانس، اما تاريخ گويي قرآن کريم و بيانش چون انسان را يک حقيقت جامع ميبيند، فصلهاي تاريخ انساني را انبياء قرار داده است. رويکرد، يک رويکردي است که در تاريخ ميشود، يک نگاه ديگري در تاريخ ميشود. او گردنه تاريخ ميشود و با او همه چيز را، يعني باطلهاي هر زماني را با حق متجلي در آن زمان توضيح ميدهد. لذا تاريخ قرآني، تاريخ حق و باطل است. تاريخ بدون ارزش گذاري نيست، تاريخ توصيفي نيست که فقط بخواهد توصيف کرده باشد. ميگويد: اين حق است و آن باطل است. در جريان اين گذرگاههاي تاريخ که انبياء بودند، پنج گردنه عظيم به عنوان رسولان اولوالعزم هستند. اينها گردنههاي عظيم بشريت هستند در نظام حق و باطل و در بين اين چهار نبي بزرگواري که قبل از رسول اکرم از رسولان اولوالعزم بودند، موساي کليم نقطه عطفي بين چهار بزرگوار است.
مثلاً جريان آدم و نوح و هود و صالح و ايوب و شعيب و لوط را ذکر ميکند و بعد يکباره در آيات قرآن، در هفت آيه سنتهاي انبياء را بيان ميکند و بعد از اينکه سنتهاي حاکم بر تاريخ را نقل ميکند، ميآيد قصهي حضرت موسي را بيان ميکند. در سوره هود اين مسائل را مطرح ميکند و بعد از اينکه جريانهاي انبياء مختلف را ذکر کرد، سنتهاي تاريخي را ذکر ميکند و بعد از سنتهاي تاريخي، قصه حضرت موسي را مطرح ميکند. اين اگر درست ديده شود خودش هدفمند است و نشان ميدهد قصه حضرت موسي يک برهه جدي از تاريخ است، به خصوص در رابطه با امت ختمي. از اينجا به بعد بحث ما يک فرصتي قرار ميدهند تا در اين بحث تأخير شود و باز توفيق داشته باشيم در محضر دوستان باشيم و از حضرت موسي(ع) بگوييم.
شريعتي: قرار شد با حاج آقاي عابديني به قصهي حضرت موسي(ع) که رسيديم با توجه به نکتههاي دقيق و ظريف و عصر پرماجرايي که اشاره کردند، پيشنهاد کردند يک فاصلهاي بين قصه حضرت شعيب و حضرت موسي بگذاريم. لذا در اين فصل آخرين جلسهاي است که در محضر حاج آقاي عابديني هستيم. روزهاي خيلي خوبي در محضر شما بوديم. دوباره از آغاز ماه ربيع الاول در خدمت حاج آقاي عابديني خواهيم بود و قصه حضرت موسي را با همين لطافتها ادامه خواهيم داد. سه سال و نيم در کنار حاج آقاي عابديني بوديم و من شيفته اخلاق و منش ايشان شدم و از رفتار ايشان جداي از مباحث ايشان خيلي چيزها ياد گرفتم.از طرف همه سمت خداييها از شما تشکر ميکنم، بابت دقت و مطالعات شما از شما تشکر ميکنم که با مسئوليت هرچه تمامتر در اين جلسات حاضر شديد و ما از محضر شما استفاده کرديم. براي شما آرزوي توفيق و سلامتي ميکنيم.
حاج آقاي عابديني: يکي از دوستان ميگفتند: ما وقتي ميخواهيم يک چيزي را از اسلام براي ديگران نقل کنيم وقتي از سمت خدا ميشنويم براي ما حجيت دارد اين را نقل کنيم. اين نگاه يعني اينکه برنامه توانسته جا باز کند و مردم به عنوان يک مرجع اخذ اعتقاداتشان به اين نگاه ميکنند. حواسمان باشد که اين را ساده به دست نياورديم و با اخلاص زياد دوستان و مطالعات و نظام علمي و اخلاقي همه به دست آمده است. از شما و دستاندرکاران اين برنامه تشکر ميکنم. حضرت آقا نسبت به شما فرمودند: خوب گوش کردن ايشان خودش يک درس است براي ديگران که چطور خوب گوش کردن را ياد بگيرند. برنامهي وزيني است و انشاءالله خداي سبحان نظر کند و اين برنامه بهتر از قبل هم ادامه پيدا کند و ما از بينندگان و شنوندگان که ما را با پيامها و نقدهايشان راهنمايي کردند و هشدار دادند، تشکر ميکنم و اميدوارم اگر کوتاهي از جانب بنده بوده، ببخشند چون حق الناس است.
شريعتي: حاج آقاي عابديني سه سال و نيم از قم به تهران آمدند و ما از محضر ايشان استفاده کرديم. از خانواده شما هم سپاسگزارم، روزها را براي حضور مجدد شما به برنامه ميشماريم. روزهاي شنبه يک ويژگي داشت اينکه به برکت نام انبياء و آيات نوراني قرآن کريم و بيان شما هميشه در اوج بوديم. امروز صفحه 94 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد.
«لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً «95» دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً «96» إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً «97» إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا «98» فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً «99» وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً «100» وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكافِرِينَ كانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِيناً»
ترجمه آيات: مؤمنانى كه بدون عذر و ضرر (مثل بيمارى و معلوليّت) از جهاد بازنشستهاند، با مجاهدانى كه با اموال و جانهاى خويش در راه خدا جهاد مىكنند، يكسان نيستند. خداوند، جهادگران با اموال و جانشان را بر وانشستگان (از جنگ) به درجهاى برترى داده است. خداوند همه مؤمنان را وعدهى (پاداش) نيكتر داده است، ولى خدا مجاهدان را بر وانشستگان، با پاداش بزرگى برترى داده است. (آن پاداش بزرگ) درجاتِ (مهم و متعدّد) همراه با آمرزش و رحمتى از جانب اوست و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است. همانا كسانى كه فرشتگان، جانشان را مىگيرند، در حالى كه بر خويشتن ستم كردهاند، از آنان مىپرسند: شما در چه وضعى بوديد؟ گويند: ما در زمين مستضعف بوديم (و به ناچار در جبههى كافران قرار داشتيم) فرشتگان (در پاسخ) گويند: مگر زمين خداوند گسترده نبود تا در آن هجرت كنيد؟ آنان، جايگاهشان دوزخ است و بد سرانجامى است. مگر مردان و زنان و كودكان مستضعف (و زيردستى) كه قدرت تدبير و چارهجويى ندارند و راهى (براى هجرت) نمىيابند. پس آنانند كه اميد است خداوند از آنان درگذرد و خداوند همواره آمرزنده و بخشاينده است. و هر كه در راه خداوند هجرت كند، اقامتگاههاى بسيار همراه با گشايش خواهد يافت و هر كه از خانهاش هجرتكنان به سوى خدا و پيامبرش خارج شود، سپس مرگ، او را دريابد حتماً پاداش او بر خداوند است و خداوند آمرزندهى مهربان است. و هرگاه كه در زمين سفر كنيد، گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد، اگر بيم داريد كه كافران به شما آزار و ضرر رسانند. همانا كافران همواره دشمن آشكار شمايند.
شريعتي: همه ايران از حضرت معصومه گرفته تا امام رضاي عزيزمان، امامزادههايي که به برکت انوار نوراني اهلبيت در کشور ما مثل ستارهاي ميدرخشند. اين هفته قرار گذاشتيم از حضرت معصومه(س) و حضرت احمد بن موسي، شاهچراغ، حضرت صالح بن موسي و همه امامزادههاي واجب التعظيم ياد کنيم و در مورد شخصيت نوراني آنها صحبت کنيم. انشاءالله هفته آينده روزهاي شنبه و يکشنبه برنامه را از مشهد الرضا تقديم شما خواهيم کرد. انشاءالله روزهاي شنبه ميزبان حاج آقاي کاشاني خواهيم بود.
حاج آقاي عابديني: خدمت حاج آقاي کاشاني خير مقدم ميگويم که در سحرهاي ماه رمضان از مباحث ايشان استفاده کرديم. اگر دوستان يادشان باشد از اولين جلسات با حضرت آدم(س) شروع کرديم و شايد عظيم ترين مباحث انسان شناسي در قرآن در مباحث حضرت آدم(س) و خلقت ايشان در قرآن کريم ذکر شده که در آنجا ما با اختصار عبور کرديم. امام فرمودند: من اغلب اعتقادات، اخلاقيات و احکام دين را از قصه حضرت آدم ميتوانم دربياورم. لذا اين قصه و داستان حضرت آدم در قرآن کريم، انسان شناسي اسلامي است.
بعد از جريان حضرت آدم به حضرت ادريس رسيديم. انبياء در دوران زندگي که بودند، بعضيهايشان مستعلن بودند، علني بودند و بعضي مستخفي بودند. با توجه به اينکه حاکميتها، حاکميت جور شديد بود، انبياء آنچنان در پنهان زندگي ميکردند که فقط کساني که دنبال نبي بودند ميتوانستند پيدا کنند. لذا اينها ميگويند: دوران استخفي، از دوران آدم(س)، آدم وصيت کرد به شيث نبي، بعد از آن وعده داده شد به قائمي که قيام ميکند و عهد نبوت را نسل به نسل چرخاندند تا به ادريس نبي رسيد. ادريس قائمي بود که بعد از آدم قيام کرد و نبوتش را اظهار کرد. بعد از ادريس دوباره انبياء در خفي بودند تا نوح نبي، قائم نوح بود. اسمشان در روايات به عنوان قائم بوده است. انبياء قيام کننده بودند، نه فقط يک مبلغي باشند که يک حرفي را بگويند. وقتي قائم شد يعني ميخواهد يک چيزي را به پا کند. انبياء قبل از بعثتشان خيلي قوي بودند، اما بعد از اينکه مبعوث ميشدند آنچنان پر انگيزه و قويتر ميشدند، فاصله بين اين نبي، قبل از بعثت تا بعد از بعثت متفاوت بود. با اينکه اين نبي قبل از بعثتش بالاترين مردم بود. اراده و انگيزهاش، اما بعثت با او چه ميکند که بعد از بعثت وقتي ادريس مبعوث ميشود از کوه پايين ميآيد وسط جمعيت، موسي وقتي مبعوث ميشود به تنهايي «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه/24) قوت و قدرت الهي و مسئوليتي در اينها ايجاد ميشود، لذا بعثت يک منت براي مؤمنين است که خداي سبحان بر مؤمنين منت گذاشت تا انبياء را مبعوث کرد. يک انگيزهي متراکم را به مؤمنين نشان داد. مردم ببينند و با ديدن اين انگيزه، پر انگيزه شوند. لذا يکي از کارهاي انبياء اين بود که خداي سبحان انگيزهي بالفعل متعالي را در وجود اينها نشان ميداد. لذا اگر ما انبياء را نديديم، امام(ره) که بويي از انبياء داشت را ديديم و بعث را در وجود ايشان ديديم. يک عالمي که به عنوان نيابت عام مبعوث شد را ديديم. لذا الآن هم مقام معظم رهبري را ببينيد، تفاوت انگيزههايي که در مقام معظم رهبري هست با بقيه چقدر زياد است. اينها عنايتهاي الهي است.
انبياء يکباره با همه تعالي که داشتند بعد از بعثتشان يک بمب انرژي ميشدند. اين جريان را بعد از نوح(س) قائم هود بود و بعد قائم صالح بود. بعد حضرت هود، حضرت هود در مقابل قوم عاد و حضرت صالح در مقابل قوم ثمود قيام کردند و ايستادند. بعد از حضرت صالح سراغ حضرت ابراهيم(ع) آمديم. قصه حضرت ابراهيم را مطرح کرديم و در کنار آن حضرت يعقوب و حضرت اسحاق را مطرح کرديم. بعد هم حضرت يوسف که يک سال در محضر قصه حضرت يوسف بوديم. بد هم در محضر حضرت ايوب و حضرت شعيب بوديم. انشاءالله قصه حضرت موسي را هم مطرح خواهيم کرد که از مفصلترين قصههاي قرآني است که نزديکترين تاريخ را از جهت حوادث وجودي با انقلاب ما و جريان غيبت و ظهور استفاده ميشود.
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي عابديني: انشاءالله در اين ايامي که همه دلها رضوي است، خداوند حقيقت وجود ما را با امام رضا بيشتر انس بدهد. خدايا هرکس به ديگري رحم ميکند. به صاحبخانههايي که به مستأجرين رحم ميکنند، به مستأجريني که وفا ميکنند و از خانهاي که قرار دارند درست محافظت ميکنند، انشاءالله تحت رأفت امام رئوف ما قرار بگيرد و از همه بليات نجات بدهد. خداي سبحان به همه ما رحمت و رأفتي بدهد که بتوانيم گذشت و ايثار داشته باشيم.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم.
يک سلامم را اگر پاسخ بگويي ميروم *** لذتش را با تمام شهر قسمت ميکنم
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»
اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت شعيب عليهالسلام در قرآن کريم” دیدگاه میگذارید;