بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
موضوع برنامه: ارتباط بين جريان عاشورا، اربعين و ظهور
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابديني
تاريخ پخش: 29-08-95
اي غمت معجزهگر، اي حرمت معجزه گاه *** شب مصيبت زده توست، که پوشيده سياه
خبر داغ تو از دل متواتر بودست *** غم تو ارث رسيده است به ما آه به آه
رفتي و از تو فقط، عطر تو آمد به خيال *** بعد از آن مانده تو را اين همه دل چشم به راه
کاروانها همه آهنگ زيارت دارند *** هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله
اربعين آمده و عطر محرم با اوست *** کشت ما را دم عيسي مريم با اوست
اربعين شد، دل ما در سفر کرب و بلاست *** اي نسيم سحر آرامگه يار کجاست
باز در دل غم مولاي غريب است مرا *** اربعين است و غم شيب خضيب است مرا
اربعين است و جهان يک سره هيأت شده است *** حرم يار محياي زيارت شده است
اربعين شوق حضوري است که جابر دارد *** کربلا بار نخست است که زائر دارد
شريعتي: «صلي الله عليک يا ابا عبدالله». سلام ميکنم به همه شما بينندهها و شنوندههاي عزيزمان، عزاداريهاي شما قبول باشد. اربعين امام حسين(ع) را تسليت ميگويم. خوشا به حال همه کساني که زائر و مهمان سيدالشهداء هستند. حاج آقا عابديني سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا عابديني: سلام ميکنم به همه بينندگان و شنوندگان عزيز. عرض سلام داريم خدمت دلهايي که جذب مغناطيس امام حسين (ع) هستند. چه آنهايي که پياده به کربلا رفتند و چه آنهايي که در شهرها و کشورهاي خودشان دلشان به اين مغناطيس جذب شده و اين محبت در دلشان روشن شده و آنها را به يک حالت هيماني رسانده است. انشاءالله اين محبت در دنيا و آخرت سبب نجات ما باشد.
شريعتي: اربعين اين روزها، يک تجلي عجيب و غريب از عصر ظهور فرج امام زمان(عج) است. همايش همدلي و همرنگ و يک رنگ بود و حول يک محور چرخيدن است. امروز برنامه ما هم رنگ و بوي اربعين دارد. بحث امروز را خواهيم شنيد.
حاج آقا عابديني: (قرائت دعاي فرج)
تحليلگران در تاريخ دنبال اين بود که نقطههاي عطف تاريخ را جريانهاي خاصي قرار بدهند. مثلاً مشهورترين جريان که دوران بشريت را تقسيم ميکنند، مثلاً دوران پارينه سنگي، دوران قبل از ميلاد، دوران رونسانس، تعبيراتي که آمده است، بعضي از اين تعبيرات با نگاه الهي سازگار است. مثل دوران ميلادي که تاريخ را براساس ميلاد حضرت عيسي قرار دادند. يا تاريخ هجري که اساس آن هجرت نبي ختمي قرار دادند. در نگاه الهي تمام نقطههاي عطف تاريخ زندگي انبياء است. بين زندگي انبياء اولوالعزم از انبياء نقطههاي عطف تاريخ هستند. نقطههاي عطف يعني تفسير تاريخ با اين نقطهها بوده است. قرآن تفسير تاريخ را با نگاه هدايتي و نگاه به اين قلهها ميکند. نه با نگاه به اجزاء ديگري که در نگاه مادي است. نه با نگاههاي ديگري که بعضيها از نگاه مادي ميبينند. لذا وقتي با اين نگاه ببينيم، سيره و سنت الهي اين بوده که در انسانها دائماً نيازهايي را نسبت به آن طلبهايي را که نسبت به تقاضاي ربوبي و طلب خدا بوده است، در مردم ايجاد کرده و انبياء آمدند دو کار در طول تاريخ بکنند. يکي اينکه اين نياز را اجابت کنند. اجابت اين نياز همان آمدن و ارسال رسولان است. اگر با اين نگاه ببينيم که هر نبي که آمده نيازي در بين مردم بوده است. قسمتي از مردم اين نياز را داشتند. خداي متعال هر نيازي را اجابت ميکند «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (الرحمن/29) اجابت الهي مناسب سؤالي است که شده است. لذا در طلب مردم نسبت به اين نياز به دنبالش اجابت را در پي داشته است. اجابت يعني آمدن انبياء در طول تاريخ. آنوقت انبياء يکي اجابت آن نياز بودند، نکته دوم هم اين است که غير از اجابت آن نياز، ظرفيت سازي ميکردند. يعني استعدادها و نيازها را گسترش هم ميدادند که اين توان اجابت بالاتر پيدا کند. لذا هر نبي در طول تاريخ دو کار کرد. يکي اجابت نياز سابق بشر بوده است. يکي هم ظرفيت سازي و ايجاد نياز جديتر براي مرتبه بعد بشر بوده است. اين ظرفيت سازي در طول تاريخ ادامه پيدا کرد تا به نبي ختمي(ص) رسيده است. حضرت محمد(ص) به عنوان آن نبي که نيازي را که بشريت تقاضا داشت، مثل دوران کودکي بشر که طي شد و به بلوغ رسيد، بشر در دوران انبيايي که گذشته است، همه دوران کودکي بشريت بوده است که اينها سوق بدهند تا به دوران بلوغ بشريت برسد. دوران بلوغ بشريت دوراني است که دين ختمي از جانب خداي متعال براي اجابت اين نياز فرستاده ميشود. اين رسول که اجابت نياز بشريت در اين حيطه وسيع است، وقتي که به بلوغ ميرسد تا آخر عمر احکام ما واحد است. اما هر مرتبه که ميگذرد، اين کسي که بالغ شده است، معرفت بيشتري به احکام پيدا ميکند و کمال بيشتري نسبت به احکام و همين عقايد و همين اخلاق ايجاد ميشود. يعني آنچه لازمه تمام بشريت و نياز جامعه بشريت بود با دين نبي ختمي آمد. افراد خاصي به اين عمق در همان ابتدا رسيدند. مؤمنين محضي در همان ابتدا، به بالاترين درجات کمال رسيدند. غير از حضرات معصومين (ع) که در اوج اين مرتبه معرفتي و کمال هستند، مؤمنيني مثل سلمان ملحق شدند و به آن کمالات رسيدند. اما عموم بشريت ساليان طولاني طول کشيد تا کم کم در خط سيري که از جانب حضرات معصومين توسعه اين نيازها را ميداده که هر امامي که آمد مطابق همان انبياء که اجابت نيازها و توسعه نياز بودند. هر امامي که آمد از اميرالمؤمنين تا حضرات معصومين بعدي همه اين نياز را در دايره دين ختمي توسعه ميدادند. لذا تمام اين دوران از عصر بعثت نبي ختمي تا قيامت عصر پيغمبر است. عصر محمدي(ص) است. هر نبي عصري دارد. عصر محمدي از ابتداي بعثت نبي ختمي الي يوم القيامه است. لذا حضرات معصومين در دوران عصر نبوي ظهورات و شئونات پيدا ميکنند. يعني هم اجابت استعداد هستند و هم ظرفيت سازي نسبت به استعدادهاي بالاتر و بيشتر ميکنند تا امت اسلامي به اين کمال برسند. اين فراگيري و اين کمال روز به روز محقق ميشود تا به جريان عصر ظهور ميرسد. اين فراگيري تام ميشود.
اين قله نگاه در استعداد سازي و ظرفيت سازي و اجابت دوران امام حسين(ع) است. اين قله به آن گونه بود که امام حسين(ع) به جايي رسيد که در دوران بعثت نبوي و عصر محمدي(ص) حق افول و ظهور پيدا ميکرد. مستکبرين ميآمدند جلوي اين نور را بگيرند. اما در دوران عاشورا به جايي رسيد که از آن به بعد اين تلألو رو به گسترش است و افول اين ديگر معنا ندارد. يعني از زمان عاشورا اينگونه نيست که هي افول و ظهور باشد. اين نگاه ايجاد شد و تا عصر ظهور اين رو به گسترش است. اين سير صعودي و نورانيت و پخش شدن نورانيت و گسترش در برهههايي ممکن است حرکتش کند باشد، اما امروز دارد سرعتش را نشان ميدهد.
تعبيري که در بعضي روايت آمده است، اين است که پيامبر وارد خانه ام سلمه ميشوند. « قال کان النبي صلي الله عليه و آله في بيت ام سلمه فقال لها: لايدخل علي احد» پيامبر گفت: کسي وارد نشود. امام حسين طفل کوچکي بود. «فجاء الحسين عليه السلام و هو.. ملکت معه شيئا» وارد شد و ام سلمه نتوانست جلوي او را بگيرد. يعني ميفهميد که امر پيغمبر شامل اين نميشود. اين فهم ولايي است. «حتي دخل علي النبي صلي الله عليه و آله فدخلت ام سلمه علي أثره فاذا الحسين عليه السلام علي صدره» پشت سر هم ام سلمه وارد شد. امام حسين بر سينه پيغمبر بود. «و اذا النبي صلي الله عليه و آله يبکي و اذا في يده شيء يقبله» ديدند پيغمبر گريه ميکند و در دستش چيزي است که اين را دائماً زير و رو ميکند. «النبي صلي الله عليه و آله فقال يا ام سلمة ان هذا جبرئيل يخبرني ان هذا مقتول» جبرئيل الآن اينجا به من خبر داد که اين فرزند من به شهادت ميرسد. «و هذه التربة الّتي يقتل عليها» اين تربتي است که بر روي آن خون ميريزد. «فضعته عندک» اين را نزد خودت داشته باش. نزد خود نگه دار. وقتي ديدي اين تبديل به خون شد، بدان که محبوب من کشته شده است. ام سلمه گفت: يا رسول الله! از خدا بخواهيد اين قتل را خدا از او بردارد. اينقدر براي شما سنگين است، شما پيش خدا مقرب هستيد و اين فرزند را اينقدر دوست داريد. از خدا بخواهيد محقق نشود. فرمود: اين را خواستم اما خدا به من خطاب کرد: اين ريخته شدن خون حسين سه اثر دارد: 1- درجهاي براي او قرار داده ميشود، که هيچکس ديگري از مخلوقين به اين درجه نميرسند. همين درجه هدايتگري است که الآن ميبينيم امام حسين در بين حضرات معصومين از همه هدايتگر هستند. قلبها را چطور به سمت خود مايل کرده است؟ از کودک کوچکي که به سمت امام حسين مايل ميشود مثل جريان همايشي که براي علي اصغر شش ماهه ميگيرند تا پيرمردها و ديگران همه را جذب کرده است. واقعهاي همانند اين نداريم که اينطور اثر گذار باشد. ما اين تدبير الهي را نميفهميم. اين در طول تاريخ بي سابقه است که يک چنين قدرت و قوتي در يک حقيقتي باشد که اينطور هدايتگري داشته باشد. 2- شيعيان حضرت به واسطه خون حضرت به مقام شفاعت ميرسند. يعني در اين رابطه خيليها در کارهايي ميافتند که مثلاً هيأت درست ميکنند. مداحي ميکنند. خدمت و کمک ميکنند. همه اينها در ارتباط با جريان امام حسين(ع) به مقام شفاعت ميرسند. اثرش اين است که ديگران به هدايت ميرسند. حالا ممکن است جفت کردن کفش باشد. ممکن است راهپيمايي اربعين باشد. شيعيان سفره هدايت حضرت را پهن ميکنند. مؤمن است اما يک قدم جلوتر ميآيد. قدمها باعث ميشود که اين به مقام شفاعت ميرسد، که بتواند ديگران را شفاعت کند. کدام سفره به وسعت جهان بشري اينقدر گسترده شده است و روز به روز گسترده تر ميشود. روز به روز دارد بازتر ميشود. 3- اثر اين شهادت اين است که مهدي ميآيد. ما ميگوييم: مهدي(عج) از فرزندان او ميشود. اين جزاي اين شهادت است. يعني ظهور جزاي عاشورا است. اگر ظهور جزاي عاشورا است يعني يک رابطهي عِلّي بين عاشورا و ظهور محقق است. اگر ما دنبال ظهور هستيم آن چيزي که سبب ظهور ميشود و ظهور را پررنگ و نزديک ميکند، نگاه عاشورايي است. پررنگ کردن عاشورا است.
اگر ما به دنبال نزديک شدن ظهور هستيم. وقتي حضرت ظهور ميکند روي پرچم حضرت نوشته شده و شعار حضرت «يا لثارات الحسين» است. اگر حضرت در روزي که ظهور ميکنند و مخاطبش هم همه انسانها است. نه فقط مؤمنين، نجات همه انسانها مخاطب حضرت است. شعار «يا لثارات الحسين» بايد در جهان شناخته شده باشد. وقتي پرچم را بلند ميکند همه بايد بدانند اين به چه معني است. نميشود مجهول باشد. اگر شعار حضرت اين است و مخاطبه هم همه انسانها هستند، بايد اين شعار شناخته شده باشد در جهان يا نه؟ بايد باشد و آشنا باشد و مجهول نباشد وگرنه دعوت به مجهول معنا ندارد. اگر براي مردم يک چيزي مجهول بود و از او دوري کردند، گناهي بر آنها نيست. چون مجهول بوده است. شعار بايد شناخته شده باشد. شناخته شدن اين شعار امروز خودش را در راهپيمايي اربعين نشان ميدهد. کاري که اسرا کردند اين بود که در عرض دو ماه جريان آن حزب بني اميه که يک حزب بود، بني اميه بر خلاف بني عباس حکومتشان طولاني بود. با اينکه طولاني شد حزب نبودند. يعني يک جريان متشکل متحد نبودند. يک حزب بودند. اگر جريان عاشورا نبود، خدا ميداند که جريان بني اميه که حزب قوي بودند سيطره و عمقشان تا کجا پيش ميرفت؟ شهيد مطهري ميفرمايد: بني اميه يک حزب بودند. شايد تشکيلاتي ترين طايفه بودند. از قبل از حاکميتشان هم يک حزب بودند. جريان امام حسين در طول دوماه از جهت اثر گذاري مغلوب شد. اين حرکت قدرتش منحصر به آن دوران نيست. يعني حرکتي که توانست در همان دوره سيطره ظلم بلافاصله چند روزه مغلوب کند، کاملاً اين توان و قدرت در تمام طول تاريخ به عنوان يک ذخيره و قوت براي همه بشريت امکان پذير است و اين قدرت را دارد که در تمام جهان گسترش بدهد.
ما الآن پا جاي پاي کاروان اسرا گذاشتيم که توانستند در يک برهه کوتاهي حرکت جهاني را که عليه امام حسين سوق داده بودند، حتي خارجيها را دعوت کرده بودند، توانست زير و رو کند. اين ظرفيت و پتانسيل مرتبط با همان است. يعني اگر در راهپيمايي اربعين نگاهمان را جهاني کنيم. شعارهايمان را جهاني کنيم. مداحي و منبر و گفتگوي خودمان را به عنوان وجدان جهاني نگاه کنيم، به عنوان دپيلماسي وجدان نگاه کنيم. اگر واجدانها مخاطب اين حرکات باشند، اگر اين نگاه ايجاد شود نوع حرکت متفاوت ميشود. يک زماني ما فقط ميخواهيم مؤمنين يک کشور را به گريه درآوريم. اين هم خوب است. اما اين يک مرتبه از اثر است. اما اين ظرفيت عظيمي است. اين ظرفيت توانست يزيد را با تمام توانش مغلوب کند.
ما در جريان انقلاب وقتي جريان راهپيماييها به محرم رسيد، امام فرمودند: محرم ماه پيروزي خون بر شمشير است. همان ظرفيت را به کار گرفت و انقلاب پيروز شد. بزرگترين راهپيماييها در عاشورا و تاسوعاي آن زمان محقق شد. وقتي جريان انقلاب را به امام حسين گره زدند غلبه محقق شد. امروز هم تا وقتي جريان سوريه فرقهاي است و گروههاي مختلف را پيدا ميکند، رو به نابودي ميرود. اما تا جريان عنوان دفاع از حرم حضرت(س) را پيدا ميکند، روح مسأله متفاوت ميشود. ما اينها را اتفاقي نبينيم. با اين نگاه ما هنوز پتانسيل عاشورا و اربعين را خوب به کار نگرفتيم. هرچه نگاه به مسأله عاشورا و اربعين جهانيتر شود. امام حسين به آنها گفت: اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد. يعني وجدان داشته باشيد. لذا امام زمان(ع) هم که ميآيد همه مردم در سرتاسر جهان صدايش را ميشنوند. يعني مخاطب منادي حضرت هم همه انسانها هستند و فقط مؤمنين نيستند. امام زمان براي هدايت تمام جهان ميآيد. با اين نگاه اگر به جريان اربعين بنگريم، قدمي که در اينجا برداشته ميشود و عزتي که ايجاد ميشود، چه کسي که کمک مالي ميکند و چه کسي که دلش را راهي ميکند. هرکسي هرکاري کند، دارد در ظهور تعجيل ايجاد ميکند و سرعت مطرح شدن اين شعار و عمومي شدن حقيقتي که يا لثارات الحسين را بشناسند، وجدانها محقق ميشود. همه کساني که در راهپيمايي حرکت ميکنند رسولان حضرت هستند تا اين نهضت به عالم معرفي شود. آن زمان اگر انسان دلش را هم راهي نکرده باشد، خيلي جاي حسرت دارد. يعني بيتفاوت باشد. يا به چيزهاي ديگر مشغول باشد. مثل اين است که حضرت الآن آمدند و مؤمنين را دعوت کردند که با اين راهپيمايي عظمت توحيد را به عالم نشان بدهند و هدايتگري ايجاد کنند.
جريان امام حسين(ع) به عنوان عوض است. اين عوض نه به معناي اينکه در مسيحيت گاهي ميگويند: حضرت عيسي(ع) به صليب کشيده شد تا باعث نجات امت شود به معناي اينکه گناهان آنها بخشيده شود. اين شهادت امام حسين که سبب نجات است يعني اين خونخواهي باقي ميماند. اين بيدار شدن باقي ميماند و اين ظلم و ستم جوشش دارد و در مقابلش بايد ايستاد و اين هدايتگري و توحيد ادامه پيدا ميکند. اين سبب اتصال و نجات ميشود. خون حضرت سبب هدايت ميشود. به تعبير بعضي از بزرگان مقابله با ظلم در زمان امام حسين يک چيز بود. اين فقط يک کار حضرت بود. کار اصلي حضرت اين بود که نه تنها مقابله با ظلم کرد، بلکه تا زمان ظهور بد بودن بد را آشکار کرد. يعني بد بودن بد دائمي شد و خوب بودن خوب در کمال شفافيت خودش را نشان ميدهد و اين سبب بيداري دائمي است.
لذا در زمان امام حسين(ع) خيليها بد نديده بودند. لذا در مقابل ايستادند. اشرافيگري و تجمل گرايي و ظلم برايشان حل شده بود. حضرت دو کار انجام دادند. يکي در مقابل ظلم قيام کردند و يکي هم امکان اينکه کسي تحمل نکند را مطرح کردند. لذا تا امروز قيامها بعد از جريان امام حسين (ع) مطرح بوده است.
شريعتي: امروز صفحه 404 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه عنکبوت و آيات ابتدايي سوره مبارکه روم در سمت خداي امروز تلاوت ميشود.
«وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «64» فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ «65» لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ وَ لِيَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ «66» أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ «67» وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ «68» وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ «69»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الم «1» غُلِبَتِ الرُّومُ «2» فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ «3» فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ «4» بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «5»
ترجمه: اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازيچه نيست و اگر بدانند، زندگى حقيقى، همان سراى آخرت است. پس هنگامى كه بر كشتى سوار شوند (و خطر را احساس كنند،) خدا را با اخلاص مىخوانند (و غير او را فراموش مىكنند) پس همين كه (خداوند) آنان را به سوى خشكى رساند و نجات داد، باز ناگاه به شرك بر مىگردند. (بگذار) تا به آنچه به آنان دادهايم ناسپاسى كنند و (از لذّتهاى زودگذر زندگى) كامياب شوند؛ امّا به زودى خواهند فهميد. آيا نديدند كه ما حرمى امن قرار داديم و حال آن كه مردم از اطرافشان ربوده مىشدند؟! پس آيا به باطل ايمان مىآورند و به نعمت خداوند كفر مىورزند؟ و كيست ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بندد يا هنگامى كه حقّ به سراغش آمد آن را تكذيب كند؟ آيا براى كافران، در دوزخ جايگاهى نيست؟ و كسانى كه در راه ما (تلاش و) جهاد كردند، راههاى (قرب به) خود را به آنان نشان خواهيم داد و همانا خداوند با نيكوكاران است.
به نام خداوند بخشندهى مهربان. الف، لام، ميم. روميان مغلوبِ (ايرانيان) شدند. (اين شكست) در نزديكترين سرزمين (رخ داد) ولى آنان بعد از مغلوب شدن، در آيندهى نزديكى پيروز خواهند شد. (اين پيروزى) در چند سال (آينده خواهد بود)، قبل از پيروزى و شكست و بعد از آن، كار تنها به دست خداست و در آن روز (پيروزى)، مؤمنان خوشحال خواهند شد. خداوند هر كس را بخواهد، به يارى خود يارى مىكند، و او قدرتمند و نفوذ ناپذير مهربان است.
شريعتي: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»
حاج آقاي عابديني: در محضر صفحه 404 هستيم. اين صفحه مزين به همه آيات قرآن به خصوص بسم الله الرحمن الرحيم است که انشاءالله در همه حالات زندگي همراه با بسم الله هستيم. آخرين آيه ميفرمايد: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» سنتي در نظام قرآني هست که اواخر سوره ناظر به اوايل سوره است. مفسريني مثل مرحومه علامه طباطبايي به اين مسأله توجه ويژهاي دارند. آخر هر سوره دوباره برگشت و رجوع به اول سوره است. اين يک سنت در قرآن است و چه حکمتهايي تحت اين قرار ميگيرد که اين حقيقت را واحد ميکند. همچنان که در نظام خلقت عود انسان مطابق بدع است. برگشت به جايي که از آنجا نشأت گرفته است ميکند، در نظام تشريع و قرآن کريم هم انتهاي هر سوره مطابق با همين نظام هست. لذا در ابتداي سوره بحث ابتلاي مؤمنين به آزمايشها بود. «الم، أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» (عنکبوت/1 و2) آيا فکر کردند که مردم همين که بگويند: ايمان آورديم رها ميشوند؟ ديگر مورد آزمايش قرار نميگيرند؟ ما همه صابرين را آزمايش کريم که صادق از کاذب روشن شود. انسان بايد مورد ابتلاء قرار بگيرد و تمام کوشش خود را به کار بگيرد تا به هدايت برسد. هدايت شدن آسان نيست که انسان با سر سيري به هدايت برسد. لذا ميفرمايد: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» در اينجا سه دسته شده است. آيه قبل «وَ مَنْ أَظْلَمُ» بوده است. چه کسي ظالمتر از اين است که خدا را تکذيب کند؟ در ابتداي اين آيه «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا» است. کساني که با تمام کوشش خودشان حرکت ميکنند. پس يک دسته اهل تکذيب هستند. دسته دوم کساني که با تمام کوشش خود حرکت ميکنند. خدا وعده داده است به مقداري که انسان کوشش بکند هدايت روزي او شود. ارتباط با مقام امامت و ولايت که در اين روزها همه به ياد آن هستيم يکي از جهاتهايي است که انسان را به شوق بياورد. سومين دسته هم «وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» است. مگر خدا با همه نيست؟ مگر نميگوييم: «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ» (حديد/4) او با شماست هرجا که هستيد. اما اين معيتي که «لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» است، يعني محسنين ادراک معيت حق را ميکنند و شهود دارند. بقيه غافل هستند. شهود معيت حضرت حق عظمتي است که براي ما که مفهوم آن را نميفهميم غير قابل تصور است. خداي کريم اينجا جزايي که دارد براي دسته سوم است که اينها حضرات معصومين(ع) ميشوند. کساني که اولياي مختص خدا هستند «وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» اين معيت ادراک شهود آنهاست. لذا اينها به مقام مخلصون ميرسند. ديگر چيزي از خودشان ندارند. «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى» (انفال/17) اين شهود برايش محقق ميشود که فقط و فقط خدا در عالم همه کاره است. اين آيه اين نويد را ميدهد که هرچقدر کوشش کنيم راه براي ما روشن ميشود تا مرتبهاي که امکان رسيدن به «مع المحسنين» باشد که شهود کنيم که خداي متعال همه کاره هستي است.
بحثي که در جريان ارتباط اربعين با نظام ظهور داريم بحثي است که حقيقت جريان اربعين حرکت دهندگياش در تمام لايههاي اجتماعي است. انسان وقتي در راهپيماييها، روضهها و مجالس امام حسين شرکت ميکند، مثل يک محفل حزبي و سخنراني نيست. يک جلسهي جذب قلوب است که از يک انسان باسواد و کم سواد حاضر ميشود تا يک انسان دانشمند. چون اينجا بحث حرکت و يک کاروان است. جريان حرکت عاشورا يک حرکت کارواني ايجاد کرده است. در اين حرکت کارواني همه داخل هستند. وقتي همه داخل هستند بايد اين نگاه را ايجاد کرد که طوري شود که جلسات و حرکتهاي ما از حرکت کارواني خارج نشود. لذا در راهپيمايي اربعين با تمام سختيها اين تجلي سخاوت مردم را در خرج کردن کرده است. در طول سال شروع به ذخيره بخشي از درآمد خودشان ميکنند تا در اربعين خرج کنند. يعني يک سال به ياد هستند. هيأتهايي که جدا جدا بودند، حالا متصل به يک درياي واحد ميشوند. اگر راهپيمايي اربعين قبلاً يک عده محدودي شروع به حرکت ميکردند و از يک گوشهاي ميرفتند، کم کم اين رگهاي جريان خون حيات عاشورا به کشورهاي همجوار کشيده شد. اگر قدر اين را ندانيم و کسي ضربهاي بزند و کوتاهي کنيم، چه حواسمان باشد و چه نباشد، اين حرکت عظيمي که ظهور را تسهيل ميکند، هر کوتاهي کنيم جزايش تأخير افتادن در امر ظهور است و به راحتي قابل جبران نيست. حواسمان باشد مانع نباشيم و کمک کننده باشيم.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي عابديني: انشاءالله دعاها و زيارات همه مؤمنين در هرجا که هستند مقبول باشد. انشاءالله مسافرين راحت به وطنهايشان برگردند و انشاءالله شور حسيني در طول سال در تمام وجود ما باقي باشد.
شريعتي: السلام عليک يا أباعبدالله…
اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | ارتباط بين جريان عاشورا، اربعين و ظهور” دیدگاه میگذارید;