بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: سوره آل عمران، آیات ۱۱۱ تا ۱۲۰
سلام علیکم و رحمتالله
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی محمّد و آله الطّاهرین و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یومالدین
در محضر قرآن کریم هستیم و دایماً لازم به تذکر است که حقیقت قرآن کریم و وحی الهی تا رسیدن به گوش مخاطب و سامع این وحی ادامه دارد و از قلب مبارک پیامبر اکرم(ص) تا رسیدن به گوش سامع ادامه دارد و لذا حواسمان هست که هنوز ادامه وحی است که به گوش ما میرسد و کلام الهی است که به گوش ما میرسد نقل کلام الهی نیست بلکه خود کلام الهی است.
گاهی انسان یک واسطه خورده است نقل است یا صورت کلام الهی است که به گوش میرسد یک نوع مراقبهای انسان پیدا میکند اما اگر باور کرد که این ادامه کلام الهی است و هنوز کلام الهی است که تا گوش من رسیده است مراقبه انسان در شنیدن کلمات الهی متفاوت میشود. لذا باید این را دایماً با خودمان متذکر باشیم اگر هر روز هم این را ذکر کنیم زیاد نگفتهایم تا مراقبهمان نسبت به کلام الهی و این که این هنوز همان کلامی است که بر قلب پیامبر اکرم(ص) نازل شده است و از قلب مبارک حضرت بر دو لب مبارک حضرت جاری شده است و به گوش ما دارد میرسد.
همچنان که جبرئیل امین در وساطتش در حمل وحی الهی هیچ تعینی و حدی بر آن وحی نزده بود از قلب مبارک پیامبر اکرم(ص) تا لبان مبارک حضرت تا در حقیقت آنچه که به گوش ما میرسد هیچ تعینی و حدی بر این وحی الهی جاری نشده است و همان وحی است و همان کلام است و همان سخن الهی است که دارد به گو ش ما میرسد با همه آن هیمنه و عظمتش و اگر ما هیمنه و عظمت آن کلام را ادراک نمیکنیم مربوط به مانعیت وجودی ماست نه مربوط به پایین آمدن کلام الهی.
هرچه قدر توجه ما و مراقبه ما در توجه به کلمات الهی بیشتر شود این عظمت در وجودمان بهتر ادراک میشود. پس عدم یافت عظمت کلام مربوط به عایق و مانع بودن وجود ماست نه مربوط به پایین بودن کلام الهی باشد. این حتماً یک مراقبهای را در تلاوت کتابالله، توجه به کتابالله، تدبر در کتابالله در وجود ما ایجاد میکند.
در محضر آیات شریف 111 به بعد بودیم که آیات 111 به بعد دو آیه از این آیات را در محضرش بودیم که فرمودند که: بسم الله الرحمن الرحیم، لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ[1] این آیه شریفه الان موضوع بحث ماست: ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ[2] عرض کردیم چند نکته را در ابتدای بحث، ولی نکته کلیدی که به نظر من در این آیه شریفه قابل تامل است همان نکته عین ما ثقفوا بود که کلمه آن سقافه در آن پیدا کردن این منافقین یا یهودیان در این جا به کار رفته است اگر پیگیر کلمه این به اصطلاح ریشه در قرآن کریم باشیم در حدود 50 که این کلمه به کار رفته است تمامش مربوط به یک جریان دشمنی شدیدی است که در عین حال این دشمنی در نگاه فرهنگی عمدهاش به کار رفته است ممکن است که به مسئله جنگ میدانی هم کشیده شده باشد اما این جنگ میدانی هم نتیجه آن ریشه فرهنگی مقابله بوده است؛ لذا به نظر میرسد که خیلی من هم روی آن دقت کردم شاید در این دو سه روزه وقت گذاشتم دقت کردم احساسم این است که هرجا کلمه سقافه در قرآن در رابطه به این مسئله به کار رفته است ناظر به یک نوع جنگ شناختی است که این جنگ شناختی که امروز بالخصوص روی آن تاکید بیشتری شده است این طور نیست که امروز ابداع شده باشد از سابق از این بوده است اما امروز روی آن تاکید شده است؛ لذا بحث سقافه و ثقفو آمده است کاری است که با اطلاعات دقیق همراه است با بینش عمیق همراه میشود یعنی جنگی است که ریشههای فکری و فرهنگی او دیده میشود.
حالا اگر خواستیم آیاتی را که ناظر بر این مسئله است بعضی از آن را در محضرش باشیم عرض میکنم خدمت شما انشاالله بحث را و آیاتش را در محضرش قرار میگیریم.
ببینید در آیاتی که در چند جایی آمده است یکی در سوره بقره آمده است آیه 191 در این سوره آیه 191 که این بحث مطرح شده است. در آیه 191 آنجا بحث را، بسم الله الرحمن الرحیم، میفرماید که وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ، وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ[3] اینها را هرجا که پیدا کردید بکشید وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ شما همینها را اخراج کنید وقتی مکه را فتح کردید همان طوری وقتی که شما در مکه بودید شما را از مکه اخراج کردند. حالا ببینید تعبیر را وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ[4] فتنه شدیدتر از قتل است، کاری که آنها کردند فتنه بود، کاری که شما دارید در مقابل آنها انجام میدهید الان این است که حکم وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ[5] کاری که شما میتوانید بکنید حداکثر قتل است در مقابل کاری که آنها کردند؛ اما کاری که آنها کردند فتنه بود الفتنة اشد من القتل، یعنی جزایی که شما دارید نسبت به کاری که آنها کردند که فتنهگری بود در مقابل پیامبر اکرم(ص) فقط مقابله نکردند که پیامبر را اخراج کنند، بلکه با تمام تعالیم پیامبر مخالفت میکردند، شایعهپراکنی میکردند برخوردهای شناختی داشتند، در مقابل این فتنهگری بود، والفتنة اشد من القتل، ببینید اینجا هم ثَقِفْتُمُوهُمْ کجا به کار رفته است؟ در مقابل یک قوم فتنهگر که حداقل جزای اینها در دنیا قتل است. کاری بیشتر از این از مومنین وقتی مسلط میشوند بر اینها امکان ندارد چون اگر ما بخواهیم با اینها فتنهگری کنیم این فتنهگری علیه آنها، خودشان فتنهگرند به کاری نمیآید، دروغگو هستند، وقتی کسانی که این طوری هستند، شایعهپراکن هستند، دروغگو هستند، فتنهگرند، حداکثر کاری که از مومنین وقتی که مسلط میشوند از اینها بر میآید، چیست؟ قتل است. اما این قتل در مقابل کاری که آنها کردند چیست؟ ناچیز است به تعبیر قرآن. جزای مساوی نیست، جزای مساوی ندارد در دنیا برای اینها. نمیتوانیم در دنیا برای اینها جزای مساوی داشته باشیم چون کار آنها کار خبیثانهای بوده است.
بله جزای اینها در آخرت محقق میشود اما ما در دنیا مکلف به مقابله هستیم یا نیستیم در مقابل فتنهگری آنها، یا باید فقط احاله بدهیم به آخرت؟ میگوید نه، در دنیا مکلف هستید، اما حداکثر کاری که میتوانید بکنید قتل است بیش از این نسبت به اینها کاری نمیتوانید انجام دهید.
والفتنة اشد من القتل، درست است؟ درست است؟ دنباله آیه همین طور ادامه دارد که تا میرسد حتی به اینجا، وقاتلوهم حتی لاتکونو فتنه، میتوانید اینها را بکشید و با آنها مقاتله کنید تا ریشه فتنهگری که اینها بودند کنده شود والا قتل هنوز پایینتر از چیست، از فتنه است. درست است؟ اما با همین قتل ریشه فتنه کنده میشود به عنوان اینکه اینها منبع تراوش فتنه بودند منبعش را از بین ببرید.
اینجا میفرماید وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ[6] بله، اگر در این مقابله اینها به جایی رسید که اگر دستشان به خون کسی آلوده نبود، اگر حقالناسی در آشوب و اغتشاش و صدمات مالی و جانی بر گردنشان نبود، اگر اینها فَإِنِ انْتَهَوْا اگر با این مقابله که شما با اینها کردید و قدرتی که پیدا کردید اگر اینها برگشتند از کارهایشان فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ[7] دشمنی شما مخصوص کسانی است که بر ظلمشان باقی میمانند اما اگر اینها در اغتشاششان و آشوبشان دستشان به خون کسی، به این جهت که مقدمات و آمریت، سببیت، مباشرت، معاونت هر چیزی داشتند آنجا جای حقالناس سرجایش است حتی اگر توبه آنان قبول شود آنچه به عنوان حقالناس است خسارت جانی، مالی هرکدام سر جایش محفوظ است اما در عین حال توبه آنان عندالله مقبول میشود در عینی که باید خسارتها را جبران کنند منافاتی ندارد حتی اگر قتل است، حتی اگر قصاص است باید قصاص شوند اما در عین حال که قصاص شدند توبهشان هم مقبول باشد عندالله ولی در عین حال قصاص هم برایشان محقق شود.
این یک دسته از آیاتی که در حقیقت آیه شریفه آمده است مربوط سوره بقره آیه 191، در سوره نساء آیه 91، بقره 191 بود در سوره نساء آیه 91 بحث را ریشه ثقفه به کار رفته است در آنجا. در آنجا هم میفرماید که فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا[8]، چرا در مقابل منافقین شما دو دسته شدید، چرا دو جور فکر میکنید؟ فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ[9]، به مومنین خطاب میکند، چرا دو جور فکر میکنید؟ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا به خاطر کارهایشان منافقین چه شدند؟ رجل منکوس شدند اینها برعکس شدند نگاه و فکرشان مربوط به چیست؟ به کسبشان و فعلشان است. چون آنها این طوری عمل کردند تفکرشان هم این طوری شده است، لذا جای دو دسته شدن نیست، شک نکنید در مسئله برخورد با منافقین، وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا به خاطر کسب خودشان أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ آیا فکر میکنید که خدا باید اراده کند کسانی را که خودشان اراده کردند گمراه شوند هدایت کند؟ آنی که خودش میخواهد گمراه شود برگرداند؟ خدا کسی را که خودش میخواهد گمراه شود برنمیگرداند. بله، یک کسی جاهل قاصر است یک کسی در حقیقت تنبه لازم دارد آنجا آره، اما کسی که با اراده و عزم خودش و قصد خودش به ضلالت میرود حتماً خدای سبحان او را برنمیگرداند بلکه میدان میدهد برای ضلالتش.
أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا وَدُّوا[10] این منافقین دوست دارند، لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا میخواهند تا مرز کفر شما را بکشانند به هیچ چیزی کمتر از این راضی نیستند. وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا، مثل اینکه خودشان این طور هستند. فَتَكُونُونَ سَوَاءً با آنها مساوی شوید، یعنی همه با هم یک طور کافر باشید. فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ[11] با اینها در حقیقت رفاقت باب رفاقت را باز نکنید تا اینکه حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ تا اینکه اینها چه شوند؟ هجرت در راه خدا کنند. این هجرت در راه خدا کنند یک مرتبهاش این است که هجرت کنند از نفاق به ایمان، درست است؟ یک مرتبهاش این است که از جهت شان نزولی کسانی که اظهار ایمان کردند ولی وقتی پیامبر از مکه به مدینه هجرت کردند اینها هجرت نکردند از مومنین، ضعیفالایمان بودند راضی نبودند که مال و اموالشان را رها کنند و بیایند پیش پیغمبر. یکی هم میترسیدند، گفتند برویم اینجا اینها ضعیف هستند، چه میشود؟ بعد از چند وقت از بین میروند میمانیم در مکه از یک طرف اظهار ایمان به مومنین کردیم و از یک طرف اظهار کفر به اهل مکه میکنیم دو دسته را داریم، اینجا میگوید نمیشود اگر کسی بخواهد با این نفاق در حقیقت خودش را حفظ کند صلح کل باشد به رفاه برسد این در حقیقت در محدوده اهل ایمان نیست.
فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ[12] اگر واقعاً بریدند آمدند به مدینه، یا بریدند و جدا شدند از نفاق به ایمان، فَإِنْ تَوَلَّوْا اما اگر پشت کردند و این کار را نکردند. فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ[13] اینها را بگیرید و بکشید اگر هر جا اینها را پیدا کردید چون خطری که اینها دارند این است که فقط نفاق نیست که فقط نفاق نیست که به شما اظهار ایمان کرده باشند و آنجا هم اظهار کفر کرده باشند دنبال این بودند که وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا دنبال این بودند که مردم اهل ایمان را هم چه کار بکنند؟ به سمت خودشان بکشند، فقط راضی به این نبودند به اینکه خودشان منافق باقی بمانند. بلکه چه بودند؟ دنبال این بودند که اهل ایمان را هم به سمت کفر بکشانند، آیه صدرش معلوم بود.
إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ[14] مِيثَاقٌ مگر اینکه با یک قومی آنها در آنجا باشند که بین شما و آنها میثاق باشند که نتوانید بکشید و بگیرید آنها را.
أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ که حالا دارد تا اینجا که آیه 91 سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا[15] اینها کسانی هستند یک عده دیگری را مییابید که یریدون يَأْمَنُوكُمْ پیش شما در امن باشند وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ و در قومشان هم در مکه که هستند كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا هرگاه كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ هرجا فتنه پیش میآیند، اینها چه هستند؟ دست در حقیقت کوبنده در فتنه را دارند. أُرْكِسُوا فِيهَا در فتنه اینها حضور دارند. از اول انقلاب بعضیها را آدم میبیند که كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ هرجا فتنهای به پا میشود اینها چه هستند؟ اینها هستند در آنجا أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ[16] اگر در حقیقت اینها دست برندارند و در همین حالتشان بمانند. فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ اینها را بگیرید این دسته، باز اینجا موضوع چه کسانی هستند؟ منافقینی هستند که دو دوزه بازی میکنند از یک طرف در جامعه مومنین هستند و از یک طرف در جامعه کفار هستند و در جامعه مومنین هم بیکار نیستند و در هر فتنهای که در جامعه به پا میشوند اینها دست آتشافروز دارند در آن فتنه، لذا میگویند اینها دیگر ایمن نیستند. اینها در هر جایی که میرسد یک موقع آن سرخطهای مثلاً آن تیمهای مردم سادهای هستند که همیشه بازیچه اینها هستند آن جداست آن در حقیقت تنبه در آن لازم است، اما یک دستهای هستند پشت اینها همیشه هستند. كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا[17] اینها ارکثو فیها اینها هستند، میتوانیم چشم آتشافروز اینها را چه کند انسان؟ همیشه ببیند آشکار است بخصوص جاهایی که یک خورده فتنه شدید میشود خودشان را آشکار میکنند، خودشان را در حقیقت هویدا میکنند که دیده هم بشوند اما اغلب تا وقتی آن غلبه فتنه نباشد اینها ساکتند از پشت و سری کارهایشان را انجام میدهند.
اینجا میفرماید که این عده را بشناسید فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ با کار اطلاعاتی دقیق، ثقفتموهم کار اطلاعاتی دقیق است. یعنی باید با جریانشناسی با کار اطلاعاتی دقیق، رصد قوی چه کنید؟ اینها را بشناسید و اینها جرمشان قتل است. کسی که در هر مرتبه فتنهگری حاضر است و همیشه دارد آتشافروزی میکند و جوانان را میفرستد جلو تیغ و جلوی اغتشاش و … اینها که در حقیقت دست پشتپرده آتشافروز هستند، اینها را فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا[18] حجت را بر شما تمام کرده است درمورد اینها، سلطان مبین دارید، دیگر اینجا جایی نیست که مسامحه کنید. این هم در حقیقت آیه سوره نساء.
در سوره آلعمران هم همینجاست که الان در محضرش هستیم که دیدید، در سوره انفال آیه 57، بسم الله الرحمن الرحیم، میفرماید إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ از 55 آن، إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[19] بدترین جنبندگان، شرالدواب، بدترین جنبندگان نزد خدا کی هستند؟ درمقابل ان اکرمکم عندالله اتقاکم که داریم اینجا چیست؟ ان شرالدواب عندالله بدترین جنبندگان حتی اسم انسان بر اینها نمیگذارد شرالدواب عندالله، جنبنده که شامل در حقیقت چه میشود؟ خزندگان و تمام حیوانات و اینها، بین همه اینها بدترین کی هست؟ بدترین کسی است که الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[20] که هم کفر نظری دارد و هم کفر عملی دارد. حالا بیانش، الذین، خصوصیت بارز اینها چیست؟ الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ[21] اینها پیمانشکن هستند، پیمانشکنان بدترین جنبندگان روی زمین هستند، یعنی حکم امانتداری و عدمپیمانشکنی و وفای به عهد جزو احکام بینالمللی و وجدانی و فطری اسلام است نه جزو احکام اختصاصی اسلام باشد، جزو احکام بینالمللی است، لذا خصوصیت فطری است و وجدانی است اگر کسی این خصوصیت وجدانی و فطری پیمانشکنی را داشته باشد این شخص چیست؟ شرالدواب است، نه شر مومنین است نه شر مسلمین است. دقت کردید؟ شر الدواب یعنی بین جنبندگان هم در حقیقت چیست؟ این بدترین است چون اینها هم این خصوصیت را ندارند که پیمانشکنی یک خصوصیت فطری و وجدانی است خیلی بحث زیبایی است جای خودش باید قشنگ این بحث شود که الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ با اینها معاهده میبندید ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ هرباری که فتنه میشود اینها میآیند جلو، بعد که فتنه سرکوب میشود اینها دوباره چه میشوند؟ خودشان را داخل دسته شما میکنند و از خود شما میدانند باز دوباره در پیمانها و وفاداری در پیمانهای کشورداری و تحت تابعیت پرچم بودن، کشور بودن، ملیت بودن، دین بودن قبول میکنند اینها را دوباره در فتنه بعدی چه میکنند؟ میبینید تا زمینه را میبینند پیمانشکن هستند، نه به کشور وفادارند، نه به دینشان وفادارند، نه به پرچمشان وفادارند، نه به ملیت … به هیچ چیزی وفادار نیستند؛ حتی حاضرند دیوار سفارت انگلستان را که شعار علیه آن ملعونها نوشتند چه کار کنند، این برود رنگ کند تا نشان دهند من کاملاً خودباخته هستم من هیچ پیمانی را ندارم، من هیچ آبرویی برای خودم، هیچ عهدی برای من مهم نیست، من تابعیتم برای آنها دوستتر دارم.
وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا یعنی آن خودیت، آدم نمیداند چه جملهای راجع به آنها به کار ببرد گاهی، این قدر اینها از خود در حقیقت واقعیشان تنزل کردند
ان شر الدواب اینها هستند که دشمن افتخار کند که آن کسی که در کشور شماست مایل به ماست. عکس با افتخار بیندازد سفیر انگلستان با اینها که اینها آمدند شعارها را پاک کردند علیه ما. نمیخواهد ما نیرو از انگلستان بیاورم از آنجا بسیج کنیم یا از سفارت ما بخواهند بیایند، همین داخل خود شما.
این شرالدواب است، بعد میفرماید إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[22] الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ[23] هر بار عهد میبندند عهدشکن هستند، تعبیری که درباره یهود به کار میرود چیست؟ میگویند دست یهود دست پیمانشکن است. لذا وقتی مروان میخواست با امیرالمومنین بیعت کند، حضرت گفت نه، پیمان با تو را نمیخواهم چون دست تو دست یهودی است.
دست یهودی پیمانش اصلاً معنی ندارد یعنی پیمان هم بکنی فایده ندارد برای چه با تو پیمان ببندم و با تو بیعت کنم؟ نه، بعضیها دستشان این طوری است یعنی به جایی میرسد که خودشان، خودشان را طوری جلوه دادند که اینها پیمانشکن هستند، دستشان دست یهودی است پیمانشکن است.
فِي كُلِّ مَرَّةٍ بعد میفرماید که و هم لایَتقون، هیچ تقوایی برای اینها نیست نه تقوای بعد از ایمان هیچ نگهدارنده و بازدارندهای ندارند، یعنی حیا ندارند، وقتی حیا ندارند حیا یک مرتبه تقوا ایجاد میکند، اینها حیا ندارند که برای اینها تقوایی باقی مانده باشد. بعد میفرماید: فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ اینجا باز چه چیزی را به کار برده است؟ بحث ثقافه و در حقیقت فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ[24] وقتی اینها را با آنها روبرو شدید در جنگ فقط مقابله با اینها نکنید، طوری با اینها مقابله کنید ریشهکنشان کنید. فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ ریشهها و عقبههایشان را من خلفهم آنها را پراکنده کنید از بین ببرید، یعنی اینها ریشهدار است مخالفتشان و مخالفتشان فقط در سطح خودشان نیست یک تفکر است که پشت پرده است که آن تفکر را باید از بین برد. دقت کردید؟
فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ یعنی آن ریشههای عمیقی که اینها را آبیاری میکرد و دائماً تشجیع میکرد در برخورد با اینها باید اینها را در حقیقت ریشهکن کرد باز تَثْقَفَنَّهُمْ باز جنگ، جنگ چیست؟ شناختی است. جریان اینها باید ریشهکن شود نه افراد اینها فقط. خیلی زیباست، من نمیدانم این رگه را کسی در قرآن خوب پیگیری کند ببینید آن وقت باز اینها جای بازشدن و تفصیل دارد. من فقط اشاره میکنم و عبور میکنم.
فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ[25] تا اینها چه شوند؟ تذکر برای وجود اینها، نشان میدهد که نوع برخورد به گونهای است که باید نتیجه نتیجه شناختی باشد. لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ که در حقیقت آن تنبه و تذکر ایجاد شود در مقابله با اینها. این ادامه آیات هم باز به این مرتبط است.
وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ[26] ولی دیگر حالا بعد میرسیم به سوره احزاب آیه 61، صفحه 426 اینجا هم بحث خیلی زیبایی است آیه 61 سوره، از سه چهار آیه بسم الله الرحمن الرحیم، إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ[27] کسانی که پیغمبر و مومنین را چه کار میکنند؟
يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ خدا و رسول را اذیت میکنند چون پیغمبر قرار بود مومنات، خانمها هم نماز بیایند، اینها میآمدند وقتی خانمها نماز در برگشتن یا رفتن بخصوص برگشتن که نماز مغرب و عشا میشد تاریک میشد یکسری جوانان اهل مدینه مینشستند باعث چه میشدند؟ اذیت کردن اینها میشدند. بعد این آیات اصل شان نزولش مربوط به آزار و اذیت اینها بود ولی منحصر به این نبود بعد این مسئله را سرایت دادند برای همه است، إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا[28] اینها به عذاب مهین مبتلا میشوند. این آیه خیلی زیباست وقت نداریم.
وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا[29] اینهایی که مومنین و مومنات را اذیت میکنند بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا یعنی یک موقع است که مومنی خطایی مرتکب شده است شما آمدهاید محاکمهاش میکنید عیبی ندارد، این به مکتسبو است کار بدی کرده است جزایش را باید ببیند؛ اما يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا [30] کاری نکردهاند اینها در حقیقت جرمی نداشتند شما دارید بهتان میزنید شما دارید اذیت میکنید اگر این طوری است فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا، يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ[31] بخصوص مربوط به نماز بوده است میگوید اینها که میروند و برمیگردند برای اینکه مورد اذیت و آزار قرار نگیرند یک روسری بلند یا چادر بر سر بکنند در رفتوآمدها جلابیب یک چیز بلندی است که سرتاپا را میپوشاند حالا یا روسری بلند است یا چادر در حقیقت قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ[32] همه، اینها يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَ ذالِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ[33] این بهتر است برای اینکه اینها در حقیقت چه باشند؟ اینها در معرض آسیب قرار نگیرند.
فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند که این خودش آیه حجاب است که خیلی از بحثها ذیل این میآید از بحثهای خیلی مهم در رابطه با حجاب است. لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ این قسمت آیه خیلی مهم است لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ[34] فِي الْمَدِينَةِ سه دسته کرده است، منافقون دسته اول، فی قلوبهم مرض دسته دوم، مرجفون، مرجفون شایعهپراکنها هستند، کسانی که تهمت میزنند و شایعهپراکنی میکنند، مرجفون، ارجاف را اگر فرصت شد معنایش را از لغت هم عرض میکنیم. لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ اگر منافقون متنبه نشدند و اگر این فی قلبوهم مرض، فی قلبوهم مرض از منافقون اشدند یعنی کسانی هستند که مریضی در وجودشان چه شده است؟ ریشهدار شده است و به قلب کشیده شده است فقط نفاق ظاهری نیست، زبانی نیست بلکه چه شده است؟ به قلب کشیده شده است.
وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ[35] کسانی که در حقیقت مرجف هستند اهل ارجاف هستند در مدینه اگر اینها لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ دنبالش میفرماید لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لایُجاوِرُونَکَ فِیها إِلاّ قَلِیلاً[36] برخورد تند با اینها باید کرد و اینها را از مدینه باید اخراج کرد تا زبانشان کوتاه شود. حالا از مدینه اخراج کردن اگر الان کسی که مرجف است کسی که منافق فی قلوب مرض است اگر شما از مدینه شما فرستادید رفت در کشور اروپایی نشست پای همه وسایل و رسانهها آنجا، میشود بگوییم بروند؟ این لایجاورونک قطع دهنش است قطع زبان و نوشته و دستش است. اگر این را میخواهی قطع دست کنی و آنجا میرود دستش درازتر است باید چه کارش کرد؟ باید به حبس انداختش البته امکانپذیر است یعنی از این استفاده میشود ملاک این است که او را در شایعهپراکنی و دستدرازی و آتشافروزیاش دستش را بگیری، حالا این سابق از این این بود که اگر به جای دوری میفرستادید این دیگر این امکان را نداشت، اما الان یک جای دور میرود امنیتی قرار میگیرد تازه انجا امکان پیدا میکند معلوم است که این را نمیخواهد بفرماید که یک جا بفرست راحتتر و آزادانهتر برخورد کند.
لایجاورونک، دورشدنی است که دست او و قلم او و بیان او از این شایعهپراکنی و از این آتشافروزی از این اغتشاشگری و از اینکه دیگران را به اشتباه بیندازد باید جلویش گرفته شود. البته معلوم است این همه مسایل غیر از بحث اعتراض و انتقاد است، انتقاد و اعتراض باعث کمال حاکمیت میشود.
اما این دست آتشافروز است دست برانداز است مرجف بیانش اصلاً برانداز است مرجف در قرآن، برانداز است، لذا بعضی بزرگواران گفته بودند کاشکی در نظام فقهی ما باتوجه به اینکه آیه هم آمده است بابی برای ارجاف باز میشد و مرجف بهعنوان براندازی که با شایعهپراکنی براندازی را میخواهد انجام دهد، با آتشآفروزی زبانی میخواهد براندازی انجام دهد باتوجه به اینکه حکمش در اینجا آمده است و حکمش هم اشد احکام است.
عجیب است که میفرماید که اَلْمُرْجِفُونَ فِی اَلْمَدِینَهِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لایُجاوِرُونَکَ فِیها إِلاّ قَلِیلاً[37] ملعونین، اولین مرگ بر منافق را در اینجا خدا میفرماید که این منافقین این در حقیقت فی قلوبهم مرض و این اهل ارجاف مرگ بر آنها، ملعونین اینما ثقفو، اینجا دومرتبه ثقفو آمده است أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا[38] نه کشتن ساده، قتلوا تقتیلا است، شدت قتل است اگر این آیات به عنوان یک نگاه برای ما که بتوانیم حدومرزها را درست تشخیص بدهیم و دنبال این باشیم که احکام، ما دنبال باتوجه به اینکه اسلام وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ[39] پیغمبر، اینجا میفرماید ماقتلوا تقتیلا، معلوم میشود که اینها چه کردند با حاکمیت، چه کردند با مردم، چه کردند با آن رحمت للعالمین که خدای سبحان که رحمت مطلق است و رحمتش بر غضبش سبقت دارد آن وقت اینجا حکم را بفرماید چه؟ و قتلوا تقتیلا کار اینها چه آثاری در جامعه ایجاد میکند که اهل ارجاف و شایعهپراکنها که جامعه را چه طوری رو به چه میبرد؟ تمام آن زحمتهای شهدا و انبیاء و صلحاء و مومنان و همه اینها را دارد از بین میبرد.
گاهی یک نفر میآید در میدان میجنگد یک نفر است مقابل اما یک کسی که شایعهپراکنی و جریانسازی میکند و انحراف ایجاد میکند و اغتشاشگر را در حقیقت پشتیبانی میکند کار او براندازی است که کل نظام را میخواهد براندازد. او قتلوا تقتیلا است.
انشاالله خدای سبحان حفظ کند همه ما را که ناخواسته به دست شیطان بما کسبوا در مقابل به اصطلاح …
دیگر چون فرصت گذشته است آن را دیده بودم که در آنجا هم همان آیه دوم که میفرماید که حالا بخوانید چون شروع کنیم دنبال بیان طول میکشد.
من همه اینها را تفصیلاً دیدم فقط برای شما خلاصه آن را عرض کردم، اگر میشد تفاصیل بحث را دررابطه با این کسانی که برخورد ریشهای با آنان کرد و اطلاعاتی قوی فرهنگی باید کرد را میشد بحث کرد واگذار میکنیم دوستان میروند میبینند.
والسلام علیکم
[1] – آلعمران، آیه 111.
[2] – آلعمران، آیه 112.
[3] – بقره، آیه 191.
[4] – همان.
[5] – همان.
[6] – بقره، آیه 193.
[7] – همان.
[8] – نساء، آیه 88.
[9] همان.
[10] – همان.
[11] – نساء، آیه 89.
[12] – همان.
[13] – همان.
[14] – نساء، آیه 90.
[15] – نساء، آیه 91.
[16] – همان.
[17] – همان.
[18] – همان.
[19] – انفال، آیه 55.
[20] – همان.
[21] – انفال، آیه 56.
[22] – انفال، آیه 55.
[23] – همان، آیه 56.
[24] – انفال، آیه 57.
[25] – همان.
[26] – انفال، آیه 60.
[27] – احزاب، آیه 57.
[28] همان.
[29] – احزاب، آیه 58.
[30] – همان.
[31] – احزاب، 59.
[32] همان.
[33] – همان.
[34] – احزاب، آیه 60.
[35] – همان.
[36] – همان.
[37] – همان.
[38] – احزاب، آیه 61.
[39] – انبیاء، آیه 107.
در این مورد یک بازخورد بنویسید