سلام علیکم و رحمة الله. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَنِ الدائِمَ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ اِلی یَومِ الدّین.
خب، ابتدا یک نکتهای را عرض بکنم که در این نکته به مناسبت اینکه بحثمان هم در باب توبه وارد شده، [به] برکاتی بر توبه [اشاره دارد]. خدای سبحان، همان جوری که توبه فقط از شرک به ایمان و از معصیت به طاعت نیست، فقط [این موارد را شامل نمیشود]، بلکه توبه از مراتب غفلت [نیز] راه دارد. بلکه توبه از مراتب کاستی در عمل واجب هم راه دارد. بلکه توبه در نوع آن توجه به محضر ربوبی هم راه دارد که «مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ» [است]؛ اگر کسی خوبیهایش تازه بدی باشد، ببین بدیها چه میشود؟
مراتب و انواع توبه
لذا نگاه این است که ما انواع توبه را داریم که انواع توبه در آن روایت شریفی که از کتاب «مصباح الشریعة» منسوب به امام صادق (علیه السلام) است، [اینگونه بیان شده که] این است که توبه، حبل الله و مدد و عنایت [الهی] است؛ «تَوْبَةُ حَبْلُ اللَّهِ وَ مَدَدُ عِنَايَتِهِ». [این روایت میفرماید که توبه] حبل خدا و مدد عنایت الهی است و «وَ لَا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ مُدَاوَمَةِ التَّوْبَةِ»؛ [یعنی] باید دوام توبه داشته باشد «عَلَى كُلِّ حَالٍ». «فَكُلُّ فِرْقَةٍ مِنَ الْعِبَادِ لَهُمْ تَوْبَةٌ»؛ هر دستهای از بندگان، توبه خاص خودشان را دارند. «فَتَوْبَةُ الْأَنْبِيَاءِ مِنِ اضْطِرَابِ السِّرِّ»؛ این هم یک دسته توبه است که اگر در مرتبه سرّشان با خدا دچار یک مرتبه از آن مرتبه سر که برای ما قابل تصور نیست، [یعنی دچار] اضطراب سر باشند، از این توبه میکنند. یعنی آن توجه و انقطاع، [اگر] توجه تام و انقطاع کامل کمی کاستی پیدا کند، آنجا هم توبه میکنند. و همچنین «وَ تَوْبَةُ الْأَوْلِيَاءِ مِنْ تَلْوِينِ الْخَطَرَاتِ»؛ که توبه اولیاء از این است که خطوراتی غفلتآمیز در ذهنشان خطور [کند]. نه در عمل، در خطور هم که باشد، «مِنْ تَلْوِينِ الْخَطَرَاتِ» [است که یعنی از] جابهجا شدن خطورات [توبه میکنند]. «وَ تَوْبَةُ الْأَصْفِيَاءِ مِنَ التَّنْفِيسِ»؛ این است که از همان گاهی استراحتی که میکنند، فراغتی که دارند، توبه میکنند که یک لحظهای را خوابیدند، یک لحظهای را آن حال اباهه درشان [بوده]، همین هم برای آنها توبه دارد. «وَ تَوْبَةُ الْخَاصِّ مِنَ الِاشْتِغَالِ بِغَيْرِ اللَّهِ تَعَالَى»؛ به غیر که توجه بکنند، توبه دارد. «وَ تَوْبَةُ الْعَامَّةِ مِنَ الذُّنُوبِ»؛ البته توبه عموم مردم از ذنوب است. (مصباح الشريعة، ص ۸۶). حالا گاهی این از شرک به ایمان است، گاهی از معصیت به طاعت است. «وَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَعْرِفَةٌ وَ عِلْمٌ»؛ هر کدام از این توبهها تابع آن مرتبه معرفتی است که ایجاد شده، «فِي أَصْلِ تَوْبَتِهِ وَ مُنْتَهَى أَمْرِهِ».
رابطه توبه و معرفت
چرا این را عرض کردم؟ عرض ما این است که هرچقدر توبه در مراتبش جدیتر صورت بگیرد، [لطف] خدای سبحان بیشتر شامل حال [انسان] میشود. اگر این باور باشد که وقتی ما توبه میکنیم، در هر مرتبهای از این مراتب توبه که ذکر شد، باب بهرهمندیمان را از رحمت حق واسعتر کردیم، یعنی ما آماده بهرهमندی بیشتر از رحمت حق میشویم. با این نگاه، اگر امر دائم به توبه هست که در آیه شریفه میفرماید: ﴿…يَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا…﴾ (سوره شریفه هود، ۱۱:۵۲)، اگر شما [استغفار و توبه کنید، آسمان بر شما باران فراوان میفرستد]. در مراتب توبه، کسی نگوید من احتیاج ندارم، من که بدی نکردم. هرچند هیچکسی خالی نیست از اینکه بدی کرده باشد و کوتاهی [داشته باشد] که قطعاً این توبه را لازم دارد و همان توبه واجبه و لازمه را هم لازم دارد. اما حتی کسانی که خوب [هستند]، اول آنها مخاطب توبه هستند. یعنی هر کسی که معرفتش بالاتر است، تخاطبش به توبه شدیدتر است.
پس اولاً چه کسی لازم است توبه کند؟ کسی که معرفت بالاتری دارد، میداند در آستانه ربوبی در قبال آن حقیقت رب [و] کوتاهی دارد که هرچقدر هم بکوشد، «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ» [محقق نمیشود]. [منبع دقیق حدیث یافت نشد]. کسی که این را میداند، دائماً نادم است. لذا انبیاء در رأس توبهکنندگان هستند. با این نگاه، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هر شب ۷۰ بار استغفار میکردند. در روایت دارد که هر مجلسی که حضرت مینشستند، [بعد از آن استغفار میکردند و این کار عادت ایشان] شده بود. حتی اگر که این نشست و برخاست کوتاه بود، ۲۵ بار بعدش استغفار میکرد برای همان مجلس که «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ، أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ». و حتی از امام صادق (علیه السلام) سؤال میشود که این هفتاد بار استغفار پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چگونه بود؟ حضرت فرمودند: «[ایشان] هَفْتَادَ بَارَ «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» مِیگُفْتَ وَ هَفْتَادَ بَارَ «أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ» مِیفَرْمُودَ». (الكافي، ط-الإسلامية، ج ۲، ص ۵۰۵، ح ۵). این بیان که «أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ، أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ» بیانی است که در روایات آمده.
توبه خواص و تأثیر آن بر جامعه
پس آن کسانی که مطلعترند، با معرفتترند، توبه برای آنها لازمتر است؛ چون توبه با معرفت نسبت دارد. معرفت شدیدتر، توبه بالاتر. پس چه کسی باید توبه را در جامعه آغاز بکند تا رحمت نازل [شود]؟ مؤمنان عالیتر، آغازکنندگان توبه هستند. به تبع آنها، بقیه به صحنه توبه کشیده میشوند و به تبع آنها بقیه از معصیت جدا میشوند. ببینید چقدر این نگاه زیباست که نباید امر به توبه را ابتدا به طبقات عمومی کرد، بلکه باید کسانی که خودشان مطلعاند، با معرفتند، اینها به لحاظ معرفتشان آغاز به توبه بکنند تا بقیه هم، آن نگاه [و] دامنه توبه شامل حالشان بشود. آنوقت جامعهای که حالش حال رجوع به خدا باشد، جذبه الهی را بیشتر جذب میکند و ﴿…يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا…﴾ محقق میشود.
سختیها، زمینهای برای بازگشت
پس میشود گاهی این سختیها که ﴿…أَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ…﴾ (سوره شریفه انعام، ۶:۴۲) هست، در این [آیه] است که میفرماید ما انبیاء را که فرستادیم سراغ اینها، ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ…﴾ (سوره شریفه انعام، ۶:۴۲)، انبیاء را فرستادیم، ﴿فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ…﴾، یعنی سختیها هم همراه میآید، چون سختیها بیداری ایجاد میکند. سختیها باعث میشود که انسان به خدا رجوع بکند. پس اگر امروز با شرایط سختی مواجهیم از جهت نعمت الهی در آن بارش رحمت حق، پس باید اول مؤمنان عالی جامعه دست به توبه بزنند، دست به استغفار بزنند و بعد به دنبال این، جامعه هم به سمت استغفار گرایش پیدا بکند که این توبه بر همه لازم است تا به دنبال این توبه ﴿…يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا…﴾ محقق بشود.
که آیه شریفه میفرماید: ﴿وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ…﴾ (سوره شریفه هود، ۱۱:۵۲)؛ این خطاب به همه است و در رأسش خود انبیاء هستند. ﴿…ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ…﴾؛ استغفار کنید، سپس توبه کنید. ﴿…يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ﴾ (سوره شریفه هود، ۱۱:۵۲) که اگر شما این توبه را انجام دادید، قوت به قوت شما اضافه میشود؛ قویتر میشوید. یعنی جامعه از جهت استحکام، از جهت انسجام، خود این [توبه] باعث انسجام بالاتر، باعث قوت و وحدت بیشتر میشود. پس همین را دستمایه قوت برای جامعه قرار بدهیم. زود نبریم روی قشری که بگوییم شما کوتاهی کردید باعث شد که اینجوری بشه. این کوتاهی در ارتباط با حق و رجوع به حق، اگر قرار است ابتدا بر کسی تعلق بگیرد، [بر] مؤمنین است که معرفتشان بیشتر است. پس باید بیشتر توبه میکردند، بیشتر باب توبه را باز میکردند و بعد به دنبالش و دامنهاش بقیه طبقات را شامل میشود.
نگاه به خود و پرهیز از مقصر دانستن دیگران
پس ما همه در اینکه باران رحمت الهی برای ما کمتر شده، خودمان را مقصر ببینیم. در این تقصیرمان با عجز و با تمام لابه و تضرع به درگاه الهی بیاییم که خدایا، کوتاهی من باعث شده بندگان دیگر تو هم محروم بشوند و آنها هم به زحمت بیفتند. پس من از این کوتاهیام در حقیقت تقاضای جبران میکنم. اگر هر کسی با این نگاه رفت، که این همان نگاه ربّیون است که عرض کردیم. ربّیون با اینکه این مقام عالی را دارند که «مَعَ النَّبِی» هستند و ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ…﴾ (سوره شریفه آل عمران، ۳:۱۴۶)، اینها معیت با نبی و ولی هر زمانی دارند، تا مرز جانفشانی هم آمادهاند، اما تعبیر این است که ﴿…وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا…﴾ (سوره شریفه آل عمران، ۳:۱۴۷). حرف اینها با این مقام شامخی که دارند، که ﴿…فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ…﴾ (سوره شریفه آل عمران، ۳:۱۴۶)، که اینها در هیچ جایی هیچ سستی، لرزش و لغزشی در دل و عملشان ایجاد نمیشود، ﴿…وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا…﴾ (سوره شریفه آل عمران، ۳:۱۴۷) [است]. خدایا ما کوتاهی کردیم. اگر یک جایی مشکلی پیش آمده، خودشان را اول مقصر میبینند. میگویند یک کوتاهیهایی داشتیم، یک زیادهرویهایی داشتیم که نباید میکردیم. ترک فعلهایی داشتیم که باید انجام میدادیم و انجام نشده. خدایا، ﴿…رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا…﴾.
اگر این نگاه در جامعه حاکم باشد، یقین بدانید که ما اگر خودمان را مقصر دیدیم و دنبال جبران تقصیر برآمدیم، رحمت حق به جوش میآید. اما تا وقتی که دیگران را مقصر ببینیم و در حقیقت تقصیر را به گردنشان بیندازیم، اینجا نه، من به اصطلاح منقلب نشدم تا جذب رحمت محقق بشود. حتی شاید گاهی پرخاش من و تندی من و نوع گفتار من، حتی کینه را محقق بکند که این کینه خودش چی هست؟ دور کردن رحمت حق است. نمیگوییم نباید امر به معروف و نهی از منکر کرد، اما اگر از خودمان آغاز بکنیم، تأثیر در دیگران هم بیشتر خواهد شد.
تضرع و دعا، راهی برای نزول رحمت
با این نگاه، این رابطهای را که خدای سبحان برای ما اجازه داده که به سویش توبه بکنیم، این اجازه را که داده، قدر بدانیم و این ایام را برای حرکت جمعی برای توبه و نمازهای به اصطلاح طلب باران قدردان باشیم و این را [که فرمود] ﴿…أَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ﴾ (سوره شریفه انعام، ۶:۴۲)، با این نگاه، تضرع را در این ایام وظیفه دوران خودمان بدانیم که با این تضرع، انشاءالله دعای نوزدهم صحیفه را هم در طلب باران داریم. در کنارش، میشود در خلوتها دعای توبه صحیفه را برای خودمان داشته باشیم که خدایا ما به سوی تو برگشتیم، ما کوتاهی [داشتیم]، ما دنبال جبران هستیم و بعد در کنارش دعای ۱۹ را برای طلب باران، علامت اجابت دعوتمان ببینیم که اگر این را [انجام دهیم]، خدای سبحان قطعاً قول داده توبه مورد پذیرش قرار میگیرد. پس با این نگاه، توبه اگر انشاءالله رحمتش را خدای سبحان برای ما باز کرد، انشاءالله توبههای ما هم مقبول است. لذا در وقت ریزش باران میگویند وقت اجابت دعا هم هست. یعنی اگر باران آمد و انشاءالله باران رحمت الهی با توبههای ما و طلبمان و تضرع ما محقق شد، تازه [آن را] آغاز شرمندگی خودمان بدانیم که خدایا ما از این شرمنده بودیم که کوتاهی کردیم تا در حقیقت در برههای محروم از رحمت تو شدیم. نه اینکه دوباره آدم به غفلت مبتلا بشود. انشاءالله خدای سبحان توفیق توبه را به همهمان عنایت بفرماید که توبه رابطه با خداست؛ توبه جذبه حق است به سوی خودش.
که اینها بحثش تقریباً کلان است که هر مشکلی که میآید فقط [به خاطر] گناهان نیست. اما اینکه گناه هم باعث محرومیت هست، یکی از علل است، ولیکن اینکه آن سختیها فقط این باشد، نیست. چون خود خدای سبحان هم، روایات هم متعدد میفرماید، هم همین آیهای که الان خواندیم، پاسخ بود دیگر: ﴿…أَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ﴾. [سختیها] گاهی ترفیع درجه ایجاد میکنند. گاهی برای این است که انسان از گناه برگردد، گاهی برای رفع درجه است. یک جامعهای در فشار قرار میگیرد، افرادی در فشار قرار میگیرند تا خدای سبحان برای آنها با این صبرشان و به فعلیت رسیدن تحملشان، آنها را بالا ببرد. لذا [در روایت آمده] «إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ» (الكافي، ط-الإسلامية، ج ۲، ص ۲۵۲، ح ۱) که این در حقیقت چی هست؟ نشان میدهد که ابتلا فقط عقابی نیست، بلکه ابتلا ترفیعی هم هست، به شرطی که انسان آن ترفیع را متوجه بشود و قدرش را بداند.
حقیقت توبه و شرایط آن
خب، در محضر بحث توبهای بودیم که در این آیات هفدهم و هجدهم سوره نساء به آن رسیدیم که بسم الله الرحمن الرحیم: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾ (سوره شریفه نساء، ۴:۱۷).
در رابطه با توبه، جلسه گذشته هم صحبت کردیم. حقیقت توبه یک سوز و گداز است. لذا به تعبیر بعضی بزرگان، آتشی است که انسان بر دلش میزند تا از آتش جهنم محفوظ بماند. یعنی کسی که در دنیا بهواسطه توبه از معاصی، غفلتها، [و] مراتب حتی شرک، اینها خودش را با توبه که یک آتش است، یک سوختن است، میسوزاند، این سوختن در اینجا مانع از سوختن در جهنم میشود. پس تطابق دارد. باید هم معلوم باشد اگر توبه سوختن است، باید با حال توبه و تائب سازگار باشد. یعنی اگر ما قصد توبه میکنیم، باید بدانیم که توبه نحوهای از سوز درون است؛ یک احساس به اصطلاح سوختنی است که محقق میشود که چرا این کار را کردم. ندامت، همان سوختن است؛ پشیمانی از اینکه انسان چرا دست به این کار زد یا چرا این غفلت محقق شد. هرچقدر، لذا این ندامت هرچقدر شدیدتر باشد، توبه واقعیتر و حقیقیتر و مقبولتر است.
توبه، محصول بیداری و معرفت
پس خود این توبه تابع بیداری است. اگر میگوییم توبه تابع بیداری است، یعنی ابتدا باید یک بیداری برای عبد صورت بگیرد تا بتواند قدم توبه را بردارد. اگر میگوییم توبه حق قبل از توبه بنده هست، مال همان سبب بیداری است که خدای سبحان یک تنبه و بیداری برایش ایجاد میکند. که آن جذبه الهی که ابتدا شکل میگیرد، به مقدار بیداری که برای انسان [حاصل میشود و به آن] اعتنا میکند، آنوقت قدم توبه در حقیقت برداشته میشود که این قدم چقدر راسخ باشد، به مقدار آن معرفت است. پس هر عملی از معرفت نشأت میگیرد، اما بالخصوص توبه از مقدار معرفت [است].
آنوقت این معرفت گاهی به لحاظ این است که انسان خدا و نعمتهای او را خوب میشناسد. پشیمانی برایش ایجاد میشود که با این نعمتها چه کرد. دست و پا و چشم و ابرو و عالم و هستی و توان و سلامت و همه اینها سرمایه الهی بود و من با این نعمت چه کردم؟ یک بار دیدن نعمت است، ارتباط نعمت با صاحب نعمت است. یک بار هم عظمت گناه در برابر خداست. یعنی وقتی خدا را عظیم میبیند، تخطی از این درگاه، تقابل بودن و پشت کردن به این درگاه را خیلی سخت میبیند. لذا یک دفعه آدم در مقابل یک نفر، آدم دیگری، یک طرح قد خطایی مرتکب شده، اما یک موقع انسان بیابد که در برابر عظمت مطلق خطا کرده و پشت کرده. خب آنجایی که انسان در مقابل یک عظمت مطلق پشت بکند، خودش را خراب کرده. به همان نسبت که این را بیابد، میفهمد چه محرومیتی برایش ایجاد شده. لذا توبه به نسبت فهم عظمت حق، [و] در مقابل حق قرار گرفتن، گاهی خودش را نشان میدهد. این معرفت گاهی نعمت الهی را [در نظر میگیرد]. لذا اگر که در بیداری شش اثر شمردند، که آنها در جای خودش ذکر شده، که اگر انسان به آن شش اثر اعتنا کند، باعث میشود که آن توبه هم بهتر محقق بشود، عظیمتر محقق بشود.
خب، پس توبه سوختن است. باید سوختنی باشد که میخواهد از سوختن جهنم جلوگیری بکند، میخواهد انسان را از آن آتش نجات بدهد. پس اینجور نیست که انسان فقط تسبیح دستش باشد و استغفار بدون توجه بکند که لقلقه زبان باشد. خب در اینجا بله، بیاثر نیست. اما اگر فقط عادت شد که انسان دیگر چی شد؟ این زبان فقط چرخید. میگویند خوبه که انسان یک ذکری میگوید، ابتدای صبح توجه داشته باشد. حالا اگر در تا شب هم این را میچرخاند، درسته، با همان گاهگاهیش توجه بکند که چی میگوید، بقیهاش هم حساب میشود. اما اگر همهاش غافلاً انجام شد، همهاش غافلاً انجام شد، آن دیگر نمیتواند منشأ اثر جدی باشد. نمیگوییم باز هم هیچ اثری ندارد، اما نمیتواند منشأ اثر جدی باشد.
توبه، حسنه و قوتی از جانب خداوند
در بحثی که ایشان [علامه طباطبایی] داشت، این جمله هم جمله خیلی زیبایی [بود]. جمله سوم همین صفحه اول المیزان که در [بحث] توبه است: «وَ ذَلِكَ أَنَّ التَّوْبَةَ مِنَ الْعَبْدِ حَسَنَةٌ تَحْتَاجُ إِلَى قُوَّةٍ». توبه حسنه است و هر حسنهای قوت میخواهد. عرض کردیم ما کلمه شریفه «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه» در روایات ما به این مضمون معنا شده که «لَا حَوْلَ عَنِ الْمَعَاصِي» یا «لَا حَوْلَ [عن معصیة الله]» مانع از معاصی [است] و همچنین «وَ لَا قُوَّةَ عَلَى الطَّاعَةِ إِلَّا بِاللَّهِ»؛ [قوتی بر طاعت نیست] مگر [به کمک] «إِلَّا بِاللَّهِ». (برگرفته از: التوحيد للصدوق، ص ۳۴۳، ح ۱۱). درسته؟ پس همین که خدا حائل میشود بین ما و معصیت و همین که خدا قدرت بر طاعت میدهد، [این معنای آن است]. حالا میفرماید توبه حسنه است. اگر توبه حسنه است، یعنی قوت میخواهد. اگر قوت میخواهد، خدا فقط قوتدهنده است. پس اگر خدا فقط قوتدهنده است، پس خدا سبب توبه ما میشود. نه جبری که بگوییم که پس اگر قوت [نداریم]، اگر توبه نمیکنیم، پس خدا قوت نداده. خدا قوت را میدهد، چون بخل در آن جهت نیست. اما ما با اینکه توبه و قوت و این حسنه از جانب خدا برای ما دائماً هم قرار داده شده، اما ما عنایت نمیکنیم و غفلت داریم و پشت کردیم. اما اگر قدرت بر توبه پیدا کردیم، یقین داریم که این قوتش از کجا بود؟ از خدا بود. اینجور نیست که اگر کسی قوت پیدا کرد بگه خودم [به دست آوردم]. ﴿…إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ…﴾ (سوره شریفه اسراء، ۱۷:۷)، درسته، اما این نفعش به شما میرسد، نه اینکه قدرتش از شما بوده. نفعش به شما میرسد. درسته؟ ﴿…أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ…﴾. اگر خوبی کردید، به خودتان میرسد؛ به خدا چیزی نمیرسد، از نفع شما به خدا نمیرسد. خدا احتیاجی به این نداشته که توبه بکنی. اما خدا چون رحیم است و رحمت مطلقه است، میخواهد این بنده به آن کمال برسد. دائماً باب این توبه را برایش چکار کرده؟ مفتوح نگه داشته. قوت توبه را برایش قرار داده. لذا اگر دست و چنگ به این قوه زد، از خدا گرفته.
لطف الهی در توفیق توبه
همین باعث میشود یک لطافتی در انسان ایجاد بشود که تا حال توبه و قوت بر توبه برایش ایجاد شد، احساس بکند مورد نظر و لطف خاص خدا قرار گرفته است. همین حال احساس لطف خاص که عجب، خدا من را ول نکرده ها، خیلی زیباست. که «خیلی لذت تخصیص در وقت خطاب، آن کند که ناید از صد خم شراب». یا در حقیقت «من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم / لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم». یعنی ما کجا، لطف حق کجا؟ توجه خدا کجا؟ ما لطف امامانمان هم اگر شامل حالمان بشود، کلاهمان را میاندازیم بالا آسمان. اگر آقا، رهبرمان، یک خطابی به ما بکند که فلانی، اصلاً برایمان از عرش بگذرد خنده من. اما کجا حالا خدای سبحان بیاید دائماً به من بگه بیا دیگه. [در حدیث قدسی آمده:] «لَوْ عَلِمَ الْمُدْبِرُونَ عَنِّي كَيْفَ اشْتِيَاقِي بِهِمْ وَ انْتِظَارِي…»؛ اگر آنهایی که به من پشت کردند میدانستند چه جور من منتظرشان هستم، مشتاقشان هستم، اگر میدانستند، [خداوند] میگوید: «…لَتَقَطَّعَتْ أَوْصَالُهُمْ» (المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، ج ۸، ص ۶۲)؛ بندشان از هم گسسته میشد. خدا اینجور توجه میکند. این توبه است که آن از آن طرف دائماً «لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم». این بر خاطر عاطر، عاطر با عین و طاء دستهدار، یعنی آن خاطر عطرآگین [و] عطرانگیزی که خدا دارد، که ای که من چه جور بر آن خاطر عاطر گذر کنم؟ لحظه به لحظه، آن هم که هر لحظهای امکان توبه باشد.
اینجا ایشان میفرماید که: «أَنَّ التَّوْبَةَ مِنَ الْعَبْدِ حَسَنَةٌ تَحْتَاجُ إِلَى قُوَّةٍ وَ الْحَسَنَاتُ مِنَ اللَّهِ»؛ حسنه [از جانب خداست]. ﴿…مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ…﴾ (سوره شریفه نساء، ۴:۷۹). حسنه از جانب خداست، چون هر خیری مرتبط به صاحب خیر [است]. [همانطور که در زیارت جامعه کبیره میخوانیم:] «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ» (من لا يحضره الفقيه، ج ۲، ص ۶۱۵). نمیشود خیری باشد به غیر از اینکه از خدا نشأت بگیرد. میفرماید که «خَيْرُكَ إِلَيْنَا نَازِلٌ»؛ خیر تو به سوی ما دائماً نازل است. هرچه که از جانب خدا به ما میرسد، خیر است. اما «شَرُّنَا إِلَيْكَ [صاعد]»؛ [شر] از جانب ماست. اگر بدی محقق میشود، مربوط به ما میشود. قوت هم، اگر حسنات از جانب خدا شد، حسنه هم قوت میخواست، ﴿…الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا…﴾ (سوره شریفه بقره، ۲:۱۶۵). همه قوت از جانب خداست. «فَمِنَ اللَّهِ تَوْفِيقُ الْأَسْبَابِ». پس خدا توفیق اسباب را برای در حقیقت توبه ایجاد میکند. «حَتَّى يَتَمَكَّنَ الْعَبْدُ مِنَ التَّوْبَةِ وَ يَتَمَشَّى لَهُ إِخْرَاجُ نَفْسِهِ مِنْ قَذِرَاتِ الْبُعْدِ»؛ تا اینکه بتواند از آن [بعد و دوری]، خودش را چکار بکند؟ فرو رفتن در بعد خودش را نجات بدهد. این لطف حق است، این قوت از جانب حق است. «وَ رُجُوعٌ إِلَى رَبِّهِ» که بتواند به خدا برگردد.
طهارت، لازمه ورود به ساحت قرب الهی
«ثُمَّ إِذَا وُفِّقَ»؛ اگر بنده موفق شد «لِلتَّوْبَةِ وَ الرُّجُوعِ احْتَاجَ فِي طَهْرِهِ مِنَ الْقَذَارَاتِ»؛ اگر توفیق توبه پیدا کرد، یقیناً محتاج میشود که از آن قذارات و ألواث و نجاسات، خودش را چکار بکند؟ دور بکند. حالا این مربوط به هر طایفهای به گونهای است. گاهی نجاست، شرک است که ﴿…إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ…﴾ (سوره شریفه توبه، ۹:۲۸) که مشرکان نجس هستند به لحاظ شرک. به لحاظ شرک نجس هستند. لذا هر مرتبه شرکی، مرتبهای از نجاست است. هر طهارتی، مقابله با شرک است. حتی همین وضو گرفتن که یک طهارت است، مرتبهای از شرک را از انسان دارد چکار میکند؟ دور میکند. لذا توبه، توفیق بر طهارت است. لذا انسان دارد تا مراتب طهارت را با توبه طی میکند. «وَ إِزَالَةِ الْقَذَارَاتِ»؛ احتیاج پیدا میکند در این [مسیر]. «وَ وُرُودِ الِاسْتِقْرَارِ فِي سَاحَةِ الْقُرْبِ»؛ اینجاست که اگر از قذارات دور شد، وارد ساحت قرب میشود. ﴿…طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ﴾ (سوره شریفه زمر، ۳۹:۷۳). اول باید طیب بشوند بعد وارد بهشت بشوند. درسته؟ نمیشود با قذارات [وارد شد]. اگر انسان توبه میکند، مثل اینکه قبل از ورود به بهشت [است]. ﴿…فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ﴾ این عنوان آخری است که بر بنده در آنجا [صادق است] که باید همه قذارات و همه نجاسات از وجودش ریخته بشود تا وارد بهشت بشود.
در عالم دنیا هم همینطوری است. اگر یک جامعه ایمانی میخواهد به جامعه ایمانی برسد، میخواهد فرهنگ ایمانی درش شکل بگیرد، ﴿…طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ﴾ میخواهد. [این امر اقتضا میکند] که این باید، توبه دائماً در این جامعه، فرهنگ جامعه باشد. که هر کسی تا صبح تا شبش که کارش را انجام داد، شب همان جوری که پیغمبر [فرمود]: «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي… فِي كُلِّ يَوْمٍ – [یا فی کل لیلة] – سَبْعِينَ مَرَّةً» (الكافي، ط-الإسلامية، ج ۲، ص ۵۰۵، ح ۴). هفتاد بار هر شب پیغمبر اکرم [استغفار میکرد]. حالا ببینید ما باید چه بکنیم که همه افعالمان سیئه است، نعوذ بالله. «وَ وُرُودِ الِاسْتِقْرَارِ فِي سَاحَةِ الْقُرْبِ»؛ این، جامعهسازی را شکل میدهد. ﴿…طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ﴾. اگر کسی در این توبهاش نگاهش این بود: من کوتاهی کردم در اینکه وقتی مردم به من رجوع میکردند، درست پاسخ بدهم؛ در اداره خودش، جای خودش، کار خودش. امام جماعت است، میگوید من باید در مسجد در زمان حضور، [حضورم] را بهتر قرار میدادم. این در حقیقت توبه دارد. در حتی حضورش در نمازش، توجهام در نماز را باید بیشتر بکنم چون نماز مأمومین تابع نماز من است. این هم یک توبه است که انسان محقق میکند. درس خواندن خودش یک توبه است که انسان بگه اگر من سربازی میخواهم بکنم، باید آن ﴿…زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ…﴾ (سوره شریفه بقره، ۲:۲۴۷) [را داشته باشم]. باید هم آمادگی جسمانی داشته باشم، هم علمی. امروز جنگ، جنگ شناختی است. لذا آمادگی برای جنگ شناختی، درس خواندن شدید و قوی را میطلبد. این هم توبه میخواهد. در هر رشتهای انسان اگر وارد بشود، ما آنچه که مربوط به خودمان است را گفتیم تا بقیه هم همینطور ببینند در کاری که دارند، چگونه باید توبه را دائماً هر شب تکرار بکنیم تا در حقیقت چی بشود؟ این جامعه به سمت ﴿…طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ﴾ شکل بگیرد.
دو توبه از خدا در میان توبه بنده
خب، بعد میفرماید: «وَ الِاسْتِقْرَارِ فِي سَاحَةِ الْقُرْبِ إِلَى رُجُوعٍ آخَرَ» که توبه دوم خداست. که وقتی این حالت پیش آمد، خدا هم به سوی این دوباره رجوع ویژه پیدا میکند. یعنی یک رجوع اولی داشت که زمینه توبه و قوت بر توبه را داد، رجوع ثانوی دارد که قبول توبه این را میکند. «رُجُوعٍ آخَرَ مِنْ رَبِّهِ إِلَيْهِ بِالرَّحْمَةِ». اول رحمتش، «وَ الْحَنَانِ»؛ آن توجه الهی که حنان آن فیضی است که با مهر و محبت به انسان میرسد. «وَ الْحَنَانِ وَ الْعَفْوِ»؛ عفو یعنی آنچه که از این خطا صورت گرفته بود، آن پوشیده شد، تمام شد. آن در حقیقت نادیده انگاشته شد. عفو یعنی نادیده انگاشten. «وَ الْمَغْفِرَةِ»؛ یعنی نه فقط آن عفو محقق شد، بلکه درجات برایش قرار گرفت که همیشه مغفرت به دنبال عفو است. مغفرت وقتی که عفو شکل گرفت، یعنی آن سیئه محو شد، مغفرت حالا میآید جای او. لذا اگر جایی مغفرت آمد و عفو نبود، یعنی اول عفو را درون خودش دارد و بعد درجات را دارد. اما اگر پشت سر هم آمد، عفو ناظر به آن محو کردن است و مغفرت ناظر به آن چی هست؟ دادن بعد از اوست که رابطه بعدی است.
این در اینجا که «وَ هَذَانِ الرُّجُوعَانِ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ هُمَا تَوْبَتَانِ»؛ اینها دو تا توبه، «الْحَافَّتَانِ لِتَوْبَةِ الْعَبْدِ» [هستند]. دو توبه خدا هستند که بین توبه عبد، دور و آن طرفش را توبه خدا [گرفته]. قال تعالی: ﴿…ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا…﴾ (سوره شریفه توبه، ۹:۱۱۸). خدا اول به اینها رجوع کرد تا اینها توبه کردند. به دنبال او میفرماید که ﴿…فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾ (سوره شریفه بقره، ۲:۱۶۰) که قبول توبه است. «وَ هِيَ التَّوْبَةُ الثَّانِيَةُ وَ بَيْنَ تَوْبَتَيْنِ مِنْهُ تَعَالَى تَوْبَةُ الْعَبْدِ كَمَا سَمِعْتَ».
وَ السَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه.

