بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلاة و سلام علی محمد و آله الطاهرین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.### مفهوم انعکاس عمل و توسعه وجودی انسان

در بحث مهم انعکاس عمل بودیم. بحث انعکاس عمل که عرض کردیم، یک بحث [به] اصطلاح از فروعات بحث جزای اعمال است که اعم از دنیا و آخرت است. انعکاس اعمال، یکی از ابواب این بحث کلی بود که جزای عمل انسان منعکس می‌شود. این عمل در دنیا و آثارش به گونه‌ای می‌شود که با آن نگاه توسعه «من» که بارها ذکر کردیم، انسان فقط این تن ۵۰، ۶۰، ۷۰، ۸۰ کیلویی نیست؛ بلکه آغاز وجود انسان از این تن است، اما انجام وجود انسان فقط به این تن نیست؛ بلکه خدای سبحان در نظام تکوین، توسعه این وجود انسان را به گونه‌ای قرار داده است و در نظام تشریع هم به گونه‌ای خواسته [است]. در تکوین قرار داده [و] در تشریح خواسته و نهی الهی است که انسان، حتی اشتراکاً با حیوان به لحاظ خانواده، خانواده خودش را خودش می‌بیند و این یک امر تکوینی است که تشریع هم مطابق این وارد شده که «من» [انسان] بر اساس خانواده‌اش و بلکه ارحامش و بلکه دوستانش و بلکه مؤمنان، بلکه مسلمانان، همین‌جور اضراب می‌کنیم [و] بالاتر می‌رویم، بلکه عالم انسانی و بلکه عالم وجود، به مراتب، رحم انسان می‌شوند.

لذا اگر مصیبتی بر هر کدام از این‌ها وارد شود، به مراتبِ موجِ توسعه وجودی که دارد، این مصیبت را بر خودش هم می‌بیند. لذا بعضی از انسان‌ها آنقدر حقیرند که آنچه فقط بر بدن خودشان وارد شود را [مصیبت] خودشان می‌بینند. این [فرد] دیگر در کوچکی و حقارت از حد یک کودک اولی هم عبور نکرده است. اما بعضی هم آنقدر وجودشان وسیع است که هر مصیبت و حادثه‌ای بر هر جایی از عالم وارد شود، درد و اَلَم او را این [شخص] هم احساس می‌کند و لذا به دنبال این است که آن را برطرف بکند.

این قانون انعکاس عمل می‌خواهد نشان بدهد [که] وجود انسان منحصر بر این جسد نیست. لذا می‌فرماید که به عنوان یکی از فروع این قانون، «تو اگر بر ایتام دیگران آسیبی ایجاد کردی، همین آسیب بر فرزندان و ذریه تو وارد خواهد شد» و چون تو فرزندان و ذریه‌ات را خودت می‌بینی و آسیب آن‌ها را آسیب خودت می‌بینی، اگر نمی‌خواهی برای آن‌ها آسیب وارد شود، مراقب باش بر ایتام و صغار و بی‌پناهان آسیبی وارد نکنی که انعکاس این عمل در دنیا بر آن ضعفای مرتبط با تو محقق خواهد شد.

دعا علیه ظالم و انعکاس آن بر خود

این کلام کلی است که در اینجا منعقد شده، اما خیلی از مسائل تحت این مسئله از جهات معرفتی خوابیده بود که چند جلسه تا به حال راجع به آن گفتگو کردیم. از جمله می‌فرمودند حتی اگر تو دعا برای ظالم بکنی… [یعنی] روایات هم داشت که اگر دعای علیه ظالمی بکنی، این دعا به عنوان یک اصل کلی است که «خدایا هر ظالمی ملعون است و هر ظالمی مطرود است و باید مورد لعن باشد» و چون فلانی ظالم است که به من ظلم کرده، «خدایا تو او را مورد لعن قرار بده». اگر خود این انسان هم جایی ظلمی به کسی کرده باشد، داخل در کبرای مسئله قرار می‌گیرد و داخل در اینکه «هر ظالمی ملعون است» قرار می‌گیرد و لذا دعا علیه خودش هم امکان اجابت پیدا می‌کند و دعا علیه خودش هم واقع می‌شود. آنجا خدای سبحان به او با این زبان وجودی [می‌فهماند] که «می‌خواهی این دعا اجابت بشود؟ اجابتش در مورد خودت هم خواهد شد». پس اگر مراقبت نکنیم که ظلمی از ما به دیگران واقع نشود، [یعنی] مراقبت در عدم ظلم نکنیم، ممکن است این ظلم باعث بشود اگر ظالمی هم به ما ستم می‌کند، ما در حقیقت آنجا وقتی استغاثه می‌کنیم، علیه خودمان هم داریم استغاثه می‌کنیم.

پس آیا استغاثه نکنیم برای [مقابله] علیه ظالم؟ [پاسخ این است که] اگر در جامعه ایمانی است و ظلمی از مؤمنین به هم شده، به طوری که حالا این با عناد نیست، اما حالا ممکن است اینجا بخشش اولی باشد. اگر در جامعه کفر است، [یعنی] کافرین نسبت به مؤمنین ظالمینی هستند که این‌ها عنودند، البته آنجا جای نفرین و جای مقابله در کار هست. مثل اینکه دعا می‌کنیم [و] نفرین می‌کنیم علیه صهیونیست‌های امروز، مستکبرین امروز و این دعا لازم هم هست و بعد [از] هر نمازمان هم از خدای سبحان «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» را داریم که این «مرگ» همان نفرین است؛ دعاست.

تجلی قانون انعکاس عمل در دنیای معاصر

اینجا که ما داریم نفرین می‌کنیم، حقیقتاً از خدای سبحان زوال آن‌ها را به عنوان ظالمین می‌خواهیم که یکی از قواعد این انعکاس [این است] که خدای سبحان الحمدلله امروز به عنوان کارگزار خودش پسندید که آن‌ها خرابی‌هایی را که در غزه به بار آورده بودند، به طوری که هر انسانی می‌دید دلش می‌سوخت که چه کردند، قدری از آن به لحاظ قانون انعکاس اعمال، امروز بر سر خودشان در همین دنیا آمده است. این‌ها که هلهله می‌کردند [و] شادی می‌کردن وقتی موشک‌ها بر سر مردم مسلمان مظلوم غزه فرود می‌آمد یا بر سر مؤمنان لبنان فرود می‌آمد، امروز با هراس و ترس و با همه در حقیقت وحشت خودشان می‌بینند که انفجار و لرزیدن و خراب شدن و این‌جور خرابی‌ها چقدر وحشتناک است؛ بلکه قدری [و] گوشه‌ای، یک در حقیقت ذره‌ای از عقاب اعمالشان را اینجا احساس بکنند که اگر کسی از این‌ها امکان بیداری داشته باشد، برایش بیداری بشود و تبری از اعمال حاکمیتشان محقق بشود. این هم جزو قانون انعکاس اعمال است که دارد محقق می‌شود.

که خدای سبحان ملائکش را [مأمور کرده] که ﴿يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ﴾ (سوره شریفه الأنفال، ۸:۵۰)، که وجوه این‌ها و ادبار این‌ها را یا در حقیقت بنان این‌ها را و سرهای این‌ها را در حقیقت به دست مؤمنان ان‌شاءالله دارد می‌زند که ما کارگزار خدا در انجام این عمل باشیم و خودمان را فقط کارگزار ببینیم که خدای نکرده، غروری در اینکه کاری را ما انجام داده‌ایم، [ایجاد] نشود؛ که خدای سبحان نسبت به مؤمنین به سرعت، اگر غرور ایجاد شود، غرور شکن است و لذا مراقب باشیم. نسبت به مؤمنین به خاطر اینکه دوستشان دارد، زود غرورشان را سرکوب می‌کند. پس باید حال تضرعمان زیادتر و بیشتر از گذشته باشد. هرچقدر تضرع داشتیم، الآن باید به مراتب این را مضاعف بکنیم.### فعل انسان به مثابه سؤال از خداوند

خب، اینجا در بحثی که داشتیم، مرحوم علامه، ظاهراً به این بحث رسیدیم: «ثم ان ما یفعله الانسان…» بله آقا، تا اینجا رسیدیم، دو سه خط مانده. یعنی بله، «دلالة الکلام…» از اینجا. بله، بله. بعد می‌فرماید که اگر… «و التدبر فی کلامه تعالی یهدی الی حقیقة السبب [فی ذلک]». می‌گوید وقتی ما قانون انعکاس عمل را می‌بینیم که عمل را وسیع‌تر و اعم‌تر می‌بیند، خدا فقط در حد حیطه بدنی من نعمت و مصیبت را نمی‌بیند، بلکه آن را در حقیقت، اثر عمل خودش می‌بیند. «ما من مصیبة» در حقیقت نیست که بر انسان وارد بشود، مگر اینکه عکس عمل خودش باشد که این ﴿بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ﴾ (سوره شریفه الشوری، ۴۲:۳۰) باشد.

تفسیر آیات مرتبط با کسب اعمال

اگر این نگاه که تعبیر ﴿فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا﴾ (سوره شریفه الزمر، ۳۹:۵۱) نسبت به [آن‌هاست] یا می‌فرماید: ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ…﴾ (سوره شریفه الروم، ۳۰:۴۱) و یا می‌فرماید: ﴿وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ﴾ (سوره شریفه الشوری، ۴۲:۳۰) تا [بدانیم که] خدا بسیاری‌اش را می‌بخشد. پس همه آنچه که برای ما واقع می‌شود، مربوط به کسب سابق ماست. منتها کسب سابق من، فقط منِ تنیِ من نیست؛ آباء من هم من‌اند، ارحام من هم منم. آن منی که توسعه پیدا کرده، [با این کسب] مرتبط می‌شود [و] این منِ توسعه یافته، اثرش در همدیگر دیده می‌شود.

«و التدبر فی کلامه تعالی یهدی الی حقیقة السبب فی ذلک». چرا قانون انعکاس عمل در کار است؟ «و قد تقدم فی کلامنا فی الجزء الثانی من الکتاب» که تطبیقش را کردیم [با آیه] ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ (سوره شریفه البقره، ۲:۱۸۶)؛ آنجا بیان شد. «دلالة کلامه تعالی علی ان جمیع ما یصیب الانسان من جانب الله تعالی انما هو» هر چیزی که بر انسان وارد می‌شود، «انما هو» مربوط به مسئله‌ای است که خودش از خدا خواسته و سؤال کرده است. منتها با چه زبانی سؤال کرده؟ گاهی زبان سِرّ من [است]؛ می‌گویم: «خدایا بده». گاهی زبان عمل است. وقتی یک مصیبتی را بر کسی وارد می‌کنم، وقتی ظلمی را به کسی می‌کنم، در حقیقت با عملم تقاضا کرده‌ام که «خدایا این ظلم را بر من هم واقع کن»؛ چون انسان‌ها در انسان بودن مشترکند. اگر من بر انسانی ظلمی می‌کنم، یعنی راضی هستم به اینکه بر عالم انسانی ظلم شود. من توجه تفصیلی ندارم‌ها، اما در عملم این [معنا] خوابیده که وقتی بر انسانی ظلم می‌کنم، راضی‌ام بر اینکه بر عالم انسانی ظلم شود. از جمله عالم انسانی، خودم هم هستم؛ پس راضی‌ام بر اینکه این ظلم بر من واقع شود. خیلی بحث عمیقی است ها! یعنی ببینیم هر فعلی که داریم انجام می‌دهیم، در این فعلمان یک تقاضا خوابیده، یک دعا خوابیده که آن دعا چیست؟ آیا من این کار را که دارم بر علیه این یا به نفع این انجام می‌دهم، من هم چون در انسانیت با او شریکم، این عمل، تقاضای وجود من است که بر من هم واقع شود.

اگر دعای خیر است، می‌گوید: «بر همسایه دعا کن». بر خودت بعداً با تأخیر [مستجاب می‌شود]. یعنی وقتی داری بر همسایه دعا می‌کنی، حقیقتاً در نهایتش بر کی داری دعا می‌کنی؟ بر منِ گسترده انسانی که خودت هم هستی. لذا اینجا زیرکی در دعا و سرعت بخشیدن [به] وسعت دادن انسان است که انسان را ببرد در چه؟ در مرحله‌ای که آن مرحله این باشد [که] خودش را به وسعت عالم انسانی ببیند. درسته؟ بله، اگر ظالمی که عنود است و کافر است [و] انسان دارد به او آن ظلم را می‌کند، آن ظلم به لحاظ عنادش به او [وارد] می‌شود. آن فشار، الآن اگر ما پاسخ می‌دهیم به یهودِ ستیزه‌گرِ ناسپاسِ پیغمبرکشِ کودک‌کش، این یهود، اگر ما داریم موشک می‌زنیم و اگر ما داریم در حقیقت کینه‌مان را ابراز می‌کنیم، آن مربوط به این است که [او] از خط عالم انسانی خارج شده [و] به عنوان یک حیوان هار، الآن داریم به او که آن حیوانی هار است، در حقیقت تعدی می‌کنیم؛ نه به عنوان انسان. اما یک یتیمی، یک صغیری، یک بی‌پناهی، یک مظلومی که به او ظلم می‌شود، انسانِ مظلومی است که دارد به او ظلم می‌شود و لذا این ظلم به آن انسان، به ظالمی که خودش را انسان می‌داند برمی‌گردد و انعکاس پیدا می‌کند.

سنت الهی در روابط انسانی و اجتماعی

این نگاه در عالم وجود، جزو سنن الهی است و اگر این سنت دیده بشود، انسان هر کاری که به دیگران دارد انجام می‌دهد، [در واقع] می‌گوید: «خدایا من این کار را که به دیگری می‌کنم، همان‌گونه است که دوست دارم با خودم بکنند». کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام که این اصلاً اصل است، اگر در جامعه به عنوان یک اصل در نظام روابط انسانی دیده بشود، چقدر روابط لطیف می‌شود که: «همان جوری با دیگران رفتار کن و ارتباط برقرار کن که دوست داری با تو رفتار کنند». من می‌گویم این روایت زیبایی است وقتی که نسبت به یک دو نفر ذکر می‌کنند، از جمله نسبت به قنبر، غلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام است که آنجا ذکر شده که وقتی حجاج اگر باشد، حالا یا [دیگری]، اشتباه [از من است]، وقتی پرسیدند: «می‌خواهی چه‌جوری کشته بشوی؟» تفریحشان این بود. شب‌های جمعه می‌فرستادند می‌گفتند یکی از شیعیان امیرالمؤمنین را پیدا کنید بیاورید، ما می‌خواهیم در حقیقت با کشتن او، بزهمان را در حقیقت شادتر بکنیم. بعد به فجیع‌ترین وضع می‌کشتند و کیف می‌کردند. خیلی‌ها را نقل کرده‌اند در این به اصطلاح جشن‌های این‌ها. این‌جور… یکی گفت: «قنبر از همه به [ما] نزدیک‌تر است، او را بیاوریم.» [این کار] بوده یعنی، قنبر را آوردند و بعد وقتی به او گفتند: «چه‌جوری دوست داری کشته بشوی؟» گفت: «همان جوری که خودتان دوست دارید کشته بشوید». خیلی تعجب کرد. گفت: «چطور؟» گفت: «مولایم به من خبر داد که هر جوری تو را بکشند، آن قاتل تو هم همان جور کشته خواهد شد». (بر اساس روایتی از قنبر در پاسخ به حجاج: «… لِأَنَّهُ لَا تَقْتُلُنِي قِتْلَةً إِلَّا قَتَلْتُكَ مِثْلَهَا وَ قَدْ خَبَّرَنِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَنَّ مَنِيَّتِي تَكُونُ ذَبْحاً ظُلْماً بِغَيْرِ حَقٍّ.» یعنی: «…زیرا تو مرا به هیچ نوعی نمی‌کشی مگر اینکه خودت نیز به همان نوع کشته خواهی شد و امیرالمؤمنین (ع) به من خبر داده است که مرگ من با ذبح شدن از روی ظلم و به ناحق خواهد بود.» (بحار الأنوار، ط – بيروت، ج ۴۲، ص ۱۳۰))

از مظاهر قانون انعکاس عمل، این هم بیان [شد]. بعد خلاصه این یک دفعه اصلاً شوکی را به آن‌ها وارد کرد؛ چون امیرالمؤمنین علیه‌السلام را این‌ها می‌دانستند [که] حرفش صادق است. ایمانی به او نداشتند، اما به تجربه می‌دانستند. لذا این نگاهی که اگر ما باور کردیم، هر کاری که با دیگران [می‌کنیم]… اگر زود خشم گرفتیم از دیگران، در جامعه به ما زود خشم گرفته می‌شود. اگر به دیگران بی‌اعتنا و متکبرانه برخورد کردیم، به ما در جامعه [نیز] متکبرانه [برخورد می‌شود]. در آن نقل دارد که سر یکی از این حکام را آوردند و وقتی کسی آنجا بود، یکی از حضرات بود یا یک ولی الهی، الآن شک از من است، بعد وقتی آن‌ها داشتند خوشحالی می‌کردند، گفت: «دوری نیست که می‌بینم سر تو را همین‌جور برای بعدی دارند می‌آورند». یعنی همان نسبت. یعنی با اینکه آن هم ظالم بوده، اما در خودِ بین خودشان هم با ظلم [رفتار می‌کردند]. این نگاه را اگر کسی دید، [و] سنت‌بینِ الهی پیدا کند، قواعد و سنن حاکم بر عالم را می‌بیند. از یک منظر دیگری آن وقت عالم را می‌بیند، نه آن منظری که ما نگاه می‌کنیم که خیلی جزئی است و خیلی نگاه کوتاهی است.

تبدیل سیر آفاقی به سیر انفسی

خب، بعد می‌فرماید که: «و انما یعده من المقدمات و الداخلة من الأسباب» آن چیزی که مقدمات و اسبابی است که می‌بیند، «سؤال منه للحوادث» [است]. با این [کار] تقاضا کرده [و] این سؤال کرده که این اسباب کنار هم قرار بگیرد. یعنی وقتی من دارم فعلم را با دیگری شکل می‌دهم، این چیده شدن اسباب است برای اینکه نظیر این بر من واقع بشود؛ حالا بر من یا ذریه‌ام [که] جزء من حساب می‌شود. لذا این نگاه که آدم، عالم را از این منظر نفسی ببیند، این منظره آفاقی است که به [منظر] انفسی تبدیل می‌شود. یعنی تا به حال آفاقی بود؛ من کاری را انجام می‌دادم، در عالم [اثرش را] می‌دیدم. می‌گوید: «تو حالا هر کاری را چه خودت انجام می‌دهی، چه دیگران [انجام می‌دهند]، در عالم ببین که این دارد در عالم انفسی هم محقق می‌شود». رجوع سیر آفاقی به سیر انفسی در اینجا [رخ می‌دهد] که داری کاری را که انجام می‌دهی، [باید] ببینی که این بر خودت قطعاً واقع خواهد شد. پس ببین چگونه دوست داری بر خودت واقع شود و همان‌جور بر دیگران واقع کن. این خیلی انسان را به مراقبت می‌رساند که مراقب رفتارش نسبت به دیگران باشد؛ احترام‌آمیز، حسن خلق، شرح صدر، متواضعانه، گذشت، عفو. این‌ها را در وجود خودش [می‌پروراند]. می‌گوید: «اگر از دیگران گذشتی، خدای سبحان دل‌ها[یی] را که با تو مرتبط [هستند]، خطوراتی [در آن‌ها] ایجاد می‌کند که آن‌ها هم، اسباب ایجاد می‌کند که آن‌ها هم بگذرند.»

بعد عرض کردم انعکاس [عمل]، اعم [است]؛ هم در دنیاست و هم در آخرت. منتها خصوصیت انعکاس این است که از دنیا آغاز می‌شود، منحصر به آخرت نیست، از دنیا آغاز می‌شود.

گستره مفهوم «سؤال» در قرآن

بعد می‌فرماید: «یسأله…». این را اسناد می‌دهد به این آیه شریفه که: ﴿يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾ (سوره شریفه الرحمن، ۵۵:۲۹). این سؤال چه سؤالی است؟ فقط سؤال تقاضای به اصطلاح زبان سَرِ انسان است که با زبان دعا می‌کند؟ می‌گوید نه، اعمال تو هم سؤال ایجاد می‌کند. هر کاری که به دیگران داری وارد می‌کنی، این سؤال توست از خدا. پس ببین چه جور داری از خدا [تقاضا می‌کنی]. و این سؤال عمل انسان، سؤالی است که چون انسان در آن دروغ نمی‌گوید، یعنی اگر دارد ظلم می‌کند، اگر دارد خیر می‌رساند، صادقانه‌ترین سؤال در کارش [است]. یعنی آنجا [عمل و نیت] عین همدیگر هستند. مثل این نیستش که من الآن یک چیزی را از خدا بخواهم ولی وجودم آن را نخواهد؛ یعنی وجودم آن را نخواهد یا تظاهر باشد. می‌گوید نه، آن سؤال عملی، صدقش [بالاست]، لذا اجابتش قطعی‌تر است. اگر ظلم است، اجابتش قطعی‌تر است. اگر خیر است، اجابتش قطعی‌تر است. پس دنبال سؤال از خدا در ضمن اعمالمان باشیم.

ارتباط سؤال وجودی با استجابت الهی

اگر یک موقع انسان دنبال این است که خیری به او برسد، [باید در] «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ» خودش به خیرات سبقت بگیرد که این سؤال در سبقت در خیرات، خیرات را برایش محقق می‌کند. اگر دنبال رحمت دیگران و رأفت است، دنبال رأفت و رحمت به دیگران باشد. اگر عفو خدا را می‌طلبد، دنبال عفو دیگران باشد که این بلافاصله… این سؤال ﴿يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾، خدا هم در هر لحظه دارد اجابت می‌کند. خیلی زیبا می‌شود که انسان اعمالش را چه ببیند؟ دعا ببیند، سؤال ببیند. یعنی سعه سؤال آنقدر وسیع می‌شود [و] گسترده می‌شود [که] حتی خطورات ذهن من به دیگران، اگر خطورِ خیر است، این سؤالِ خیر است. اگر خطورِ شر است، با اینکه ابرازش نکرده‌ام، این هم سؤال است. پس حتی خطوراتمان را باید مراقب باشیم. بی‌خود و بی‌جهت به مؤمنی بدگمان نشویم، مگر علتی داشته باشد. سعی‌مان بر خیرخواهی و خوب دیدن باشد. اصل این است که انسان برای دیگران خیر بخواهد، مگر خلاف این ثابت بشود.

بعد [می‌فرماید] پس این ﴿وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ﴾ (سوره شریفه ابراهیم، ۱۴:۳۴) [و] ﴿يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ را خیلی توسعه بدهیم و دنبالش این آیه شریفه دیگر که در سوره ابراهیم هست: ﴿وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا﴾ (سوره شریفه ابراهیم، ۱۴:۳۴). این هم همین‌جور. «آتاکم من کل ما سألتموه»، کدام سؤال‌ها؟ آنی که ما تقاضای زبان سرمان بوده؟ می‌گوید فقط این نیست. «آتاکم من کل ما سألتموه» که سؤال وجودی شما [و] عمل شما هم سؤال است، ما داریم آن را هم اجابت می‌کنیم. پس با این نگاه، انسان دائماً در حال تقاضا از خداست. دائم، چه حواسش باشد [چه نباشد]. نفس می‌کشیم، این نفس کشیدن خودش یک احتیاج هست یا نیست؟ سؤال است دیگر، تقاضاست دیگر. اجابتش، نفس کشیدنِ نفس بعدی که می‌آید، این اجابت است. رفتار انسان، نگاه انسان به دیگران. می‌گوید اگر به دنیا نگاه تحقیرآمیز شد، درسته. تعبیر این است که هیچ‌کسی مثل پیغمبر دنیا را تحقیر نکرد، هیچ‌کسی مثل امیرالمؤمنین دنیا را تحقیر نکرد. [اما اگر] نگاه انسان به دنیا با محبت شکل گرفت، دعاست. این اجابتش این است که دل این به دنیا گره می‌خورد. اجابتش این می‌شود. تا نگاه محبت‌آمیز کردی، گره خوردن این عمل به انسان و دنیا شکل می‌گیرد. اگر این نگاه را ببینیم، آن وقت می‌فهمیم که دائماً ما داریم از خدا چکار می‌کنیم؟ در نیازهایمان طلب می‌کنیم. اما آنجایی برای ما کمال است که این عملمان در طریق [کمال] باشد، برای ما خیر بعدی را به دنبال بیاورد، [در مسیر] «فاستبقوا الخیرات» باشد، «سارعوا الی مغفرة» باشد، این مجاهده در راه خدا باشد که این سؤال، اجابتش را به دنبال می‌آورد.

«و لم یقل و ان تعدوا…» نفرمود که آن سوالتان را اگر بشمرید «لا تحصوها»، «فیما سألوه ما لیس بنعمة». خدا می‌فرماید آنجایی که نعمت است: ﴿وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا﴾. نه [همه چیز]، آن‌هایی را که نعمت است؛ چون خدای سبحان پایان‌ناپذیر است، اجابت‌هایش هم پایان‌ناپذیر است، نعمت‌هایش هم پایان‌ناپذیر است. و لذا خود انسان… وقتی حضرت موسی کلیم خواست شکر خدا را بکند، هرچه کرد دید برای آن شکرش هم شکر می‌خواهد؛ چون آن هم یک نعمت است. گفت: «خدایا من عاجز از شکرم». چرا؟ چون نگاه می‌کنم شکر من هم خودش چه هست؟ شکر می‌خواهد. [خدا] گفت: «حالا رسیدی به مقام شکر». همین که این را فهمیدی که شکر تو هم شکر می‌خواهد، لذا پایانی ندارد. ﴿وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا﴾، قابل شمارش و احصاء نیست، چون خود این شمارش هم که انسان [آن را] نعمت ببیند، از جمله نعم می‌شود.

نتیجه‌گیری: خیرخواهی برای دیگران، خیرخواهی برای خویشتن

بعد می‌فرماید: «و المقام مقام الامتنان بالنعم» است. لذا نفرمود «ان تعدوها»، [یعنی] هر چیزی که سؤال می‌کنید؛ نه، نعمت‌ها را فرمود، چون مقام امتنان است. «اذ الظلوم علی کفره» آن در حقیقت کسی است که به نعمت‌ها کفر ورزیده. «و لذا ذکر بعض ما سألوه» [یعنی] «نعمة الله لا تحصوها». چون قبلش گفت: «من کل ما سألتموه». این [مطلب]، شریک همان بحثی است که الان داشتیم. هر کاری که انسان انجام می‌دهد، «لنفسه و یوقعه علی غیره»، بر دیگران هم واقع می‌کند، «من خیر او شر یرتضیه لمن اوقعه علیه»، که راضی است بر آن [شخص] واقع بشود، «و هو انسان مثله»، و او انسانی است مثل خود این. اگر راضی است بر او واقع شود و او انسانی مثل خود اوست، یعنی راضی است بر کل عالم انسانی واقع بشود. خودش هم جزو عالم انسانی است، پس راضی است بر خودش هم واقع بشود.

پس ما در آن وقتی که خیری را بر دیگران انجام می‌دهیم، اصلش تقاضای وجودی ماست که این خیر بر ما واقع بشود. به جای اینکه منیتِ مذموم‌مان گسترده بشود، منِ ممدوح انسان گسترده شده [است]. منِ ممدوح یعنی خیر رساندن به دیگران. وقتی تو به دیگران داری خیر می‌رسانی، خودت را بزرگ کرده‌ای [و] آن خیر را بر خودت هم واقع کرده‌ای. «و هو انسان مثله فلیس الا انه یرتضیه لنفسه و سأله لشخصه بما سأله لإنسانیته». پس به غیر از انسانیت، آنجا [چیزی] نیست. «و من هنا ظهر ان» هر کسی بر دیگری احسان بکند، «فقد سأل الإحسان لنفسه دعاء مستجاباً و سؤالاً غیر مردود». چرا؟ چون با دروغ دیگر این همراه نیست. فعل انسان است و فعل انسان، متن واقعه است و توسعه وجود انسان هم هست. و برای… آن وقت زیبایی‌اش می‌دانید چیست؟ کأنه هر خیری که شما دارید به هر کسی می‌رسانید، می‌گویید: «خدایا اگر دستم برسد، من همه انسانیت را می‌خواهم خیر برسانم.» چقدر این زیبا می‌شود! یعنی دارید به یک شخص خیر می‌رسانید، اما چون این دعا درون انسان [هست]، اگر مراقبه شکل بگیرد، می‌گویی: «خدایا من دارم الآن به یک نفر کمک می‌کنم، اما این یک نفر را چه می‌بینم؟ انسانی می‌بینم که دارم به او کمک می‌کنم. دوست دارم همه عالم انسانی با این کمک، بهشان کمک بشود.» و لذا نه فقط به خودش برمی‌گردد مسئله، بلکه توسعه در آن عملش هم با این مراقبت دیده می‌شود که اگر می‌گوییم: «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات»، روایت می‌فرماید این نگاه در وجود انسان باشد، خدا این دعای او را در حق همه مؤمنان اجابت می‌کند و نتیجه آن از همه مؤمنان هم به او می‌رسد. این [نشان می‌دهد] چقدر انسان ظرفیت عظیم دارد، ولی آن را محدود کرده به یک محدودیت‌هایی که خودش اختیاری است.بعد می‌فرماید که: «و إن أساء» اگر بدی کرد بر دیگری، «او ظلم» [کرد] به دیگری، «فقد طلب لنفسه» این ظلم و این بدی را هم برای خودش هم خواسته، «و ارتضاه لها» و برای نفس خودش هم راضی شده؛ چون به عنوان انسان به آن شخص ظلم شده و خودش هم داخل در عالم انسانی است. پس چون به انسان ظلم شده، خودش هم در عالم انسانی مصداق است [و] ظلم به خودش هم رواست و لذا دعایش در حق خودش به لحاظ فعلش مستجاب می‌شود. «و ارتضاه لها. و ما یرتضیه لأولاد الناس و یتاماهم یرتضیه لنفسه و یسأل لهم من خیر او شر»، هر خیری برای دیگران و برای ایتام دیگران بخواهد، برای ایتام و صغار خودش هم خواسته.

قال تعالی: ﴿وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا﴾ (سوره شریفه البقره، ۲:۱۴۸). هر کسی و هر طایفه‌ای، وجهه و قبله‌ای دارد، یعنی طرفی که دارد به آن سمت می‌رود، «که هو مولیها»، خدای سبحان هم او را به قبله‌اش می‌رساند. یعنی اگر ما با قدم‌هایم دارم به سمت بدی می‌روم، قبله من بدی شده، خدا هم مرا به آن بدی می‌رساند؛ یعنی آن بدی در حق خود من هم محقق می‌شود. «لکل وجهة»، قبله‌ای است برای هر کسی، «هو مولیها»، خدا این‌ها را به آن قبله می‌رساند. ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ﴾، اگر این‌جوری است، قبله‌تان را چه قرار بدهید؟ جهت وجودی‌تان را چه قرار بدهید؟ خیرات قرار بدهید. «فاستبقوا الخیرات» تا خدای سبحان خیرات را در حق خودتان هم اجابت بکند. «فمعناه استبقوا لتکون وجهتکم خیراً»، تا وجهه شما، جهت وجودی شما و قبله شما، خیر باشد.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *