بسم الله الرحمن الرحیم «اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًّا وَ حَافِظًا وَ قَائِدًا وَ نَاصِرًا وَ دَلِیلًا وَ عَیْنًا حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعًا وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا.» انشاءالله خدای سبحان، توفیق سربازی امام زمان (عج) را به همه ما عنایت فرماید. در محضر سوره فتح و آخرین آیه این سوره بودیم که قسمت عمده بحث در جلسات قبل گذشت. اما فراز آخر این آیه، بحثهای بسیاری داشت که قسمتی از آن گذشت، اما بخشی باقی مانده است.
آیه شریفه این است: بسم الله الرحمن الرحیم «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ ۖ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا».
در این آیه بحث شد. نکتهای که از صدر آیه باقی میماند و با قسمت دوم مرتبط است، این است که اینان در تمام خصوصیات ظاهری و باطنی سرآمد هستند. یعنی اصحاب پیغمبر و یاران حضرت اینگونه نیست که نمودشان فقط در جنبههای باطنی یا فقط در جنبههای ظاهری باشد. تعبیر اینکه میفرماید اینها «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» هستند و «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ»، و سپس «تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا»، یعنی تو آنها را میبینی؛ این دیده شدنی است. «تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا» یعنی در نظام عمومی قابل رؤیت است؛ اینگونه نیست که مخفی باشد. رکوع و سجودشان نیز علنی است. علت این رکوع و سجود علنی، نه از باب ریاکاری، بلکه از این باب است که جامعه باید به یک ارتباط اجتماعی و ظهور عبادی برسد. یعنی جامعهای که به کمال رسیده، رکوع و سجود که اعمال عبادی آن جامعه است، در آن جامعه کاملاً مشهود است. «تَرَاهُمْ»؛ تو به اینها که مینگری، این جنبه رکوع و سجود در وجودشان آشکار است. یعنی در جامعه، اینان را در حال رکوع، سجود و عبادت میبینی. این عبادت نیز، چنانکه عرض شد، عمومیت دارد و فقط نماز نیست؛ بلکه هر آنچه امر الهی است، در وجود اینها که عبادت و عبودیت است، محقق میباشد و نماد آن نماز است.
از آن طرف نیز روابط اجتماعیشان، در کنار اینکه در برابر دشمنان «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» و در میان خود «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» هستند، به هم پیوستهاند. نحوه شکلگیری این مجموعه را آیه اینگونه بیان میکند: «کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ» که عرض شد، مانند دانهای است که وقتی جوانه زد، این جوانه بهتنهایی رشد نمیکند، بلکه در اطراف خودش نیز جوانههای دیگری زده میشود. مجموعه اینها با هم رشد میکند. نکته مهم این است که «أَخْرَجَ شَطْأَهُ» یعنی ریشه اینها واحد است. گاهی چنین است که جوانههای مختلفی در جاهای مختلفی از زمین میرویند. اینها اینگونه نیستند؛ ریشههای مختلف و جوانههای مختلف ندارند. یعنی اگر شما بذری را در جایی بکارید، دانههای بذر در آن زمین و در جاهای مختلفش همگی میرویند، اما اینها پراکنده هستند؛ چرا؟ چون ریشه واحدی ندارند و از یک ریشه نروییدهاند، لذا مدافع هم نیستند. اینگونه ریشهها پراکنده است. اما تعبیر اینجا این است که «کَزَرْعٍ»، یک دانه است که کاشته میشود. وقتی یک دانه کاشته میشود و جوانههای فراوان میزند، یعنی ریشه این، ریشهای واحد است؛ هرچند جوانهها با یکدیگر متکثرند. پس معلوم میشود که این جوانهها که ریشه واحدی دارند، حتماً در کنار هم هستند و الا ممکن نیست از یک دانه، جوانههای متفرقی در جاهای مختلف بیرون بیاید. این زیباییها همگی از خود این تشبیهی است که به کار گرفته شده است: «کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ»، مانند یک دانهای که جوانه بزند و بالا بیاید، آنگاه در کنارش جوانههای دیگر زده بشود. در آن نگاه کلان، اینها حلقههای ربّی هستند که ربّیون مانند دانههایی میمانند که ریشههای واحدی دارند، اما این ریشه واحد، جوانههای متعددی دارد. هر حلقه ربّی در حرکت و در نمود و بروزش، ریشهاش واحد است؛ هرچند که آن ظهورات و افراد، متکثر باشند. اما این تکثر، مؤکد وحدت است، چون ریشه واحد است و اصلِ آن ریشه است که غذای اینها را تأمین میکند، اینها را حفظ میکند و بقایشان را تضمین مینماید. چون ریشه واحد است، هر آسیبی که بخواهد به هر کدام از اینها برسد، بقیه جبران میکنند و آن را حفظ میکنند. اگر ریشهها متعدد بود، هر کدام از اینها در صدد حفظ خودشان بودند؛ اما چون ریشه واحد و جوانهها متعددند، جوانهها متعلق به این ریشه هستند.
همانطور که در روایات متعددی داریم، مؤمنین در کنار هم مانند بدن واحدی هستند که این بدن واحد، اعضا و جوارحی با ریشه واحد دارد که همان یک نفس واحد است. ریشه اینها آن نفس واحد است؛ با اینکه چشم و گوش و دست و پاست و انواع جوارح وجود دارد، اما در عین حال، یک نفس واحد است که ریشه است و اگر هر کدام از اینها آسیبی ببینند، دیگران آزرده میشوند و در تحملپذیری آن کمک میکنند تا تحملپذیر باشد. چنانکه در آن روایت فرمود: «اذا اشتَکیٰ عُضْوٌ…»؛ اگر عضوی آسیب ببیند، تمام اعضای دیگر (سائر الجسد) برای او تب میکنند و بیخوابی میکشند تا بتوانند کمک کنند آن آسیب ترمیم شود. میفرماید جامعه ایمانی در نوع تشکیلاتش، مانند یک دانه است که کاشته شده، نه دانههای متعدد. یک دانه است که کاشته شده و این دانه جوانههای متعدد زده و آن ریشه واحدی که همه اینها را به هم پیوند میدهد، امام است.
در نهایت نیز وقتی «کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ»، این جوانهها وزارت پیدا میکنند و بار بر دوششان قرار میگیرد. یعنی اینگونه نیست که اینها فقط بهرهمند باشند، بلکه بهرهمندانی هستند که مسئولیتپذیرند. با این مسئولیتپذیری، قدرت کادرسازی بالا میرود. جامعه ایمانی مانند اعضا و جوارح است که هر کدام مسئولیتی بر دوششان است. در عین اینکه یک عضو است، ولی مسئولیت آن عضو با خود اوست، لذا دیگری کار او را انجام نمیدهد. این مسئولیت، مثلاً برای دست و پاست؛ مسئولیت چشم بر عهده چشم است و گوش بر عهده گوش است. در عین حالی که اینها جوانههای یک نفس هستند و ریشه آنها آن حقیقت نفس است، اما این تکثرها، مسئولیتهای خاصی را نیز برای هر کدام قرار داده است که با آن رشد میکنند، قوی میشوند و احساس مسئولیت میکنند. در کار خودشان باری بر دوششان است؛ چشم بر عهدهاش باری است که باید آن را به سرانجام برساند و همینطور گوش و پا و دست و هر عضوی از اعضا. در جامعه نیز اعضای آن جامعه، نمود ارتباطیشان مانند یک بدن میشود که جوانههایی است که هر کدام از این اعضا و جوارح دارند. اما در عین حالی که مستقل هستند و هر کدام کارکردی دارند و مسئولیتی پذیرفتهاند، هم ریشه واحدی دارند و هم مسئولیتها مکمل هم هستند. یعنی هیچکدام از این مسئولیتها بهتنهایی معنا نمیدهد؛ اینکه چشم فقط برای دیدن باشد و چیزی در کنار آن نباشد، یا پا فقط برای رفتن باشد و قصد و غایتی بر آن مترتب نباشد، خیر. همه اینها با هم معنا پیدا میکنند. پس در عین حالی که مسئولیتی را قبول میکنند، اما معنای هر کدام از این کارها به آن ارتباط جمعی است که مفهوم مییابد.
آیات متعدد دیگری مؤید این آیه و بهاصطلاح نتیجهبخش برای این آیه میشوند که انشاءالله در جلسات دیگری در محضرشان خواهیم بود. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.