بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًّا وَ حَافِظًا وَ قَائِدًا وَ نَاصِرًا وَ دَلِیلًا وَ عَیْنًا حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعًا وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا. (اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ)
در محضر آیه بیست و نهم سوره فتح هستیم که آخرین آیه این سوره است. همانجوری که آغاز سوره با «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا» آغاز شد، بهخصوص خطاب به پیغمبر «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ»، آخرین آیه هم با خطاب به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پایان مییابد که: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ…»
با این خطاب، بهخصوص با آن نکتهای که در صلح حدیبیه وقتی که نام پیغمبر را نوشتند، مشرکین برنتابیدند و خطاب کردند که ما اگر پیغمبر را به رسالت قبول داشتیم، این نامه احتیاجی نبود. لذا رسالت پیغمبر را قبول نداریم. آنجا (نام ایشان را) محو کردند. خدای سبحان مکتوب کرد و بر ابدیت عالم نشاند که اگر آنها قبول نکردند، خدا این را بر سر پرچم کرد که با این عنوان که در این آیه شریفه ذکر میشود.
نکته دوم این بود که با اینکه بعضی نکات در گذشته گفته شد ولی تأکیدش و نکات جدیدش لازم است؛ که کسانی که با او هستند «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ». این «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» در نگاه اول برمیآید که شدت عمل را میخواهد نشان بدهد، اما «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» بالاتر از این است، بلکه «أَشِدَّاءُ» بودن یعنی قدرت نفوذناپذیری را ایجاد کردن. شدت بر کفار یعنی بهگونهای جامعه را شکل دادن که در مقابل توطئههای دشمن نفوذناپذیر بشوند که از جمله آن این میشود که در مقابل توطئههای اقتصادی، توطئههای نظامی و توطئههای فرهنگی، این جامعه قدرتمند است. صف واحد که «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ». این «أَشِدَّاءُ» همان بیان «بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ» است که نفوذناپذیری است.
نفوذناپذیری خیلی شقوق پیدا میکند. ممکن است یک جامعهای از جهت نظامی قدرتمند باشد اما در رسانهاش، در فرهنگش، در روابط اجتماعیاش، در سبک زندگیاش ضعف پیدا بکند، بهطوری که قدرت نفوذ دشمن از این راه وارد بشود. لذا همه اینها تعبیری که میتوانیم بگوییم، دادههایی که در عصر رسانه، بر ارادهها تأثیرگذار است. یعنی دشمن در اثر آن قدرت رسانهایاش بهجای اینکه به جنگ علنی دست بزند، با قدرت رسانهای، جنگ رسانهای را راه میاندازد. اینجا هم «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» اقتضا میکند مؤمنانِ قدرتمند بهگونهای باشند که حیلههای او در جنگ رسانهای و دادهها کاملاً رسوا و خنثی شود.
خب اگر ما دورانی و زمانی در جنگ نظامی خیلی فاصله داشتیم با دشمن، ولی امروز این فاصله از بین رفته است؛ ولی در جنگ رسانهای، با اینکه به نظر میآید که قدرت اصلی ما باید در جنگ رسانهای باشد، چون اسلام یک دین فرهنگی-اجتماعی است و اساس بر این نظام است، پس باید قدرتمندی ما در این عرصه آشکارتر بشود. مواد اصلی را داریم اما روش را هنوز نتوانستهایم به آن کمالش برسانیم که بتوانیم در مقابل دادههای دشمن که ارادههای مؤمنان را تحت تأثیر قرار میدهد، با دادههایمان اولاً ارادههای مؤمنان را نفوذناپذیر کنیم، ثانیاً با دادههای درست، قدرت تسخیر و نفوذ در دشمن ایجاد کنیم. ما باور داریم چون تعالیم دین مطابق فطرت است، اگر دادههایمان را درست به کار بگیریم، روشهای جدید را بشناسیم و اینها را در نفوذ در دشمن هم بتوانیم به کار بگیریم، قطعاً ما مؤثرتر از آنها میتوانیم عمل بکنیم. یعنی این جبهه، جبههای است که در نگاه اول ما را غالب نشان میدهد، هرچند هنوز از این غلبه نتوانستهایم درست استفاده بکنیم و بلکه هنوز مغلوب جهات رسانهای هستیم که آنها با تکیه بر طبیعت انسان دارند نفوذ ایجاد میکنند؛ در حالی که ما میتوانیم با تکیه بر فطرت این قدرت نفوذ را گسترش بدهیم و چون دادهها با فطرت سازگار است، قطعاً جنگ مقابله با هم در دادهها، در این نگاه برای ما قطعاً پیروزی را به دنبال خواهد داشت.
لذا بحث در نظام «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» یک بحث بسیار جدی را در عرصههای مختلف میطلبد که وظیفه ما در این مسئله چیست و تمام نمیشود به اینکه فقط بگوییم از جهت نظامی به جایی رسیدیم که بازدارندگی نظامی پیدا کردهایم.
از امام رضا علیهالسلام میفرماید که: فسر الرضا علیهالسلام قوله «مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ»، «إِنَّ عَلِیًّا عَلَیْهِ السَّلَامُ مِنْهُمْ». یعنی آن کسی که «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» را در تمام جهاتش محقق کرد، امیرمؤمنان علیهالسلام بود که توانست در جهات مختلف فرهنگی، فکری و نظامی، قدرتمندی خود را در مقابل دشمنان آشکار کند. لذا تمام دشمنان، تمام زحمتشان را در اینکه فضائل امیرمؤمنان را مخدوش کنند و از بین ببرند به کار بستند، اما امروز آنچه که باقیمانده این است که دوست و دشمن اقرار بر این دارند که امیرمؤمنان صاحب فضائلی است که غیر از او این مقام را ندارد.
در روایت دیگری از امام باقر علیهالسلام میفرماید که: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَجْرَى فِی الْمُؤْمِنِ مِنْ رِیحِ رُوحِ اللَّهِ». از آن در حقیقت نسیم روح الهی در مؤمن دمیده خدای سبحان. بعد به همین جهت میفرماید و الله تبارک و تعالی یقول: «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ». این «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» که بین مؤمنین محقق میشود، از آن نسیم روح الهی است. یعنی هرچقدر انسان در نظام رحمت بر مؤمنان سبقت میگیرد و پیشی میگیرد، او دارد آن نسیم روح خدا را فعلیت میدهد؛ آن نسیم روح الهی را دارد محقق میکند که از آنجا نشأت گرفته.
در روایت دیگری امیرمؤمنان میفرماید من و حمزه و جعفر از مصادیق «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» بودیم. این را هم بهعنوان نمونههای عالی تحققدهنده «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» که در زندگی اینها دیده میشود. اگر به زندگی جعفر بن ابیطالب و حمزة بن عبدالمطلب و امیرمؤمنان ببینیم، این بهعنوان مصداق «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» دیده میشود.
در امام باقر علیهالسلام در روایتی میفرماید: «الْمُؤْمِنُ أَخُ الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ، لِأَنَّ اللَّهَ خَلَقَ طِینَتَهُمَا مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ هِیَ طِینَةُ الْجِنَانِ». مؤمنین از یک پدر و مادر رحِم ولایی نشأت گرفتند که رحِم ولایی اینها و طینت ولایی اینها از یک حقیقت است. لذا «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» مثل یک خانواده میشود. چطور در یک خانه، «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» بین افراد خانه، بین پدر و فرزند و مادر و خواهر و برادر شکل میگیرد، این نظام طینت ولایی بین مؤمنان که از یک ریشه نشأت گرفتهاند که آن هم طینت بهشتی است، سپس تلاوت فرمود: «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» که این طینت سبب «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» میشود. پس هم «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» عمق پیدا میکند، هم «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» عمیقتر میشود. «هَلْ یَکُونُ الرَّحِیمُ إِلَّا بَرّاً وَصُولًا؟» آیا در حقیقت آن رحیم غیر از این است که کسی است که اهل بِرّ و نیکی و وصول است؟ وصول یعنی ارتباطات مؤمنین را در دایره رحم ولایی زنده و پابرجا نگه میدارد.
خب این یکی از مسائلی است که در این آیه شریفه چند نکته را بیان میکند. از جمله این است که روابط زیست مؤمنانه را در این آیه شریفه در جهات مختلفش بیان میکند: یک، رابطه با دشمنان بود که «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» است. دو، رابطه با مؤمنان است که «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» است. سه، رابطه با خدای سبحان: «تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا» که این رابطه با خداست. چهار، رابطه با خودشان که آن غایتمندی است که دارند: «یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا». پنج، رابطه با امامشان که: «وَالَّذِینَ مَعَهُ» کسانی که با پیغمبر هستند، آن هم در حد معیت. شش، در روابط اجتماعیشان که انتهای آیه است که انشاءالله بعداً مفصل راجع بهش گفتگو میکنیم: «کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ…» که روابط اجتماعی را اینجور شکل میدهند.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.