بسم الله الرحمن الرحیم
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
انشاء الله خدای سبحان عرض قلوب ما را به طاعت حضرت ولی عصر آراسته بگرداند و اطاعت ما را نسبت به حضرت دائمی قرار بدهد. در محضر آخرین آیه ی سوره فتح و این سوره ای که مدتی با هاش حشر داشته و بهره مند بودیم و انشاء الله در وجود ما راسخ بشود و مثل درخت طیبه ای که در وجود ما ریشه بدواند و دائما ثمره داشته باشد، بهره مند دائمی از این آیات قرآن کریم در وجودمان باشیم.
آخرین آیه که این آیه شریفه ی بسم الله الرحمن الرحیم مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا که آیه ی بسیار زیبایی در وصف اصحاب پیغمبر اکرم است که انشاء الله شامل حال ما هم میشود به عنوان وصف حالمان که این وصف حال گاهی وصف حال موجود است، گاه وصف حال مطلوب است. یعنی گاهی عده ای به این تحقق دارند اما بیان این در قرآن کریم یک ایده آلی را ایجاد میکند که به این سمت حتما باید حرکت و برنامه ریزی و طراحی صورت بگیرد که مؤمنان در امت ختمی باید به این به اصطلاح صفات متصف بشوند. حالا اگر هستند فبها. اگر نیستند باید چه کند جامعه ایمانی تا در حقیقت به این سمت حرکت صورت بگیرد و به این نتیجه برسد. پس میتواند هم اخبار باشد، هم انشاء باشد. اخبار باشد از کسانیکه این را دارند. در هر دوره ای حتما عده ای این را دارند. انشاء باشد نسبت به آنهایی که در مسیر این هستند اما به این مرتبه هنوز متحقق نشده اند که باید این مسیر را طی کنند. ایجاد افق برای حرکت است.
بعد، این آیه شریفه در دو قسمت مجزا، بلکه سه قسمت، قسمت اول میفرماید که توصیف یاران پیغمبر اکرم در تورات است. چون تورات دینی بود که موسی کلیم به لحاظ اینکه حاکمیت میخواست تشکیل بشود و اینها قوانین زیادی را لازم داشتند. در دین موسی علیه السلام اغلب احکامی که آمد در آنجا، جنبه در حقیقت به اصطلاح احکامی و قوانین داشت. دین موسی عمدتا تعالیمش بر اساس قوانین عمدتا شکل گرفت. لذا در اینجا، آیه برای اینکه دین پیغمبر و یاران پیغمبر را به امت موسی معرفی بکند، آن جنبه ضعفی را که آنها کم داشتند، در وجودشان هم کمرنگ بود که تعبیر این است که آنها دنیا گرایی در بین قوم موسی شدت پیدا کرده بود. آن جنبه مطلوب را جنبه عبادی نشان داد تا طلب ایجاد بشود. لذا فرمود که در عین اینکه یاران پیغمبر کسانی هستند. این وَالَّذِينَ مَعَهُ ، تعبیر وَالَّذِينَ مَعَهُ خیلی تعبیر دقیقی است. ما یک به اصطلاح کسانی داریم که اثر در وجودشان ایجاد شده. دلشان یک چیزی را دوست دارد و میخواهد. ممکن است گاهی هم یک به اصطلاح عملی را مطابق آن چیزی که پیش آمده برایشان انجام دهند. این یک مرتبه است. مرتبه دوم آن جایی است که وقتی که انسان چیزی را دوست دارد، تمام وجودش تبعیت از او میشود. اینها میشوند تابعین، تابعیت، تبعیت که گاهی در قرآن کریم، تبعیت و اطاعت را مطرح میکند. این مرتبه دوم است. از مرتبه اول که مرتبه اول گاهی یک چیزی را نؤمن ببعض و نکفر ببعض بود که بعضی را دوست داشتیم و بعضی را به اصطلاح نه قبول نمیکردیم. اما تبعیت در آن جایی میشود همه وجود تابع میشود. یک مرتبه سوم داریم که آن مرتبه سوم معیت است. معیت در قرآن کریم یک به اصطلاح جهت پیگیری جدی میطلبد. مثلا ببیند در آیه شریفه ای که میفرماید وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ که انبیاء اکثرشان به گونه ای بودند که کسانی مع و معیت با آنها پیدا کردند. یعنی یاران ویژه ای که نه فقط تابع بودند، بلکه با وجود انبیاء به گونه ای بود که یک واحد دیده میشدند. معیت مثل معیت نفس و بدن است که بدن مع و با نفس است. بدن تابع نفس نیست. بالاتر از تابعیت است. یعنی تابع آن جایی است که یک کسی وقتی چیزی را میشوند، فکر میکند، خوشش می آید، تبعیت میکند. این میشود تبعیت. دو گانگی در تابعیت و تبعیت ملحوظ است. اما بدن نسبتش با نفس ما به گونه ای است تا نفس اراده میکند، در بدن محقق میشود. من قصد میکنم دستم بیاید بالا، می آید بالا. نه اینکه من قصد میکنم، بعدا بدن در حقیقت این را ببیند خوب است، وقتی دید خوب است انجام بدهد. آن تابعیت بود. ولی معیت اینجایی است که وقتی من اراده میکنم، تحقق است. درست است. بدن دیگر شأنی در مقابل نفس ندارد. بله بدن در مقابل بدن دیگری این در حقیقت ممکن است مقابل دیده شود، یا تابع دیده شود. اما بدن در مقابل نفس انسانی دیگر در حقیقت چی ندارد؟ تابعیت نیست. فوق تابعیت است که میشود معیت. مثال خوبی است برای معیت. میرسند به اصطلاح انبیاء به جایی که قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ که این ربیون با انبیاء معیت پیدا میکنند مثل معیت بدن با نفس. درست است. در عین اینکه نبی، نبی است. او جان است. او نفس است. اما اینها مثل بدن میشوند برای آن نبی. این نگاه اول.
در اینجا میفرماید به اصطلاح وَالَّذِينَ مَعَهُ، کسانی که با پیغمبر اکرم هستند، یعنی همه افراد را شامل نمیشود. فکر نکنیم هر کسی مسلمان بود، این وصف ها و توصیفات برای آنها صدق میکند. بلکه به این عنوان است، عده ای هستند که از مرز ایمان اولی گذشتند، از مرز تابعیت مطلق عبور کردند، به مرحله معیت رسیدند. این وصف آنهایی ست که به مرحله معیت رسیدند در اینجا دارد بیان میکند که نسبتشان با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مانند نسبت بدن میشود به نفس. چنانچه در روایات ما داریم که مؤمنان نسبت به حضرات معصومین علیهم السلام میفرماید طینت حضرات معصومین قلوبشان از مرتبه اعلی علیین و به اصطلاح طینتشان از مرتبه چه؟ یا ابدانش از مرتبه علیین خلق شده و مؤمنان قلوبشان از مرتبه علیین و ابدانشان از مرتبه دون علیین خلق شده. لذا قلوب مؤمنان مثل ابدان حضرات معصومین است که از علیین خلق شده هر دو. تعبیر این است که مؤمنان، به این تعبیر هم آمده، ابدان ما حساب میشوند. یعنی مؤمن کسی است که نفوذ اراده ولی الهی در وجود او مثل نفوذ نفس در بدن است که اراده ی نفس ایجاد در بدن، با تحقق در بدن اصلا مساوق است و فاصله ندارد. لذا اینجا هم اینها به این خصلت متصف شدند که وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ که شدت بر کفار دارند. رحمت بین مؤمنان. که شدت را هم ابتدا آورد که وجه وحدت در شدت بر دشمنی و دشمن را شناختن، بهتر محقق میشود. لذا رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ به دنبال أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ شدت پیدا میکند. مثالش را متعدد میتوانیم داشته باشیم. هرکجا دشمن، دشمنی اش را آشکار کرد، وحدت بین آن امت شدت پیدا میکند. داعش وقتی به عراق وارد شد، شیعیان عراق کنار هم بهتر قرار گرفتند. لذا به حاکمیت درست تر رسیدند. تا قبل از آنکه داعش وارد بشود. دشمنی دشمن سبب به اصطلاح رحمت بین مؤمنین میتواند باشد، حتی رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ را تشدید میکند. یعنی وقتی که انسان در مقابل دشمنی دشمن و هجمه او قرار گرفت، دیواره دفاعی دفاع از خودش را و مؤمنین را قوی تر شکل میدهد که اینجا أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ را جلو تر آورده. مَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ کسی که کفر به طاغوت میورزد و ایمان به خدا. لا إله الا الله که نفی آلهه ها و اثبات خدا یا در حقیقت تخلیه در نظام اخلاقی، بعد تجلیه و تحلیه. حتما باید آن عفونت ها را خارج کرد تا چی شود؟ تا در حقیقت جای آن طهارت محقق بشود که لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ طهارت باید بیاید. نجاست باید برود تا طاهر جای خود را پیدا کند.
میفرماید که اینها أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ دیگر حالا اینها را زیاد توضیح ندهیم. تراهم فعل مضارع آمده که اینها دائما حالشان این است نه یکبار یک وقتی، یک دوره ای. تراهم رکعا سجدا، تمام وجود اینها رکوع و سجود در مقابل خداست. رکوع و سجود هم نه فقط معنای نماز خواندن باشد. رکوع و سجود مراتب خشوع در برابر خدا و اطاعت امر خدا است. این به عنوان نماد عبودیت است. این رکوع و سجود نماد چیست؟ عبودیت است. که اینها عبودیت محضه دارند. تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا در این رکوع و سجودشان و این عبودیتشان هم فقط و فقط خدای سبحان را طلب میکنند و رضایت حق را.
گاهی انسان انفاق فی سبیل الله میکند. مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ و ادامه آیه. گاهی در چند آیه بعد: وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ طلب رضای الهی را دارند که طلب رضایت الهی عمق مسئله است. فِي سَبِيلِ اللَّهِ خیلی خوب است. خیلی عالی است. اما در عین حال یک منزل و به اصطلاح مرتبه از راه است. ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ مرتبه عالی تر است. اینجا میفرماید رکوع و سجود اینها يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا، به دنبال آن فضل و رضوان حق هستند.
سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ این اثر که در سیمای اینها هست، نه سیما به معنای پیشانی اینها که جای مهر باشد. نه سیماهم فی وجوههم یعنی کسی اینها را میبیند، سیما آن چیزی است که در ابتدای ارتباط دیده میشود. کسی که اینها را میبیند، اثر عبودیت و بندگی در وجود اینها آشکار است. یعنی تمام رفتار اینها بر اساس عبودیتی ست که هر کسی با اینها نشست و برخاست بکند، آن منش الهی را در وجود اینها احساس میکند. سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ بله آن ممکن است اثر ظاهری هم چه باشد؟ یک اثری از او باشد. و الا این عام است ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ این ذکر اینها در تورات اینگونه وبده و این بیان اینها در تورات با این محقق شده. اینها را در تورات این جوری شناساندند و معرفی کردند. حالا انشاء الله بحث در انجیلش را در جلسه بعد در خدمت دوستان هستیم.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته