سلام علیکم و رحمة الله
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً.
در محضر آیه بیست و هفتم سوره فتح هستیم که می فرماید:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا ﴿٢٧﴾.
چقدر این آیه زیبا و دقیق. همه آیات به همین زیبایی است، منتها انسان باید خوب با لطافت آیه راه پیدا بکند تا حدودی که می توانیم. در این آیه شریفه که شاید جزء آیات پایانی که دارد بیان می کند ناظر به اول سوره هم هست. اصلاً إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا با این حرکت صلح حدیبیه آغاز شد که پیغمبر اکرم رویایی را دیدند. در خواب دیدند. البته معلوم است که خواب و بیداری برای انبیا یکسان است. برای انبیا و اولیا. لذا در روایت هم داریم که پیغمبر اکرم می فرمایند که خواب و بیداری من یکی است به طوری که می فرمایند چشمان ما به خواب می رود، به اصطلاح نام عینای. چشمان ما می خوابد، اما قلب من بیدار است که اگر چشم من هم به خواب برود قلب من تنام عینای و لا ینام قلبی. چشمان من می خوابد اما قلب من نمی خوابد. انبیا همین گونه هستند. چنانچه ابراهیم خلیل هم در خواب دید که أنی أذبحک که در حقیقت فرزندش را دارد ذبح می کند. آن خواب را هم کاملاً به عنوان وحی الهی که وحی های الهی برای انبیا قسمی اش در خواب محقق می شود به خصوص آن خواب های اوایل برای وحی عمدتاً در خواب است برای انبیا که حالا آن بحث دارد در جای خودش گفته شده.
می فرماید که لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ که آن رویای حقی که صدق است و آن را خدا تصدیق کرد که در خواب دید که بر مسجد الحرام وارد می شوند و در حالی که سرهایشان را تراشیدند یا در حقیقت مُقَصِّرِينَ. موها را و ناخن ها را کوتاه کردند که در حج واجب آن تقصیر حلق لازم است و در عمره و یا دفعات بعد حج آن برای انسان همان تقصیر کفایت می کند که می فرماید یعنی که از این خوابی که دید پیغمبر همه مؤمنین استفاده کردند که وارد مسجد الحرام می شوند عمره را انجام می دهند. لذا وقتی دستور رحیل و حرکت را داد، مؤمنان با یقین به پیغمبر که امسال دارند حرکت می کنند، حتماً موفق به عمره خواهند شد با این وعده الهی که در خواب به پیغمبر فرمودش. اما وقتی رسیدند به حدیبیه و مشرکین مانع شدند در آنجا و قرار بر آن صلح شد که امسال برگردند و سال بعد عمره را در چند سال داشته باشند، آزاد باشد، عده ای در آنجا چه کار کردند؟ شروع کردند به حرف و حدیث درآوردن که خواب پیغمبر تکذیب شد. آن چیزی که پیغمبر دیده بود محقق نشد. چون ایمان ها مختلف بود، همین حالت باعث شد که بین مؤمنین اختلافاتی پیش بیاید. خدای سبحان سوره فتح را بعد از جریان آن صلح حدیبیه و خوابی که قبل دیده بود پیغمبر، در تصدیق آن خواب که لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ. این خواب را خدا تصدیق کرد که حتماً درست است؛ اما این ها فکر کردند که همان سال موفق به این می شوند و دنبالش می فرماید که إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ. در حالی که حلق رأس کردند یا مُقَصِّرِينَ. یا کوتاه کردند موها را و ناخن ها را. لَا تَخَافُونَ که این ها نمی ترسیدند. فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا. این نکته اش. عَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا. خدای سبحان چیزی را می داند که شما نمی دانید. یعنی این صلح حدیبیه اثری که برای شما ایجاد می کند که باعث شد امسال به عمره موفق نشوید، اما سال بعد به عمره موفق بشوید و غیر از او به سرعت فتح قریبی را که در اینجا می فرماید فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا که به سرعت و به زودی فتح قریب را برای شما پیش بیاورد که این فتح قریب همان طوری که قبلاً راجع به آن گفتگو کردیم ممکن است فتح خیبر باشد که بعضی گفتند و روایات هم بعضی دلالت دارد که بلا فاصله بیست روز بعد از اینکه این ها برگشتند به مدینه، پیغمبر حرکت برای جنگ خیبر را آغاز کردند. بیست روز بعد از برگشتن. یعنی به جای اینکه به ظاهر این صلح حدیبیه یک شکست و جنگ روانی برای مؤمنان باشند که این ها برگشتند یک پیروزی تلقی شد، اثرش هم این بود که قلعه های خیبر که قلعه های غیرقابل تصرفی جلوه می کرد بلا فاصله عزم برای تصرف آن ها شکل گرفت یا فتح قریب به تعبیر بعضی مفسرین خود صلح حدیبیه باشد که صلح حدیبیه آثار یک فتح قریبی و یک گشایش نزدیک را ایجاد کرد که یکی از آثارش عمره بود که در سال بعد محقق شد. دیگری اش خود همان قتح خیبر بود که بلا فاصله بعدش محقق شد. یعنی فتح خیبر و جریان عمره سال بعد و حتی جریان فتح مکه که فتح مطلق است، از آثار صلح حدیبیه بود و شدت رو آوردن مردم به اسلام در همین با همین صلح حدیبیه شکل گرفت که وقتی راضی شدند مردم به امر خدای سبحان و با در حقیقت توجه به امر رسول گرامی اسلام به این، خدا می فرماید عَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا. ما چیزی را می دانستیم که شما نمی دانید. یعنی آن چیز برکاتی که به دنبال این بود گاهی خدا وعده می دهد وعده را فکر می کنند که چه هست؟ همان لحظه می خواهد محقق شود.
مثلاً ببینید وقتی که پدر مریم سلام الله علیها وقتی به او خطاب شد که فرزند تو فرزندی است که مثلاً این آثار و خصوصیات را دارد، همسرش که شنید بعد او را به عنوان وقف برای خدمت آن به اصطلاح معابد قرار داد. وقتی به دنیا آمد دید این دختر است. گفت لیس الذکر کالانثی. آن وعده اگر می خواست محقق بشود باید چه باشد؟ پسر باشد. اما.. لذا آنجا دارد وعده داد خدا، اما نگفت در نسل اول برای تو این محقق می شود. بلکه نسل بعدی همان اجابت وعده الهی بود. از این سنخ مسائل در انبیا بزگوار متعدد داریم، در اینجا هم مسلمان ها خیال کردند که این حرکت امسال این ها حتماً با ورود به مسجد الحرام و عمره محقق خواهد شد؛ در حالی که تقدیر الهی بر این بود که این عمره در سال بعد محقق بشود و لیکن امسال این سنگ بنائش گذاشته بشود تا سال بعد این چه بشود؟ این محقق بشود. این نگاه به دستورات الهی که انسان منتظر باشد، عجله در کار نداشته باشد، خدای سبحان به موسی کلیم وعده اجابت داد، اما چهل سال طول کشید تا اجابت محقق شد. این طور نیست که تا وعده اجابت داده می شود همان لحظه اول اولین لحظه وعده وقت اجابت باشد. موسی یقین کرد موسی علیه السلام که اجابت محقق خواهد شد و چهل سال اعتراضی هم نداشت. چون به وعده الهی ایمان داشت. اینجا هم چه نسبتی است بین اینکه برگردند از عمره امسال و موفق نشوند، اما در قبال این خیبر فتح بشود، در قبال این گشودن راه برای مسلمان ها در ایمان و اسلام برای افراد باز بشود، این برکت این صلح حدیبیبه بود که رابطه ای که اینجا پیش آمد تا زمینه چینی فتح مطلقی که فتح مکه است بشود. یعنی این صلح حدیبیه نه فقط فتح خیبر را و نه فقط باب اسلام را باز کرد که هزاران هزار نفر به این به اصطلاح توفیق پیدا کردند، در این مدت کوتاهی به اسلام بگروند، غیر از این زمینه فتح مکه را فراهم کرد که چقدر این صلح برکات داشت که این برکات از جمله اش این ها بود که ذکر کردیم.
لذا این آیه شریفه تصدیق رویای پیغمبر است و بحث رویا در قرآن البته یک بحث مفصلی دارد که در سوره یوسف اصل این بحث آنجا مطرح می شود، اما خواب ابراهیم خلیل و خوابی که یوسف سلام الله علیه دید و همچنین خوابی که پیغمبر در اینجا دید، این ها از جمله آن مباحثی است که در بحث رویا خدای سبحان در قرآن کریم مطرح کرده و باب رویا به عنوان یک باب عظیمی که از ابواب نبوت است قرار داده. ذیل جعل رویا هم اصلاً روایاتی داریم نشان می دهد که چقدر رویا اهمیت دارد به شرطی که از رویاهای صادقه باشد و بتواند آن حواشی اش را از آن جدا بکنند.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.