سلام علیکم و رحمة الله
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً.
بحث در آیه شریفه بیست و سوم سوره فتح بود که سنت های الهی تغییرپذیر نیستند و قوانین حاکم بر نظام وجود اند. زیبایی این این است که حتی سنت های الهی بسیاری شان اینگونه نیست که اختصاص فقط به مؤمنین داشته باشند. مثلاً در بحث های مختلف داشتیم که اگر قوم فاجری حتی صله رحم را داشته باشند، زیادت عمر و عمران زمینشان خداوند سبحان محقق می کند و این موکول به ایمان هم فقط نیست. پس سنت ها مختلف اند. بعضی از سنت ها سنت های ایمانی هستند، بعضی از سنت ها سنت های عمومی تر از این هستند که اختصاصی هم به ایمان ندارند که اگر فلان فعل انجام بشود فلان نتیجه قطعی است و انجام آن فعل هم موکول به ایمان نیست. این ها هم جزء سنن الهی است که نمونه های مختلفی دارد که حتی اگر مؤمنانی تخلف از رسول بکنند این ها هم به شکست مبتلا می شوند. تبعیت نکنند این طور نیست که خدا تضمین کرده باشد در هر صورتی مؤمنان پیروز شوند. پیروزی مؤمنان در گرو تبعیت از رسول و ولیّ الهی است که این پیروزی محقق می شود. این هم جزء سنت های الهی است. لذا در جنگ احد عده ای که برایشان سخت شد چرا شکست ایجاد شد، فکر می کردند مؤمنان در هر صورت باید پیروز باشند؛ اما تعبیری که کتب الله لأغلبنّ أنا و رسلی حیث رسالت است. حیث تبعیت است که مردم از رسول داشته باشند نه اینکه در هر صورتی ادعای ایمان حتی رفتار خلاف ایمان سبب پیروزی باشد.
از جمله بحثی که در اینجا مطرح است تفاوت تبدیل و تحویل است که در آیه شریفه ای که قبلاً در محضرش بودیم آنجا فرمود فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِيلًا. چه فرقی بین تبدیل و تحویل است؟ خدا رحمت کند شهید مطهری می فرمایند عدم تبدیل یعنی نسخ نمی شود و سنت دیگری جای آن را پر نمی کند و عدم تبدیل آن است که در اجزای آن تغییر امکان پذیر نیست. یعنی یک جزئش تغییر بکند جزء دیگری نه. تبدیل در آنجایی است که نسخ نمی شود. تحویل در آنجایی است که به اصطلاح تغییر صورت نمی گیرد. بعد علامه طباطبائی می فرمایند تبدیل سنت این است که عافیت و نعمت به جای عذاب واقع نمی گردد. یعنی سنت اینگونه است که جزاء قطعی است. جابجا در جزاء نمی شود و تحویل سنت آن است که عذاب از قومی به قوم دیگر منتقل نمی شود. یعنی اگر این سنت مربوط به این قوم است، تحویل پیدا نمی کند که به قوم دیگری برگردد که این هم جزء سنت های الهی است.
نکته دیگر این است که سنت های الهی شبکه ای به هم مرتبط اند. یعنی یک نظام دارند با همدیگر. پراکنده نیستند. به طوری که این ها بعضی هایشان سنت مادر اند، بعضی هایشان سنت های زیرمجموعه و فرع اند و بعضی از این ها اگر این باشد، او در حقیقت دیگری محکوم این است که این در نظامات الهی هم، در قوانین علّی هم همین مسئله در کار است. لذا سنت ها یک حالت شبکه ای مرتبط منظومه با هم دارند. این هم از جمله سنت ها است که. نکته دیگر در رابطه با سنت ها این است که همه سنت ها بی واسطه از خدا صادر نمی شود، بلکه بعضی از سنت های الهی از جانب ملائکه خداوند سبحان است و بعضی به واسطه انسان ها محقق می شود که اگر فعلی از انسانی سر زد این سنت جاری می شود که با تحقق این فعل از این ها مثلاً اگر مردم بیعت کردند با پیغمبر در حدیبیه و این وحدت را ایجاد کردند، این بیعت باعث می شود سنت غلبه محقق بشود که سنت غلبه و نصرت با این فعل شکل می گیرد که این هم در خلاصه آیات مختلفی از قرآن آمده.
نکته دیگر این است که سنت های الهی مظهر نگاه توحیدی به عالم است. یعنی انسانی که تا قبل از این متکثراً به عالم نگاه می کرد و اجزای عالم را گسسته می دید، با نگاه آن سنت ها به عالم همه را تحت قواعد واحد و آن توحید به اصطلاح نگاه توحیدی می بیند و توحید افعالی را قوی می کند و این باعث می شود که هر فعلی که انجام می دهد پیوستگی این فعل را به افعال دیگر و جریانات مختلف عالم با این نظام توحید افعالی قوی تر می یابد. خب البته بحث های سنت های الهی خیلی مباحث مختلفی را دارد که ان شاء الله در مفصلات باید به آن ها پرداخته شود.
وارد آیه بعد می شویم که می فرماید بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا ﴿٢٤﴾. خیلی زیبا است که خدای سبحان كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ. آن دست دشمنان را از شما کوتاه کرد در آنجایی که شما در حدیبیه رفتید نزدیک مکه. شما نفوذ کردید به سرزمین آن ها. رسیدید به مکه اوج حاکمیت آن ها. بیست کیلومتر با مکه فاصله داشته. تا این مرتبه که شما رفتید، شما محاجه محسوب می شوید به لحاظ نگاه آن ها. چون حرکت شما رفتن به سرزمین آن ها بوده، اما در عین اینکه شما تهاجم کردید، شما رفتید، هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ. خدا دست آن ها را از شما چه کار کرد؟ دور کرد و نگذاشت دست آن ها بر شما دراز باشد. وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ. دست شما را هم از آن ها دور کرد. به این معنی که به جنگ کشیده نشدید. کاری کرد که شما هم مجبور نباشید دست به شمشیر ببرید. با آن حرکتی که خدا آن سنتی که خدا آنجا پیاده کرد هم دست آن ها را از خون شما و هم دست شما را از خون آن ها. اگر آن ها دستشان به خون شما آلوده می شد آن در حقیقت عقاب و عذاب الهی برای آن ها شدیدتر می شد و اگر دست شما به خون آن ها آلوده می شد باعث می شد که جریان جذب آن ها بعد از این سخت تر باشد. فتح مکه تأخیر می افتاد، اما با این حرکتی که خدا ایجاد کرد خدای سبحان، راهی باز کرد که این صلح که محقق شد به سرعت بعد از صلح مردم به سمت اسلام گرایش پیدا کردند و حتی از درون مکه. لذا می فرماید که دست شما را از آن ها و دست آن ها را از شما بِبَطْنِ مَكَّةَ. این بِبَطْنِ مَكَّةَ یعنی در دل آن ها. بِبَطْنِ مَكَّةَ یعنی در دل آن ها این کار را. نه در مدینه. در دل مکه مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ. بعد از اینکه شما چنگال ها و در حقیقت آن دامن وجودی تان را بر آن ها غالب کردید، بر آن ها وارد… شما بر آن ها وارد شده بودید و تهاجم کردید مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ. شما بر آن ها ورود کردید و آن در حقیقت سلطه تان را ایجاد کردید، این هم خودش یک بیان است که صلح در اینجا بعد از چه بوده؟ بعد از یک تهاجم و بعد از یک غلبه است که این أَظْفَرَكُمْ غلبه ورود شما بر موطن آن ها، بر سرزمین آن ها خودش یک غلبه است. مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا که خدای سبحان بر آن چه که در حقیقت شما انجام می دهید بصیر است که این بیانی را که عرض کردیم که غیر از اینکه اگر آنجا جنگی صورت می گرفت، حرمت کعبه هم ممکن بود به دست مسلمان ها باعث و بانی اش نشان بدهند که شکسته شده که جریان قتال در مکه و در به اصطلاح بیت الله به واسطه چه ایجاد شد؟ مؤمنانی که حرکت کردند. خدا این به اصطلاح تهمت را هم از مسلمان ها نگذاشت ایجاد بشود. این هم مهم بود که این ها باعث این اتهام در طول تاریخ نشوند که تهاجم این ها باعث چنین جنگی شد. غیر از اینکه برکات زیادی که بر او محقق شد و آن چه که به عنوان مسلمان شدن عده زیادی از به اصطلاح مسلمان ها پیش آمد کفار پیش آمد و غیر از آن که سال بعد مسلمان ها به عمره مشرف شدند و سه روز در مکه مقیم شدند و توانستند بعد از سالیان طولانی اولین بار خلاصه مسلمان ها وارد مکه بشوند و اعمالشان را به صورت عمره محقق بکنند که این تمام این پیروزی ها به عنوان سنت الهی است که مسلمان ها تبعیت از پیغمبر کردند و حرف حضرت را گوش کردند و با پیمانشان و بیعتشان زمینه ظفر و غلبه شان را ایجاد کردند و حتی کشته ای هم در این راه ندادند.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.