بسم الله الرحمن الرحیم ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا﴾. (سوره شریفه الفتح، ۴۸:۱)
سلام علیکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحیم. «اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فِی هذِهِ السّاعَةِ وَ فِی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلِیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیها طَوِیلاً».
تفسیر آیه ۱۴ سوره فتح در پرتو عهد جمعی مقابله با استکبار
ادامه قرائت سوره فتح تا رفع کامل فتنه
در محضر سوره فتح بودیم که به امر رهبری برای، به اصطلاح، آن غلبه بر دشمن صهیونیستی و همچنین آمریکای مستکبر، قرار شد به عنوان عهد جمعی [به آن عمل کنیم] که از جمله [آن]، خواندن سوره فتح بود. هرچند ممکن است تحولاتی پیش بیاید و آتشبسهایی شکل بگیرد، اما دشمنی اینها با ما دائمی است و دست برنمیدارند. لذا انشاءالله این خواندن سوره را برای [تحقق آیه] ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ﴾ (سوره شریفه البقرة، ۲:۱۹۳) انشاءالله تا [زمانی که] فتنه برداشته بشود، ادامه میدهیم؛ انشاءالله تا اینکه فتنه آمریکا و صهیونیستها انشاءالله از جلوی پای ما برداشته بشود.
در محضر آیه چهاردهم سوره فتح بودیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ﴿وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾. (سوره شریفه الفتح، ۴۸:۱۴).
مالکیت مطلق خداوند و قبح تخلف از امر الهی
این آیه شریفه که ناظر به جریان تخلفی است که متخلفین [در جریان حدیبیه] کردند، برای این نازل شده است که خداوند راه بازگشت را برای آن تخلف نبندد تا برای اینهایی که تخلف کردند، راه بازگشت باز باشد؛ با بیان اینکه اولاً ملک خدای سبحان اطلاق دارد. چون در نگاه اینها، بیانی که قرآن کریم [در آیه یازدهم] داشت که ﴿قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا﴾ (سوره شریفه الفتح، ۴۸:۱۱)، [این بود] که نگاه اینها این بود که خودشان همهکاره هستند و خدا در سرنوشت آنها تأثیری ندارد؛ که قرآن در مقابل با اینها فرمود: ﴿فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا﴾، [یعنی] شما در مقابل خدا چیزی را مالک نیستید.
حالا اینجا ابتدائاً ملک مطلق خدا، پادشاهی و قدرت مطلق خدا را بیان میکند. اگر کسی به تخلف در مقابل خدا رسید، در مقابل قدرت نامتناهی ایستاده است و چه قدرتی میتواند در مقابل این قدرت، مقاومت داشته باشد؟ پس اصل مقاومت در مقابل حق و تخلف از حق، جاهلانه است.
عظمت تخلف در برابر قدرت نامتناهی
آنجایی که قدرت هرچقدر رو به بینهایت شدن و عظیمتر شدن برود، تخلف در آن موطن، قبیحتر است. یک موقع است انسان از همعرض خودش مخالفت میکند، امر او را اجابت نمیکند. یک موقع انسان [از] کسی که یک قدری از خودش قویتر است [تخلف میکند] و یک موقع [از] یک حاکم و پادشاهی تخلف میکند، [اما] یک موقع دارد در مقابل قدرت نامتناهی تخلف میکند. این تخلفِ مقابل قدرت نامتناهی، جبرانش را هم به همان نسبت میخواهد. یعنی نمیشود من تخلفی که در برابر دوستم کردم که با یک عذرخواهی جبران میشود، توقع داشته باشم که همین مسئله وقتی تخلف را در مقابل قدرت نامتناهی هم انجام میدهم، با یک لفظ زبانی حل بشود. نمیشود؛ چون عظمت تخلف به مقدار آن کسی است که انسان دارد از او تخلف میکند.
مغفرت الهی؛ راه بازگشت برای متخلفین
خدا دارد نشان میدهد با اینکه این قدرت، نامتناهی است و رواست که در مقابل قدرت نامتناهی اگر کسی تخلف کرد، راه برگشت نداشته باشد و امکان بازگشت نباشد؛ چون در مقابل یک قدرت بینهایت [تخلف کردهای] که تو حتی وقتی خواستی تخلف بکنی هم از قدرت او استفاده کردی، از امکانات او استفاده کردی، [و] چیزی از خودت نداشتی. [پس] رواست که در اینجا راه بازگشتی نباشد و راه بازگشتی در کار نباشد.
اما خدای سبحان که مُلکش مطلق است، مغفرت و رحمتش هم مطلق است. و لذا نه تنها تخلف از این قدرت نامتناهی راه بازگشت دارد، بلکه سادهترین راه بازگشت، آنجایی است که انسان با خدا طرف است. یعنی اگر شما با یک کسی طرف بودید، تخلفی کردید و آنجا با او کدورتی پیش آمد، آنجا جبرانش سختتر است تا جایی که انسان [از] امر الهی تخلف کرده و میخواهد اینجا را اصلاح بکند؛ چون خدا غفور و رحیم است.
تحلیل وضعیت متخلفان صلح حدیبیه
چقدر زیباست! در عین اینکه تخلف کردن از قدرت نامتناهی روا بود که هیچ راه بازگشتی نداشته باشد به لحاظ عظمت آن کسی که از [امر] او تخلف شده و این، شدت تخلف را میرساند، اما خدا سادهترین راه بازگشت را برای این افراد قرار داده است.
ببینید، آیه، صدر و ذیلش در رابطه با چنین کسانی است که از جریان حرکت صلح حدیبیه تخلف کردند. گفتند: «این کار جنونآمیز است. دیوانگان این کار را میکنند. اینها برگشتپذیر نیستند. [و به نظرشان] کسی نمیتواند از این سفر برگردد. کارشان هم عاقلانه نیست. لذا ما نمیرویم». [و] نرفتند. امر الهی بود، [اما] تخلف کردند. اما وقتی دارند برمیگردند، [خداوند] به پیغمبرش خطاب میکند که تو که برمیگردی، اینها عذر و بهانه خواهند آورد. عذر و بهانهای که اینها میآورند هم دروغین بود و راست نبود؛ حتی اینجا هم راست نگفتند. اگر اینجا هم راست میگفتند، خدا زود میپذیرفت. اما چون عذر و بهانهشان هم دروغین بود و از قبل پیغام بود برای اینها که همه عذر و بهانههای دروغینشان هم آشکار بشود، [لذا خداوند] راه دیگری را بیان کرد که در آیات بعد آشکار میشود.
تجلی توحید در فتنهها و آزمایشها
اما اینجا دارد اعتقاد اینها را بالا میبرد؛ اعتقاد عمومی را بالا میبرد که در این فتنهها و آزمایشها، اینجاها باید توحید آشکار بشود؛ قدرت حق [و] مالکیت حق آشکار بشود. لذا میفرماید که ﴿وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾؛ در مقابل اینکه شما محاسبات عادیتان را میکردید، بدانید که آسمان و زمین، خلاصه، ملک خداست و در اختیار الهی است. جنود آسمان و زمین مربوط به خداست.
مشیّت الهی در مغفرت و عذاب
﴿يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ﴾؛ ابتدا هم مغفرت را میآورد: ﴿يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ﴾. آیا انفعال در خدا ایجاد میشود که [نسبت به] بعضی مغفرت [و نسبت به] بعضی را عذاب میفرماید؟ نه، این انفعال در خدا نیست. ﴿يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ﴾ یعنی اینکه بعضیها خودشان را با اعمالشان مظهر اسم غفار حق قرار میدهند؛ یعنی اگر از گذشتهشان پشیمان شدند [و] دنبال تدارک بودند، [مشمول] ﴿يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ﴾ [میشوند]. اگر پشیمان نشدند، به دروغشان ادامه دادند [و] ظاهرسازی کردند، [مشمول] ﴿يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ﴾ [میشوند].
پس تغییر در افراد است؛ انفعال در آن متخلفین است که بودند. هرچند این آیه، مطلقه است، اما مصداقش در شأن نزول، همان کسانی بودند که تخلف کردند که نشان میدهد بعضی از اینها برمیگردند، اصلاح میشوند ولی بعضیشان هم برگشتپذیر نیستند. لذا ﴿يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ﴾ هم لازم است؛ چون اینها خودشان را تحت اسم غفار قرار ندادند [و] پشیمان نشدند.
معنای «غفور» و «رحیم» بودن خداوندبه دنبالش میفرماید که ﴿وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾. سنت الهی این است. ﴿كَانَ اللَّهُ﴾ نه «کانَ» ماضی باشد که بگوییم از گذشته؛ چون خدا که زمانبردار نیست. یعنی آن سنت الهی این است که خدا غفور است و رحیم است. اینکه غفور است یعنی غفور بودن دو جهت دارد: یک موقع انسان خطایی از او سر زده، این خطا را خدا میبخشد و رحیم است؛ یعنی وقتی هم که بخشید، راه کمال آینده را هم برای او باز میکند. یک موقع میفرمایند غفور است، یعنی اینکه نه [فقط] انسان در گذشته خطایی از او سر زده باشد، بلکه ممکن است برای او خطاهایی در پیش باشد، ممکن است نقصاناتی در کار باشد، ممکن است کارش در آن حد عالی نباشد. ﴿كَانَ غَفُورًا﴾ هم آن خطای آینده را با این نگاه از سر راهش برمیدارد، هم اگر کار او نقصانی در آن باشد که آن کمالِ کامل را نداشته باشد، خدا آن نقصانها را هم جبران میکند که [در قرآن آمده] ﴿لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا﴾ (سوره شریفه النور، ۲۴:۳۸). خدا جزا و مغفرت آنها را به بهترین وجه جزا میدهد.
جمعبندی: قدرت مطلق در کنار رحمت واسعه
چقدر زیباست و رحیم است! یعنی راه را برای او نسبت به کمالات آینده و پیش رو هم باز میکند و امدادش میکند. با این نگاه که «غفوراً رحیماً» را در کنار ﴿لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ﴾ آورد. قدرت مطلق را به رخ کشید، بیان کرد، اما با «غفوراً رحیماً» تمام کرد؛ که آن قدرت با این «غفوراً رحیماً» است که اگر نبود این «غفوراً رحیماً» در کنار ﴿لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾، موجودی بقا پیدا نمیکرد. چون «چو سلطانِ عزّت، عَلَم برکشد / جهان سر به جیب عدم درکشد».
اینجا ﴿لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ آن، در حقیقت، قدرتی است که خدای سبحان به کار برده، [و] قدرت مطلق است؛ اما این قدرت مطلق در کنار ﴿وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ است که اجازه میدهد هر کسی در آن حیطه ای هم که هست، دست به عمل و حرکت و رشد بزند و خدا هم او را تأیید بکند. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.