سلام علیکم و رحمة الله
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا
إنشاءالله از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم.
در محضر سوره فتح به عنوان یک عهد جمعی بین مومنان برای نصرت محور مقاومت بودیم.
به آیه شریفه چهارم سوره مبارکه فتح رسیدیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ إِيمَانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً ﴿4﴾
عرض کردیم که سکینه در مقابل تشویش و اضطراب است و همانطوری که سکینه و آرامش تشکیکی است، تشویش و اضطراب هم تشکیکی است و مراتب دارد. لذا انسان ممکن است مرتبهای از سکینه را داشته باشد، اما مرتبهای از تشویش را هم همراه این سکینه داشته باشد. هر مرتبهای از سکینه و آرامش اینگونه نیست که تمام مراتب آرامش را به همراه خودش بیاورد. اما انسان وقتی میخواهد فعلی ازش سر بزند، اگر فعل از مقام آرامش و وحدت او سر بزند، این فعل آرامش زا و سکون آفرین است، ثبات آور است، وحدت زاست. اگر از مقام تشویشش نشات بگیرد این فعل، اضطراب ایجاد میکند در دیگران هم. اگر در نظام اجتماعی که مثل نظام فردی است، در آن هم حقایقی به عنوان سکینه و ارامش وجود دارد که اگر جامعهای به حالت وحدت و آرامش و سکینه رسیده باشد، آنچه که نتیجه فعل این جامعه محسوب میشود آرامش زاست برای دیگران هم. اما اگر این جامعه دچار تشویش باشد، افعالش هم از موطن تشویشش نشأ میگیرد. لذا آنها هم تشویش زاست، مشوش میکند، پراکندگی ایجاد میکند. چیزی که پراکنده باشد، نخ وحدت را نداشته باشد، یکسان و مرتبط نشده باشد، در درون خود آن فرد و جامعه تشویش و اضطراب ایجاد میکند و دیگرانی هم که این فعل را میبینند مبتلا به تشویش میشوند.
لذا مراتب آرامش و سکینه برای این که خود انسان به وحدت و کمال برسد ضروری است که هر چقدر انسان به سکینه و آرامش بالاتر برسد، قرب بیشتری پیدا کرده است. زیرا آن جهت الهی که انسان نزدیک میشود، وحدت آفرین است. هر چقدر سکینه در دلی بیشتر باشد، این معلوم میشود به خدا نزدیکتر شده است. قرب بیشتری پیدا کرده است که آرامش وجودیاش بیشتر شده است.
#تشکیکی_بودن_سکینه_و_تشویش
#نشات_گرفتن_فعل_از_مراتب_سکینه_و_آثار_آن
گاهی تشبیه میکنند یک کشتی سنگینی که در اقیانوس دارد حرکت میکند، موجهای سنگین اقیانوس روی این کشتی اثری ایجاد نمیکند غیر از تکانهای ساده. اما اگر یک قایقی کنار این کشتی عظیم سنگین باشد، با هر موج کوچکی هم دچار اضطراب میشود و بالا و پایین میشود. انسانی که سبک باشد، انسانی که به آن وقار و سکینه نرسیده باشد، مثل آن قایق کوچکی است که هر موج کوچکی هم او را دچار اضطراب میکند. لذا ببینیم که در حوادث و وقایع که پیش میآید، اگر دیدیم که در این حوادث و وقایع دچار اضطرابات و تشویشها و بالا و پایینها شدیم، به طوری که تصمیم گیری برایمان مشکل شد، پیدا کردن مسیر برایمان سخت شد، آن قایق کوچکی هستیم که هنوز نه عمق و نه وقار و سکینه پیدا کرده است. اما اگر انسان هر چقدر وقایعی که جلو راهش قرار میگیرد در عین اینکه واقعه سنگین است، موج هول انگیز است، اما این کشتی عظیم با وقار و سکینه در مقابل این موج کاملا آرامش دارد، سرنشین این کشتی احساس اضطراب نمیکند.
#معیار_مراتب_سکینه_در_جان_انسان
#المؤمن_کالجبل_الراسخ_لاتحرکه_العواصف
خدا رحمت کند امام را، در وقتی که از دنیا میرفتند در وصیتی که نوشته بودند، بیان کرده بودند که با قلبی آرام و دلی مطمئن، با این نگاه دارم این عالم را ترک میکنم. این یک واقعیت در وجود امام بود با همه اضطرابات و موجهای سنگینی که برای امام در اینجا پیش آمده بود، که هر کدامش کافی بود که انسان یلی را بر زمین بزند، و بتواند دچار تشویش در تصمیم بکند. اما با یک حالت آرامش، با ضمیر آرام، با قلب مطمئن، با دل آرام همه اینها را طی کرده بود و آخرین لحظه که آن لحظه اندکاک و ثمره همه عمر انسان است، این حال آرامش را دیدن و باور داشتن از یک همچنین کسی سزاست که در تمام عمرش با آرامش زندگی کرده است.
#آرامش_امام_خمینی
عرض کردم که بعضی از دوستان نقل میکردند که در جریان فتنه 88 وقتی جریان سنگین آن فتنه پیش آمد، گفته بودند به مقام معظم رهبری که شما خیلی تصمیماتتان و حرکتتان عالی بود. ایشان صدا زده بودند بعد از آن جلسه آن شخص را و به او گفته بودند که اصلا دست من نبود. مثل جریان مادر موسی که به او گفتند کودک را در آن صندوق بگذار و به آب بینداز، آنها خودشان هدایت این کار را به عهده داشتند.
دیدن این مسئله خیلی عظیم است. انسان برسد به جایی که ببیند خدا دست اندر کار است و این کارهای نیست. این خیلی تفاوت دارد با جایی که انسان خودش را کاره ببیند. حد ما باعث میشود موجی که از حد ما سنگینتر و عظیمتر باشد، ما را به اضطراب بیندازد. اما اگر خدا را ببیند، هیچ موجی در مقابل خدا قدرت ندارد اضطراب ایجاد بکند.
#آرامش_مقام_معظم_رهبری
لذا ببینید آیه چقدر زیباست. بعد از اینکه میفرماید هو الذی انزل السکینة فی قلوب المومنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم، بلافاصله میفرماید و لله جنود السماوات و الارض و کان الله علیما حکیما. مومنی که ازدیاد ایمان پیدا کرد و سکینه بر وجودش حاکم شد، علتش چی بود؟ علتش این بود که دید و یافت و شهود کرد که در حوادث و وقایع هر موجی که دارد میآید تحت اراده رب است، از جنود خداست، نمیتواند امر خدا را مقابله بکند. و لله جنود السماوات و الارض. در وقایع سنگین و موجهای هول انگیز، انسان آنجا بیشتر به یاد خدا میافتد و احساس اینکه خدا کاره است را بیشتر میکند. تا انسان در حالت عادی است، تکیهاش بر اسباب است. چون تکیه بر اسباب میکند همین باعث میشود قدرتش در حد اسبابی است که به آنها تکیه کرده است. اما وقتی انسان قدرتش از این حد بالاتر رفت، به طوری که تکیهاش فقط بر خدا شد که لله جنود السماوات و الارض، این شهود برایش واقع شد خیلی متفاوت میشود.
#شهود_لله_جنود_السماوات_و_الارض_علت_نزول_سکینه
ما از ابتدای انقلاب تا الان مراتبی از این دست خدا را در کار دیدن که واضح هم باشد، همه بیابیم، گاهی دیدیم. هر کدام به نحوی دیدیم. چه در زندگی فردیمان، چه در زندگی اجتماعیمان، چه در جریان حفظ انقلابمان. بارها و مکرر اینها را دیدیم، اما انسان این باور را نهادینه نکرده است. اگر این باور نهادینه شود سکینه در قلب ایجاد میشود و موجهای هول انگیز دیگر برای این موج نیستند. برای این نسیم میشوند. یعنی بستگی دارد که موج به کی بخورد؟ یک موقع یک موج خیلی ساده برای یک قایق خیلی کوچک موج هول انگیز است. اما یک موقع یک موج هول انگیز برای کشتی سنگین با وقار کاملا مهندسی شده و طراحی شده برای اقیانوسهای عظیم، آن موج هول انگیز هم یک نسیم ساده میشود. مثل یک نسیم دل انگیز است برای این کشتی نه اینکه هول انگیز باشد. اگر وقایعی که در عالم اتفاق میافتد انسان توجه بکند، توجه به این وقایع برای این است که انسان را بزرگ بکند. سنگینتر از این بکند، عظیمتر از این بکند، تا موجهای بعدی هم برای این دل انگیز باشد نه هول انگیز.
إنشاءالله خدای سبحان هر واقعهای که در عالم اتفاق میافتد که مومن ظرفیتش خیلی عظیم است و عظیمتر هم میشود لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم، قدرتش بالاتر میرود، این ایمانا مع ایمانهم، یعنی دیدن اینکه جنود سماوات و ارض مخصوص خداست. تشکیکی است این رویت. هر چقدر انسان باورش به خدا قویتر شد این را بهتر میبیند که لله جنود السماوات و الارض.
إنشاءالله خدای سبحان نشانمان بدهد بیش از گذشته که او فقط دست اندرکار عالم است و ما فقط یک ظاهری هستیم که داریم خودمان را فعال میبینیم. بلکه تمام فعل ما هم به دست قدرت اوست و دشمنان ما هم در ید قدرت او، مقهور قدرت او هستند تا آرامش بر دلهایمان بیش از گذشته جا بگیرد.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
-لله جنود السماوات و الارض خودش توجه به اسباب نیست؟
عبور از اسباب است. توجه به اسباب و عبور از اسباب. یعنی جنود را ببین، اما عبور کن و لله را ببین. لله جنود السماوات و الارض. اگر فقط بود جنود سماوات و ارض، اشاره به اسباب بود. اما لله جنود السماوات و الارض، یعنی اسباب را ببین اما عبور کن که خدا کاره است در آنها. متوقف نشو.
-خود جند بودن حیث ربط به خداست.
بله، حیث عالم جندیت است. یعنی مطیع محض.
-مثل جریان حضرت خضر، کسی که علم دارد سکینه برایش میآید. ولی مثل من که علم ندارم…
اگر شد در جلسه بعد این را هم عرض میکنیم.
-کسانی که اهل دین نیستند، آرامش و سکونی که در جامعهشان بر قرار است از کجاست؟
هر چقدر انسان به قدرتی که دارد بیشتر باور کند و احساس بکند، سکون برایش ایجاد میشود. لذا بعضی از جوامع قدرتشان را که میبینند، به مقدار قدرتشان که قاهر بر بقیه است برایشان یک آرامشی ایجاد میشود. اما اگر بیش از آن بشود، دیگر آن آرامش نیست. تا وقتی دون آن قدرت است، آرامش هست. لذا یک کشور قدرتمند وقتی میبینند بقیه تحت قدرت او هستند، مردمش یک آرامشی دارند چون احساس قدرت میکنند.
و اگر کشوری هم معارض نداشته باشد، به هر دلیلی معارض نداشته باشد، مثلا سوئیس بگوید من معارض ندارم. همین که معارض ندارد، نه اینکه قدرتمند باشد، به هر دلیلی کاری کرده است که معارض ندارد. به همین نسبت ممکن است آرامش در آن کشور ایجاد بشود چون معارض ندارد.
پس یکی دیدن آن قدرت است، یکی نداشتن معارض است. و اگر کشوری معارض زیاد داشته باشد، و از سویی قدرتش هم مطلق نباشد، تشویش در اینجا بیش از جای دیگر است.
فرد هم همینطوری است. افراد هم همینطوری هستند.
#چرایی_آرامش_انسان_غیر_الهی
-یعنی تنش زدایی مطلوب است؟
من نگفتم اصلش مطلوب است. گفتند آرامش در کشوری که دین ندارد چطور محقق میشود؟ گفتیم اینطوری محقق میشود. منتها این آرامش در حد قدرتی است که دارند و عدم معارضینی که دارند.
آرامش خودش چند وجهی است، یک وجهش امنیت است. یک وجهش یک ارتباط با یک قدرت مطلقی است که هیچ بن بست جلویش نیست. آن آرامش متفاوت میکند کار را. لذا ممکن است در اوج جنگ آرامش ایجاد بشود برای کسی که لله جنود السماوات و الارض را میبیند.
-ما میتوانیم مثل جریان تابوت مدل سازی بکنیم؟ این یک جوری ارجاع به ظواهر است دیگر. تابوت برای اینها سکینه آورده بود. این اختصاص به آن قوم داشت؟ یا ما میتوانیم مدل سازی کنیم؟
جریان تابوت برای قوم موسی و بعد موسی چون در حد ظواهر بودند، خدای سبحان هم معجزاتشان را در حد ظواهر قرار داد و هم اظهار قدرت را در حد ظواهر قرار داد. اما بعد از آن این برداشته شد.
لذا آنها با اینکه این تابوت حرکت میکرد و تحمله الملائکة، ملاکه او را حمل میکنند، یعنی میدیدند که این حرکت میکند اما کسی زیر بار او را نگرفته است. اینطور احساس قدرت میکردند.
این ضعف آنها بود. چون ضعیف بودند خدا این مقدار را برایشان ایجاد کرده بود. لذا بعد از جریان موسی علیه السلام به دوران عیسی علیه السلام که رسید، دیگر آن ظواهر در کار نبود. معجزات ظاهریه نبود. به طوری که چیزی باشد، سببیت ظاهریه باشد، عصایی باشد اژدها شود، دستی باشد بیضا شود، تابوتی باشد حرکت کند در زمان عیسی علیه السلام نیست.
در دوران نبی ختمی هم همین مسئله است که انسان به مرتبه عقل میرسد. لذا آن مرتبه مرتبه ضعف است که احساس باید دخیل باشد در احساس قدرت.
بله، ممکن است ما بگوییم که برای عموم مردم بشود راههایی را برای این پیدا کرد. اما مطلوب نیست. بلکه باید عبور بشود. چون قرآن هم عبور داده است از این. یعنی نقل میکند، ذکر میکند، میفرماید اینها مربوط به دوران موسی و بعد از موسی تا مدتی بود. بعد از آن دیگر اینها نیست. عمدا هم نیست. چون عبور دادن مطلوب بوده است.
#عبور_از_آیات_محسوس_بعد_از_دوران_حضرت_موسی