جلسه 1010        17/09/1403

 

سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین

 

در محضر آیات نورانی قرآن کریم سوره نساء آیه اول هستیم که قرائت شد و در محضر فراز آخر این آیه شریفه که فرمودند

سْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ‌

وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ

خدای سبحان تقوای خودش را در کنار تقوای ارحام قرار داده است،

یک معیتی بین این دو قرار داده است که این معیت نشان می‌دهد رعایت تقوای ارحام مطابق رعایت تقوای الله است. و در این مسئله مباحث مختلفی را در چندین جلسه در محضر روایات شریف بودیم. چند روایت دیگر را هم إن‌شاءالله در محضرش هستیم. چون این روایات هر کدام بابی را باز می‌کند، تکرار نیست. برای اینکه این مسئله اهیمتش هم کاملا روشن بشود و از جهت کاربردی بتوانیم یک برنامه ریزی دقیقی روی مسئله داشته باشیم، ضمیمه کردن این روایات به بحث آیه حتما یک بابی و مرحله‌ای ضروری است. در این مرحله إن‌شاءالله سعی می‌کنیم قسمت اعظم روایاتی که در مسئله هست را در خدمتشان باشیم.

29- غط، الغيبة للشيخ الطوسي جَمَاعَةٌ عَنِ الْبَزَوْفَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ أَحْمَرَ عَنْ سَالِمَةَ مَوْلَاةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع

یکی از خدمتکاران امام صادق علیه السلام بوده است این خانم.

قَالَت: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ أُغْمِيَ عَلَيْهِ

آن وقتی که حضرت در حال وفات و احتضار بودند و حالشان حال از هوش رفتن و … بود.

فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَعْطُوا الْحَسَنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ الْأَفْطَسُ سَبْعِينَ دِينَاراً وَ أَعْطِ فُلَاناً كَذَا وَ فُلَاناً كَذَا

تا یک خورده حالشان بهتر شد فرمودند به حسن افطس 70 دینار بدهید و … یک سری از وصایایشان را در آن لحظه برای من گفتند.

فَقُلْتُ أَ تُعْطِي رَجُلًا حَمَلَ عَلَيْكَ بِالشَّفْرَةِ يُرِيدُ أَنْ يَقْتُلَكَ

من به حضرت عرض کردم که شما می‌خواهید به حسن افطس که بارها شما را اذیت کرده است، از زیدیه هم بوده، و توهین هم می‌کرده است به امام صادق علیه السلام، توهین‌هایشان هم بدجور بوده است، رفتارهای بدی هم داشته است که ذکر شده است، حتی یکبار هم امام صادق علیه السلام… چون حسن افطس پرچمدار جریان قیام محمد نفس زکیه بوده است و فراری شدند بعد از شکست، امام صادق علیه السلام یکبار جلو منصور دوانیقی شفاعت این را هم کرد و رو زد که نمی‌خواهی پیغمبر را خوشحال بکنی؟ منصور گفت چرا. گفت حسن افطس را ببخش. آنجا هم عفوش کرد و از فراری بودن رها شد.

اما این حسن خیلی امام صادق را اذیت می‌کرد و بد گویی می‌کرد جلو حضرت و دیگران. با این حال وقتی حضرت دارند از دنیا می‌روند،وصیت می‌کنند که 70 دینار به حسن افطس بدهند. بعد این خانم می‌گوید من سوال کردم، آیا این‌ها را به کسی می‌دهید که حتی یکبار با یک چیز تیز، یک تیغی به شما حمله کرد، می‌خواست شما را بکشد.

قَالَ تُرِيدِينَ أَنْ لَا أَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ‏

می‌خواهی من جزء این‌ها نباشم که با همه این‌ها، آن صله رحم که الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل که این رحم است، می‌خواهی من جزء این‌ها نباشم. و یخشون ربهم که علامت خشیت رب است این و یخافون سوء الحساب. این رابطه که این امر را اطاعت بکنند نشان دهنده خشیت رب و خوف از سوء حساب است.

نَعَمْ يَا سَالِمَةُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْجَنَّةَ فَطَيَّبَهَا وَ طَيَّبَ رِيحَهَا

خدا بهشت را خلق کرده و بوی آن را خوش قرار داده است.

وَ إِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَلْفَيْ عَامٍ

از مسیر دو هزار سال جلوتر، بوی آن به مشام هر کسی می‌رسد. یعنی اگر کسی اهل بهشت باشد استشمام این قبل از رسیدن به بهشت برایش هست. این دو هزار سال، گاهی ممکن است هزار سالش را برزخ بگیرند و هزار سالش را مواقف قیامت بگیرند. 2000 سال قبل از رسیدن به بهشت، یعنی در دنیا. یعنی در دنیا این‌ها بوی بهشت را احساس می‌کنند. هزار سال که یک مرحله‌اش است برزخ باشد و هزار سال هم مواقف قیامت باشد که آنجا دارد کألف سنة مما تعدون. هزار سال از آن چیزهایی که شما می‌شمارید.

فَلَا يَجِدُ رِيحَهَا عَاقٌّ وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ‏.

کسی که عاق والدین باشد و قاطع رحم باشد، این بو را از دنیا استشمام نخواهد کرد. یعنی جایی که جای عمل است و باب انسان بسته می‌شود، برای این اگر بوی بهشت قرار نگرفت، بهشت هم قرار نمی‌گیرد. این روایت هم مطابق با روایات دیگر است.

#صله_رحم_و_خوف_از_سوء_حساب

#عاق_والدین_و_قاطع_رحم

#صله_نسبت_به_ارحام_اهل_آزار_و_اذیت

 

30- سن، المحاسن أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّ رَجُلًا مِنْ خَثْعَمٍ جَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ أَخْبِرْنِي‏ مَا أَفْضَلُ الْإِسْلَامِ

کسی آمد خدمت پیغمبر، سوال کرد که بهترین تسلیم چیست؟

فَقَالَ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ قَالَ ثُمَّ مَا ذَا قَالَ صِلَةُ الرَّحِمِ قَالَ ثُمَّ مَا ذَا فَقَالَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ.

سه تا چیز است. ایمان بالله، رحم الهی است. صله رحم، رحم طینی است. امر به معروف، رحم اخوت بین مومنین است که انسان خودش را با مومنین یکی می‌بیند. در روایت داریم که جبلت القلوب علی حب من ینفعها و بغض من أضر بها. همه مردم بر این طینت سرشته شده‌اند و خلق شده‌اند که آن چیزی را که نافع بهشان است دوست دارند و آنچه ضرر دارد را دشمن دارند.

اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر را با این نگاه دید که وجودش توسعه پیدا کرده، همه را فرا گرفته، و آن چیزی که مضر باشد به حال خودش، به حال آن‌ها هم مضر است، این را دشمن دارد، نهی از منکر او یعنی دور کردن آن بدی، و امر به معروف او یعنی جذب کردن آن خوبی. اگر این روایت شریف که جبلت القلوب علی حب من ینفعها و بغض من اضر بها را ضمیمه کنید به امر به معروف و نهی از منکر، با توسعه من، که من انسان بزرگ شده است، با صله رحمی که در اینجا آمده است، تناسب پیدا می‌کند. این هم یک رحم می‌شود. مومنان و جامعه ایمانی یک رحم می‌شوند برای انسان. لذا انسان هر آن چیزی که برای خودش می‌پسندد برای دیگران هم می‌پسندد، و آنچه نمی‌پسندد برای دیگران هم نمی‌پسندد. امر به معروف و نهی از منکر از این باب می‌شود. این امر به معروف و نهی از منکر مثل این است که خودش را از بدی‌ها دور بکند و نسبت به خوبی‌ها مشتاق بکند، به همان نگاه می‌شود. نه اغیار ببیند، بخواهد از اغیار با انتقام چیزی را نفی بکند. چقدر متفاوت می‌شود؟ اصلا یک نگاه دیگری می‌شود. این همان توسعه من است.

-همه قالب‌های دین را می‌شود در این رحم طینی و رحم ولایی و رحم رحمانی در آورد؟

اگر در بیاوریم همه قالب‌های نظام دینی را در این نگاه، این نگاه یک نگاه حبی با توسعه من است که من انسان توسعه پیدا می‌کند و بزرگ می‌شود، به سمت من امام که امام من عالی همه انسان هاست، به آن سمت حرکت می‌کند، از آن چشم همه این‌ها محقق می‌شود. یک طور دیگری می‌شود. معنای عمیق‌تری می‌شود. قبلی‌ها نفی نمی‌شوند، اما این عمیق‌تر از آن معانی می‌شود، خیلی عمیق‌تر و فطری‌تر و قابل فهم بهتری هم می‌شود. عملش هم شوقی و حبی می‌شود.

#بهترین_تسلیم

#ایمان_به_خدا_و_صله_رحم_و_امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر

#توسعه_من_و_امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر

 

31- صح، صحيفة الرضا عليه السلام عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ صِلَةُ الْأَرْحَامِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ زِيَادَةٌ فِي الْأَعْمَارِ.

حسن خلق از باب توسعه من است. یعنی انسان با دیگران خوش اخلاق باشد. انسان با خودش خوش اخلاق است. با خودش که بد اخلاقی نمی‌کند. هر کاری هم می‌کند به این عنوان است که برای خودش نافع باشد. این حسن خلق همان جبلت القلوب علی حب من ینفعها است. نسبت به دیگران اگر خودش دید، حتما حسن خلق دارد. انسان که با خودش بد اخلاقی نمی‌کند، خودش که خودش را دعوا نمی‌کند. انسان سعی می‌کند خودش را از بدی نگه دارد و به خوبی مشتاق بکند. ممکن است اشتباه بکند بدی و خوبی را و غلط بفهمد. اما اگر عملی را انجام می‌دهد به عنوان اینکه این برایش نافع است انجام می‌دهد. حسن خلق را می‌فرمایند از همین سنخ است.

اگر انسان دیگران را خودش دید، حسن خلق یعنی با خودش برخورد خوش دارد. خودش را دیدن در دیگران همانی است که در روایات ما گاهی عنوان مواسات ذکر می‌شود. آنچه برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند. زمینه این است که دیگران هم خودت هستند، اگر توانستی یک خورده خودت را توسعه بدهی.

این توسعه دادن مثل اینکه انسان فرزندانش را خودش می‌بیند، یک آسیبی به فرزندش برسد اذیت می‌شود انسان، اگر به فرزندش ضرر برسد انگار به خودش ضرر رسیده است، این از همین سنخ است. همه مومنین چه در روایت امام صادق علیه السلام و چه رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، چه دو سه روایت دیگر هم هست که می‌فرمایند نگاه کن به جامعه، آنی که بزرگتر از خودت هست بمنزلة والدک برخورد کن، و آنی که کوچکتر است بمنزلة ولدک، و آنی که هم سن توست بمنزلة تربک، خواهر و برادرت ببین. اگر اینطوری دیدی، نوع تعامل و خوش رفتاری متفاوت می‌شود. ناراحت شدن‌ها هم متفاوت می‌شود. چون اگر من اینجا ناراحت بشوم هم نمی‌خواهم ببرم. ناراحتی برای این است که اصلاح درش صورت بگیرد.

#توسعه_من_و_حسن_خلق

#توسعه_من_و_مواسات

#خانواده_بزرگ_مومنین

 

روایت 32 هم باز نمادی از همین مطلب است.

32- صح، صحيفة الرضا عليه السلام عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع‏ صِلَةُ الْأَرْحَامِ وَ حُسْنُ الْجِوَارِ زِيَادَةٌ فِي الْأَمْوَالِ‏.

آنجا حسن خلق با دیگران بود، اینجا حسن جوار می‌فرمایند. جوار و همسایه هم از مراحل رحم برای توسعه من است. جوار دو ملاک درش هست. یکی اینکه از مومنین هستند، یکی دیگر اینکه همسایه هستند. هر کدام از این‌ها یک پایه دارد که نظام اخوت است. برادر مومن است. اگر والدین می‌شود، علاوه بر این مومن بودن، والد بودن هم اضافه و مؤکد این است. اگر رحم است، علاوه بر مومن بودن، مؤکد این رحم بودن و قرابت فامیلی است. اگر همسایه است، هر کدام مراتب دارد.

اول می‌شود والدین، بعد ارحام، بعد جوار، بعد مومنین. مراتبش هم محفوظ است. اگر انسان توانش محدود بود در یک کاری و یک خدمتی، از کجا شروع کند؟ می‌گوید اول والدین، بعد ارحام، بعد جوار، بعد مومنین به طور عام.

#مراتب_ارحام

-در جوار اگر غیر مومن باشد هم حقی هست؟

در جوار غیر مومن یک حقوقی هست. جوار اگر مومن باشد که عمدتا مومن است، جایی که کشور اسلامی است، جغرافیای اسلامی است، آنجا دو حق است. اما اگر جوار مومن نبود، مثل کاری که امام رحمة الله علیه در پاریس کردند. در دهکده نوفل لوشاتو رفته بودند، رعایت همه قواعد و قوانین آن‌ها را می‌کردند. روز آخری هم که می‌خواستند برگردند هدایا فرستاده بودند برای همه و از همه عذرخواهی کرده بودند اگر ما اینجا باعث زحمت شما شدیم.

یعنی نگاه جوار را آنجا مرحوم امام کاملا رعایت کرده بود با اینکه مومن نبودند.

#حقوق_همسایه_غیر_مومن

-الجار ثم الدار نمی‌گوید بقیه اولویت دارند نسبت به خانه؟

این در رابطه با دعاست. دعای برای دیگران مقدم بر دعای برای خود است. منتها آنجایی که در دار می‌گویند یعنی خود آدم. یعنی انسان دیگران را بر خودش مقدم کند. اما اگر فرزندش گرسنه است و همسایه هم گرسنه است، این هم یک غذا دارد و یک اندازه است، واجب است فرزندش را اطعام بکند.

-حضرت دادند به یتیم و مسکین و اسیر.

آنجا مرتبه متعالی بحث است. آنجا هم اینطور نبود که حضرت برای آن‌ها را بدهند. حضرت سهم خودشان را دادند. آن‌ها هم سهم خودشان را دادند.

-بچه‌ها گرسنه بودند، حضرت رفتند دو دینار قرض گرفتند، در راه مقداد را دیدند، دادند به مقداد.

شما نظام متعالی بحث را نگاه بکنید که می‌داند آن‌ها راضی‌اند. چنانچه قبلش همین کار را کرده بودند. إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُكُوراً، آنجا هر کدام خودشان دادند. وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها دادند، حسن و حسین علیهما السلام خودشان دادند، نه مادر بگوید شما هم بدهید. برای آن‌ها هم قرار داده شده بود قرص نانی که بود. اما آن‌ها هم خودشان به تبع مادر دادند. آنجا هم اگر امیرالمومنین داده است، می‌داند که‌ این‌ها راضی و مایل هستند به این مسئله.

اما اگر در خانه فرزند انسان گرسنه باشند و همسایه گرسنه باشد، حق واجب را داریم ادا می‌کنیم، انفاق فرزندان و عیال بر مرد واجب است. لذا اینجا باید اول واجبش را ادا کند، بعد مستحبی که حالا ممکن است مستحبش هم به مرتبه لزوم برسد، اگر مسئله جانی باشد. یا اگر ببینند برای همسایه مردن در کار است و برای فرزند سیر شدن در کار است، آنجایی که مردن در کار است اولی است از این سیر شدنی که حتی حق واجبش باشد. نظام اولویت‌ها محفوظ است.

اما جایی که اولویت‌ها به صورت عادی باشد، اول به ما فرموده‌اند ذا القربی و الیتامی و المساکین، در آیات هم مکرر آمده است و اولویت بندی است. حتی در مسائل دیگر هم مثل ارث از همین سنخ است که اولویت‌ها بعضی حاجب می‌شود نسبت به بعضی دیگر اگر محدود است چیزی که می‌خواهد بدهد.

#الجار_ثم_الدار

#تقدم_ارحام_بر_همسایه_و_بیان_الجار_ثم_الدار

 

روایت بعدی الفاظش مختلف وارد شده است.

33- ضا، فقه الرضا عليه السلام رُوِيَ‏ أَنَّ الرَّحِمَ إِذَا بَعُدَتْ عبطت [غُبِطَتْ‏] وَ إِذَا تَمَاسَّتْ عبطت [عَطِبَتْ‏].

عبط به معنای شکاف برداشتن است. اما به تعبیر بعضی از روایات که اذا تماست تعاطفت، شاید یک نقطه داشته است که غبطت. اذا تماست غبطت. اگر نقطه داشته باشد معنا این می‌شود که اگر رحم جدا بشوند و از هم دور بشوند و قهر بکنند، شکاف برمی‌دارد. یک حقیقت واحده‌ای است که شکاف برداشته است. اما اگر نزدیک بشوند، اذا تماست، با هم ارتباط برقرار می‌کنند، دست می‌دهند، در آغوش بگیرند، وارد شده است که ارحام وقتی به هم می‌رسند دست دادن و در آغوش گرفتن مطلوب است. اگر قهرند با هم مصافحه و معانقه بکنند، تا این کار را بکنند، رحمت غبطت، شوق و اشتیاق پیدا می‌کند، شکاف برداشته می‌شود.

به نظر می‌آید اگر غبطت باشد این معنا با روایات دیگر سازگارتر است.

در پاسخ: غبطت به معنای شوق و اشتیاق است.

در پاسخ: تکرار یک مسئله در دو امر متضاد که بگوید اگر قطع کنی عبطت و اگر وصل کنی باز هم عبطت. باید یک نقیضی نسبت به او آمده باشد. غبطت شاید اولی باشد. نسخه هم دارد.

#دوری_و_نزدیکی_ارحام_با_یکدیگر_و_آثار_آن

#اثر_مصافحه_و_معانقه_ارحام

#مطلوبیت_مصافحه_و_معانقه_ارحام

 

نظیر این روایت روایات زیادی است.

در ارتباط با امام کاظم علیه السلام وقتی رشید فرستاد دنبال حضرت، می‌خواست حضرت را توبیخ بکند که خبر رسیده است تو خراج جمع می‌کنی، من هم خراج جمع می‌کنم. دو خلیفه و دو خراج؟ شروع کرد طعنه زدن که پول برای شما هم می‌آورند، برای ما هم می‌آورند، تو هم یک خلیفه‌ای برای خودت. آنجا دارد که حضرت بلند شدند و این را فرمودند که ان الرحم اذا مست الرحم تحرکت و اضطربت، فناولنی یدک، آنجا دارد که دستت را بده به من با تو دست بدهم، مصافحه بکنیم. وقتی که دست داد، فدنوت منه فأخذ بیدی، جذبنی نفسه و عانقنی طویلا ثم ترکنی. چون پسر عمو محسوب می‌شدند. بعد رها کرد. همین مسئله باعث شد که… حضرت نجات داد او را با همین کار. و الا او مبتلا می‌شد به قتل امام. اینکه انسان خیرخواه برای دیگران باشد، همین مقدار هم تاثیر دارد.

یا دارد از پیغمبر اکرم که ان الرحم اذا قطعت و وصلت، اگر یکی از ارحام قطع کرد، تو با او وصل کردی. رفتی هر طوری بود، وصل کردی، اگر او دوباره قطع کرد، آنجا عمر او کوتاه می‌شود.

ان الرحم اذا قطعت و وصلت فقطعت ثانیا قطعه الله. خدا هم رحم او را قطع می‌کند. یعنی ارتباط با خودش را نسبت به او قطع می‌کند. تو وصل کردی با اینکه او قطع کرده بود، ولی او دوباره قطع کرد، اینجا دوبار قطع کردن اوست، کأنه حجت بر او تمام می‌شود. خدا هم رحم خودش را با او قطع می‌کند.

#اثر_مصافحه_و_معانقه_ارحام

****************

متن روایت:

9- حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ هَانِي [بْنُ‏] مُحَمَّدِ بْنِ مَحْمُودٍ الْعَبْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَحْمُودٍ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا دَخَلْتُ عَلَى الرَّشِيدِ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ ثُمَّ قَالَ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ خَلِيفَتَيْنِ يُجْبَى‏[1]إِلَيْهِمَا الْخَرَاجُ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أُعِيذُكَ بِاللَّهِ‏ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ‏ وَ تَقْبَلَ الْبَاطِلَ مِنْ أَعْدَائِنَا عَلَيْنَا فَقَدْ عَلِمْتَ أَنَّهُ قَدْ كُذِبَ عَلَيْنَا مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِمَا عِلْمُ ذَلِكَ‏[2]عِنْدَكَ فَإِنْ رَأَيْتَ بِقَرَابَتِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنْ تَأْذَنَ لِي أُحَدِّثُكَ بِحَدِيثٍ أَخْبَرَنِي بِهِ أَبِي عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ قَدْ أَذِنْتُ لَكَ فَقُلْتُ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ إِنَّ الرَّحِمَ إِذَا مَسَّتِ الرَّحِمَ تَحَرَّكَتْ وَ اضْطَرَبَتْ فَنَاوِلْنِي يَدَكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ ادْنُ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَأَخَذَ بِيَدِي ثُمَّ جَذَبَنِي إِلَى نَفْسِهِ وَ عَانَقَنِي طَوِيلًا ثُمَّ تَرَكَنِي وَ قَالَ اجْلِسْ يَا مُوسَى فَلَيْسَ عَلَيْكَ بَأْسٌ فَنَظَرْتُ إِلَيْهِ فَإِذَا إِنَّهُ قَدْ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ فَرَجَعْتُ إِلَى نَفْسِي فَقَالَ صَدَقْتَ وَ صَدَقَ جَدُّكَ ص لَقَدْ تَحَرَّكَ دَمِي وَ اضْطَرَبَتْ عُرُوقِي حَتَّى غَلَبَتْ عَلَيَّ الرِّقَّةُ وَ فَاضَتْ عَيْنَايَ وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ أَشْيَاءَ تَتَلَجْلَجُ‏[3]فِي صَدْرِي مُنْذُ حِينٍ لَمْ أَسْأَلْ عَنْهَا أَحَداً فَإِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنِي عَنْهَا خَلَّيْتُ عَنْكَ وَ لَمْ أَقْبَلْ قَوْلَ أَحَدٍ فِيكَ وَ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّكَ لَمْ تَكْذِبْ قَطُّ فَاصْدُقْنِي عَمَّا أَسْأَلُكَ مِمَّا فِي قَلْبِي فَقُلْتُ مَا كَانَ عِلْمُهُ عِنْدِي فَإِنِّي‏

مُخْبِرُكَ إِنْ أَنْتَ أَمَّنْتَنِي فَقَالَ‏[4]لَكَ الْأَمَانُ إِنْ صَدَقْتَنِي وَ تَرَكْتَ التَّقِيَّةَ الَّتِي تُعْرَفُونَ بِهَا مَعْشَرَ بَنِي فَاطِمَةَ فَقُلْتُ اسْأَلْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَمَّا شِئْتَ‏[5]قَالَ أَخْبِرْنِي لِمَ فُضِّلْتُمْ عَلَيْنَا وَ نَحْنُ‏[6]فِي شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ بَنُو عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ وَاحِدٌ إِنَّا بَنُو الْعَبَّاسِ وَ أَنْتُمْ وُلْدُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُمَا عَمَّا[7]رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَرَابَتُهُمَا مِنْهُ سَوَاءٌ فَقُلْتُ نَحْنُ أَقْرَبُ قَالَ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قُلْتُ لِأَنَّ عَبْدَ اللَّهِ وَ أَبَا طَالِبٍ لِأَبٍ وَ أُمٍّ وَ أَبُوكُمُ الْعَبَّاسُ لَيْسَ هُوَ مِنْ أُمِّ عَبْدِ اللَّهِ وَ لَا مِنْ أُمِّ أَبِي طَالِبٍ قَالَ فَلِمَ ادَّعَيْتُمْ أَنَّكُمْ وَرِثْتُمُ النَّبِيَّ ص وَ الْعَمُّ يَحْجُبُ ابْنَ الْعَمِّ وَ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَدْ تُوُفِّيَ أَبُو طَالِبٍ قَبْلَهُ وَ الْعَبَّاسُ عَمُّهُ حَيٌّ فَقُلْتُ لَهُ إِنْ رَأَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَنْ يُعْفِيَنِي‏[8]مِنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ وَ يَسْأَلَنِي عَنْ كُلِّ بَابٍ سِوَاهُ يُرِيدُهُ فَقَالَ لَا أَوْ تُجِيبَ‏[9]فَقُلْتُ فَآمِنِّي فَقَالَ قَدْ آمَنْتُكَ قَبْلَ الْكَلَامِ فَقُلْتُ إِنَّ فِي قَوْلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّهُ لَيْسَ مَعَ وُلْدِ الصُّلْبِ ذَكَراً كَانَ أَوْ أُنْثَى لِأَحَدٍ سَهْمٌ إِلَّا لِلْأَبَوَيْنِ وَ الزَّوْجِ وَ الزَّوْجَةِ[10]وَ لَمْ يَثْبُتْ لِلْعَمِّ مَعَ وُلْدِ الصُّلْبِ مِيرَاثٌ وَ لَمْ يَنْطِقْ بِهِ الْكِتَابُ إِلَّا أَنَّ تَيْماً وَ عَدِيّاً وَ بَنِي أُمَيَّةَ[11]قَالُوا الْعَمُّ وَالِدٌ رَأْياً مِنْهُمْ بِلَا حَقِيقَةٍ وَ لَا أَثَرٍ عَنِ الرَّسُولِ ص وَ مَنْ قَالَ بِقَوْلِ عَلِيٍّ ع مِنَ الْعُلَمَاءِ فَقَضَايَاهُمْ خِلَافُ قَضَايَا هَؤُلَاءِ هَذَا نُوحُ بْنُ دَرَّاجٍ يَقُولُ فِي هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ بِقَوْلِ عَلِيٍّ ع وَ قَدْ حَكَمَ بِهِ وَ قَدْ وَلَّاهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ‏[12]الْمِصْرَيْنِ الْكُوفَةَ وَ الْبَصْرَةَ وَ قَدْ

قَضَى‏[13]بِهِ فَأُنْهِيَ‏[14]إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَأَمَرَ بِإِحْضَارِهِ وَ إِحْضَارِ مَنْ يَقُولُ بِخِلَافِ قَوْلِهِ مِنْهُمْ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ وَ إِبْرَاهِيمُ الْمَدَنِيُّ وَ الْفُضَيْلُ بْنُ عِيَاضٍ فَشَهِدُوا أَنَّهُ قَوْلُ عَلِيٍّ ع فِي هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ فَقَالَ لَهُمْ فِيمَا أَبْلَغَنِي بَعْضُ‏[15]الْعُلَمَاءِ مِنْ أَهْلِ الْحِجَازِ فَلِمَ لَا تُفْتُونَ بِهِ وَ قَدْ قَضَى بِهِ نُوحُ بْنُ دَرَّاجٍ فَقَالُوا جَسَرَ نُوحٌ وَ جَبُنَّا[16]وَ قَدْ أَمْضَى‏[17]أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع قَضِيَّةً يَقُولُ قُدَمَاءُ الْعَامَّةِ عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ عَلِيٌّ أَقْضَاكُمْ وَ كَذَلِكَ قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ عَلِيٌّ أَقْضَانَا وَ هُوَ اسْمٌ جَامِعٌ لِأَنَّ جَمِيعَ مَا مَدَحَ بِهِ النَّبِيُّ ص أَصْحَابَهُ مِنَ الْقِرَاءَةِ وَ الْفَرَائِضِ وَ الْعِلْمِ دَاخِلٌ فِي الْقَضَاءِ قَالَ زِدْنِي يَا مُوسَى قُلْتُ الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَاتِ وَ خَاصَّةً مَجْلِسُكَ فَقَالَ لَا بَأْسَ عَلَيْكَ فَقُلْتُ إِنَّ النَّبِيَّ لَمْ يُوَرِّثْ مَنْ لَمْ يُهَاجِرْ وَ لَا أَثْبَتَ لَهُ وَلَايَةً حَتَّى يُهَاجِرَ فَقَالَ مَا حُجَّتُكَ فِيهِ فَقُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى‏ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا[18]وَ إِنَّ عَمِّيَ الْعَبَّاسَ لَمْ يُهَاجِرْ فَقَالَ لِي أَسْأَلُكَ يَا مُوسَى هَلْ أَفْتَيْتَ بِذَلِكَ أَحَداً مِنْ أَعْدَائِنَا أَمْ أَخْبَرْتَ أَحَداً مِنَ الْفُقَهَاءِ فِي هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ بِشَيْ‏ءٍ فَقُلْتُ اللَّهُمَّ لَا وَ مَا سَأَلَنِي عَنْهَا إِلَّا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ قَالَ لِمَ جَوَّزْتُمْ لِلْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ أَنْ يَنْسُبُوكُمْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يَقُولُونَ لَكُمْ يَا بَنِي رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَنْتُمْ بَنُو عَلِيٍّ وَ إِنَّمَا يُنْسَبُ الْمَرْءُ إِلَى أَبِيهِ وَ فَاطِمَةُ إِنَّمَا هِيَ وِعَاءٌ وَ النَّبِيُّ ص جَدُّكُمْ مِنْ قِبَلِ أُمِّكُمْ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوْ أَنَّ النَّبِيَّ ص نُشِرَ[19]فَخَطَبَ إِلَيْكَ كَرِيمَتَكَ هَلْ كُنْتَ تُجِيبُهُ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ لِمَ لَا أُجِيبُهُ‏[20]بَلْ أَفْتَخِرُ عَلَى الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ وَ قُرَيْشٍ بِذَلِكَ‏

فَقُلْتُ لَهُ لَكِنَّهُ ص لَا يَخْطُبُ إِلَيَّ وَ لَا أُزَوِّجُهُ‏[21]فَقَالَ وَ لِمَ فَقُلْتُ لِأَنَّهُ ص وَلَدَنِي وَ لَمْ يَلِدْكَ فَقَالَ أَحْسَنْتَ يَا مُوسَى ثُمَّ قَالَ كَيْفَ قُلْتُمْ إِنَّا ذُرِّيَّةُ النَّبِيِّ ص وَ النَّبِيُّ ص لَمْ يُعْقِبْ وَ إِنَّمَا الْعَقِبُ لِلذَّكَرِ لَا لِلْأُنْثَى وَ أَنْتُمْ وُلْدُ الْبِنْتِ‏[22]وَ لَا يَكُونُ لَهَا عَقِبٌ فَقُلْتُ أَسْأَلُكَ‏[23]يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بِحَقِّ الْقَرَابَةِ وَ الْقَبْرِ وَ مَنْ فِيهِ إِلَّا مَا أعفاني‏[24][أَعْفَيْتَنِي‏] عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ فَقَالَ لَا أَوْ تُخْبِرَنِي بِحُجَّتِكُمْ فِيهِ يَا وُلْدَ عَلِيٍّ وَ أَنْتَ يَا مُوسَى يَعْسُوبُهُمْ‏[25]وَ إِمَامُ زَمَانِهِمْ كَذَا أُنْهِيَ إِلَيَّ وَ لَسْتُ أُعْفِيكَ فِي كُلِّ مَا أَسْأَلُكَ عَنْهُ حَتَّى تَأْتِيَنِي فِيهِ بِحُجَّةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ أَنْتُمْ تَدَّعُونَ مَعْشَرَ وُلْدِ عَلِيٍّ أَنَّهُ لَا يَسْقُطُ عَنْكُمْ مِنْهُ بِشَيْ‏ءٍ[26]أَلِفٍ وَ لَا وَاوٍ إِلَّا وَ تَأْوِيلُهُ عِنْدَكُمْ وَ احْتَجَجْتُمْ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ[27]وَ قَدِ اسْتَغْنَيْتُمْ عَنْ رَأْيِ الْعُلَمَاءِ وَ قِيَاسِهِمْ فَقُلْتُ تَأْذَنُ لِي فِي الْجَوَابِ قَالَ هَاتِ قُلْتُ‏[28]أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* … وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى‏ وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‏ وَ عِيسى‏ وَ إِلْياسَ‏[29]مَنْ أَبُو عِيسَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَيْسَ لِعِيسَى أَبٌ فَقُلْتُ إِنَّمَا أَلْحَقْنَاهُ بِذَرَارِيِ‏[30]الْأَنْبِيَاءِ ع مِنْ طَرِيقِ مَرْيَمَ ع وَ كَذَلِكَ أُلْحِقْنَا بِذَرَارِيِّ النَّبِيِّ ص مِنْ قِبَلِ أُمِّنَا فَاطِمَةَ ع أَزِيدُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ هَاتِ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ‏[31]

وَ لَمْ يَدَّعِ أَحَدٌ أَنَّهُ أَدْخَلَ‏[32]النَّبِيُّ ص تَحْتَ الْكِسَاءِ عِنْدَ الْمُبَاهَلَةِ لِلنَّصَارَى إِلَّا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَكَانَ تَأْوِيلُ قَوْلِهِ تَعَالَى‏ أَبْناءَنا الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ نِساءَنا فَاطِمَةَ وَ أَنْفُسَنا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع عَلَى أَنَّ الْعُلَمَاءَ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى أَنَّ جَبْرَئِيلَ ع قَالَ يَوْمَ أُحُدٍ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ لَهِيَ الْمُوَاسَاةُ مِنْ عَلِيٍّ قَالَ لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ وَ أَنَا مِنْكُمَا يَا رَسُولَ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ فَكَانَ كَمَا مَدَحَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ خَلِيلَهُ ع إِذْ يَقُولُ‏ فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ‏[33]إِنَّا مَعْشَرَ بَنِي عَمِّكَ نَفْتَخِرُ بِقَوْلِ جَبْرَئِيلَ إِنَّهُ مِنَّا فَقَالَ أَحْسَنْتَ يَا مُوسَى ارْفَعْ إِلَيْنَا[34]حَوَائِجَكَ فَقُلْتُ لَهُ أَوَّلُ حَاجَةٍ أَنْ تَأْذَنَ لِابْنِ عَمِّكَ أَنْ يَرْجِعَ إِلَى حَرَمِ جَدِّهِ وَ إِلَى عِيَالِهِ فَقَالَ نَنْظُرُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى فَرُوِيَ أَنَّهُ أَنْزَلَهُ عِنْدَ السِّنْدِيِّ بْنِ شَاهَكَ فَزَعَمَ أَنَّهُ تُوُفِّيَ عِنْدَهُ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ.

****************

وَ رُوِيَ‏ سِرْ سَنَتَيْنِ بَرَّ وَالِدَيْكَ سِرْ سَنَةً صِلْ رَحِمَكَ وَ أَرْوِي الْأَخُ الْكَبِيرُ بِمَنْزِلَةِ الْأَبِ.

اگر شده است دو سال مسیر فاصله باشد بروی پدر و مادر را ببینی می‌ارزد. آن موقع سفرها طولانی بوده است. تا بتوانی یک خدمت و نیکی برای پدر و مادرت بکنی.

یک سال اگر مسیری را طی بکنی تا یک خدمتی به ارحام داشته باشی، ارزشمند است و امر است، برو.

قبلا در روایت والدین عرض کرده بودیم که برادر بزرگ حکم پدر را پیدا می‌کند. همانطوری که گفتیم فرزندان حکم پدر و مادر را پیدا می‌کنند. اگر پدر و مادر نبودند، انسان خواست بر و نیکی داشته باشد، می‌گوید اگر نبودند به فرزندان نیکی بکنی پر می‌کند جای او را. اینجا می‌فرماید برادر بزرگ حکم پدر را پیدا می‌کند. چقدر این نسبت‌ها زیبا و جالب است.

آن‌هایی که خودشان برادر بزرگ هستند حس پدری را نسبت به خانواده داشته باشند. یا اگر خواهر بزرگ است، حکم مادری را نسبت به خانواده داشته باشند. یا دیگران نسبت به آن‌ها حکم پدری و مادری را رعایت بکنند. یا حتی داشت که اگر مادر ندارد و ستمی و ظلمی کرده است، خاله‌اش را خدمت بکند که خواهر مادرش باشد. این بیان‌ها را کسی غیر از معصوم نمی‌تواند داشته باشد و این روابط را کشف بکند.

#بر_به_والدین_ولو_با_طی_دو_سال_مسیر

#صله_رحم_ولو_با_طی_یک_سال_مسیر

#برادر_بزرگتر_به_منزله_پدر

#خواهر_بزرگتر_به_منزله_مادر

#خاله_به_منزله_مادر

#حقوق_طرفینی_برادر_بزرگتر_و_سایر_برادران_و_خواهران

#حقوق_طرفینی_خواهر_بزرگتر_و_سایر_برادران_و_خواهران

 

34- شي، تفسير العياشي عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ‏ إِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَغْضَبُ فَمَا يَرْضَى حَتَّى يَدْخُلَ بِهِ النَّارَ

یکی از شما غضب می‌کند، راضی نمی‌شود، آنقدر غضب و کینه‌اش شدید می‌شود که راضی نمی‌شود تا اینکه این غضبش او را وارد آتش بکند.

فَأَيُّمَا رَجُلٍ مِنْكُمْ غَضِبَ عَلَى ذِي رَحِمِهِ فَلْيَدْنُ مِنْهُ

اگر کسی از شما با رحم اگر غضب کرد، برود با او نزدیک بشود. رفتن و مصافحه کردن و معانقه کردن مطلوب است.

فَإِنَّ الرَّحِمَ إِذَا مَسَّتْهَا الرَّحِمُ اسْتَقَرَّتْ

اگر رحم با رحم ارتباط پیدا کرد، استقرت. خیلی‌ها مبتلا هستیم. یک امر دوری نیست. در ارحام گاهی کدورت پیش می‌آید. استقرت یعنی آرامش و قرار پیدا می‌کند. اضطرابش می‌رود. یعنی یکی از راه‌های دفع اضطراب ارتباط بیشتر ارحام با یکدیگر است که جامعه‌ای که مبتلا به اضطراب و تشویش است، افرادی که مبتلا به اضطراب و تشویش هستند، رفت و آمد ارحام با هم بیشتر بشود، این خودش آرامش ایجاد می‌کند.

#رفت_و_آمد_با_ارحام_و_رفع_تشویش_و_اضطراب

#صله_رحم_و_ایجاد_آرامش

به خصوص جایی که رحمی از رحم دیگری غضب دارد. رفع این غضب با نزدیک شدن به همدیگر زودتر و راحت‌تر است. به جای اینکه بنشینند واسطه بکنند و حرف و حدیث بیاورند، شده به صورت زوری و با میلی هم بیایند کنار هم و دست بدهند و معانقه بکنند. البته با میل باشد اثر بیشتر است. تو رو در بایستی هم این کار را بکنند خوب است. امام کاظم علیه السلام با رشید این کار را کرده است. از آن بدتر که دیگر نداریم. پس در رحم این اثر می‌گذارد.

#اثر_مصافحه_و_معانقه_ارحام

#ملاقات_ارحام_و_رفع_کدورت‌ها

وَ إِنَّهَا مُتَعَلِّقَةٌ بِالْعَرْشِ يَنْتَقِضُهُ انْتِقَاضَ الْحَدِيدِ

مثل آهن که گاهی بهش ضربه می‌خورد صدا دارد، این صدا ندا دارد. ندایش چیست؟

فَيُنَادِي اللَّهُمَّ صِلْ مَنْ وَصَلَنِي وَ اقْطَعْ مَنْ قَطَعَنِي

این ندای دائمی رحم است. منتها این رحم از طریق رحم ولایی به عرش متصل است. روایت داشتیم که  رحم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم متعلق به عرش است، و رحم بقیه مومنین متعلق به این رحم است. اگر اینجا هم می‌فرماید رحم متعلق به عرش است، یعنی رحم ولایی که به رحم رحمانی و رحم طینی که به رحم ولایی متصل می‌شود. این ندایش است. این ندا آنجا اجابت شده است. چون هر چیزی و دعایی که در عرش الهی باشد، دعا مستجاب است. لایتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال ثوابا. حتما حرف باید حرف صحیحی باشد و قول قول مرضی حق باشد.

لذا آنجا می‌فرماید اللهم صل من وصلنی و اقطع من قطعنی

وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ- وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً

#رحم_طینی_و_رحم_ولایی_و_رحم_رحمانی

حالا اگر کسی از دیگری ناراحت شد یا غضب پیدا کرد…

وَ أَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ وَ هُوَ قَائِمٌ فَلْيَلْزَمِ الْأَرْضَ مِنْ فَوْرِهِ فَإِنَّهُ يُذْهِبُ رِجْزَ الشَّيْطَانِ‏.

اگر ایستاده است، بنشیند زود. این نشستن بر زمین هم از جهت علم امروز می‌گویند انسان انرژی‌هایش با زمین که ارتباط برقرار می‌کند تخلیه می‌شود. هم یک مسئله بالاتر دارد، چون حقیقت انسان از طین است، همه انسان‌ها از طین هستند. درست است که نطفه است، اما نطفه از طین است. لذا بعضی بزرگان فرموده‌اند خود خاک یک رحم است برای انسان که انسان از او شکل گرفته است. لذا وقتی انسان غضب دارد بنشیند روی زمین، این ارتباط و تماس با رحمش است که زمین است و این زمین او را آرام می‌کند.

-طبقه چهارم یا پنجم آپارتمان باشد.

فرقی نمی‌کند. چون از خاک است. او را آرام می‌کند. منتها متعارفا این زمین هرچقدر حال اطلاقی‌اش بیشتر باشد، البته معلوم است که اثر بخش‌تر است. چون این زمین اگر مادر حساب بشود به عنوان طین که تخلیه انسان را از آن ناسازگاری‌ها ایجاد می‌کند، ارتباط با مادر با این نگاه. منتها مادر به معنای دور که رحم دورتر که طین است. این هم یک لطافتی درش هست که انسان بداند زمین برای او یک نسبتی مثل نسبت مادر پیدا می‌کند.

اگر با این نگاه دیدیم، اینکه می‌گویند تا انسان غضب می‌کند فلیلزم الارض من فوره، یعنی دوباره همان تماس با ارحام تا تخلیه بشود. استقرت. آرامش پیدا کند.

منتها نظام عادی‌اش هم هست که انسان حالت عوض بکند، در حالت غضب زود تصمیم نگیرد. صبر کند حالتش عوض بشود. این عوض شدن حالت خودش درجه غضب را یک خورده می‌آورد پایین تر. وقتی انسان در جوش نبود، انسان عاقلانه‌تر می‌تواند اراده‌اش را اعمال بکند.

لذا دارد که اگر می‌خواهید رفیق پیدا بکنید، سه بار در حالت غضب ببیند او را. نه اینکه او را به غضب بیاورید. غضب آوردن دیگران که کار خوبی نیست. اما سه بار که حالت غضب پیدا کرده است او را ببینید. اگر دیدید توانست خودش را کنترل بکند و هنوز حرکاتش با همان نگاه ارادی که داشت بود، این برای دوستی خوب است. این برای دوستی سزاوار است. دوستی یعنی دوستی که نزدیک‌تر است.

یعنی می‌تواند خودش را کنترل بکند. اینطور نیست که از کوره به در رفت دیگر خودش خودش نباشد، یک چیز دیگری بشود. یک دفعه یک آتشی بشود. چون خیلی‌هامان اینطوری هستیم. خدا نکند که از حالت پوشش‌های عادی خارج بشویم و یک دفعه…

فإنه یذهب رجز الشیطان، در این حالت که از ایستاده به زمین بنشیند، این حرکت رجز شیطان و تصرف شیطان را می‌برد. یعنی انسان در رحم که با هم ارتباط برقرار می‌کنند باعث دوری شیطان می‌شود. به زمین که می‌نشیند باعث دوری شیطان می‌شود. همه این‌ها یک نظام پیوسته مرتبط است. چقدر زیباست این‌ها. عالی است. نمره بخواهیم بدهیم همه 20 است. البته روایات همه‌اش 20 است. منتها این روایات را راحت‌تر می‌فهمیم. مبتلا به هم هست.

#خاک_مرتبه‌ای_از_رحم

 

35- شي، تفسير العياشي عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ عَنْهُ‏ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ‏ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ‏ قَالَ هِيَ أَرْحَامُ النَّاسِ

فکر نکنید یک ارحام دیگری است. همین ارحام ناس است.

إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِصِلَتِهَا وَ عَظَّمَهَا أَ لَا تَرَى أَنَّهُ جَعَلَهَا مَعَهُ‏.

یعنی اینقدر این ارحام عظیم است که گره خورده است تقوای این به تقوای الله.

آیا نمی‌بینی الله این تقوای ارحام را با خودش قرار داد، مع خودش قرار داد. در کجا؟ اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام.

#اهمیت_صله_رحم

 

36- شي، تفسير العياشي عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ‏ قَالَ هِيَ أَرْحَامُ النَّاسِ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِصِلَتِهَا وَ عَظَّمَهَا أَ لَا تَرَى أَنَّهُ جَعَلَهَا مَعَهُ‏.

ين، كتاب حسين بن سعيد و النوادر ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ‏ مِثْلَهُ.

 

این روایت شریف روایت خیلی زیبایی است.

37- شي، تفسير العياشي عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ الرَّحِمُ مُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْشِ

رحم متصل به عرش است. کدام رحم؟ مطلق دارد می‌گوید. منتها در روایت قبل داشتیم که رحم طینی مقصود است.

این رحم ندایش این است:

تَقُولُ اللَّهُمَّ صِلْ مَنْ وَصَلَنِي وَ اقْطَعْ مَنْ قَطَعَنِي

یعنی حال رحم دائما این است. چه رحم طینی و چه رحم ولایی که امام معصوم است و انبیاء هستند، دائما دارند می‌گویند خدایا هر کسی با ما مواصله کرد تو هم با او مواصله کن، هر کسی با ما قطع کرد… چون این همان من عالی این‌ها و کمال وجودی این‌ها و حقیقت فطری این‌هاست. یعنی خدایا با حقیقت فطری این‌ها این‌ها را مرتبط کن. با من عالی‌شان این‌ها را مرتبط کن. چقدر زیباست. می‌فرمایند دائم ندایش این است. اللهم صل من وصلنی و اقطع من قطعنی.

وَ هِيَ رَحِمُ آلِ مُحَمَّدٍ وَ رَحِمُ كُلِّ مُؤْمِنٍ

منتها نسبت این‌ها با هم چه نسبتی است؟ طولی است. رحم آل پیغمبر با رحم مومنین در طول هم هستند. این دو رحم نسبتشان طولی است. این در ذیل اوست. یعنی او در این هم گسترده شده است. اگر انسان رحم طینی‌اش را که نسبت‌های خونی که هست، قرابت‌هایی که ما داریم، اینجا را اکرام بکند به نیت اینکه این متصل به اوست درست است، محقق شده است. انسان با ارحامش صله بکند به این عنوان که این صله با ارحام پیغمبر است. می‌فرماید این درست است و شدنی است. این انسان را به آن می‌رساند. و این دو مرتبط با یکدیگر هستند.

#صله_رحم_و_ارتباط_با_حقیقت_فطری

#صله_ارحام_طینی_مرتبه‌ای_از_صله_رحم_ولایی

وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ‏ وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ‏.

این روایت یکی از روایات کلیدی باب است که عرض شد.

روایت کلیدی بعدش هم روایت 40 است.

 

38- شي، تفسير العياشي عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ يُهَوِّنَانِ الْحِسَابَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ‏.

 

39- شي، تفسير العياشي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ سَمِعْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ

عبد صالح مقصود معمولا امام کاظم علیه السلام است. باید دیده شود.

يَقُولُ‏ وَ الَّذِينَ‏ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ‏

این آیه هم خیلی در استشهاد در بحث رحم به کار رفته است.

قَالَ هِيَ رَحِمُ آلِ مُحَمَّدٍ مُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْشِ يَقُولُ اللَّهُمَّ صِلْ مَنْ وَصَلَنِي وَ اقْطَعْ مَنْ قَطَعَنِي وَ هِيَ تَجْرِي فِي كُلِّ رَحِمٍ‏.

همین نسبت در هر رحمی هست.

 

40- شي، تفسير العياشي عَنْ عُمَرَ بْنِ مَرْيَمَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع‏ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ‏ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ‏ قَالَ مِنْ ذَلِكَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ غَايَةُ تَأْوِيلِهَا صِلَتُكَ إِيَّانَا.

از مصادیق این صله رحم است. و غایة تأویلها، چقدر تعبیر زیباست. این صله رحم شما با همدیگر الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل مصداقش است. اما غایة تأویلها، یعنی اوج و نهایت و بالاترین مرتبه‌اش می‌شود صلتک ایانا. رحم شما ما هستیم. ارتباط تو و صله تو با ماست که با ما ارتباط برقرار کنی.

پس این دارد نشان می‌دهد که رحم ولایی اوج رحم طینی است. اول همان است، اما غایت تأویلها این است. یعنی در طول همدیگر هستند. چقدر زیباست این‌ها.

کی می‌تواند واقعا ساختار عالم وجود را در نظام رحم ولایی و رحم طینی اینقدر زیبا به هم مرتبط کند؟

این روایات حقیقتا معجزات حضرات است. معجزه فقط عصا اژدها شدن نیست، یک معرفتی را باز کردن و بابی را مفتوح کردن که انسان را می‌تواند در طریق معرفت الهی و قرب الی الله برساند به اوج، بالاترین هدایت می‌شود معجزه. معجزات حضرات است. همین یک کلام که غایة تأویلها صلتک ایانا.

یا در روایت دیگری می‌فرماید این رحم تو را شامل می‌شود، اما رحم ولایی را هم شامل می‌شود. و از کسانی نباشید که اگر گفتند بر او، بگویی دیگر بر این نمی‌شود. چون رابطه طولی دارند، هر دو صدق می‌کند.

#مراتب_رحم

#عالی‌تر_بودن_رحم_ولایی_نسبت_به_رحم_طینی

 

41- شي، تفسير العياشي عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: وَقَعَ بَيْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ وَ بَيْنَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع كَلَامٌ حَتَّى ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمَا وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَيْهِمَا حَتَّى افْتَرَقَا تِلْكَ الْعَشِيَّةَ

یک بگو مگو و ناراحتی بین‌شان ایجاد شد. مردم هم دورشان جمع شدند. صدا بالا رفته بود.

فَلَمَّا أَصْبَحْتُ غَدَوْتُ فِي حَاجَةٍ لِي

وقتی صبح شد من داشتم دنبال کارم می‌رفتم

فَإِذَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَى بَابِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ

امام صادق علیه السلام آمده در خانه عبد الله بن حسن.

وَ هُوَ يَقُولُ قُولِي يَا جَارِيَةُ لِأَبِي مُحَمَّدٍ هَذَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بِالْبَابِ

بگو من دم در ایستاده‌ام منتظر او هستم.

فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَ هُوَ يَقُولُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا بَكَّرَ بِكَ

چی باعث شده این وقت صبح آمدی اینجا

قَالَ إِنَّهُ مَرَرْتُ الْبَارِحَةَ بِآيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فَأَقْلَقَنِي

دیشب داشتم قرآن می‌خواندم، آیه‌ای دیدم که من را مضطرب کرد. اقلاق حالت اضطراب و تشویش است.

قَالَ وَ مَا هِيَ قَالَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ‏

وقتی این آیه را خواندم یاد بگو مگو دیشب‌مان افتادم.

قَالَ فَاعْتَنَقَا وَ بَكَيَا جَمِيعاً

همدیگر را بغل کردند و گریه کردند.

ثُمَّ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ كَأَنِّي لَمْ أَقْرَأْ هَذِهِ الْآيَةَ قَطُّ.

انگار من تا به حال اصلا این آیه را نخوانده بودم

كَنْزُ الْكَرَاجُكِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِيِّ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمَوْصِلِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْحُسَيْنِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ صَفْوَانَ‏ مِثْلَهُ.

یعنی اگر به جایش بیان بشود، حتی مثل عبد الله بن حسن می‌گوید انگار من این آیه را نخوانده بودم.

#سیره_اهل_بیت_در_صله_رحم

 

إن‌شاءالله خدای سبحان ما را قدر دان این ولایتی که دم دستمان قرار داده است که از همین رحم طینی‌مان شروع می‌شود تا به آنجا هم کشیده می‌شود، به آن اوج و عظمت کشیده می‌شود قرار بدهد، و بتوانیم حق رحم طینی و رحم ولایی و رحم الهی را بیش از گذشته رعایت بکنیم.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

در پاسخ: امام همه هستی را خودش می‌بیند. ما من مومن فی شرق العالم او غربها و الا انا معه، با او هم هستم. امیر المومنین می‌فرمایند. این معیت یعنی خودش را با او دیدن. انا مرضنا لمرضکم. یعنی شما را خودمان می‌بینیم. این خود دیدن خیلی بحث جالبی است.

#آثار_من_توسعه_یافته_امام

در پاسخ: رحم طینی خودش مراتب دارد. از ارحام والدین شروع می‌شود، تا ارحام انسان، تا جوار و جار و همسایه تا مومنین. منتها ارحام مومنین گاهی در نسبت ولایی دیده می‌شوند، گاهی در نسبت طینی. هر دو راه دارد. در نسبت طینی معنایی پیدا می‌کند، چون انسان‌ها همه انسان هستند. من بنی ام و اب واحد هستند. لذا با هم خواهر و برادر حساب می‌شوند. رحم طینی هستند. اما ایمان که ضمیمه می‌شود می‌شود رحم ولایی.

-چطور با توحید مرتبط می‌شود؟

وقتی مرتبط شد با رحم ولایی، رحم ولایی متعلق به عرش است. انا الرحمن و انت الرحم. شققت اسمک من اسمی. ارتباط هست.

 

-گاهی از روایات نکاتی به ذهنمان می‌رسد، باید انسان از جایی تایید بگیرد بعد بگوید؟ چکار بکند؟

یادداشت بکند انسان، بعد دنبال تایید از روایات دیگر باشد.

-نگوییم پس؟

زود نگوید انسان. چون ممکن است استحسان باشد. اگر شواهد صدق از جای دیگر پیدا نکند، باب استحسان هم خیلی باز است. انسان باید به یک یقینی در برداشت برسد که این مجموعه با هم سازگار باشد. و الا یک چیز اینجا می‌گوید جای دیگر چیز دیگری می‌گوید تهافت پیدا می‌کند. چیزی به معصوم نسبت داده می‌شود که غلط است. اما آنجایی که شاهد صدق پیدا بشود و با قرائن دیگر تایید بشود، آنجا می‌شود گفت.

#نحوه_بیان_برداشت_جدید_از_روایات

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید