سلام علیکم و رحمة الله
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا
در سوره فتح که در محضرش هستیم و بناست به عنوان یک عهد جمعی که مقام معظم رهبری فرمودند عهد جمعی در قرائت، که ما را شجاعتر بکنند، پر انگیزهتر بکند، جامعه ایمانی را به هم متصلتر بکند، بلکه ترس را در مقابل ما در منافقین و مشرکین إنشاءالله بیشتر قرار بدهد، این سوره را به عنوان یک شعار و پرچم و علم برای حرکت داریم قرار میدهیم که با مرور این تاریخی که وعده الهی است در این نصرت و فتح مبین که إنشاءالله شامل حال ما هم بشود، با این نگاه داریم میخوانیم. نه اینکه فقط الفاظ را دوره بکنیم. بلکه داریم یک تاریخ حماسه، یک وعده الهی، یک امید، یک انگیزه را داریم تکرار میکنیم. یک رزمایش برای حرکت را داریم تمرین میکنیم با خواندن هر باره سوره فتح.
با این نگاه به تفسیر این سوره داریم میپردازیم که یک نگاه حماسی که قرآن دارد القاء میکند و نگاه الهی که قرآن دارد بیان میکند، ما هم با این نگاه الهی زندگیمان را شکل بدهیم و حرکتهایمان را بر این اساس قرار بدهیم.
عرض شد چهار نعمت و عطیه را خدا به رسول خودش داد و چهار عطیه را برای مومنین قرار داد. در بیان عطایایی بودیم که خدا برای مومنین قرار داده است که اولین عطیه الهی آن نزول سکینه و آرامش بود که برای هر حرکتی و انگیزه سازی و هر تاثیر گذاری آن آرامش یک تاثیر به سزا دارد. اگر رهبر حرکت آرامش را داشته باشد، این آرامش به مومنان هم منتقل میشود. اگر رهبر و امام حرکت این آرامش را نداشته باشد قطعا مومنین هم با اضطراب قدرتشان از بین میرود و پراکنده میشود. آرامش است که تمرکز میآورد و تصمیم گیری میآورد و به انسان قدرت و انگیزه میدهد. لذا در حرکت انقلاب اسلامی هم امام بود که قدرتمندانه و با آرامش حرکت را آغاز کرد و با آن بیان که من تا به حال نترسیدم و حتی آن وقتی که من را در 15 خرداد گرفتند و ماموران داشتند میبردند، من تسلی میدادم به آنها که نترسید، این نگاه اگر در وجود باشد… خدا رحمت کند حضرت آیت الله روح الله شاه آبادی را، ایشان میفرمودند ما همراه امام بودیم در نجف، وقتی داشتیم عبور میکردیم از کوچههای نجف، از کنار یکی از ساختمانهایی که برق قوی را تبدیل به برق ضعیف میکنند، ترانسهای قوی، همین که از کنار این عبور کردیم، یک دفعه این منفجر شد. انفجار اینها را من دیده ام چقدر صدایش مهیب و شدید است. آنچنان صدا شدید بود که تا حدود 500 متر شیشهها شکستند. ولی عجیب بود با اینکه با شنیدن این صدا انسان قهرا و به صورت طبیعی برمیگردد به سمت صدا، حال طبیعی انسان است، نا خودآگاه هم هست، ارادی نیست. امام اصلا تکان نخورد. حتی بر نگشت نگاه کند با این صدای مهیب که ببیند چی بوده است که این همه شکستن ایجاد کرده است. این یک آرامش عظیمی است که بدن هم کاملا در اختیار این نفس و روح قرار میگیرد. حتی این مقدار هم اضطراب که ناخودآگاه باشد درش ایجاد نمیشود.
#تاثیر_آرامش_مومن_در_دیگران
#تاثیر_آرامش_رهبر_جامعه
بحثمان را داشتیم در بیان اینکه این نعمت سکینه را خدای سبحان به مومنین القاء کرد که این قدرتمند میکند مومنین را، تواناییها را چندین برابر میکند، به دنبالش میفرماید ازدیاد ایمان میآید، لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم، و به دنبالش لیدخل المومنین و المومنات جنات تجری. لیدخل المومنین و المومنات چرا آمده است؟ باب جنگ است. مسئله جهاد بوده است. رفتن مردان بوده است سمت مکه برای حج و امکان برنگشتن اینها بود. اما چرا یک دفعه وعده الهی در اینکه میخواهد وعده بدهد، لیدخل المومنین و المومنات؟ بحث زیبایی است. خدای سبحان در اینجا دارد آن عنایت خودش را نشان میدهد که اگر این مردان قدرت پیدا کردند برای جهاد که به راحتی خانه و کاشانه و فرزند و اموال را رها بکنند بروند برای عمرهای که پیغمبر فرمودند که برگشت درش نیست، با این نیت، این همکاری زنان را به دنبال داشت. رضایت آنها را همراه داشت که رضایت آنها در رفتن اینها و همکاری آنها در آمدن مردان به جبهه جهاد بود که مردان توانستند با این قوت بایستند و اختلالی در وجودشان نباشد. لذا در نتیجه هر دو شریک هستند. لیدخل المومنین و المومنات. چقدر زیباست.
جریان خانمی که آمد خدمت پیغمبر اکرم عرض کرد یا رسول الله، من نماینده همه زنان عالم هستم، فقط حرف من نیست، این حرف همه زنان عالم است، هر کس دین شما را ببیند، با اینکه باور دارد که این دین قطعا هدایتگر است، اما سوالی در ذهن شکل میگیرد.
پیغمبر اکرم با اینکه رویش به سمت اصحاب بود، وقتی این خانم گفت من نماینده همه زنها هستند، رو به سمت این خانم کردند و گوش دادند.
این خانم گفت سوال من این است… این روایت مفصل است. عرض کرد برای مردان این مزایا در دین قرار داده شده که دائما میتوانند به جمعه و جماعات بروند، میتوانند به جهاد بروند، جهاد از زنان برداشته شده است. میتوانند دائما به حج و عمره بروند، برای خانمها حج و عمره اینقدر ساده و راحت نبود، چون گاهی چند ماه رفت و آمد طول میکشید، یک حج واجب اگر بر گردنشان میآمد باید انجام میدادند. اگر با این نگاه ببینند که در این روایت شریف فرموده، سوال میکند که اینها برای مردان قرار دادید برای زنان چی قرار داده شده است که ما یقین داریم این دین برای زنان و مردان سرانجام واحدی دارد که آن ایمان و قرب الی الله است. اما چی قرار داده شده است؟
سوال از انکار نیست که چرا اینطوری است، سوال از ایضاح است که چگونه کمالی که برای زنان قرار داده شده محقق میشود تا بدانیم.
پیغمبر وقتی این سوال را شنیدند برگشتند و رو به اصحاب کردند و فرمودند آیا تا به حال شنیده بودید کسی به این زیبایی در مورد دینش سوالی داشته باشد؟
اصحاب گفتند ما ندیده بودیم که یک خانمی این سوال با این دقیق و با این اتقان و آرامش و محکمی که خودش را نماینده همه زنان عالم ببیند بیان بکند. آنجا پیغمبر به او گفتند تو برگرد به خانهات و بدان جهاد المرأة حسن التبعل. اگر کسی توانست خانه را برای همسر و خانوادهاش آن خانه خوب و مهربان یا امن قرار بدهد، همه آن کمالاتی را که برای این در جنگ و جهاد و حج و عمره و جمعه و جماعات و تمام مسائلی که ذکر کردی برای خانمها در خانه این را قرار دادند. نه اینکه برای آنها این امکان پذیر نباشد. اگر در خانه این حقیقت را محقق کرد، این تمام کمال را پیدا کرده است. اگر توانست با تحقق این به کارهای اجتماعی دیگر هم بپردازد آن یک فوق کمالی است که برایش ایجاد شده است.
پس با این نگاه، این بیان که لیدخل المومنین و المومنات، که دارد شریک میکند همه خانمها را در آن کاری که آقایان کردند، نشان میدهد که این خانمها بواسطه همان حفظ خانه، اموال و اولادی که به دست آنها سپردند، شراکت در نتیجهای که برای مردان بوده برای آنها هم محقق شده است.
این هم کار سادهای نیست. فکر نکنیم کار سادهای است. اینکه زن در خانه آن خوب شوهرداری و خانواده داری که محور و محک و معیار و میزان تحقق خانواده است را بر عهده زن گذاشته است، چون خانواده اساس اجتماع را شکل میدهد و اگر خانواده اختلالی درش ایجاد بشود اساس اجتماع مختل میشود. و اگر اساس اجتماع مختل شد، جهادی باقی نمیماند، حفظ دینی باقی نمیماند. لذا این هسته حفظش خیلی سخت است و خانمها نقش عظیمی بر عهدهشان است.
لذا همه آن کارهای جهادی و اعمال عبادی که برای مومن هست، در خانه برای زن در اثر همان خوب شوهر داری ایجاد میشود. که از خواستههای خودش بگذرد و از ارادههای خودش صرف نظر بکند و اراده همسر و مصلحت خانواده را بر همه اینها مقدم بکند. ایثار بزرگی است. با اینکه میتواند نظر خودش را هم پیاده بکند، اما میگوید بنیان خانه را با این ایثار حفظ بکن و قوام ایجاد کن تا اجتماع از این خانوادههای با قوام، قوام پیدا بکند. خدا هم نتیجه را برای مرد و زن با این کار واحد قرار میدهد.
إنشاءالله خدای سبحان ما را قدردان حرکت مادران و همسران و دخترانی که این نقش را در جامعه بر عهده دارند بیش از گذشته قرار بدهد و حواسمان باشد که این نقش اینها نقش عظیمی است. تا بی ارزش نبینند خود آنها هم.
إنشاءالله خدای سبحان به ما نصر عزیز را روز به روز بالاتر از گذشته عنایت بفرماید.
#مشارکت_زنان_در_جامعه
#نقش_زن_در_جامعه
#شراکت_زن_در_اجر_مرد
#جهاد_المرأة_حسن_التبعل
#چرا_خوب_شوهرداری_جهاد_زن_است؟
#وحدت_ملاک_جهاد_مرد_و_شوهرداری_زن
#خروج_از_انانیت_و_رشد
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
روایت اسماء بنت یزید الانصاریة
٧٥٥٥ – حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْمَقْدِسِيُّ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ ابن مُدْرِكٍ، ثنا الْعَبَّاسُ بْنُ الْوَلِيدِ بْنِ مَزْيَدٍ، حَدَّثَنِي أَبُو سَعِيدٍ الْأَخْطَلُ بْنُ الْمُرَفَّلِ السَّاحِلِيُّ، مِنْ أَهْلِ جُبَيْلٍ، و كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْحَدِيثِ، حَدَّثَنَا مُسْلِمُ بْنُ عُبَيْدٍ، عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ يَزِيدَ الْأَنْصَارِيَّةِ مِنْ بَنِي عَبْدِ الْأَشْهَلِ:أَنَّهَا أَتَتِ النَّبِيَّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ و سَلَّمَ و هُوَ بَيْنَ أصحابه فقالت: بأبي و أُمِّي أَنَا وَافِدَةُ النِّسَاءِ إِلَيْكَ، و اعْلَمْ نَفْسِي لَكَ الْفِدَاءُ أَنَّهُ مَا مِنْ امْرَأَةٍ كَائِنَةٍ فِي شَرِقٍ و لَا غَرْبٍ سَمِعَتْ بِمَخْرَجِي هَذَا أَوْ لَمْ تَسْمَعْ إِلَّا و هِيَ عَلَى مِثْلِ رَأْيِي، إِنَّ اللّٰهَ بَعَثَكَ إِلَى الرِّجَالِ و النِّسَاءِ كَافَّةً، فَآمَنَّا بِكَ و بِإِلَهِكَ، و إِنَّا مَعْشَرَ النِّسَاءِ مَحْصُورَاتٌ مَقْصُورَاتٌ قَوَاعِدُ بُيُوتِكُمْ و مَفْضَى شَهَوَاتِكُمْ و حَامِلَاتُ أَوْلَادِكُمْ، و إِنَّكُمْ مَعَاشِرَ الرِّجَالِ فُضِّلْتُمْ عَلَيْنَا بِالْجُمَعِ و الْجَمَاعَاتِ و عِيَادَةِ الْمَرِيضِ و شُهُودِ الْجَنَائِزِ و الْحَجِّ بَعْدَ الْحَجِّ، و أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللّٰهِ عَزَّ و جَلَّ، و إِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا خَرَجَ حَاجًّا أَوْ مُعْتَمِرًا أَوْ مُرَابِطًا حَفِظْنَا لَكُمْ أَمْوَالَكُمْ و غَزَلْنَا لَكُمْ أَثْوَابَكُمْ و رَبَّيْنَا لَكُمْ أَوْلَادَكُمْ، فَمَا نُشَارِكُكُمْ فِي الْأَجْرِ يَا رَسُولَ اللّٰهِ؟ فَالْتَفَتَ النَّبِيُّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ و سَلَّمَ إِلَى أَصْحَابِهِ بِوَجْهِهِ كُلِّهِ ثُمَّ قَالَ: «هَلْ سَمِعْتُمْ مَقَالَةَ امْرَأَةٍ قَطُّ أَحْسَنَ فِي مَسْأَلَتِهَا عَنْ أَمْرِ دِينِهَا مِنْ هَذِهِ؟» فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللّٰهِ، مَا ظَنَنَّا أَنَّ امْرَأَةً تَهْتَدِي إِلَى مِثْلِ هَذَا، فَالْتَفَتَ النَّبِيُّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ و سَلَّمَ إِلَيْهَا فَقَالَ: «انْصَرِفِي أَيَّتُهَا الْمَرْأَةُ، و أَعْلِمِي مَنْ خَلْفَكِ مِنْ النِّسَاءِ أَنَّ حُسْنَ تَبَعُّلِ إِحْدَاكُنَّ لِزَوْجِهَا و طَلَبَهَا مَرْضَاتَهُ و اتِّبَاعَهَا مُوَافَقَتَهُ تَعْدِلُ ذَلِكَ كُلَّهُ» قَالَ: فَأَدْبَرَتِ الْمَرْأَةُ و هِيَ تُهَلِّلُ و تُكَبِّرُ اسْتِبْشَارًا.
-در سفر حجی که به صلح حدیبیه ختم شد خانمها نبودند؟ فقط مردان بودند؟
ظاهرش این است که در آن سفر نقلی نشده است. ولی در خیلی از سفرها، مثلا در بعضی جنگها 50 خانم بودند که اینها به عنوان پرستار و پشتیبانی حضور داشتند. بعضی هم جنگیدند، مثل خانمی که در جنگ احد جنگید و فرزندش جلو رویش شهید شد. فرزندش داشت میرفت، گفت کجا داری میروی؟ یک شمشیر دستش داد. فرزند جهاد کرد و شهید شد. بعد شمشیر فرزندش را برداشت. پیغمبر چقدر ستود این خانم را که چقدر این خانم شجاعت به خرج داده است. مجروح شد همین خانمها. شمشیرها به سر و سینهاش خورده بود. در مقابل پیغمبر حائل میکرد خودش را. هر شمشیری که میآمد این خودش را حائل میکرد.
-همه کسانی که با پیغمبر بودند برای شهادت آماده بودند و امید به برگشت نداشتند؟ منافقینی هم که همراه بودند با همین نیت بودند.
غالب اینها اینطور بودند. منافقین معمولا در جریاناتی که پیش میآمد… وقتی قرار شد بیعت کنند، چون قبل از صلح بود، وقتی بود که گفتند نماینده پیغمبر را کشتهاند. اینها ابا کردند از بیعت. بعد وقتی خبر رسید که کشته نشده است و جنگ در راه نیست، دوباره آمدند جلو. بعضی از منافقین همراه بودند همیشه. اما اینکه میگوییم آماده شهادت بودند، یعنی غالب اینها. بعضی میآیند و کارشان دو دوزه بازی است. ببینند اگر جلو رفتند اینها جلو باشند، اگر یک موقعی خطر شد… مثل جنگ احد که اینها فرار کردند. سه روز بعد از آمدند مدینه.
عجیب است که بعضی از افرادی که اینقدر هم اظهار شجاعت و غیرت میکنند، در تاریخ ندارد که در هیچ کدام از جنگها زخمی خورده باشند. این هم عجیب است. چون آن موقع ثبت میشده است که کی زخم خورد؟ کی کی را کشت؟ نه کسی به دستشان کشته شده و نه زخمی خوردند.