سلام علیکم و رحمة الله
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا
إنشاءالله از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم.
در محضر سوره مبارکه فتح و آیه پنجم بودیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ يُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ كَانَ ذٰلِكَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِيماً ﴿5﴾
بعد از اینکه خدای سبحان در این سوره مبارکه چهار عطای خودش را به پیغمبر اکرم عنایت فرمودند که اولین عطای ایشان بعد از اینکه بیان کردند انا فتحنا لک فتحا مبینا، اولین عطا به دنبال این فتح لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر بود. غفران و پوشیده شدن گناهانی که در نظر مشرکان گناه محسوب میشد که کوتاهیهای پیغمبر میدیدند در نزد آنها، همه آنها تبدیل به یک عظمت شد.
دومیاش و یتم نعمته علیک بود که تمامیت نعمت بر وجود پیغمبر بود که عرض کردیم بشارتی بود بر تمامیتی که در نهایت در غدیر محقق میشود که الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی. آنجا اتممت به نحو ماضی میآید که نشان بدهد تمام شد. اینجا یتم مضارع است، ولی آنجا ماضی آمده است. اینجا وعده در آینده است، آنجا تحقق در آن زمان است. و به دنبالش فرمودند و یهدیک صراطا مستقیما. خدای سبحان صراط مستقیم را برای شما روزی قرار داد که گفتگو راجع بهش صورت گرفت.
و ینصرک الله نصرا عزیزا. نصیر عزیز و کمیابی که سابقه نداشته و شاید کم نظیر در آینده هم باشد، خدای سبحان این نصر را برای پیغمبر روزی کردند.
این چهار عطا مربوط به پیغمبر اکرم بود. بعد اینجا دارد که از این آیه به بعد عطایایی است که خدا به مومنین عطا میکند. یکی این بود که هو الذی انزل السکینة فی قلوب المومنین. یعنی در قبال آنچه خدای سبحان روزی پیغمبر اکرم کرد، چهار عطای او، چهار عطا هم به مومنین عنایت میکند چقدر زیبا است. چهار عطا به پیغمبر اکرم و چهار عطا به مومنین. که البته آن چهار عطایی که به پیغمبر اکرم هم عنایت شد، برای مومنین بود و در راستا و مسیر کمال برای مومنین بود. اما این چهارتا را مستقیم به مومنین وعده میدهد.
چنانچه در روایت شریفی هم هست که انس نقل میکند که
عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ:لَمَّا رَجَعْنَا مِنَ الْحُدَيْبِيَةِ و أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ و سَلَّمَ قَدْ خَالَطُوا الْحُزْنَ و الْكَآبَةَ حَيْثُ ذَبَحُوا هَدْيَهُمْ فِي أَمْكِنَتِهِمْ،
وقتی از حدیبیه برمیگشتیم و یاران پیغمبر در یک حالت حزن و اندوهی بودند، گرفته بودند
فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ و سَلَّمَ:
«أُنْزِلَتْ عَلَيَّ آيَةٌ هِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا جَمِيعًا» ثَلَاثًا، قُلْنَا: مَا هِيَ يَا رَسُولَ اللهِ؟
قَالَ: فَقَرَأَ: إِنّٰا فَتَحْنٰا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً لِيَغْفِرَ لَكَ اَللّٰهُ مٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ و مٰا تَأَخَّرَ و يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ و يَهْدِيَكَ صِرٰاطاً مُسْتَقِيماً [الفتح: ١، ٢] إِلَى آخِرِ الْآيَتَيْنِ، قُلْنَا: هَنِيئًا لَكَ يَا رَسُولَ اللهِ، فَمَا لَنَا؟
همه هدایا با خطاب کاف نسبت به پیغمبر بوده که عنایت شده است. میپرسند که به ما چه میرسد؟
فَقَرَأَ: لِيُدْخِلَ اَلْمُؤْمِنِينَ و اَلْمُؤْمِنٰاتِ جَنّٰاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ خٰالِدِينَ فِيهٰا و يُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئٰاتِهِمْ و كٰانَ ذٰلِكَ عِنْدَ اَللّٰهِ فَوْزاً عَظِيماً [الفتح: ٥]
این روایت هم نشان میدهد که چهار عطایی که خدا به پیغمبر داده است، در قبالش، شاید هم هر کدام از اینها راهی باشد برای آنچه مجرای فیض میشود نبی گرامی اسلام که مرتبهای از آن برای مومنین نازل میشود. چهار عطا هم برای مومنین ذکر شده است.
اولین عطا این است که هو الذی انزل السکینة فی قلوب المومنین.
دومین عطا، لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم، به دنبال آن آرامش قلبی ازدیاد ایمان را قرار داد.
بعد میفرماید و لله جنود السماوات و الارض که علت بود برای او.
به دنبالش میفرماید لیدخل المومنین و المومنات جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها، دخول مومنین و مومنات به بهش به طوری که خلود در بهشت را به دنبال دارد.
و چهارمین عطایی که برای مومنین وعده داده است میفرماید و یکفر عنهم سیئاتهم، ما سیئات آنها را مورد بخشش و پوشش قرار دادیم. و کان ذلک عند الله فوزا عظیما.
پس چهار نعمت و عنایت و رحمت را خدا برای پیغمبر اکرم قرار دادند و چهار عطا را هم برای مومنین قرار دادند.
در محضر این عطایایی بودیم که خدای سبحان برای مومنین قرار داده است و این هم اختصاصی به زمانی ندارد. اینگونه نیست که اگر مربوط به جریان صلح حدیبیه باشد، اگر نظیر او در هر زمانی یک حادثه و واقعهای محقق بشود که مومنین تا مرز جانفشانی برای دین خدا قدم گذاشته باشند اما مجبور بشوند برای حفظ کیان اسلامی و نعمتهای بالاتر قدری کوتاه بیایند تا مراتب بعدی محقق بشود، با اینکه در مرز جان فشانی آماده بودند و آمده بودند که برنگردند، تعبیر روایت این است که آمده بودند که برنگردند. خود قرآن هم میفرماید کسی گمان نمیکرد که برگشتی برای اینها در کار باشد. یعنی با این نیت این صلح محقق شد. نه صلحی که با خفت باشد. با این نگاه اگر آمدند و پیروزی و غلبه آن طوری که دلشان میخواست محقق نشد، خدای سبحان این نعمتها را که فوق پیروزی است برای مومنین قرار میدهد. علتش هم این است که آنها را آماده میکند برای پیروزی بالاتر.
لینصرک الله نصرا عزیزا. گاهی انسان باید یک عقب نشینی یا به تعبیر مقام معظم رهبری نرم قهرمانانهای در یک جا نشان بدهد، قهرمانانه، نه ذلیلانه، تا مقدمه برای پیروزی بالاتر بشود.
لیدخل المومنین و المومنات. خدای سبحان عطف کرده ایت لیدخل را بر لیزدادوا. منتها این عطف با واو نیست. میگویند عطف معنوی است. لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم، وقتی میفرماید لیدخل المومنین و المومنات، همان بیان لیزدادوا باشد که اساس ایمان بهشت است. لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم بهشت خلد میشود.
اساس ایمان بهشت است و آن آرامشی هم که فرمودند هو الذی انزل السکینة، از نعمتهای بهشتی است. برای مومن ایجاد میشود. لذا سکونت و آرامش تمامیتش در بهشت است. اگر مومنی در دنیا به آرامش برسد زندگی بهشتی را دارد در اینجا تجربه میکند. لذا ایمان حقیقتش بهشت است. چون ایمان حقیقتش بهشت است، لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم مراتب بهشت فوق بهشت است که دارد برای اینها محقق میکند.
إنشاءالله در رابطه با این مسئله شاید گفتگوی بیشتری در جلسات بعدی داشته باشیم.
إنشاءالله خدای سبحان سکینه و آرامشش را و همچنین ایمان بعد ایمانش را و همچنین بهشت خلودیاش را روزی همه ما بگرداند.
#اساس_ایمان_بهشت_است
#مومن_در_دنیا_هم_در_بهشت_است
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
اینکه ایمان بهشت است خیلی بحث مهمی است. منتها اینجا همین قدر میشود گفت.
-ایمان علت سکینه است یا سکینه علت ایمان؟
به اینها میگویند متشابک. یعنی ایمان قبل باعث سکینه و آرامش بعد میشود و هر آرامشی سبب ایمان بالاتر میشود. لذا تعبیر اینجا این است که هو الذی انزل السکینة فی قلوب المومنین لیزدادوا. یعنی سکینه آمد تا ایمان ازدیاد پیدا کند. پس سکینه علت ازدیاد ایمان است. اما ایمان قبلی سبب این سکینه شد که این سکینه علت ازدیاد ایمان شد. پس لیزدادوا علتش سکینه بود، اما مرتبه قبل ایمان بود که این سکینه آمد. این سکینه و آرامش، ازدیاد ایمان را به دنبال دارد.
-اول باید ایمان باشد تا سکینه بیاید.
عرض کردیم که اینها متشابک هستند. یعنی تو در تو هستند. مثل انگشتان دست که در هم قرار میدهند. هر انگشتی با انگشت بعدی با هم است. نمیشود تفکیکشان کرد که بگویی این اول است آن دوم است. هر مرتبهای از این با یک مرتبه از او همراه است. اما کدام اول میشود و کدام آخر، در انسانها هم متفاوت است. چون گاهی یک ایمان فطری است که یک آرامش فطری را به دنبال دارد و آن آرامش منشا ایمان بعدی میشود. یک کودک یک تقوای فطری و ایمان فطری دارد. آن کودک به لحاظ آن ایمان فطریاش یک آرامش فطری هم دارد. دغدغه و اضطرابات در آن مرتبه برای او نیست. این را میتوانیم بگوییم که به لحاظ آن ایمان فطری یک آرامش فطری هم دارد.
لذا خیلی دغدغههایی که بزرگترها دارند یک کودک هنوز ندارد. یک آرامش فطری دارد. و الا اگر قرار بود کودک اضطراباتش مثل اضطراب بزرگترها باشد، اصلا بازی و رشد و … برایش محقق نمیشد.
شب بخوابد دلش شور فردا را بزند که روزیاش را چطور در بیاورد، بدهیهایش را چطور بدهد، پوشکش را از کجا بیاورد؟ پوشک گران شد این بچه بخواهد غصه بخورد، شیر خشک اگر میخواهد بخورد چطور وقتی نایاب است پیدا بکند، این قوطی آخر است، قوطی بعدی را چطور پیدا بکند، اصلا دغدغه اینها را ندارد. او فقط میخورد و میخوابد و زندگی میکند. آرامش فطری دارد. این خودش سبب رشد میشود.
به کسی گوسفندی دادند گفتند تو این را جوری بزرگ کن که نه یک کیلو چاق بشود و نه یک کیلو لاغر. این هم این را در روز خوب میچراند. شب یک گرگی به او نشان میداد. تمام آن گوشتی که در روز برایش پیش آمده بود شب با دیدن آن گرگ آب میشد. هر روز همینطور بود. بعد از مدتی دیدند این گوسفند در عین اینکه خوب زندگی کرد و چرید، اما شبها همه گوشتش آب میشد به خاطر آن دلهرهاش. دلهره نمیگذارد رشد ایجاد بشود. مشغول میکند نفس را.
#ایمان_و_سکینه
#تشابک_ایمان_و_سکینه
در پاسخ: امام رحمة الله علیه یک آرامش الهی داشت. فرموده بودند و الله تا به حال من نترسیدم. حتی آن روزی که من را دستگیر کردند و داشتند از قم میبردند تهران، من به کسانی که داشتند من را میبردند تهران دلداری میدادم که چیزی نیست، نترسید. آنها ترسیده بودند. این آرامش وجودی چقدر میتواند در مومن حال و اثر ایجاد کند. حتی اطراف خودش را هر کسی به قدری که آرامش دارد، اطراف خودش را شعاع آرامش ایجاد میکند.
لذا اگر شب بیست بهمن امام فرمودند بریزید در خیابانها و حکومت نظامی را بشکنید ولو بلغ ما بلغ، یعنی هر طور هرچقدر شهید بدهید این حکومت نظامی باید شکسته بشود. همان سبب پیروزی انقلاب شد.
اگر مردم آن شب بیرون نمیریختند به فرمان امام ولو بلغ ما بلغ، میخواستند سلطه و سیطره و دستگیری و کشتن و … ولی تمام توطئهشان خنثی شد. به خصوص در تهران مردم حرکت کردند به سمت نیرو هوایی. و پادگان نیرو هوایی که در خیابان پیروزی بود را با تانک و هلیکوپتر و … میخواستند بگیرند. چون نیروی هوایی در 19 بهمن رفته بودند و نسبت به امام اظهار اطاعت کرده بودند. همان عکس معروفی که هست. شب حمله کردند به پادگان نیروی هوایی در پیروزی. امام فرمودند حرکت بکنید. مردم رفتند، اولین جایی که توانستند بگیرند پادگان نیرو هوایی بود که خود همافرها از درون کمک کردند و از بیرون هم مردم. ما شب رفتیم همانجا. نردههای پادگان را شکستند و اسلحه خانه را گرفتند و از درون اسلحهها را به مردم میدادند. حالا مردم هم اسلحهها را میگرفتند، اسلحه ندیده بودند. در گونی میپیچیدند تا کسی نبیند. حالا انگار وقتی در گونی میگذاشتند معلوم نبود چیست! با موتور راه میافتادند. از همان شب راه افتادند یکی یکی کلانتریها و …. را خلع سلاح کردند و گرفتند. همان کاری که دشمن میخواست برای ایجاد اضطراب انجام بدهد، خداوند همان را سبب فتح مومنین و نصر مومنین قرار داد و از همان نقطه پیروزی محقق شد که پادگان نیروی هوایی بود. آنها آنجا را مرکز ثقل قرار دادند، خدا هم همان را مرکز ثقل مومنین قرار داد در پیروزی.
#تاثیر_آرامش_مومن_در_دیگران
#تبدیل_نقطه_ضعف_مومنین_در_نظر_دشمن_به_نقطه_قوت_مومنین