سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا

در محضر سوره فتح و آیه چهارم بودیم. این سوره شریف تحفه خدای سبحان برای پیغمبر اکرم است در نصر و فتحی که در صلح حدیبیه ایجاد شد و بعد از آن و بشارت به وقایع بعد است و به امر رهبری إن‌شاءالله ما هم برای نصرت و فتوحاتی که برای محور مقاومت ایجاد خواهد شد، ما هم با این سوره إن‌شاءالله استمداد می‌کنیم از خدای سبحان نصرها و فتوحاتی که برای مومنین ذخیره کرده است إن‌شاءالله زودتر واقع بشود.

در محضر این آیه شریفه بودیم که

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ‌

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ إِيمَانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً ﴿4﴾

در رابطه با اینکه خدای سبحان آرامش و سکینه را بر قلوب مومنین ایجاد می‌کند و علت فاعلی این آرامش خداست و قلب‌های مومنان به این آرامش و طمأنینه می‌رسد نکاتی در دو جلسه گذشته عرض شد. یک نکاتی باقی مانده که عرض می‌کنیم.

یکی این است که اینکه خدای سبحان این را این قدر پررنگ کرده است که هو الذی انزل السکینة فی قلوب المومنین بعد از اینکه بحث نصر مومنان را به عنوان نصر عزیز مطرح می‌کند و به عنوان اولین صفتی است که موهبت الهی به مومنین است بعد از چهار صفتی که خدای سبحان به پیغمبرش عنایت می‌کند، این اولین هدیه الهی به مومنین است در جریان سخت حدیبیه و بعد که پیش خواهد آمد، نشان می‌دهد اثر ویژه در این سکینه چقدر عالی است. از جمله این است که کسی که به این آرامش برسد ملامت دیگران در وجودش اثر گذار نخواهد بود. یعنی اگر همه او را به خاطر این کار الهی ملامت بکنند، ذره‌ای ضعف در وجودش ایجاد نمی‌شود. اگر بالاترین فتوحات برایش ایجاد بشود و بالاترین نصرها برای او محقق بشود، در وجود او ذره‌ای طغیان ایجاد نمی‌شود. نه از آن نداشته‌ها نا امید می‌شود و نه از داشته‌ها طغیانگر می‌شود. این حال آرامش که به انسان داده بشود وقتی است که انسان یک گره‌ای زده است بین خودش و خدا که خدا را کاره می‌داند نه خودش را. اگر بحران باشد، می‌داند که خدا به بن بست مبتلا نمی‌شود و اگر هم جایی فتحی محقق بشود، فتح را از خدا می‌بیند. چنانچه امام رحمة الله علیه وقتی خرمشهر در اوج ناباوری آزاد شد، فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد. این یک لفظی که لقلقه لسان باشد نبود. بلکه یک اعتقادی بود که ایشان داشت نهادینه می‌کرد در وجود مومنان که این باور در وجودشان شکل بگیرد.

لذا اگر این آرامش و سکینه به جامعه ایمانی القاء بشود نتیجه‌اش این می‌شود که وقتی دشمنان می‌بینند، وقتی که دیگران می‌بینند که این در سختی و راحت حالش یک حال طمأنینه و وقاری است که بی نظیر است، و چون آرامش گم شده بشر است و در دنیا هم آرامش دنیایی پیدا نمی‌شود، هرچقدر هم انسان دارایی دنیایی داشته باشد، آرامش دنیایی با دارایی محقق نمی‌شود، آرامش یک افاضه الهی است که بر قلب ایجاد می‌شود و از جانب خداست.

#سکینه

#سکینه_الهی_و_عدم_تاثیر_ملامت_دیگران_در_مومن

#سکینه_الهی_و_توحید_افعالی

#سکینه_الهی_گم_شده_بشر

این آرامش غیر از اینکه مومن را به کمالش می‌رساند، از این آیه برمی‌آید که بالاترین تبلیغ دین برای جذب قلوب دیگران همین حال آرامشی است که در قلوب مومنین دیده می‌شود که در شدت بحران‌ها خودشان را نمی‌بازند و پابرجا هستند. استقامت دارند.

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا

این حالت طمأنینه و استقامت بالاترین تبلیغ دین است.

با این نگاه وقتی دشمنان ما می‌آیند مومنین را به چاله‌ها و چالش‌ها مبتلا می‌کنند و در آن چالش‌ها آرامش مومنین آشکار می‌شود و خودشان دوربین‌ها را می‌برند جلو تو تا سختی که بر مومنین ایجاد شده را نشان بدهند، اما وقتی دوربین‌ها نشان می‌دهند در زیر آوارها ذکر خدا از زبان این‌ها جاری است، تلاوت آیات در آخرین لحظات کسی که دارد جان می‌دهد حتی یک نوجوان آشکار می‌شود، می‌بینند شهادتین را دارد در سخت‌ترین لحظه‌اش بیان می‌کند، این آرامش بالاترین تبلیغ دین است به جهانی که دنبال یک گمشده آرامش است. لذا خدای سبحان می‌فرماید آن‌ها به ظاهر در یک جنگ ظاهری دنبال غلبه و شکست ظاهری هستند. اما غلبه و شکستی که من ایجاد می‌کنم، تحقق آرامش است. اگر صلح حدیبیه است آرامش پیروزی است. اگر جنگ احد است آرامش بعدش که ایجاد می‌شود، آن امنه نعاس و حال آرامش، پیروزی است. پیروزی در غلبه سرزمینی نیست فقط. در غلبه نظامی نیست فقط. انسان یک موجود جامعی است، ساحت‌های مختلفی دارد. ساحت‌های مختلفش پیروزی را تعیین می‌کنند. غلبه نظامی گوشه‌ای از این است. بله، این هم جزء پیروزی است، اما گوشه‌ای از پیروزی است.

در آنجایی که لشگر  امام حسین علیه السلام وقتی در مقابلشان مثلا 30 هزار نیرو قرار بگیرد و این‌ها 72 نفر باشند اما آرامش وجودی این‌ها آن لشگر را کلافه می‌کند، آن لشگر را عصبانی می‌کند، که این 72 نفر در مقابل این همه لشگر آرامششان محفوظ است. اگر یک شب هم فرصت می‌خواهند، برای عبادت فرصت می‌خواهند نه اینکه بیشتر در این دنیا بمانند. چقدر زیبا می‌شود.

#سکینه_و_آرامش_مومن_بالاترین_تبلیغ_دین

این بالاترین جاذبه می‌شود. لذا هو الذی انزل السکینة فی قلوب المومنین. خدا می‌گوید من شما را غالب کردم با ایجاد آرامش. اصلا دغدغه‌تان نباشد که صلح حدیبیه است. شما قراردادی بستید که بندهایی از آن ممکن است به ظاهر به ضرر شما باشد که آن هم نبوده. وقتی صلح بسته شد، آن بندی که از همه سخت‌تر بود در نظر مومنان این بود که مسلمان‌ها اگر کسی از اهل مکه مسلمان شد، پناهنده شد به مومنین در مدینه اینها موظف هستند پس بدهند. این سخت‌ترین بند بود. از این طرف نه. اگر کسی از مومنین پناهنده شد به اهل مکه، آن‌ها موظف نباشند پس بدهند. ولی اگر از آن‌ها کسی مسلمان شد و پناهنده شد به مومنین باید پس بدهند. این خیلی بند سختی بود. اما همین با حالت هو الذی انزل السکینة في قلوب المومنین، خیلی زیبا جلوه گر شد. پیغمبر فرمودند آنی که از مومنین پناهده به آن‌ها بشود ما به خیر او امیدی نداریم. اگر مسلمانی هم از آنها آمد پناهنده شد ما تحویلش می‌دهیم چون خدا برای او فرج قرار می‌دهد. واقعیتش هم همینطور شد.

واقعیتش هم همینطور شد. به طوری شد که همان موقع همان اوایل کسی آمد به این‌ها پناهنده شد، و عده‌ای را فرستادند به دنبالش. پیغمبر این را تحویل داد به آن دو نفری که آمده بودند. مومنین خیلی برایشان سخت شد که چرا این مسلمان را تحویل می‌دهند و این هم خودش خیلی سخت شد برایش که چرا من را دارند تحویل می‌دهند. اما بین راه که برمی‌گشتند به مکه، به ترفندی شمشیر این‌ها را گرفت و یکی را کشت و دیگری فرار کرد. خودش هم فرار کرد به جایی. مدینه نیامد. بعد از آن عده زیادی مسلمان شدند از اهل مکه، همه پیوستند به او در آنجا. نه می‌آمدند مدینه، نه در مکه می‌ماندند. آنجا هم راه اهل مکه بود برای گذرگاه تجاری شان. این‌ها هم کاروان‌های آن هارا می‌زدند. این باعث شد که اهل مکه فرستادند پیش پیغمبر گفتند ما از شما خواهش می‌کنیم این‌هایی که از ما مسلمان می‌شوند بیایند در مدینه. یعنی همین جریان هم آخر اینطور شد که آمدند درخواست کردند که همین‌ها که مسلمان می‌شوند، تحت نظارت شما کنترل شده هستند. ولی رفتند آنجا تجارت ما را تحت الشعاع قرار دادند. خدا بلد است کارش را درست بکند.

این نگاه آرامش را در مردم ایجاد کرد و این آرامشی که در مردم ایجاد شد چقدر برکات داشت.

#الله_غالب_علی_امره

#لله_جنود_السماوات_و_الارض

#غلبه_الهی_بر_امور_و_نصرت_مومنین

اگر کسی حرفی بزند که آرامش مومنین درش ضعفی ایجاد بشود، حرف تفرقه افکنی بزند که مومنین برایشان حالت وحشتی یا اختلافی ایجاد شود، دو اثر دارد. یکی اینکه مومنین را ضعیف کردند با این نگاه، دومش این است که هر ضعفی در جبهه ایمانی قوت لشگر دشمن است. حتی اگر دشمن از درون ما مطلع نشود که این ایجاد ضعف کرده است، ولی این ضعف اثر وجودی‌اش این است که قوت آن ‌ها را به دنبال دارد. ناخود آگاه هم این اثر باقی است. لذا مراقب باشیم، در کلماتمان، کارهایمان، حرف‌هایمان هر چقدر می‌توانیم جامعه ایمانی را به سمت وحدت و عظمت و آرامش سوق بدهیم. نه اینکه خبر را نگوییم برای اینکه آرامش ایجاد بشود. خبر نفاق انگیز و اختلاف افکن و خبری که سبب اضطراب جامعه ایمانی بشود، این ها را نگوییم.

اما انسان هرچقدر کوشید در جهت وحدت مومنین، در جهت ائتلاف مومنین، به همین نسبت که ائتلاف مومنین بالا می‌رود، خدای سبحان جزای این را رعب در جبهه کفر و شرک و نفاق قرار می‌دهد. پس اعمال ما به سرعت در دو جهت تاثیر می‌گذارد، هم در جبهه مومنین و هم در جبهه کفر و نفاق و شرک. لذا مراقب باشیم که حرف‌هایمان سلاح برای دشمن نشود. در زمین دشمن بازی نکنیم.

این نگاه را اگر پیدا کردیم می‌بینیم سراسر تاریخ برای ما دارد بیان می‌کند که خدای سبحان چطور مومنین را به بهانه‌هایی غلبه داده است بر کفار و منافقین. اصلا قابل محاسبه عادی نبوده است. صلح حدیبیه اصلا قابل محاسبه نبود، اما پیروزی محقق شد.

#ائتلاف_مومنین_و_رعب_دشمنان

#ضعف_مومنین_و_قوت_دشمنان

إن‌شاءالله خدای سبحان ما را به تکالیفمان بیش از گذشته آشنا بفرماید. بدانیم که این آرامش یک سلاح است برای رشد اسلام و جاذبه‌ای برای قلوب و دل‌ها به سمت ایمان است.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

-بعضی این آرامش را به معنای بی تفاوتی متوجه می‌شوند.

در جلسه اول گفتیم که آرامش اثرش این است که انگیزه، قدرت، توان، شجاعت ایجاد می‌کند. نه آرامشی که رخوت و سستی ایجاد می‌کند. آرامشی که رخوت و سستی ایجاد می‌کند آرامش دنیایی حیوانی است.

گفتیم تابوت را خدا فرستاد و انزل السکینة، تابوت ایجاد قدرت می‌کرد در لشگر بنی اسرائیل. این هم همینطور است که باعث قدرت و حرکت می‌شود. نه باعث رخوت و سستی.

-در جریان صلح حدیبیه پیغمبر بودند و قرارداد بستند. اما الان اگر قراردادی بسته بشود ممکن است ذلیلانه باشد.

اگر قراردادی که بسته می‌شود با عزت بسته بشود. در جریان صلح حدیبیه مومنین پیشنهاد ندادند. دشمنان پیشنهاد صلح دادند. مومنین 1400 نفر تا مرز جانفشانی آمدند. یعنی ننشستند در مدینه بگویند یک عده بروند برای ما قرارداد ببندند. اگر می‌نشستند در مدینه و می‌گفتند حالا دوتا نماینده از ما بروند هر طور آن‌ها خواستند قرارداد ببندند… این‌ها آمدند جلو. آن‌ها گفتند بیایید صلح کنیم. قراردادی که قرار دادند هم بندهای دیگرش سرفرازانه بوده است. آزادی تبلیغ مسلمان‌ها در همه جا. امنیت مسلمان‌ها در همه جا تامین می‌شود. در حالی که قبل از این تقیة و خفاء بود. لذا درآیات بعد می‌آید که مسلمانانی که در مکه بودند چه آزادی پیدا کردند و گسترش دین در مکه سرعتش غیر قابل تصور شد. همه این‌ها را قبول کرده بودند. اشاره به دو بندی که ممکن بود بگویند اینجا خفت زاست کردیم. گفتیم همین دوتا هم اثرش اینطور بود که پیغمبر پیش بینی می‌کرد که کسی که از مومنین به آن‌ها پناهنده بشود که ارزش ندارد. برود که برود، جامعه از او راحت بشود… این خودش قابل بحث است. در جامعه ایمانی اگر کسی می‌خواهد از جامعه ببرد و برود، از ایمان بریده است، بهتر است که برود، رفتنش عیبی ندارد.

از آن طرف کسی که می‌آید هم یک فرصت است برای نظام اسلامی که آن‌ها بگویند ما نگهش می‌داریم و آزار هم بهش نمی‌رسانیم.

الان مثلا کشورهای غربی بگویند ما مسلمان‌ها را هیچ آزاری بهشان نمی‌رسانیم، این‌ها اینجا باشند، تحویل شما هم نمی‌دهیم. نه اینکه در زندان باشند. خب این دستش باز می‌شود. مسلمان کارش تبلیغ است. یعنی در راستای کار تبلیغش این را حفظ کرده است. ناخواسته تن دادند به آن چیزی که ما می‌خواستیم. به خصوص اینجا که در موردی این طرف در راه کسی را هم کشت. دیگر نمی‌توانست به مکه هم برگردد. نه مکه آرامش داشت، نه مدینه می‌توانست برگردد. رفت جای دیگری و آنجا یک پایگاه درست کرد و عده زیادی جذب شدند و خودشان قدرتی شدند. و این سبب شد که اهل مکه بیایند التماس کنند که این‌ها را برگردانید پیش خودتان نگه دارید ما کاری بهشان نداریم. این‌ها خیلی زیباست.

ما اگر قرارداد صلحی ببیندیم که او نشسته است در جایش، ما هم اینجا در جایمان هستیم، بعد پیغام بدهیم که ما گرفتار هستیم، آب و برق و آب خوردن مردم هم گیر رضایت شماست، بیایید رضایت بدهید که ما آبی بخوریم، نفس بکشیم. این ذلت بار است. این معلوم است. قرارداد در جای خودش باید باشد.

و لا تهنوا و تدعو الی السلم

آنجایی که سست هستید که نباید تقاضای صلح بکنید.

بگویند ما داشتیم کارها را جلو می‌بردیم، تحریم‌ها را برمی‌داشتیم، مجبور شدیم وعده صادق دو را انجام بدهیم، به هم خورد همه چیز. یعنی ما به هم زدیم.

حرف‌ها و کارها از ضعف نشات بگیرد یا قوت خیلی فرق می‌کند.

اگر یک موقع می‌بینید حرف‌هایی که زدیم رهزن شده است و باعث شده این تصویر شکل بگیرد که صلح خفت بار بوده است، یک جایی مواد صلح نامه را بیاوریم ذکر بکنیم.

دو سه بار تذکر دادیم که فضای صلح فعال و انگیزه‌ساز و قدرتمندانه بوده است.

#شرایط_صلح_در_اسلام

#مفاد_صلح_حدیبیه

-یک گروه مقاومت در عربستان شکل گرفته است.

اگر درست این‌ها را بیان بکنیم، خودش یک راهکار می‌شود. ارائه راهکار هم هست. اگر این راهکار شروع بشود و یاد بگیرند…

مثلا در عراق نمی‌توانند این گروه‌ها را تحت ضابطه در بیاورند. نه می‌توانند بگویند دولت عراق است که دارد به ما حمله می‌کند، چون دولت عراق نیست. از این طرف هم این‌ها را چکار کنند؟ دولت عراق را بمباران کنند؟ به این‌ها چه ربطی دارد؟ کسی به این‌ها آسیب نزده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید